نام پژوهشگر: غلامحسین غلامحسینزاده
حامد نوروزی غلامحسین غلامحسین زاده
زبان های ایرانی و بویژه زبان فارسی با توجه به گستردگی حوزه جغرافیایی رواج آن، در طول تاریخ با شرایط جغرافیایی و اجتماعی مختلفی منطبق شده است. مطابق با این شرایط، تغییرات گوناگون آوایی، صرفی، نحوی و معنایی نیز در زبان ها و گویش های ایرانی کهن به وجود آمده، سبب شکل گیری گویش های ایرانی و گونه های زبان فارسی نو شده است. اما اطلاعات و پژوهش های اندکی در زمینه گویش شناسی کهن فارسی وجود دارد و این اطلاعات اندک نیز بیشتر در زمینه ویژگی های لغوی و آوایی بوده است و کمتر به تفاوت های گویشی در سطح صرف و نحو زبان پرداخته اند. در صورتی که نکته های فراوان و راه گشایی در حوزه دستور (صرف و نحو) وجود دارد که به نظر می رسد ملاک های قطعی تری برای تعیین حوزه های گویشی فارسی کهن به دست می دهد و نکات مبهمی را در زمینه دستور تاریخی روشن می نماید. در این رساله سعی بر این بوده است تا با بررسی متون کهنی که ویژگی های یک گونه یا گویش را در خود حفظ کرده اند، ساخت های فعلی نادری را که تنها در گونه یا گویشی خاص به کار رفته اند، استخراج و معرفی کنیم. در این پژوهش تأکید اصلی بر متون فارسی- عبری (متونی که به زبان فارسی و خط عبری به نگارش درآمده اند) بوده است. این متون اغلب در جنوب غربی و شمال شرقی ایران نوشته شده اند؛ به همین دلیل ساخت های فعلی ای نیز که معرفی می شوند مربوط به همین نواحی هستند. در صورت لزوم و در مواردی که اشتراکی بین ساخت های فعلی موجود در متون فارسی- عبری و این ساخت ها در متون فارسی- عربی مشاهده می شود شواهد متون فارسی- عربی نیز نقل شده، مورد بررسی قرار گرفته اند.
آیدا قالدیرعلیوا ناصر نیکوبخت
با توجه به تشابهات و تمایزات فرهنگی ملل، بررسی تطبیقی ادبیات آنها، ما را در شناخت بهتر فرهنگ ها یاری می دهد. یکی از نمونه های قابل بررسی روابط تاریخی- فرهنگی مردم ایران و قرقیزستان، بررسی تطبیقی دو اثر برجسته حماسی شاهنامه فردوسی و ماناس قرقیزی است. حماسه ماناس نه تنها دایره المعارف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ملت قرقیز است، بلکه اثر ارزشمند حماسی در گنجینه ادبیات جهانی نیز به شمار می رود. این کتاب تجربه بیش از سه هزار سال تاریخ و زندگی ملت قرقیز را در بردارد. شاهنامه فردوسی به عنوان ارزنده ترین شاهکار جاودانی فرهنگ و تمدن ایرانی حاوی اطلاعات ذی قیمتی درباره همه طبقات جامعه از پادشاه گرفته تا مردم عادی ایران است و در فرهنگ و زندگی معنوی مردم آسیای میانه از جمله قرقیزها جایگاه ویژاه ای دارد، به همین دلیل بسیاری از مضامین و بنمایه های داستان های اساطیری- حمـاسی شاهنامه را می توان در ماناس نیز مشاهده کرد. علل این تشابهات را باید در اسطوره ها و کهن الگوها و ضمیرناخودآگاه دو ملت ایرانی و قرقیزی؛ و هم چنین، در روابط تاریخی– فرهنگی قدیم دو ملت جستجو کرد. «جهان بینی هندواروپایی» به دلایل غنای محتوایی و ادبی آن تأثیر چشمگیری بر شاهنامه فردوسی و حماسه قرقیزی ماناس گذاشته است به گونه ای که این دو حمـاسه از کهن الگوهـای آن چون بی فرزندی، خـواب و رویا، تـولّد شگفت انگیز، رویین تنی، نبرد تن به تن با دختر دلاور، مشورت دهی پیر فرزانه، سپهسالاری زن، پرورش کودکان توسط حیوانات و... بهره برده اند. بررسی این دو حماسه به ما امکان می دهد تا به پرسش های بسیاری در باره تاریخ ایرانیان و قرقیزها که خود سازنده های این آثار ارزشمند هستند، جواب بدهیم و وجوه نادیده مشترکات و تفاوت میان آنها را واکاویم.