نام پژوهشگر: ابولقاسم دادور
فیروزه وزیری ابولقاسم دادور
انسان بخشی از خلقت و هستی است و طبیعت موهبتی است که پروردگار به واسطه ی نیروی تدبیر و اراده در اختیار او قرار داده است. از دوران کهن تا عصر حاضر، همواره تلاش آدمی بر آن بوده تا به عنوان اشرف مخلوقات، طبیعت را در حیطه ی تسلط خویش قرار دهد، بنابراین ارتباط انسان با طبیعت گریزناپذیر است. انسان برای دست یابی به قدرت ها و قابلیت های طبیعت، مسیری بس طولانی طی کرده است، اما گویی هرچه به طبیعت مسلط تر می شود، بیشتر خود را مالک آن می بیند، به گونه ای که ارتباط نزدیک گذشته با طبیعت، امروزه به ارتباطی صرفاً بهره جویانه بدل شده است... گویی انسان فراموش کرده که در بستر همین طبیعت رشد و تعالی یافته است... دوران کهن و بررسی آثار مردم آن عصر به دلیل تلاش انسان بدوی برای برقراری ارتباط با طبیعت و روش هایی که برای این ارتباط برگزید، بسیار جالب توجه است. افسانه های کهن مانند هزار و یک شب، یکی از محمل های گران بها و ارزشمند برای تحلیل راه کارهای انسان بدوی در برقراری ارتباط با طبیعت هستند، چراکه در عصر افسانه پردازی، انسان هنوز درحال تطبیق با طبیعت پیرامون خویش است و به واسطه ی عدم شناخت کافی از قدرت های طبیعت، اسطوره و افسانه می سازد و در عالم خیال، خود را مسلط بر تمام قوای طبیعت و فراطبیعت می بیند... هدف اصلی این پژوهش رسیدن به دلایلی است که منجر به استفاده های متنوع از ارتباط انسان با طبیعت در افسانه ها شده است. از جمله: بررسی عناصر طبیعت و ماوراء طبیعت موجود در بطن افسانه های هزار و یک شب، که به قهرمان داستان برای برقراری ارتباط با طبیعت ناشناخته و محدود کننده ی پیرامونش یاری می رسانند. برای رسیدن به این هدف، کتا ب های مرتبط با این مبحث به روش کتاب خانه ای انتخاب، مطالعه و فیش برداری شد و درنهایت با بهره گیری از آن ها به ارتباط انسان و طبیعت در ارکان مختلف زندگی انسان، مانند پرستش، اعتقادات و باورهای غریب، سحر و جادو، موجودات فراطبیعی و علل استفاده از آن ها در افسانه های کهن، بالاخص افسانه های هزار و یک شب، پرداختم. در طول کار، تلاش بر این بود تا پاسخ پرسش های طرح شده در طرح تحقیق داده شود و فرضیات مطرح شده اثبات شوند. و نتیجه این که: ارتباط انسان با طبیعت انکارناپذیر است و افسانه هایی چون هزار و یک شب که ریشه در ادوار کهن دارند، برای اثبات این ارتباط بستر بسیار مناسبی هستند. علاوه بر افسانه های کهن که حاصل تلاش های ذهنی بشر برای دست یابی به قوای طبیعت هستند، انسان مدرن امروزی نیز با افسانه هایی نو و خلاق، در پی برقراری ارتباط با دیگر بخش های ناشناخته ی طبیعت است و این روند تا روزگار و طبیعت برقرار است، ادامه خواهد داشت.... واژه های کلیدی: انسان، طبیعت، پرستش، فراطبیعت، افسانه، هزار و یک شب.
