نام پژوهشگر: محمد تقی قربانیان
لیلا میرزاییان محمد تقی قربانیان
بافت های مغز استخوان و چربی منابع قابل دسترسی برای سلول های بنیادی مزانشیمی (به ترتیب bmscs و adscs) هستند. سلول های بنیادی مزانشیمی به دلیل توانایی تکثیر، تمایز و ترمیم بالا در سلول درمانی نقش های مهمی ایفا می کنند. یکی از مشکلاتی که در مسیر کشت سلول های بنیادی قبل از استفاده درمانی وجود دارد ظهور علائم پیری سلول در شرایط کشت است. از علائم پیری، کاهش رشد و تکثیر، تغییر مورفولوژی و تغییر توانایی تمایزی می باشند. هدف از مطالعه حاضر ابتدا بررسی و مقایسه ویژگی های مورفولوژیکی، بیان نشانگرهای اختصاصی90cd و 71cd، تمایز به استخوان و چربی، توان تکثیر و بقا، و سپس بررسی و مقایسه ظرفیت تولید آنزیم های آنتی اکسیدانت سوپراکسیددسموتاز (sod) و گلوتاتیون پراکسیداز (gpx) و ماتریکس متالوپروتئینازها (2-mmp) و تشخیص مرحله مطلوب در استفاده از این سلول ها برای پیوند است. bmscs و adscs به ترتیب از بافت های مغز استخوان های فمور و تیبیا و چربی پشت گردن موش صحرایی جدا شدند. سلول ها در محیط ?-mem غنی شده با 10 درصد سرم جنین گاوی کشت شدند. سلول ها در پاساژهای 5-2 به روش ایمونوسیتوشیمی برای نشانگرهای اختصاصی 90cd و 71cd مورد ارزیابی قرار گرفتند. این سلول ها در محیط القایی به استخوان و چربی تمایز داده شدند. بررسی میزان فعالیت آنتی اکسیدانتی و mmp در محیط رویی فاقد سرم با روش های سنجش آنزیمی و زایموگرافی صورت گرفت. همچنین، سنجش مالون دی آلدئید (mda) و لاکتات دهیدروژناز (ldh) برای بررسی سلامت غشا سلول انجام شد. نتایج در بخش اول نشان داد bmscs و adscs از لحاظ توانایی تمایزی و بیان نشانگرهای اختصاصی تقریبا مشابه هستند، اما کاهش توانایی تکثیر و تغییر مورفولوژی در پاساژهای بالا در bmscs نسبت به adscs نمایان تر است. نتایج سنجش آنزیمی نشان داد، دو نوع سلول مورد مطالعه از لحاظ فعالیت آنزیم های sod و gpx بطور تقریبا یکسان، به ترتیب در پاساژهای 5 و 6-4 بیشترین فعالیت را دارند. زایموگرافی نشان داد از لحاظ فعالیت mmp پاساژ چهارم مناسب ترین پاساژ است. از طرفی، سنجش mda و ldh سلامت غشا در دو نوع سلول را گزارش کرد. در نتیجه، بافت چربی در مقایسه با مغز استخوان، دارای جمعیت سلول بنیادی با توانایی تکثیر بالا است. همچنین از لحاظ ظرفیت بیان آنتی اکسیدانتی و mmp، محدوده پاساژهای 6-4 زمان مناسبی برای پیوند سلولی bmscs و adscs در آینده است.
