نام پژوهشگر: هادی آجیلی
محمود سیف هادی آجیلی
چکیده آرمان شهر از دیر باز آرزوی بشربوده است، انسانی که همیشه به دنبال یک بهشت آرمانی بوده و گم شده خود را که همانا سعادت است، در آن جستجو می کرده است.می توان گفت آرمان شهر هدف انسان ها، مکاتب و ادیانی بوده است که نسبت به زمان حال خود معترض بوده اند. پژوهش پیش رو تحت عنوان: مقایسه تطبیقی مفهوم آرمان شهر در عرصه روابط بین الملل به دنبال این مفهوم در نگاه ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی و مکاتب رئالیسم، مارکسیسم و لیبرالیسم و اندیشه فلاسفه دینی و غیر دینی غرب بوده است. پژوهشگر با این سوال به جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای پیرامون فرضیه خود پرداخته است که: دیدگاه های نظری مختلف در عرصه روابط بین الملل مفهوم آرمان شهر را چگونه تبیین و تئوریزه می کنند؟ ودر فرضیه خود بر این باور بوده که: دیدگاه های نظری مختلف در عرصه روابط بین الملل نسبت به مفهوم آرمان شهر دارای اشتراکات و افتراقاتی است که بر مبناء اشتراکات آن می توان آرمان شهر واحد جهانی را شاخص گذاری کرد. در این رابطه پس از بررسی و گرد آوری اطلاعات پژوهشگر دریافت که دیدگاه های موجود در عرصه روابط بین الملل به دو دسته خدامحور و انسان محور تقسیم می شوند. این دو ضمن این که به قانون، حاکمیت، حاکم و مردم توافق دارند اما نوع نگاه آنان به سعادت بشر متفاوت است، ادیان ابراهیمی و فلاسفه دینی به سعادت دنیوی و اخروی بشر توجه دارند، مکاتب و فلاسفه غیر دینی به سعادت صرف دنیوی انسان. رفاه، آزادی، برابری، برادری، اخلاق، امنیت، آرامش، صلح و ... در این دو دیدگاه با توجه به بستر و فرهنگ هرکدام علی رغم تشابهات زیاد دارای تمایزات فراوانی است و لذا فرضیه پژوهشگر پس از آزمون ابطال گردید و نمی توان یک آرمان شهر واحد چهانی را شاخص گذاری کرد. در نهایت نویسنده پیشنهاد داده است که با تقریب مذاهب می توان به این مهم رسید خصوصا که ارتباطات و ماهواره ها در این عرصه تاثیر زیادی خواهند داشت. پژوهشگر در آخر جنگ پایان تاریخ را بین دو جریان اسلام به عنوان نماینده ادیان و فلاسفه دینی و لیبرالیسم به عنوان نماینده مکاتب و اندیشورزان غیر دینی پیش بینی می کند و بر این باور است که زمینه تحقیق در این بستر فراهم و دانشجویان علوم سیاسی و روابط بین الملل را برای انجام پژوهش های نو به آن سو سوق معطوف می دارد. کلید واژه ها: حکومت واحد جهانی، آرمان شهر، یوتوپیا، نظم نوین جهانی، مدینه فاضله، هیچستان، ناکجا آباد.
محمد ضرابی کیا هادی آجیلی
پایان نامه حاضر با موضوع عوامل موثر بر روابط اقتصادی سیاسی ایالات متحده و اتحادیه اروپا در نظر دارد روابط اقتصادی سیاسی دو بازیگر را در مقطع زمانی 1945 تا 2011 بررسی کند.چارچوب نظری مورد استفاده تئوری ثبات هژمونیک رابرت گیلپین و تئوری اقتصاد سیاسی بین الملل سوزان استرنج می باشد.دو نظریه پرداز که از نحله ی فکری نورئالیسم می باشند در زمینه اقتصاد سیاسی و چرخه ی هژمونیک در نضام اقتصاد لیبرال بین الملل نضریات مهمی ارایه کرده اند.در بحث حاضر سه مقطع زمانی 1945 تا 1970،1970 تا 1990 و 1990 تا 2011 بررسی می شود.عواملی چون مناسبات نظام بین الملل در دوران جنگ سرد و پس از آن،تغییر ساختار هژمونیک،رقابت بلوک غرب و شرق و تاثیر آن بر روابط اقتصادی سیاسی ایالات متحده و اروپای غربی ، تاسیس اتحاده اروپا و واحد پولی یورو در رقابت باآمریکا و ظهور قدرت های اقتصادی جدید مثل چین و گروه بیست در کنار دو بازیگر به بحث گذاشته می شود.فرضیه تحقیق مبتنی بر این فرض است که تغییر ساختار هژمونی و مناسبات نظام بین الملل در دوران جنگ سرد و پس از آن مهمترین عوامل موثر بر روابط اقتصادی سیاسی ایالات متحده و اتحادیه اروپا بوده و هست.
رسول خالقیان هادی آجیلی
چکیده پس از پایان جنگ سرد و بویژه پس از بروز حوادث یازده سپتامبر، رویکرد آمریکا در منطقه خاورمیانه تغییر یافت. جرج.دبلیوبوش با اعلام قرن جدید به عنوان قرن آمریکایی و براساس راهبرد مبارزه با تروریسم در قالب دفاع پیشدستانه ابتدا به افغانستان و سپس در مارس 2003 به عراق حمله نمود. پس از سقوط صدام و پیدایش عراق جدید ،نقش آفرینی طیف وسیعی از گروههای داخلی ، بازیگران منطقه ای و قدرت های فرامنطقه ای در حاکمیت سیاسی عراق جدید از مهم ترین مسائل آن کشور بود. اما در میان بازیگران خارجی ایران و آمریکا دارای نقش برجسته در روند پیدایش حاکمیت سیاسی جدید در عراق بودند. ایران و آمریکا به دلیل تضاد سیاسی بنیادی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بین دو کشور به وجود آمده است در تحولات سیاسی منطقه تا حد امکان به دنبال کاهش حضور و نفوذ یکدیگر بوده اند. اما در صحنه عراق جدید وجود منافع همسو و نیز منافع غیرهمسو بین ایران و آمریکا و نگرانی ها از بابت تشدید بحران عراق به یک منازعه منطقه ای، باعث شد سیاست آمریکا در کنار گذاشتن ایران در معادلات منطقه ای عراق مورد بازبینی قرار گیرد. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در صحنه عراق جدید در تعامل با آمریکا به ثبات سیاسی عراق جدید کمک خواهد کرد. بر اساس وجود برخی منافع همسو و نیز منافع غیرهمسو و متعارض بین ایران و آمریکا ، روابط بین دو کشور در صحنه عراق جدید از وضعیت خصمانه تا تعاملات سازنده متغیر بوده است. ایران و آمریکا با وجود تعارضات عمیق بین دو کشور در صحنه عراق جدید در یک موازنه استراتژیک با همدیگر اعمال نقش نموده اند. واژه های کلیدی: عراق جدید، منافع همسو، منافع غیرهمسو، همکاری ، منازعه ، موازنه استراتژیک
محمدحسین محمدی مجید عباسی اشلقی
اهداف توسعه هزاره به عنوان بزرگترین و جامع ترین دستور کار سازمان ملل متحد در عصر حاضر، همواره ازدیدگاه های گوناگونی مورد کاوش قرار گرفته است. توجه به نقش عوامل مختلف در توفیق فعالیت های صورت گرفته در چارچوب این میثاق و تحلیل ماهیت نقش عوامل موثر در تحقق این آرمان ها، به اصلاح روند حرکت در این مسیرکمک شایانی می کند. در این پایان نامه، ضمن پاسخ تلویحی به این پرسش که آیا جامعه جهانی به رهبری سازمان ملل متحد تاکنون و پس از گذشت یازده سال توانسته در تحقق اهداف هشتگانه توسعه هزاره موفق باشد، به این سوال که اساسا ماهیت نقش سازمان ملل متحد در تحقق این اهداف چیست نیز پاسخ داده شد؛ مشخص گردید سازمان ملل با توجه به ساختار و فصل کاری، دارای نقشی هدایتگرانه بوده و نمی تواند دارای نقشی تصدی گرانه باشد.
نرگس فرجی هادی آجیلی
بر اساس نظریه های مشهور و سنتی روابط بین الملل به صرف وجود شروط و شرایط حداقلی چون آنارشی نظام بین الملل و وجود قدرتها و کشورهایی که به دنبال حفظ بقا خود می باشند ، شاهد استفاده از ابزارهای مختلفی برای به حداکثر رساندن قدرت میان کشورهای نظام بین الملل هستیم . یکی از این ابزارها که در این برهه از نظام بین الملل به عنوان سلاح برای کاهش واردات و افزایش صادرات به کار می رود سلاح ارزی است که در حال حاضر دولت چین در سایه سیاست های اقتصادی و سیاسی خود در حوزه اقتصاد سیاسی بین الملل با پایین نگاه داشتن ارزش پول ملی خود و استفاده از روش های اقتصاد سرمایه سالار توانسته است در سال های اخیر به بزرگ ترین صادرکننده کالا به خاک ایالات متحده امریکا تبدیل شود. که همین امر یعنی پایین نگاه داشتن ارزش یوان که باعث افزایش صادرات و پایین بودن اجناس چینی خصارات جبران ناپذیری را به اقتصاد امریکا و صادرات این کشور وارد کرده که همین امر باعث ایجاد مناقشاتی میان دوکشور امریکا و چین شده است که امریکا نیز برای مقابله با این مشکل دست به ایجاد نوساناتی در ارزش دلار خود که تاثیرات زیادی در اقتصاد بین الملل ایجاد کرده است ؛زده است . تا بتواند چین را متقاعد به افزایش ارزش یوان خود کنند در واقع این دو کشور از ارز خود به عنوان سلاحی در مقابل یک دیگر استفاده کرده اند که باعث بروز جنگی با عنوان جنگ ارزی شده است . که در این پژوهش سعی در تحلیل و ارزیابی و موشکافی این موضوع شده است . و به بررسی این پدیده نوظهور در عرصه نظام بین الملل پرداخته است . البته بیشتر تاکید موردی به مناقشه ارزی میان ایالات متحده امریکا و جمهوری خلق چین است . که با توجه به مطالب مورد بررسی در پژوهش می توان گفت که جنگ ارزی همانند بسیاری از روابط تجاری یک بازی پویا است که متغیرهای مورد اشاره در این تحقیق ووضعیت آن نقش تعیین کننده ای در سرنوشت آن خواهد داشت و نمی توان برای آن یک برنده منحصر به فردی را تصویر کرد. از یک سو سیاست های دولت چین با توجه به بحران اخیر شدت یافته و سعی دارد تا از این فرصت تاریخی برای بسط و نفوذ سیاسی و اقتصادی خود بهترین استفاده را ببرد و از طرفی امریکا در برابر این اقدامات مقابله خواهد کرد. و به اقدامات ارزی متقابلی می پردازد و با این کار روند شعله ور شدن این جنگ را روبه فزونی می برد . در واقعا در پژوهش حاضر به ابعاد مختلف این موضوع پرداخته شده است .
