نام پژوهشگر: علی آدمی
رضا یونسی محمد طباطبایی
یهودیان اولین بار در قرن دوازدهم قبل از میلاد به فلسطین مهاجرت کردند و بعد از مدتی توانستند توسط داوود نبی (ع) یک دولت متحد یهودی در آنجا تاسیس کنند. این دولت به مدت دو قرن دوام داشت تا این که بعد از مدتی به دو دولت اسرائیل و یهودا تقسیم شد. این دو دولت نیز چندان پایدار نماندند و توسط امپراطوری های آشور و بابل سرنگون شدند. از این پس سرزمین فلسطین به ترتیب تحت سلطه ی ایرانیان، مقدونیان، بطالسه، سلوکیان و رومی ها درآمد. در زمان تسلط امپراطوری روم بر فلسطین، یهودیان طی سالهای 64 تا 135 میلادی دست به سه شورش بزرگ زدند که همگی توسط رومی ها سرکوب و اکثریت یهودیان نیز از فلسطین اخراج و پراکنده شدند(دراسیدل و بلیک، 1374، صص 361-360). یهودیان که از این زمان در سراسر جهان پراکنده شده یودند، با حفظ وحدت و استقلال دینی و فرهنگی خود در جوامع دیگر ترکیب نشدند و همین موضوع دستاویزی شد برای آنکه در کشور های میزبان به عنوان یک اقلیت مذهبی مورد آزار و اذیت قرار بگیرند. لذا همواره آرزوی بازگشت به فلسطین (ارض موعود)، توسط رهبران مذهبی شان در آنها زنده نگاه داشته می شد(علیزاده، 1377، ص 292-291). اما آنچه که موجب شد تا بار دیگر سرزمین فلسطین به طور جدی به عنوان موطن اصلی یهودیان جهان طرح گردد پیدایش جنبش صهیونیسم بود(دراسیدل و بلیک، 1374، صص 363-361). در چارچوب این انتخاب یک شعار مشهور از جانب صهیونیست ها اذعان می داشت که " یک سرزمین بدون مردم برای یک مردم بدون سرزمین ". اما حقیقت آن بود که در آن زمان فلسطین نه تنها خالی از سکنه نبود بلکه جمعیتی در حدود 565 هزار نفر داشت که اکثریت این جمعیت را اعراب مسلمان تشکیل می دادند. صهیونیست ها با اطلاع از این امر جهت رفع مشکل بر سر راه خود، دست به اقدامات گوناگونی زدند، از یک سو اتخاذ سیاست ترغیب یهودیان به مهاجرت به فلسطین را در پیش گرفتند و از سوی دیگر درصدد بر آمدند تا از طریق تلاش های سیاسی حمایت و پیشتیبانی قدرت های بزرگ نسبت به مهاجرت یهودیان و تشکیل یک دولت مستقل یهودی در فلسطین را به دست آورند. آنان ابتدا به امپراطوری عثمانی روی آوردند اما با رد پیشنهادشان از سوی سلطان عبدالحمید، توجه خود را به سمت کشور های غربی به ویوه انگلستان معطوف نمودند. این تلاش ها در نهایت نتیجه داد و منجر به صدور اعلامیه بالفور از سوی دولت وقت انگلستان در تاریخ 2/ نوامبر/ 1917 گردید که فلسطین را به عنوان موطن اصلی یهودیان معرفی می کرد و به یهودیان اجازه می داد در آن سرزمین سکنی بگزینند" با بیان جمله ی تاسیس کانون ملی برای یهودیان". به تدریج به دنبال صدور این اعلامیه و افزایش مهاجرت یهودیان به فلسطین، رشد جمعیت و خرید گسترده ی زمین توسط آنان و تنش های قومی میان اعراب و یهودیان، مشکلاتی پدید آمد که انگلستان به عنوان قیم فلسطین از حل آنان عاجز بود. از همین رو با پایان یافتن جنگ جهانی دوم در سال 1945 دولت مزبور موضوع را به سازمان ملل ارجاع داد و اعلام داشت که در تاریخ 15/ می/ 1948 به قیمومت فلسطین پایان داده و نیروهایش را از آنجا خارج خواهد کرد. یهودیان با آگاهی و آمادگی کامل از این وضعیت بلافاصله تشکیل رژیم صهیونیستی را در تاریخ 14/ می 1948 اعلام نمودند. سازمان ملل متحد نیز با صدور قطع نامه ی شماره ی 181 خود مبنی بر تقسیم فلسصین بر این امر صحه نهاد. بدین ترتیب در حساس ترین نقطه ی خاورمیانه و در دل مسلمانان و قلب ذخایر انرژی جهان رژیمی پدید آمد که ناامنی ها و مشکلات بسیاری را با خود به این منطقه آورد.
رضا بابازاده انویق علی آدمی
چکیده روابط با چین همواره در سال های اخیر به عنوان یکی از مهم ترین جهت گیری های راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود.با توجه به جایگاه منحصربفردی که چین از نظر اقتصادی و سیاسی در عرصه بین المللی کسب نموده و همچنین با توجه به جهت گیری های دستگاه سیاست خارجی کشور در سال های اخیر و محدویت هایی که از طریق جهان غرب (امریکا و هم پیمانانش) به این کشور تحمیل شده است.لزوم پرداختن به این موضوع برای شناخت هرچه بیشتر عوامل تاثیرگذار بر روابط دوکشور که موجب گسترش این مناسبات در دهه گذشته میلادی گردیده است لازم و ضروری به نظر می رسد، در این راستا این پژوهش با این هدف و در جهت شناسایی عوامل و متغیرهای تاثیرگذار بر این روابط که موجبات گسترش هرچه بیشتر روابط دوکشور را فراهم نموده می پردازد، تا با واکاوی این عوامل موجبات افزایش میزان تاثیرگذاری بر روابط دوجانبه شاهد شکوفایی هرچه بیشتر آن باشیم. دراین پژوهش به بررسی سه عامل تاثیر گذار سیاسی یعنی سازمان همکاری شانگهای، سیاست خارجی توسعه گرای چین و خیزش چین در هزاره سوم به عنوان یک قدرت تاثیرگذار در عرصه جهانی پرداخته می شود و همچنین عامل وابستگی متقابل دو کشور در عرصه انرژِی نیز به عنوان عامل تاثیرگذار اقتصادی بررسی می شود. کلید واژه : سازمان همکاری شانگهای، وابستگی متقابل، تئوری انتقال قدرت جهانی، سیاست خارجی توسعه گرای چین
حسین شهمرادی مجید عباسی اشلقی
با وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال ????، رژیم پهلوی، که در آن مقطع زمانی متحد اصلی اسرائیل در منطقه خاورمیانه به شمار می رفت، سرنگون و جمهوری اسلامی تأسیس شد. بدین ترتیب برقراری رابطه با کشورهایی که از لحاظ مواضع سیاسی به ایران نزدیک بودند در دستور کار سیاست خارجی نظام نوین ایران قرار گرفت، که سوریه در این ردیف از کشورها قرار داشت. پیدایش رژیم اسرائیل در منطقه خاورمیانه، علاوه بر اینکه طولانی ترین بحران قرن بیستم را در پی داشت(که هنوز هم ادامه دارد) از این زمان به بعد اسرائیل به عنوان دشمن، در سیاست خارجی ایران و سوریه جایگاه و اهمیت خاصی یافت. رژیم اسرائیل به عنوان رژیمی غاصب از منظر کشورهای مسلمان منطقه، با پی گیری سیاست های قهرآمیز علیه این کشورها و با پیروی از اصولی چون توسعه طلبی از نیل تا فرات، و ائتلاف و اتحاد با بعضی کشورهای منطقه ای و قدرت های فرامنطقه ای، تهدیدی جدی در منطقه به وجود آورده است. ایران و سوریه، با همکاری در جهت مقابله با اقدامات اسرائیل، از گروه هایی چون حزب الله لبنان و گروه های فلسطینی در همین چارچوب حمایت نموده اند. با آغاز دهه ی ????، و فروپاشی شوروی، مذاکرات صلح خاورمیانه، بین رژیم اسرائیل و گروه های فلسطینی به اتفاق برخی از کشورهای عربی منطقه، با میانجی گری امریکا، شروع شد. جمهوری اسلامی ایران مذاکرات صلح خاورمیانه را محکوم کرد و پی گیری آن را خیانت به فلسطین می دانست. کشور سوریه با فروپاشی شوروی به عنوان حامی اصلی آن، برای بازپسگیری سرزمین های خود وارد مذاکراه با رژیم اسرائیل شد، که تاکنون موفق به این کار نشده است. علی رغم اینگونه تحولات در سیاست خارجی سوریه، روابط ایران و سوریه همچنان بر مبنای دشمنی با اسرائیل در حال گسترش است.
