نام پژوهشگر: اسماعیل پیشبهار
اکبر نصیری اسماعیل پیش بهار
با توجه به شناخت امکانات و تنگناهای موجود بخش کشاورزی، برای افزایش تولید و درآمد کشاورزان مناسب ترین راه، بهبود کارایی فنی یعنی به دست آوردن بیشترین تولید ممکن از مقدار مشخصی عوامل تولید می باشد. توت فرنگی بیش از 30 سال است که در استان کردستان به عنوان یک محصول باغی کشت می شود و سازگاری خوبی با آب و هوا و اقلیم آن از خود نشان داده است. تولید توت فرنگی در استان، که بخش اعظم تولید کشور را تأمین می کند، از جنبه های گوناگونی دارای اهمیت است که از آن جمله می توان به مواردی همچون ایجاد درآمد و اشتغال برای خانوارهای روستایی و همچنین تأمین نیاز بازار تازه خوری و تأمین ماده خام صنایع تبدیلی اشاره نمود. هدف اصلی از تحقیق حاضر «تعیین مقدار بهینه مصرف نهاده ها در تولید توت فرنگی در شهرستان سنندج و همچنین تعیین کارایی فنی تولیدکنندگان مختلف این محصول» می-باشد. داده های این مطالعه از 129 کشاورز تولیدکننده توت فرنگی در سال زراعی 89-1388 جمع آوری شده است. برای انتخاب تابع تولید، از میان توابع تولید کاب-داگلاس، ترانسلوگ، ترانسندنتال، لئونتیف تعمیم یافته و درجه دوم تعمیم یافته، با توجه به معیارهای مختلف، تابع تولید ترانسلوگ به عنوان تابع برتر انتخاب شد. نتایج بررسی اقتصادی بودن نهاده ها نشان می دهد که کشاورزان توت فرنگی کار از نهاده های کود حیوانی و آب بیشتر از حد بهینه اقتصادی و از سایر نهاده ها کمتر از مقدار بهینه استفاده می کنند. بررسی کشش تولیدی نهاده ها بیان می کند نیروی کار خانوادگی در ناحیه اول، نهاده های سطح زیرکشت، نیروی کار روزمزد و کود شیمیایی در ناحیه دوم تولیدی و نهاده های آب و کود حیوانی نیز در ناحیه سوم تولیدی هستند. برآورد میزان کارایی فنی کشاورزان نیز نشان می دهد که مزارع کشت این محصول در دامنه 37/0 تا 97/0 از کارایی فنی قرار دارند میانگین کارایی آنها نیز 88/0 می باشد. بررسی مدل ناکارایی نیز نشان داد متغیرهای سطح تحصیلات، سن بوته و تعداد وجین اثر منفی بر ناکارایی داشتند. تعداد قطعات، تکفل و فاصله نیز اثر مثبت بر ناکارایی دارند.
محسن صالحی کمرودی جعفر حقیقت
رشد ارزش افزوده بخش کشاورزی برای کاهش فقر، بهبود امنیت غذائی و رشد سایر بخش های اقتصاد اهمیت بالائی دارد. برای دستیابی به رشد بالا در این بخش بایستی عوامل موثر بر آن را شناخت. درسال های اخیر، اقتصاددانان بر تاثیر تجارت خارجی بر رشد تاکید کرده اند. هدف اصلی این مطالعه بررسی تاثیر رشد تجارت بین الملل بر رشد بخش کشاورزی در بین کشورهای گروه دی هشت است. این گروه شامل کشورهای بنگلادش، مصر، اندونزی، ایران، مالزی، نیجریه، پاکستان و ترکیه می باشد. به علت اهمیت، اهداف و فواید تشکیل دی هشت این گروه برای مطالعه انتخاب شد. نتایج این پژوهش می تواند برای وضع سیاست های تجاری و کشاورزی مشترک در قالب دی هشت مورد استفاده قرار گیرد. به طور کلی، پنج اثر برای تاثیر تجارت خارجی بر رشد در ادبیات رشد و تجارت وجود دارد: بر طبق نظریه رشد درونزا، به وسیله واردات بنگاه ها می توانند تکنولوژی های نوین را بکار گرفته و کارایی خود را ارتقا دهند (اثر سرریز)؛ بنگاه های درگیر تجارت در برخورد با بنگاه های خارجی می توانند از آن ها یاد بگیرند (اثر تقلید)؛ تجارت خارجی با ایجاد رقابت بهره وری و نوآوری را تشویق می کند (اثر رقابت)؛ با توسعه صادرات بازار پیش روی بنگاه داخلی گسترش می یابد (اثر مقیاس) و واردات نهاده های متنوع فراهم می کند (اثر افزایش تنوع مواد واسطه ای). ادبیات تجربی نشان می دهد که صادرات