نام پژوهشگر: یدالّله جلالی پندری
احمد حیدری یدالّله جلالی پندری
شعر عاشقانه، یکی از شاخه های نوع ادبی غنایی است که در آن، شاعر در جایگاه عاشق یا از زبان عاشق به توصیف عشق و معشوق، اعمّ از زمینی یا آسمانی می پردازد. قالب اشعار عاشقانه بیشتر غزل، تغزّلهای قصاید، مثنوی، رباعی و دوبیتی است. شعر عاشقانه در میان شاعران مناطق مختلف جغرافیایی ایران رواج داشته است. بررسی در متون شعر سرزمین یزد، نشان می دهد که هرچند تعداد شعرای این سرزمین اندک بوده اند، امّا عاشقانه سرایی همانند شعر در این ناحیه قدمتی هفتصد ساله دارد. در این پژوهش ما، به بررسی عناصر عاشقانه در شعر شاعران یزد و زبان آنها در شعر و میزان نفوذ عناصر اقلیمی در شعر پنج شاعر از سه دور? حیاتی و مهّم ادب فارسی پرداخته ایم. عضد یزدی و جلال عضد از قرن هفتم و هشتم به عنوان نمایند? غزل عاشقانه، وحشی بافقی در قرن دهم و عصر صفویه به عنوان نمایند? منظومه های عاشقانه و قالب مثنوی و طراز یزدی و جیحون یزدی نیز، نمایند? شعر عصر قاجار در غزل و قصیده برگزیده شدند. هر چند شعرای فوق هر کدام، در دیگر قالبهای شعری نیز گاه به سرودن عاشقانه ها پرداخته اند. یافته های ما حکایت از آن دارد که در شعر عضد و جلال عشق در سه شکل زمینی، آسمانی و بینابین عرضه شده است. هر چند بسامد غزل بینابین در شعر این دو شاعر بیشتر است. عشق در منظومه های وحشی بافقی، عشقی کاملاً زمینی است و قابل تأویل به عشق عرفانی نیست چنانکه، عشق فرهاد به شیرین و ناظر به منظور هر دو در عشق های زمینی امّا پاک جای می گیرند. دو نمایند? عصر قاجار در غزل خود، عشق زمینی را به تصویر کشیده اند، امّا جیحون در قصاید خود، رکاکت را با به تصویر کشیدن معشوق زمینی و به کار گرفتن برخی از واژه های مطرود به نهایت رسانده است. عاشق در عهد ایلخانی نه حاکم بلامنازع است و نه مانند شعر عهد تیموری و اوایل صفوی، محکوم. اعراض از معشوق و واقعه گویی در شعر وحشی، با بسامد بالایی دیده می شود، هر چند نشانه هایی از آن در شعر عهد ایلخانی نیز دیده شده است. حضور رقیب عشقی در شعر هر سه دوره دیده شد، امّا بسامد آن در قصاید جیحون و غزل طراز بسیار اندک است. حضور عنصر اقلیم در شعر شاعران یزد نیز به صورت توصیف بیابان و بادیه و خاک و صحرا نمود دارد. واژگانی چون خشت، انار، نخل، یا افعالی چون شنفتن، خسبیدن یا حرف اضاف? «وا» به جای «باز» نمود واژگان محلّی در شعر شعرای یزد است. نزدیکی به زبان محاوره در شعر عهد ایلخانی بسیار اندک است و در شعر وحشی خصوصاً در غزل او نمود زیادی دارد. در قصاید جیحون نیز علاق? شاعر به واژگان محاوره ای در سطح بیشتر نسبت به شاعر همدور? او، یعنی طراز است. هر چند این نمود به میزان اشعار وحشی بافقی نیست. از نظر کاربرد زبان، شعرای یزد عموماً علاقه ای به تکلّف کلامی و لغوی از خود نشان نداده اند. عربی مآبی، لغات فنی و علمی و تخصّصی، در شعر این شعرا اندک است، امّا در شعر جیحون این روند اندکی افزایش می یابد، که به نظر می رسد به سبب حضور او در دربار شاهان قاجار باشد. قصاید جیحون پر است از واژگان فنی، علمی و یا سنّت شکنی ها در کاربرد جمع های مکسّر، چنانکه شاعر حتّی واژگان فارسی را نیز به صورت جمع مکسّر با بسامد بالا به کار برده است. در حقیقت شعر عاشقانه در یزد جدا از شعر عاشقان? فارسی در سرزمین های دیگر ایران نیست و توصیفات به پیروی از شعرای بزرگ در شعر شاعران یزد، نمود دارد. امّا اندک تفاوتهایی نیز در متن این اشعار دیده می شود که می توان آن را تأثیر عنصر اقلیم و طبیعت پیرامون شاعر دانست.