نام پژوهشگر: جناب عزت الله مولایی نیا
علیرضا بخشیان بافرانی جناب عزت الله مولایی نیا
هر کلمه ای در قرآن، روح انسان را به سوی آن جمال الهی می کشاند که از همانجا سرچشمه گرفته است، و روح و درون انسان را به سوی پروردگارش بالا می برد، و در آنجا از نزدیک ترین جایگاه در مملکت آیات با عظمت و ابدی و سرتاسر کمالش، بر انوار مقدس و نورانیش واقف خواهد شد. جمال قرآن، جمالی روحانی و لدنّی و زیباییش زیبایی الهی و بلند مرتبه ای است که بر تمامی انواع زیبایی و جمال برتری دارد، آیات مسجعش برتر از سجع های معمول و دقیق تر از اوزان شعری است، و از زیباترین محسنات بدیعی و موثر تر از قوافی، در جان است، قرآن پر است از جمال جاویدان الهی و سرّ باقی سرمدی است که با آن بوده است و از آن جدا نمی شود و ملازم با آن خواهد بود. سجع های خطیبان عرب و کاهنانشان یا دست نوشته های مدعیان دروغین پیامبری همانند مسیلمه کذاب و یا مقلدان سجع پردازان قهار عرب ، همگی کلامی رنگارنگ را بوجود می آورند، و گمان می کنند که آن نوع آوری در صنعت سخن وری و نهایت کمال آن است، اما در حقیقت نه از جنس قرآن است، بلکه باعث خواری و زبونی آنها در گذر زمان است، و بهره ای جز فراموشی نصیب کلام آن ها نخواهد شد. کلام توخالی آنها از بین رفته است و قرآن نشانه ای جاویدان در میان سخن ها باقی مانده است، معجزه ای است در عالم زبان ها و پیشوایی در علوم و آداب، اخلاق و تعاملات مردم، در سیاست و اجتماع، و هدایت کننده اهل دنیا به سوی حیات طیبه است، برای اهل دنیا سراسر امنیت و آرامش و ارزش های راسخ انسانی است، و موجب سعادت دائمی در سرای آخرت می گردد. در این بحث پیرامون سجع به عنوان یکی از زیبایی های بی شمار قرآن، بعد از تلاش فراوان به نتایجی رسیده ایم، که وجود سجع را بر ما مسلم و قطعی ساخته است، و بر این امور واقف گشته ایم که: 1) از قدیم الایام تفکر بلاغی، میراثی را در قضیه سجع و شرح و تعریف آن بر جای گذاشته بود که از مصادیق بارز آن تعریف سجع بر مدار قافیه بود، و تا حدی توانسته بود مفهوم سجع را به ذهن ها نزدیک گرداند. 2) ساختار ظاهری سجع از همان اوائل مورد توجه بوده است، و پیشینیان در صدد نظام مند کردن سجع از لحاظ طول و قصر و حد مجاز آن بوده اند. 3) پژوهشگران در مسئله اعجاز قرآن (به ویژه متکلمان) سعی در تمایز میان سجع و فاصله داشته اند، و در این مسئله گاهی به طور افراطی، غرق شده اند، و علی رغم شواهد عینی، حاضر به پذیرش نام سجع نشده اند. 4) سجع قرآن، دارای واحدهای است، که پایه آن بر اساس معنی استوار است، و هر واحد سجع دارای تعدادی فقره است، که حداقل آن ها، واحد های دارای دو فقره است و حداکثر آنها تا بیش از بیست فقره نیز می رسد. 5) عامل ارتباط دهنده میان فقرات، حرکت معنی در آن واحد است، به همین خاطر است که واحد های سجع قرآنی کاملا متمایز از سایر متون مسجع هستند، شما ممکن است که آیات فراوان مسجعی را به طور متوالی و پشت سر هم ببینید، اما همه آنها یک واحد نیستند، و اگر به معنای کلی آنها توجه شود می توانیم بفهمیم که تمامی این آیات به ظاهر یک واحد، دارای چندین واحد با محوریت معنایی خاص خود است. 6) سجع قرآن دارای اسلوبی ویژه است، و توانسته است محدودیت هایی را که بلاغیون بنا نهاده اند، نادیده بگیرد بدون این که کوچک ترین لطمه ای به سجع وارد شود، به عنوان مثال بلاغیون گفته بودند که واحد سجع شایسته نیست طولانی شود؛ چرا که باعث ملال و خستگی می گردد، اما واحدهای سجع قرآن را با طول های متفاوت و به دور از هر گونه ملالی می بینیم. 