نام پژوهشگر: محمدکاظم رضازاده جودی
سودابه خان زاده طاهره توکلی
چکیده زییائی محض، نهفته در حقیقت مطلق است که به واسطه سمبل ها و نمادها در قالب شعر و ادبیات و عرفان قابل کشف است؛ تضادها و تفاوت هائی در طبیعت وجود دارد که همانند دیگر پدیده های زشت و زیبا، خوب و بد، خوشایند و ناخوشایند به چشم می آید؛ همین تفاوت هاست که جهان خلقت را دلنشین و خواستنی نموده است چرا که حقیقتِ نمادی را متبلورمی سازند که گویای جمال و جلال ذات باری تعالی است به عبارت دیگر طبیعت و مخلوقات خدا، صفات گوناگون حق تعالی را متجلی می سازند. جلوه های طبیعت، رازهای نهفته ای است حاوی مفاهیم معرفتی که باید آن ها را کشف کرد. نوعی بینش و نگرش ماورایی می خواهد که به کنه و ذات اشیاء برسد که حتی از پست ترین و حقیرترین اشیاء و پدیده ها عمیق ترین حکمت ها و معارف را بیرون بکشد؛ این بینش، بینش نمادین است که با زبان بی زبانی عظمت آفرینش را در پس معانی بلند حکمی و عرفانی به تصویر می کشاند. دو تن از عارفان و شاعران بنام فارسی زبان که دارای این بینش می باشند، عطار و مولوی هستند که آثار آن ها از لحاظ تاریخی اوج شعر عرفانی است. آن ها با تکیه بر جهان بینی عرفانی و فرهنگ های پیشین و آموزه های اسلامی و همچنین ذوق و ادب فارسی خود نمادهایی را به تصویر کشیده اند که از پست ترین و حقیرترین اشیاء و پدیده ها، عمیق ترین حکمت ها و معارف را بیرون کشیده اند. البته در این بین مولوی دارای جایگاه و شأن ویژه ای است چون حتی او بر پنهانی ترین لایه های عناصر خاک و رستنی ها تعمق نموده و کنه ذات پدیده ها را به نظاره نشسته است و حکمت و معرفت در لوای تصویرهای عادی و معمولی را نشانه و سمبل برای حقایق معنوی قرار داده است و با ذوق هنری خود دشوارترین تجربه های عرفانی را در سمبل ها و نمادهای برگرفته از زندگی عادی بیان می کند. جنبه رمزی و سمبلیک در آثار عطار و مولوی نسبت به دیگر شاعران پیشین برجسته تر است. زیرا این ویژگی در آثار آن بزرگواران را در زمره آثار عرفانی قرار داده است اما نمادپردازی در آن ها به گونه ای نیست که آثار گذشتگان مشاهده می کنیم که مفاهیم تکراری بر نمادهای طبیعی حتی بر زیباترین تصاویر، آثارشان را ملال آور نموده است بلکه عطار و مولوی با تکیه بر ذوق هنری خود، سمبل های زیبائی را آفریدند که خاص تعابیر خود آنهاست و اگر تکرار و تشابهی هم مشاهده می شود، آن ها آن نماد تکراری را به طرزی زیباتر و هنری تر دوباره بازآفرینی کرده اند. آن ها نمادهای خاک و رستنی ها را برای زیبا جلوه دادن و احساسی نمودن آثارشان به کار نبرده اند، بلکه آن نمادها را صرفاً برای بیان حقیقت درونی خود و همچنین انتقال حکمت و معرفت و معانی بلند عرفانی و مخاطب تشنه خود ارائه کرده اند. عطار و مولوی هر یک دارای تجربه های روحانی خاص خود می باشند که بینش نمادین را در آن ها ایجاد نموده است اما تجربه های روحانی آن ها از نوع تجربه های عادی و مشترک میان افراد نیست؛ بلکه تجربه های روحانی آن ها ناشی از قابلیت های روحی هر یک است که در وحی و