نام پژوهشگر: بهنام امیری بشلی
فاطمه اصغرنژاد بهنام امیری بشلی
افلاتوکسین ها گروه بزرگی از سموم قارچی هستند که توسط گونه های خاصی از جنس aspergillus تولید می گردند. این گروه از سموم قارچی به عنوان مهمترین توکسین های قارچی محسوب می شوند که وجود آن ها در محصولات غذایی به ویژه بذور گندم و ذرت یک خطر همیشگی برای ایجاد بیماری های مزمن و خطرناک در انسان و حیوان در نظر گرفته شده است. در این پژوهش، در محیط کشت ساده و کم هزینه سیب زمینی دکستروز براث، میزان تغییرات تولید افلاتوکسین های g1، b2، b1 و g2 در گونه های aspergillus flavus و aspergillus foetidus با استفاده از روش کروماتوگرافی مایع با کارائی بالا بررسی شده است. برای این منظور قارچ های یاد شده در 50 میلی لیتر محیط pdb کشت داده شده و در شرایط مشابه محیط رشد طبیعی (دمای 26 درجه سانتیگراد، رطوبت 80% و در تاریکی به مدت 32 روز) نگهداری شدند. پس از دستیابی به دامنه زمانی بیشینه تولید افلاتوکسین، میزان تولید افلاتوکسین های g1، b2، b1 و g2 در 13 گونه قارچ آسپرژیلوس شامل: a. ustus ،a. terreus،a. candidus ،a. carneus ،a. ostianus،a. auricomus،a. niveus ،a. niger ،a. fumigatus، a. parasiticus ،a. caespitosus،a. awamori و a. sclerotiorum ارزیابی شده است. در ادامه این پژوهش میزان آلودگی افلاتوکسین در بذور گندم و ذرت جمع آوری شده از بازار شهر ساری که دارای بیشترین تعداد گونه های آسپرژیلوس بودند، با استفاده از روش کرماتوگرافی لایه نازک ( tlc ) مورد ارزیابی قرار گرفت. بر اساس یافته های این تحقیق در دو گونه قارچی a. flavus و a. foetidus روند تولید چهار نوع افلاتوکسین طی دوره زمانی 32 روزه به صورت سینوسی بود. در گونه a. foetidus افلاتوکسین های b2، b1 و g1 به ترتیب به میزان 71/8 ،30/2 و 10/3 میلی گرم در 50 میلی لیتر محیط pdb در روز 24 پس از کشت و افلاتوکسین g2 به میزان 02/0 میلی گرم در 50 میلی لیتر محیط pdb در روز 20 پس از کشت به بیشترین مقدار خود رسیدند. در گونه a. flavus افلاتوکسین های b2، b1و g2 به ترتیب به میزان 92/487، 18/46 و 57/8 میلی گرم در 50 میلی لیتر محیط pdb در روز 20 پس از کشت و افلاتوکسین g1 به میزان 49/126 میلی گرم در 50 میلی لیتر محیط pdb در روز 24 پس از کشت به بیشترین مقدار خود رسیدند. بیشترین توکسین تولید شده از نوع b1 در قارچ a. flavus و کمترین آن از نوع g2 در قارچ a. foetidus بوده است. بنابراین بر اساس نتایج به دست آمده محدوده زمانی 24- 20روز به عنوان محدوده زمانی مناسب جهت بررسی توانائی تولید افلاتوکسین در 13 گونه دیگر آسپرژیلوس انتخاب گردید. در بین این قارچ ها، گونه a. parasiticus بیشترین میزان افلاتوکسین را تولید نمود. افلاتوکسین g1 در گونه های a. terreus،a. fumigatus،a. carneus ،a. niveus، a. parasiticus،a. caespitosus،a. ostianus و a. niger تولید نشد. افلاتوکسین g2 در گونه های a. niveus،a. ostianus،a. niger و a. sclerotiorum تولید نشد. افلاتوکسین b2 در دو گونه a. carneus و a. sclerotiorum تولید نشده و افلاتوکسین b1 در گونه a. ostianus تولید نشد. به طور کلی در گونه های بررسی شده میزان تولید افلاتوکسین b1 بیشترین بوده است. بر اساس نتایج حاصل از شناسائی و جداسازی گونه های قارچ آسپرژیلوس از بذور گندم و ذرت، پنچ گونه به اسامی a. flavus، a. parasiticus،a. awamori،a. niger و a. fumigatus شناسائی شدند. با توجه به نتایج به دست آمده از روش tlc، حضور افلاتوکسین در عصاره استخراج شده از بذور گندم و ذرتی که بیشترین میزان آلودگی به گونه های قارچی آسپرژیلوس را دارا بودند، تائید نگردید. در واقع با استفاده از روش tlc حضور هیچ یک از چهار نوع افلاتوکسین در گونه های قارچ آسپرژیلوس جداسازی شده از بذور گندم و ذرت به اثبات نرسید.