زهره هدایتی هادی آجیلی
انرژی به عنوان یکی از مهمترین عوامل تولید ، امروزه سهم بزرگی در رشد و توسعه اقتصادی کشورها داشته و بیشترین نقش را در توسعه تمدن بشری ایفا کرده است . کشورهای صنعتی همواره به دنبال دریافت انرژی به قیمت پایین بوده اند تا بتوانند اقتصاد خود را رونق دهند که این امر همواره منجر به آثار مخرب بر بازار نفت بوده است .رونق ، رکود و بحران جزء لاینفک نظام سرمایه داری است که در طول تاریخ به اشکال مختلف بروز نموده و در نهایت تکامل نظام سرمایه داری را در پی داشته است . چرخه های مختلف رونق و رکود که در شرایطی به بحران تبدیل می شوند ، روند تکاملی نظام سرمایه داری را در چند قرن اخیر شکل داده است . نظر به اینکه در بحران اقتصادی سال 2008 دو عامل رکود اقتصادی و بحران انرژی بر یکدیگر تأثیر متقابل داشته اند به این پژوهش پرداخته شد. در سال 2008 بحران مالی که در آمریکا به دلیل اعطای وامهای آسان و بی ملاحظه در بخش مسکن رخ داده بود به تدریج به یک بحران بزرگ تبدیل شد و بسیاری از بانکها و موسسات مالی در آستانه ورشکستگی قرار گرفتند. با رکود اقتصادی و افزایش تورم قدرت خرید مردم کاهش یافته و محدود به مواد غذایی و ضروری شد و مهمترین اصل سرمایه داری که مصرف بیشتر و تولید بیشتر می باشد را دچار چالش کرد . با کاهش تقاضا ، عرضه نیز کاهش یافت و به تبع آن میزان تولید کاهش پیداکرده و کارخانه ها به مواد خام و انرژی کمتری نیاز پیدا می کردند . رکود اقتصادی تمام آمارهای نفتی و تقاضاهای جهانی را تحت تأثیر خود قرار داد . بنابراین میزان تولید نفت اوپک نیز تحت تأثیر بحران اقتصادی قرار گرفت و می توان تأثیر رکود اقتصادی بر انرژی را به وضوح ملاحظه نمود . از طرف دیگر انرژی به عنوان یکی از عوامل مهم تولید می تواند بر بحران اقتصادی تأثیرگذار باشد . چرا که انرژی نقش مهمی را در حیات اقتصادی کشورها بر عهده دارد . بحران انرژی که با شوک افزایش قیمت انرژی همراه می باشد می تواند از یک سو مصرف و تقاضای انرژی و از سوی دیگر تولید ناخالص داخلی و رشد اقتصادی را تحت الشعاع خود قرار داده و از این رهگذر منجر به رکود اقتصادی گردد . انرژی به عنو.ان یکی از عوامل مهم تولید در بحث اقتصادهای کلان همواره مطرح بوده و جایگاه ویژه ای در در رشد و توسعه اقتصادی به عنوان برآیند تمام فعالیتهای اقتصادی یک جامعه دارا می باشد .
امیرحسین نعمتی حسین دهشیار
چکیده : ظهور و کاربرد سلاح های هسته ای در هفته های آخر جنگ جهانی دوم، برداشتهای سنتی نسبت به مفهوم امنیت را یکسره دگرگون ساخت. در عصر سلاح های هسته ای و زمانی که تکنولوزی های جدید سبب اختراع سلاحی شده است که بشر قادر به استفاده عقلائی از آن نیست و خطر گسترش آن تهدیدی جدی در برابر جامعه جهانی است، خلع سلاح و به طور کلی کنترل تسلیحات رهیافت های مستقیم به صلح و امنیت به نظر میرسند. اما توسعه تکنولوژی نظامی که سبب افزایش روز افزون سلاح های جدید می گردد و بعد تاریک طبیعت بشر که همواره خواهان بکارگیری این سلاح ها در جهت دستیابی به برتری و تامین منافع می باشد و همچنین خلق رقابت های دائمی و خطر ایجاد جهنم کبری با بوجود آمدن جنگ هسته ای بر پیچیدگی های خلع سلاح و کنترل تسلیحات در جهان معاصر افزوده است. گسترش این تسلیحات و کابوس جنگ هسته ای امنیت جهانی را با چالش جدی مواجه ساخته است و لذا جامعه جهانی به دنبال کنترل این سلاح مرگبار بر آمده است. نقش ایالات متحده آمریکا و روسیه به عنوان دو کشور بزرگ دارنده این سلاح مخرب در جهت کنترل تسلیحات هسته ای غیرقابل انکار است. این دو کشور بعد از مشاهده پیامدهای مخرب این سلاح مرگبار و هزینه ها و خطرات سنگین نگهداری آنها و همچنین مشاهده و تصور تهدیدات امنیتی این سلاح ها در صورتی که در اختیار گروه های تروریستی قرار گیرد، به این اجماع دست یافتند که کنترل تسلیحات هسته ای امری لازم و ضروری برای حفظ امنیت خود و جهان می باشد. لذا هدف این پژوهش بررسی روابط استراتژیک و نه حقوقی دو کشور آمریکا و روسیه در جهت کنترل تسلیحات و پاسخ به این سوال است که آیا تلاشهای دو کشور در این زمینه با موفقیت همراه بوده است؟ بررسی های انجام شده در این تحقیق، نشان از وجود چالشی جدی در راه موفقیت تلاش ها برای کنترل تسلیحات می باشد. عدم وجود اهرم های اجرایی مناسب برای پیمانهای عقد شده در این زمینه، عدم پایبندی و امضاء برخی از پیمانهای کنترل تسلیحاتی همچون npt توسط برخی کشور ها از جمله قدرت های بزرگ هسته ای، رفتارهای ضد و نقیض و تبعیض آمیز قدرت های بزرگ هسته ای از جمله آمریکا و روسیه در قبال هسته ای شدن برخی کشورها، اختلافات اساسی و ریشه ای خود این دو کشور در زمینه های گوناگون و بسیاری موارد ریز و درشت دیگر، از جمله مواردی هستند که مسأله کنترل تسلیحات هسته ای را با چالشی جدی مواجه ساخته اند. با توجه به بررسی های انجام شده مواردی چون؛ تجدید نظر قدرت های بزرگ هسته ای از جمله آمریکا و روسیه در رفتارهای ضد و نقیض و تبعیض آمیزشان در قبال کشورها، تقویت اهرم های اجرایی پروتکل ها و قراردادهای کنترل تسلیحاتی از جمله پروتکل منع گسترش تسلیحات هسته ایnpt، برقراری نظام کنترلی و بازرسی سختگیرانه و به دور از تبعیض جهانی در این زمینه، عدم دخیل کردن اختلافات در حوزه های دیگر در این حوزه مخصوصا از جانب قدرت های بزرگ و همچنین تلاش برای ایجاد یک اجماع جهانی همراه با پشتوانه اجرایی قوی در مبارزه با پدیده شوم گسترش تسلیحات هسته ای از جمله موارد و راهکار های پیشنهادی در این تحقیق در جهت برون رفت از این مشکل اساسی پیش روی جامعه جهانی می باشد.
محدثه خادم آستانه حسن مجید عباسی
با از بین رفتن خطر کمونیسم و اضمحلال شوروی در سال1991 آمریکا در سیاست خارجی خود تا سال 2001دچار سرگردانی شد در این سال با رخداد حوادث 11سپتامبر مقامات آمریکا از این فرصت برای تدوین سیاست خارجی جدید استفاده کردند و این حوادث را از سوی گروه های تروریستی دانستند که سرچشمه آنها را در منطقه خاورمیانه میدانستند و براساس آموزه مبارزه تروریسم و با تأکید بر منطقه خاورمیانه استراتژی های مختلفی از جمله طرح حمله به عراق و افغانستان را مطرح کردند که در حقیقت خواهان دستیابی به اهداف دیگر خود از جمله رسیدن به نفت این منطقه بودند. و این حملات نشاندهنده تهاجمی تر شدن سیاست خارجی آمریکا بود در منطقه خاورمیانه در دوران بوش پسر.سیاست خارجی آمریکا از بعد از سال های 2001 میلادی نسبت به سال های قبل تهاجمی تر شده است و تا حدودی از سرگردانی در سیاست خارجی نجات یافت و اینکه مبارزه با تروریسم توجیهی بوده برای رسیدن به بقیه اهداف آمریکا در منطقه خاورمیانه مانند رسین به نفت این منطقه.
زهرا منصورزاده مجید عباسی اشلقی
سیاست خارجی یکی از حوزه های مهم زندگی سیاسی و اجتماعی کشورهاست و اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به ماهیت این نظام، از دین اسلام و ایدئولوژی اسلامی نشأت می گیرد. ما در این پژوهش با توجه به جایگاهی که آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران دارد با بررسی سخنرانی های ایشان به این نتیجه رسیده ایم که مبانی نظری آیت الله خامنه ای مطابق با ارزش ها و آموزه های دین اسلام است و موضع گیرهای ایشان در حوزه ی عمل نیز بر گرفته از تعالیم اسلامی است. مثلاً یکی از اصول اصلی اسلام در حوزه ی سیاست خارجی نفی سلطه پذیری است که هیچ گونه سلطه ی غیر مسلمان بر مسلمان را نمی پذیرد. مقابله با آمریکا به عنوان نماد کامل سلطه گری در دنیای کنونی که تفکرات برتری جویانه دارد مطابق با آموزه های اسلامی است. جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان پرچمدار تبلیغ و ترویج دین اسلام با هرگونه سلطه گری و سلطه پذیری مخالف است و علم مقابله با قدرت های استکباری را به دست گرفته است. اسلام بر اساس اصل دعوت از همه مسلمانان می خواهد که آموزه های دین اسلام را در سراسر جهان تبلیغ کنند و مردم سایر کشورها را با تعالیم اسلامی آشنا سازند.جمهوری اسلامی ایران که با داعیه یک کشور اسلامی در عرصه جهان ظهور کرد با تجربه موفق خود در مقابله با استکبار جهانی و با پیشرفت هایی که در علوم مختلف داشته در آستانه ی تبدیل شدن به الگوی عملی یک کشور اسلامی موفق قرار دارد. اسلام برای ایجاد ارتباط قلبی و مهر و عطوفت میان مسلمانان اصل تألیف قلوب را مطرح می کند و از مسلمین می خواهد که با هم برادرانه رفتار کنند و در صورت بروز مشکل همدیگر را یاری دهند. جمهوری اسلامی ایران در راستای اصل تألیف قلوب با ملت مسلمان فلسطین و لبنان همدردی می کنند و از آنان در مجامع مختلف بین المللی حمایت می کند. تولی و تبری در حوزه سیاست خارجی به معنای اولویت و ارجحیت دادن به ارتباط برادرانه و دوستانه با کشورهای اسلامی اعم از مسلمانان و کفار غیر متخاصم و تبری و دوری جستن از برقراری ارتباط با کشورهای کافر متخاصم می باشد. جمهوری اسلامی نیز بر پایه ی همین اصل برنامه پنج ساله ی سوم در حوزه سیاست خارجی را به شکل زیر طراحی کردند. وحدت مسلمین یکی دیگر از اصول مهمی است که در قرآن مورد تأکید قرار گرفته است. جمهوری اسلامی ایران نیز در راستای همین اصل با همه ی کشورهای اسلامی روابط دوستانه برقرار می کند و از نظر رهبر جمهوری اسلامی اتحاد مسلمین به معنای اتحاد میان فرق گوناگون اسلامی است. جمهوری اسلامی ایران با توجه به ماهیت انقلاب خود را ملتزم به رعایت دستورات و آموزه های دین اسلام در همه حوزه های سیاسی و اجتماعی می دانند و هرگونه تخطی از اصول اسلام باعث زیر سوال رفتن انقلاب ایران می شود. بنابراین گمان می رود تا زمانی که حکومت اسلامی در این کشور برقرار باشد اصول سیاست خارجی ایران مبتنی بر تعالیم اسلام باشد.
رضا کشاورز سیدجلال دهقانی فیروزآّبادی
پژوهش حاضر به بررسی نقش آمریکا، انگلیس و اسراییل در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال 1388 می پردازد. این پژوهش بر اساس چارچوب نظری قدرت نرم "جوزف نای" صورت می گیرد. هدف از تحقیق پیش رو آشکار ساختن زوایای مداخله سه کشور مذکور و تاثیر آن بر جامعه ایران پس از انتخابات می باشد. شیفت غرب از قدرت سخت به سوی براندازی نرم در طی پانزده سال اخیر به علت پایین بودن هزینه و موثر و پایدار بودن آن البته از نظر کشورهای مجری اهمیت پژوهش حاضر را بیشتر نمایان می سازد. سوال اصلی پژوهش به این صورت می باشد که: امریکا، انگلیس و اسراییل چه نقشی در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال 1388 داشتند؟ و فرضیه نیز بدین نحو می باشد: سه کشور امریکا، انگلیس و اسراییل با القا تقلب در انتخابات ریاست جموری در سال 1388 و مداخله و حمایت سیاسی، رسانه ای و پشتیبانی مالی از اغتشاشات سعی در بر اندازی نرم و تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران داشتند. این سه کشور با بهره گیری از ابزارهای اندیشه ای، انسانی و سرمایه ای خود کانون ساختار سیاسی نظام جمهوری اسلامی یعنی ولایت فقیه را جهت بر اندازی هدف قرار داده بودند. خوشبختانه با توفیقات الهی، درایت و مدیریت بحران رهبری، حضور مردم در صحنه و اقدامات مسئولین اطلاعاتی – امنیتی کشور بحران طراحی شده به مرور زمان به کنترل در آمده و مشمول مرور زمان گردید. در عرصه داخلی با کاهش و فروکش کردن تجمعات و آشوب ها روبرو شدیم و در عرصه خارجی نیز کشورهای مذکور لاجرم با وضعیت موجود که خود آن را رقم زده بودند کنار آمده و در اندیشه برگی دیگر جهت تورق بر اندازی نظام جمهوری اسلامی می باشند. کلید واژه ها: قدرت نرم؛ شاخص ها و ابعاد آن، مداخله و حمایت سیاسی و رسانه ای و حمایت و پشتیبانی مالی.