عمدتا تاثیر مثبت بر رشد دارد در حالی که در مورد واردات نتایج متفاوت است. بر مبنای ادبیات نظری و تجربی الگوی تجربی مناسبی برای این مطالعه انتخاب شد که در آن ارزش افزوده متغیر وابسته و موجودی سرمایه، صادرات، واردات، سرمایه انسانی متغیرهای توضیحی هستند. داده های مورد استفاده برای این مطالعه برای بخش کشاورزی کشورهای دی هشت در دوره 1983-2007 واقعی شده و به شکل سرانه و لگاریتمی درآمدند. نتایج آزمون های ریشه واحد llc، ips،cadf، فیشر و هادری نشان دادند که متغیرها با یک بار تفاضل گیری مانا می شوند. نتایج آزمون های ، کائو و پدرونی وجود هم انباشتگی میان متغیرها را تائید می کنند. الگوی تجربی با استفاده از انواع روش های کلاسیک و جدید تخیمن زده شد اما در نهایت با توجه به نتایج آزمون های انتخاب مدل پانل دیتا و وجود ناهمسانی، خودهسبتگی سریالی و همبستگی واحدهای مقطعی از روش pcse برای برآورد استفاده گردید. نتایج تخمین بر تاثیر مثبت و معنادار مثبت سرمایه فیزیکی و انسانی بر رشد ارزش افزوده بخش کشاورزی کشورهای دی هشت تاکید می کردند. همچنین مشخص شد واردات باعث بهبود معنادار ارزش افزوده می گردد. مهم ترین دلیل این تاثیر می تواند به نقش واردات در تامین نهاده ها مرتبط باشد. علی رغم انتظار، صادرات تاثیری بر رشد بخش کشاورزی نداشت. چندین دلیل برای این مساله می تواند وجود داشته باشد؛ از جمله نوسان درآمدهای صادراتی.
عرفان کهنه پوشی اسماعیل پیش بهار
گندم و سیب زمینی از محصولات استراتژیک و محوری در سطح کشور و از جمله استان کردستان می باشد. یکی از محدودیت¬هایی که معمولا از طرف تولیدکنندگان محصولات کشاورزی در اغلب کشورها بویژه کشورهای در حال توسعه عنوان می شود، محدودیت بودجه و منابع مالی است. از آنجا که یکی از عوامل مهم و تاثیر گذار بر توان واحد¬های تولیدی، دسترسی به بودجه در سطح مناسب برای تامین نهاده¬های تولیدی است؛ حداکثر سازی تولید بنگاه با در نظر گرفتن قید بودجه، تابع تقاضای ثابت و تابع تولید غیر مستقیم را ایجاد می¬کند. بنابراین در این پژوهش از روش تابع تولید غیرمستقیم برای محاسبه مقدار محدودیت بودجه و کاهش میزان محصول در اثر محدودیت بودجه موجود استفاده شد. بدین منظور از داده¬های قیمت و مقدار نهاده¬ها و همچنین میزان تولید محصولات گندم دیم، سیب¬زمینی و گندم آبی استان کردستان طی سال¬های 90-1370 استفاده شد. نتایج نشان داد که مقدار ضریب لاگرانژ برای محصولات مورد نظر و برای هر سه مدل بزرگتر از یک است. مقدار ضریب لاگرانژ برای مدل lewbel برای گندم آبی 1/538 همچنین برای سیب¬زمینی 1/5 و برای گندم دیم 1/38 می¬باشد که بیان کننده محدودیت بودجه در تولید محصولات نام برده می¬باشد. میزان محدودیت بودجه برای مدل lewbel برای گندم آبی 62/31، برای سیب¬زمینی 44/99 و برای گندم دیم 26/88 درصد بدست آمد که فرم lewbel این میزان محدودیت بودجه منجر به کاهش تولید 37/98 درصد برای گندم آبی، 49/44 درصد برای سیب¬زمینی و 48/2 درصد برای گندم دیم شد. افزایش تولید با رفع محدودیت بودجه می¬تواند سودی عاید تولید کنندگان نماید که انگیزه ادامه تولید را در آنان ایجاد می¬کند و از معضلاتی نظیر مهاجرت جلوگیری می¬نماید. در این راستا توصیه می¬شود، تسهیلات بانکی با نرخ بهره اندک در اختیار زارعین قرار بگیرد و توجه خاص به سیاست¬های قیمتی نهاده¬ها، سیاست قیمتی محصول شود. در پایان، با توجه به نتایج آزمون و با عنایت به اینکه مدل lewbel یک مدل متداخل محسوب می¬شود، از لحاظ آماری این مدل برای برآورد تابع تولید غیر مستقیم بهتر از سایر مدل¬ها می¬باشد.