حمید رضا نامدار محمد رضا دماوندیان
با توجه به خسارت بالای آفات انباری و اثر سوء سموم شیمیایی ، استفاده از ترکیبات گیاهی بهترین وسیله برای کنترل آفات انباری محسوب می شوند. در این تحقیق خواص حشره کشی عصاره گیاهان گزنه urtica dioica و آقطی sambucus ebulus روی دو گونه از آفات مهم محصولات انباری شپشه آرد tribolium confusum و شپشه برنج sitophilus oryzae مورد بررسی قرار گرفت. در آزمایش خاصیت تماسی عصاره های گیاهی هر واحد آزمایشی شامل یک ظرف پتری دیش (cm8) که با غلظت های مختلف آغشته شده و سپس در هریک 10 حشره کامل رها سازی شد ، سپس مرگ و میر حشره پس از 24 ، 48 و 72 ساعت شمارش و ثبت گردید. نتایج حاصل از بررسی نشان داد که درصد مرگ و میر شپشه آرد در بالاترین غلظت (mg/ml 500) عصاره گیاه آقطی پس از 24 ، 48 و 72 ساعت به ترتیب 20% ، 23% و 30 % و عصاره گیاه گزنه در بالاترین غلظت (mg/ml80) به ترتیب 83 % ، 95 % و 100% بود . همچنین درصد مرگ و میر روی شپشه برنج در بالاترین غلظت (mg/ml 500) در عصاره گیاه آقطی پس از 24 ، 48 و 72 ساعت به ترتیب 28 % ، 32% و 36% ودر بالاترین غلظت (mg/ml50 ) عصاره گیاه گزنه به ترتیب 81% ، 91% و 100% بود. مقدار lc50 محاسبه شده پس از24 ، 48 و 72 ساعت برای عصاره گزنه روی شپشه آرد به ترتیب 96/43 ، 68/28 و 54/24 میلی گرم برمیلی لیتر و برای عصاره آقطی به ترتیب 75/921 ،48/821 و 59/659 میلی گرم بر میلی لیتر و مقدار lc50 محاسبه شده پس از24 ، 48 و 72 ساعت برای عصاره گزنه روی شپشه برنج به ترتیب 855/32 ، 109/25 و 851/21 میلی گرم بر میلی لیتر و برای عصاره آقطی 53/743 ، 09/632 و29/568 میلی گرم بر میلی لیتر تعیین گردید. در آزمایش اثر دورکنندگی ، برای تعیین درصد دورکنندگی هرکاغذ صافی به دو نیمه مساوی تقسیم شده و هر نیمه به طور جداگانه باغلظت های20، 25، 31 ،39 ، 50 ، 63 و 80 میلی گرم بر میلی-لیتر از عصاره های گیاهی آغشته شد ، سپس در هر پتری دیش20 حشره کامل در وسط کاغذ صافی قرار داده و تعداد حشرات کامل موجود روی هر نیمه ، هر یک ساعت متوالی ، تا پنج ساعت مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج آزمایش نشان داد که اثرات دورکنندگی عصاره هر دو گیاه مذکور به طور معنی داری روی حشرات کامل شپشه آرد بیشتر از شپشه برنج بود. همچنین درصد دورکنندگی عصاره گیاه آقطی و گزنه روی شپشه برنج در غلظت (mg/ml80) پس از یک ساعت به ترتیب 80 و 60% و شپشه آرد به ترتیب 100 و 50/97% بود. میانگین درصد دورکنندگی عصاره گزنه در غلظت (mg/ml80) شپشه آرد و شپشه برنج به ترتیب برابر با 50/88% و 50/47% و جزو گروه v و iv از گروههای پنج گانه قرار گرفتند. میانگین درصد دورکنندگی عصاره آقطی در غلظت 80 میلی گرم بر میلی لیتر درشپشه آرد و شپشه برنج به ترتیب برابر با 50/98% و 50/63% که جزو گروه v و iv از گروههای پنج گانه قرار گرفتند. درآزمایش بازدارندگی تغذیه ، جهت مقدار بازدارندگی تغذیه عصاره گیاهی گزنه و آقطی ، غلظت 10 میلی گرم بر میلی لیتر عصاره با ماده غذایی ( قطعه ویفری ) در زمان های مختلف روی