سمیرا نیک نژاد هادی آجیلی
هدف از این رساله، بررسی و تبیین جایگاه چین و تأثیر پرونده هسته ای ایران است. روش تحقیق در رساله ی حاضر، از نوع تحلیلی توصیفی، روش گردآوری کتب، فصلنامه ها و مقالات و مجلات کتابخانه-ای و ابزار گردآوری بوده است. در این رساله روابط ایران وچین بررسی شده از دوران گذشته از قبل از پیروزی تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران روابط دو کشور وارد مرحله ای تازه شد؛ به طوری که شاهد گسترش آن در این دوران هستیم. سئوال پایان این است که تأثیر و جایگاه چین در پرونده هسته ای ایران چگونه ارزیابی می شود؟ نتیجه آن شد که در پی پیروزی انقلاب اسلامی و ایجاد فضای متناقض با غرب، سیاست خارجی ایران گرایش به کشورهای شرقی را مدنظر خود قرارداد، و چین را به دلیل قابلیت های بالا در همه ی زمینه ها برگزید، لذا همکاری های دو کشور در زمینه های سیاسی و اقتصادی به ویژه در حوزه انرژی با توجه به دلایل فوق گسترش قابل ملاحظه ای یافت و می توان گفت چالش ایران با غرب بعد از انقلاب اسلامی؛ جایگزینی کشورهای شرق به ویژه چین و سیاست های اصلی چین در قدرتمند شدن این کشوردر عرصه های سیاسی و اقتصادی نظامی و فرهنگی از مهم ترین عوامل موثر در روابط ایران و چین بوده اند. در روابط پایدار دو کشور حوزه های سیاسی و اقتصادی نظامی فرهنگی از دیرباز تاکنون جزء ظرفیت های مهم به شمار می-روند، و دو کشور کماکان به همکارهای گسترده در این دو حوزه ادامه می دهند، البته ذکر این نکته ضروری است که مناسبات چین با قدرت های بزرگ و اسرائیل محدودیت های را در روابط ایران و چین به وجود آورده، به خصوص که امروزه به دلیل مشکلات هسته ای این محدودیت ها بیشتر شده است، به طوری که این دولت ها فشار مضاعفی را بر دولت چین مبنی بر کاهش روابط خود با ایران وارد کرده اند، گرچه چین در برخی مواقع به طور غیرمستقیم با آن ها همراهی کرده، اما همواره بر حق هسته ای ایران تأکید کرده است. ایران با دیپلماسی فعال خود در منطقه و گسترش همکاری های منطقه ای و چندجانبه به همراه چین و حمایت از حضور این کشور در شورای امنیت، با آگاهی از پیامدهای مثبت آن برای ایران؛ سعی در کمرنگ کردن این محدودیت ها داشته است.
رحیم هاتفی عین الدین هادی آجیلی
پژوهش حاضر به دنبال مقایسه رویکرد سیاست خارجی آمریکا در برابر انقلابهی رنگی و تحولات اخیر خاورمیانه ( 2012-2010) بوده وبر اساس تئوری نئو رئالسیم تهاحمی در دو بخش و چهار فصل به مررسی عملکرد ایالات متحده در برابر انقلابهایی رنگی و انقلابهای خاور میاانه پرداخته و به این نتیجه می رسد که امریکا به دنبال حفظ و تثبیت منافع و جایگاه هژمونیک خود برخوردی چندگانه با این پدیده های اجتماعی داشته است.این کشور در قبال انقلابهای رنگی موضعی تقویتی و تسهیل کننده داشته ، چرا که در راستای منافع و جایگاه هژمونیکش بوده است. اما در قبال انقلابهای خاورمیانه ماضع متفاوت و چندگانه داشته که آن هم در راستای تامین منافع آمریکا و غرب و دوستان و متحدانش بوده است.
فرزانه قره خان هادی آجیلی
در این پژوهش سعی شده به روابط آمریکا وروسیه بعد از جنگ سرد تا اکنون پرداخته شود.در واقع بعد از جنگ سردرقابت امنیتی –استراتژیکی آمریکا وروسیه تداوم داشته است هرچند از شدت آن کاسته شد. در دوران جنگ سرد آمریکا وشوروی از نظر ایدئولوژیکی تقابل شدید داشته اند وسعی می کردنند از نظر نظامی توان خود را بالا ببرند .از نظر سیاسی ودیپلماتیک در گیرهای بسیاری داشته اند هر چند در برخی اوقات سعی در عادی سازی روابط داشته اند از جمله درگیری در جنگ کره ،بحران کوبا ،جنگ ویتنام ،تنش زدایی،قراردادهای سالت،قراردادهیلسینکی. ودر سطح اقتصادی نیز روابط تحت تآثیررقابت های نظامی ایدئولوژیک بسیار محدود بوده است اما بعد از جنگ سرد تقابل ایدئولوژیکی از بین رفته است ولی از نظر نظامی همچنان تلاش دارند توان خود را بالا ببرندکه نمونه آن گسترش ناتو به شرق وتلاش آمریکا برای گشترش نفوذ خود به سراسر جهان وشاهد بحران هایی در این دوران در روابط این دو هستیم مانند بحران کوزوو وبحران چچن. از نظر سیاسی ودیپلماتیک هریک سعی در یافتن دوستان ومتحدانی برای خود هستند مانند سازمان همکاری شانگهایی(تلاش روسیه برای یافتن متحد) در سطح اقتصادی شاهد شکل گیری روابط جدید اقتصادی ماند گروه هشت هستیم. بعد از یازده سپتامبر شاهد همکاری عمیق این دو کشور هستیم زیرا از نظر ایدئولوژیکی هر دومبارزه با تروریسم وبنیادگرایی را دنبال می کنندولی در سطح نظامی همچنان هریک به دنبال بالا بردن توان خود هستند مانند سپر دفاع موشکی ویا بحران گرجستان .در سطح سیاسی ودیپلماتیک هریک سعی دارند روابط را عادی نگه دارند .در سطح اقتصادی نیز شاهد تلاش پوتین برای همگرایی روسیه با اقتصاد جهانی وهمکاری آمریکا در زمینه اقتصادی با روسیه هستیم . ?
صدیقه سام خانیانی مجید عباسی اشلقی
هدف پژوهش حاضر تبیین الگوهای تعاملاتی ایران با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس است. روابط ایران و کشورهای عربی یکی از موضوعات اساسی و تاریخی روابط خارجی ایران به شمار می آید. گر چه رویکرد ایران به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بهبود روابط با آن کشورهاست، ولی تیرگی روابط تهران- واشنگتن و وجود بحرانهای مختلف میان دو کشور این رویه را تا حد زیادی به حاشیه کشانده است. در این پژوهش تلاش شده است تا رویکرد شورای همکاری خلیج فارس به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از سال 2001 تا 2012مورد بررسی قرار گیرد. بدین منظور از چارچوب نظری سازه انگاری در رابطه با رویکرد شورای همکاری خلیج فارس نسبت به ایران استفاده شده است. بر این اساس، فرضیه پژوهش عبارت است از:«رویکرد شورای همکاری خلیج فارس به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از سال 2001 تا 2012 تحت تأثیر تحولات منطقه ای و بین المللی مثبت نبوده است». نتیجه گیری حاصل از این پژوهش بیانگر این موضوع است که به دلیل عدم شکل گیری هنجارها، وجود هویت های متعارض و متضاد، نوعی فرهنگ رقابتی، بی اعتمادی بین ایران و این کشورها شکل گرفته است و به واسطه این مسئله می باشد که با ادامه مسئله هسته ای، افزایش قدرت ایران در منطقه و به هم خوردن موازنه قوا به سود ایران، ظهور یک عراق شیعی، افزایش نقش و قدرت حزب الله و مسائل بحرین و سوریه، دو طرف اعتماد خود را نسبت به هم از دست داده و به سوءتفاهم ها و سوءبرداشت ها افزوده اند.
فاطمه جعفری حصوری هادی آجیلی
انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، نقطه عطف تاریخی و سرآغاز دوران جدیدی در تاریخ جهان است. این انقلاب، پایان دهنده دوران فرودستی و تحقیر شرق و دنیای اسلام در برابر استعمار و سلطه گری غرب و آغازگر عصر بیداری، خودباوری و بازگشت به خویشتن اسلامی مسلمانان بوده است. انقلاب اسلامی از انقلاب هایی است که حرکت و آثارش در چارچوب مرزهای یک کشور خلاصه نمی شود، بلکه دیدگاه فراملی دارد. به همین جهت بر روی ملت ها حساس است وتمایل به فراگیر شدن دارد. بنابراین بر جنبش های سیاسی معاصر تاثیر گذاشته است و به آنها جرات و جسارت مبارزه داده است و به آنها می گوید که اسلام به ملتی خاص تعلق ندارد و هدف آن نجات محرومان و مستضعفان است . به طوری که انقلاب های 2011 کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا که با قیام مردم تونس آغاز شد و به کشورهای مصر،لیبی،یمن،بحرین سرایت کرد و منجر به سقوط دیکتاتورها شد نتیجه انقلاب دیروز ایران است که از ابعاد سیاسی،فرهنگی و اجتماعی از انقلاب اسلامی ایران تاثیر پذیرفته اند. این نوشتار قصد دارد به این سوال پاسخ دهد که، آثار و مولفه های تاثیر پذیری تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا از انقلاب اسلامی ایران کدامند؟ در این راستا فرضیه ذیل قابل اثبات است: قیام های اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا از انقلاب اسلامی ایران هم در شکل هم در روش انقلاب و هم در شعار و هدف تاثیر پذیرفته اند. پایان نامه حاضر شامل چهار فصل می باشد از جمله: فصل اول: کلیات، فصل دوم: انقلاب اسلامی، فصل سوم: بررسی تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا(2011)، فصل چهارم: نمادهای تاثیرپذیری تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا از انقلاب اسلامی ایران. کلید واژه: انقلاب اسلامی، انقلاب، بیداری اسلامی، نماد
حمید عباسی هادی آجیلی
دراین پژوهش در نظر داریم با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی ضمن شناخت راهبرد قدرت هوشمند به بررسی آن درقبال جمهوری اسلامی ایران می پردازیم.انچه براین مقوله افزوده جایگاه مهم وحساس جمهوری اسلامی ایران در منطقه تحت نفوذ ایالات متحده یعنی خاورمیانه و قدرت یابی آن به عنوان یک قدرت منطقه ای درحال رشد می باشد که باعث شده ایالات متحده به ترکیبی از مولفه های قدرت همچون( قدرت سخت ، نیمه سخت و نرم) درقالب قدرت هوشمند به شکل هم فزایی و متوازن روی آورد.
سید قوام الدین فامیل زوار جلالی هادی آجیلی
فصل دوم پژوهش به چارچوب تئوریک و مبانی نظری اختصاص دارد.در این فصل از تئوری منزلت یابی برای تبیین این موضوع که ایران یک دولت منزلت یاب و به دنبال ارتقای منزلت خود در منطقه است،استفاده شده است.همچنین مدل تحلیلی swot ،برای توضیح مفاهیم قدرت، ضعف، فرصت و تهدید مورد استفاده قرارگرفته است.در فصل سوم به مفهوم منافع ملی وبررسی منافع ملی جمهوری اسلامی ایران پرداخته شده است؛ همچنین مبانی ،اصول و رویکردها و روندهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مورد بررسی قرار گرفته است.فصل چهارم شامل بررسی تاریخی تحولات اخیر خاورمیانه و انقلاب های کشورهای عربی و جریان بیداری اسلامی ،که هنوز در برخی کشورها در جریان است، می شود.در این فصل روند انقلاب ها در تونس،مصر،لیبی،یمن و جریان تحولات در سوریه،عربستان سعودی و بحرین از نظر تاریخی بررسی شده است.نهایتا فصل آخر که در دو بخش نگارش شده است.بخش اول به چالش های های گوناگون سیاسی،امنیتی، اقتصادی تحولات اخیر برای جمهوری اسلامی ایران ،پرداخته است؛و بخش دوم به فرصت های این تحولات می پردازد.