ساسان مرادی داود عاجلو
برهمکنش دو کمپلکس تری کلرو و تری برمو فنانتریدین طلای (iii) با dna طحال گوساله (dna-ct( بوسیله ی روش های: جذب uv، نشر فلوئورسانس، ویسکوزیته، دو رنگ نمایی دورانی، ولتامتری چرخه ای و تکنیک حالت گذار dna مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از روش های مختلف حاکی از این بود که در سیستم برهمکنش از نوع اینترکلیشن وجود دارد. مقادیر ثابت اتصال بوسیله روش های جذب uv و نشر فلوئورسانس برای کمپلکس [au(phend)cl3] به ترتیبm-1 106×8/1 وm-1 105×68/7 و برای کمپلکس [au(phend)br3] به ترتیب m-1 107×3 و m-1 103×55/1 به دست آمد. شبیه سازی داکینگ مولکولی هر دو کمپلکس با dna نیز بوسیله ی نرم افزار 3.0.5 autodock انجام شد. همچنین اثر کمپلکس [au(phend)cl3] بر روی توانایی زنده ماندن دودمان سلولی u87 نیز بررسی شد
مجید صدرالهی محمد تقی قربانیان
مقدمه: در برخی از گونه ها، تفاوت های جنسی در مورفولوژی و عملکرد هیپوکامپ گزارش شده است. در شرایط فیریولوژیک، هورمون های گنادی در جوندگان طی مدت زمان کوتاهی به شدت تغییر می کنند. گزارش شده است که نورون زایی هیپوکامپ تحت تاثیر تغییرات هورمون های استروئیدی گردش خون مانند استرادیول، پروژسترون وکورتیکوسترون می باشد. هدف از این مطالعه، بررسی تغییرات بافت شناسی هیپوکامپ در مراحل مختلف چرخه ی استروس بود. مواد و روش کار: موش های ماده ی نژاد nmri 8-6 هفته ای بر اساس سلول های مشاهده شده در اسمیر واژن به عنوان پرو استروس، استروس، مت استروس و دی استروس در نظر گرفته شدند. تعداد و مورفولوژی سلول های عصبی تازه تولید شده مورد بررسی قرار گرفت. همچنین، ایمونوهیستوشیمیki- 67 و gfap به ترتیب برای ارزیابی، سلول های تکثیری و آستروسیت ها در شکنج دندانه دار هیپوکامپ انجام شد. سپس آپوپتوز سلول های این ناحیه نیز به صورت کیفی با تکنیک tunel بررسی شد. نتایج: نتایج ایمنوهیستوشیمی برای نشانگر ki-67، نشان داد که تراکم ظاهری سلول های تکثیری در مرحله ی پرواستروس بیشتر از سایر مراحل بودند. بیان gfap در مراحل پرواستروس و استروس نسبت به مراحل مت استروس و دی استروس بیشتر دیده شد. همچنین آزمون tunel، نشان داد که مرگ سلولی کمتری در مرحله ی پرواستروس رخ می دهد. نتیجه گیری: یافته های کنونی ما، اطلاعات ارزشمندی برای تغییر نورون زایی در طی مراحل مختلف سیکل استروس در موش کوچک آزمایشگاهی فراهم می کند.
کلثوم چوبینه مژده صالح نیا
مقدمه: رحم به عنوان بافتی پویا، تحت فرایندهای چرخه ای بازسازی، تمایز و ریزش به عنوان بخشی از چرخه قاعدگی قرار می گیرد. در گونه های بدون قاعدگی، چرخه های رشد و آپوپتوز آندومتر نسبت به دفع فیزیکی وجود دارد. سال ها پیش مطرح شده است که سلول های بنیادی آندومتر مسئول توانائی قابل توجه ترمیمی آندومتر می-باشد. با این حال، هیچ گزارشی از تغییرات سلول های بنیادی رحم در مراحل مختلف چرخه فحلی وجود ندارد، بنابراین هدف از مطالعه حاضر، بررسی بیان نشانگرهای پرتوانی در بافت رحم موش طی مراحل مختلف چرخه فحلی بود. مواد و روش ها: موش های ماده باکره با سن 8-6 هفته بر اساس نوع سلول های مشاهده شده در اسمیر واژن به عنوان پرواستروس، استروس، مت استروس و دی استروس در نظر گرفته شدند و سپس تحت عمل هیسترکتومی قرار گرفتند. رنگ آمیزی ایمنوهیستوشیمی نشانگرهای پرتوانی (sox-2, oct-4, klf-4 و nanog) بر روی برش-های کرایواستات ناحیه میانی شاخ رحم و pcr real time از dna مکمل mrna نشانگرهای پرتوانی آماده شده از بافت رحم به منظور ارزیابی ارتباط بین بیان نشانگرهای پرتوانی بافت رحم و مراحل چرخه فحلی انجام شد. نتایج: رنگ آمیزی ایمنوفلوروسنت، بیان نشانگرهای پرتوانی sox-2, oct-4, klf-4, و nanog را در آندومتر و میومتر نشان داد. درحالیکه موقعیت آن ها در طول چرخه فحلی تفاوتی نداشت. mrna نشانگرهای پرتوانی در تمام نمونه های مورد آزمایش تشخیص داده شد. مقایسه چرخه نرمال آستانه (ct)، سطوح متفاوت بیان ژن های نشانگر پرتوانی را نشان داد. در حالیکه تفاوت معنی داری میان آن ها در هر مرحله چرخه فحلی و در طول چرخه فحلی وجود نداشت.