الهام و رویا و عوالم روحانی فعلیت می یابد. با این تفاوت که عطار با «درد» این واقعه را تجربه کرده است اما مولوی با «عشق». اما درد و عشق از یک سنخند: کسی که دردمند است عاشق است و کسی که طعم عشق را چشیده است طعم تلخ درد را نیز خواهد چشید. چنین انسانی می تواند جایگاه خود را در عالم و کل کائنات بیابد و به دیگران نیز جایگاه شان را متذکر شود. بنابراین یکی از ابزارهای معرفتی، نماد و نمادپردازی است؛ ابزاری که از حقیقت و هستی شیء سخن می گوید و معنای نهفته در آن را آشکار می سازد، به اشیاء روح می بخشد و آن را متعالی می سازد؛ ذهن و روح انسان را به کمال می رساند و او را به خالق یکتا پیوند می دهد و جهان و طبیعت را همچون ظهور و نشانه خداوند معرفی می کند. چرا که هدف از خلقت شناخته شدن ذات باریتعالی بوده است و خداوند خود این آیات و نشانه ها را برای درک اسرار در انسان به ودیعه گذاشته است و به انسان متذکر می شود که در وادی سرگردانی پرسه نزنند و عمل کنندگان به حکمت و معرفتی باشند که زیبائی گفتارشان شده است تا اینکه رستگار شوند.
طیبه سنچولی نژاد محمدکاظم رضازاده جودی
چکیده پایان نامه : پیوند انسان و دین قدمت دیرینه دارد . نقش تحول آفرین دین در جوامع بشری ، تعدد پیام آوران ادیان ، تغییر پذیری معرفت دینی ، یکی از پیچیده ترین مسائل حوزه ی معرفت بشری است. کثرت گرایی دینی یکی از بحث های مهم عصر امروز است که اندیشمندان زیادی از جمله جان هیک در جهان مسیحیت و علامه طباطبایی(ره) در جهان اسلام بدان پرداخته است. این تحقیق مجال اندکی است برای پرداختن به آرای این دو بزرگوار در مورد کثرت گرایی دینی جان هیک را می توان یکی از بزرگترین نظریه پردازان در امر کثرت گرایی دینی خواند. ایشان به سه مقطع در تاریخ دین معتقدند و تاریخ دینی را در این سه مقطع دارای تحول می بیند. از نظر جان هیک ادیان مشترکند و تاکید ایشان بر غایاتی مشترک است و دین درواقع تحولی از خودمداری به حق مداری می باشد. جان هیک به تجربه ی دینی معتقد است و آن را یکی از پایه های نظریه خود درمورد کثرت گرایی قرار می دهد . جان هیک به عارفان مسلمانی چون ابن عربی و مولوی ارادت خاصی دارد و برخی اشعار آنها را از جمله دلایل کثرت گرایی در اسلام می خواند. در این تحقیق به اصول کثرت گرایی جان هیک پرداختیم و هرکدام را جداگانه مورد بررسی قراردادیم. علامه طباطبایی صاحب کتاب گران سنگ المیزان در مورد دین معتقدند که دین خودش معرفت است و از معارف قلبی است که هیچ اکراهی در آن نیست و ایشان معتقدند که دین انسان را به حق می رساند . از نظر ایشان دین از آدم تا خاتم یکی است و تفاوت هایی که در دین وجود دارد ناشی از هوی و هوس بشر است. از نظر علامه خداوند اسباب هدایت همه ی بندگان را فراهم آورده است.و حی هم یکی از عنایات مهم الهی برای رسیدن به سعادت بشر است. منظور علامه از اسلام در این تحقیق، اسلام به معنای عام یعنی تسلیم شده در برابر امر خداست که از نظر ایشان دین همانا اسلام است و اساس مسئله نجات و رستگاری ایمان و عمل صالح می باشد.
