نام پژوهشگر: سیروس قنبری
صغری فردوسی سیروس قنبری
چکیده پدیده مشارکت به معنای همکاری، نخستین رفتار اجتماعی است که از انسان سر زده است. اصطلاح مشارکت مردمی از سال 1960 حتی قبل از آن وارد فرهنگ توسعه شده است. امروزه ضرورت توسعه و تحول پویا، متوازن و پایا بویژه در نواحی روستایی بیش از گذشته ضرورت مشارکت مردمی در کلیه ی سطوح برنامه ریزی و تصمیم گیری را آشکار ساخته است. در این راستا زنان که نیمی از جمعیت را تشکیل می دهند غالباً از دید سیاست گذاران توسعه پنهان مانده اند لذا توجه بیشتری را می طلبند. متغیر سواد یکی از شاخص های مهم اجتماعی در توسعه و مشارکت اجتماعی هر کشور است. افزایش آموزش عمومی بر مشارکت سیاسی، اقتصادی- اجتماعی افراد اثر چشمگیر دارد. در سطح اقتصاد کلان، تحصیلات مهم ترین و در عصر حاضر سرمایه انسانی، نیرومندترین عامل رشد اقتصادی از دهه های گذشته بوده است. پژوهش های تازه نشان می دهد که آموزش زنان، هم برای خود آنان و هم برای خانواده و جامعه ای که در آن زندگی می کنند، بسیار سودمند است. لذا دانش آموختگی زنان به دلیل ایجاد درآمد افزون تر و نفوذ بیشتر آنان در خانواده و نیز آثار مستقیم دانایی و آگاهی شان تأثیرات اجتماعی و اقتصادی شگرفی در پی خواهد داشت. این پژوهش با هدف بررسی نقش مشارکتی زنان دارای تحصیلات عالیه در توسعه نواحی روستایی دهستان سردشت انجام گرفت. برای انجام این هدف از روش تحقیق توصیفی و تحلیلی استفاده شد. و داده های مورد نیاز به روش اسنادی و میدانی جمع آوری گردید و از ابزار پرسشنامه در جمع آوری اطلاعات میدانی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش کل زنان دهستان سردشت بوده و از طریق فرمول کوکران( 999نفر) به روش نمونه گیری سهمی تصادفی(در دسترس) انتخاب شده است. برای این منظور پرسشنامه توسط 244 زن که 70 زن دارای تحصیلات عالیه و 174 زن فاقد تحصیلات عالیه بودند از دهستان سردشت شهرستان بهبهان تکمیل گردید. تجزیه وتحلیل داده ها از طریق آزمون آماری anova انجام شده است. با عنایت به موضوع تحقیق، این سوال کلی مطرح شد که نقش مشارکتی زنان دارای تحصیلات عالیه در توسعه منطقه به چه میزان می باشد؟ نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که «بین زنان دارای تحصیلات عالیه و فاقدین با درآمد خانواده» در سطح 99درصد تفاوت معنی داری وجود دارد. و در آزمون دیگر« نقش زنان دارای تحصیلات عالیه را در اقتصاد روستا و مشارکت اجتماعی» رد شده است. از سوی دیگر زنان دارای تحصیلات عالیه در قیاس با زنان فاقد تحصیلات در بهبود درآمد خانوار تأثیر بیشتری دارند ولی متأسفانه حضور آنان در اجتماع و اقتصاد روستا به خاطر مسائل فرهنگی و ... کم رنگ می باشد.