رسول آرش پور محمد تقی قربانیان
در این تحقیق 42 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن 280-220 گرم تهیه شد و با تزریق دوطرفه 6 میکروگرم از نوروتوکسین 6 هیدروکسی دوپامین به بخش متراکم جسم سیاه، مدل آماده شد و سپس چهار گروه از آنها به ترتیب عصاره رزماری با دوزهای 25، 50 و 100 میلی گرم بر کیلوگرم و آب مقطر به صورت گاواژ یک بار در روز خورانده شد. طول درمان 14 روز قبل و 14 روز بعد از آسیب بود. دو گروه آسیب بدون تیمار(آسیب) و تزریق نرمال سالین (کنترل) به جای نوروتوکسین نیز در نظر گرفته شد.پس از پایان طول درمان، حافظه موقعیت یابی فضایی با تست mwm ارزیابی شد.سرانجام حیوانات قربانی شده مغز آنها خارج شده و منطقه هیپوکمپ جدا شد. فعالیت آنزیم های cat، gpx، sod و همچنین میزان ,bdnf ros و mda بررسی شد. نتایج تحقیقات نشان داد زمان رسیدن به سکو ی پنهان در گروه تیمار با دوزهای 50 و 100 عصاره برگ رزماری کاهش معنی دار و زمان سپری شدن در ناحیه هدف درآزمون به خاطر آوری فزایش معنی داری را در مقایسه با دو گروه آسیب و آب نشان داد. سطح فعالیت آنزیم های sod و gpx در هیپوکمپ گروه های تیمار شده با سه دوز عصاره برگ رزماری افزایش معنی داری را در مقایسه با گروه آسیب نشان می داد. همچنین در گروه تیمار با عصاره رزماری با دوز 50 میلی گرم بر کیلو گرم فعالیت آنزیم های sod و cat افزایش معنی داری را در مقایسه با گرو ه های کنترل و آسیب نشان داد.مصرف عصاره برگ رزماری در بهبود اختلال حافظه و استرس اکسیداتیو بیماری پارکینسون نقش دارد و به نظر می رسد بخشی از نقش نوروپروتکتیو این عصاره مربوط به اثر آنتی اکسیدانتی آن می باشد
سیده نرجس هاشمی راد مریم حاجی قاسم کاشانی
عصاره رزماری با اثر آنتی اکسیدانتی و آنتی آپوپتوتیکی، از نورون های دوپامینرژیک در مقابل نوروتوکسین 6-هیدروکسی دوپامین (6-ohda) محافظت می کند. سلول های بنیادی از نورون های دوپامینرژیک در محیط های in vitro وin vivo محافظت می کنند، قادرند به محل آسیب مهاجرت کرده و به سلول های استرومایی مغز تمایز یابند. در این تحقیق اثر درمانی سلول های بنیادی مشتق شده از چربی (adsc) و عصاره برگ رزماری بر نورون زایی هیپوکمپ و اختلال حافظه در موش های صحرایی مدل پارکینسونی ضایعه دیده با 6- هیدروکسی دوپامین مورد بررسی قرار گرفت. رنگ آمیزی کریزل ویوله، ایمنوهیستوشیمی آنتی brdu و آنتی gfap مورد بررسی بافتی قرارگرفت.مصرف خوراکی عصاره رزماری و پیوند سلول های adsc با تحریک نورون زایی و اثر نوروپروتکتیو آستروسیت ها، اختلال حافظه را در موش های مدل پارکینسونی بهبود بخشید
مریم رمضانی نصراله ابادی محمد تقی قربانیان
هدف: در سال های اخیر استفاده از سلول های بنیادی مزانشیمی (msc) در پزشکی ترمیمی و ژن درمانی و مهندسی بافت بسیار مورد توجه قرار گرفته و برای پژوهش جذاب به نظر می رسد. دسترسی آسان، قابلیت گسترش و ظرفیت تمایزی msc به همراه خاصیت چسبندگی به سطوح پلاستیک و رشد و گسترش در شرایط محیط کشت از ویژگی های این سلول ها محسوب می شود. ظرفیت خود تکثیری سلول های بنیادی می تواند با دو نشانگر ki67 و brdu اندازه گیری شود. هدف این مطالعه بررسی تکثیر adscs و bmscs با دو نشانگر درون زاد ki-67 و برون زاد brdu می باشد. مواد و روش ها: سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از مغز استخوان و چربی از استخوان-های فمور و تیبیا و بافت چربی زیر جلدی جدا شده و کشت داده شد. در پاساژ 5، تکثیر سلول ها 24، 48، 72 و 96 ساعت پس از کشت توسط دو آنتی بادی ضد ki-67 و brdu مورد سنجش قرار گرفت. یافته ها: مقایسه ی تکثیر سلولی با دو نشانگر ki-67 و brdu نشان داد که در زمان های 24 و 48 ساعت پس از کشت نرخ رشد adscs بیشتر از bmscs است. با استفاده از الگوی رنگ پذیری هسته با نشانگر ki-67 در مراحل مختلف چرخه ی سلولی، درصد سلول ها در مراحل g1، s و میتوز به دست آمد. الگوی بیان نشانگر ki-67 در adscs و bmscs مشابه یکدیگر بوده اما پاسخ تکثیری این دو سلول به محیط کشت حاوی brdu با یکدیگر متفاوت است. نتیجه گیری: به نظر می رسد در شرایط in vitro، نشانگر ki-67 نسبت به brdu برای سنجش نرخ تکثیر سلولی و شناسایی مراحل چرخه ی سلولی مناسب تر است. همچنین ظرفیت تکثیر adscs نسبت به bmscs بالاتر است.
