نام پژوهشگر: داریوش فرد دهکردی
سمانه کمالی دخت فاطمه کاتب
موضوع این پایان نامه، بررسی نشانه های گیاهی مکتب نگارگری شیراز است که در آن به مبانی نشانه شناسی و مفاهیم کلیدی این نظریه از جمله نظریات فردینان دوسوسور، چارلز سندرس پیرس و دیدگاه نشانه شناسان متاخر اشاره شده است. در این پژوهش، به مفاهیم کلیدی نشانه شناسی همچون رابطه بین دال و مدلول و انواع نشانه ها نمادین، شمایلی، نمایه ای و همینطور انواع دلالتهای ضمنی و صریح و محورهای هم نشینی و جانشینی و در انتها دلالتهای بینامتنی در نشانه های تصویری پرداخته شده است و در بخش نگارگری مکتب شیراز به صورت خلاصه وضعیت سیاسی و اجتماعی دوره های مختلف و ویژگیهای نگارگری چهار دوره آل اینجو، آل مظفر، تیموری و صفوی اشاره شده است.در این پژوهش عناصر گیاهی نگاره های مکتب شیراز بارویکردی نشانه شناسانه مورد بررسی قرارداده شده است، به همین منظور جامعه آماری مشتمل بر 14 نگاره متعلق به نسخ این دوره انتخاب و به تجزیه و تحلیل آنها پرداخته شده است. در نهایت این نتیجه حاصل شد که روش نشانه شناسی، یک روش تخصصی و کاربردی معاصر در خوانش نگاره ها بوده و باعث جلوگیری از کلی گویی و تکرار متن های تاریخی و تحلیلهای متنی بر تاریخ نگاری میگردد و از سویی دیگر این خوانش، دلالتهای ضمنی که در برخورد اولیه با اثر و بدون توجه به کنش های درونی قابل فهم نیست را تشخیص داده و به نقش عناصر گیاهی در تولید لایه های معنادار در بافت های درونی می پردازد. کلمات کلیدی: نشانه شناسی، نشانه های گیاهی، نگارگری، مکتب شیراز.
فاطمه جباری جازار داریوش فرد دهکردی
چکیده نگارگری ایرانی متاثر از فرهنگ ایرانی است و برخاسته از اساطیر، ادبیات، دین و آیین های باستانی است. بنابراین ماهیت نمادین خود را در متون ادبی و حماسی، همچون شاهنامه ی فردوسی حفظ می نماید. در کتاب آرایی این متون نگارگر با بهره گیری از نمادهای تصویری، که با مفاهیم ادبی پیوند دارند، به کامل ترین شیوه بیانی دست می یابد. از جمله در نمایش تقابل خیر و شر که از مضامین غالب در متون حماسی است، نگارگر با استفاده از اشکال و عناصر کنایی، به بیانی غنی و قابل تعمق می پردازد، به سان داستان فریدون و ضحاک که در پس ماهیت رمزآمیز نمادهای تصویری، به ژرفای معانی ورای صورت ظاهری اش می رسد. بررسی و مقایسه نمادشناسانه ی برخی نگاره های داستان ضحاک و فریدون هدف از نگارش این پژوهش می باشد که در طی آن نیز به بیان دوره و مکاتب هنری که نگاره در آن شکل یافته، پرداخته شده است. آنچه در این بررسی حاصل می شود آن است که برخی از این نمادها با همان منظور ادبی، در نگاره ها به کار رفته اند و بعضی دیگر، نوع به کارگیری آنها با همتای ادبی شان متفاوت می باشد. نمادهایی مانند؛ مار، پرنده، درخت، آب، کوه و ... از جمله نمادهایی هستند که در نگاره ها بسیار دیده می شوند و اغلب مفهومی مشترک دارند. اگر چه برخی از آنها در سیر تاریخی خود دچار تحول شده اند. روش تحقیق توصیفی _ تحلیلی و گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و مشاهده ای بوده است. واژگان کلیدی نگارگری ایرانی، دوره ایلخانی، دوره تیموری، دوره صفوی، نماد، ضحاک، فریدون فهرست مطالب ? چکیده ? فصل اول: مقدمه 1 ? فصل دوم: مبانی نظری 8 ? فصل سوم ? قسمت اول: واکاوی داستان ضحاک 28 روایت «اسطوره ضحاک» در شاهنامه 30 نهادینه های اساطیری داستان ضحاک 32 شخصیت های کلیدی اسطوره ی داستان ضحاک 34 ? قسمت دوم: نماد شناسی اسطوره داستان ضحاک و فریدون 63 بررسی نمادهای شاخص متن و تصویر 66 ? فصل چهارم ? قسمت اول: نگاهی به تاثیرات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بر نگارگری سه دوره مغول، تیموری. صفویه 109 ? قسمت دوم: تحلیل و بازخوانی نمادشناسانه نگاره های داستان 120 ? نتیجه گیری 184 گزارش کار عملی فهرست منابع 191 فصل اول مقدمه کلیات پژوهش نسخ خطی ایران همواره مجموعه ای از زیباترین نمونه های هنر نگارگری را در بر می گرفته اند. همجواری ادبیات در کنار نقاشی بیانگر ارتباط ویژه ای است که میان هنر و فرهنگ یک جامعه وجود دارد. بنابراین هنر نگارگری ایران در پیوند با نسخ خطی و در اندازه های متفاوت کوچک و بزرگ، در کنار آن قرار می گیرد. نکته ای که در مورد آثار ادبی و هنری مورد توجه باید قرار داد، اینکه هنرمندان ایرانی واجد شعور و آگاهی بوده و نسبت به پیشینه ی اسطوره ای و فرهنگی خود آگاه بوده اند و در آثار خود به خلق و بیان این پیشینه پرداخته اند. اگر چه در هر زمان بنا