عبدالله عبدی محمدرضا اردلان
چکیده پژوهش حاضر به منظور بررسی رابط? بین فرهنگ سازمانی بر اساس مدل کامرون و کویین با سبکهای رهبری مدیران مدارس راهنمایی دولتی شهر مریوان انجام شده است . روش پژوهش توصیفی? و از نوع همبستگی است ، جامعه آماری کلیه دبیران مدارس راهنمایی دولتی شهر مریوان در سال تحصیلی 91-90 که تعداد آنها380 نفر( 202 دبیر مرد و 178 نفر دبیر زن ) بوده است که براساس فرمول کوکران و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی 190 آزمودنی ( 101 دبیر مرد و 89 دبیر زن ) انتخاب شدند . (که در پایان 190 پرسشنامه گردآوری شد) ابزار جمع آوری اطلاعات شامل دو پرسشنامه است . الف ) پرسشنام? فرهنگ سازمانی (اوکای) دارای24 سوال می باشد که شامل شش قسمت است و هر قسمت دارای چهار گزینه می باشد . به طوری که شش بعد اساسی فرهنگ سازمانی را می سنجد و در نهایت برتری نسبی چهار گونه فرهنگ سازمانی ( بازار ، سلسله مراتبی، قبیله ای ، ادهوکراسی ) و همچنین وضعیت موجود و مطلوب را در یک سازمان شناسایی می کند . ب ) پرسشنامه سبک های رهبری دارای 32 سوال می باشد ، که هشت سبک رهبری را می سنجد . در این پژوهش پس از تایید روایی هر دو پرسشنامه توسط متخصصان مدیریت برای سنجش میزان پایایی آنها از روش آلفای کرونباخ در یک مطالعه مقدماتی بر روی یک نمونه 30 نفری پرسشنامه فرهنگ سازمانی84/0 و پرسشنامه سبکهای رهبری 80/0 محاسبه گردیده است . داده های پژوهش در دو سطح آمار توصیفی(فراوانی ، درصد ، میانگین و انحراف معیار) و استنباطی ( ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تی تک گروهی ، آزمون تی برای گروه های مستقل ، تحلیل واریانس یک طرفه ) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. یافته ها نشان داد که با توجه به نتایج به دست آمده برای فرضیه اصلی تحقیق ، می توان گفت که بین فرهنگ سازمانی ( براساس مدل کامرون وکویین) با سبکهای رهبری رابطه وجود دارد. ضریب همبستگی و میزان معناداری برای فرضیه مذکور به ترتیب (735/0 = r و 001/0= p) می باشد. همچنین تحلیل یافته ها نشان داد که میان فرهنگ سازمانی موجود و آرمانی مدارس فاصله وجود دارد . دبیران بر این باورند که در فضایی کار می کنند که دارای این ویژگیهای فرهنگی هستند : گرایش به پایداری قانونها و سیاستگذاری های رسمی ، هماهنگی و کارایی ، هدف محوری و تاکید بر پیامدها . نتایج نشان داد که فرهنگ سازمانی آرمانی آنها شامل انعطاف پذیری ، آزادی عمل ، همکاری ، رشد منابع انسانی ، نو آوری و آفرینش خطر پذیری ، رشد حرفه ای و کسب دانش و مهارتهای حرفه ای است . همچنین تحلیل داده ها آشکار ساخت که اثر بخشی سبک های رهبری زمانی بالاست ، که بین نوع فرهنگ سازمانی وسبک رهبری همنوایی وجود داشته باشد.
محمد ایوب جدگال سیروس قنبری
گردشگری روستایی می تواند نقش عمده ای در توانمندسازی مردم محلی و تنوع بخشی به رشد اقتصادی و نیز خلق فرصت های شغلی جدید در ارتباط تنگاتنگ با سایر بخش های اقتصادی ایفا نماید. در این بین توجه به عوامل محیطی و جغرافیایی می تواند نقش موثری در این امر داشته باشد. توسعه گردشگری روستایی با مدنظر داشتن توانمندی های محیطی و همچنین دارا بودن اهداف توسعه پایدار می تواند نقش مهمی در توسعه همه جانبه شهرستان چابهار ایفا نماید. این پژوهش نیز بر اساس روشی تحلیلی ـ آماری و بهره گیری از شاخص های جغرافیایی طبیعی و انسانی و نیز بهره مندی از ابزارهای تحلیلی gis و spssبه تهیه داده های اولیه دهستان های مختلف شهرستان چابهار و تحلیل شاخص ها پرداخته و در نهایت با استفاده از دو مدل تحلیل عاملی و خوشه ای به اولویت بندی دهستان ها جهت برنامه ریزی توسعه گردشگری روستایی اقدام نموده است. نتایج بیانگر آن بودند که دهستان کمبل سلیمان در بهترین وضعیت و دهستان پیر سهراب در بدترین وضعیت به لحاظ برخورداری از شرایط شاخص های جغرافیایی انسانی و طبیعی جهت توسعه گردشگری توریسم برخوردار می باشند. نقش جذابیت های طبیعی در توسعه گردشگری روستایی و نقش آن در برنامه ریزی این نوع گردشگری بسیار مهم و ضروری می باشد و از طرف دیگر ایجاد تسهیلات در راستای توسعه گردشگری که جنبه انسانی جغرافیا می باشد نیز از اهمیت خاصی برخوردار بوده که دهستان کمبل سلیمان دارای چنین وضعیتی می باشد که راه های ارتباطی و فاصله تا مرکز بخش و شهرستان از وزن بالایی در این دهستان بهره مند بوده و توجه بیشتر مسئولان را می طلبد. در پایان پیشنهاداتی جهت توسعه مناسب گردشگری روستایی شهرستان چابهار ارائه شده است.