مریم آذری محمد تقی قربانیان
سابقه و هدف: نورون¬زایی در بالغین در بسیاری از گونه های پستانداران در دو ناحیه¬ی عمده مغز رخ می¬دهد: 1- منطقه¬ی تحت بطنی 2- شکنج دندانه¬ای هیپوکامپ. بسیاری از فاکتورها نظیر 17-بتا استرادیول بر نورون¬زایی در هیپوکامپ تأثیر می¬گذارند. هدف از این مطالعه بررسی اثر استرادیول برون¬زاد بر نورون¬زایی در موش کوچک آزمایشگاهی اوارکتومی بود. مواد و روش¬ها: موش های نژاد nmri به 5 گروه آزمایشی تقسیم شدند: 1- گروه شم 2- گروه کنترل 3- گروه تیمار با یک دوز استرادیول دو هفته پس از اوارکتومی و نمونه برداری 24 ساعت بعد 4- گروه تیمار با یک دوز استرادیول دو هفته پس از اوارکتومی و نمونه برداری 48 ساعت بعد 5- گروه تیمار با یک دوز روغن کنجد دو هفته پس از اوارکتومی و نمونه برداری 24 ساعت بعد. موش¬ها با پارافرمالدئید پرفیوژن شدند. مغز موش¬ها برداشته شد و مقاطع میکروسکوپی از آن برای رنگ¬آمیزی کریستال فاست ویوله و ایمونوهیستوشیمی آنتی gfap و آنتی brdu تهیه گردید. سلول¬ها توسط میکروسکوپ نوری و فلورسنت شمرده و بررسی شدند. نتایج: تعداد نورون¬ها در ناحیه¬ی ca1 و تکثیر سلول¬های اجدادی هیپوکامپ تا 24 ساعت پس از درمان با استرادیول افزایش معنی داری داشت. تعداد سلول¬های گلیا و به طور ویژه آستروسیت¬ها در مناطق مختلف هیپوکامپ پس از درمان با استرادیول افزایش معنی داری داشت. نتیجه گیری: شکل سلولی و تعداد نورون¬ها در ناحیه¬ی ca1 هیپوکامپ تحت تأثیر استروژن قرار دارد. همچنین استروژن بر تعداد و مورفولوژی سلول¬های گلیا به طور ویژه آستروسیت¬ها در مناطق مختلف هیپوکامپ تأثیر دارد.