ابوعبید احمدی علی آدمی
ازبین رفتن رژیم صدام حسین که سودای رهبری جهان عرب را ذر سرداشت ودرطول دو دهه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران اصلی ترین تهدید برای ایران و کل منطقه بود باعث خلاء فدرت در عراق شد و باتوجه به اینکه عراق دوره صدام حسین از طرف جهان غرب نقش توازن کننده ایران در منطقه را برعهده داشت حذف آن و سر کار آمدن شیعیان در عراق که از نزدیکی فرهنگی و ایدئولوژی با ملت و دولت ایران برخوردارند باعث افزایش نفوذ ایران درعراق و به طبع افزایش قدرت ایران در منطقه؛باتوجه به اینکه عراق کشوری مهم در زمره جهان عرب و منطقه محسوب میشودشد.به دنبال خضور نیروههای آمریکایی در عراق و اشغال آن توسط آمریکا و روند دولت - ملت سازی در عراق که دوره انتقال و شروع نظمی جدید محسوب می شود و به اضافه احتمال هرگونه جنگ داخلی در عراق؛ نگرایهای امنیتی برای ایران به وجود آمده است زیرا هرگونه بروز جنگ داخلی ذر عراق باتوجه به داشتن مرزهای زیاد و داشتن اقوام مشابه در هر دو کشور؛ احتمال انتقال جنگ به داخل مرزهای ایران و ملتهب شدن فضای منطقه وجود دارد.از سوی دیگر احتمال ساختن پایگاهای نظامی آمریکا در عراق با توجه به اینکه آمریکا ذشمن ایدئولوژیک ایران محسوب میشود نیز وجود دارد.این تنگناهای امنیتی باعث حضور پر رنگ ایران در مسائل عراق و به خصوص در مسائل منطقه شده است تا از راه حضور فعال بتواند مسائل امنیتی خودش رادر کنترل داشته باشد. به عبارت دیگر افزایش قدرت ایران در مسائل منطقه را به منظور بازدارندگی ایجاد کرده است
سعید رجبی علی آدمی
در رابطه با موضوع فرسایش حاکمیت دولت ها تحقیقاتی با موضوع حمله آمریکا به افغانستان و عراق و نقض حقوق بشر و حاکمیت دولت های این کشورها انجام شده است،در این تحقیق نیز تلاش می گردد موضوع تحدید حاکمیت دولت ها با مطالعه موضوع حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا به مناطق قبایلی پاکستان نیز مورد بررسی قرار گیرد. لذا در این زمینه سوال زیر مطرح گردیده است: - تاثیر مبارزه با تروریسم در ساختار نظام بین الملل بعد از جنگ سرد در حاکمیت دولت ها چه بوده است ؟ برای سوال مطرح شده،فرضیه زیر مورد بررسی قرار گرفت: "وقوع حادثه 11 سپتامبر و اقدامات آمریکا در مبارزه با تروریسم و ایفای نقش هژمونیک در نظام بین الملل اگر چه حاکمیت برخی از دولت ها را تضعیف نمود ولیکن هنوز در جامعه بین الملل،احترام به حاکمیت ملی یک اصل خدشه ناپذیر است." آمریکا از سال 2004 با هواپیماهای بدون سرنشین اقدام به حمله به مناطق قبایلی و کشتار رهبران القاعده و طالبان در مناطق قبایلی کرد. تلفات حملات هواپیماهای بدون سرنشین از ابتدای شروع حملات تا 27 ژانویه سال 2010 بین 276 تا 465 نفر بوده است بر اساس آمارهای ارائه شده در گزارشی تحت عنوان "سال هواپیماهای بدون سرنشین: تحلیلی بر حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا در پاکستان از سال 2004 تا 2010 " که توسط بنیاد آمریکای جدید در سال 2010 میلادی تنظیم شده است،تعداد حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا در پاکستان بین سال های 2004 تا 2007 میلادی 9 مورد بود که این تعداد در سال 2008 به 38 مورد،در سال 2009 به 53 مورد و از ابتدا تا پایان ژانویه سال 2010 به پنجاه مورد افزایش یافت. همچنین طبق گزارش مزبور،میزان تلفات این حملات در سال های 2004 تا 2007 بین 86 تا 109 نفر،در سال 2008 بین 263 تا 296 نفر،در سال 2009 بین 413 تا 709 نفر و از ابتدای شروع عملیات های مذکور تا 27 ژانویه سال 2010 بین 276 تا 465 نفر گزارش شده است. این آمار بیانگر آن است که از سال 2004 میلادی تا سال 2010 میلادی،بین یک هزار و 40 نفر تا یک هزار و 579 نفر در حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا به مناطق مختلف پاکستان،جان خود را از دست داده اند. بعد از پایان جنگ سرد و از بین رفتن نظام دو قطبی، آمریکا خود را در جایگاه یک قدرت هژمون در ساختار بین الملل می پنداشت و اقدام آمریکا در حمله به کشورهای افغانستان،عراق و پاکستان را می توان تلاشی از سوی این کشور برای بر هم زدن برخی از قواعد بنیادی جامعه بین الملل تلقی کرد زیرا این برداشت وجود دارد که بسیاری از بنیادی ترین اصول،قواعد و هنجارهای نظام بین الملل با استفاده از زور علیه کشورهای مذکور به چالش کشیده شده اند. نمونه هایی از این اقدامات عبارتند از: - تخطی از حاکمیت و استقلال سیاسی دولت ها، - توسل به مداخله و نادیده گرفتن نهادها یا قواعد جامعه بین الملل به ویژه محدودیت استفاده از زور. - نادیده گرفتن قوانین حقوق بشر (آمریکا کمیسیون حقوق بشر ملل متحد و خلف آن،شورای حقوق بشر و نیز ساز و کارهای خاص، را فاقد صلاحیت لازم برای بررسی تخلفات صورت گرفته در چارچوب مخاصمات مسلحانه در جنگ با مبارزه با تروریسم می داند.) - نقض قوانین بین المللی با حملات سازمان سیا در داخل خاک پاکستان،زیرا آمریکا در وضعیت جنگ با این کشور قرار ندارد، عملیات های انجام شده توسط هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا که توسط سازمان غیر نظامی سیا و خارج از چارچوب فعالیت نیروهای مسلح انجام می گیرد، غیرقانونی است. - استناد آمریکا به اصل دفاع از خود برای انجام حملات هواپیماهای بدون سرنشین به اصل دفاع از خود قانونی نیست زیرا پاکستان رسماً مسئول حمله مسلحانه به ایالات متحده شناخته نمی شود،تنها حمله مسلحانه است که حق دفاع از خود را قابل استدلال می سازد. این در حالی است که اولاً دیدگاه ها و نظرات متفاوتی در مورد ساختار نظام بین الملل بعد از پایان وضعیت جنگ سرد و حادثه 11 سپتامبر بیان شده است. برخی معتقد به تسلط یک قدرت هژمونی در جهان بوده و ابراز می دارند که آمریکا به دلیل برتری های نظامی،اقتصادی و تکنولوژیکی قادر به ایفای این نقش است. لیکن منتقدین این نظر که ساختار چند قطبی را بعد از فروپاشی نظام دو قطبی در نظام بین الملل مستقر می دانند،عقیده دارند "نظام هژمونیک دارای شاخص های ویژه ای است،اگر چه ایالات متحده به دلیل برتری در زمینه های تکنولوژیک،نیروی فزاینده نظامی و اقتصادی،قدرت نرم و ایفای نقش به عنوان مرکز ثقل ارتباطات بین المللی،از قدرت های بزرگ قرن بیست و یکم بشمار می رود و برای برتری و هژمون شدن تلاش می کند،اما به دلیل موانع و مشکلات،(خصوصاً پس از جنگ علیه تروریسم در افغانستان و عراق) برتری آمریکا با چالش هایی روبرو شده است و در حال حاضر آمریکا فاقد خصوصیات و ویژگی های یک هژمون می باشد و ثانیاً