محمدرضا بهادرخانی هادی آجیلی
بعد از فروپاشی شوروی از یک طرف به خاطر ضعف قدرت روسیه، و از طرف دیگر به خاطر اهمیت منابع انرژی نفت و گاز، موقعیت ژئوپلیتیکی و همسایگی منطقه آسیای مرکزی و قفقاز با قدرت های منطقه ای و بین المللی- روسیه، چین، ایران و ترکیه- مورد توجه بازیگران منطقه ای و بین المللی قرار گرفته است. کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز نیز به خاطر وابستگی بیش از حد به ذخایر انرژی خود، نیاز شدیدی را برای حضور شرکت های خارجی در کشور خود برای استخراج نفت و گاز داشتند. این نیاز و وابستگی شدید این کشورها به انرژی نفت و گاز از یک طرف، و ضعف روسیه در کنترل و سرمایه گذاری در این کشورها- به خاطر ضعف اقتصادی خود و فروپاشی شوروی- از طرف دیگر، باعث ورود شرکت های فرامنطقه ای برای سرمایه گذاری در این منطقه گردید. البته، منابع انرژی این منطقه در برابر مناطق دیگر مانند خاورمیانه از ظرفیت کمتری برخوردار است و همچنین به خاطر محاط بودن این منطقه در خشکی انتقال منابع انرژی این منطقه از طریق خشکی هزینه بالایی را در بر می گیرد؛ بنابراین می توان گفت که منابع انرژی و در کل عامل اقتصاد برای بازیگران منطقه ای و بین المللی الویت ندارد. موقعیت ژئوپلیتیکی این منطقه به خاطر پل ارتباطی دو قاره آسیا و اروپا- جاده ابریشم- از دیرباز مورد توجه قدرت های بزرگ بوده است. و نظریات ژئوپلیتیکی مانند نظریه مکیندر، به اهمیت ژئوپلیتیکی این منطقه صحه می گذارد. پس از فروپاشی شوروی و استقلال کشورهای این منطقه قدرت های بزگ بین المللی به خاطر منزوی کردن کشورهای همسایه این منطقه، از جمله روسیه، چین و ایران، در صدد نفوذ در این منطقه با ابزار اقتصادی شدند. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 میلادی، پایان دوران جنگ سرد یا پایان نظام دو قطبی بود. خلا ناشی از فروپاشی شوروی و وجود منابع غنی انرژی در این منطقه، توجه قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای را به این حوزه جلب کرد. از سوی دیگر، از دیدگاه ژئوپلیتیک، قدرت برتر جهان در قرن 21، کشور یا کشورهایی هستند که بر منابع انرژی جهان تسلط کامل داشته باشند .چرا که از طرفی نبود چشم انداز روشن برای انرژی های جایگزین نفت و گاز و از طرفی ارزانی این مواد سوختی و گرانی دیگر منابع انرژی و همچنین روند رو به رشد تقاضای جهانی انرژی، روز به روز بر اهمیت استراتژیک این منابع در قرن 21 می ا فزاید. حال برای انتقال این منابع هیدروکربنی با ارزش استراتژیک، به مسیرهایی نیاز است که به لحاظ متغیرهای تاثیرگذار نظیر امنیت سرزمین، هزینه انتقال، مسافت خطوط انتقال و وجود زیرساخت های لازم برای انتقال انرژی و... این امکان را فراهم کنند تا با کمترین مشکل بتوانند نقش ترانزیتی را برعهده بگیرند. در عین اینکه جمهوری اسلامی ایران پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، موقعیت ژئوپلیتیکی خاصی دارد و در مناسبترین موقعیت جغرافیایی برای ارتباط کشورهای حوزه خزر محصور در خشکی و دور از کرانه و انتقال این منابع به دنیای بیرون قرار گرفته است، با این همه، مبارزه طرف های نفع برنده در منطقه برای پیشنهاد مسیرهای غیر منطقی انتقال انرژی برای کسب نفوذ سیاسی و حفظ سیادت خود بر منطقه همچنان ادامه دارد. از یک طرف روس ها با منحصر کردن تمام مسیرهای صادرات از سرزمین خود، مایلند که نفوذ و کنترل سنتی خود را بر کشورهای تازه استقلال یافته حفظ کنند، از طرف دیگر ایالات متحده آمریکا که به عنوان رقیب جدی در منطقه وارد شده است، طرفدار مسیرهایی است که در راستای اهداف درازمدت و علائق ژئوپلیتیک خود، به محدود کردن نقش واقعی و اصولی ایران در منطقه منجر شود. در حالی که سیاست، همواره عامل تعیین کننده نتیجه بسیاری از مسائل در منطقه و در کل نظام بین الملل بوده است، اما نباید این واقعیت را نادیده گرفت که با تحولات ایجاد شده قرن حاضر در نظام جهانی، سهم عوامل اقتصادی نیز در رقابت های منطقه ای و بین المللی افزایش یافته و در نهایت این منطق اقتصادی است که بر منطق سیاسی غلبه پیدا خواهد کرد. اینجا است که جمهوری اسلامی ایران باید با در پیش گرفتن استراتژی های صحیح اقتصادی و سیاسی به ایفای نقش در این زمینه بپردازد. بدون تردید منابع انرژی حوزه خزر و انتقال آن، سبب رقابت میان بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای شده است. عامل مهمی در شکل گیری استراتژی ها و سیاست های ژئوپلیتیکی در این حوزه شمرده می شود که می توان آن را سیاست خطوط لوله نامید.
هادی آجیلی
امروزه با پیشرفت علوم و فنون، سوخت های فسیلینفت و گاز نه تنها به عنوان محرک صنایع و اقتصاد اهمیت خود را از دست نداده اند، بلکه با گذشت زمان نقش آنها در سیاست و امنیت جهانی برجسته تر هم شده است . در این راستا کنترل بر منابع انرژی برای دولت های قدرتمند به عنوان عامل نفوذ و حافظ اقتدار جهانی آنها عمل می کند و آینده سیاست بین الملل به شدت تحت تأثیر فرآیند تولید و توزیع حامل های انرژی قرار گرفته است. در این میان پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی علاوه بر آن که سیاست بین الملل را به کلی دگرگون ساخت ، تغییرات وسیع ژئوپلیتیکی در بخش اعظم اوراسیا پدید آورد که بر هم خوردن ژئوپلیتیک آسیای مرکزی و قفقاز برجسته ترین نمود این تغییر بود. تحول ژئوپلیتیکی یاد شده به نوبه خود پیامدهایی در سیاست و اقتصاد جهانی از خود بر جای گذاشت که شکل گیری قطب جدید ژئواکونومیک در منطقه «هارتلند» از آن جمله می باشد . به دنبال آن بازی بزرگ قدرت در منطقه آغاز شد که شباهت هایی جدی با «بازی بزرگ» قرن نوزدهم بین انگلستان و روسیه در آسیای مرکزی داشت . اما این بار ژئوپلیتیک انرژی نقطه ثقل بازی جدید را تشکیل می داد . در «بازی بزرگ جدید» قدرت های فرامنطقه ای آمریکا و اتحادیه اروپا به رقابت با هژمونی های منطقه ای روسیه و چین مبادرت کردند و منافع سیاسی ، امنیتی و اقتصادی خود را در کنار هم تعقیب نمودند. اما این بازی ضلع دیگری هم دارد و آن کشورهای دارنده ثروت انرژی در آسیای مرکزی و قفقاز می باشد که برای دستیابی به اهدافی چون کسب قدرت ، حفظ استقلال و تمامیت ارضی و حل مناقشات قومی بهره برداری از سوخت های هیدروکربنی را به پشتوانه اصلی سیاست خارجی خود تبدیل کرده اند . این رویکرد از طریق ایجاد کنسرسیوم های بین المللی جهت اکتشاف ، استخراج و انتقال نفت و گاز به بازارهای جهانی و همکاری و همگرایی با نهادهای اروپایی – آتلانتیکی با نتایج متفاوت برای کشورهای منطقه همراه شده است که با چارچوب نظری «نهادگرایی نئولیبرالیسم» قابل تحلیل می باشد. رویکرد همگرایی فرامنطقه ای از نوع نئولیبرالیستی از این جهت برای کشورهای جدید التأسیس اهمیت دارد که آنها در سال های نخست استقلال تجربه مستقلی در مدیریت اقتصاد و به ویژه انرژی نداشتند ، دلیل دیگر این رویکرد فراگیر شدن نظام اقتصادی لیبرالی و تنگ تر شدن فضا برای اقتصادهای سوسیالیستی بود که دولت های جدید برای گذر از اقتصاد متمرکز دولتی و همگرایی با اقتصاد جهانی راه نوینی را در اداره کشور پایه ریزی کردند و به تدریج وارد گفتمان همگرایی در بخش های سیاسی و امنیتی هم شدند . مهم ترین فایده آن ایجاد منافع حداکثری برای بازیگران و جلوگیری از فریبکاری در تعاملات جهانی می باشد. آن گونه که نظریه پردازان نهادگرایی نئولیبرال توصیه می کنند دولت ها برای غلبه بر مشکل فریبکاری ناشی از ساختار آنارشیک نظام بین الملل به نهادهای بین المللی تکیه کنند و بیشتر، از این مجرا پیگیر منافع خود باشند. با این پیش فرض ، تحقیق حاضر پس از بررسی مسایل بنیادین مورد بحث در حوزه انرژی مانند روند تولید و توزیع ، استراتژی ، دیپلماسی ، امنیت انرژی و گفتمان های رایج در این حوزه به چگونگی تأثیرگذاری سیاست انرژی بر سیاست خارجی چهار کشور اصلی صاحب سوخت های فسیلی در منطقه مورد مطالعه یعنی آذربایجان ، قزاقستان ، ترکمنستان و ازبکستان خواهد پرداخت و در پایان با بررسی شاخص های متغیر مستقل انرژی و متغیر وابسته سیاست خارجی آذربایجان ، این تأثیر به صورت عینی نشان داده خواهد شد.
پویا عارفی هادی آجیلی
این پژوهش در پی بررسی تأثیر زمینه های همکاری اقتصادی میان جمهوری اسلامی ایران و جمهوری عراق بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران می باشد.به ضرورت پژوهش فوق سوال اصلی بدین شکل طرح گردید که چه تأثیری همکاری های اقتصادی دو کشور بر سیاست خارجی ایران دارد. در پاسخ به این پرسش نگارنده فرضیه زیر را مطرح نمود که همکاری اقتصادی ایران و عراق از طریق ارتقای توانمندی های ملی و افزایش نقش و منزلت منطقه ای ایران ، سبب فرصت سازی در سیاست خارجی می شود. جهت نیل به این هدف نیز « منطقه گرایی جدید » به عنوان چارچوب نظری بحث در نظر گرفته شد.و در بررسی صورت گرفته مشخص گردید که مبادلات فعلی اقتصادی دو کشور کمتر از آن چیزی است که نقشی تعیین کننده در سیاست ها برعهده گیرد لکن وجود زمینه های فراوان در کنار مشاهده نرخ رشد همکاری های اقتصادی سال های اخیرِ دو کشور در کنار پذیرش استفاده گسترده از درآمدهای نفتی در پاسخگویی به نیازهای اساسی مردمان، نزد رهبران عراقی، نوید دهنده آینده ای متفاوت است.