عفت حمیدزاده محمدکاظم رضازاده جودی
چکیده خداشناسی فلسفی ملاصدرا بر پایه های دینی، کلامی، عرفانی و فلسفی استوار است. مهم ترین سرچشمه های دینی نگرش فلسفی ملاصدرا در باب صفات الهی، روایات ائمه اطهار به ویژه امام علی علیه السلام است که این رساله در پی کشف و تبیین نحوه استفاده ملاصدرا از سخنان امام علی (ع) و تأثیر پذیری وی از آنها بوده است. در این پژوهش برای نیل به این هدف، نخست روایات نقل شده از امام علی (ع) درباره صفات خداوند بررسی و استدلال ها و نکات فلسفی آن تشریح گردیده و سپس مباحث مربوط به صفات در کتاب های ملاصدرا جمع آوری و تبیین شده است و نهایتاً تأثیرپذیری ملاصدرا از بیانات امام (علی) در موضوعات ذیل: دیدگاههای متعدد درباره صفات الهی، جایگاه صفات، اقسام صفات، وحدت خداوند، وحدت ذات و صفات، صفات ثبوتیه شامل علم، قدرت، حیات و ... سلبیه از جمله نفی جسمیت، مکان، زمان، جهت و ... به تفصیل بررسی شده است.. تأثیر پذیری ملاصدرا از بیانات امام علی(ع) به ویژه خطبه اول نهج البلاغه در فصل جداگانه ای مطرح شده است. ملاصدرا تنها در کتاب اسفار به بیش از صدها آیه و دویست حدیث به تفکیک موضوع به ویژه در صفات الهی استناد کرده و مطالب و استدلال های خود را بر پایه آنها استوار ساخته است. این تحقیق در شش فصل سامان دهی شده است. در فصل اول کلیات پژوهش شامل: سوالات، فرضیه ها و اهداف و ... مطرح شده، در فصل دوم دیدگاههای متعدد درباره صفات الهی فصل سوم و چهارم، صفات ثبوتیه و سلبیه، تأثیر پذیری ملاصدرا از سخنان امام علی (ع)در فصل پنجم مورد تحقیق قرار گرفته است. در فصل ششم جمع بندی و خلاصه مطالب ارائه شده است. کلید واژه ها: امام علی (ع)، ملاصدرا، صفات ثبوتیه، صفات سلبیه، کمال، سلب نقص.
لیلی حیدریان انشاء الله رحمتی
فلسفه اخلاق یا فرا اخلاق یا اخلاق تحلیلی رشته ای علمی- فلسفی و نوپاست که به صورت مدون در قرن بیستم در دنیای فلسفه مطرح گردید. آنچه در این علم بررسی می شود مسائل منطقی، معرفت شناسی و معناشناختی ای است که در مجموع، مبادی تصوری و تصدیقی علم اخلاق را فراهم می آورند و معیارهای لازم را برای نقد اخلاق دستوری در اختیار می نهند. در یک کلام، فلسفه اخلاق، منطق اخلاق است. در فرا اخلاق نظریات متفاوتی در باب تبیین و تحلیل مفاهیم و واژه های اخلاقی وجود دارد که می توان آن را به نظریات 1- طبیعت گرا (تعریف گرا)، 2- شهودگرا (ناطبیعت گرا) و 3- ناشناخت گرا (غیرتوصیفی) تقسیم کرد. 1- طبیعت گرایی معتقد است که: اصطلاحات اخلاقی برحسب اصطلاحات غیر اخلاقی قابل تعریف است و احکام اخلاقی زیرمجموعه ای از احکام تجربی اند و برای اوصاف طبیعی محض وضع شده اند. 2- شهودگرایی معتقد است که: بعضی از اوصاف اخلاقی بدیهی، شهودی، تعریف ناپذیر و بسیط هستند، آنان معتقدند که حداقل یکی از مفاهیم اخلاقی که باید به عنوان پایه قرار بگیرد باید دارای این اوصاف باشد و تنها از راه شهود است که می توان احکام و مفاهیم اخلاقی را شناخت نه از طریق مشاهده تجربی و یا استدلال فلسفی. 