بر اساس دیدگاه سازه انگاری می توان گفت نظام وستفالی،جامعه ای است مرکب از مجموعه ای از اصول،قواعد،هنجارها و نهادهای مشترک که دولت ها،اعضای آن را تشکیل می دهند و بنیادی ترین نهاد (یابه تعابیر دیگر قاعده یا هنجار) در جامعه بین الملل،حاکمیت است. تغییر بنیادین در قواعد و هنجارهای بین الملل از جمله حاکمیت از دو طریق عملی است: اول اینکه کنشگران (دولت ها) در نظام بین الملل با تعامل با یکدیگر قواعد و هنجارها را تغییر دهند. این تغییرات لزوماً سرشتی اجتماعی و بیناذهنی دارند و به عبارت دیگر،کنشگران نمی توانند آنها را به صورت انفرادی و بر اساس خواست و اراده خود تغییر دهند. دوم این که کنشگران قدرتمند می توانند معانی بیناذهنی را بازتولید کنند یا تغییر دهند. این کنشگران قدرتمند به قواعدی دسترسی دارند که به نوبه خود امکان تغییر قواعد را برایشان فراهم می آورد. لذا با مخالفت هایی که با آمریکا در موضوع جنگ افغانستان و عراق شده است و مخالفت هایی که با استدلات زیر : - وجود القاعده،آنچنان که ایالات متحده آن را ابر تهدید می خواند،نمی تواند توجیهی برای راه اندازی جنگی همه جانبه و گسست از محدودیت های سنتی قواعد و نادیده گرفتن هنجار های بین المللی باشد. - کل جهان منطقه جنگی محسوب نمی شود و لذا نمی توان تکنیک ها و تاکتیک هایی که در مناطق جنگی مانند عراق و افغانستان استفاده می شود را در سایر مناطق جهان (پاکستان) به بهانه این که تروریستی ممکن است در آنجا مخفی شده باشد،به کار گرفت. - گزارشگر ویژه سازمان ملل درباره پنهان کاری برنامه حملات هواپیماهای بدون سرنشین می گوید جامعه بین الملل نمی داند سیا کجا و زمانی مجاز به ارتکاب قتل است،معیار تشخیص اهدافی که باید کشته شوند،چیست،چه ضوابطی برای حصول اطمینان از قانونی بودن این کشتارها وجود دارد و هنگامی که افراد غیر نظامی و بی گناه به صورت غیرقانونی کشته می شوند،موضوع چگونه پیگیری می شود. با مخالفت هایی که از سوی پاکستان و برخی کشورها و سازمان های بین المللی با حملات نیروهای آمریکایی به مناطق قبایلی پاکستان شده مشخص می گردد که آمریکا توفیقی در ایفای نقش یک قدرت هژمون بعد از با پایان جنگ سرد برای تغییر قواعد و هنجارهای بین المللی و از بین بردن اصل حاکمیت دولت ها نداشته و دیگر بازیگران نظام بین الملل و سازمان های بین المللی نیز در برابر تغییر قواعد و هنجارها مقاومت از خود نشان داده اند. چنانچه ذکر شد بر اساس دیدگاه سازه انگاری تغییر در قواعد و هنجارهای بین المللی به صورت انفرادی از سوی آمریکا عملی نیست و نیازمند این است که دیگر کنشگران در نظام بین الملل با تعامل با یکدیگر قواعد و هنجارها را تغییر دهند. البته علیرغم مطالب فوق درباره کاهش جایگاه عینی و حقوقی دولت_ملت،این نهاد هنوز بازیگر اصلی سیاست جهانی است. بنابراین به طور کلی می توان عنوان کرد که علیرغم اینکه برخی معتقدند حاکمیت ملی در حال از بین رفتن است،دولت ملی همچنان نقشآفرین است و همچنان در تحولات بینالمللی نقش موثری خواهد داشت.
محمد پورمسکین سراوانی علی آدمی
اهمیت راهبردی منطقه آسیای مرکزی و قفقاز به واسطه وجود منابع استراتژیک نفت و گاز در حال افزایش است از اینرو توجه و نگاه قدرت های خارجی به این مناطق افزایش یافته است. در این میان روسیه به جهت سلطه موثر در حوزه های سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی در این مناطق، نقش و نفوذ گسترده ای دارد. لذا ایران در روابط خود با این مناطق، نمی تواند بدون در نظر گرفتن ملاحضات روسیه، منافع خود را پیگیری نماید. بنابراین جهت به دست آوردن حمایت و رضایت روسیه، لازم است با شناسایی و تقویت منافع مشترک و کاهش منافع متعارض، زمینه های همکاری دو کشور در این مناطق فراهم گردد. به این جهت در پژوهش حاضر سعی شده است با توجه به گفتمان های سیاست خارجی دو کشور، روابط ایران و روسیه و تاثیر آن بر منافع جمهوری اسلامی ایران در آسیای مرکزی و قفقاز در دوران ریاست جمهوری و نخست وزیری پوتین مورد بررسی قرار گیرد. و هدف این بوده است که فرصت ها و تهدیدات همکاری در قالب همکاری های منطقه ای شناسایی شده و راه کاری مناسب جهت تحقق منافع دو کشور به ویژه ایران در آسیای مرکزی و قفقاز ارائه گردد.
رضا حضرتی اصغر جعفری ولدانی
هر کدام از تئوری های روابط بین الملل بخشی از فرایند همگرایی منطقه ای را از دیدگاه خود و البته بیشتر برای تبیین اتحادی? اروپایی بررسی کرده اند. اما هیچ یک از تئوری ها به تنهایی قادر به تبیین این فرایند چند بعدی نیستند.هر کدام از عوامل همگرایی بین کشورهای ترک زبان نیز با یکی از تئوری ها قابل تبیین است. اشتراکات تاریخی، فرهنگی و اجتماعی با تئوری های سازه انگاری، نزدیکی جغرافیایی و روابط اقتصادی با نظریات کانتوری و اشپیگل و فرضی? تهدیدات مشترک با تئوری نئورئالیستی. کشورهای ترک زبان دارای زبان مشترکی به نام زبان ترکی هستند که از زبان های التصاقی و جزء زبان های اورال - آلتائیک است. همچنین خواستگاه مردمان ترک منطقه ای بین کوه های اورال و آلتای در آسیای مرکزی است و از آنجا در جهات و مناطق مختلف مهاجرت کرده اند و دولت های بزرگی تشکیل داده اند.پس از ظهور دین اسلام، مسلمان شده و دولت های بزرگ اسلامی تشکیل دادند. و در دوره ای از تاریخ به مدت 150 سال تحت سلط? روس ها زندگی کرده اند که مورد ظلم و ستم فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی قرار گرفته اند. پس از فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری های ترک زبان بسیاری از مردمان ترک خواهان همگرایی و اتحاد میان کشورهای ترک زبان هستند. همچنین این کشورها بعد از استقلال با مشکلات عمده ای از جمله، بنیادگرایی اسلامی تحت حمایت طالبان افغانستان، قاچاق مواد مخدر از افغانستان، نبود زیرساخت های اقتصادی و سیاسی لازم برای اداره امور کشور و غیره روبرو هستند که غلبه بر این مشکلات همکاری های گسترده ای را در زمینه های مختلف می طلبد. کلید واژه ها: همگرایی منطقه ای، کشورهای ترک زبان، اشتراکات فرهنگی و تاریخی، روابط فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، سازه انگاری، نظری? کانتوری و اشپیگل، نئورئالیسم.
مهرداد چامیان علی آدمی
عوامل همگرایی و واگرایی در خاورمیانه عربی چیست ؟ با توجه به مولفه های فرهنگی مشترک میان دولتهای عرب خاورمیانه می توان گفت وجود این عوامل موجب همگرایی در بین این دولتها گردیده و وجود بخشی دیگر از ساختار فرهنگی خاورمیانه موجب واگرایی در میان این دولتهاذ گردیده است.