حشرات کامل شپشه آرد و شپشه برنج مورد بررسی قرار گرفت. طبق فرمول شاخص بازدارندگی درجه تاثیر بازدارندگی تغذیه عصاره آقطی و گزنه روی شپشه آرد پس از سپری شدن مدت زمان یک هفته به ترتیب برابر با درجه تاثیر خوب و خوب مشاهده گردید ، در حالی که درجه تاثیر بازدارندگی تغذیه عصاره آقطی و گزنه پس از سپری شدن مدت زمان دو هفته به ترتیب برابر با درجه تاثیر خوب و متوسط دیده شد. همچنین مقدار درجه بازدارندگی تغذیه عصاره آقطی و گزنه روی شپشه برنج بعد از مدت زمان یک هفته به ترتیب برابر با درجه تاثیر عالی و خوب مشاهده گردید ، در حالی که درجه تاثیر بازدارندگی تغذیه عصاره آقطی و گزنه پس از سپری شدن مدت زمان دو هفته به ترتیب برابر با درجه تاثیر خوب و متوسط محاسبه گردید. آزمایش بررسی دوام سمیت تماسی ، جهت تعیین دوام سمیت تماسی عصاره گیاهی گزنه و آقطی ، غلظت های 50 ، 63 و 80 میلی گرم بر میلی لیتر برای عصاره گزنه و غلظت های230 ، 340 و 500 برای عصاره آقطی در نظر گرفته شد. برای انجام آزمایش ابتدا مقدار 1 میلی لیتر از غلظت های مختلف عصاره در ظروف پتری دیش 8 سانتی متری قرار داده شد و سپس بعد از 3 ، 5 و 7 روز از تاریخ عصاره گیری ، تعداد 10 حشره کامل داخل ظروف پتری آزمایش قرار داده شد و پس از 24 ساعت تعداد حشرات مرده شمارش گردید. نتایج داده ها نشان داد که عصاره گیاه گزنه روی شپشه آرد و شپشه برنج دوام بیشتری نسبت به عصاره گیاه آقطی دارد.
امیر موذنی محمدرضا دماوندیان
برای ارزیابی اثر سمیت سموم گیاهی و شیمیایی علیه مراحل مختلف زندگی سفید بالک گلخانه trialeurodes vaporariorum و حشرات بالغ سنک شکارگر macrolophus caliginosus آزمایشی در شرایط آزمایشگاهی و گلخانه ای در قالب آزمایش فاکتوریل با طرح کاملا ثصادفی در 5 تیمار و3 تکرار با استفاده از حشره کش های گیاهی سیرینول، پالیزین و تنداکسیر و حشره کش شیمیایی ایمیداکلوپرید و شاهد (آبپاشی) در غلظت های 5/0، 9/0، 8/1 و 3 درهزار روی گیاه گوجه فرنگی اجرا و داده ها پس از اصلاح با نرم افزار sas آنالیز گردید. اثرات متقابل حشره کش و غلظت بر سفیدبالک و ماکرولوفوس در سطح یک درصد اختلاف معنی داری داشت(p<0.01). در سفیدبالک گلخانه با افزایش غلظت میزان مرگ ومیر افزایش و با افزایش سن پورگی میزان مرگ ومیر کاهش یافت. آزمون دانکن در سطح 5 درصد نشان داد که در پوره سن اول در آزمایشگاه ایمیداکلوپرید 3 و 8/1 درهزار و تنداکسیر 3 درهزار بدون اختلاف معنیدار با یکدیگر به ترتیب بیشترین مرگ و میر را داشتند. در سن دوم پورگی ایمیداکلوپرید و تنداکسیر 3 درهزار و ایمیداکلوپرید 8/1 درهزار بدون اختلاف معنیدار با یکدیگر بیشترین مرگ و میر را دارند (p<0.05). در سن سوم پورگی ایمیداکلوپرید و تنداکسیر 3 درهزار با یکدیگر اختلاف معنی داری نداشته و به ترتیب بیشترین مرگ و میر را دارند (p<0.05). در سن چهارم پورگی ایمیداکلوپرید 3درهزار بیشترین مرگ و میر را داشته و به تنهایی در یک گروه قرار گرفته است. در حشرات بالغ سفیدبالک گلخانه ایمیداکلوپرید 3 و 8/1 درهزار، تنداکسیر 3 درهزار، سیرینول و پالیزین 3 درهزار