بر اقتضای جامعه و زمان خویش آنها را پدید آورده اند. اساطیر در شناخت فرهنگ یک سرزمین نقش عمده ای ایجاد می کنند. فرهنگ، مجموعه ای از اسطوره ها و تاریخ، ادبیات و نگرشهای عموم جامعه است که با اتحاد این عناصر منبعی غنی از آثار هنری پدید می آید. قهرمان یک اثر حماسی، انسانی آرمانی و برتر است نظیر رستم در شاهنامه فردوسی. در آثار حماسی، حوادث غیرطبیعی و خلاف عادت فراوان است. این رویدادها نشان دهنده ی آرمان ها و آرزوهای بزرگ یک ملت در زمینه های اخلاقی و نظام اجتماعی است و عقاید کلی آن ملت را درباره مسائل اصلی انسانی مانند آفرینش، زندگی و مرگ بیان می کند. بخش قابل توجهی از نسخه های مصور شاهنامه، در دوران حماسی و پهلوانی آمیزه ای از مظاهر «خیر و شر» به صورت نبرد پهلوانان و قهرمانان ایزدی و شاهان با دیوان و موجودات اهریمنی است که به دفعات تکرار شده است. نزاع آدمیان با دیوان و اژدهایان و نیروهای اهریمنی همگام با متون ادبی و بر پایه مضامین آن به تصویر در آمده است. فریدون پادشاه پهلوانی ایران، بر ضحاک که همواره در اساطیر و روایات ایرانی تجسمی از قوای شر می باشد غلبه می کند. در بسیاری از نسخه های شاهنامه، نبرد فریدون و ضحاک مصور شده است. در پاره ای از نگاره ها، ضحاک به صورت اژدهایی سهمناک با فریدون روبرو می شود و در بعضی از نسخ به شکل انسانی در بند و زنجیر با رویش دو مار بر شانه هایش به تصویر درآمده است. شیوه های بیانی تصویرگران شاهنامه تحت تاثیر نوع جهان بینی منظومه بر آنان است، نگرشی که با تفکر و اندیشه محیطی که منظومه برای آن پدید آمده بود، مطابقت داشته است. نکته قابل توجه، وجود داستانهایی از اساطیر در شاهنامه است که معانی و تفاسیر پنهانی را با خود حمل می کنند. تفسیر اساطیر بر اساس دیدگاههای مفسرین متنوع بوده و غنای قابل توجهی از مفاهیم باطنی و پوشیده را آشکار می کند. بر این مبنا ادبیات و هنر ایران در هر زمان و دوره به صورت رمزی و نمادین بیان شده است. بخصوص نگارگری ایرانی، ارائه کننده ی تصاویری کاملا نمادین و سرشار از رمزها و نشانه ها است. به همین علت برای شناخت بهتر و درک بیشتر عالم درونی نمادها و کشف آنها از بطن نگاره ها می بایست آن ها را شکافت. نمادها شکل هایی همیشه زنده هستند که پویایی خود را وقتی بیشتر جلوه گر می کنند که در دوره ای میزان استفاده از آنها افزایش یافته باشد. شناخت و درک مفهوم این نمادها که به صورت فرم و تصویر ارائه شده اند می بایست بر اساس سیر و سیاحت در منابع اسطوره ای، ادبی و دینی فرهنگ این سرزمین باشد تا بتوان درکی درست از مفاهیم این نمادها و رموز داشت. زیرا تجلی نمادها علاوه بر ادبیات و عرفان، در ایران از دوره ی باستان و پس از اسلام به صورت نمادین و انتزاعی دیده می شود. در مورد نمادهای فرهنگ ایرانی تحقیقات فراوانی صورت گرفته است. اساتیدی چون «مهرداد بهار» در زمینه ی فرهنگ باستانی و زرتشتی ایران دارای آثار درخور اهمیتی از نظر شناسایی نمادها می باشند. جستجوی اشارات نمادین و رمز و رازهای فرهنگ کهن ایران، در عرصه ی هنر ایرانی، نیاز به پژوهشی شایسته دارد. آنچه در این پژوهش اهمیت دارد، نگاه اجمالی به نمادهای فرهنگ ایرانی مورد نظر در این نگاره هاست که از پنجمین داستان شاهنامه، شناسایی شده و به همین دلیل این نمادها به طور اخص در نگارگری سه دوره ایلخانان مغول، تیموری و صفوی قابل ردیابی است. بر این اساس در نظر داریم نمادهای موجود در مجالسی از شاهنامه های مورد نظر و منتخب را بررسی نماییم و از دل نقش های نشسته بر کاغذ سپید، تمایلات و محدودیت های نگارگران این دوران و تشابهات و تفاوت های آن با همتای شاعرش در عهد سامانیان را کشف، تفسیر و ارائه نماییم. به منظور دست یابی به این منظور در فصل اول مقدمه و توضیحی خلاصه وار و کوتاه از چیستی مسئله پژوهش، پرسش ها، فرضیات و چگونگی پرداختن به آنها را ارائه خواهیم کرد. در فصل دوم، مبانی نظری، تعاریف، عقاید و آراء نویسندگان مورد نظر که در این مورد به تفاسیر و بحثهای گوناگون پرداخته اند، اشاره خواهد شد. همچنین نگاهی اجمالی به چیستی حماسه، اسطوره و نیز شرایط و اوضاع اجتماعی ایران در عصر فردوسی طوسی می اندازیم. در فصل سوم، در قسمت اول آن، روایت داستان و وجه اساطیری آن بررسی شده و به تحلیل شخصیتهای کلیدی داستان حماسی ضحاک و فریدون، ویژگیها و بن مایه های اسطوره ای آن بر پایه متون باستانی و شرح و تفصیل آن در ادبیات و شاهنامه فردوسی می پردازیم. در قسمت دوم، مطالعه نمادهای داستان که در متن و