علی ورامینی حسین دهشیار
آمریکا در دوران جنگ سرد به توجه به میزان قدرت و شرایط بین المللی اش از وضعیت خود در نظام جهانی رضایت داشت، چرا که آمریکا در آن وقت توانایی هژمون شدن را نداشت و تأمین منافع اش را تنها در صورتی ممکن می دید که موازنه ی قوا وجود داشته باشد. از این رو تنها دغدغه اصلی آمریکا مهار کردن شوروی و عدم اجازه بسط شوروی و ایدئولوژی اش در جهان بود. به همین دلیل بود که آمریکا در دوران جنگ سرد با وجود داشتن داعیه ی حقوق بشر و دموکراسی از کشورهای دیکتاتوری که ایدئولوژی مخالف شوروی داشتند حمایت می کرد. به عنوان مثال علیه دولت ملی دکتر مصدق کودتا به راه می انداخت تا مبادا با ایجاد جامعه ای باز در ایران فرصتی برای بسط کمونیسم بوجود آید. آمریکا در دوران جنگ سرد هدفی برای ایجاد یک دنیای جدید نداشت، بلکه تمرکز خود را بر جلوگیری از ایجاد دنیایی متفاوت که شوروی در پی آن بود قرار داد. ازسوی دیگر هم بخشی وسیعی از سرمایه های ملی آمریکا معطوف به نوآوری های تکنولوژیک و تقویت زیر بنای اقتصادی و بدعت گذاری های سازمانی بود و به همین دلایل مجال مناسبی نبود که آمریکا اقدام به ایجاد دنیایی مطلوب خود بکند و تنها در پی جلوگیری اشاعه ی دنیای کمونیسم بود. بعد از فروپاشی شوروی در آغاز دهه 1990 معادلات نظام بین المللی بکلی به هم ریخت. تمرکز قدرت بی سابقه در دست ایالات متحده آمریکا ساخت بندی جدیدی از قدرت را در جهان ارائه داد که در تاریخ روابط بین الملل بی نظیر بود. آمریکا در موقعیتی قرار گرفت که هیچ قدرت دیگر توانایی مقابله و رقابت را با آن نداشت و در بهترین حالت متصور، دیگر قدرت ها تنها می توانستند هزینه رسیدن آمریکا به مطلوباتش را افزایش دهند. از بعد از پایان یافت جنگ سرد تغییر عظیمی در نگرش نخبگان آمریکایی بوجود آمد که دلیل عمده ی این تغیر تحولات بوجود آمده در صحنه ی نظام بین الملل بود که عنوان شد. در بحبوحه جنگ سرد و ایجاد نظام دو قطبی، هدف اولیه آمریکا کسب قدرت بود و قدرت خود هدفی غایی بود، اما با متحول شدن مناسبات نظام بین الملل و رسیدن آمریکا به لحظه تک قطبی، قدرت دیگر هدف غایی نبود، بلکه ابزاری شد برای رسیدن به اهداف دیگر. به دلیل اینکه در آغاز هزاره ی سوم دیگر قدرت موازنه گری برای آمریکا وجود نداشت، آمریکا ترویج ارزش ها به جای تثبیت قدرت را سر لوحه ی اهداف خود قرار داده است. همانطور که دهشیار در کتاب «سیاست خارجی آمریکا، خاورمیانه و دموکراسی» عنوان می کند هر حجمی از قدرت میزان متناسبی از توسعه طلبی را می طلبد. این توسعه طلبی میتواند جنبه ی ارضی داشته باشد و یا ماهیتی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را دنبال کند. این بدان معناست که هر کشوری که صاحب میزانی از قدرت باشد که بتواند توسعه طلبی را پیشه کند به این کار اقدام خواهد کرد. بدنبال جنگ جهانی دوم آمریکا از چنان میزان قدرتی برخوردار گردید که استعداد و فرصت فراوان برای این کشور برای توسعه طلبی را بوجود آورد. این استعداد و فرصت بدنبال سقوط کمونیسم از چنان وسعتی بر خوردار گردیده است که در طول تاریخ بشر بی سابقه است. اما آنچه توسعه طلبی آمریکا را از بسیاری از بازیگران برتر بین الملل متمایز می کند این مسئله است که آمریکا در صدد توسعه ارضی نیست، بلکه اشاعه ارزشهای اقتصادی، تفکرات سیاسی و معیارهای فرهنگی را در دستور کار خود قرار داده است. یکپارچگی اقتصادی و سیاسی و بخصوص ارزشی که به دنبال سقوط کمونیسم در اروپا ایجاد گشت آمریکا را قانع ساخت که آنچنان ضریب امینیتی بالایی در اروپا برایش به وجود آمده که این کشور قادر باشد به سوی تحکیم قدرت خود در حوزه های امنیتی جدید برود. در همین پارادایم بود که در دهه 1990 و بخصوص آغاز هزاره ی سوم نظریه ی استحکام دادن به حضور آمریکا در منطقه خاورمیانه و نهادینه سازی ارزش های این کشور در منطقه قوام یافت و عملیاتی شد. بدنبال برجای گذاشتن سمبل های حضور و رهبری آمریکا در اروپا، این طبیعی بود که رهبران این کشور در صدد تلاش برای یکپارچه سازی خاور میانه در قالب ارزشهای فرهنگی لیبرال، قالب های اقتصادی سرمایه داری و نهادهای سیاسی- دموکراتیک بر آیند. آمریکا در اروپا نفوذ خود را نهادینه کرده بود. آمریکا این ضرورت را احساس میکرد که در جهت تداوم هژمونی خود می بایست در خاورمیانه حضور پر رنگ تری پیدا کند و این حضور ماهیت و خصلت طبیعی پیدا کند. اگر آمریکا برای نهادینه سازی حضور خود در اروپا با حضور شوروی مواجه بود، در خاورمیانه با تعارض فرهنگی در برابر نهادینه سازی حوزه نفوذ خود روبرو است و در حالی که آمریکا در اروپا با چالش ایدئولوژیک و نظامی مواجه بود، در خاورمیانه با چالش ارزشی مواجه است. آمریکا در پی اشاعه ارزش هایی در خاورمیانه است که به شدت با بستر تاریخی و فرهنگی خاورمیانه در تعارض است. اوج این تعارض را می توان در بوجود آمدن حادثه ی 11 سپتامبر مشاهده کرد. حادثه ای که سازمان اطلاعاتی آمریکا را وادار کرد تا 2000 متخصص عربی زبان را برای رسیدن به درکی بهتر از این حادثه و این تعارض ارزش ها استخدام کند. بعد از 11 سپتامبر، آمریکا امنیت خود را به خاورمیانه پیوند داده است و از همین روست که با توجه به دغدغه های امینتی اش به عراق حمله می کند و به قولی حمله به عراق را باید تجلی خشونت بار بیان ضرورت «اشاعه آزادی و ایده آل های دموکراتیک» در جهت از بین بردن استعداد محیطی برای رشد تروریسم قلمداد ساخت. اما به نظر می رسد که توسل به زور برای ایجاد دموکراسی در خاورمیانه خیالی واهی است. همانطور که فرید ذکریا درکتاب آینده آزادی عنوان می کند: «اگر انتخابات آزاد در عربستان شکل بگیرد بن لادن از صندوق رأی بیرون می آید.» به نظر نگارنده ی این پژوهش شکاف عمیق ارزشی و فرهنگی که بین ایالات متحده و عمده ی مناطق خاورمیانه وجود دارد باعث بوجود آمدن این مشکلات می شود. پدیده بنیادگرایی اسلامی که تفسیری خاص از اسلام است به هیچ عنوان قابل همزیستی مسالمت آمیز با لیبرالیسم آمریکایی نیست و حتی توان تحمل آن را هم ندارد. واضح است که قدرت نظامی تنها می تواند بصورت مقطعی مشکلات این ناحیه را حل کند. آمریکا در پی حل این تعارض بصورت ریشه ای و عمیق است. این کشور با قرار گرفتن در لحظه ی تک قطبی از یک سو پتانسیل آن را دارد تا ارزش های خود را در خاورمیانه نهادینه کند و از سویی نیز بر این نکته آگاه است که این لحظه ی تک قطبی همیشگی نیست و در پی آن است تا با همسان سازی فرهنگی خاورمیانه با خود هنگامی که لحظه ای تک قطبی هم به پایان رسید هزینه ی کمتری از ناحیه ی این منطقه متحمل شود. در این پژوهش از چارچوب نظری سازه انگاری استفاده شده است . سازه انگاری نگرش خود به روابط بین الملل را با تعریف خود از (انسان) آغاز می کند. بر خلاف نظریه های خردگرا که انسان را موجودی اقتصادی می دانند و بر این اساس بازیگران را (منفعت محور) معرفی می کنند که بر اساس محاسبه سود و زیان مادی به کنش می پردازند، در سازه انگاری انسان موجودی اجتماعی است و اجتماع بر رفتار انسان اثر مستقیم دارد . به نحوی که رفتار انسان در یک رابطه بیناذهنی و هویت محور شکل می گیرد. از این رو چارچوب نظری سازه انگاری انتخاب شد که فرهنگ و هویت عناصری هستند که در سازه انگاری به آنها توجه بسیار شده است. از سوی دیگر از آنجائی که مشکلات عمده آمریکا در این منطقه ناشی از شکاف فرهنگی و به تبع آن درک متفاوت طرفین از جهان است، لذا نظریه هایی که تاکیدشان بر عوامل عینی است قادر به تبیین این مسئله نیستند. امروزه هر گونه سیاست گذاری و هر استراتژی در سیاست بین الملل بدون در نظر گرفتن منطقه ژئو استراتژیک خاورمیانه ناقص خواهد بود. حادثه 11 سپتامبر خاورمیانه را در صدر اولویت امریکا قرار داد. این حادثه نشان داد که شکاف فرهنگی امریکا در خاورمیانه تا چه حد می تواند برای امریکا خطر ساز باشد و امریکا در راه همگن سازی فرهنگی با فرهنگ غربی با چه مسائلی روبروست. اما آنچه سوال است این است که خاورمیانه تا چه اندازه پتانسیل پذیرایی از فرهنگ غربی را دارد. در این پژوهش سه کشور خاورمیانه مورد بررسی قرار گرفت. سه کشور عربستان، مصر و ترکیه. عربستان از آن رو انتخاب شد که عمده ی تروریست های ضد امریکایی از این کشورند؛ مصر بدلیل اینکه سرآمد کشورهای خاورمیانه ی عربی است و هر گونه تغیییر در آن می تواند تاثیرگذار بر کل منطقه باشد و ترکیه هم به عنوان یک الگوی موفق در روند غربی شدن. این که الزامات امریکا برای همسان سازی فرهنگی خاورمیانه با فرهنگ خود چیست در بخش سوم مورد بحث قرار گرفته است. الزامات امریکا برای پیاده سازی این طرح همسان سازی فرهنگ خاورمیانه با خود، به دو بخش تقسیم می شود. بخش اول الزامات درونی امریکاست. اصول مهم امریکایی که شامل فردگرایی و لیبرالیسم است قابل جمع با تفکرات مردم خاومیانه نیست و از دیگر سو عملگرایی امریکایی هم، امریکاییان را ملزم به توسعه این مولفه می کند. دیگر مولفه ی مهم داخلی، تجربه تاریخی امریکاست. تجربه تاریخی که یک ملت از سر گذرانده، از عناصر اصلی فرهنگ آن ملت است. کنش و واکنش یک ملت به پیش زمینه های داخلی، خاطرات و گذشته تاریخی آن ملت بستگی دارد. تاریخ نو و بسیار متفاوت آمریکا با تاریخ کهنه خاورمیانه انباشت ذهنی بسیار متفاوتی را برای مردمانش به ارمغان می آورد. انباشتی که درک متقابل از یکدیگر را بسیار سخت می کند. اگر بخواهیم از قاطع ترین جریان میان جریان های اصلی آمریکا برای ایجاد این پروسه سخن بگوئیم باید از نو محافظه کاری صحبت کنیم. نومحافظه کاران به دلیل اینکه اعتقاد به تفاوت بنیادی در ارزش ها و تمدن ها دارند درصدد هستند که با انتقال ارزش ها و نهادهای برآمده از عصر مدرنیته همسوسازی را در حیطه نهادها، ساختارها و ارزش ها در جهان به وجود آورند. رسالت ملی آمریکایی هم در سیاست خارجی آمریکا تاثیرگذار است. آمریکایی ها بر این باورند که حکم تقدیر بر این بوده است که ملت آمریکا رسالت خطیر نجات دیگر ملت ها را به دوش کشد. اما شاید مهمترین و تاثیرگذارترین مولفه الزامات درونی امریکا، منافع امریکا در خاورمیانه می باشد که در سه سطح منافع مربوط به حفظ بقاء ، منافع حیاتی و منافع مهم مورد بررسی قرار می گیرد که همسان سازی فرهنگ خاورمیانه با فرهنگ خود می تواند در تسهیل رسیدن به این منافع بسیار مفید باشد. در مورد الزامات بیرونی آمریکا به نظر می رسدکه بنیادگرایی اسلامی و تروریسم مهم ترین عوامل تاثیرگذار باشد. از نظر بنیادگرایان، غربی ها با اسلام مشکل دارند. آنها معتقدند بین ادعا و عمل دولتهای غربی به ویژه آمریکا فاصله زیادی است و علی الظاهر عدالت، حق تعیین سرنوشت و حقوق بشر قربانی منافع ملی آن کشور شده اند. این طرز تفکر به همراه خوانش خاص بنیادگرایان خاورمیانه را مستعد پرورش تروریست ها می کند که در پی ضربه زدن به آمریکا هستند . تروریسم جدید و نبود آدرس برگشت آمریکا را با خطر جدی از این ناحیه مواجه میسازد که استفاده از قدرت سخت نظامی و استراتژی های معمول نمی تواند به طور کامل این مشکل را ریشه کن کند. از این رو آمریکا تاکید بسیاری بر قدرت نرم و استفاده از آن در خاورمیانه دارد. قدرت نرمی که در بخش چهارم از آن بحث شده است و به معنای همراه نمودن مردم به جای وادار کردن آن هاست. فرهنگ آمریکا یک منبع عظیم قدرت نرم است. فرهنگی که دارای جذابیت و لذت های فراوان انسانی - روانشناختی است. اما این فرهنگ هر چقدر هم جذاب باشد باید مورد عرضه قرار بگیرد تا متقاضی پیدا کند. ابزار عرضه ی این منبع، رسانه است. آمریکا با در دست داشتن امپراتوری رسانه ها دارای این پتانسیل است که جهان را همانگونه که خود میخواهد عرضه کند و به تصویر بکشد. این پژوهش در پی این بود که از الزامات آمریکا-چه درونی و چه بیرونی- و هم چنین از قدرت نرم به عنوان ابزار آمریکا برای نیل به هدفش سخن بگوید. در این پژوهش هم از کشوری که پتانسیل پذیرش ارزش های آمریکایی و غربی در خاورمیانه را دارد سخن گفته شد (ترکیه) و هم از کشورهایی که به نظر می رسد این پتانسیل را ندارند (عربستان). اما اینکه آمریکا در این هدف (همسان سازی فرهنگ خاورمیانه با خود) تا چه اندازه موفق می شود از بضاعت و حوصله ی این نوشتار خارج است و خود مجالی دیگر را طلب می کند.
