نام پژوهشگر: محمد حسین همافر
رضا خامسی محمد حسین همافر
عکاسی جنگ یکی از متداول ترین ژانرهای عکاسی می باشد که در طول تاریخ عکاسی، عکس های باشکوه و به یاد ماندنی را در حافظه ی خود ثبت کرده است. عکاسی جنگ در تاریخ عکاسی ایران نیز جزو ژانرهای شناخته شده بوده است. به خصوص جنگ هشت ساله ی ایران با کشور عراق که از طولانی ترین جنگ های معاصر محسوب می شود، بستری را برای عکاسان ایرانی مهیا ساخت تا دست به تجربیاتی در زمینه ی عکاسی جنگ بزنند. به دلیل اینکه جنگ هشت ساله ی ایران و عراق بلافاصله بعد از انقلاب اسلامی ایران آغاز گردید، جامعه ی ایران با توجه به فضای مذهبی و معنوی که در پی انقلاب در آن شکل گرفته بود، وارد جنگ شد. به همین منظور این پژوهش در پی بررسی تاثیر ارزش های مذهبی بر عکاسی جنگ ایران و عراق می باشد. در این پژوهش سعی می شود با توجه به رویکرد بیش متنیت که توسط ژرار ژانت تبیین و ارایه شده است، با بررسی دو متن مورد مطالعه در این پژوهش به این سوالات پاسخ داده شود. آیا ارزش های مذهبی موجود در اعتقادات مردم ایران در عکس های جنگ ایران و عراق بازتاب داشته است؟ این بازتاب شامل چه بخش هایی از اعتقادات و ارزش های مذهبی ایرانیان بوده است؟ با توجه به یافته های پژوهش، عکاسی دفاع مقدس تحت تاثیر ارزش های ناشی از عقاید مذهبی بوده است و این تاثیرات در فضاهای آرام و توام با حس معنویت عکس های جنگ نمود دارد. عکس های جنگ ایران و عراق برخلاف خشونت و ویرانی ناشی از جنگ، بیانگر قداست جبهه و جهاد و انسان هایی که داوطلبانه برای جهاد در راه خدا شتافته اند، می باشد. همچنین نوع نورپردازی ها و ترکیب بندی ها بیش از اینکه بیانگر فاجعه، نابودی و صورت ناخشنود جنگ باشد، نمایشگر آرامش، حضور معنوی، شور ونشاط و فضای بدون تشویش و اضطراب ناشی از جنگ است.
مینا خلیلی قاضی حسن ریاحی
موسیقی تلفیقی (فیوژن) به جهت دامنه ی گسترده اش، حتی موسیقی مدرن قرن بیستم را هم در بر می گیرد. در این نگرش می توان موسیقی دوران باروک را به موسیقی عصر حاضر گره زد، از ریتم های عربی بهره برد، نغمه های ایرانی را به کار بست و آکوردهای مکتب مدرنیسم را با نواهای محلی در هم آمیخت. سابقه ی موسیقی تلفیقی به معنای امروزی در ایران حداکثر به ده پانزده سال پیش بر می گردد. در همین مدت کوتاه گروه های متعددی برخاسته از سبک های متعدد آموزشی وارد میدان تلفیق شده اند. گروهی با پیشینه ی پاپ، گروهی با سابقه ی سنتی و عده ای هم با زمینه ی موسیقی کلاسیک تا کنون طبع آزمایی کرده اند. موسیقی تلفیقی (فیوژن) چند مشخصه ی بارز دارد. در اینجا بدون آن که آن ها را به حساب قوت یا ضعف بگذاریم می توانیم این گونه بیان کنیم که آزادی به ظاهر بی حد و حصر در ساختن، نواختن، خواندن و حتی کنسرت دادن، اولین ویژگی موسیقی تلفیقی است. مجری آن هیچ گاه نگران خروج از معیارهای رایج و سنتی نیست. او می تواند یک بیت شعر سنتی را با آواز ایرانی بخواند، بعد جواب آن را سازهایی مانند گیتار، درامز و گیتار باس در حال و هوای موسیقی جَز ارائه دهد. از نظر لباس و طراحی صحنه هم، موسیقی تلفیقی قید و بند سایر موسیقی ها را ندارد. یک نوازنده و خواننده ی محلی به طور معمول، هنگام اجرای موسیقی اش لباس محلی هم می پوشد تا به حس موسیقایی اش نزدیک تر شود و به همین ترتیب مجریان موسیقی سنتی، کلاسیک و غیره، لباس و طراحی صحنه ی ویژه ای را می طلبند. در حالی که موسیقی تلفیقی می تواند همه ی این ها