ادبیات و نیز در تصویر موجودند مورد کاوش قرار گرفته است که بسیاری از آنها در تصویر مشترک می باشند. در فصل چهارم، در قسمت اول به بررسی شرایط و اوضاع هنر نگارگری در سه دوره مغول، تیموری و صفویه پرداخته شده و سپس در قسمت دوم آن با بهره گیری از توضیحات فصول پیشین و شرایط و روزگاری که نگاره ها در آن پدید آمدند به بررسی ده مجلس از مجالس داستان ضحاک و فریدون می پردازیم. در این تفسیر شرح نگاره ها و خصوصیات نمادین آنها را بر اساس شرایط زمانی و مکانی خالقان اثر هنری مبنای کار قرار خواهیم داد. در پایان پژوهش حاضر به جمع بندی نهایی و نتیجه گیری فصلهای پیش خواهیم پرداخت و بر آن هستیم تا با پیش رو قرار دادن فصول گذشته درستی یا نادرستی فرضیات ابتدایی خود را به اجرا در آوریم. مسئله پژوهش تقابل و رویارویی خیر و شر درونمایه ی اصلی در شاهنامه به شمار می رود که توجه نگارگر را نیز به خود جلب کرده تا با کمک آن بیان تصویری خود از شاهنامه را غنا بخشد. در میان داستانهای شاهنامه «داستان ضحاک» به عنوان زندگی پنجمین پادشاه ایران و نبرد او با فریدون مفصل و جذاب بیان شده است. نبرد میان خیر و شر در این روایت و نگاره ها به وضوح قابل مشاهده است و نخستین داستانی است که در آن مردم در مبارزه با شر حضوری فعال دارند. به واسطه بار نمادین این اسطوره ها نگاره های به تصویر کشیده شده نیز حامل مفاهیم عمیق و نمادهای تصویری خاص اند که معانی آن نسل به نسل و سینه به سینه منتقل شده اند. با این حال هر هنرمند با الهام از این معانی و تحت تاثیر اندیشه جمعی مردم و نیز شرایط سیاسی و اجتماعی به کمک خلاقیت اندیشه و تاثیر پذیری اش از داستان به تصویر کردن آن مبادرت کرده است. شناسایی، ریشه یابی و تفسیر نمادهای موجود در این آثار است که در گستره نگاره ها در سه دوره مغول، تیموری و صفویه تجلی یافته و شباهتها و تفاوتهایشان مورد بررسی قرار می گیرد. بررسی و تحلیل نگاره ها در داستان ضحاک در این دوران در ابتدا به منظور نمود نیروی خیر و شر با توجه به محتوای داستان است و نهایتا مقایسه جهت حصول به نتیجه و بررسی نمادهایی که در این آثار به چگونگی القای هر چه بهتر معنا و مفاهیم داستانی اثر به مخاطب کمک کرده اند. با اقدام در کنکاش این نمادها، چیزها و عناصر گنگ و ناشناخته بر ما هویدا می شوند و درک ما را به آن سوی ماوراء طبیعی و فراسویی هدایت می کنند. به همین جهت نمادها به کشف حقایق و ابراز معنویات نایل می شوند. پرسشهای پژوهش ? در تصویر سازی داستان ضحاک از چه عناصر نمادینی استفاده شده است؟ ? ارتباط میان متن و تصاویر همواره هماهنگ بوده یا در مواردی تضاد و تقابل دارند؟ ? عناصر نمادینی که نقاش ترسیم کرده همگی با متن ادبی مرتبط بوده است؟ ? نگارگر برای ترسیم شخصیت ضحاک در مقاطع مختلف داستان از چه روشهایی استفاده کرده است؟ اهداف پژوهش و ضرورت آن در تدوین این پژوهش در ابتدا به فرازهای کهن فرهنگ ایرانی پرداخته شده و سپس در دوره ی اسلامی به نمادهای موجود در این داستان پرداخته خواهد شد. این نمادها تعداد بسیار اندک و قلیلی از میان انبوه اساطیر و نمادهایی است که در فرهنگ شفاهی و مکتوب ملت ها سالها به سر می برده است. این نمادها با حضور در ادبیات و هنر ملت ها عمقی در اثر ایجاد می کنند که نمی توان آن را نادیده انگاشت. این نماد ها وقتی در ادبیات وارد می شوند دستاوردهای انسان را دستاویز مناسب برای زیستن می کنند. به منظور شناسایی و تفسیر نمادهای موجود در نگاره های مصور شده در شاهنامه های مورد نظر و درک بیشتر اثر هنری سعی شده تا پیش زمینه اسطوره ای آن مورد تحلیل قرار گیرد. همچنین در پژوهش مذکور با در نظر گرفتن شرایط روحی، فکری و اجتماعی هنرمند و خالق اثر، به شناخت و درک خاستگاه و مفهوم این نمادها می توان پی برد. به جهت دریافت ویژگیها و خصوصیات نمادین نگاره ها، چند مسئله را مورد نظر قرار می دهیم: ? ارزیابی و تحلیل نگاره ها به عنوان نمونه هنر ایرانی- اسلامی. ? بررسی تطبیقی میان چند نگاره برای درک شباهت ها و تفاوتهای میان نگاره ها. ? شناخت و بررسی عناصر نمادین در داستان و نگاره های ترسیم شده که وابستگی و یا عدم وابستگی به متن ادبی داستان دارند. ? مطالعه ی میزان وابستگی متن تصویری به بافت فرهنگی به عنوان بستر شکل گیری نگاره ها. فرضیات پژوهش از آن جا که نگاره های مورد بحث، برگرفته از منظومه ای حماسی و اسطوره ای می باشند، متن منظومه به خودی خود حاوی نمادهایی است و فردوسی شاعر در سرایش این منظومه با توجه به شرایط روزگار