نگار زجاجی ابولقاسم دادور
یکی از طرق مهم مطالعه در خصوص شرایط اجتماعی و تاریخ هر دوره بررسی آثار هنری آن دوره می باشد، چرا که این آثار نمایانگر تأثیرات و تأثرات فضای کلی آن دوره بوده و رابطه ای تنگاتنگ با شرایط حاکم بر آن دوران دارند. در واقع آثار هنری دوران مختلف هر یک به مثابه ی منبعی تصویری می باشند که بازتاب دهنده ی تأثیرات شرایط و اوضاع زمان خلقشان هستند. از جمله آثار هنری زیورآلات می باشند که تمرکز این پژوهش بر روی نمونه های مربوط به پادشاهان سلسله های باستانی هخامنشی، اشکانی و ساسانی در این زمینه است. هخامنشیان بزرگترین امپراطوری زمان خود بودند که عظمت، شکوه و جلال از ویژگی های حکومت، آداب و فرهنگ و نیز هنر آنهاست. همانند معماری این دوران که زبانزد علاقه مندان حوزه های هنر و فرهنگ است، زیورآلات آنها نیز بیانگر هنرمندی و توانایی هنری بسیار بالایی می باشند. با تغییر سلسله ی حاکم و ورود به دوره ی اشکانیان، فرم زیورآلات نیز تغییر می کند، ضمن اینکه به نظر می رسد این قطعات جنبه ی کاربردی تری پیدا می کنند. دوره ی ساسانیان آخرین دوره ی مورد بحث در این تحقیق است که بخصوص در مراحل نخستین فرمانروایی قدرتمندی دارد. در این دوره زیورآلات در عین حال تزئینی تر می شوند و از زیبایی چشمگیری برخوردارند. در این پژوهش سعی شده تا با استفاده از روش گردآوری مطالب از منابع گوناگون موجود، و گزینش تصادفی نمونه های تصویری در دسترس، بررسی آثار هنری نظیر نقوش برجسته و سکه های هر دوره، عکسبرداری از کتابها، مقایسه و تطبیق تصاویر و منابع مکتوب، استنباط از آنها و تحلیل تغییرات گام به گام آثار مورد بررسی، به روابط گوناگون میان زیورآلات پادشاهان هر دوره با شرایط مختلف آن دوره همچون قدرت حکومت، قدرت پادشاهان و سلطه دین پرداخته شود. در زمینه ی زیورآلات پادشاهان در قسمت های مربوط به هنر هر دوره، در دایره المعارف ایرانیکا به کوشش آقای احسان یار شاطر و همچنین در کتب مختلف تاریخ هنر به طور پراکنده اشاره شده است. در همین راستا پژوهش پیش رو به طور خاص به بررسی زیورآلات پادشاهان سه سلسله ی مذکور از سلسله های باستان که عبارتند از هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان می پردازد. با وجود بهره گیری از کتب گوناگون مرتبط با این دوران و نیز کتب تاریخ هنر، به دلیل عدم وجود منابع تصویری فراگیر و منسجمی در قالب کتاب، ناچاراً در زمینه ی تصاویر تا حد زیادی از منابع اینترنتی استفاده شده است که البته در این موارد هم تصاویر مربوطه پس از مقایسه ی آنها با منابع دیگر و حصول اطمینان از وثوق و اعتبار آنها، در متن پایان نامه قرار داده شده اند. گذشته از چکیده، مقدمه و نتیجه گیری، بدنه ی این رساله سه بخش دارد. بخش اول شامل سه فصل است که به ترتیب به تاریخ مختصری از سلسله ی هخامنشی، پادشاهان هخامنشی و شرحی مختصر از رویکردهایشان و زیورآلات پادشاهان این سلسله ها می پردازند و در آخر یک نتیجه گیری کلی از این بخش قرار دارد. بخش دوم به ترتیب شرح مختصر سلسله ی پارتی، پادشاهان آنها، زیورآلات پادشاهان و در آخر نتیجه گیری کلی را در بر می گیرد. به همین ترتیب، در بخش سوم، به تاریخچه ی ساسانیان، پادشاهان این سلسله و خطوط مشی آنها، زیورآلاتشان و نهایتاً نتیجه گیری کلی این فصول پرداخته شده است. همچنین در مواردی که امکانپذیر بوده سعی شده تا برای سهولت انتقال مطلب، اطلاعات به صورت جدول بندی شده ارائه شوند. امید است این تحقیق برای تمامی علاقه مندان به این زمینه کارآ و مفید واقع گشته، انگیزه ای جهت تحقیق و مطالعه هر چه بیشتر این موضوع و گسترش مکاشفات مربوط با این حوزه ایجاد نماید.