7) ساختار سجع بر ساختار ترسل در قرآن کریم تسلط دارد، و نسبت آن به ترسل 4 به 1 است. که به بیانی دیگر می توان گفت: آیات ترسل در لابلای آیات مسجع قرار گرفته اند. اما هر دو در نص قرآن هماهنگ در خدمت هدف قرآن در حال حرکت هستند. 8) صوت و آهنگ در قرآن چهره ای کاملا مشخص دارد، و قرآن بدون آهنگ و ایقاع همانند زنگ بدون صدا است. 9) حروف صامت در نقطه ثقل سجعی بر حروف صائت (الف / یاء) غلبه دارند، و دلیل آن را در این دانستیم که از نظر معجمی درصد صوامت بسیار بیشتر از صائت ها است، و دیگر این که صوامت دارای قدرت تمرکز ایقاعی هستند، و به عبارت دیگر قدرت مانور با استفاده از حروف صامت به مراتب بیشتر است. 10) 8 حرف که از واضح ترین اصوات عربی هستند، و بیشترین نقش را در ایقاع و موسیقی درونی دارند در نقطه ثقل سجع آمده اند، عبارتند از: ن / ر / م / د / ب / ل / ه / ت . 11) التزام در تقویت صوتی سجع نقشی بارز دارد؛ چرا که آیات مسجع قرآن دارای التزام به حرف یا حروفی خاص هستند، به طور مثال بعضی از آنها به همراه حروف مد و برخی دیگر بدون حروف مد آمده اند. و بطور مشخصی، نص قرآن التزام خاصی را بنا نهاده است، و آن این که حرف رویّ مستقیماً بعد از "حرف مد یا لین " می آید. 12) سجع قرآن از لحاظ طول کاملا مغایر با سجع عربی است، و تقریبا طول فقرات مسجع، مناسب با طول سوره و طبیعت مخاطبین آن آیات است. و این در واقع از مظاهر اعجاز قرآن است. 13) بر خلاف بلاغت عربی که سجع با طول مساوی را بهترین نوع سجع می داند، اما در قرآن نسبت این گونه سجع ها به شکل چشم گیری اندک است، و شاید دلیل آن این باشد که در قرآن محوریت با معنا است نه شکل ظاهر، به همین دلیل بقیه چیزها بر حول محور معنی می چرخد. 14) سجع در قرآن به اثبات می رساند که قرآن پیامی برای بشریت است، و مخاطب آن تمامی انسان ها در تمامی زمان ها هستند؛ "نون" بیشترین درصد استعمال را در میان فواصل مسجع در نقطه ثقل سجع به خود اختصاص داده است، و اگر کمی دقت شود ماقبل آن حروف "یاء و واو" قرار گرفته است، و "ین و ون" از لوازم جمع است، از طرف دیگر جملات پایانی که منجر به فواصل مسجع می شوند به جز چند مورد محدود – که آن هم در مورد قیامت است – بقیه به صورت جمله فعلیه با فعل مضارع و یا جمله اسمیه هستند، و این خود یعنی تجدد و استمرار، و متوقف نشدن در یک زمان معین و مخاطب قرار دادن تمامی انسان ها. 15) عدول یا همان ترخص به طور واضحی در فواصل مسجع روی داده اند، که از لحاظ نحوی ، صرفی و بلاغتی قابل بررسی هستند، و نتیجه ای که از بررسی آن حاصل می شود این خواهد بود که عدول از اصل، این ویژگی را برای فاصله ایجاد نموده است تا هم ایقاع و موسیقی درونی کلام رعایت گردد، و هم جنبه معنایی کلام به شکل دقیقی مورد توجه قرار گیرد. و به جرأت می توان گفت که در اصل منظور رساندن پیام آیه بوده است، و به تبع آن حالت زیبایی از موسیقی و آهنگ به وجود آمده است. 16) فواصل زیادی در قرآن وجود دارد که به خاطر مسئله عدول از اصل، خارج از موارد معمول است، و در هیچ بلاغت نثری دیگری مشابهت ندارد یا کم نظیر است، اما سجع حاکم بر قرآن اقدام به استفاده از آن ها نموده است؛ از آن جهت که به ذهن سپردن موارد مسجع آسان تر است، و شاید از آن جایی که قرآن در ابتدا و به هنگام نزول وحی در حافظه ها نگهداری می شد؛ بنابراین چاره ای جز استفاده از سجع نبوده است. 17) عنصر تنغیم و آهنگ، نقش مهمی در اختلاف معانی دارد، و آن قانونی است که قرآن در تمامی آیات خود را ملزم به رعایت آن نموده است، که از مصادیق بارز آن استفاده از هاء سکت است. قاری قرآن به راحتی در می یابد که اوج و