و اوضاع زمانه اقدام به تدوین این اثر عظیم که سرشار از نمادهاست نموده، و از آن جا که نمادهای تصویر شده معمولا متاثر از شرایط اجتماع، زمانه و شرایط زندگی فردی نگارگر ترسیم می شده اند توجه و بازنگری به چند نکته الزامی به نظر می رسد. از جمله: ? به نظر می رسد نگارگر در ترسیم نگاره ها و بکارگیری عناصر نمادین چندان به متن داستان پایبند نبوده و از عناصر دیگری در جهت القای آن استفاده کرده است. ? شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم در هر دوره ای بر انتخاب عناصر نمادین در نگاره ها موثر بوده است. پیشینه ی پژوهش درباره داستان ضحاک و فریدون تاکنون کتابها و مقالاتی نوشته شده است و هر کدام دیدگاه خاصی را در این باره اظهار کرده اند. از جمله مقاله «فریدونیان، ضحاکیان و مردمیان» اثر «جواد جوادی» و «حماسه ضحاک و فریدون» اثر سیاره مهین فر به تجزیه و تحلیل مطالب داستان از حیث ادبی و اجتماعی پرداخته اند و ریشه یابی عناص به لحاظ ادبی مورد توجه قرار گرفته است. این عناصر با درنظر گرفتن وجه حماسی و اسطوره ای به صورت رمز بیان شده است. در مقاله «ضحاک» اثر علی حصوری از نوع دیدگاه ادبی، سیاسی و اجتماعی داستان مورد بررسی واقع شده است. در هیچ یک از این مقالات به تحلیل عناصر تصویری نگاره ها و ارزیابی دو نیروی خیر و شر پرداخته نشده است. نهاد یا موسساتی که می توانند از یافته های این پژوهش بهره گیرند دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی مرتبط با رشته ی هنری و کلیه نهادها و موسساتی که در زمینه نگارگری ایران فعالند امکان بهره گیری از پژوهش مذکور را دارند. اطلاعات مربوط به روش شناسی پژوهش تعریف جامعه آماری و ویژگیهای آن جامعه آماری در پژوهش مزبور شامل کلیه نگاره های قابل دسترس و جمع آوری شده مربوط به داستان ضحاک در نفیس ترین نسخ شاهنامه ها ی مربوط به سه دوره مغول، تیموری، صفویه است که شامل: به بند کشیده شدن ضحاک در کوه دماوند، نبرد ضحاک با فریدون، اسارت ضحاک به دست فریدون، بر تخت نشستن ضحاک، کابوس ضحاک، کشتن گاو برمایه به دست ضحاک، برانداختن ضحاک به دست فریدون، ساختن درفش کیانی به دست کاوه و ... می شود. روش نمونه گیری و حجم تقریب نمونه انتخاب نمونه ها از روش خاصی تبعیت نمی کند. تنها به روش تاریخی و توصیفی و تحلیلی انجام خواهد شد. این مطالعه در زمینه های مختلف هنری، سیاسی و اجتماعی انجام شده است. گردآوری و ثبت اطلاعات بر اساس شیوه کتابخانه ای و استفاده از منابع موجود علاوه بر کتب فارسی و لاتین؛ دسترسی به منابع تصویر، عکس، اینترنت و ... به صورت بررسی و تحقیق انجام می پذیرد. تعداد 10 نمونه از نگاره های داستان ضحاک از شاهنامه های نفیس دوره ی مغول تا صفویه به صورت انتخابی از میان تعداد زیادی از نگاره های این داستان گزینش شده اند. ابزار سنجش، مقیاس های سنجش (پایانی- اعتبار) از آن جا که پژوهش مورد نظر به طریق کتابخانه ای و تصاویر برگرفته از اینترنت صورت می پذیرد، استفاده از تصویر خوانی به عنوان ابزار سنجش مطرح می گردد. روش تجزیه و تحلیل داده ها از نمادهای دیگر در تصویر که به طور واضح دیده می شود، گاو است. در این نگاره گاو و چارپایان دیگر مانند قوچ، بز، گوسفند و ... برای تامین درو و پر برکتی حضور دارند. بنابراین در زمره نمادهای حاصلخیزی و باروری قرار داشته و موجب رستاخیز طبیعت و ایجاد انواع جانوران و گیاهان می شوند.
سمیه روح اللهی داریوش فرد دهکردی
چکیده: داستان معراج حضرت رسول(ص) از موضوعات مورد توجه هنرمندان نقاشی ایرانی است. همانطور که در ادبیات هم پرداخت به آن زیاد اتفاق افتاده است.خصوصا در منظومه خمسه نظامی که در دوران صفوی جزء نسخ مورد علاقه دربار برای کتابت و مصور شدن بوده است.به همین دلیل است که در دوره صفوی رقعه هایی که مربوط به معراج حضرت است بسیار دیده می شود. در این متن، ابتدا به بررسی موضوع معراج و سپس دوره و حکومت صفویه و حامیان هنر در آن پرداخته شده و در فصل بعد مبانی فلسفی و حکمی هنر اسلامی-ایرانی توضیح داده شده است. سپس با انتخاب 7 رقعه مربوط به نسخه های خمسه های نظامی کار شده در سالهای 911 تا 985 ه.ق و سپس بررسی آن ها در چهار بخش: ترکیب بندی، رنگ،پیکره و عناصرتزئینی؛ تلاش شده است تا شیوه های بیانی و مسائل تاثیرگذار بر رقعه ها بررسی شود. تغیرات و تاثیر مکاتب بر روی هم، حمایت دربار، تاثیر تشیع و مبنای فکری مناسب، نهایتا این فرصت را به نقاش ایرانی میدهد تا اوج هنر نگارگری ایرانی را در رقعه های معراج ببیند.