مریم محل دشتیان زهره ماکولاتی
مقدمه: ناباروری دارای علل مختلف با منشا زنانه و مردانه می باشد یکی از علل ناباروری در مردان تعداد کم اسپرم (الیگواسپرمی) ویا فقدان اسپرم (آزواسپرمی) می باشد. غنی سازی و تکثیر سلول های بنیادی اسپرماتوگونی در محیط کشت امری بسیار ضروری است و کلونی زایی این سلول ها، منبع با ارزشی از سلول های زایا برای مطالعاتی نظیر انجماد، پیوند برای درمان ناباروری، دستکاری ژنتیکی و تمایز سلول های بنیادی اسپرماتوگونی در محیط آزمایشگاه را فراهم می آورد. از طرف دیگر گرایش رو به رشد سریعی در مصرف داروهای گیاهی در کشورهای در حال توسعه وجود دارد. یکی از داروهای سنتی که برای درمان ناباروری مردان استفاده می شود گرده نخل است. از این رو، هدف از این مطالعه بررسی تاثیر عصاره ی آبی گرده ی نخل، بر میزان کلونی زایی سلول های بنیادی اسپرماتوگونی موش نابالغ در شرایط آزمایشگاهی بود. مواد و روش ها: سلول های سرتولی و سلول های بنیادی اسپرماتوگونی از بیضه موش سوری شش روزه با دو مرحله هضم آنزیمی استخراج شد. سلول های استخراج شده در محیط dmem حاوی 4 درصد سرم در غیاب و حضور غلظت های 06/0، 25/0 و 62/0 میلی گرم بر میلی لیتر عصاره آبی گرده نخل به مدت 2 هفته کشت داده شد. به منظور ارزیابی رشد کلنی ها، تعداد و قطر کلنی ها در پایان روزهای 3،7،9و14 بعد از کشت بررسی شد. پس از پایان مدت کشت، بیان ژن های mvh (vasa)، oct-4 و gfr?1 با استفاده از تکنیک real time pcr در گروه های آزمایش و گروه کنترل بررسی شد. معنی داری داده ها با استفاده از آزمون anova و tزوجی و آزمون های تکمیلی tukey و بونفرونی در سطح 05/0? p مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: در این مطالعه روند تغییرات تعداد کلونی ها در گروه حاوی غلظت 62/0 میلی گرم بر میلی لیتر عصاره آبی گرده نخل نسبت به سه گروه دیگر، روند افزایشی با شیب تندتر را نشان داد. قطر کلنی ها در روزهای سوم، هفتم، نهم و چهاردهم بعد از کشت بین گروه های مختلف تفاوت معنی داری با هم نداشت. همچنین بیان ژن mvh و oct4 در هیچ یک از گروه ها اختلاف معنی داری با هم نداشت، اما مبزان بیان ژنgfr?1 در گروه تیمار شده با غلظت 06/0 میلی گرم بر میلی لیتر عصاره ی آبی گرده نخل افزایش معنی داری را نسبت به سایر گروه ها نشان داد. نتیجه گیری: هم کشتی سلول های بنیادی اسپرماتوگونی با سلول های سرتولی در حضور عصاره ی آبی گرده ی نخل موجب افزایش تکثیر سلول های بنیادی شده است. کلمات کلیدی: سلول بنیادی اسپرماتوگونی، گرده ی نخل، هم کشتی، سلول سرتولی، کلونی زایی
نرگس باقری پور سعید زواره
فاکتور رونویسی oct4 و sox2 تنظیم کننده بیان تعدادی از ژن¬های تکوین می¬باشندکه برای حفظ پرتوانی سلول¬های بنیادی ضروری هستند. oct4 و sox2 در گامت¬های ماده در طی فولیکوژنز بیان می¬شوند اما نقش آنها مبهم باقی مانده است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی بیان ژن oct4 و sox2 در بافت تخمدان موش طی مراحل مختلف چرخه استروس در سطوح rna و پروتئین بود. موش¬های سوری باکره بالغ بر اساس نوع سلول مشاهده شده در اسمیر واژن به عنوان پرواستروس، استروس، مت¬استروس و دی¬استروس در نظر گرفته شدند. real time pcr از dna مکمل mrna استخراج شده از بافت تخمدان و رنگ¬آمیزی ایمنوهیستوشیمی نشانگرهای پرتوانی oct4 و sox2 بر روی برش¬های پارافینی تخمدان انجام شد. نتایج نشان داد که نشانگر پرتوانی oct4 و sox2 در سطح پروتئین و rna در تمام مراحل چرخه استروس در تخمدان بیان می شود. همچنین میزان بیان ژن oct4 در فاز پرواستروس نسبت به سایر فازها به طور قابل توجهی بالاتر بود. نتایج ایمنوهیستوشیمی حضور پروتئین¬های oct4 و sox2 در سیتوپلاسم اووسیت، سلول-های گرانولوزا، سلول¬های لوتئینی جسم زرد و سلول¬های استروما را نشان داد. . نتایج مطالعه حاضر بیان کننده نقش دوگانه oct4 و sox2 در سلول¬های بنیادی و سلول¬های سوماتیک تخمدان موش بالغ است.