فرزانه قره خان هادی آجیلی
در این پژوهش سعی شده به روابط آمریکا وروسیه بعد از جنگ سرد تا اکنون پرداخته شود.در واقع بعد از جنگ سردرقابت امنیتی –استراتژیکی آمریکا وروسیه تداوم داشته است هرچند از شدت آن کاسته شد. در دوران جنگ سرد آمریکا وشوروی از نظر ایدئولوژیکی تقابل شدید داشته اند وسعی می کردنند از نظر نظامی توان خود را بالا ببرند .از نظر سیاسی ودیپلماتیک در گیرهای بسیاری داشته اند هر چند در برخی اوقات سعی در عادی سازی روابط داشته اند از جمله درگیری در جنگ کره ،بحران کوبا ،جنگ ویتنام ،تنش زدایی،قراردادهای سالت،قراردادهیلسینکی. ودر سطح اقتصادی نیز روابط تحت تآثیررقابت های نظامی ایدئولوژیک بسیار محدود بوده است اما بعد از جنگ سرد تقابل ایدئولوژیکی از بین رفته است ولی از نظر نظامی همچنان تلاش دارند توان خود را بالا ببرندکه نمونه آن گسترش ناتو به شرق وتلاش آمریکا برای گشترش نفوذ خود به سراسر جهان وشاهد بحران هایی در این دوران در روابط این دو هستیم مانند بحران کوزوو وبحران چچن. از نظر سیاسی ودیپلماتیک هریک سعی در یافتن دوستان ومتحدانی برای خود هستند مانند سازمان همکاری شانگهایی(تلاش روسیه برای یافتن متحد) در سطح اقتصادی شاهد شکل گیری روابط جدید اقتصادی ماند گروه هشت هستیم. بعد از یازده سپتامبر شاهد همکاری عمیق این دو کشور هستیم زیرا از نظر ایدئولوژیکی هر دومبارزه با تروریسم وبنیادگرایی را دنبال می کنندولی در سطح نظامی همچنان هریک به دنبال بالا بردن توان خود هستند مانند سپر دفاع موشکی ویا بحران گرجستان .در سطح سیاسی ودیپلماتیک هریک سعی دارند روابط را عادی نگه دارند .در سطح اقتصادی نیز شاهد تلاش پوتین برای همگرایی روسیه با اقتصاد جهانی وهمکاری آمریکا در زمینه اقتصادی با روسیه هستیم . ?
زهرا تقوی علی آدمی
عراق پس از صدام شرایط و تحولات و ناامنی هایی را ایجاد کرده است که بازیگران داخلی، منطقه ای و فرا منطقه ای را تحت تاثیر قرار داده است.و در این رساله سعی شده به مخهم ترین بازیگران در سطح داخلی، یعنی قومیت ها پردااخته شود.و در ادامه به نقش سایر عوامل بپردازیم.
علی عمیدی اصغر جعفری ولدانی
بافروپاشی امپراتوری عثمانی و تجزیه آن به چندین کشور عربی و یک کشور مادر ترک زبان در منطقه خاورمیانه منازعات برسر مسایل مختلفی که برخاسته از تقسیم بندی های مصنوعی توسط کشورهای پیروز جنگ جهانی اول و ایجاد مناطقی بدون سابقه تاریخی حکمرانی مستقل در آنها به عنوان کشورهای جدیدالتاسیس است شکل گرفت. از جمله این کشورها، کشور مستقل سوریه در مجاورت مرزهای ترکیه است. روابط ترکیه با سوریه پس از استقلال سوریه تاریخ پرفراز و نشیبی را پشت سرگذاشته است که مجموعه ای از اختلافات ارضی، قومی و مشکلات برسر مسئله آب، رقابت های ژئوپلتیک و حتی اختلافات ایدئولوژیک را شامل می گردد. با این وجود عواملی بوده اند که در دوره های زمانی متفاوت موجب افزایش یا کاهش تنش میان این دو کشور شده اند. سابقه استعمارگری کشور عثمانی در سوریه از همان ابتدا موجب بدبینی سوریها نسبت به کشور ترکیه بود. با آغاز جنگ سرد و اقتضائات آن دوره، نزدیکی سوریه به بلوک شرق و تمایل ترکیه به بلوک غرب موجبات اختلاف و جدایی هر چه بیشتر دو کشور گردید. یکی دیگر از این عوامل تغییر حاکمان در هر دو کشور و درنتیجه تغییر نگرش ها و سیاست های آنها نسبت به یکدیگر بوده است که دوره هایی از تعارض و تعامل را در سیاست خارجی هر دو کشور در ارتباط با یکدیگر موجب گردید در این پژوهش سعی شده با توجه به سابقه دو کشور در دولت ـ ملت سازی و پیگیری مسیرهای کاملا متفاوتی که آنها تا به امروز در سیاست داخلی خود و به تبع تاثیرگذاری آن در سیاست خارجی، طی کرده اند پرداخته شود. هم چنین این پژوهش با تمرکز بر دوره زمانی سه دهه از سال ???? تا ???? به عوامل تاثیرگذار بر روابط دو کشور و رویدادهای رخ نموده در این مقطع زمانی می پردازد. این بازه زمانی تغییر متعدد حاکمان در ترکیه و چرخش قدرت میان کمالسیت ها و احزاب اسلام گرا را شامل می شود که موجب تغییرات کلان در نگرش سیاستمداران ترکیه به سیاست خارجی این کشور گردید. سوریه نیز در این فاصله با مرگ حافظ اسد و جانشینی فرزندش، بشار اسد و تحولات عظیم اخیر موسوم به بهار عربی که آتش آن دامان این کشور را نیز فرا گرفت، مواجه بوده است. این پژوهش سعی دارد با بررسی گردش قدرت در هر دو کشور، اثرگذاری دیدگاههای سیاسی حاکمان هر دوره را برنسل پس از خود تا به امروز پی گیری کند تا به ریشه های مواضع و سیاست های امروزه ترکیه و سوریه در قبال هم، و در قبال مسایل جهانی و منطقه ای دست یابد. هم چنین با بررسی علل وقوع تحولات اخیر در سوریه، از سال ???? به نقش ترکیه در بحران سوریه پرداخته و سناریوهای آینده سوریه و اثرگذاری ترکیه بر آنها را بررسی می کند.
یوسف اسکندری علی آدمی
چکیده: نسبت به کارکرد و ماهیت دیپلماسی عمومی در جهان امروز نظریه های متعددی بیان گردیده و جایگاه آن در کنار نظریه های دیگر در محافل آکادمیک و دانشگاهی بررسی و تحلیل گردیده است. نظر به اهمیت دیپلماسی عمومی و جایگاه آن در سیاست خارجی ایران این نوشتار با تمرکز بر دیپلماسی عمومی در منطقه آسیای مرکزی تهیه و تنظیم شده است. این ضرورت از آنجا ناشی می شود که اولاً مفهوم دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی ایران امر جدیدی است و ثانیاً پژوهش های پراکنده ای در این باب انجام شده و به خصوص جایگاه دیپلماسی عمومی در آسیای مرکزی مغفول گردیده است. هدف اصلی این پژوهش توجه به جایگاه دیپلماسی عمومی در آسیای مرکزی و اهمیت این منطقه در سیاست خارجی ایران است. این پژوهش ضمن مطالعه ی ظرفیت ها و اقدامات جمهوری اسلامی ایران در موضوع دیپلماسی عمومی، با نگاه به آسیای مرکزی و اشاره به اقدامات انجام گرفته و نسبت آن با ظرفیت ها، به این نتیجه رسیده است که اگر چه جمهوری اسلامی ایران اقدامات خوبی در این منطقه انجام داده است اما دیپلماسی عمومی هنوز جایگاه واقعی خود را در آسیای مرکزی پیدا نکرده است.