بیتا حنیفه منصور حسامی
هند زادگاه آیین بودا با ایران دارای ریشه های مشترک فرهنگی و عقیدتی است که به زمان های بسیار دور بازمی گردد. امپراتوری های نیرومند و پهناور ایران در دوران هخامنشی, اشکانی و ساسانی که موجبات تاثیرگذاری همه جانبه در سرزمینهای دیگر را فراهم آورد و نیز مرزهای مشترک جغرافیایی و روابط سیاسی و اقتصادی میان این دو سرزمین کهن در ادوار گوناگون مزید بر علت شد تا به این باور دست یابیم که می توان در هنر بودایی تاثیر فرهنگ و هنر ایرانی را مشاهده کرد. این پژوهش دریچه ای کوچک به نقش بزرگ و جهانی ایران در گذشته های دور می گشاید. نقشی که همچنان جزییاتش در تاریکی و ابهام است و شناخت کامل آن به دلیل گستردگی جغرافیایی و فرهنگی آیین بودا نیاز به پژوهش های بسیار دارد. شیوه این مطالعه بیشتر به صورت کتابخانه ای بوده و در پاره ای موارد از جستجوهای اینترنتی بهره گرفته شده است.
سپیده مهربان باغبادرانی داریوش فرد دهکردی
چکیده: در محیط فکری و فرهنگی ایران بیننده همواره از دیدن نگاره، شمسه ای از لذت های بهشت را درک می کند، به همان نحو که قالی ایرانی می کوشد طرح «زمین بهشتی» را تکرار کند و گنبد، تمثیلی از گنبد نیلگون آسمان است که خود دری است به سوی بی نهایت و نشآن های از بعد متعالی. در این تحقیق، سعی بر آن داشته ام تا ابتدا با بررسی نحوه شکل گیری مدرنیسم در غرب و سپس نحوه ورود مدرنیسم غرب در ایران، بستری در جهت بررسی تطبیقی اشتراکات تصویری نگارگری ایران با هنر مدرن غرب را فراهم آورم. همچنین دراین راستا، خاستگاه های نگارگری سنتی ایران مورد توجه قرار گرفته است و به بررسی ارزش های بصری و همچنین پیشینه ی تاریخی نگارگری سنتی ایران پرداخته ام. بر اساس شباهت های بصری فراوان بین نگارگری سنتی ایران و هنر مدرن غرب، در یک نتیجه گیری کلی می توان اذعان داشت با آن که مفهوم مدرنیسم، اساساً مفهومی غربی است، نگارگری سنتی ایران، از لحاظ بصری، تمام خاستگاه های هنر مدرن را، بسیار قبل تر در دامان خود پرورش و به اوج خود رسانده است. ضوابط بصری نگارگری سنتی ایران در هفت مورد طبقه بندی می شود: تخیل و تمثیل، وضعیت نگاری، طبیعت همیشه در کنار انسان، پرسپکتیو دو بعدی، هم مکانی و هم زمانی، رنگ، حرکت در موضوع. هر یک از این موارد، از سوی هنرمندان غربی با شروع جرقه های مدرنیسم در هنر مورد توجه قرار می گیرد، این در حالی است که نگارگری سنتی ایران براساس جهان بینی خاص شرق بسیار قبل تر به این ارزش ها دست یافته است. کلید واژه ها: مدرنیسم، نگارگری سنتی ایران، هنر مدرن.
انیسه برخواه فاطمه هنری مهر
محسن مقدم استاد ممتاز دانشکده هنر دانشگاه تهران بود.او در زمینه ی نقاشی، باستان شناسی و تاریخ هنر تحصیل کرد.او از دوران کودکی به نقاشی وجمع آوری آثار قدیمی پرداخت.دکتر مقدم وهمسرش سلما مقدم خانه ی خود را تبدیل به کلکسیونی از اشیاء ارزشمند با معماری اصیل ایرانی کردند و به دانشگاه تهران اهدا نمودند. این پایان نامه که بر اساس شیوه ی تحقیقی و تألیفی است، به چگونگی جمع آوری آثار موجود در این موزه می پردازد.سپس نقاشی های قابل دسترسی در موزه را مورد بررسی و تجزیه تحلیل قرار می دهد. نتیجه آن که محسن مقدم با تأسیس دانشکده هنرهای زیبای تهران تأثیر به سزایی در رشد و بهبود هنر و تدریس آن در این کشور داشت.او هنرجویان و استادان را به جهت رقابت و تعالی در این زمینه سوق داد.وی با زندگی و تحصیل در فرانسه از نزدیک با آثار نقاشان معاصرش آشنا شد و با جمع آوری کلکسیون های مختلف شناخت خوبی نسبت به نقاشی بدست آورد. در نگاه به آثار نقاشی او تأثیر نقاشی امپرسیونیستی و نئوامپرسیونیستی را می توان دید. گرچه وی هوشمندانه این تأثیر را در آثار خود که هویت ایرانی را همواره عرضه می داد ،نشان داده است. یکی از مهمترین اهداف این تحقیق نیز معرفی این موزه به هنرمندان ، نقاشان و هنردوستان ایرانی است.