عباس خطیب بیلندی هادی آجیلی
چکیده : امروزه سیاست خارجی یکی از مهمترین مولفه های حکومت هاست، هرچه قدرت حکومتی بیشتر باشد، مبادلات خارجی بیشتری را می طلبد؛ لذا قدرتهای بزرگ از سیاست خارجی گسترده تری نسبت به حکومت های ضعیف برخوردار هستند. ابزارهای تاثیرگذار بر سیاست خارجی نیز متنوع وبسته به نوع روابط متفاوت است.یکی از مهمترین ابزار سیاست خارجی که در طول تاریخ کاربرد فراوان داشته، ابزار فرهنگ است که بر روح و روان جامعه هدف تاثیر گذار است، فرهنگ نیز شاخه های متنوعی دارد که یکی از موثرترین آنها سینما است. بیش از 80 درصد فیلم های سینمایی که در دنیا به نمایش در می آیند ساخته هالیوود است بی شک ایالات متحده آمریکا در راستای سیاست خارجی خود از این هنر پر جاذبه استفاده های فراوانی برده است، هالیود از هر موضوعی برای ارسال پیام خود استفاده می کند. پیام فیلم بسته به نوع نگاه سیاستمداران آمریکایی است. با بررسی خروجی هالیود در مقاطع مختلف زمانی می توان دریافت که مهمترین مولفه های سیاست خارجی آمریکا چیست. مبارزه با کمونیسم، تروریسم، حقوق بشر، مسائل هسته ای، جهانی سازی، اسلام هراسی و ایران هراسی از مهمترین سیاستهای خارجی امریکا در نیم قرن گذشته است که در ساخته های هالیود جایگاه برجسته ای دارد از طرف دیگر نوع رابطه لابی صهیونیسم، سازمان سیا و پنتاگون با هالیوود نشان دهنده نفوذ دستگاه های تصمیم ساز ایالات متحده در هالیود است. واژگان کلیدی: هالیوود ،سیاست خارجی آمریکا ، جهانی سازی ، اسلام هراسی ، ایران هراسی ، حقوق بشر و آخرالزمان
عبدالوهاب عباسی اتوئی هادی آجیلی
چکیده در این پژوهش تلاش شده تا با تکیه بر نظریات نوسازی ( سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی ) به نقش نظامیان در حکومتهای خاورمیانه پرداخته شود. بنابراین میزان و چگونگی دخالت رهبران نظامی و عناصر وابسته به سازمان ارتش در هر یک از این مولفه ها در کشورهای خاورمیانه بخصوص مصر و لیبی که کشورهای موردی ما هستند مورد بررسی قرار گرفت. به طور مشترک نظامیان در این دو کشور ، از طریق کودتا نظام سلطنتی را سرنگون نموده و با استفاده از ملی گرایی دست به بسیج مردمی زده و شیوه ضد صهیونیستی و ضد امپریالیستی و گرایش به بلوک شرق و شوروی را در پیش گرفتند . در ابتدا اصلاحات و نوسازی های اقتصادی و اجتماعی گسترده ای را به انجام رساندند اما در زمینه سیاسی ، مشارکت سیاسی را برای گروهها و احزاب سیاسی گوناگون محدود و ممنوع نمودند و مشارکت در قدرت تنها در دایره و انحصار نظامیان و حزب مسلط وابسته به آنان در آمد. این امر یعنی از بین رفتن فرهنگ مشارکت سیاسی و همچنین تسلط نظامیان بر قدرت اقتصادی و نظامی ، اجتماعی و فرهنگی ، اصلاحات انجام گرفته را نیمه کاره و با چالش روبرو ساخت و از نقش مثبت نظامیان در اداره جامعه به شدت کاست. یکی از مسائل بارز وجود اقتصاد دولتی و سوسیالیستی در این دو کشور و فساد اقتصادی و سیاسی در میان رهبران نظامی و نظامیان است . میزان استقلال اقتصادی در میان نظامیان مصر و لیبی متفاوت است و نظامیان مصری بعد از دوران سادات از اختیارات فوق العاده ای در امور اقتصادی برخوردار شدند. در لیبی هم معمر قذافی تمام اقتصاد و ثروت کشور را در اختیار داشت که منجر به فساد و ثروت هنگفتی برای فرزندان و نزدیکان وی شد ،که این عوامل راه رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی را مسدود میکرد. به طور کل باید گفت که نظامیان در خاورمیانه اگرچه خواهان توسعه و نوسازی بودند اما به دلیل از بین بردن فرهنگ مشارکت سیاسی و تسلط یکجانبه بر تمامی ارکان قدرت و سیاست ، در ملت و دولت سازی به مفهوم مدرن آن نقش مثبت و کارآمدی را به نمایش نگذاشتند . کلید واژه ها : نوسازی ، کودتا ، مشارکت سیاسی ، فرهنگ سیاسی ، اقتصاد دولتی و سوسیالیستی ، استقلال اقتصادی ، ملت و دولت سازی
منا مصیبی هادی آجیلی
به باور برخی تحلیلگران وقوع انقلاب های فناورانه در حوزه هایی بهره برداری از ذخایر غیر متعارف انرژی وبکارگیری فناوری جدید حفاری در سالهای اخیر، امکان کمرنگ شدن اهمیت و اولویت جایگاه خاورمیانه وبه ویژه خلیج فارس را به عنوان مرکز ثقل و هارتلند تامین انرژی جهان ایجاد کند. اعتقاد برخی بر این است که با قطع وکاهش وابستگی برخی از کشورهای عمده واردکننده انرژی از جمله ایالات متحده آمریکا اولویت حضور و هزینه های نظامی و سیاسی در راستای تامین انرژی همچون گذشته قابل توجیه نمی باشد. آژانس بین المللی انرژی در گزارش نوامبر 2012 میلادی(که انگیزه نگارش تحقیق پیش رو است) از تغییر جغرافیای انرژی صحبت به میان آورده است .در این گزارش آمریکای شمالی به ویژه ایالات متحده آمریکا خط مقدم تولید از ذخایر غیر متعارف معرفی شده است . به علاوه در این گزارش تولید از ذخایر غیر متعارف نفت وگاز از جمله عوامل تبدیل ایالات متحده به بزرگترین تولید کننده و صادرکننده انرژی در جهان به ترتیب تا سالهای 2020 و 2030 میلادی دانسته شده است. از این رو در برخی از گزارش ها عنوان می شودکه قطع وابستگی به انرژی وارداتی به دلیل معضلات همراه با آن ،با تکیه بر ذخایر غیر متعارف انرژی¬ موجبات استقلال انرژی، آرزویی که سالیان متمادی است در اولویت سیاست خارجی آمریکا قرار دارد،خواهد شد.اگرچه که دغدغه این تحقیق به طور ویژه بررسی ادعای کاهش وابستگی و خودکفایی نیست ،اما علاوه بر طرح موانع پیش روی آن همّ نویسنده بررسی جایگاه ویژه خاورمیانه در سیاست انرژی این کشور که در نهایت منجر به تاثیرات جدی در جهت گیری های سیاست خارجی آمریکا از گذشته تا به امروز شده است می باشد. نویسنده با فرض کاهش وابستگی به واردات انرژی از این منطقه جغرافیایی است به اهمیت ویژه این منطقه در سیاست خارجی آمریکا و در نهایت در آینده رقابتهای سیاسی و امنیتی قدرتهای بزرگ در این منطقه خواهد پرداخت.
محمدطاهر تنزه ای هادی آجیلی
مسئله ی افغانستان ازنگاه امنیتی پیچیدگی های منحصربفردی داردکه حاصل ازمسائل مختلف می باشد. بانگاهی به تاریخ سیاسی افغانستان درمی یابیم که این کشورهمواره بامشکل امنیت مواجه بوده است.افراط گرایی،طالبانیزم،تروریسم،تنوع قومی و پیشینه ی تعارض ومناقشات باهمسایگان(پاکستان) ازجمله مسائلی است که بستربروزناامنی وایجاددرگیری داخلی ومنطقه ای رادرافغانستان فراهم کرده است. به رغم کوشش هایی که در یک دهه اخیر چه از سوی جامعه جهانی دخیل در مساله امنیت افغانستان و چه از سوی دولت افغانستان برای مدیریت بحران امنیت در افغانستان صورت گرفته است، بحران امنیت همچنان تداوم یافته و این پرسش جدی را مطرح ساخته است که چرا نیروهای داخلی وخارجی در یک ده? گذشته با به کارگیری حداکثر توان نظامی و مالی و مسئولیت تامین امنیت در افغانستان وانجام اقداماتی درزمینه شکل گیری دولت مدرن درافغانستان بازهم درمدیریت بحران امنیت این کشور ناکام بوده اند؟ نتیجه این تحقیق نشان می دهد که روندکندوناقص شکل گیری دولت ملت مدرن در افغانستان موجب بروزمسائل ومشکلات متعددامنیتی درافغانستان شده است.
علیرضا خالق دوست حسین سلیمی
مهمترین مصداق مبارزه برای کسب هویت که منجر به منازعات قومی فراوان گردیده، منطقه بالکان و به ویژه جمهوریهای استقرار یافته در یوگسلاوی سابق می باشد. در این منطقه مفهوم هویت ملی به یکی از اصلی ترین عوامل موثر در جوامع با خصوصیات ویژه تبدیل و به عنوان گره گاه در گفتمان های نژادی و قومیتی مطرح شده است. با توجه به این امر هدف این پژوهش آن است که بررسی نماید تفاوت های گفتمانی چه تأثیری بر منازعات قومی در منطقه بالکان داشته است؟ برای پاسخ به سوال پژوهش، تلاش شده است تا ضمن تجزیه و تحلیل هویت براساس گفتمان های سنتی قومی و نژادی، بیان گردد که تثبیت هویت دینی برای بوسنیایی ها منجر شده است که این هویت را مبنای تمایز خود از دیگری قرار دهند و از این هویت دفاع کنند. یافته های پژوهش نشان می دهد که مبارزات گفتمانی در منطقه بوسنی و هرزگوین و هویت های قومی گوناگون در یک منطقه جغرافیایی در قالب گفتمان های متمایز از تعاریف متفاوت یک گره گاه برای تثبیت معنا در قالب خاصی عمل می کنند و بر این اساس جنگ و نزاع میان هویت های گوناگون امری طبیعی خواهد بود. بعنوان نتیجه گیری می توان گفت که اگر «هویت» در گفتمان غالب به عنوان گره گاه مطرح باشد و همچنین هدف، مبارزه برای هژمونی هویت خاص باشد، در این صورت این منازعه میان گفتمان به مبارزه ای میان هویت ها در قالب های متفاوت از جمله، دینی، نژادی، قومی و ... تبدیل خواهد شد که نتیجه ای جز جنگ های خانمان سوز نخواهد داشت.