فرود صدا به ویژه در قسمت پایان بند آیه (فاصله سجع)، به این معناست که حساسیت و شدت و ضعف موضوع را مد نظر داشته است. 18) هیچ منافاتی وجود ندارد که بگوییم: میان موسیقی فواصل و میان معنا و محتوای آیه توافقی صورت گرفته است؛ زیرا هیچ فاصله ای وجود ندارد مگر این که باید به ادای نقشی بپردازد که برایش در نظر گرفته شده است، و آن رساندن مفهوم کلام است، بنابراین ایقاعی را برگزیده است که بتواند موجب حسن فهم معنا و تمکین آن در جان ها شود. پژوهش گر مسئله سجع در قرآن، با اندک تأملی درمی یابد که در فواصل شیوه هایی به خدمت گرفته شده اند که مخالف با اصل و قیاس لغوی هستند، و ظاهر امر چنین است که به جهت رعایت فاصله از حیث ایقاع صوتی صورت گرفته اند، اما با بررسی منصفانه و با گوش دادن به ندای عقل و جان، متوجه می شود که هر یک از آنها جرس و بانگی هستند که بر جان و روح انسان ها می کوبند، و با زبان بی زبانی می خواهند ندایی را فریاد کنند. 19) قیود اضافی همانند التزام که مقتضای سیاق کلام است، همیشه باعث کاهش قدرت تعبیری کلام نمی گردد، بلکه برعکس، چه بسا متنی که دارای التزام است از نظر قدرت تبلیغی، در سطحی بسیار بالاتر از متنی باشد که خالی از التزام است، و نیکو بودن کلام زمانی است که بدون تکلف و از روی طبع بیاید. 20) زیبایی قرآن صرف وجود سجع در آن نیست، و همانطور که "عبد القاهر جرجانی" می گوید: "زیبایی قرآن به واسطه آیات مسجع فراوان آن نیست، بلکه زیبایی قرآن از آن جهت است که کلام پروردگار جهانیان است، و کسی آن را زینت داده و آراسته است که آسمان دنیا را با ستارگان بی شمار آراسته است، و در آن گوهر های ناب و فراوان لغوی، بیانی و علمی را به ودیعه گذاشته است. و همانطور که این جهان گنجینه ای از اسرار و معجزات الهی است، و نظم دهنده آن کسی است که آسمان های هفت گانه را نظم داده است، در آن تفاوت و اختلافی نمی بینی - چشم بگردان آیا در آن سستی و خللی می بینی؟ بار ها و بارها در آن بنگر، تفکر کن، آیا در آن خللی می بینی؟ یا در آن لغزش یا ضعفی را می توانی بیابی؟ - بنابراین زیبایی قرآن در سجع ها یا وزن هایی نیست که همانند غلاف یا پوسته خارجی قرآن را پوشانده است، بلکه مربوط به روحی است که سرتاسر آن را فرا گرفته است و در آن هیچ گونه تکلفی نیست" . 21) وجود فواصل مسجع قرآن با تغییرات ویژه ای که بعضا در آنها صورت گرفته است این ویژگی را به آیات قرآن داده است که صراحتا بگوییم آن نه نثری معمولی است و نه شعر، بلکه قرآن مزایای هر دو را در خود جمع نموده است. در قرآن سوره یس آیه 69 می خوانیم که : «و ما به او شعر نیاموخته ایم و شایسته او هم نیست. این سخن جز اندرز و قرآنی روشن نباشد» اما عرب ناباور و متعصب می گفتند: «نه ! بلکه آن را بربافته است (یعنی از خود ساخته است) یا نه بلکه او شاعر است» "سید قطب" در کتب آفرینش هنری در قرآن می گوید: "آری قرآن درست و به جا می فرماید که این سخن شعر نیست، ولی مردم عرب هم حقّاً دیوانه نبودند و قطعا از ویژگی های شعر خبر داشته اند، و گرنه هر گز قائل به این امر نمی شدند که بگویند قرآن شعر است. قرآن با سجع لطیف و منطق افسونگر خود هوش و دل و صبر را از عرب زبان ربوده بود، و تصاویر گیرنده آن بر روی وجدان آنها اثر گذاشته بود. آیا صرف نظر از قافیه و ارکان عروضی، همین خود از شرایط شعر واقعی نبود؟ قرآن مزایای شعر و نثر هر دو را در خود جمع کرده بود و خود را از قیود قوافی و حدود عروضی آزاد ساخته بود، با این همه سجع داخلی و پایان بند های نزدیک به هم را حفظ کرده بود. زیرا فواصل، آن را از "أفاعیل و تفاعیل" عروضی و "تقفیه" آن را از "قافیه" شعری بی نیاز ساخته بود" . همانطور که در کلام "سید قطب" می بینیم چهار عامل باعث شده بود تا قرآن نه در ردیف شعر قرار بگیرد و نه در ردیف نثر، و آن عوامل عبارت بودند از: 1) فواصل مسجع و تأثیر گذار و دلربای قرآن. 2) شباهت شعری داشتن اما در قید قوانین عروضی نبودن. 3) رعایت سجع داخلی و پایان بند های نزدیک به هم. 4) معنا، محتوا و تصاویر بسیار زیبا حاکم بر سجع های قرآن. 22) تنوع فواصل مسجع قرآن تنوعی هدفمند است، و تغییرات در فواصل نیز تغییرات هدفمندی هستند که با توجه به مقتضای کلام و نیاز مفهوم و محتوای آیات صورت گرفته اند. و به گفته سید قطب: "در ساخت و ترکیب عبارات موزون قرآنی ویژگی هایی نهفته است که ناچیز ترین حرکات و اهتزازات ممکن است آن را نامیزان کند، یا به گوهر شعری آن لطمه وارد سازد. از طرفی همانگونه که نظام "پایان بند"ها و حروف قافیه مانند اواخر عبارات در این کتاب گونه گون است، موسیقار و نغمه خوش آیات نیز تنوع تمام دارد؛ زیرا هر یک مطلب ویژه ای را می پرورد و هدف خاصی دارد" . 23) فواصل آیات قرآنی بر سجع تأکید می نمایند، و می گویند که نص قرآن همانند سجع کاهنان و امثال آنها در جاهلیت، نصی مسجع است؛ همانطور که به نظر می رسد سجع بر نثر جاهلی حاکم بوده است، و این شیوه از نثر، متکلم را مجبور می ساخته است کلامی مقطع مقطع ، پی در پی و متناسب با مضمون کلام بیاورد. الفاظ موجود در یک فقره مسجع غالبا کوتاه بوده اند، و در سبکی ریخته شده اند که معمولا دارای پایانی تند هستند، تکلف و دشواری در برخی فقرات آن بی داد می کرد، و به تبع آن معانی نیز در قالبی هم شکل ریخته شده اند، تا جایی که به معنا اجازه نمی دهد از آن چارچوب خارج شود، و شاید این امر باعث شده است تا به متکلم بفهماند که باید معانی خود را در این قالب ها بریزد، و تفکر خود را در بین این قالب ها توزیع نماید، این قالب برای متکلم دشوار است ولی مجال جولان بیشتری به او می دهد. بنابراین استفاده از فواصل به ویژه نوع مسجع آن رایج شد. 24) سجع ملازم و همراه همیشگی دین بوده است؛ این اسلوب که در ابتدا به منظور رسوخ افکار در ذهن مخاطبان بوده است در تعالیم دینی و روحی کاربرد داشته است، و شاید همین امر باعث شده بود تا کاهنان از همین اسلوب استفاده کنند؛ زیرا کلامشان دارای مسائل پیچیده و ظاهرا دینی بوده است، تا با این وسیله بتوانند مخاطبان را به تحریک و تشویق وا دارند، و سجع بهترین وسیله بوده است، و به سرعت سجع از مهمترین اسلوب هایی قرار گرفت که در کلام رایج گشت، و از سطح کلام عادی مردم بالاتر رفت. اینچنین سجع عهده دار وظیفه ای شد تا حالت خشوع و تأمل و آمادگی در مخاطبان را ایجاد نماید، و دریافت وصیت، عبرت یا عقیده ای را میسر گرداند، از همین رو لازمه آن ایجاز و پایبندی به حروفی بوده است، تا مطلب را به طور کامل برساند، و این، همان چیزی بود که تفکر دینی جدید به آن احتیاج داشت، اسلوبی که مختصر و گویا در تعبیر باشد، تا گاهی بتواند از مثل استفاده کند، گاهی بتواند ترغیب کند، و گاهی نیز بترساند. بنابراین سجع موثرترین وسیله ای شد که به وسیله آن مخاطب در مجموعه منظمی از معانی قرار می گرفت، وسیله ای که افکار در آن گاهی واضح و بدون پیچیدگی و گاهی مبهم و همراه با اشارات گوناگون است. اسلوب سجع، این امکان را به کلام داده است تا به طور کامل در اختیار دین و مفاهیم دینی باشد، و شاید هیچ متنی همانند متون دینی از سجع در پیش برد اهدافش استفاده نکرده است. و شاید از همین جا بشود استدلال کرد که چرا قرآن تا این حد به سجع اهمیت داده است.