نام پژوهشگر: سید کاظم رسولزاده طباطبایی
مرجان علیزاده اسفستانی سید کاظم رسولزاده طباطبایی
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه پرخاشگری و سبک دلبستگی در کودکان دبستانی انجام گرفته است. نمونه آماری تحقیق شامل 180 نفر دانش آموز دبستانی ( 7تا 11سال)، (90پسر،90دختر)تعیین شد که به روش تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. نمونه ها با اجرای پرسشنامه خصوصیات جمعیت شناختی و ملاکهای ورود آزمودنی ها، مقیاس پرخاشگری آشکار و رابطه ای کودکان دبستانی و پرسشنامه سبک دلبستگی برای کودکان (سن نهفتگی) مورد ارزیابی قرار گرفتند. میزان پرخاشگری در کودکان دبستانی با سبک دلبستگی ناایمن بیشتر از کودکان ایمن است و سبک دلبستگی اجتنابی بیش از سبک دلبستگی دوسوگرا توانایی پیش بینی پرخاشگری فیزیکی را دارد.همچنین میانگین نمرات پسران در پرخاشگری آشکار و رابطه ای بیش از دختران بود،بدین معنا که پسران پرخاشگرتر از دختران بودند. علاوه بر این یافته ها حاکی از این بود پرخاشگری پسران اغلب از نوع فیزیکی است اما در پرخاشگری رابطه ای تفاوت معنا داری میان دختران و پسران وجود ندارد.لذا آنچه از پژوهش بر می آید نشان می دهد که سبک دلبستگی ناایمن توانایی شخص را در ایجاد روابط متقابل مختل می کند و احتمال بروز رفتارهای پرخاشگرانه را افزایش می دهد.
فاطمه همتی سید کاظم رسولزاده طباطبایی
چکیده هدف: این پژوهش با بررسی رابطه انسجام و سازش یافتگی خانواده، میزان احساس لذت روانی والدین با سلامت روانی و جسمانی فرزندان انجام شده است. روش: در یک بررسی از نوع همبستگی، 341 دانش آموز مقطع دبیرستان شهر تهران(192 دختر، 149 پسر) که به روش نمونه گیری خوشه ای-تصادفی چند مرحله ای انتخاب شده بودند؛ به پرسش نامه سلامت عمومی و یکی از والدین آن ها به پرسش نامه انسجام و سازش یافتگی خانواده و مقیاس لذت روانی پاسخ دادند. تحلیل داده ها با استفاده از شاخص های ضریب همبستگی پیرسون و روش رگرسیون خطی صورت گرفت. یافته ها: یافته ها حاکی از رابطه مثبت و معنادار بین انسجام والدین و سلامت روانی و جسمانی فرزندان است. اما بین سازش یافتگی والدین و سلامت روانی و جسمانی فرزندان رابطه ای وجود نداشت. میزان احساس لذت روانی با سلامت روانی فرزندان رابطه مثبت و معناداری داشت ولی با سلامت جسمانی رابطه معناداری یافت نشد. نتیجه گیری: انسجام والدین از پیش بینی کننده های مهم سلامت روانی و جسمانی فرزندان می باشد. میزان احساس لذت روانی والدین می تواند سلامت روانی فرزندان را پیش بینی کند.