مریم سلیمی علی آدمی
در اواسط دهه ی هشتاد میلادی ادبیات نظری جدیدی در رشته روابط بین الملل ظهور کرد که با نظریه پردازانی چون، ریچارد کی اشلی، راب واکر، جیمز دردریان و... شناخته می شود. این ادبیات نظری تحت عناوین متعددی از جمله پسانوگرایی، پست مدرنیسم، شالوده شکنی، پساساختارگرایی و فرانوگرایی قرار گرفته که پیش از این تحت تاثیر و نفوذ رویه ها و آراء فلسفی نظریه پردازان فرانسوی چون، میشل فوکو، ژاک دریدا، ژان فرانسوا لیوتار و... قرار داشتند. در حوزه روابط بین الملل نیز، پساساختارگرایی(پست مدرنیسم)، اصول و بنیان های نظری رهیافت های روابط بین الملل مانند، عقلانیت، حقیقت محوری، انسان محوری، علم گرایی، شناخت امر واقع، حاکمیت، دولت ملت، قدرت و... را مورد هجمه ی خود قرار داد و با برخوردی شالوده شکن، درصدد بسط مبانی و اندیشه های نظری خود برآمد. بر این اساس بررسی و تبیین مختصری از نظریه پست مدرنیسم در آراء فلسفی و روابط بین الملل و هم چنین نقد های نظریه پردازان (پست مدرن) در ارتباط با اصول و بنیان های نظری(شناختی)، نظریات جریان اصلی (واقع گرایی و لیبرالیسم) و هم چنین تبیین نقش فرهنگ در نظریه پست مدرن روابط بین الملل درون مایه های اصلی می باشند. واژه های کلیدی: پست مدرنیسم، معرفت شناسی، عقل گرایی، علم گرایی، حاکمیت دولت
سید علی نجات اصغر جعفری ولدانی
شروع اعتراضات سوریه از مارس 2011 پس از دومینوی انقلاب های عربی، اگر چه با خواسته های مردمی همراه بود، اما با فاصله ای اندک صحنه سیاسی سوریه را شاهد اغتشاشات و ناآرامی هایی کرد که متأثر از حمایت ها و دخالت های خارجی بود. با شکل گیری بحران سیاسی در سوریه، بازیگران منطقه ای مطابق مقدورات و محذورات خود، همچنین با تبعیت از آموزه های رئالیستی حاکم بر سیاست خارجی خود که مبتنی بر آموزه های واقعگرایانه می باشد؛ در صدد تأمین حداکثر منافع ملی خویش در ابعاد گوناگون از طریق مشارکت در بحران سوریه بوده اند. در همین راستا پرسش اصلی این است که نقش قدرت های منطقه ای در تحولات سوریه چیست؟ فرضیه اصلی نگارنده این است که رقابت، تضاد منافع و دیدگاه های متعارض قدرت های منطقه ای، موجب پیچیدگی، تشدید تحولات و تداوم بحران در سوریه شده است. نوشتار حاضر به روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای و الکترونیکی می باشد؛ فصول مختلف پژوهش در جهت تحقق فرضیه مزبور طراحی و سازماندهی شده است. همچنین یافته های پژوهش از این امر حکایت دارد که تعارض منافع میان بازیگران منطقه ای تأثیرگذار در بحران سوریه، بازی با حاصل جمع جبری صفر را ایجاد کرده است. این نوع نگاه مانع هر گونه سازش، و راه حل سیاسی برای خروج از بحران سیاسی در سوریه شده است. این امر به نوبه ی خود علاوه بر پیچیدگی بیش از پیش بحران سوریه، موجب افزایش حجم منازعاتی آن نیز گردیده است. مجموعه این شرایط و شکاف های عمده داخلی در کنار متغیرهای موثر و مداخله گر منطقه ای و بین المللی، موجب تشدید تحولات و تداوم بحران در سوریه شده است و راه حل سیاسی برای خروج از بحران را دشوار ساخته است.
طاهر طاهری مقدم مجید عباسی
در جهان کنونی همکاری های منطقه ای در قالب سازمان های منطقه ای، ابزار مناسبی برای تبدیل تهدید ها به فرصت ها و تأمین بهتر منافع ملی کشورها محسوب می گردد. بر این اساس مناطق مختلف تلاش ها و تجربه های متفاوتی از همکاری های منطقه ای را به نمایش گذاشته اند. در این راستا بنظر می رسد که سیستم تابع خاورمیانه، با وجود گذشت بیش از نیم قرن از اولین تجربه همکاری و همگرایی منطقه ای در چارچوب اتحادیه عرب، یک نمونه ناموفق و حتی به باور برخی متفکران یک استثنا در زمینه شکل دهی به سازمان منطقه ای فراگیر به حساب می آید. بدین ترتیب در این تحقیق با کاربست نظریه همگرایی منطقه ای کانتوری و اشپیگل، در صدد پاسخ به این سوال برآمده ایم که چه عواملی مانع از شکل گیری سازمان منطقه ای فراگیر در سیستم تابع خاورمیانه شده است؟ هرچند پاسخ جامع به این سوال بررسی سه سطح به هم پیوست? خرد، میانی(منطقه ای) و کلان(نظام بین المللی) را می طلبد اما در این پژوهش با استفاده از متغیرهای الگویی نظریه همگرایی منطقه ای کانتوری و اشپیگل و همچنین مبحث بخش مداخله گر در نظری? مذبور، موانع میانی و کلان موجود بر سر راه شکل گیری سازمان منطقه ای فراگیر در سیستم تابع خاورمیانه را مورد بررسی قرار داده ایم.
حسین عالیشوندی علی آدمی
با نگاهی به تحولات اخیر مسائل بین الملل و افزایش نقش رسانه ها در روان سازی چرخه سیاست خارجی، عرصه نوینی در سیاست خارجی با نام دیپلماسی رسانه ای پدید آمد که علی الاصول به نحوه تأثیرگذاری و نقش رسانه ها و به ویژه تلویزیون بر افکار عمومی جهان و تغییر سیاست خارجی کشورها می پردازد. تأثیر تلویزیون جهانی در حل و فصل مسائل سیاسی و بهره گیری ابزاری از آن در هدایت افکار عمومی و اعمال فشار بر مسئولان سیاست خارجی (به عنوان ابزار جنگ نرم)،امروزه از درجه اهمیت بالایی برخوردار است. و از انجایی که در دنیای امروز نقش رسانه ها در عرصه های مختلف ومیزان اثر گذاریشان بر حوادث ورویدادهای گوناگون بسیار چشمگیر شده است بررسی تحولات در این عرصه ضروری است. (افخمی،1376،ص30) اما اکثر رسانه ها تحت سیطره دولت ها یا ngo های حامی خود بوده واکثر موضع گیریهایشان در راستای اهداف داخلی یا بین المللی حامییانشان میباشد . پس بررسی میزان استقلال عمل انها در اتخاذ مواضع در قبال مسایل گوناگون امری است لازم.حال با توجه به ادعای رسانه ای چون بی بی سی(bbc )1در مورد استقلال در موضعگیری وصرفا انجام رسالت رسانه ای خود وبا توجه به سابقه تاریخی این رسانه و اتخاذ مواضعش در مسایل داخلی ایران نمونه انتخابات دهم و واکاوی محتوای اخبار تلویزیون فارسی بی بی سی میتواند کمک زیادی به خواننده کند تا به میران تاثیر پذیری بی بی سی از حامی اصلی اش یعنی دولت بریتانیا و استقلال یا عدم استقلال در بیان مواضع وتحلیل پی ببرد. در واقع هدف از انتخاب این موضوع دستیابی به این مهم است که موضع گیریهای این رسانه تا چه حد بر گرفته از دیپلماسی حاکم بر دستگاه سیاست خارجه دولت بریتانیا میباشد. سوال اصلی: تلویزیون فارسی بی بی سی چه نقشی در جریان سازی حوادث دهمین انتخابات ریاست جمهوری در ایران ایفا کرده است؟ فرضیه: بی بی سی با تاکید وتشدید فضای اپوزیسیون قبل از شروع انتخابات وتاکید بر گفتمان موجود وتکیه بر براندازی وتقلب ونقض حقوق بشر و برنامه ریزی جهت ادامه جریانات بعد از انتخابات سعی در شکل دهی وتحریک افکار عمومی داخلی و خارجی بر علیه نظام جمهوری اسلامی ایران وبه نوعی تسهیل در براندازی نرم را داشته است. اهمیت ، ضرورت و اهداف تحقیق: اهمیت پرداختن به موضوع از آنجاست که هجمه تبلیغات رسانه ای در دهه اخیر در عرصه بین الملل علیه جمهوری اسلامی ایران بالا گرفته که نمونه آشکار ان در بحث پرونده هسته ای بوده است که این هجمه ها در جریان انتخابات به اوج خود رسید.حوادث قبل و بعد از انتخابات دهم در ایران شرایط را برای سو استفاده رسانه های خارجی از جمله بی بی سی به خوبی فراهم کرد تا افکار عمومی داخل وخارج از ایران را به سمتی سوق دهد که دلخواه آنها می باشد . ضرورت پرداختن به این بحث از آنجاست که امروزه جنگی در عرصه رسانه ای در گرفته که به خوبی میتوان از ان تحت عنوان جنگ نرم1 یاد کرد که هر گونه سهل انگاری در این زمینه مساوی است با شکست و از آنجایی که ایران به شدت در این عرصه از سوی غرب مورد تهاجم رسانه ای است لذا پیشرفت و مقابله به مثل امری است اجتناب ناپذیر. مواضع خاص برخی رسانه ها از جمله بی بی سی ذهن بنده را درگیر سوالاتی کرد که ناگزیر به بررسی این مسله شدم. هدف از انجام این تحقیق شاید رسیدن به این مهم باشد که امروزه رسانه ها چه نقشی در شکل دهی به افکار عمومی بازی می کنند. دلیل از انتخاب بی بی سی نوع نگاه خاص و زیرکانه این رسانه به مسایل علی الخصوص مسایل ایران میباشد.تحقیق حاضر تمام تلاش خود را معطوف به این می دارد تا با تحلیل محتوای اخبار و گزارشات ارائه شده از سوی بی بی سی در بازه زمانی افتتاح تلویزیون فارسی بی بی سی تا پایان شهریور 88 بعد از انتخابات دهم به این مهم دست یابد که بی بی سی در شکل دهی به افکار عمومی داخل و خارج چه میزان اثرگذار بوده است؟ آیا میتوان نوع نگاه و تحلیل بی بی سی را نسبت به رخدادهای انتخابات دهم ایران مداخله در امور داخلی ایران قلمداد کرد؟ آیا بی بی سی در اتخاذ مواضعش به طور کلی نسبت به مسایل داخلی ایران اصول اولیه یک رسانه حرفه ای را رعایت میکند یا تحت تاثیر حامیانش به بررسی ونقد مسایل می پردازد؟ گروه مخاطب مخاطب این پژوهش را میتوان تمام افراد جامعه که به هر نحوی پیگیر مسایل جاری روز جامعه و بین المل هستند را قلمداد کرد.