با یکدیگر اختلاف معنی داری در سطح 5 درصد نداشته و به ترتیب بیشترین مرگ و میر را داشته اند. در آزمایش گلدانی مقایسه میانگین مرگ ومیر ناشی از حشره کش ها علیه پوره های سن اول سفیدبالک گلخانه نشان می دهد که در سطح 5 درصد به ترتیب بیشترین و کمترین اثر مربوط به ایمیداکلوپرید 3 درهزار و پالیزین 5/0 درهزار می باشد. در سن دوم پورگی ایمیداکلوپرید و تنداکسیر 3 درهزار به ترتیب با 1/94 و 77/90 درصد بیشترین مرگ و میر را داشته و با یکدیگر اختلاف معنی داری نداشتند (p<0.05). در سن سوم و چهارم پورگی ایمیداکلوپرید 3 درهزار بیشترین مرگ و میر را داشته است. بیشترین اثر روی حشرات بالغ سفیدبالک گلخانه به ترتیب مربوط به ایمیداکلوپرید 3 درهزار، تنداکسیر 3 درهزار، پالیزین 3 درهزار، ایمیداکلوپرید 8/1 درهزار و سیرینول 3 درهزار بوده که با یکدیگر اختلاف معنی داری در سطح 5 درصد ندارند. مقایسه میانگین حشره کش ها روی سنک ماکرولوفوس نشان داد غلظت های مختلف ایمیداکلوپرید بیشترین اثر راداشته و با یکدیگر و با سایر سموم اختلاف معنی داری دارند. توصیه می شود از حشره کش های گیاهی مذکور در برنامه های مدیریت تلفیقی آفات بجای حشره کش های شیمیایی استفاده شود.
احمدرضا آموزگار طبری محمدرضا دماوندیان
بالشک مرکبات pulvinaria aurantii (cock.) در حال حاضر مهمترین آفت مرکبات شمال کشور می باشد. به منظور بکارگیری روش های مدیریت تلفیقی آفات، سطح زیان اقتصادی بالشک مرکبات روی پرتقال تامسون ناول طی سال های 91-1390 مورد مطالعه قرار گرفت. در سال اول ظهور اولین کیسه تخم های حاصل از پوره های زمستان گذران در اوایل خرداد مشاهده و متعاقب آن عمل آلوده سازی سرشاخه های انتخابی به کیسه تخم های آفت در اواخر خرداد انجام شد. پوره های حاصل مراحل مختلف زندگی خود را روی این سرشاخه ها گذرانده و در نهایت کیسه تخم های حاصل از این نسل در اواسط شهریور 90 مشاهده شد. سطح زیان اقتصادی برای این نسل براساس شیب خط رگرسیون بین تعداد کیسه تخم آفت و تعداد میوه های سیاهک زده، قیمت محصول و هزینه های مبارزه برای سموم اتیون، دورسبان، آپلاد، دیازینون و آدمیرال به ترتیب برابر 133، 125، 110، 131 و 116 عدد کیسه تخم بالشک به ازای سرشاخه های میوه دار یک درخت پرتقال تامسون ده ساله تعیین شد. آلوده سازی سرشاخه ها به کیسه تخم های حاصل از نسل اول برای محاسبه سطح زیان اقتصادی نسل دوم آفت در سال 90 در اوایل مهر ماه انجام گرفت. در آزمایش مربوط به این نسل با توجه به بارندگی های زیاد پاییز 90 در هیچ یک از تیمارهای آزمایشی تا زمان برداشت محصول برگ یا میوه سیاهک زده ایی مشاهده نشد. به همین دلیل سطح زیان اقتصادی برای این نسل قابل محاسبه نبود. همچنین بر اساس نتایج حاصل از توزین میوه های سرشاخه های آزمایشی در زمان برداشت محصول، وزن میوه در تیمارهای آزمایشی مختلف اختلاف معنی داری با هم نداشت. در سال دوم ظهور کیسه های تخم حاصل از پوره های زمستان گذران در اواسط اردیبهشت مشاهده و عمل آلوده سازی سرشاخه های انتخابی در اوایل خرداد انجام شد. پوره های حاصل مراحل مختلف زندگی