نام پژوهشگر: مهدی زمانی

مبادی برابری اخلاق زن و مرد در اسلام و فمینیسم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1389
  فاطمه سادات بنیان   ناصر محمدی

فمینیسم جنبشی است برای مطالبات زنان که در پی اعتراض به برخی از نابرابریهای خانوادگی و اجتماعی ،شکل گرفت ؛ وبراساس یک سری انگاره های مشخص به تجزیه و تحلیل این نابرابریها می پردازد و راهبردهای متفاوت با دیدگاههای مختلفی را ارائه می دهد . به علت وابستگی دیدگاهها به مکتب های فلسفی و سیاسی غرب ، گرایشهای متفاوتی از فمینیسم به وجود آمد . فمینیسم های رادیکال ،مارکسیست ،سوسیالیست ،لیبرال ،فرامدرن و اسلامی از مهمترین گرایشات فمینیستی هستند که هر کدام با منظری خاص و جداگانه به مسایل زنان ،می نگرند . هدف تمام گرایشات فمینیسمی ،ایجاد جامعه ای است که درآن تفاوت گذاری بر اساس جنسیت جای خود را به تشابه بدهد ،تا آرمان برابری زن و مرد درهمه عرصه ها و فعالیت ها به وجود آید . و در صحنه فعالیت های اجتماعی ،زن و مرد به طور مساوی ،نقش بازی کنند ، بدون آنکه احساسات ؛روحیات ،استعدادها و توانایی های فکری و جسمی آنان تأثیری درایفای ،نقش های اجتماعی داشته باشد . فمینیست ها ، هستی را همچون دفتری می دانند که آغاز و سرانجامش ناپید است و در این هستی خود را بی نیاز از وحی دانسته و انسان را مصدر تشریع قرار می دهند ؛ آنان صفات زنانه را صفات برتری می دانند و جنس مذکر را عامل فرودستی ،زن معرفی می کنند . درمقابل ، اسلام براساس خدا محوری بنا شده است ؛و جهان دراین دیدگاه ،هدفمند ودارای برنامه می باشد . در اسلام ،حقیقت انسان ،هویت اوست نه جنسیت ؛ زن و مرد از یک جوهره مشترک بوده و صفات مردانه و زنانه هیچ کدام مایه برتری نسبت به دیگری نیست . اسلام قائل به تساوی زن و مرد ، درذات و تفاوت در وظیفه می باشد ؛ همچنین دستورات اخلاقی اسلام براساس ذات مشترک انسانی است و کلیه ارزشها و ضد ارزشهای اخلاقی ریشه در روح و جان آدمی دارد و نمی تواند وابسته به جنسّیت افراد باشد . اسلام راه رفع ظلم به زنان را اصلاح ذهنیت ها و توجه دادن به اهداف واقعی خلقت و آشنایی زن و مرد به شخصیت و کرامت یکدیگر و تدوین برنامه های اخلاق محور ،می داند . اسلام و فمینیسم دو مقوله کاملاً جدا از هم با مبانی ،اهداف و کارکردهای متفاوت هستند و هیچ گاه با هم تلفیق نمی شوند . کلید واژه : مبادی اخلاق ، برابری اخلاقی ،اسلام ، فمینیسم .

رابطه ی لذت و سعادت از دیدگاه ملاصدرا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1390
  عمران هاشمی   مهدی زمانی

لذت و سعادت دو تا از اولی ترین و طبیعی ترین تمایلات انسان است. به همین دلیل لذت گرایی و سعادت گرایی دو مکتب مهم فلسفی اخلاقی در طول تاریخ تفکر بوده است. در میان فلاسفه ی مسلمان نیز این دو به عنوان عوامل و محرکات فعل اخلاقی مورد توجه بوده است. ملاصدرا به عنوان قله ی اوج فلسفه ی اسلامی نیز در آثار خود به تشریح به این موضوع پرداخته است. این تحقیق به بررسی رابطه ی بین لذت و سعادت از دیدگاه ملاصدرا می پردازد با این توضیح که برخی فلاسفه لذت را از سعادت متمایز و جدا دانسته اند اما در آثار ملاصدرا تعبیری که در تعریف و تبیین لذت و سعادت به کار رفته است بیانگر رابطه ی عینیت و یگانگی این دو است. البته او لذت را دارای مراتب مختلف در موجودات و قوای مختلف می داند اما لذت اختصاصی انسان را که لذت عقلی است با سعادت یکی می داند که عبارت است از ادراک عالی ترین وجودات که برای انسان ممکن است. ملاصدرا در تعریف لذت و سعادت از مبانی و ابتکارات فلسفی خود کمک می گیرد. او عالم وجود را سلسله مراتبی از پست ترین موجودات مثل جمادات تا عالی ترین وجودات یعنی عقول مفارقه و در آخرین مرتبه عقل محض و ذات وجود مطلق باری تعالی می داند. از نظر او لذت زمانی حاصله می شود که یک موجود یا یک قوه ی وجودی آنچه را که مقتضای ذات خود است به نحو کامل ادراک کند. به عنوان مثال لذت قوه ی باصره ی انسان در دیدن مناظر زیبا و لذت قوه ی سامعه در شنیدن صداهای گوش نواز است. از نظر او حقیقت انسان که او را از سایر موجودات متمایز می کند عقل اوست بنابراین لذت حقیقی و اختصاصی انسان در آن است که این قوه ی عاقله متعلَق خود یعنی وجودات عقلی را ادراک نماید. حال به هر میزان این ادراک کامل تر صورت گیرد و مدرک نیز متعالی تر باشد لذت و سعات حاصل بیشتر خواهد بود. و این حالت زمانی حاصل می شود که انسان عقل خود را با تعلیم و تزکیه به صرافت و کمال کامل برساند تا توان ادراک معقولات صرف و محض در آن بوجود بیاید. بنابراین از آنجا که برترین وجودات معقول ذات باری تعالی و اسماء و صفات او می باشد لذت و سعادت حقیقی انسان در ادراک خداوند می باشد. این حالت همان است که در تعابیر دینی و عرفانی با قرب حق، رضوان و جنت از آن یاد می کنند و راه وصول به آن رسیدن به مرتبه ی ایمان (کمال عقلی یا عقل بالفعل) از طریق عمل صالح (رفع موانع رشد عقل) می باشد.