را با هم داشته باشد و یا نداشته باشد. دامنه ی هنر همیشه نامحدود است و هیچ گاه نمی توان یک موسیقی خاص را به محدودیت متهم کرد. اما واضح است وقتی یک نفر هم موسیقی کلاسیک بداند و هم موسیقی جَز، دامنه ی هنرش گسترش می یابد. موسیقی تلفیقی، چنین امکانی را به هنرمند مربوطه اش می دهد که از یک حوزه ی کاری مشخص به میدانی بزرگتر وارد شود. بنابراین، کسی در این میدان جدید موفق خواهد بود که ابتدا در زیر مجموعه های آن یعنی پاپ، کلاسیک، سنتی، محلی و... تجربه هایی اندوخته باشد. دست یابی به صداهای جدید از دیگر امکاناتی است که موسیقی تلفیقی در اختیار هنرمند می گذارد. موسیقی های دو رگه یا چند رگه که از این طریق حاصل می شوند، به طور معمول صدایی جدید و متفاوت از نوع اصلی شان دارند. در این روش بیشترین بهره برداری از قابلیت های یک ساز را می توان به عمل آورد. برای مثال سازی مانند کمانچه می تواند صداهایی تولید کند که در موسیقی سنتی تعریف نشده است. به خصوص اگر کمانچه از نوع الکتریکی باشد و به همین ترتیب سه تار الکتریک یا نی جَز و ... . از آن جا که موسیقی تلفیقی به معنای امروزی پدیده ای نوظهور و بسیار گسترده و گوناگون است، و هیچ محدودیتی در آن وجود ندارد، احتمال بیراهه رفتن در آن بسیار زیاد است. بنابراین بیراهه رفتن و تولید موسیقی های بی سر و ته و مخاطب گریز از آسیب های جدی این گونه موسیقی هاست.
احمد فروهرعزتی محمد حسین همافر
هرگونه تلاش جامعِ معماری در ایران که مضمونِ محوری آن احیاگری باشد، به بازتولید نادانی و سرگشتگی می انجامد. این نکته، مهم ترین دستآورد فکری معماران ِ پهلوی دوم است؛ به سخن دقیق تر مهم ترین برداشتِ استنتاجی ای است که من فکر می کنم نیکوست از آثار آنها داشته باشیم و ماندگاری اثرگذارش را آرزو کنیم. نوشته با این مقدمه آغاز می شود، ضمنِ اذعان به نقش روشنگرانه ی این نکته ی ژرف، از تز « تفکرملی گرایانه در معماری » ایرانی، که در متنِ گسترش آن این نکته پروریده شده است، انتقاد می کند. انتقاد در ابتدا نکته به نکته پیش می رود و مجموعه ی کارهای اصلیِ معماران ِ پهلوی دوم را می پوشاند، بی آن که خود را درگیر جزئیات آن کارها کند و به شکل و شیوه ی مشخص پردازش نظر، یعنی نمونه هایی که معماران ِ پهلوی دوم بررسی شان می کند و زبانی که در این بررسی ها به کار می برد، حساسیت نشان دهد. عمدتاً تلاش می کنیم دریابیم اگر معماران ِ پهلوی دوم، فلسفه ی معماری خود را مستقیم و استدلالی عرضه کرده بود، خطوط اصلی سیمای آن چه بودند. با هر رویکردی واقعیت فرم در معماری به عنوانِ مسئله ی اصلی، پابرجایی خود را نشان می دهد. در ادامه، سرراستانه به فرم در معماری پرداخته شده است. در این بخش اساس برداشت معماران ِ پهلوی دوم از فرم در معماری را نقد می کنیم و نشان می دهیم یکپارچه بینی معماران ِ پهلوی دوم، آن گاه که آنها فرم در معماری و جامعه را در پیوند با یکدیگر می نهد، نظری محافظه کارانه است که چون به صورت نظری انتقادی درآید، به تندروی نابه جای می رسد. در ادامه ی این بحث، معماران ِ پهلوی دوم و رابرت ونتوری را کنار هم می گذاریم و درمی نگریم هر یک در فرم در معماری شناسی چه روشی دارند. در ادامه با فاصله ی بیش تری به کارمعماران ِ پهلوی دوم می نگریم و تز آنها را در مورد معماری مقایسه می کنیم. در پایان نوشته، نقد فرم در معماری به شیوه ی معماران ِ پهلوی دوم به عنوان یکی از شکل های ایدئولوژی1 ایرانی معرفی می شود.