خود را تا اواخر مرداد به پایان رساندند. بر اساس محاسبات، سطح زیان اقتصادی این نسل برای سموم اتیون، دورسبان، آپلاود، دیازینون و آدمیرال به ترتیب برابر 242، 228، 201، 238 و 211 کیسه تخم به ازای سرشاخه های میوه دار یک درخت پرتقال تامسون 10 ساله محاسبه شد. برای محاسبه سطح زیان اقتصادی نسل دوم آفت در این سال آلوده سازی سرشاخه های انتخابی به کیسه تخم های آفت در اوایل شهریور صورت گرفت. طبق محاسبات سطح زیان اقتصادی این نسل برای سموم اتیون، دورسبان، آپلاود، دیازینون و آدمیرال به ترتیب برابر 202، 191، 168، 200 و 177 کیسه تخم بالشک در سرشاخه های میوه دار یک درخت پرتقال تامسون ده ساله تعیین شد. تعداد تخم های موجود در هر کیسه تخم شمارش شد. بر اساس نتایج میانگین تخم های موجود در هر کیسه تخم در پاییز 90 و بهار 91 به ترتیب برابر 131 (حداقل 42 و حداکثر 379 عدد) و 104 (حداقل 45 و حداکثر 288 عدد) بود. بین میانگین تخم های شمارش شده در هر کیسه تخم بین دو نسل اختلاف معنی داری مشاهده نشد (01/0=p).برآورد جمعیت کنه های شکارگر خانواده فیتوزئیده طی ماه های شهریور تا آبان در سال های 90 و 91 انجام شد که در هر دو سال روند کاهش جمعیت از اواخر تابستان تا اوایل پاییز و سپس افزایش تدریجی در جمعیت کنه ها مشاهده شد.
مرتضی نورمحمد پور معصومه شایان مهر
این پژوهش برای ارزیابی اثر سموم سنتتیک بر فراوانی و تنوع کارابید های شکارگر در باغهای مرکبات استان مازندران انجام شد. توانایی شکارگری سه گونه harpalus rufipes،broscus karelinii و pterostichus macer از شفیره مگس میوه مدیترانه ای در شرایط آزمایشگاهی نیز مورد بررسی قرار گرفت. علاوه بر این توانایی شکارگری گونه های فوق الذکر در شرایط باغی بر روی شفیره مگس میوه مدیترانه ای با استفاده از واکنش pcr توسط یک جفت پرایمر اختصاصی گونه c. capitata مورد ارزیابی قرار گرفت. دو باغ مرکبات هر کدام حدودا هفت هکتار در نظر گرفته شد، کنترل آفات به مدت شش سال متوالی در یک باغ فقط به کمک دشمنان طبیعی و روغنهای معدنی انجام شد و در قطعه دیگر برای کنترل آفات از انواع آفت کشهای سنتتیک که در سطح باغهای استان رایج می باشد استفاده شد. در هر بلوک 10 تله گودالی (pitfall trap) به فواصل 30×13 متر از یکدیگر تعبیه و نمونه برداری به فاصله هر دوهفته یک بار (در زمستان هرماه یک بار) انجام شد و کلیه سخت بالپوشان کارابید به دام افتاده شمارش و شناسایی شدند. گونه های h.rufipes، b. karelinii و p.macer یک هفته قبل از انجام آزمایش تشخیص dna در باغ رهاسازی شدند. برای اطمینان کامل از حضور حجم بالای شفیره مگس میوه مدیترانه ای در باغ حدود 3400 عدد شفیره نر عقیم شده مگس میوه مدیترانه ای در باغ رها سازی شد. هفت عدد تله گودالی به صورت تصادفی در باغ مورد آزمایش تعبیه گردید. تله ها به فاصله یک، دو، سه، چهار، پنج و شش روز بعد رهاسازی شفیره ها بررسی شدند و حشرات بالغ گرفتار شده از سه گونه رهاسازی شده جمع آوری شده و بلافاصله به آزمایشگاه منتقل شد و برای استخراج dna منجمد شدند. در باغهای عاری از سموم گونه های