نام پژوهشگر: علی غنایی چمن آبادی
رجبعلی کوثری علی غنایی چمن آبادی
اهمال کاری رفتاری است که موجب به تاخیر انداختن کارها می شود، که در افراد ابعاد مختلفی دارد.یکی از ابعاد آن به تعویق انداختن تکالیف تحصیلی می باشد، که اهمال کاری تحصیلی نام دارد . می توان آن را به عنوان عادت به تاخیر انداختن تعریف کرد،که در بین دانش آموزان بسیار رایج است. بنابر این رفتار اهمال کاری دانش آموزان موجب می شود که آنها نتوانند از عمل کرد واقعی خویش در جریان یادگیری بهره بگیرند و در نتیجه شکست می خورند. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی بین اهمال کاری تحصیلی، انگیزه پیشرفت و اضطراب امتحان شکل گرفته است. نمونه ما در این تحقیق تعداد 360 نفر، شامل 180 دختر و180 پسر مقطع دبیرستان هستند. که به صورت تصادفی انتخاب شده اند. اعضای گروه نمونه، مقیاس اهمال کاری تحصیلی سولومون و راثبلوم(1984) فرم دانش آموز، مقیاس انگیزه پیشرفت هرمنس(1977) و سیاهه ی اضطراب امتحان ابوالقاسمی (1375) را تکمیل کردند. برای تجزیه تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون، تی مستقل و رگرسیون چند متغیره گام به گام استفاده شد. نتایج نشان داد، که بین اهمال کاری تحصیلی و انگیزه پیشرفت رابطه ی معنی دار منفی وجود دارد. بین اضطراب امتحان و اهمال کاری تحصیلی را بطه ی معنی دار مثبت وجود دارد. همچنین نتایج آزمون تی مستقل نشان داد، که بین دختر و پسر در میزان اهمال کاری تحصیلی تفاوت معنی دار وجود ندارد، هرچند میزان اهمال کاری پسران کمی بیشتر است. البته تفاوت بین دختر و پسر در بعضی از مقوله های اهمال کاری تحصیلی معنی دار می باشد. نتیجه آزمون رگرسیون نیز نشان داد که، انگیزه پیشرفت و اضطراب امتحان، اهمال کاری تحصیلی را پیش بینی می کنند. ولی میزان پیش بینی انگیزه پیشرفت بیشتر است. این یافته با نتایج تحقیقات مشابه همسو می باشد.در پایان پیشنهاداتی برای تحقیق بیشتر در این زمینه ارائه گردید.
آفرین فرزادفرد محمد سعید عبد خدایی
پژوهش حاضر،با هدف بررسی اثر بخشی روش ترکیبی بازی ها و قصه های هدفمند بر توجه و تمرکز کودکان پیش دبستانی در نمونه غیر بالینی انجام شد.برای دستیابی به این هدف آزمون توجه روزانه(tea-ch)و عملکرد پیوسته (cpt)6 تا 15 سال و یازده ماهبه کار رفت.پس از اجرای تست هوش وکسلرخردسال در نمونه ی 60 نفری از کودکان 6 تا 5/6 سال،40 نفر از کودکانی که نمره هوشبهر 90 تا 119 را کسب کرده بودند در سه گروه آزمایش(10 نفر) و یک گروه کنترل (10 نفر) جای داده شدند.سپس آزمون توجه روزانه و آزمون عملکرد پیوسته از آنها گرفته شد. هر گروه آزمایش، 12جلسه آموزش دریافت کرد(یک گروه قصه،یک گروه بازی و یک گروه ترکیب).در بررسی داده های کمی پژوهش،طرح تحلیل کوواریانس چند متغیری(mancova)به کار بسته شد.نتایج نشان دادند: (1)میزان توجه ممتد و کنترل توجهی کودکانافزایش معناداری را در روش ترکیب نسبت به سه گروه دیگر نشان داد.(2)میزان تمرکز کودکان افزایش معناداری را در روش ترکیب نسبت به سه گروه دیگرنشان نداد.(3) میزان توجه کودکانی که بازی های هدفمند را دریافت کرده بودند در زیر مقیاس انتقال رمز، نسبت به گروه کنترلافزایش معناداری را نشان داد.(4)میزان تمرکز کودکانی که بازیهای هدفمند را دریافت کرده بودند نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری را نشان نداد.(5)میزان توجه ممتد کودکانی که قصه های هدفمند را دریافت کرده بودند، افزایش معناداری را نشان داد.(6)میزان تمرکز کودکانی که قصه های هدفمند را دریافت کرده بودندنسبت به گروه کنترل،افزایش معناداری را نشان نداد.(7) میزان توجه انتخابی کودکانی که روش ترکیب را دریافت کرده بودند، نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری را نشان نداد.(8)میزان جابجایی توجه(کنترل توجهی)کودکانی که روش ترکیب را دریافت کرده بودند نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری را نشان داد.(9)میزان توجه ممتد کودکانی که روش ترکیب را دریافت کرده بودند نسبت به گروه کنترل، افزایش معناداری را نشان داد. نتیجه گیری:با توجه به سن بحرانی کودکان 4 تا 6 سال و اثبات زمانبندی تجربه برای افزایش توانایی های شناختی از طریق کنترل دوره های بحرانی رشد، نیاز مبرم است که ما نیز در این زمینه تحقیقات فراوانی داشته باشیم و آموزش توجه و تمرکز را جدی بگیریم
زهره غفوری اصل علی غنایی چمن آبادی
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان عقلانی هیجانی بر شیوه های فرزندپروری والدین در کاهش اختلال خلقی گوشه گیری دانش آموزان دختر کم توان ذهنی انجام پذیرفت. روش پژوهش شبه آزمایشی است. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دختر کم توان ذهنی 14-10 مقطع ابتدایی آموزشگاه استثنایی تاجیک 2 در شهرستان نسیم شهر از توابع شهر تهران در سال تحصیلی93-92 بود که بصورت نمونه گیری دردسترس، 30 نفر از دانش آموزان مبتلا به اختلال خلقی گوشه گیری انتخاب شدند. ابزار پژوهش عبارت بود از سیاهه رفتاری کودک cbcl که شامل 113ماده و شیوه های فرزند پروری بامریند شامل 30 ماده که توسط والدین پاسخ داده شد .از بین والدین به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش- کنترل (هر گروه 15 نفر) در یک طرح آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل جایگزین شدند و روش درمانی عقلانی- عاطفی- رفتاری الیس بر روی گروه آزمایش در 8 جلسه اجرا گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها نشان داد که درمان عقلانی هیجانی در پس آزمون باعث افزایش نمرات سبک مقتدرانه شده است. همچنین درمان عقلانی هیجانی سبک سهل گیرانه و مستبدانه را در والدین کاهش داده است. از سوی دیگر بر اساس این یافته ها می توان گفت گروه درمانی عقلانی هیجانی در پس آزمون باعث کاهش نمرات اختلال خلقی گوشه گیری شده است.