گلنوش بهمنش داریوش فرد دهکردی
اهمیت نقد هنــر و ضــرورت اتکای آن، بر هدف پیـشبرد هنر متعالی، مستلزم بررسی و پژوهشی عمیق از چگونگی عملکرد نقد در هنر امروز و رسیدن به اصول واقعی آن است. متاسفانه در چند دهه اخیر، در هنر معاصر ایران، شاهد نقدهایی غیر اصولی بوده ایم و بیشتر از نقد هنر، به انتقاد هنری بر می خوریم. در انتقاد تنها ارزیابی (بد یا خوب) مطرح است. در صورتیکه در نقد اصولی، باید به سه اصل ( توصیف، تفسیر، ارزیابی) پرداخته شود. برای رسیدن به هدف نقد اصولی، فرضیه پژوهش بر این است که اگر تعاریف کلیدی در مورد ابزار نقد (انواع سبکهای هنری، انواع نقد از جمله نقد زیبایی شناسی، هرمنوتیک، تلفیقی و ...) قالبهای نقد ( نقد criticism، بازنگری review و ...) به صورتی منسجم ارائه گردد، تا حدی از این سردرگمی در نقد کاسته می شود. مشکل اساسی منتقدین ما نداشتن یک انشاء درست از نقد اصولی و تعهد منتقد است. روش پژوهش در این تحقیق، قیاسی و توصیفی می باشد، که به بررسی دلایل ضعف نقد در هنر معاصر ایران، پیشینه نقد، ابزار نقد، قالبهای نقد و تفکیک آنها و تعاریفی در رابطه با اصول نقد هنری پرداخته است. یافته های تحقیق به این امر تاکید دارد که، اگر منتقد، آگاه و خلاق باشد و موقعیت فردی، اجتماعی و سیاسی جامعه سالم باشد مسلمأ نقد اصولی و مفید نیز خواهیم داشت.
لیلا دایم اینانلو داریوش فرد دهکردی
حضور ناخودآگاه از دیرباز در میان آثار هنرمندان کاملاً مشهود بوده است، اما آن چه که در این رساله بررسی می گردد تمرکز نگارگر ایرانی در به کارگیری ناخودآگاهِ خود به صورت کاملاً آگاهانه با تکیه بر عنصر زمان و حرکت و گاه از طریق نادیده انگاشتن آن می باشد . ناخودآگاه بخشی از حضور ذهن است در لحظه ای که خودآگاه فرصت حضور نمی یابد، یعنی چند واقعه به صورت هم زمان رخ می دهد و خودآگاه تنها فرصت به خاطر سپردن یک یا دو واقعه را در ذهن دارد و الباقی در ذهن ذخیره می شود تا زمانی دیگر به واسطه محرک یادآوری شود و نگارگر ایرانی تلاش دارد تا گاه با چیدمان هم زمان چند رویداد به آن چه که در ناخودآگاه وی ذخیره شده است نیز فرصت حضور بدهد تا وجه اشتراکی بین آن چه که تصویر می کند و گذشته مخاطب بیابد و ذهن مخاطب را در روند هر حرکت به چالش بکشد و او را دعوت به تفکر کند تا بتواند از اثر لذت ببرد. هدف از این تحقیق پی بردن به حضور ناخودآگاه در نگاره های ایرانی است که در آن عنصر هم زمانی نقش موثری ایفا می کند و این سوال مطرح می شود که چگونه ناخودآگاه باعث ایجاد این هم زمانی می گردد. در این تحقیق ابتدا به دیدگاه یونگ و فروید در مورد ناخودآگاه و تاثیر آن در اتفاقات روزمره ی انسان پرداخته شده است و همچنین به این نکته اشاره گشته که از دیدگاه آن ها چه چیزی می تواند عمل و عکس العمل انسان را پس از گذر زمان تحت الشعاع قرار دهد. در مرحله ی دوم به حافظه و انواع آن و همچنین زمان و نقش آن ها در ناخودآگاه اشاره شده است. در انتها به این نکته پرداخته شده است که دلیل وجود ابهام در نگارگری ایران، همانا حضور تمام این موارد در ایجاد ناخودآگاه است.
سمیه عطاالهی محمد معمار زاده
چکیده اتوماتیسم یا خودکاری در نقاشی به کُنش و اعمال، غیر ارادی از ناخودآگاه گفته می شود که هنرمند در فرایند خلق اثر به آن دست میزند گفته می شود؛ این روش آفرینش نقاشی، که طی آن هنرمند می کوشد با هر گونه مهار عقلی و ضمیرآگاه به حرکات دست خود برتری یابد و اجازه دهد که ضمیرنیمه آگاه راهبر کنش هنری او باشد. ناخودآگاه واقعیت حقیقی درون ماست؛ حقیقت انسان در جایی از ذهن است که آن را ناخوداگاه نامیده اند. گاه هنرمندان با تکیه بر ناخودآگاه به خلق آثار هنری می پردازند و این شیوه را اتوماتیسم می نامند. ریشه های اتوماتیسم را می توان در دیدگاه افلاطون جستجو کرد. ناخودآگاه، از طریق سه روان شناس (فروید، یونگ و لکان ) معرفی و گسترش فراوان یافت. برای شناخت لایه های درونی تر ذهن افراد نیاز به تحلیل روان شناختی که شامل بررسی حالت روانی و عواطف پیچیده ذهنی چون رویاء، خیال و نماد که توسط هنرمند فرافکنی می شود، می باشیم؛ بروز این ویژگی های