رامین بخشی تلیابی علی آدمی
خیزش ها و تحولات در منطقه خاورمیانه عربی و شمال آفریقا، از ژانویه 2011 که با اعتراضات تونس آغاز شد، موجی از درخواست ها و مطالبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اقشار مختلف مردم را در بر گرفت و سپس به سایر کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا از جمله مصر،لیبی،یمن و بحرین سرایت نمود. قیام مردمی در کشور تونس و سقوط رژیم بن علی بسیار سریع به کشور مصر سرایت کرد و به سقوط رژیم حسنی مبارک پس از سه دهه حکومت منجر گردید. مهمترین عامل در این خیزشها، عنصر حضور مردم از طبقات مختلف جامعه بود که نقش تعیین کننده ایفا نموده و می نماید. مصر به عنوان پر جمعیت ترین کشور عربی از چند دهه گذشته جزو تاثیر گذارترین بازیگران در خاورمیانه محسوب می شود. همواره تحولات سیاسی – فکری این کشور تاثیر عمیقی بر سایر کشورهای خاورمیانه داشته است. انقلاب مصر و موج اعتراضات در این کشور با فراخوان تجمع در روز 25 ژانویه در فیس بوک و تحت عنوان «روز خشم» آغاز شد.حجم و گستره تظاهرات در طول دوره مبارک بی سابقه بود و به تدریج بر دامنه و شدت آن افزوده شد. مهم ترین درخواستهای معترضین و گرو ههای سیاسی مخالف مصر شامل کنار رفتن حسنی مبارک از قدرت، اصلاح قانون اساسی و برگزاری انتخابات آزاد و دموکراتیک، فضای باز سیاسی و آزادی بیان و اصلاحات اقتصادی بود. و در نهایت بعد از 18 روز مقاومت مردمی در مصر،با استعفای حسنی مبارک در روز 25 ژانویه 2011 سرانجام انجامید. این تحولات که موسوم به بهار عربی شد در مصر منجر به تغییر اساسی ، تحقق مطالبات مردم و افزایش مشارکت سیاسی مردم شد.در مورد تاثیر این تحولات بر توسعه سیاسی مصر،بحث های زیادی و عوامل مختلفی مطرح شده است.در همین زمینه این تحقیق به این نتیجه رسیده است که این تحولات باعث افزایش مشارکت سیاسی،اصلاح ساختار سیاسی مبتنی بر دموکراسی و رشد مولفه های دموکراسی در مصر شده است.
مجید دشتگرد علی آدمی
هندوستان و چین دو هژمون بالقوه در آسیا هستند که بر سر استیلا بر این منطقه ی جغرافیایی در حال رقابت و نزاع می باشند. در واقع افزایش توانمندی اقتصادی و متعاقب آن انباشت منابع نظامی هر دو قدرت را به سمت تقلا برای نفوذ بر ماورای مرزها سوق داده است و گرایش به سمت تسلط و نفوذ بر ماورای مرزها موجب رقابت شدید بین دو کشور در جهت سلطه بر آسیا گردیده است. در پژوهش حاضر ما به دنبال نشان دادن رقابت دو کشور در زمینه ی بسیج منابع نظامی و اقتصادی و تسلط بر 4 منطقه ی جنوب و جنوب شرق آسیا ،خاورمیانه، آسیای مرکزی و شرق آسیا در جهت سیاست کلان هژمونیک دو کشورمبنی بر تلاش برای استیلا بر آسیا هستیم.
منیره اخوان علی آدمی
رویکرد نگاه به شرق و همکاری با کشورهای شرقی همواره در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مورد توجه بوده است ولی با شدت و ضعف هایی همراه بوده است. بعد از روی کار آمدن دولت نهم این سیاست جنبه محوری به خود گرفت و به طور عمده در دستور کار سیاست خارجی کشور قرار گرفت. تعامل با کشورهای آسیایی به ویژه(روسیه، چین، هند) در راستای تأمین منافع ملی جمهوری اسلامی ایران در ابعاد مختلفی صورت پذیرفت. در این پژوهش تلاش شده است به جنبه های تأمین منافع اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران پرداخته شود. و تأثیر سیاست نگاه به شرق را در جهت تأمین منافع(اقتصادی و سیاسی) ایران مورد ارزیابی قرار بگیرد. تأکید این پژوهش بر موضوع امنیت انرژی(در بعد اقتصادی) و برنامه هسته ای ایران(در بعد سیاسی) می باشد.
سید ابراهیم حسینی مرتضی نورمحمدی
منطقه قفقاز جنوبی که متشکل از کشورهای گرجستان، آذربایجان و ارمنستان می باشد، به دلیل بر خورداری از منابع انرژی و همچنین موقعیت خاص، به عنوان چهارراه ارتباطی شرق و غرب و شمال و جنوب، اهمیت ویژه ای در محاسبات استراتژیک قدرت های بزرگ دارد. پس از فروپاشی شوروی و وضعیت خلا قدرتی که در این منطقه به وجود آمد، این بخش از جغرافیای جهان جولانگاه قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای شد. چنانکه مهمترین رقابت بین آمریکا و روسیه به وجود آمد. کشور اولی به عنوان هژمون جهان و دومی به عنوان میراث دار شوروی سابق هرکدام خود را دارای منافعی می دانند که تضاد این منافع موجب به وجود آمدن بحران هایی در منطقه شده است. در این پژوهش تلاش شده تا تاثیر رقابت آمریکا و روسیه بر امنیت منطقه قفقاز جنوبی مورد ارزیابی قرار گیرد. محدوده زمانی و مکانی که این نوشتار به آن می پردازد بعد از یازده سپتامبر در قفقاز جنوبی می باشد و با نگاهی ژئوپلیتیکی سعی در پرداختن به موضوع مورد مطالعه در این پژوهش شده است. ژئوپلیتیک به عنوان مقوله ای بستر ساز موجب شده تا این منطقه محل رقابت قدرتهای مختلف و در راس آن ها آمریکا و روسیه باشد. چنانچه مشخص می شود این رقابت موجب شده تا بحران هایی در منطقه به وجود آید و همچنین در پاره ای موارد حل و فصل بحران ها را به تعویق انداخته است و در نهایت موجبات ناامنی را در قفقاز جنوبی فراهم آورده است.
رضا حیدری زادشالی مجید عباسی
مفهوم امنیت یکی از حوزه هایی است که در طول تاریخ بارها دوچارتغییروتحول مفهومی شد. امنیت در قالب انسان های اولیه، در قلب دولت های قبیله ای، دولت شهر، امپراتوری،دولت های ملی، دولت های مدرن معانی متفاوتی به خود گرفت. اما پس از جنگ جهانی دوم و جنگ سرد مفهوم امنیت دستخوش تغییرات فاحشی گشت و با معانی سنتی خودش فاصله گرفت. در بعضی موارد عامل این دگرگونی ساختارنظام بین المللی، در بعضی موارد کشورهای موثر نظام بین المللی و در دوران های جدید افراد و سازمان های بین المللی را می توان نام برد. در دوره ی پس ازجنگ سرد دیگر نمیتوان تغییرات درعرصه ی امنیتی را با مکاتب دهه های گذشته مثل واقع گرایی و نوواقع گرایی تبین کرد. بلکه مکاتب جدیدی که در اواخردهه 80 میلادی شکل گرفته اند و داعیه تبین صحیح وکامل تری را دارند شناخت کامل تری را به دست می دهند. ازجمله این مکاتب سازه انگاری است. از دیدگاه سازه انگاران نیروها و کنشگران غیردولتی با اعمال هویت ها و اقدامات جدید و همچنین منابع مادی کافی از نظرتئوریکی قادر به تغییر موئثر هستند و میتوانند ایستارها و تلقی های جامعه بین المللی را در مورد مفاهیم مسلم تغییر دهند. از جمله سازمان بین المللی تروریستی که نقش مهمی در فعالیت های بین المللی دارند می توان سازمان القاعده را نام برد که با اقداماتی که در اقصی نقاط جهان پایه گذاری کرد و به خصوص عملیات 11 سپتامبر تاثیرگذاری عمیقی در سطح جهانی داشت و در چهار شاخص امنیت بین الملل که در بخش های بعدی بیان می شود تغییرات ملموسی به صورت مستقیم و دیگری در سطح غیر مستقیم به وجود آورد .