محجوبه رحیمی دوآب بهرامعلی قنبری هاشم آبادی
از نشانگان آسیب شناسی روانی که در میان اقدام کنندگان به خودکشی به وفور مشاهده می شود، افسردگی می باشد بیماران افسرده نسبت به افراد عادی از کاستی های عصب - روانشناختی بیشتری رنج می برند. لذا پرداختن به اختلال افسردگی و شناسایی روش های درمانی اثربخش بر کاهش آن از اهمیت بسزایی برخوردار است. هدف از این مطالعه بررسی اثربخشی روش گروه درمانی وجودی انسان گرایانه بر کاهش افسردگی وکارکردهای عصب روانشناختی زنان افسرده ای است که اقدام به خودکشی کرده اند می باشد. این پژوهش یک پژوهش کاربردی از نوع نیمه آزمایشی می باشدکه بر روی زنان 15 تا 30 ساله ی مبتلا به اختلال افسردگی مراجعه کننده به بخش مسمومین بیمارستان امام رضا (ع) شهر مشهد صورت گرفت. در این پژوهش16 نفر از زنانی که تشخیص افسردگی داشته و اقدام به خودکشی کرده بودند به طور تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند .سپس از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه dass و آزمون استروپ و عملکرد پیوسته بود.12 جلسه گروه درمانی وجودی برای آزمودنی های گروه آزمایش انجام شد پس از11 هفته پس آزمون گرفته شد .داده ها با استفاده از نرم افزار آماری spss تجزیه و تحلیل شدند و با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد آنالیز قرار خواهند گرفت. تحلیل نتایج با استفاده از تحلیل کواریانس نمره های پیش آزمون و پس آزمون نشان دادکه گروه درمانی وجودی انسانگرایانه تأثیر معنی داری برکاهش افسردگی و بهبود کنش های عصب روانشناختی دارد. نتیجه گیری با توجه به یافته های این پژوهش گروه درمانی وجودی میتواند با کاهش افسردگی و بهبود کنش های عصب روانشناختی در زنان افسرده که اقدام به خودکشی کردهاند، زمینهساز بهبود وضعیت روانشناختی آنها شود.
فاطمه نادمی علی غنایی چمن آبادی
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی پروتکل مشخصی از تمرین نوروفیدبک به همراه دارو درمانی (کاهش تدریجی دارو تحت نظر پزشک فوق تخصص اعصاب کودکان) بر ویژگی های عصب روان شناختی کودکان مبتلا به adhd می باشد. روش: در چارچوب یک طرح شبه آزمایشی پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل، از بین کودکان با دامنه سنی ? تا ?? سال که به علت اختلال adhd به داروی ریتالین وابسته بودند به شیوه نمونه گیری در دسترس تعداد ?? نفر انتخاب و به طور تصادفی در ? گروه ? نفره، گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. آزمودنی ها در مرحله پیش آزمون و پس آزمون با آزمون های کامپیوتری cpt، هوش وکسلر کودکان (wisc-r)، پرسشنامه شرح حال بالینی کودک csi4 و آزمون کانرز والدین مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه آزمایش در یک دوره ?? جلسه ای، در هر هفته، ? جلسه و با پروتکل مشخص تمرین فردی نوروفیدبک همراه با کاهش تدریجی دارو را دریافت کردند و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها نیز از تحلیل کووارینس یک راهه آنکووا و چند متغیره استفاده شد. یافته ها: پس از تمرین، میانگین نمره ها در پرسشنامه csi4 در مورد مشکلات فزون کنشی/ تکانشگری، عدم تمرکز و اختلالات عاطفی - رفتاری به طور معنا دار کاهش یافته است. در پرسشنامه کانرز والدین نیز مشکلات یادگیری، تکانش گری، اضطراب، فزون کنشی کاهش یافته است (گرچه معنادار نشده است). در آزمونcpt نیز میانگین خطای ارائه پاسخ و زمان واکنش کاهش و پاسخ صحیح افزایش یافته است (گرچه معنادار نشده است). نتیجه گیری: پس از تمرین نوروفیدبک کودکان adhd گروه آزمایش در کنش های عصب روانشناختی نسبت به گروه کنترل شرایط بهتری را نشان می دهند و این تاکیدی بر این نکته می باشد که تمرین نوروفیدبک با پروتکل مشخص همزمان با کاهش تدریجی دارو، ضمن اینکه وابستگی این کودکان به دارو را کاهش می دهد، ویژگی های عصب روان شناختی آنها را توسعه می بخشد.