درونی، توسط هنرمند منجر به خلق آثارهنری می شوند. تأثیر ایده اُتوماتیسم طی توالی زمان بر افکار نظریه پردازان، منجر به بروز سبک های مختلف هنری، در قرن بیستم گردید. اُتوماتیسم فارغ از هیچ سبک و زمانی نقش خود را حفظ کرده است؛ و از سوی دیگر کشور امریکا به علت شرایط اجتماعی و سیاسی بستر مناسبی برای هنرمندان این عرصه بوده است؛ بستر هنرمندانی همچون سای تومبلی، جان میشل و لوکاس سامروس که با راه یافتن به لایه های عمیق ذهن خود به جای ثبت گذشته، آن را بر اساس نیاز فرهنگ معاصر احیاء و نو سازی می کنند؛ بدین ترتیب ناخودآگاه، نقش قابل توجهی در ساختن روایت جدید ایفاء می کند. کلمات کلیدی: اُتوماتیسم - ناخودآگاه- خودکاری روانی-رویاء- نماد
الهام هاشمی داریوش فرد دهکردی
هنر اسلامی دارای وجوه مختلفی است. یکی از جلوه های زیبای این هنر، نگارگری است که از قرون اولیه اسلامی آغاز شده و آثار با ارزشی به جا مانده است. این نگاره ها هنگامی به اوج می رسیدند که با مضامین و داستان های قرآنی همراه می شدند. محور اصلی قصه ها در ادبیات فارسی از جمله کتاب «قصص الانبیا»، قصه های قرآنی است که با شرح و بسطی بیشتر نقل شده است. در این پایان نامه تصاویر داستان ها، از قرون اولیه ی اسلام تا پایان دوره ی قاجار گردآوری شده و با استناد به قرآن کریم و تفاسیر و نیز اشعار فارسی و متن «قصص الانبیا» نیشابوری مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است و هم چنین، ضمن مطالعه ی تطبیقی بر روی مضامین داستان و تصاویر ارایه شده از سوی هنرمندان مسلمان نگارگر، در قرون متمادی، تجزیه و تحلیل تصاویر و بیان مفاهیم تصویری قصه های نوح (ع)، یوسف (ع) و یونس(ع) صورت گرفته است. این تحلیل بر پایه ی چگونگی انتخاب بخشی از داستان و قدرت خلاقیت هنرمند درآفرینش هنری با تکیه بر عناصر ساختاری تصویر می باشد. در آغاز ضمن مروری بر هنر نگارگری دینی و جایگاه آن در بخش نگارگری اسلامی به ویژگی های قصه در قرآن و جایگاه این مضامین در اشعار برخی از شاعران پارسی گو، پرداخته شده است. در قسمت دوم، با نگاهی به تعدادی از اشعار شاعران با مضامین همان قصه، به جایگاه این داستان ها در اشعار فارسی و ویژگی های نمادین آن اشاره شده است. سپس قسمت های تصویری قصه از کتاب «قصص الانبیا» استخراج و ابعاد توصیفی خاص نویسنده ی این کتاب، بیان گردیده است. در انتها، ضمن ارایه تحلیل جامعی از تطبیق نمونه های تصویری، به ابعاد زیبایی شناسی و نیز وجوه تجسمی در شکل گیری نقاشی ها پرداخته شده است.
رقیه رحیمی داریوش فرد دهکردی
نگارگران مکتب اول هرات در معراج نامه شاهرخی (قرن نهم) ماجرای سیر و سلوک معنوی پیامبر (ص) در آسمان ها را در صفحاتی رنگین به تصویر کشیده اند. پیامبر به همراهی ملک مقرب- جبرییل- سوار بر مرکبی ترکیبی و نادر- براق- از پیامبران، فرشتگان، بهشت و جهنم دیدار می کند. در طول تاریخ برای توصیف معراج و درک مفاهیم آن، تفاسیر بسیاری آمده که هر کدام بر پایه ی تفکرات معنوی، معراج را جسمانی، روحانی و یا توأمان می دانند. ویژگی های انسانی و حیوانی در نظرگرفته شده برای عناصر شگفت انگیز به کار رفته در نگاره ها، در این پژوهش، شناسایی و مورد بررسی قرار می گیرند، تا اصل و ریشه ی چنین شخصیت پردازی هایی را دریابیم. هنرمندان برای ارائه ی تصویری معراج و انتقال مفاهیم آن برای افراد با سطوحِ مختلف از درک و آگاهی، به ناچار می بایست از زبانی آشنا و شناخته شده استفاده می کردند. خارق العادگی سفر و مشاهدات پیامبر(ص) بهترین زمینه برای ظهور موجودات ترکیبی بود که می توان اصل و ریشه ی ویژگی های آن ها را در تفکر اسطوره ساز انسان؛ نمادها و اسطوره ها پِی گرفت. ویژگی هایی از موجودات مختلف، انسان، حیوان و مانند آن، با هم ترکیب شده تا هرچه بهتر تجربه ای ماورایی و فوق طبیعی به تصویر کشیده شود. با توجه به اینکه موضوع معراج، نوظهور نبوده و پیشینه ی آن به گذشته ای دور برمی گردد، هنرمندان با در نظر داشتن روایات و تفاسیر، آثار ادبی، تحت تأثیر سنت های تصویرگری شرق دور، بین النهرین، هرات و نیز خلاقیت خود به ترسیم معراج و عناصر موجود در آن پرداخته اند.