مهدیه شادمانی علی آدمی
تروریسم پدیده ای چند بعدی و دارای گستره تعریفی وسیع می باشد که جایگزین تحولات سیاسی گذشته همچون انقلابات، شورش ها .... گردیده است. بصورتی که امنیت دولتها و جوامع را مورد خطر قرار داده و می توان پیامدهای نامناسب آنرا در به چالش کشیدن نظام سیاسی، حقوقی و امنیتی معاصر به وضوح مشاهده نمود.
مریم نوری کوپایی علی آدمی
چکیده امروزه تحولات در عرصه جهانی بر همه وجوه زندگی انسان تأثیر گذاشته و بیشتر اصول و قواعد را تغییر داده است. با توجه به فرهنگی شدن مرزهای کشورها در عصر ارتباطات و اطلاعات، توجه به مولفههای فرهنگی کشورها و کارآمد ساختن آنها باعث بالندگی و تقویت سیاست خارجی خواهد شد. لذا استفاده از ظرفیتهای تاریخی، هویتی، فرهنگی و زبانی و تلاش برای اقناع ملتها با اصول دیپلماسی نوین در کنار دیپلماسی سنتی در رأس برنامه کشورها به ویژه دولتهای غربی قرار گرفته است تا بتوانند با کمترین هزینه اهداف خود را در بیشتر مناطق جهان پیش ببرند. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 و قبول استقلال چهارده جمهوری از سوی فدراسیون روسیه، پدیدآور تغییرات ژرف و ناگهانی در ژئوپلتیک منطقه اوراسیا بود. ظهور پنج جمهوری مسلمان نشین ازبکستان، ترکمنستان، تاجیکستان، قزاقستان و قرقیزستان از یک سو، مرزهای تاریخی شوروی سابق را با همسایگان جنوبی و شرقی ناپدید ساخت و از سوی دیگر، منطقه ای حائل و وسوسه انگیز برای رقابت و نفوذ قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای به وجود آورد؛ به ویژه این منطقه بکر و دست نخورده شاهد رقابتهای ایران و ترکیه در عرصههای سیاسی، اقتصادی و بالاخص فرهنگی است. این نوشتار با تأکید بر چارچوب نظری سازهانگاری در پی پاسخ به این پرسش است که ابزارهای دیپلماسی فرهنگی ایران و ترکیه چیست و چه تأثیری بر آسیای مرکزی داشته است؟ این رساله در پی اثبات این مدعاست که؛ ترکیه و ایران با به کارگیری مکانیسم های رسانهای، زبانی، دینی و آموزشی در منطقه آسیای مرکزی تلاش دارند دیپلماسی فرهنگی موثری نسبت به کشورهای این منطقه در پیش گیرند. با توجه به آن چه در این پایان نامه گفته شده است، میتوان نتیجه گرفت که عملکرد ترکیه در آسیای مرکزی موفق تر از جمهوری اسلامی بوده است. در واقع ایران بیشتر اقدامات نمادین در حد ایجاد کرسی های زبان فارسی، برگزاری شب شعر، اتاق های دوستی و... انجام داده است درحالی که ترکیه دست به اقدامات عمل گرایانه در این منطقه زده است. کلید واژگان: سازه انگاری، دیپلماسی فرهنگی، قدرت نرم. جمهوری اسلامی ایران، ترکیه، آسیای مرکزی.
سعید تجری علیرضا کوهکن
تحولات بیداری اسلامی که در سال 2011 منطقه ی خاورمیانه را درنوردید، سبب ایجاد تغییرات ساختاری و بنیادین در بسیاری از کشورهای این منطقه گردید.ازجمله کشورهایی که باوجود داشتن پتانسیل فراوان تحولات، تغییراتی در ساختار آن صورت نپذیرفت عربستان سعودی بود.این کشور با توجه به رسالتی که برای خود به عنوان رهبری جهان سنی در مقابل ایران شیعی تعریف کرده در دو جبهه ی داخلی و منطقه ای در قبال این تحولات واکنش نشان داده است. در بعد داخلی با استفاده از سیاست سرکوب و توزیع بسته های مالی و در بعد منطقه ای نیز اقدام به مداخله ی مستقیم در تحولات بحرین و هم چنین مداخله ی غیرمستقیم در جنگ داخلی سوریه نمود تا از این طریق بتواند تحولات را از منطقه ی شبه جزیره عربستان دور سازد تا ضمن جلوگیری از افزیش عمق استراتژیک ایران، از سقوط هم پیمان خود در شبه جزیره ی عربستان جلوگیری کند. عربستان سعودی که خود را در مقابل قدرت منطقه ای ایران می بیند، تحولات سوریه و بحرین را از دریچه ی رقابت منطقه ای با ایران تعریف می کند و سیاست های تهاجمی این کشور در عرصه ی تحولات منطقه ای نیز از این مسئله ناشی شده است .
حسن شاهوردی مرتضی نورمحمدی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عربستان سعودی ایدئولوژی جمهوری اسلامی ایران را مانعی بر ادامه سیاست دو ستونی نیکسونی قلمداد نموده و انقلاب اسلامی ایران را موجب سلب امنیت وجودی خود تلقی نمود. سیاست خارجی عربستان سعودی که بر پایه ایدئولوژیک وهابی و مبتنی بر حفظ وضع موجود قرار گرفته بود با سیاستِ خارجیِ جمهوریِ اسلامیِ ایران که بر گرفته از نگرش شیعه، ایدئولوژی حکومتی امام خمینی(ره) بود در تعارض قرار گرفته و « وهابیّت در مقابل تشیّع» و «عربیّت در مقابل عجم» را ایجاد کرده است. این دو هویّت متعارض زمینه ساز ایجاد سیاست خارجی تقابل گرا بین دو کشور را فراهم نموده است. برداشت متضاد نسبت به هویّتهای منتسب به دو کشور موجب امنیتی کردن هویّت و متعاقب آن تنظیم روابط خارجی بر اساس آن گردیده و ایران وعربستان را وادار به تلاش بر توفّق مذهبی خود در منطقه وبعضا ًفرامنطقهای نموده است. در این پژوهش تلاش گردیده تا از طریق نظریه سازه انگاری، مبانی ایدئولوژی دو کشور ایران و عربستان مورد تبیین قرار گرفته و به چگونگی تولّد منافع متعارض از طریق هویّت ها ی منبعث از ایدئولوژی های متفاوت پرداخته شود. سوال پژوهش بر این پایه استوار است که تقابل ایدئولوژیک چه تاثیری بر روابط سیاسی ایران و عربستان پس از 2010 داشته است؟ و در طول تحقیق این فرضیه که، تقابل ایدئولوژیک از طریق ایجاد برداشت های متضاد از تحولات منطقه ای وامنیتی کردن هویّت، موجب واگرایی در روابط سیاسی ایران و عربستان سعودی شده است مورد مداقه قرار گرفته و اثبات گردیده است. ما حصل بررسیها و پژوهشهای صورت گرفته حاکی از آن است که روابط خارجی کشورهای ایران و عربستان همواره از رقابت و همکاری یا تضاد و وفاق برخوردار بوده و همکاریهای مقطعی دو کشور به منزله فراموشی نقشهای ناشی از هویّتشان نبوده بلکه این کشورها صرفاً تلاش نمودند تا مانع برجسته سازی هویّتهای متعارض خود باشند. تعارض هویّتی ناشی از دو ایدئولوژی متضاد ما بین دو کشور به عنوان یکی از متغیرهای تاثیرگذار در روابط خارجی قبل از انقلاب اسلامی در ایران بوده واین اختلافات پس از انقلاب اسلامی و اعلام صدور انقلاب و ایدئولوژی امام خمینی(ره) مبنی بر استکبار ستیزی موجب سیاست تقابل گرایانه جمهوری اسلامی ایران و «بر هم زدن وضع موجود گردیده» و با سیاست کشور عربستان مبنی بر «حفظ وضع موجود» و «تعامل محافظه کارانه» با کشورهای غربی در تقابل آشکار بوده است. برداشتهای متضاد عربستان سعودی از موضوعاتی مانند«صدور انقلاب»، «هلال شیعی» مورد ادعای عربستان و « انرژی هستهای» موجب گردیده همکاری ایران و عراق، حمایت ایران از شیعیان بحرین، مخالفت ایران با جنگ و خونریزی در یمن و مخالفت ایران با معارضین سوری وطرفداری از حکومت بشار اسد نوعی تقابل با حکومت عربستان سعودی تلقی گردیده و در صدد تقابل و مبارزه با جمهوری اسلامی ایران قرار گیرند.
