نام پژوهشگر: میریعقوب عمامه پیچ
پری میکاییلی میریعقوب عمامه پیچ
تمام مشکلات هنری و سردرگمی هنز جویان ما در گرو همین مسئله یعنی شیوه های آموزش هنرهای تجسمی بخصوص نقاشی می باشد. بطور کلی این سوال مطرح است که آیا نقاشی یاد دادنی است! به مانند شعر سرودن، که یاددادنی نیست. پایه و اصول نقاشی و طراحی را می توان به صورت فرمولی به هنرجو آموخت ولی آفرینش یک پدیده هنری مسئله ای است که از روح هنرمند تراوش می کند. مدارس هنری و کارگاهها و گفته های اساتید فقط می تواند فضایی را ایجاد کند که استعداد هنرجویان در آن شکوفا گردد. بطور کلی برنامه آموزش آکادمیک هنر نقاشی در ایران از برنامه آموزش آکادمیک هنر اروپا و آمریکا اقتباس شده است. در این تحقیق به نوع آموزش در اروپای قدیم در قرنهای 17 و 18 م اشاره شده است و همچنین به سالهای بعد از جنگ جهانی اول و تحولاتی که کیفیت مدارس هنری را نیز تغییر داده و به توضیح مفصل مدرسه باهاوس و چند و چون روشهای تدریس توسط اساتید مختلف در این مدرسه پرداخته خواهد شد. در ایران نیز راه و روش آموزش هنرهای تجسمی با تعالیم کمال الملک و مدرسه او آغاز شده و در حدود دهه 20 دانشکده هنرهای زیبا تأسیس می گردد. بعد و قببل از انقلاب اسلامی ایران نیز مراکز آموزش عالی متعددی بوجود می آیند که هر کدام با هدف خاصی و به روشهای گوناگون به آموزش نقاشی می پردازند. در این تحقیق به روشهای مختلف آموزشی موجود در ایران پرداخته خواهد شد. در ایران از ابتدای ورود هنر نو و نظم نوین آموزش توجه به مشخصه های صوری بیش از درونمایه و کارکرد واقعی رواج یافت. در دوره ای بر هنر مدرن تاکید می شود و در دوره دیگر بر هنر سنتی بی آنکه دانشجو در هیچ یک درونمایه ذهنی و جوهره زبانی را به دست آورده باشد. این مشکل از آغاز تاکنون ادامه یافته است. و محتوای آموزش و روش آن نسبت به سالهای نخستین چندان تفاوتی نکرده است و گاهی در برخی درسها تنزل نیز یافته است. که علل مختلفی دارد که در این تحقیق به بررسی مسائل و نکاتی در مورد برنامه ریزی آموزش نقاشی و پیشنهاداتی از طرف اساتید مختلف در این باره پرداخته خواهد شد.