شیرین شاهین راد داریوش فرد دهکردی
چکیده : بررسی مفهوم تعهد و شناخت ابعاد و زوایای آن در چارچوب نظریه التزام یا نظریه هنرِ متعهد و آراء نظری شریعتی ( 1356 - 1312 ) متفکر معاصر در باب تعهد اجتماعی هنر و نوع نگرش فرانسیسکو گویا ( 1746 - 1828 ) به عنوان نقاش نیمه اول قرن نوزدهم به آن ، درعصری که مصادف است با حمله ارتش فرانسه ، تغییرات حکومتی اسپانیا و واکنش و مقاومت مردم ، اساسی ترین بخش این نوشتار را شکل می دهد . تحقیق حاضر نقش متقابل هنرمند و جامعه را در مجموعه فجایع جنگ از دیدگاهی اجتماعی مورد مطالعه قرار می دهد . این نوشتار روند شکل گیری فجایع جنگ با محوریت ادای تعهد هنرمند به جامعه را مورد بررسی قرار داده است . شیوه عمل گویا در ترسیم صریح خطوط ، شخصیت پردازی دقیق و هوشمندانه و همدردی وی با همنوع خویش ، جهشی بی سابقه در حوز? هنر اجتماعی به حساب می آید . تحلیل فجایع جنگ ، تأملی است بر نوع دیدگاه هنرمند در جامعه ای که نقادانه آن را می کاود . بر این اساس ، چگونگی نمود شاخص های نگرش ملتزم در رابطه با مفهوم تعهد که منطبق بر نقادی و آگاهی هنرمند است ، بررسی می شود و با تحلیل و پاسخ گویی به چنین پرسش هایی در نهایت می توان گفت : خلق این اثر ، شکلی بارز از روندی است که خالق ، خود در مقام مخلوق فرآیندی چون واقعیت جنگ و تعهد به انسان قرار می گیرد . گویا در این مجموعه ، زوایای مجهول اعمال انسان را در بستری به نام جنگ جستجو می کند و آن را با زبان بصری شرح می دهد .
سمیه رحیم لو داریوش فرد دهکردی
تخیل، این نیروی پایان ناپذیر بشر که او را از هر موجود دیگری متمایز کرده؛ شاید بزرگترین عامل خلاقیت و آفرینش در تمامی دوره های زندگی انسان بوده است. و تجسم، ابزار ذهن، که به خلق این خیال کمک می کند و جنبه ای واقعی بدان می بخشد. تجسم و تخیل هر دو مکمل یکدیگر برای ایجاد یک اثر هنری می باشند. هیچ موضوعی نیست که به انسان مربوط شود و تخیل در آن نقش و کاربرد نداشته باشد. با این همه، شاید بتوان شایان ترین و بیشترین نمود تخیل را در آفرینش آثار ادبی و هنری پیدا کرد. در عالم خیال، هرچیزی ممکن است وقوع یابد ومحدودیتی برای قوه خیال وجود ندارد. و حد غایی این فرایند دنیایی کاملاٌ انسانی است. در نقاشی هایی که به دست نگارگران ایرانی آفریده شده است ما با تجسم دنیایی خیالی با نقشها و رنگهایی روبرو هستیم که اگرچه مادیند اما انگار به عالمی غیر مادی تعلق دارند و به عبارتی می توان گفت فضایی هستند رابط عالم ماده و ملکوت. نگارگر ایرانی تا به امروز مسیر پر فراز و نشیبی را طی کرده و تحت تأثیر گرایش های بسیاری قرار گرفته، همچنین در دوران معاصر نیز بسیاری از نقاشان به هنر شرق دور و نقاشی مدرن غرب گرایش پیدا کرده اند و آثاری را بر مبنای قوه تخیل ضمن حفظ هویت ایرانی با بیانی نو در منظره پردازی ارائه داده اند. در این پژوهش سعی بر این بوده، تا علیرغم وجوه تشابه و تمایزاتی که در تفکر شرق دور، غرب و ایران اسلامی نسبت به منظره پردازی دیده می شود ضمن اشاره به نظر فیلسوفان و روانشناسان درباره قوه تخیل و بررسی منظره پردازی در ایران، شرق دور و غرب وهمچنین جایگاه تخیل و نحوه تجسم آن در منظره پردازی معاصر ایران با توجه به نظریه ژیلبر دوران و گاستون باشلار در آثار سه تن از نقاشان شاخص معاصر ایران، پرداخته شود.و در نهایت تحلیل محتوایی و ساختاری از آثار منتخب این هنرمندان بر اساس روش چارلز جنسن صورت گرفته است.
بهناز زنگی داریوش فرد دهکردی
چگونگی بهره گیری از ویژگی های تصویری هنر قاجار مهمترین مسأله در پی ریزی این تحقیق بوده است. چرا که هنرمندان همواره در پی کشف راههای جدید و نیز منابع گوناگون جهت دستاویز قرار دادن خلق آثار جدید بوده و هستند. بویژه در دوران معاصر در پی کسب هویت ملی، جستجو و تحقیق در ادوار مختلف هنری این سرزمین دغدغه بسیاری از هنرمندان و نقاشان بوده است.
زهرا یوسفی داریوش فرد دهکردی
مفهوم زیبا یکی از عناصر ثابت و همیشگی تاریخ و فلسفه هنر است که دیدگاه های متنوعی در مورد آن وجود دارد. ولی در کنار آن مفهوم مهم دیگری هم شکل می گیرد: زشتی. اما بر خلاف زیبایی چندان مورد تاکید فلاسفه و پژوهشگران هنر قرار نگرفته است. آن چه پررنگ است تعریف شدن زشتی با استفاده از تعریف و مفهوم زیبایی است. در این میان، مفهوم شر نیز تا حدی با زشتی پیوند دارد و می توان این دو را با توسل به مفاهیم متضاد آن ها یعنی خیر و زیبایی تبیین کرد. این مسئله در تاریخ هنر ایران و به ویژه در نگارگری نیز قابل تامل است. بدون شک زشتی در این میان نقش مهمی دارد که معمولا مغفول مانده است. این نقش به بهترین شکل در آثار محمد سیاه قلم قابل بحث و تحلیل است. هنرمندی که می توان نوعی زیبایی شناسی معکوس را در آثارش کشف کرد. به عبارتی گرایش او به شالوده شکنی و آشنایی زدایی از اصول نگارگری ایرانی، موجب خلق آثاری می شود که خلاف جریان رایج نگارگری، زشتی و شر را موضوع اصلی قرار داده است.