نام پژوهشگر: نعمت الله ایرانزاده
سید محمد غضنفری نعمت الله ایرانزاده
موضوع فرشتگان، که در قرآن کریم بارها مطرح و ایمان به آن برای هر مسلمانی واجب شمرده شده، در نهج البلاغه شریف هم مورد تأکید ویژه ای قرار گرفته است و حضرت علی × به این موجودات الهی توجه ویژه ای کرده اند. در این تحقیق ـ به کوتاهی ـ مفهوم و جایگاه فرشتگان از نظر دین اسلام و قرآن کریم مشخص شده است. آن گاه از منظر نهج البلاغه به چگونگی خلقت، پیدایش، صورت و شکل، صفات و ویژگی های فرشتگان و امکان دیده شدن و سخن گفتنشان پرداخته ایم. در سخنان زیبا و شگرف حضرت امیر مومنان × فرشتگان به صفات والا و متعالی، و نداشتن هر گونه صفات پست و رذیل? اخلاقی، متّصفند. مقام و جایگاه فرشتگان در مقایسه با انسان ـ به عنوان اشرف مخلوقات ـ پس از دستور خداوند به فرشتگان، مبنی بر سجده بر آدم، دیدگاه های متفاوتی را در بین دانشمندان اسلامی موجب شده است. در نهج البلاغه در این خصوص و تمرّد ابلیس، اشاراتی درخور هست. در ادام? این پژوهش نقش فرشتگان در سه بعد بررسی شده است: الف) نقش فرشتگان در عالم ملکوت و عرش الهی و فرشتگان بهشت و دوزخ؛ ب) نقش فرشتگان در جهان مادی و واسطه بودن ایشان در نزول نعمت های الهی (به وظایف و مقام والای فرشتگان بزرگ خداوند به نام های: جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل هم اشاره شده است.)؛ ج) نقش فرشتگان در ارتباط با انسان. فرشتگانی که حافظ و نگهبان انسان و ثبت کنند? تمامی اعمال او هستند. همچنین فرشتگانی که در خدمت انسان های مومن و مدد رسان او هستند، برایشان دعا و استغفار می کنند، و در نزد خدای متعال شفاعت کننده اند. آثار زیادی در اثر توجه و شناخت فرشتگان ممکن است نصیب انسان گردد، که معرفت به آن ها باعث تعالی روح و ترک گناهان و معاصی خواهد شد. ان شاء الله. کلید واژه: نهج البلاغه، علی × فرشته، فرشتگان، ملائکه، جبرئیل (فرشت? وحی)، میکائیل (فرشت? رزق)، اسرافیل (فرشت? دمیدن)، عزرائیل (فرشت? مرگ).
عبدالله حکیم احمد تمیم داری
عنوان هر اثر، برائت استهلالی برای ورود به آن اثر دنیای ورای آن است و عصاره هر متن را تشکیل می دهد. عنوان، نقطه تلاقی خواننده و نویسنده هر اثر است و نقش مهمی در ارزش گزاری یک اثر دارد. عنوان و معیارهای انتخاب آن به صورت علمی در نقد ادبی معاصر مورد توجه قرار گرفت و در بسیاری از آثار در حوزه زبان و ادبیات فارسی که در عصر معاصر نگاشته شده است تلاش زیادی صورت گرفته تا عنوان دهی بر اساس معیارهای علمی صورت گیرد. در ادبیات فارسی قدیم نیز هر چند معیارهای علمی دقیقی برای عنوان دهی مطرح نشده است نویسندگان عناوین را بر اساس معیارهایی بر آثارشان اطلاق کرده اند. اینکه آیا عنوان دهی در آثار کلاسیک فارسی بر اساس معیارهای علمی بوده است یا نه نیاز به بررسی گسترده ای دارد. این پژوهش بر آنست تا به بررسی روش عنوان دهی را در برخی از آثار(آثار کلاسیک فارسی) بپردازد. روش تحقیق حاضر توصیفی- تحلیلی است و با ابزار مطالع? کتابخانه ای و با مراجعه به متن اصلی کتاب های برگزیده در این تحقیق و مطالع? مقالات، کتاب ها و پایان-هایی که در این زمینه نوشته شده است، صورت می گیرد. داده های مورد استفاده در این تحقیق بیست و شش اثر از آثار مشهور ادبیات کلاسیک فارسی است. برخی از یافته های پژوهش نشان می دهد که در انتخاب عناوین آثار کلاسیک فارسی استفاده از الفاظ و عبارات عربی مورد توجه نویسندگان قرار داشته است. از نظر زیبایی شناسی نیز اغلب عناوین دارای صنایع بدیعی مثل سجع، واج آرای، جناس و غیره هستند.