مرضیه پوربافرانی علیرضا کوهکن
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تغییرات مهمی در نقشه ژئوپلیتیک جهان ایجاد کرد. از جمله این تغییرات شکل گیری منطقه اوراسیای مرکزی است که قبل از آن در حوزه شوروی قرار داشت. پس از فروپاشی شوروی یکی از مباحثی که همواره در فضای سیاسی کشورهای منطقه اوراسیای مرکزی وجود داشته، ضرورت همگرایی منطقه ای بوده است. اما این منطقه با پشت سرگذاشتن دو دهه از استقلال خود هنوز نتوانسته است به همگرایی دست یابد. شکل گیری همگرایی میان این کشورها با همگرایی در یک منطقه معمولی متفاوت است. این کشورها تازه به استقلال رسیده اند و خواهان حفظ استقلال خود می باشند. از یک سو این کشورها هم در حوزه داخلی و هم از خارج با مشکلات و موانع بسیاری مواجه می باشند و از سوی دیگر به همگرایی با دیده تردید می نگرند زیرا ترس از احیای تسلط مجدد روسیه دارند. اما یکی از ایده هایی که برای همگرایی میان کشورهای این منطقه ارائه شده است اندیشه اوراسیاگرایی می باشد.
مرضیه محمدی نسب علی آدمی
این نوشتار، با استناد به سیاست های راهبردی و اجرایی امیرالمومنین علی(ع) جایگاه بنیان های نظری و عملی قدرت نرم در اندیشه سیاسی امام علی(ع) را مورد بررسی قرار می دهد. با توجه به این که مبحث قدرت نرم که در اوایل دهه 1990 توسط جوزف نای در اندیشه لیبرالیسم مطرح شد بر اساس مبانی سکولاریستی قابلیت تفسیر و تحلیل را دارد لذا مولفه ها و لوازم تحقق قدرت نرم در حکومت اسلامی با استناد به رهیافت امیرالمومنین علی(ع) به مثابه تجسم عینی کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) مورد تفسیر و تحلیل قرار می گیرد تا ماحصل این مباحث، وجوه تمایز قدرت نرم غربی و قدرت نرم اسلامی را نمایان کند.
ضحی عباسی دوانی علی آدمی
کشورهای آسیای مرکزی پس از فروپاشی شوروی با مشکلات سیاسی و اقتصادی فراوانی روبرو بوده اند که هر کدام از این مشکلات می تواند سبب بحران های طولانی مدت شود. اما این منطقه دارای ظرفیت هایی نیز هست که می تواند از عوامل بحران زا برای همکاری و همگرایی استفاده کند. بحران های افغانستان و خطر بسط بی ثباتی از خاک این کشور و حضور نیروهای خارجی، تهدیدهای همراه با فرصتی را برای آسیای مرکزی فراهم نموده است.افغانستان به عنوان یکی از راهکارهای همگرایی در کشورهای آسیای مرکزی مطرح است که در طرح جاده ابریشم جدید و پروژه قلب آسیا به عنوان کشوری کلیدی مطرح است و نه تنها تهدیدی امنیتی شمرده نمی شود بلکه از وضعیت کنونی این کشور می توان برای تحقق همگرایی در منطقه ی آسیای مرکزی و بهبود وضعیت اقتصادی و توسعه استفاده نمود. سوالی که در راستای موضوع پژوهش مطرح می شود این است که افغانستان بعد از فروپاشی شوروی چه نقش و جایگاهی در آسیای مرکزی داشته است؟ به نظر می رسد با آنکه افغانستان همواره مسئله ی امنیتی در آسیای مرکزی محسوب شده است اما کشورهای آسیای مرکزی از ظرفیت های این کشور برای همگرایی استفاده می کنند.
سمیرا قناعتیان علی آدمی
دیپلماسی عمومی به عنوان ابزاری از مولفه ها و ظرفیت های قدرت نرم برای دست یابی به اهداف و منافع سیاست خارجی است. سیاست خارجی می تواند در میزان تأثیر مولفه های قدرت نرم در کشور مقصد نقش تعیین کننده ای داشته باشد. کشور عراق در سیاست خارجی دو کشور نقش مهمی دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی ابزار دیپلماسی عمومی ج.ا.ا و عربستان سعودی و تأثیر آن بر سیاست خارجی دو کشور در عراق است.
آیت ساتیاروند مجید عباسی
با حمله آمریکا به عراق در سال 2003 میلادی و اشغال آن و تلاش این کشور برای اجرای طرح خاورمیانه بزرگ و ایجاد دولتی سرمشق در خاورمیانه شاهد شکل گیری یک دوره کشمکش و رقابت بین بازیگران قدرتمند منطقه ای از جمله جمهوری اسلامی ایران، ترکیه، عرستان سعودی و رژیم صهیونیستسی برای گسترش و نفوذ خود در این کشور و به تبع آن در منطقه خاورمیانه هستیم. سقوط صدام در سال 2003 برخلاف برنامه های آمریکا و کشورهای عربی که تلاش داشتند نظام سیاسی پس از صدام را مطابق میل خود شکل دهند و این کشور را در محور عربی – غربی در خاورمیانه تعریف کنند، موجب تغییر موازنه قوا به سود جمهوری اسلامی ایران شد. تغییر رژیم عراق و روی کار آمدن دولت های همگام و هماهنگ با جمهوری اسلامی ایران در طی این دوره نشان از محکم ترشدن
شایان قیطاسی هادی آجیلی
عراق موجودیتی ساختگی ودارای هویتی مجهول است بدین معنی که اصولا این کشور با اراده قدرت های بزرگ وبه طور مشخص بریتانیا به وجود آمده است.این عناصر ناهمجوش وناهمسازی که در مجموعه ای به نام عراق کنار هم قرار گرفته اند، از 1920 تاکنون بعد از گذشت سال ها وپشت سر گذاشتن رویدادهای مختلف چه درسطح فروملی وچه در سطح ساختاری، در نظام بین الملل به یک هم آوایی وباور مشترک در خصوص مفهومی به نام عراقیت (عراقی بودن) وهویت ملی وباورهای مشترک نایل نشده اند. فرایند تدوین قانون اساسی عراق جدید، ناهمگونی ها وشکاف های عمیق ومتعددی که ریشه در تاریخ این کشور دارند را از لایه های زیرین به سطح آورده وجلوه های نمایان تری به آن داده است. صلاحیت ها واختیارات گسترده ای در چارچوب این قانون اساسی به حکومت منطقه ای کردستان داده شد که آن رامی توان نوعی بدعت گذاری قلمداد کرد که با روح فدرالیسم کاملا در تضاد می باشدوهمین زمینه شکل گیری طیف گسترده ای از منازعات مابین حکومت اقلیم کردستان وحکومت مرکزی بغداد گردید.این منازعات را می توان تلاشی برای کاهش وبه حداقل رساندن اختیارات اقلیم توسط بغداد، ودر طرف مقابل بهره برداری وبیشتر نمودن اختیارات مزبور توسط اقلیم دانست که در مواقعی مانند مساله تامین امنیت کرکوک حالتی بسیار جدی به خود گرفته است. در کنار این مولفه ها بایستی از فقدان دولت ملی مقتدر وکارآمد، کاهش نقش تاریخی سنی های عراق وتاثیر پذیری شدید این کشور از نظام بین الملل یاد کرد.این مولفه ها وعوامل هر یک به سهم خود ثبات سیاسی در عراق را با چالش جدی مواجه کرده وموقعیتی آسیب پذیر وشکننده را برای این کشور رقم زده است تاجایی که به آسانی فضای جغرافیایی وتمامیت ارضی آن توسط نیرویی به نام داعش مورد هدف قرار می گیرد.