فاطمه برادران اقبال محمد حسین همافر
در این پژوهش سعی شده تا به نقش زن در سینمای ایران با توجه به مبانی نظری فمنیسم و رویکرد مطالعات تطبیقی پرداخته شود. هدف این رساله تطبیق دو سینمای قبل و بعد از انقلاب و بررسی نقش زن با توجه به مولفه های فمنیسم می باشد. در فصل اول به کلیات طرح پرداخته ایم و در فصل دوم مطالعات نظری پژوهش، رویکرد فمنیسم، و رویکرد بینا متنیت را بررسی کرده ایم. در فصل سوم به متدولوژی یا رو ش شناسی تحقیق پرداخته ایم. فصل چهارم، بخش تاریخی این پژوهش است. در این بخش به تاریخ سینمای ایران و نقش زن قبل و بعد از انقلاب نگاهی داشتهایم. فصول پنج و شش به همان جامعه آماری رساله تعلق دارد. این جامعه آماری شامل فیلم های: سارا، بانوی اردیبهشت، دو زن، خشت و آیینه، شوهر آهو خانم و بی تا هستند، که مفصل درباره آن ها صحبت شدهاست. فصل هفتم به مقایسه تطبیقی سینمای ایران قبل و بعد از انقلاب و رابطه سینما و فمنیسم پرداخته است. در فصل هشتم نتیجه گیری انجام شده است. ملاحظه کردیم که چگونه و به تدریج از قبل از انقلاب تا به امروز نقش زنان در فراز و نشیبی پرپیچ و خم رنگ عوض می کند و در هر دوره از سینمای کشورمان چه بر آن ها می رود و آیا این وقایع که بر صحنه می آیند صحت دارند یا با زنان جامعه ما متفاوت اند؟
وحید معماری سید محسن هاشمی
1-1- بیان مساله ادوارد سعید، فیلسوف و نظریه پرداز مسیحی و فلسطینی الاصل که نظریات انتقادی و چالش برانگیز وی پیرامون مقوله ای به نام «شرق شناسی» و رویکردی که غرب در برابر شرق و شناخت آن اتخاذ کرده، بسیار حائز اهمیت می باشد. وی در آثار خود از نگاه "پسا استعماری" غرب سخن به میان آورده و چنین شیوه تلقی تبعیض آمیز را دلیلی بر استمرار و تداوم همان روش استعماری و سلطه جویانه پیشین غرب دانسته و اعتقاد دارد که غرب با نقاب و ظاهری جدید، همان اندیشه و مقاصد استعماری خود را به شیوه ای امروزین و پسااستعمارانه ولی در همان قالب کلیشه وار سابق باز تولید و بازآفرینی کرده و تا به امروز نیز همین نگاه خود نسب به شرق را تداوم و استمرار بخشیده است. به همین جهت وی در سلسله مباحث خود نظام سلطه و تبعیض آمیز غرب را محکوم، همچنین دیدگاه های شرق شناسان را هم به شدت نقد و به چالش می کشد. اما در راستای نظریات بیان شده ی ادوارد سعید، می توان از یکی از بارزترین نمودهای «شرق شناسی نوین» یعنی نگاه تحریف آمیز سینمای هالیوود، نسبت به ایران باستان سخن به میان آورد. چرا که ما در اینجا شاهدیم غرب از طریق هنری نوپا و رسانه ای فراگیر به نام سینما و تمامی عوامل پشت پرده آن، همگی در یک جهت و به شیوه ای کاملاً مغرضانه تلاش در وارونه جلوه دادن حقایق و برداشتی تک سویانه از تاریخ کهن یک تمدن به نام ایران باستان را دنبال می کنند. لذا در اینجا برآنیم که نگاه پسا استعماری امروزین غرب، همچنین