3- ناشناخت گرایی معتقد است که: مفاهیم اخلاقی بی معنا و غیرقابل تعریفند. ایشان اصولاً برای مفاهیم اخلاقی، حیثیت شناختی قائل نبوده و آنها را ناظر به واقع نمی دانند و صرفاً این مفاهیم را، مفاهیمی احساسی، عاطفی و توصیه ای می پندارند که از عواطف و تمایلات و انگیزه های آدمی نشأت گرفته اند. از طرفی در سنت فلسفه اسلامی علامه طباطبایی در حوزه احکام و گزاره های اخلاقی، نظریه ای یگانه و خاص بعنوان ادراکات اعتباری مطرح نمودند. علامه طباطبایی بر این باور است که قضایای حکمت عملی، اعتباری هستند؛ به این ترتیب که موجود زنده در انجام هر فعلی غایتی را دنبال می کند، این غایت که صرفاً نوعی اعتبار است مطابقی جز در ظرف وهم ندارد. از نظر ایشان توجیه قضایای حکمت عملی نیز با توجه به این غایت اعتباری صورت می گیرد. اصولاً در حکمت عملی، بحث صدق و کذب مطرح نیست بلکه مباحث با محوریت خوب و بد (حُسن و قُبح) یا باید و نباید شکل می گیرند. در این نوشتار، نظریه اعتباریات علامه طباطبایی و نظریه ناشناخت گرایی مورد مقایسه و بررسی قرار گرفته و قابلیت های هر یک در مقام تبیین، ثبات و جاودانگی ارزش های اخلاقی بررسی شده است.
زهره حمیدی نژاد عزیز الله افشار
چکیده: بحث فطرت از جمله مباحث مهم در حیطه مسائل انسان شناسی است که مورد توجه بسیاری از اندیشمندان قرار گرفته است؛ از آنجا که علامه طباطبائی نیز پیرامون این مسئله نظریات مهم و قابل ملاحظه ای ارائه کرده اند؛ بنابراین در این پژوهش سعی شده است مباحث ایشان در این رابطه تبیین و تشریح گردد. برای نیل به این مقصود، ضمن بحث از معنای لغوی و اصطلاحی فطرت و تفاوت آن با غریزه و طبیعت به اثبات فطرت از طریق دلائل عقلی و نقلی پرداخته و سپس جزئیات و احکام آن از جمله؛ عدم تغییر پذیری فطرت، مراحل اعطای آن از سوی خداوند به انسان، ویژگی های امور فطری و اقسام آن بررسی شده است. نظری? ابتکاری ادراکات اعتباری علامه که رابطه تنگاتنگی با بحث فطرت دارد، در فصلی جداگانه مطرح گردیده و چگونگی رابطه آن با فطرت نیز تبیین شده است. همچنین به دو مسئله مهم در زندگی انسان یعنی دین و اخلاق پرداخته شده و رابطه این دو با فطرت و نقش آنها در رسیدن انسان به سعادت مورد تحقیق قرار گرفته است. این تحقیق در شش فصل سامان دهی شده است؛ در فصل اول کلیات پژوهش شامل سوالات، فرضیه ها، اهداف و... مطرح شده است. در فصل دوم تعریف فطرت و احکام و اقسام آن مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل سوم قلمرو فعالیت عقل و فطرت عقل نظری و عقل عملی تبیین شده است. در فصل چهارم نظریه ادراکات اعتباری علامه و رابطه آن با فطرت مطرح گردیده است. در فصل پنجم رابطه دین و اخلاق با فطرت بیان گردیده است. و فصل ششم نیز جمع بندی و نتیجه مباحث ارائه شده است. کلید واژه ها: علامه طباطبایی، فطرت، طبیعت، غریزه، عقل، ادراکات اعتباری، خُلق، دین.