فاطمه توکلی غلامرضا مستعلی پارسا
با توجه به اینکه سبک هر اثر شیوه بیان نویسنده ی آن اثر محسوب می شود و برای رسیدن به شیوه ی بیان یک شاعر یا نویسنده لازم است که اثر او در سه سطح: زبانی، ادبی و فکری بررسی کنیم تا به نگرشی کلی از شیوه ای که آن شاعر برای خلق اثر خود به کار برده است برسیم. در این پژوهش نیز ما با انتخاب سی قصیده از قصاید ظهیر فاریابی به طور تصادفی، کار بررسی را در این سه سطح آغاز کردیم و به بیان ویژگی های سبکی قصاید ظهیر به عنوان حلقه پیوند سبک خراسانی و عراقی پرداختیم و ویژگی های هر دو دوره را در قصاید او نشان دادیم. در هر فصل کوشیدیم تا ویژگی های کل این سی قصیده را به صورت یکجا و نه هر قصیده به طور جدگانه مورد ارزیابی قرار دهیم. تا نتیجه به دست آمده علمی تر و قابل استناد باشد. ضمن بررسی هر کدام از سطوح زبانی، ادبی و فکری به آوردن شاهد مثال از میان اشعار پرداختیم و بقیه را به صورت ارجاع به شماره قصیده و بیت نشان دادیم. در آغاز هر فصل ابتدا به تعریف و توصیف عناوین آن فصل و توضیحات مورد نیاز پرداختیم. در پایان نیز نتیجه گیری حاصل از بررسی سه سطح زبانی، ادبی و فکری بیان گردید. کلید واژه: زبان ،سبک، قصیده، فکری، ادبی، ظهیر
علیرضا باقری شیرزاد طایفی
در هنگام بحث از مسائل اجتماعی و جامعه شناختی، یکی از مهم ترین مباحثی که با آن سر و کار داریم، بحث فرهنگ است و یکی از مهم ترین بخش های فرهنگ که شناخت آن ما را با ابعاد مختلفی از یک جامعه آشنا می کند، فرهنگ عامّه یا فولکلور است. بیشتر نویسندگان بزرگ ما مانند صادق هدایت، صادق چوبک، هوشنگ گلشیری، جلال آل احمد و سیمین دانشور، یکی بزرگترین نویسندگان زن معاصر، به خوبی اهمّیّت فولکلور را درک کرده اند و نمودهای آن را در آثار خود منعکس کرده اند که در مورد استفاده برخی از این نویسندگان از فرهنگ عامّه تحقیقاتی نیز صورت گرفته است. از آنجا که سیمین دانشور یک نویسنده مردمی است و توجه خاصّی به فولکلور یا همان فرهنگ مردم دارد، در این رساله، سعی بر این بوده است تا بعد از به دست دادن تعریف جامع و کاملی از مفاهیم فرهنگ و فرهنگ عامّه و شاخصه های آن و استخراج این شاخصه ها از آثار داستانی سیمین دانشور، به شیوه توصیفی- تحلیلی، کمیت و کیفیت استفاده ایشان از فرهنگ عامّه مورد بررسی قرار گیرد. برای این کار، ابتدا به شکلی مختصر، زندگی نامه این نویسنده مرور شد و سپس در یک فصل ادبیات عامیانه و در فصلی دیگر که از سه بخش تشکیل شده است، رسوم و سنّت ها، باورها و خرافات و سایر نمودهای فرهنگ عامّه مورد بررسی قرار گرفت و در پایان مشخّص شد که این نویسنده از بیشتر عناصر فرهنگ عامّه در آثار خود استفاده کرده است و از آن ها در راه جذّاب تر و پرمخاطب کردن آثار خود بهره گرفته است و علاوه بر آن از این راه به به حفظ سنّت های نیک و کهن ایرانی نیز کمک شایانی کرده است. همچنین با نشان دادن خرافات و باورهای ناکارآمد و مخرّب به مردم از طریق داستان هایش سعی در آگاه کردن آنان داشته است. تحقیقاتی از این قبیل می تواند در راه شناخت اندیشه های نویسندگان پیشرو و به تبع آن رشد و بهبود اوضاع فرهنگی کشور بسیار مثمر ثمر باشد.
حکیمه موسوی بیده نعمت الله ایرانزاده
بررسی آثار نویسندگان بخصوص نویسندگان معاصر در زمینه ی مردم شناسی و جامعه شناسی می تواند روشنگر فرهنگ عامه ی یک جامعه باشد و احوال،?ذوق، هنر، و روحیات مردم گذشته را تحت عنوان هویت ملی و فرهنگی، در قالب قصه ها و داستان های کوتاه باز می نمایاند??این رساله به بررسی فرهنگ عامه در ?داستان های کوتاه و قصه های نادر ابراهیمی – نویسنده ی معاصر ایران – پرداخته است.
غدیره محمدآقایی داود اسپرهم
هوشنگ ابتهاج و رحیم معینی کرمانشاهی به عنوان دو شاعر غزلسرای همعصر که هردو در سرایش غزا تحت تأثیر حافظ بوده،در هر دو عرصه ی سنت و تجدد طبع آزمایی کرده و در هر دو قالب مهارت و استادی بسیاری از خود نشان داده اند، سالهادر عرصه ی موسیقی فعالیت کرده و آثار ماندگار و چشمگیری از خود به جا گذاشته اند و نهایتاً وضعیت سیاسی اجتماعی یکسانی را تجربه کرده اند مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند تا مشخّص گردد آیا وجود این اشتراکات سبب شده است که در شیوه ی شاعری به یکدیگر نزدیک شوند و آیا نگرش و رویکردی یکسان در برابر این اشتراکات از خود نشان می دهند؟ همچنین به مهمترین تفاوت های آن دو و علل پیدایش آنها پرداخته شد. معینی کرمانشاهی شاعری معناگراست که به چه گفتن بیش از چگونه گفتن اهمیت می دهد. آنچه برای او حایز اهمیّت است طرز تفکّر است نه جنبه های ظاهری و هنری زبان و همین عامل حتّی بر نحوه ی نگرش وی نسبت به استفاده از سنت های ادبی شعر فارسی مانند تخلص تأثیر گذاشته؛ از این حیث ابتهاج کاملا نقطه ی مقابل او محسوب می شود و برای زبان، جنبه های هنری و بلاغی بیت و اصالت موسیقی، اهمیت ویژه ای قایل بوده و عمده ی تلاش خود را صرف همین لفظ پردازی می کند. این امر در مورد تأثیر از حافظ دو شاعر نیز صدق می کند، معینی کرمانشاهی بیشتر به جهان بینی حافظ علاقه نشان می دهد و ابتهاج به کاربردهای بلاغی، موسیقایی و جنبه های جمال شناسانه ی اشعار وی.