فاطمه مرادی مریم حاجی قاسم کاشانی
هدف : هدف ما در این پژوهش پاسخ به این سوال است که آیا mscs بعد از کشت طولانی مدت می توانند به طورخود بخودی به سلول های پیش ساز عصبی تمایز یابند. مواد وروش ها: این تحقیق شامل دو گروه می باشد: کشت پاساژ پنجم mscs در محیط کشت -mem? و fbs %10 به مدت سه هفته بدون تعویض محیط یا استفاده از القاگر به عنوان گروه آزمایشی و پاساژ پنجم mscs بدون کشت طولانی مدت به عنوان گروه کنترل. سپس هر گروه توسط واکنش زنجیره ای پلیمراز(rt- pcr) به منظور بیان ژن های فاکتور های نوروتروفیک ( ngf، bdnf، nt3، nt4/5و gdnf) و ژن های نورونی (nestin،th وnurr1) ارزیابی شد. در این مطالعه، از ایمینوسیتوشیمی nestin و ????-tubulin به منظور تعیین سلول هایی که این نشانگر ها را بیان می کنند استفاده شد. نتایج: پاساژ پنجم mscs که از موش صحرایی بالغ استخراج شدند، بعد از کشت طولانی مدت (سه هفته) قادرند بطور خودبخودی به سلول های شبه نوروسفری تمایز یابند و به نشانگر نستین پاسخ مثبت می دهند. بعد از هفته دوم کشت، سلول های شبه نورونی به نشانگر ????-tubulin واکنش مثبت نشان دادند. بررسی های آماری نشان داده است که mscs در گروه آزمایشی افزایش معنی داری از ژن های فاکتور های نوروتروفیک ngf و gdnfو ژن های نورونی nestinو nurr1 را نسبت به گروه کنترل نشان دادند .(p<0.05) نتیجه گیری: در این مطالعه نشان داده شد که mscs در کشت طولانی مدت، به طورخودبخودی به نوروسفر تمایز پیدا می کنند بدون اینکه با فاکتور رشد یا القا کننده خاص همراه شوند و قادرند ژن های اختصاصی نورون های دوپامینرژیک مانند thو nurr1را بیان کنند. مطالعات ما نشان می دهد که mscsدر شرایط کشت طولانی مدت توانایی تمایز به سلول های نورونی را به طور خودبخودی دارا هستند و پیشنهاد می شود منبع سلولی مناسبی در درمان بیماری های نورولوژیکی باشند.
اصغر شعبانی مریم حاجی قاسم کاشانی
بیماری پارکینسون به تخریب نورون های دوپامینی در بخش متراکم جسم سیاه (substantianigra pars compacta) مربوط است و با توجه به ارتباط عصبی بین این بخش با هیپو کامپ (سیستم مزولیمبیک)، کاهش دوپامین در هیپوکامپ منجر به اختلال در حافظه فضایی می گردد. نوروتروفین ها در شکل گیری سیناپس ها نقش دارند. در این مطالعه اثر پیوند سلول های استرومایی بافت چربی (ascs) و عصاره رزماری بر بیان نوروتروفین ها در هیپوکامپ موش های صحرایی مدل پارکینسونی تحت القای 6-هیدروکسی دوپامین6-ohda)) مورد بررسی قرارگرفت.
معصومه امیری محمد تقی قربانیان
نورون زایی در مغز پستانداران بالغ همان طور که در دوران پس از تولد اتفاق می افتد در دوران بزرگسالی نیز ادامه پیدا می کند. نورون زایی در بزرگسالی محدود به دو ناحیه sgzدر هیپوکامپ و svz شده است. فاکتورهای نوروتروفیک در هیپوکامپ بیان می شوند و یکی از نقش های آنها تسهیل نورون زایی است. علاوه بر این، میزان بیان فاکتورهای نوروتروفیک تحت تأثیر چرخه فحلی قرار می گیرد. هم چنین هورمون های گنادی و نورواستروئیدها بر نورون زایی در هیپوکامپ موثر اند. علاوه بر این فرومون نیز با واسطه پرولاکتین بر روی مناطق نورون زایی تأثیر می گذارد. در این مطالعه بیان فاکتورهای ngf، bdnf وcntf در بافت هیپوکامپ موش های ماده سالم و اورکتومی که به طور مستقیم و غیر مستقیم در مجاورت موش نر سالم و عقیم قرار گرفته اند و همچنین موش های ماده سالم و اورکتومی که در مجاورت با موش های نر قرار نگرفته اند با روش rt-pcr بررسی شد. سطح هورمون های پلاسما در گروه های مورد مطالعه با روش الایزا بررسی شد.