تورج سپهوند سید کاظم رسولزاده طباطبایی
چکیده این پژوهش به منظور مقایسه اثربخشی الگوی زوج درمانگری تلفیقی خود تنظیم گری-دلبستگی و برنامه توانمند سازی زناشویی انریچ بر رضایت زناشویی و بهزیستی روانشناختی زوجین انجام شده است. برای این منظور، از میان زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان خرم آباد، تعداد 33 زوج که به گونه تصادفی به برنامه های درمانگری (شامل زوج درمانگری خود تنظیم گری- دلبستگی و برنامه توانمند سازی زناشویی) و گروه کنترل واگذار شدند، مورد بررسی قرار گرفتند. با توجه به اینکه این پژوهش از نوع پژوهشهای شبه تجربی پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است، قبل از اجرای برنامه ها، پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (enrich)، پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبوک- راست (grims) و مقیاس سلامت روانی (mhi-28) در مورد تمامی شرکت کنندگان اجرا گردید. سپس زوجین گروههای آزمایش در برنامه زوج درمانگری تلفیقی خود تنظیم گری-دلبستگی (8-6 جلسه) و برنامه توانمندسازی زناشویی (6 جلسه) شرکت کردند، اما گروه کنترل در لیست انتظار باقی ماند. بعد از اتمام برنامه های مداخله، مجدداً زوجین سه گروه توسط این پرسشنامه ها مورد پس آزمون قرار گرفتند. نتایج حاصل از اجرای تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که پس از کنترل اثرات پیش آزمون، الگوی زوج درمانگری تلفیقی خود تنظیم گری- دلبستگی، اثربخشی معناداری بر افزایش رضایت زناشویی، کاهش مشکلات زناشویی، افزایش بهزیستی روانشناختی و کاهش درماندگی روانشناختی دارد. مقایسه این الگوی زوج درمانگری با برنامه توانمندسازی زناشویی انریچ نیز نشان داد که بین آنها تفاوت معناداری از لحاظ این متغیرها وجود ندارد. با این وجود، پس از کنترل تفاوتهای اولیه گروهها در مرحله پیش آزمون و استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره نمرات افزوده، مشخص گردید که در مقایسه با گروه کنترل، اگرچه هر دو برنامه درمانی اثربخشی معناداری بر رضایت زناشویی، مشکلات روانشناختی و بهزیستی روانشناختی دارند، اما در حوزه درماندگی روانشناختی، تنها الگوی زوج درمانگری تلفیقی توانسته است اثربخشی معناداری را نشان دهد. در نتیجه، الگوی زوج درمانگری تلفیقی خود تنظیم گری- دلبستگی همانند برنامه توانمندسازی زناشویی انریچ، اثرات معنی داری بر رضایت زناشویی و سلامت روان زوجین دارد، که این اثربخشی در زمینه سلامت روان به ویژه کاهش درماندگی روانشناختی برجسته تر است. بنابراین، چنین الگوی یکپارچه زوج درمانی، به ویژه برای زوجینی که علاوه بر نارضایتی و مشکلات زناشویی، از مشکلات مربوط به سلامت روان نیز رنج می برند پیشنهاد می-گردد. کلیدواژه ها: زوج درمانگری تلفیقی خود تنظیم گری-دلبستگی، توانمند سازی زناشویی، رضایت زناشویی، مشکلات زناشویی، بهزیستی روان شناختی و درماندگی روانشناختی
عهدیه تقوی جورابجی سید کاظم رسولزاده طباطبایی
با توجه به نقش تأ ثیرگذار خانواده در پرورش ابعاد گوناگون عاطفی، شناختی و اجتماعی فرزندان و با توجه به اهمیت یافتن بهترین شیو? تعامل با فرزندان جهت شکوفایی هر چه بهتر آنان در این ابعاد، در این پژوهش به بررسی رابطه شیوه های فرزند پروری با هوش هیجانی و خلاقیت پرداخته شده است.برای این منظور، نتایج آزمونهای217 نفراز دانش آموزان دخترپایه دوم دبیرستان شهر تهران در زمینه هوش هیجانی و خلاقیت و شیوه های فرزند پروری مادران آنها مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش از آزمون هوش هیجانی شات، آزمون خلاقیت عابدی، و آزمون فرزند پروری بامرینداستفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها و یافتن نقش شیوه های فرزندپروری در پیش بینی تغییرات هوش هیجانی و خلاقیت دانش آموزان، از رگرسیون چندگانه (گام به گام) استفاده شده است. یافته های پژوهش حاکی از آنند که از میان شیوه های سه گانه فرزندپروری،«شیوه فرزندپروری اقتدار منطقی» که متداولتر نیز می باشد، می تواند بطور معناداری تغییرات هوش هیجانی فرزندان را تبیین نماید. بین خلاقیت و چهار عامل تشکیل دهنده آن با هیچ یک از شیوه های فرزند پروری رابطه معناداری مشاهده نمی شود. از آن جا که بین مولفه های هوش هیجانی و خلاقیت نقاط اشتراک زیادی وجود دارد، بر طبق انتظار و همسو با تحقیقات پیشین، بین متغیرهای هوش هیجانی و خلاقیت در دانش آموزان دختر همبستگی معناداری مشاهده می شود. همبستگی بین عوامل سیالی، ابتکار و انعطاف پذیری (از خلاقیت)، با هوش هیجانی نیز مشاهده می شود. البته این رابطه در موردخرده عامل «بسط» مشاهده نمی شود.