غفور ایزدپناه هادی آجیلی
خیزش های مردمی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا که از تونس آغاز شد، تاکنون باعث ایجاد تحولات بسیاری در جهان عرب از جمله تغییر رژیم در برخی از کشورهای عربی (همچون مصر، تونس، لیبی و یمن) را به همراه داشته است. در این راستا، کشورهای مهم منطقه از جمله جمهوری اسلامی ایران و ترکیه بر اساس منافع و علایق خود، جهت گیری های مختلفی را در تعامل با این تحولات اتخاذ کرده اند. پرسش تحقیق چنین است که رفتار جمهوری اسلامی ایران و ترکیه در قبال خیزش های مردمی در خاورمیانه دارای وجوه تشابه و افتراقی می باشد؟ این دو کشور در تحولات مصر رویکردهای مشابهی داشته و هر دو کشور خواهان روی کار آمدن اسلام گرایان در مصر بود. ترکیه به دنبال منافع مادی، هویت ملی گرایی و افزایش جایگاه خودش در منطقه بوده است، اما جمهوری اسلامی ایران به دنبال عناصر هویتی، آرمان های انقلاب اسلامی و در منطقه بوده است. با سرایت اعتراضات به سوریه، ترکیه در آغاز سعی در میانجیگری بین دولت سوریه و مخالفان نمود اما پس از مدتی به صورت علنی از مخالفان رژیم سوریه حمایت کرد. اما جمهوری اسلامی اسلامی ایران ضمن حمایت از اصلاحات در سوریه، با هر گونه دخالت خارجی در سوریه مخالفت کرده و خواستار حل بحران سوریه بر اساس راه حل سوری – سوری است. فرضیه تحقیق حاکی از آن است که رفتار این دو کشور در قبال تحولات بیداری اسلامی بویژه در دو کشور مصر و سوریه، در جهت استفاده از این شرایط به عنوان فرصت برای ارتقاء جایگاه منطقه ای، نفوذ، حفظ و ارتقای قدرت و منافع ملی بوده است. ولی این دو کشور در رسیدن به اهداف خود در منطقه، روش ها و جهت گیری های متفاوتی را به کار می گیرند.
زهرا مبینی کشه هادی آجیلی
موفقیت ایران در غنی سازی اورانیوم و رسیدن به فناوری چرخه سوخت هسته ای واکنش های متفاوتی را در جوامع بین المللی به همراه داشت، برخی از کشورها از جمله امریکا و برخی هم پیمانان او در مخالفت با ایران از هرگونه اقدامی فروگذاری نکرده و با صدور قطعنامه ها و جنجال آفرینی سعی در معرفی ایران به عنوان کشوری علیه صلح جهانی داشته اند و با فرستادن پرونده ایران به شورای امنیت و صدور قطعنامه های تحریم سعی دارند ایران را به تعطیلی فعالیت های هسته ای صلح آمیز خود وادار کنند. در این راستا در سالهای اخیر، سیاستمداران اروپایی هم تحت فشار ایالات متحده به قصد تحت فشار قرار دادن درآمد نفتی و به تبع آن اقتصاد ایران موضوع تحریم را مطرح کرده اند. از اینرو در این پژوهش امکان استمرار یا عدم استمرار تحریم نفتی ایران با تاکید بر تحریم نفتی اتحادیه اروپا در سال2012 مورد بررسی قرار گرفته است. در این زمینه در خصوص پاسخگویی به پرسش اصلی این پژوهش در مورد اینکه شرایط و مولفه های امکان پذیری تحریم نفتی اتحادیه اروپا علیه ایران چیست، فرضیه ذیل مطرح گردید: با توجه به ابعاد سیاسی و اقتصادی بازار جهانی نفت، تحریم نفتی بویژه تحریم نفتی اتحادیه اروپا علیه ایران در کوتاه مدت و نه به صورت اجماعی امکان پذیر است، اما در بلند مدت و به صورت اجماعی امکان پذیر نیست.
علی حاجی نصیری هادی آجیلی
سیاست خارجی کشورها، تحت تاثیر مقدورات ملی و محذوریتهای بین المللی قرار دارد.در چنین حالتی سیاست خارجی ج.ا.ایران به عنوان یک بازیگر عاقل وبسیط در برابر چالشها و فرصتهای مختلفی قرار گرفته است.از جمله این چالشها ،بحرانهای منطقه ای است.وجود بحران های آسیای مرکزی و قفقاز که همراه بوده با چالشهای خشونت آمیز قومی و سرزمینی، سبب شده بود که ایران نگاه جدیدی نسبت به این دو منطقه داشته باشد. منطقه آسیای مرکزی و قفقاز به دلیل موقعیت استراتژیک و ژئوپلیتیکی که بعد از فروپاشی شوروی که دراوایل دهه نود اتفاق افتاد، از اهمیت بسیاری برای ج.ا.ایران برخوردار بوده و است.کشورهای این دو منطقه به دلیل مشکلاتی مثل پروژه دولت –ملت سازی، درگیریهای مرزی و سرزمینی ، استقلال اقلیت ها و ...که چه قبل از استقلال و چه بعد از آن با آن مواجه بودند. به بحران های محلی و منطقه ای گرفتار شدند.در این بین از آنجا که این بحران ها، امنیت و تمامیت ارضی ایران را نیز تحت تاثیر قرار می دهد ،ایران نیز به این بحران ها بی تفاوت نبوده و واکنش نشان داده و خواهد داد. این پژوهش سعی می کند ابتدا به ابعاد و عوامل بحرانهای منطقه ای ،ازجمله جنگ داخلی تاجیکستان، بحران قره باغ،چچن و گرجستان پرداخته و سپس به سیاست و مواضع ج.ا.ایران نسبت به این بحرانها پرداخته شود. این پژوهش با این فرضیه همراه است ،که سیاست خارجی ایران تاحدودی غیر فعالانه بوده وسعی شده هماهنگ و متمایل به قدرت شمالی خود یعنی روسیه باشد و یا حداقل متضاد با روسیه نباشد
رضا باقری مجید عباسی
پژوهش حاضر به با بهره گیری از چارچوب نظری رئالیسم اقتصادی و تمرکز بر اندیشه های رابرت گیلپین که معتقد به نقش محوری دولت در اقتصاد سیاسی بین المللی از جمله در درون سازمان های بین المللی است. همچنین با بهره گیری از داده های آماری استخراج شده از تولیدات علمی برخی سازمان های بین المللی به ویژه اوپک و شرکت های نفتی سعی در برآورد میزان تأثیرگذاری بحران های نظامی چهارگانه جنگ دوم خلیج فارس، 11 سپتامبر 2001، جنگ 2003 عراق و بیداری اسلامی بر اقتصاد انرژی و حتی المقدور تبیین علمی تصمیمات متخذه از سوی سازمان اوپک برای اداره بازار نفت در پی بحران های مذکور داشته؛ به گونه ای که به موجب یافته های پژوهش، در جریان بحران های نظامی مورد بحث که با کاهش عرضه نفت و تبعاً افزایش قیمت آن همراه بوده است. اوپک با اندیشیدن تدابیری ضمن افزایش تولید این حامل انرژی با بهره گیری از اقداماتی از قبیل استفاده از ظرفیت مازاد عربستان سعودی برای برطرف شدن نیاز بازار، به ویژه نیاز مصرف کنندگان اصلی آن که در رأس آنها ایالات متحده آمریکا هستند؛ اقداماتی صورت داده که در مجموع سیاست مذکور ضمن منشعب شدن از منافع ملی دولت های عضو به ویژه قدرتمندترین عضو اوپک یعنی عربستان سعودی لزوماً به نفع سایر اعضاء که خواهان فروش این حامل انرژی با قیمتی بیشتر هستند؛ نبوده است.
اصغر ملک یار اصغر جعفری ولدانی
پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ایران و روسیه با عنایت به خلاء قدرت به وجود آمده در آسیای مرکزی دچار تحولی عظیم گردید. ظهور جمهوری های تازه تأسیس، تغییرات مرزها، افزایش تعدد بازیگران در منطقه و نیز حضور و تعامل و رقابت قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در میان کشورهای نوظهور سبب شکل گیری طیفی از تعاملات از همگرایی و همکاری تا واگرایی و رقابت شد. در این میان هر دو کشور جمهوری اسلامی ایران و روسیه در دوره های تاریخی مختلف پس از فروپاشی در برخی حوزه ها دارای تعامل و در برخی دیگر دارای رقابت بوده و هستند. این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال است که جمهوری اسلامی ایران و روسیه در آسیای مرکزی در چه بخش هایی در تعامل با یکدیگر و در چه بخش هایی در رقابت قرار دارند. در پاسخ باید خاطر نشان ساخت که جمهوری اسلامی ایران در برخی حوزه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مانند جلوگیری از حضور قدرت های خارجی و ناتو در منطقه، جلوگیری از ترانزیت مواد مخدر و افراط گرایی، همکاری های نظامی، مقابله با حضور شرکت های چندملیتی و غیره دارای منافع مشترک و در برخی حوزه ها مانند تقابل در خزر، تقابل در حوزه اکتشاف و ترانزیت انرژی ، اختلاف اقتصادی در زمینه حضور در بازارهای مصرف و ترانزیت کالا و نیز اهداف فرهنگی دارای سیاست ها و منافع تقابلی هستند. هدف این پژوهش شناخت این حوزه های تعاملی و تقابلی به منظور ارائه الگوهایی جهت تقویت همکاری ها و کاهش تنش ها و در نهایت تأمین منافع ملی می باشد.
عبدالقادر کیانی هادی آجیلی
در سال 2011 منطقه خاورمیانه و شمال افریقا با تحولاتی مواجه شد که در طی ان زین العابدین بن علی در تونس، حسنی مبارک در مصر، معمر قذافی در لیبی، علی عبدالله صالح در یمن سرنگون شدند. همچنین اعتراضات در سوریه و بحرین حالت فرسایشی به خود گرفت. در طول این مدت روابط کشورهای ایران، عربستان و مصر به عنوان داعیه داران رهبری منطقه بسیار قابل توجه شد. در این راستا جمهوری اسلامی ایران بدنبال تحقق اهداف کلی سیاست خارجی و راهبرد اسلام گرای انقلابی خود رو در روی راهبرد محافظه کارانه ی عربستان سعودی و اهداف کلی سیاست خارجی این کشور ایستاد. لذا تحرکات دو کشور در جریان تحولات در تقابل با نفوذ یکدیگر بود. این در حالی است که دولت جدید مصر نیز با الهام از شرایط نوین به وجود امده درصدد احیای موقعیت منطقه ای خود برامد استراتژی مصری ها در این باره نظم اسلام گرای اخوانی بوده که خود مستلزم عمل گرایی و موازنه است. بنابراین روابط مصری ها با ایران و عربستان نیز بر مبنای همین راهبرد است.