تأثیرات و کارکرد آن را از منظر و دیدگاه ادوارد سعید، پیرامون رویکردی که سینمای هالیوود در ساخت فیلم های «سیصد»، «یک شب با پادشاه»، «اسکندر» و «شاهزاده پارس: شن های زمان» دنبال کرده را شرح داده و نمونه هایی از تحریف تاریخ در فیلمهای مورد نظر نسبت به نگاشت های مورخین و شواهد بر جای مانده از ان دوران را برسی کرده و شرحی بر این مدعا بنگاریم که چرا غرب با وجود ادعاهای واهی پیرامون تغییر رویه خود در نگاه به شرق و شناخت آن، همچنان جنبه های استعماری پیشین خود را با نقاب و رویکرد جدید نسبت به ساخت فیلم های چنین تحریف آمیز ادامه می دهد. لذا سوال اصلی این پژوهش را می توان بدین گونه نگاشت که با مد نظر قرار دادن پیشینه ی «شرق شناسی» بر شمرده شده از منظر سعید و بیان نگاه پسا استعماری امروزی غرب، جلوه های مبرهن و آشکار این تحریف تاریخی سینمای هالیوود در ساخت فیلم های «اسکندر ـ شبی با پادشاه ـ 300 و شاهزاده پارسی» چه بوده است، و هالیوود در چه موارد و بخش هایی از فیلم های نام برده شده، در بازآفرینی و نمایش تمدن ایران باستان، همچنان نگاه مبتنی بر کلیشه و ماسبق خود را تداوم بخشیده و به جهانیان عرضه داشته است؟ 1-2- اهمیت موضوع تحقیق و دلایل انتخاب آن بازنمایی تاریخ و تمدن یک ملت و سرزمین، آن هم از طریق رسانه ای فراگیر به نام سینما، یکی از مهمترین ارکان شناساندن آن تمدن در میان اقوام و کشورهای مختلف می باشد. لذا هر گونه تحریف و یا تفسیر مغرضانه ی تاریخی، جفایی بس عظیم به پیشینه ی فرهنگی و ارکان هویت بخشی آن تمدن و سرزمین به شمار می رود. در همین راستا و با عنایت به نظریات ادوارد سعید، پیرامون مقوله ی «شرق شناسی» و با این پیش فرض بیان شده از جانب وی که عنوان می دارد: «شرق شناسی صرفاً یک تخیل پوچ غربی پیرامون شرق نمی باشد، بلکه مجموعه ی خلق شده ای از نظریات و روش های اجرایی است که در خلال سال های متمادی بر روی آن سرمایه گذاری مادی قابل ملاحظه ای به عمل آمده... لذا همواره در طول تاریخ این احساس که قدرت غربی بر شرقی فایق است، به عنوان امری پایدار و واقعیتی علمی و با پشتوانه پذیرفته شده است.» (سعید، 1371،27). در این راستا ما با تفکیک «تاریخ ایران باستان» به عنوان بخشی از مقوله ی عام شرق و همچنین «صنعت فیلمسازی هالیوود» به عنوان جزئی استخراج شده از دل نگاه کلی غرب نسبت به شرق، یا همان شرق شناسی، برآنیم که موارد تحریف شده توسط فیلمسازان هالیوودی و دست اندرکاران تولید این آثار در مورد روایت و نمایش بخش عظیمی از میراث هویت بخش ایرانیان و تمدن کهن اجدادمان را مبرهن و آشکار کرده و اهداف، دلایل و چگونگی چنین امر مهمی را برشماریم. لذا اهمیت پرداختن به این موضوع، آن هم در راستای تفکرات، فیلسوف گرانقدری همچون ادوارد سعید، می تواند گامی کوچک در پرده برداری و شناسایی این حقیقت باشد