harpalus rufipes، broscus karelinii، brachinus brevicollis، harpalus distinguendus، harpalus subtruncatus، agonum dorsal، amara aenea، laemostenus caspius، poecilus cupreus و pterostichus macer توسط تله های گودالی جمع آوری شدند. اگر چه در باغ دیگر که از سموم سنتتیک استفاده می شد تعداد 6 گونه شامل:h. rufipes، b. karelinii، b. brevicollis،h. distinguendus ،a. aenea و a. dorsal شناسایی شدند. میانگین تعداد کارابیده های شکارگر در باغ عاری از سموم 41/23 و در باغ تحت فشار سموم 25/12 به ازای هر تله گودالی بود. در بررسی زیست سنجی گونه p. macer بیشترین حساسیت را نسبت به حشره کش مالاتیون با 25/3= lc90 و در مقابل گونه h. rufipes با 91/24lc90= بیشترین مقاومت را نسبت به حشره کش نام برده از خود نشان دادند. نتایج آزمایشات تغذیه سه گونه h.rufipes، b. karelinii و p.macer از شفیره های مگس میوه مدیترانه ای در شرایط آزمایشگاهی نشان داد که این گونه ها به ترتیب بیشترین میزان تغذیه از شفیره ها را در 24 ساعت داشتند. نسبت گونه های مثبت (گونه هایی که از شفیره مگس میوه تغذیه کردند) در شرایط باغی، به ترتیب برای گونه h. rufpes 16/79% برای گونه b. karelinii 92/76% و برای گونه p. macer 75% بود.
سلمان شریفی مهر ناصر عزیزی
سولفورافان (sf)، ایزوتیوسیاناتی از ریشه گلوکورافانین، در اثر واکنش گلوکوزینولات با آنزیم میروسیناس آزاد می شود. اغلب ترکیبات گلوکوزینولات ها در گیاها ن خانواده ی براسیکا (از قبیل: بروکلی، جوانه ی بروکسل، کلم گل، کلم برگ و کلم قمری) وجود دارند. مطالعات عمومی و بالینی نشان داده است سولفورافان موجود در سبزیجات خانواده ی براسیکا نقش مهمی در کنترل و انسداد مراحل مختلف از فرآیندهای سرطانی ایفاء می کند. در این مطالعه، فاز معکوس- کروماتوگرافی مایع برای آنالیز سولفورافان در بافت های بروکلی (از قبیل: دانه، گل، برگ و جوانه ی 10 روزه) مورد استفاده قرار گرفت. بافت های ذکر شده در هگزان خوابانیده، خشک و هیدرولیز آنزیمی آنها تحت شرایط بافر فسفات در 6/8=ph برای مدت 8 ساعت انجام شد. سپس محصولات آزاد شده بوسیله ی اتیل استات عصاره گیری شدند. سیستم شویش ایزوکراتیک و مخلوطی از آب/استونیتریل (35/65 در صد حجمی) با ستون تجزیه ای c8 برای جداسازی سولفورافان مورد استفاده قرار گرفت. کمترین مقدار سولفورافان در برگ ها (4 میکرو گرم بر گرم وزن خشک)، در حالیکه، بیشترین مقدار سولفورافان در جوانه ی ده روزه (1216 میکرو گرم بر گرم وزن خشک) بدست آمد. با این وجود، تفاوت در مقادیر سولفورافان بین دانه و جوانه ی ده روزه نسبتأ ناچیز بود. بیشترین مقادیر ترکیب نشان می دهد که جوانه ی ده روزه منبع مناسبی برای تهیه سولفورافان می باشد. خلوص و حضور سولفورافان در عصاره ی خام بافت های بروکلی با استفاده از کروماتوگرافی گازی- طیف سنجی جرمی و اسپکتروسکوپی تبدیل فوریه- ناحیه ی مرئی مورد بررسی قرار گرفت. این روش برای آزمایشات روتین از نمونه های گیاهی مناسب می باشد و روشی ساده، سریع و قوی را برای آنالیز سولفورافان پیشنهاد می کند.