نام پژوهشگر: محمّد رضا جلالی
بهروز روز بهانی محمّد رضا جلالی
این پژوهش در رابطه با بررسی علل ضعف خطّ تحریری در دانش آموزان دوره ابتداییِ شهرستان بروجرد انجام پذیرفته است. نمون? مورد بررسی 9 کلاس دانش آموزان دوره ابتدایی(سال تحصیلی 1388- 1389 ) با جمعیّتی بالغ بر 237 نفر(از جامعه ای در حدود 20000 دانش آموز) بود. ازاین تعداد 80 نفر کلاس اوّل ، 77 نفر کلاس دوّم و 80 نفر هم کلاس سوّم بودند. برای انتخاب معلّمان از روش نمونه گیری هدفمند ، و برای انتخاب دانش آموزان از روش نمونه گیری تصادفی استفاده شده است. برای این کار سه پای? تحصیلی اوّل، دوّم و سوم که هر پایه نیز شامل سه گروه بود، در نظر گرفته شد. سه گروه دانش آموزی که معلّمان آن ها : الف) خطّ تحریری راخوب می دانند وخوب آموزش می دهند.ب ) خطّ تحریری راخوب می دانند ولی توجّه و کوشایی زیادی در آموزش ندارند. ج) گروهی که نه خطّ تحریری را می شناسند و نه به ضرورت آموزش آن واقفند. در این پژوهش از دو راه پرسش نامه و آزمون کتبی برای جمع آوری اطّلاعات استفاده شد. پرسش نامه شامل 26 سوال هدفدار بود که بین 60 معلّم ( 30نفر زن و 30 نفر مرد ) توزیع گردید، و اطّلاعات حاصل از آن مورد بررسی قرار گرفت. در آزمون کتبی برای هر پایه یک متن از پیش تعیین شده تهیّه و ارائه شد. سپس اوراق از سوی پژوهشگر، یکی از استادان انجمن خوشنویسان ایران ، استاد راهنما و مشاور آماری با گزینه های مشخّص، تصحیح و میانگین نمرات مورد تجزیه و تحلیل آماری( روش تحلیل واریانس یک راهه و آزمون کروسکال والیس ) قرار گرفت. این پژوهش نشان داد دانش آموزان گروه های (الف ) بیشترین نمرات، و گروه های (ج) کمترین نمرات را کسب کرده اند، و نتایج به دست آمده از روش های آماری فوق الذّکر به خوبی تفاوت آشکار بین گروه های سه گانه را در هر سه پای? نشان می دهند. بنابراین می توان گفت، معلّمانی که خطّ تحریری را خوب می دانند و خوب آموزش می دهند، دانش آموزان شان خیلی خوش خط می نویسند. در مقابل معلّمانی که خطّ تحریری را خوب می دانند ولی توجّه و تلاشی برای آموزش ندارند، دانش آموزانشان بهتر از دانش آموزان گروه (ج) که معلّمانشان اصلاً نمی دانند، خطّ تحریری را می نویسند، در عین حال که کیفیّت پایین تر از گروه اوّل نشان می دهند. گروه سوّم (ج) که معلّمان آن ها از نظر توانشی و انگیزشی در بدترین موقعیّت آموزشی قرار می گیرند، ضعیف ترین نتایج را در خوشنویسی به دست می دهند که به لحاظ آماری کاملاً تفاوت معناداری از دو گروه دیگر نشان می دهد. از این رو می توان نتیجه گرفت که توانایی و انگیز? معلّمان در خوش خطی دانش آموزان موثّر و عامل اصلی خوشنویسی است.
محبوبه کربلایی محمّد رضا جلالی
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گشتالت درمانی و آموزش بازآموزی اِسنادی بر افزایش عزّت نفس و کاهش اضطراب دانشجویان بوده است. جامعه آماری عبارت بود از کُلّیه دانشجویان دختر دانشگاه امام خمینی قزوین که در سال 91- 92 مشغول به تحصیل بودهاند. نمونه آماری شامل 36 نفر از دانشجویان بود برای انتخاب نمونه پژوهش، در مرحله اوّل به صورت تصادفی تعدادی از اتاقهای خوابگاه انتخاب شد و پرسشنامه اضطراب کتل و عزّتنفس روزنبرگ بین دانشجویان ساکن در این اتاقها توزیع شد. برای تحت پوشش قرار دادن دانشجویان غیرخوابگاهی و به منظور تکمیل نمونه تعداد 70 نفر از دانشجویان غیر خوابگاهی از دانشکدههای مختلف داتشگاه انتخاب شدند و در مجموع 270 دانشجو پرسشنامههای پژوهش را تکمیل کردند. سپس از بین دانشجویانی که نمر? بالایی در اضطراب کسب کرده بودند به صورت تصادفی 36 نفر انتخاب و به شکل اختصاص دهی تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین گردیدند، در انتهای پژوهش (به دلیل ریزش ) هر گروه شامل هشت نفر بود. پس از اِعمال متغیر مستقل (گشتالت درمانی و بازآموزی اِسنادی) مجدّداً پرسشنامه اضطراب کتل و عزّتنفس روزنبرگ اجرا شد، همچنین برای مطالعه ماندگاری اثر درمانی، پس از گذشت دو ماه از درمان گروهی مجدّداً پرسشنامه اضطراب و عزّتنفس از سوی آزمودنیها تکمیل گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرم افزار spss انجام گرفت و به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از روش آماری تحلیل واریانس آمیخته درون– بینآزمودنی استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که هر دو روش گشتالت درمانی و بازآموزی اِسنادی نمره اضطراب را کاهش دادهاند، و بین دو روش گشتالت درمانی و بازآموزی اِسنادی از نظر اثر بخشی بر اضطراب تفاوت وجود ندارد. به علاوه روشهای گشتالت درمانی و بازآموزی اِسنادی اثری بر عزّتنفس نداشتند. همچنین نتایج درمانی با گذشت دو ماه از درمان همچنان پایدار بودند.