که این رویه و برداشت مغرضانه و هدفمند سینمای هالیوود به صورت امری با برخورداری از پشتوانه ی تاریخی بس عظیم و به صورت آگاهانه تا به امروز دنبال شده و در حال حاضر هالیوود به عنوان نماینده ای از تمدن غرب، همچنان این رویکرد شرق شناسانه ی نوین را دنبال کرده و تاکنون بدون هیچ گونه تجدیدنظر یا مطالعه ی دقیق تاریخی، همچنان اهداف پسا استعماری خود را استمرار می بخشد. به همین جهت پرداختن به میزان و نحوه تحریف و تک سو نگری تاریخی، همچنین بازتاب این عمل در فیلم های هالیوودی، می تواند ما را با چهره دروغین و جانبدارانه بیش از پیش غرب آشنا کرده چرا که می توان مصادیق متعدد و موارد فراوان از جنبه های تحریف آمیز تاریخی که در آثار فیلمسازان هالیوود به وضوح و وفور یافت می شود را بر همگان آشکار گردانید. 1-3- هدف های تحقیق 1- اهمیت پرداختن به میراثی به نام شرق شناسی در جریانات فکری غرب از منظر ادوارد سعید و بیان تأثیرات آن در نمایش تعیّنات تاریخ ایران باستان از نگاه فردگرایانه و جانبدارانه هالیوود، نسبت به تصویر حقیقی از واقعیت. 2- احاطه و شناخت نسبت به موارد و بخش های تحریف شده تاریخی در هر یک از فیلم های 300، اسکندر، شبی با پادشاه و شاهزاده پارس: شن های زمان و بر شمردن نمونه های فراوان تداوم نگاه تبعیض آمیزی که غرب از طریق سینمای هالیوود، با ساخت چنین آثاری، همچنان در بیان مقاصد پسا استعمارانه ی خود، دنبال می کند. 3- کشف و بیان عوامل نشانه شناسانه و جامعه شناسانه ای که هالیوود در ساخت فیلم های 300، یک شب با پادشاه، اسکندر و شاهزاده پارس:شن های زمان، چه از نظر فرم و صورت روایی داستان و چه از لحاظ محتوا و مضمون به کار رفته شده در بازسازی تاریخ، به عنوان شاخصی برای مفهوم کلیشه ای که غرب همچنان، تا به امروز دنبال می کند. 1-4- سوالات یا فرضیه های تحقیق 1- علل تحریف تاریخ و تمدن ایران باستان در سینمای هالیوود تا چه اندازه بر نظریات «شرق شناسی» ادوارد سعید پیرامون نگاه پسا استعماری غرب به شرق استوار است؟ 2- عناصر نشانه شناسانه و جامعه شناسانه، همچنین موارد فرهنگی ـ هویتی تحریف شده در هر یک از فیلم های اسکندر، شاهزاده پارسی، 300 و شبی با پادشاه از منظر سینمای هالیوود نسبت به تاریخ ایران باستان، با در نظر گرفتن روایت صحیح تاریخی از اسناد و کتب موجود، کدام می باشد؟ 3- با توجه به قدمت تاریخی متن مورد نظر، چرا تا به امروز غرب همچنان همان نگاه کلیشه ای و جانبدارانه را از شرق، با ساخت چنین آثاری از طریق سینمای هالیوود، در نمایش و بازتاب هویت یک تمدن تداوم بخشیده و بیشتر کدامین قسمت از حقایق تاریخی را با نگاه تک سویانه و مغرضانه خود در ساخت فیلم های نام برده شده را برجسته نشان داده است؟ 