اله یار کرمی حسن ابادی محمدکاظم رضازاده جودی
چکیده: پژوهش حاضر به معرفی تبیین و دیدگاه ها و نظرات دو دانشمند و متفکر بزرگ جهان اسلام یعنی امام محمد غزالی و خواجه نصیرالدین طوسی در مورد علم اخلاق و تعلیم و تربیت می پردازد، و هدف از آن مطالعه روش ها و رویکردهای اخلاقی و تربیتی آنان و ارائه چهارچوبی منسجم از نظرات آنان در این خصوص و بررسی نکات اشتراک و اختلاف آن ها می باشد. تا با کمک آن بتوان از تلقی این دو متفکر در مورد ماهیت امور اخلاقی و روش ها و رویکرد های تربیت اخلاقی آنان معین و مشخص گردد. در اندیشه غزالی اخلاق از منزلت و اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا از نظر وی سعادت جامعه از طریق اخلاق و فضیلت ممکن می گردد. اخلاق غزالی مشتمل بر اجزای فلسفی و دین و صوفیانه است، که این عناصر مکمل یکدیگرند غزالی اساس را در اخلاق بر وحی می گذارد، و هدف تعلیم و تربیت از نظر غزالی عبارت است از: «سعادت دین و دنیا و یکی از اهداف تعلیم و تربیت را ایجاد اخلاق نیکو در کودک می داند.»، وی در مورد تعلیم و تربیت مراحل متعددی را بیان داشته که هرکدام مقتضی نوعی تعلیم و تربیت خاص است. وی بر تعلیم و تربیت همگان اعتقاد دارد. نظام اخلاقی خواجه نصیرالدین طوسی بر شناخت نفس و اعتدال قوا مبتنی است. بر این اساس، مهم ترین نتایج و دستاوردهای این تحقیق عبارت از: شناسایی اهداف تربیت اخلاقی از نظر طوسی شامل اهداف غایی، واسطی و اهداف آموزش است. و غایت و هدف نهایی تربیت اخلاقی سعادت است، و فرایند اخلاقی یک جریان پیوسته است که از دوران کودکی شروع می شود تا مرگ ادامه دارد. تهذیب و تربیت اخلاقی از دیدگاه، خواجه طوسی، آراستن نفس به فضایل و پیراستن از رذایل است، تربیت اخلاقی از دیدگاه خواجه نصیر طوسی مبتنی بر فضیلت است. و در فصل اول این رساله به بیان مفاهیم و کلیات می پردازد و در فصل دوم که در دو بخش تهیه گردیده به بحث اخلاق و تعلیم و تربیت از دیدگاه غزالی می پردازد و فصل سوم به بررسی اخلاق تعلیم و تربیت از دیدگاه طوسی می پردازد را به خود اختصاص می دهد، و در ضمن در فصل چهارم وجوه اختلاف و اشتراک دیدگاه ها و نظرات غزالی و طوسی را تبیین می کند. در فصل پنجم به نتیجه گیری پیرامون نظریه دو دانشمند بزرگ می پردازد، وجوه اختلاف و اشتراک آنان برای اندیشمندان علمی، و دانشجویان و طلاب حوزه علمیه مورد استفاده واقع گردد. کلیدواژه: دین، اخلاق، تعلیم تربیت، خواجه نصیرالدین طوسی، امام محمد غزالی،فلسفه، فضیلت، سعادت
فاطمه علی قربانی عزیزالله افشار کرمانی
علم از مفاهیم بدیهی است و تعاریفی که برای آن ارئه شده همه تعاریف لفظی است؛ از جمله این که علم عبارت است از:«صورتی از معلوم در ذهن». و در علم منطق آن را به حصولی و حضوری تقسیم کرده اند. ایمان نیز اعتقاد، گرایش و علاقه است و در واقع مجذوب شدن به یک فکر و پذیرفتن آن است. و در احادیث آمده است که ایمان با سه چیز محقق می شود: اعتقاد قلبی، اقرار به زبان و عمل با اعضا و جوارح. در رابطه علم و ایمان اعتقاد استاد مطهری بر این است که علم و ایمان دو رکن از ارکان اساسی انسانیت اند و همانند دو بال برای پرواز به سوی خدا هستند. و معتقدند که ایمان را باید در پرتو علم شناخت چه این که ایمان در روشنایی علم از خرافات دور می ماند. استاد جوادی ایمان را نیازمند علم و برهان می دانند و ایمان آمیخته با علم را می ستایند و با استناد از احادیث، حکمت و معرفت را گمشده مومن می شمارند. هر دو این بزرگواران در تعاریف علم و ایمان و رابطه آنها نظرات همسویی با یکدیگر دارند اما تفاوت در نگرش ایشان در مورد عمل است که استاد مطهری معتقدند که علم به عمل ارزش می دهد و آن را بالا می برد ولی استاد جوادی معتقدند که عمل باعث پیدایش وصف نفسانی است و استمرار بر آن ضمینه استحکام آن را در پی دارد که خود این استحکام وصف نفسانی علم را تقویت می کند و حیات را به اندیشه و کارش وابسته می دانند.