سبا سینکی فاطمه کاتب
همزمان با رشد جوامع بشری,حرکت به سوی فن آوری های نوین,مانند فلزکاری فزونی یافت. سپس کشف مس و ترکیب آن با دیگر فلزات انسان را به مفرغ رساند که این امر موجب تحول هنر فلزکاری شد. یافته های باستان شناسی از پیشگامی ایران در فلزکاری و کاربرد مفرغ حکایت می کند.در این میان سهم لرستان بیش از سایر مناطق کشور بوده و از دیدگاه گوناگونی و تعدد آثار مقام نخست را دارا می باشد. در پژوهش حاضر زیورآلات به دلایلی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است, نخست به دلیل محبوبیتی که ریشه اش در نیاز ازلی آدمی به زیبایی وآراستگی است,و دوم از منظر اهمیت ویژه ای که این آثار از دیدگاه هنری- تجسمی و نمادین دارامی باشند. هدف از پژوهش حاضر با توجه به رشته تحصیلی نگارنده در دوره کارشناسی-گرافیک- شناخت زیورآلات مفرغی لرستان, فرم ,سبک هنری و نقوش نمادین-اسطوره ای این آثار است که از طریق روش اسنادی,مطالعه منابع مکتوب و روش میدانی(موزه) فراهم آمده است. ساختار این پژوهش مبتنی است بر پاسخ به دو پرسش کلی: 1-گونه های مختلف زیورآلات مفرغی لرستان صاحب چه فرمها و سبک هنری می باشند؟ 2- تزئینات به کار رفته در این آرایه ها در بردارنده چه نقوشی, با چه جایگاه نمادین- اسطوره ای و دارای چه خصوصیات مشترکی می باشند؟ هم راستا با پاسخ به این پرسش ها از میان زیورآلات به جامانده از لرستان گروه نمونه ای متشکل از 141 آرایه مفرغی,که نسبت به دیگر آثار دارای جنبه های بصری و نمادهای قوی تر می باشند به صورت هدفمند انتخاب و مورد بررسی قرار گرفته است. در پایان می توان چنین گفت : گونه های مختلف زیورآلات مفرغی لرستان- به خصوص سنجاق های سر و جامه و دستبندها-در میان مردمان این سرزمین از محبوبیت و جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و نقوش این آثار شامل-به ترتیب اهمیت- نگاره های حیوانی,انسانی, گیاهی و هندسی با خصوصیاتی غالبا شبیه به هم می باشند که نمایانگر مقبولیت و جایگاه نمادین -اسطوره ای این نقوش در لرستان است.
منیره سادات مدیری ابولقاسم دادور
دوره در خشان هنر حجاری را باید دردور? ساسانی دانست .نقوش برجسته ساسانی چیزی نیست غیر از ادامه ی حجاریهای هخامنشی واشکانی وتأثیراتی که هنر ساسانی از هنر رومی گرفته همچنین ردپایی از هنر بودایی در آن دیده می شودیکی از ویژگیهای مهم این نقوش ارزشمند که برسینه ی کوه ها وصخره ها پدید آمده اند در آن است که علاوه بر انعکاس رویدادهای تاریخی و نمایش قدرت وعظمت شاهنشاه وآئین رسمی ،اندیشه های سیاسی ونیز آرمانی به نحوی در آن بیان شده است. در دوره ی ساسانی اکثر نقش برجسته ها از نوع (کم برجسته) هستند به غیر از نقش برجسته سواره خسرو پرویز که بصورت بیش برجسته می باشد . موضوع نقوش برجسته ساسانی به سه دسته مذهبی وغیر مذهبی وتلفیقی تقسیم بندی می شوند . این پژوهش از نظر ماهیت وروش از نوع تحقیق توصیفی وتاریخی است واز نظر هدف تحقیق نظری است که با استفاده از روش اسنادی وگرد آوری منابع مکتوب به سامان رسیده است.در این تحقیقبه مطالعه و تحلیل نقوش انسانی و حیوانی در نقش بر جسته های دوره ساسانی وهمچنین بررسی محتوا وعلت شکل گیری نقوش (انسانی و حیوانی)دراین نقش برجسته ها و به شناخت مفاهیم و مضامین نقوش انسانی و حیوانی پرداخته شده و با توجه به کمیت و کیفیت این نقش برجسته ها واز لحاظ بصری و تجسمی به این نتیجه رسیدیم که در نقش برجسته های ساسانی نماد پردازی و پرهیز از واقع گرایی صورت گرفته وحضور اساطیری همچون آناهیتا و میترا واهورامزداو...در این نقش برجسته ها صحتی است بر این واقعیت.