1-5- چارچوب نظری و پیشینه تحقیق با عنایت به رویکرد مبتنی بر تبعیضی که سینمای هالیوود در قالب تولید فیلم به عنوان یکی از هنرهای فراگیر و تاثیرگذار جهانی در بیان روایت و داستان پردازی پیرامون موضوعات و مقوله های مختلف سیاسی، تاریخی، اجتماعی، تخیلی و... در سال های اخیر دنبال کرده و به خصوص اینکه این هنر در بیان اهداف و مقاصد سیاسی و سلطه جویانه خود، بیشتر با بهره گیری از مقوله تاریخ و کارکرد سیاه نمایی تاریخی، همچنان سبک و سیاق پیشین و تاثیرات استعماری خود را به طور اخص در کشورهای مستعمره پیشین یا جهان سوم دنبال می کند. در نتیجه همواره اندیشمندان این کشورها در صدد مقابله با این امر، از طریق بیان مبتنی بر حقیقت تاریخی خود برآمده و با خلق آثار مکتوب و پرسش جویانه خود سعی در درهم شکستن این قالب و تشخص دروغین داشته تا بتوانند تاریخ خویش را که یکی از مهم ترین ارکان هویت بخشی آنان به شمار می رود، از این سیاه نمایی و نمایش دروغین حفظ کنند. اما یکی از مهم ترین این متفکران که نظریات چالش برانگیز وی در پروژه پیش رو همواره به عنوان مهم ترین مرجع و منبع قابل استناد به شمار می رود، ادوارد سعید فلسطینی می باشد. لذا در این تحقیق سعی بیشتر بر آنست که از طریق بسط و تعمیم نظریات وی پیرامون رویکرد شرق شناسانه غرب، به دلایل ساخت آثاری هالیوودی و با موضوعیتی که به ظاهر در پرداخت به تمدن ایران باستان دارد، بپردازیم. افزون بر این از گریز به آثار سایر متفکران داخلی و خارجی نیز غافل نشده و سعی گردیده که از دیگر نظریه پردازان نیز سخن به میان آوریم. لذا چارچوب نظری ما بیشتر مبتنی بر دیدگاه های ادوارد سعید در بیان جنبه های تحریف آمیز مولفین آثار سینمایی مورد مطالعه، بیان شده است. اما در مورد پیشینه این تفکر، خود ادوارد سعید در کتاب شرق شناسی منشاء و سرآغاز آن را به دوران تمدن یونان باستان و نمایشنامه ایرانیان اثر آیسخولوس مرتبط می داند و عنوان می کند که:«این اثر نه تنها چهره شرق (ایران) را به طور طبیعی ترسیم نمی کند، بلکه حتی هنرمند، تماشاگران را به نحوی می فریبد که اصلاً احساس نکند که این صحنه های مصنوعی را یک غیر شرقی از تمامی سمبل های شرق به وجود آورده است.» (سعید، 1371، 46 ) وی در ادامه با بر شمردن این دودمان و مسیر فکری از یک «رنسانس شرق شناسی» در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 سخن به میان می آورد،و در انتها مبحث خود را با ظهور شرق شناسی نوین امریکا خاتمه می بخشد. در نتیجه می توان گفت تداوم این روند را ما امروزه با شدت بیشتری در ساخت تولیدات سینمایی غرب در بازتاب و انعکاس چهره تاریخی خودمان در جهان امروز شاهدیم. امید است که با بر شمردن این حقایق تحریف شده، دست اندرکاران و مولفین تاریخ ایران زمین نیز با ساخت آثاری فاخر و اصیل، نقاب از چهره حقیقی تمدن و تاریخ کهن خویش برداشته و پیش فرض های مورد قبول کارگردانان هالیودی را درهم شکسته و آنها را به تغییر رویه در نگاه کلیشه ای خویش وادارد. 