نام پژوهشگر: ابوالضل محمودی
منوچهر امیرتیموری ابوالضل محمودی
ایران باستان عصری تاریخی است که دوران هخامنشی،اشکانی و ساسانی را در برمی گیرد؛ دراین دوران، اخلاق جایگاه ویژه ای داشته وحتّی به ادبیات رسمی راه یافته است که نمود آن را درکتیبه های این دوران می توان دید. اخلاق در این دوران مجموعه آموزه هایی است که در دو مقوله پاسداشت زندگی و جدال با شر خلاصه می شود. کتیبه های این دوران به ویژه دوره هخامنشی دارای مفاهیم اخلاقی، چون: راستی، خیرخواهی، محبت، شادی، شجاعت، صلح طلبی،عدالت و...بوده ودر آنها پنج مفهوم راستی، عدل، عهدو پیمان، اطاعت وفرمانبرداری و صلح طلبی مورد تأکید قرارگرفته است. از طرف دیگر، مکتب اسلام (مجموعه قرآن وسیره نبوی و ائمه )دارای یک نظام اخلاقی جامع و کامل است، اگر این دو مکتب را بر اساس مفاهیم یاد شده در سه بخش تأکیدات اخلاقی، اصول و مبانی اخلاقی مورد سنجش قرار دهیم، نتایج زیر بدست می آید: الف)تأکیدات اخلاقی: اگر این پنج مفهوم را به معنی عام در نظر بگیریم، اسلام هم بر آنها تاکید دارد؛ امّا در ساختار کلان اخلاق اسلامی همه این مفاهیم چنین جایگاهی ندارند (cardinal virtue نیستند). ب)اصول اخلاقی: تمامی این اصول بیست و پنجگانه در اسلام هم مطرح اند، لیکن در چند اصل زیر دو مکتب تفاوت هایی دارند:1- اصل شادی: اسلام آن را در چارچوب شرع محترم می شمارد ولی در کتیبه ها این اصل از جایگاه خیلی بالایی بر خورداراست. 2- اصل کاروکوشش: هردو مکتب برای آن اهمیّت قایل اند، ولی رویکرد کتیبه ای، دنیوی و وعده گاه اخروی می باشد، ولی در اسلام با وجود عنایت به دنیا رویکرد اخروی است (والاخره خیرٌ وَابقی اعلی/17) .3- صلح وجنگ: هردو صلح را مقدم بر جنگ می دانند ولی کتیبه ها قایل به جنگ ابتدایی نیستند(در اسلام هم وجود جنگ ابتدایی محل اختلاف است). ج) مبانی اخلاقی: دراین مورد،اشتراکات زیادی وجود دارد ازجمله، مطلق بودن اخلاق وجایگاه وجودی ارزش ها که بخشی از واقعیت عینی را تشکیل می دهند، ولی نظریه اخلاقی دو مکتب متفاوت به نظر می رسد ،نظریه اخلاقی اسلام به فضیلت گرایی و نظریه کتیبه ها به وظیفه گرایی شباهت بیشتری دارد.