محمد مقنی مجید عباسی
چکیده تحولات موسوم به بیداری اسلامی در هزاره جدید از پردامنه ترین و ژرف ترین تحولات در ساختار سیاسی کشورهای منطقه به شمار می رود.این تحولات با اعتراض های مردمی علیه حکومت های خودکامه،به منظور دستیابی به دمکراسی،نفی سلطه،حاکمیت قانون و استبداد ستیزی از تونس آغاز گردید و سپس به کشورهای دیگر از جمله مصر،لیبی،یمن،بحرین و سوریه رسید.این وضیعت در کشورهای تونس و مصر به سرنگونی حکومت بن علی و حسنی مبارک انجامید. در بحبوحه این تحولات قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای هر یک به فراخور حال خود تلاش کردند تا منافع خویش را تامین نمایند.از جمله این کشورها ترکیه تحت رهبری حزب عدالت و توسعه به عنوان متحد غرب و الگوی این کشورها به زعم غربی ها می باشد هدف این مقاله بررسی و ارزیابی مواضع سیاست خارجی ترکیه با تأکید بر تحولات داخلی مصر و تونس می باشد برای تحقق این هدف در این تحقیق با استفاده از رویکرد نظری رئالیسم تهاجمی سعی در اثبات این فرضیه داریم که سیاست خارجی فعال ترکیه در تحولات اخیر مصر و تونس، بدنبال افزایش قدرت و نفوذ خود در منطقه به منظور افزایش ضریب امنیتی ، کاهش تهدیدات از سوی رقبای منطقه ای و بین المللی،کنترل بازیگرانی چون جمهوری اسلامی ایران و عربستان،کسب منافع سیاسی و اقتصادی بیشتر و پیشی گرفتن از رقبای منطقه ای می باشد. واژگان کلیدی: سیاست خارجی ،بیداری اسلامی،رئالیسم تهاجمی،حزب عدالت و توسعه،امنیت منطقه ای،منافع ملی
محمدسعید کوتی مجید عباسی
از پایان جنگ جهانی دوم بدین سو، منطقه خاورمیانه به عنوان کانون تأمین انرژی و پل ارتباطی بین المللی همواره مورد توجه بازیگران جهانی بوده است و یکی از بحرانی ترین مناطق در جهان به شمار می آید که حاصل آن تجربه های امنیتی و سیاسی و مداخلات خارجی بوده است.در این بین یکی از مناطقی که از نظر ژئوپلیتیک دارای اهمیت و مورد توجه قدرت های بزرگ جهانی و به ویژه ایالات متحده آمریکا بوده است کشور عراق می باشد.در پی اشغال کویت توسط عراق در سال 1990، ایالات متحده آمریکا با کسب مجوز شورای امنیت سازمان ملل و با همراهی ائتلاف بزرگی از متحدانش کویت را از اشغال عراق خارج نمود.یک دهه بعد و در پی وقوع رویدادهای تروریستی 11 سپتامبر 2001 ، ایالات متحده آمریکا و انگلیس در سال 2003 بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل و در قالب جنگ علیه تروریسم به عراق حمله نموده و رژیم صدام حسین را سرنگون کردند.این پژوهش در پی آن است تا با بررسی تطبیقی سیاست خارجی دو کشور همسایه ی عراق یعنی جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی،همراهی یا عدم همراهی هر یک از آنها را در این دو جنگ (1991و2003 ) بررسی نماید.لذا در این پژوهش کوشش گردیده تا با درنظرگرفتن نظریه سازه انگاری به این پرسش پاسخ داده شود که سیاست خارجی دو کشور مذکور در قبال این دو جنگ چگونه بوده است.با این فرض که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال دو جنگ مزبور مبتنی بر اصل بی طرفی و عدم مداخله و یا همکاری با آمریکا در جنگ بوده است ولی عربستان سعودی در جنگ 1991 موضعگیری مداخله جویانه ای داشته و آمریکا را در این جنگ همراهی نمود اما در جنگ 2003 آمریکا را همراهی ننموده است.
مریم کرمی مجید عباسی
برنامه هسته ای ایران بهانه ای شد که آمریکا ایران را تهدید کننده صلح معرفی کند تا وجهه حقوقی بر اعمال سیاست های تحریمی خود علیه ایران بدهد همین رفتارها امکان تعامل بین دو دولت را کاهش داد زیرا زمانی که بحث از مذاکره می شد با اعمال تحریم هایی جدیدتر عملاً فضای تعاملی که ایالات متحده عنوان می کرد را تحت الشعاع قرار می داد و نه تنها تعاملی شکل نمی گرفت بلکه بر تقابل بین دو دولت نیز افزوده می شد آمریکا تحت هر شرایطی ایران کنونی را تضعیف شده می خواهد و سیاست های تحریمی نیز در همین راستا است.
مهناز زارع مرتضی نورمحمدی
ترکمنستان به عنوان یکی از کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز دارای منابع غنی نفت و گاز می باشد که این منبع غنی انرژی نقش مهمی در سیاست خارجی ترکمنستان در روابطش با سایر کشور ها به خصوص با ایران به دلیل همسایگی آن ایفا می کند. کلید واژه: ترکمنستان، سیاست خارجی، انرژی، ایران
حنیف نصراللهی نسب ابراهیم برزگر
دانشگاه الازهر یکی از نهادهای بسیار موثر در دنیای اهل تسنن و کشورهای مسلمان سنی مذهب است که اکثریت جهان اسلام را تشکیل می دهند این دانشگاه به جهت پتانسیل و ظرفیت هایی که در تاثیر گذاری بر کشورهای مختلف اسلامی دارد موقعیتی خاص را برخوردار است که در طول بیش از هزار سال عمر خود به صورت متناوب و به فراز و فرود های بسیار این پتانسیل را در جهت نشر معارف اسلامی به کار گرفته است لکن یکی از مهم ترین ارزشهای اسلامی و ضرورت های دنیای امروز برای مسلمانان هم گرایی و منطقه گرایی دینی و مذهبی است تا بر اساس آن بتوانند منافع ملی و اهداف دینی خود را محقق کنند . متاسفانه با وجود رویکرد های روشنفکری و متجددانه در دینای اسلام و هم چنین پیشرفت برخی از کشورهای اسلامی ، هم چنان شاهد از هم گسیختگی و گاها رقابت منفی کشورهای مسلمان و نا کار آمد بودن سازمان های بین المللی تشکیل شده توسط آنان هستیم . آسیب شناسی این معضل ما را به این سمت می کشاند که موانع این هم گرایی کدامند و عوامل موثر در آن چه گزینه هایی می توانند باشند . نهاد روحانیت و مرجعیت در هر مذهبی یکی از نهادهای موثر بین المللی در میان مسلمانان است و بر طبق آموزه های تئوری سازه انگاری اگر این نهاد موفق بشود با تغییر ذهنیت و هویت ملتها و دولتها رفتار آنها را تغییر دهد ، می توان آن را یک عامل اثر گذار بین المللی به شمار آورد . اینکه الازهر در مسیر این مهم قرار گرفته یا نه و ریشه ها و عوامل آن چه بوده است سوالی است که این نوشتار مختصر ا به آن پاسخ داده است . واقعیت موجود این است که الازهر در گذشته و حال به سمت هم گرایی کشورهای اسلامی حرکت کرده است و ریشه های این حرکت به پیشینه شیعی مسلک ، افکار سید جمال اسد آبادی و نهایتا زمینه و هویت چند صدایی موجود در مصر باز می گردد هر چند که موانعی بر سر راه آن بوده است که تا کنون رفع آنها به طور کامل میسر نشده است .
شایان قیطاسی هادی آجیلی
عراق موجودیتی ساختگی ودارای هویتی مجهول است بدین معنی که اصولا این کشور با اراده قدرت های بزرگ وبه طور مشخص بریتانیا به وجود آمده است.این عناصر ناهمجوش وناهمسازی که در مجموعه ای به نام عراق کنار هم قرار گرفته اند، از 1920 تاکنون بعد از گذشت سال ها وپشت سر گذاشتن رویدادهای مختلف چه درسطح فروملی وچه در سطح ساختاری، در نظام بین الملل به یک هم آوایی وباور مشترک در خصوص مفهومی به نام عراقیت (عراقی بودن) وهویت ملی وباورهای مشترک نایل نشده اند. فرایند تدوین قانون اساسی عراق جدید، ناهمگونی ها وشکاف های عمیق ومتعددی که ریشه در تاریخ این کشور دارند را از لایه های زیرین به سطح آورده وجلوه های نمایان تری به آن داده است. صلاحیت ها واختیارات گسترده ای در چارچوب این قانون اساسی به حکومت منطقه ای کردستان داده شد که آن رامی توان نوعی بدعت گذاری قلمداد کرد که با روح فدرالیسم کاملا در تضاد می باشدوهمین زمینه شکل گیری طیف گسترده ای از منازعات مابین حکومت اقلیم کردستان وحکومت مرکزی بغداد گردید.این منازعات را می توان تلاشی برای کاهش وبه حداقل رساندن اختیارات اقلیم توسط بغداد، ودر طرف مقابل بهره برداری وبیشتر نمودن اختیارات مزبور توسط اقلیم دانست که در مواقعی مانند مساله تامین امنیت کرکوک حالتی بسیار جدی به خود گرفته است. در کنار این مولفه ها بایستی از فقدان دولت ملی مقتدر وکارآمد، کاهش نقش تاریخی سنی های عراق وتاثیر پذیری شدید این کشور از نظام بین الملل یاد کرد.این مولفه ها وعوامل هر یک به سهم خود ثبات سیاسی در عراق را با چالش جدی مواجه کرده وموقعیتی آسیب پذیر وشکننده را برای این کشور رقم زده است تاجایی که به آسانی فضای جغرافیایی وتمامیت ارضی آن توسط نیرویی به نام داعش مورد هدف قرار می گیرد.
امیر مشتاقی علیرضا کوهکن
شورای همکاری خلیج فارس سازمانی منطقه ای متشکل از شش کشور حاشیه جنوبی خلیج فارس شامل عربستان سعودی ، امارات عربی متحده ، کویت ، عمان ، قطر و بحرین می باشد که در سال 1981 با مساعدت و پشتیبانی کشورهای غربی بویژه آمریکا بمنظور مقابله با آنچه تهدیدات احتمالی جمهوری اسلامی ایران خوانده می شد ، تشکیل گردید و همچنان با همان انگیزه به بقاء خود ادامه می دهد . کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از زمان پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و در نتیجه اجرای پروژه های مختلف ایران هراسی و شیعه هراسی توسط کشورهای غربی ، همواره سعی بر موازنه قوا با جمهوری اسلامی ایران داشته و با توجه به گسیل درآمدهای سرشار نفتی به این کشورها ، نسبت به تجهیز نیروهای مسلح خود به انواع سلاح و تجهیزات پیشرفته و فاقد تناسب با نیروی انسانی و عمق سرزمینی خود اقدام نموده و با انعقاد پیمان های دفاعی داخلی و بین المللی به توسعه اقدامات نظامی در منطقه راهبردی خلیج فارس به خصوص طی یک دهه گذشته مبادرت نموده اند که این امر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را در ابعاد مختلف بویژه نظامی با تهدید مواجه نموده و منجر به امنیتی شدن فضای منطقه و ایجاد معمای امنیت نیز شده است . در این پژوهش طی چهار بخش تلاش گردیده نسبت به توضیح اقدامات نظامی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و تاثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران اقدام گردد ، لذا در بخش اول و طی دو فصل جداگانه کلیات و چارچوب نظری مطرح شده ، در بخش دوم در شش فص ساختار و سازمان نیروهای مسلح کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس مورد بررسی قرار گرفته ، در بخش سوم طی دو فصل به همکاری های نظامی و امنیتی کشورهای عضو شورا با یکدیگر و نیز همکاری های نظامی با کشورهای غربی اشاره گردیده و در بخش چهارم نیز در دو فصل ضمن بررسی مفهومی مبحث امنیت ملی ، به بررسی چگونگی تاثیر اقدامات نظامی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران پرداخته شده است .
الهه السادات بزاززاده طزرجانی هادی آجیلی
جهان پس از فروپاشی شوروی، تحت سیطره و هژمونی آمریکا بوده است. آمریکا در کنار اتحادیه اروپا و ژاپن نهادهای اقتصادی و مالی جهان را در اختیار داشته اند. اما با افول اقتصادی آمریکا و رشد اقتصادی کشورهایی چون چین، در کنار قدرت های نوظهور دیگری مانند روسیه، هند، برزیل و آفریقای جنوبی موسوم به بریکس، باعث شده است تا قرن بیست و یکم را متعلق به کشورهای بریکس و در صدر آن ها چین بدانند. این که در چند دهه آینده وضعیت حاکم بر روابط بین الملل به چه سویی حرکت خواهد کرد، یکی از سوالات ضروری و مهم در آغاز قرن بیست و یکم می باشد. آیا قدرت های نوظهور موسوم به بریکس، قدرت هژمون آینده خواهند بود یا اینکه جهان به سمت چند قطبی شدن پیش می رود؟ این سوالی است که با رویکرد اقتصاد سیاسی به آن پاسخ خواهیم داد. با بررسی توان اقتصادی بریکس در مقایسه با قدرت های برتر جهانی و چشم اندازی که برای چند دهه آینده جهان متصور می شوند، سعی خواهیم کرد که به این سوال پاسخ دهیم. اما آن چه که مسلم است، هژمونی آمریکا رو به پایان بوده و قدرت های نوظهور اقتصادی با پشتوانه سیاسی کشورهایی چون روسیه و چین، سهم بسیار بیشتری در مدیریت جهانی ایفا خواهند کرد
هادی آجیلی محمدرضا تاجیک
چکیده ندارد.