1-6- استراتژی پژوهش با توجه به موضوع عنوان شده، استراتژی ما در این پژوهش کیفی می باشد که در نتیجه منجر به بهره گیری از روش کتابخانه ای یا اسنادی خواهد شد. 1-7- روش تحقیق در اینجا روش تحقیق به دلیل مراجعه به متون و آثار مکتوب و نگارش یافته، همچنین بهره گیری از منابع سمعی و بصری، از نوع کتابخانه ای ـ دیداری می باشد و رویکرد پژوهش نیز تاریخی و مبتنی بر تغییر متن، ترامتنیت، و از نوع بیش متنیت لحاظ شده و بصورت دگرگونی یا تغییر متن پیشین (تاریخ ایران باستان) بر متن پسین (باز تولید و روایت این تاریخ در سینمای هالیوود) بیان شده است و در انتها با تحلیل و تفسیر این روابط میان متنی در راستای نظریات ادوارد سعید، پیرامون مقوله شرق شناسی، به تبیین و بیان این تراگونگی ایجاد شده خواهیم پرداخت. 1-8- روش پژوهش یا روش گردآوری اطلاعات انجام این پژوهش نیازمند دنبال کردن پیشینه تاریخی شرق شناسی بیان شده در آثار ادوارد سعید و بر شمردن تاثیرات پسااستعماری نوین غرب درآثار فیلم سازان هالیوود، نسبت به نمایش تاریخ کهن ایران می باشد. لذا در این جا می توان از روش اسنادی یا کتابخانه ای به همراه روش دیداری یا مشاهده برای شناخت و بررسی عوامل نشانه شناسانه و جامعه شناسانه تحریف شده در فیلم های 300 ، شبی با پادشاه، شاهزاده پارسی و اسکندر بهره برد. 1-9- روش تجزیه و تحلیل اطلاعات برای تجزیه و تحلیل اطلاعات می بایست به همان روش های جامعه شناسی و نشانه شناسی تحریف شده در فیلم های موردنظر که بعنوان رکن مهمی از دلایل هویت بخش یا سیاه نمایی تاریخی می باشد، توجه کرد.
نازنین کیایی محمد حسین همافر
هرآنچه داستانی را بازگو کند یا نمایش دهد، روایت است. روایت در تمام جلوه های فرهنگی همچون داستان و قصه وجود دارد. روایتگری بعد از توسعه ی فرهنگ و شناخت بیشتر و اختراع خط، به ادبیات واگذار شد. اشتیاق به روایت، نقاشان داستان سرا را واداشت که از سرگذشت و حکایات، تصاویری برای نمایش هرچه بهتر نقش کنند. با اختراع عکاسی اثر هنری دستخوش تغییر شد و دوران جدیدی را در آفرینش هنری گشود. اما آمیزش کلام و تصویر در دوران مدرن، نه تنها از بین نرفت بلکه از هنری به هنری دیگر انتقال یافت ، و با توسعه ی فرهنگ و هنر و در دسترس قرار گرفتن توده ی مردم، نوعی شالوده شکنی و در حقیقت بازآفرینی معنا پدیدار گشت. نگارگر ایرانی هدفش مشخص و آن رسیدن به حقایق متعالی بود، در حالی که امروزه با ویرانگری تصاویر و نوشته ها، و خلق معنای جدید به مخاطب و تا?ویلش از آثار واگذارمی شود. این رساله به روش کتابخانه ای و مراجعه به آثار و متون مکتوب و مصور در باب موضوع مورد بحث صورت پذیرفت و آثار تصویری معاصر که با کلام مکتوب شدند به صورت رویکرد علی و معلولی مورد بررسی قرلرگرفت.
محمد حسین همافر حسن شهرستانی
چکیده ندارد.