تکلیف از دیدگاه ایمانوئل کانت و هارولد آرتور پریچارد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1391
  پریسا مددی گلوجه   مهدی زمانی

اصل تکلیف از اصل مهّم در فلسفه اخلاق ایمانوئل کانت است. اصل تکلیف از دیدگاه کانت اصلی عقلانی است. کانت با بیان امر مطلق و صورت های مختلف آن معیاری برای اخلاقی بودن یک عمل به دست می دهد. صورت کلّی آن، مطابقت اراده با قانون کلی است. همه تکالیف قابل استنتاج از این اصل عام هستند. اصل تکلیف برای هارولد آرتور پریچارد نیز از اهمیّت بسیار زیادی برخوردار است. با این تفاوت که پریچارد آن را شهودی می داند. او معتقد است افراد با قرار دادن خودشان در معرض یک مورد واقعی یا تصوری می توانند تشخیص دهند که ملزم به کاری هستند یا نه. کانت و پریچارد با این که هر دو وظیفه گرا و شناخت گرا هستند ولی کانت یک فیلسوف غیرواقع گراست به این معنی که مفاهیم اخلاقی را کاشف از اموری غیرواقعی مثل اعتبار یا قرارداد آدمیان می داند ولی پریچارد واقع گراست و معتقد است مفاهیم اخلاقی کاشف از واقعیّت و برگرفته از امری حقیقی است و نیز در روش و مبانی فلسفه اخلاق خود متفاوتند. روش کانت روشی عقلی و فارق از هرگونه اتکا به تجربه ولی روش پریچارد روشی شهودی است. واژگان کلیدی: کانت، پریچارد، تکلیف، امر مطلق، شهود

سعادت از دیدگاه افلوطین و ملاصدرا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده الهیات 1389
  قاسم صالح مقدم   مهدی زمانی

افلوطین سر سلسله مکتب نوافلاطونی در کتاب تاسوعات خود سعادت انسان را در حیات عقلانی می داند و زندگانی عقلانی را حیاتی میداند که در نهایت کمال باشد یعنی از هر حیث هیچ نقصی در آن نباشد لذا سعادت در حیات مادی نمیتواند حاصل شود بلکه حیات روحی و معنوی انسان است و راه نیل به چنین سعادتی وارستگی از قید و بندهای تن و مادیات است که با پرورش روح و نفس آدمی همراه میگردد که نتیجه آن مشاهده فرشتگان مقرب الهی و بالاتر از آن اتحاد با ذات یگانه احدیت می باشد. ملاصدرا ادراکات عقلی را لذت بخشترین امور برای انسان میداند و در این بین برترین معقولات معرفت به خدا و علم به صفات و اسماء الهی است. آنجا که علم فقه نیز در این مقام در مرتبه پایین تری قرار دارد و سعادت حقیقی انسان در این مسیر تحقق می یابد. سعادت حقیقی چیزی جز مشاهده عقلی حقیقت نیست. شاخص ترین ویژگی دیدگاه ملاصدرا بحث بر سر مسئله عقل نظری و عقل عملی و جایگاه هرکدام در راه رسیدن به سعادت است او معتقد است که سعادت در کمال عقل نظری است و عقل عملی در این بین نقش درجه دوم را ایفا میکند تا آنجا که به نظر او کسانی که در قوه نظری به کمال برسند و در قوه عملی متوسط باشند به سعادت حقیقی دست یافته اند اما کسانی که در قوه عملی دارای کمال باشند ولی به کمال قوه نظری دست نیابند نمیتوانند کمال حقیقی را دارا باشند. از مهمترین شاخصه های دیگر دیدگاه او این است که سعادت را تنها علم و آگاهی یافتن نمیداند بلکه ادراکات حقایق عقلیه سعادت حقیقی است نه ادراک مفهوم آنها. او به شدت افراد را از عبادات تقلیدی بر حذر می دارد و آنها را تشویق به اطاعت از پروردگار با تدبر و دریافت برهان از معارف الهیه می کندو راه پیروزی فرد را در این گام نجات نفس از تعلقات بدن میداند.