سکینه جعفر صابونچی موسی ملایری
انسان در جهان بینی اسلامی موجودی شگفت است او تنها این قالب ظاهری که در نگاه اول به نظر می آید نیست. موجودی مرموز تر از آن است که بتوان او را با الفاظ و کلماتی چند شناساند، شناخت راز هستی و حقیقت انسان جزو اساس تزین و اصلی ترین تعالیم بسیاری از ادیان و مکاتب فلسفی و عرفانی بشمار می آید. بنابراین وظیف? اصلی و مهم هر انسانی خود شناسی و آگاهی از ابعاد وجودی او است که می تواند او را به هدف اصلی خلقت هدایت نماید. خودشناسی به معنای این است که انسان مقام واقعی خویش را در عالم وجود درک کند و بداند که خاکی محض نیست پرتوی از روح الهی در او هست. بداند که در معرفت می تواند بر فرشتگان پیشی بگیرد.آزاد، مختار و مسئول خویشتن و افراد دیگر است. او حامل بار امانت الهی است و بر حسب تصادف برتری نیافته است.این انسان که با داشتن پیچیدگی های فراوان عالی ترین مدحها و بزرگترین مذمت ها در بار? او آورده شده است بنابر تعالیم قرآنی از فرشته برتر و در همان حال از دیو و چهار پایان پست تر شمرده شده است .بنابراین راز چیستی و هستی انسان ، چگونگی ترکیب او از جسم و روح ( یا نفس ) و عقل و در نهایت عشق و شناخت و آگاهی از عمل کرد هریک در مجموع می تواند به اندازه هرچند قلیل در دست یابی به شناخت انسان چراغ راه ما شود.بر آن شدیم در این رساله انسان را با سه بعد وجودی او ( نفس، عقل ، عشق ) در کنار هم مورد بررسی قرار دهیم. در راستای این هدف، دو دیدگاه فلسفی و عرفانی را انتخاب کرده و از بین انبوه متفکران در این زمینه دو عالم و اندیشمند ایرانی و مسلمان ، محمد ابن ابراهیم شیرازی ( ملاصدرا ) و مولانا جلال الدین محمد بلخی ( مولوی ) را بر گزیدیم. این دو یکی فیلسوف عارف و آن دیگر عارف شاعر می باشند. در اصل هر دو نقطه نظرهای تقریبا یکسان در سیطره انسان شناسی دارند . هر دو نفس را جسمانیه الحدوث و عقل را به دو صورت مجازی و حقیقی و در نهایت هر دو عشق را منشا و مبدا هستی و آفرینش و کمال می دانند. در واقع قصد آن است که با پرداختن به مسائل مزبور به مبانی انسان شناسی این دو بزرگوار دست یابیم. در این رساله به کتاب های مختلفی از آثار ملا صدرا مانند: « الا سفار الاربعه » ، « شواهد و الربوبیه » ، « مفاتیح الغیب » و « تفسیر القرآن الکریم »از آثار مولانا جلال الدین به کتاب هایی مانند : « فیه مافیه » ، « کلیات شمس » و « مثنوی معنوی » مراجعه کردیم. امید است با این نوشتار گامی است در جهت گسترش هر چه بیشتر اندیشه های این دو اندیشمند (فیلسوف و عارف ) مسلمان بر داریم.