نام پژوهشگر: عباس مصلاییپور
علی شریفی عباس مصلایی پور
چکیده پس از آشنایی با معانی متفاوتِ تأویل و آیات متشابه در نگاه بسیاری از مفسران متقدم و متأخر(شیعه و سنی) و همچنین برخی از علمای قرآنی، آگاه شدیم که این معانی دارای درجاتِ متفاوتی از ضعف و اعتبار هستند. برخی از تعاریفِ تأویل ارتباطی به آیات محکم و متشابه نداشته(تأویل= تفسیر)، برخی نیز تنها آیات متشابه را دارای تأویل می دانند، و علمایی همچون علامه طباطبایی نیز تمام قرآن از محکم و متشابه را تحت تأویل دانسته و معتقد به تأویل کتاب می با شد؛ به گونه ای که می فرماید تمام مضامین و معارف قرآن، به حقیقتی مستند است که آن حقیقت همان تأویل می باشد. علت و مبنای تفاوت دیدگاهِ علامه طباطبایی با دیگر مفسران، اختلاف در روش تفسیری و دیدگاه های قرآن شناختی ایشان با دیگران است. علامه تأویل را بر اساس روش تفسیر قرآن به قرآن و استفاده از دیگر کاربردهای آن در قرآن کریم و بر اساس اصول تفسیری که در مقدمه تفسیر المیزان آمده، بیان نموده است. جمع بندی نهایی این پایان نامه نیز که عبارت از جمع بین دو دیدگاه تأویل کتاب و تأویل متشابه می باشد، بر مبنای سخنان آیت الله جوادی آملی صورت گرفته است.
محمد دلبری حسن ملکی
چکیده سرآغاز تحول در آموزش و پرورش رسمی، طراحی و تدوین نظام تعلیم و تربیت دینی متمایز از سایر مکاتب تربیتی بشری است. این مهم زمانی تحقق خواهد یافت که مولفه های آن یعنی مبانی، اصول، اهداف و روش ها از تحلیل روش مند منابع دینی بویژه منبع اصیل اسلام؛ قرآن کریم کشف و اخذ گردد. تعیین مولفه های تعلیم و تربیت از طریق تحلیل آموزه های قرآن کریم، علاوه بر امکان طراحی منسجم نظام آموزشی متناسب با فرهنگ اسلامی، و جلوگیری از التقاط، امکان ارزیابی از نظام تعلیم و تربیت موجود و سنجش مقدار کارایی و کارآمدی و هر گونه پیشنهاد و برنامه ریزی برای تغییر و بهسازی آن را مهیا می سازد. این تحلیل باید بتواند در گام اول با تعیین مشخصات مخاطب تربیت، یعنی انسان از طریق تفسیر ساختار وجودی او و روابطش با سایر عناصر هستی، مبانی و اصول تعلیم و تربیت دینی را ارائه دهد. بر این اساس، پس از تبیین کلیات و مفاهیم این پژوهش، مبانی تعلیم و تربیت دینی بر اساس ساختار وجودی انسان و جایگاه انسان در ساختار و روابط نظام هستی، تعیین گردید که عبارت بودند از: «وحدت ذاتی بشر»، «وجود تفاوت های فردی»، «اثرگذاری و اثرپذیری»، «خیرطلبی ذاتی»، «ذات یکپارچه خیر»، «ذوابعاد بودن»، «کرامت ذاتی و اکتسابی انسان»، «حقیقت غیرمتعین داشتن»، «شاکله های متفاوت اکتسابی»، «عالم بالفعل بودن»، «فقر ذاتی» و ... . بر اساس این مبانی، اصول تعلیم و تربیت نیز ارائه گردید. این تحلیل در گام دیگر باید با تحلیل افعال، مفاهیم و تمثیل های ناظر به تربیت و روش های تربیت در قرآن کریم، مولفه ها و روابط معنایی هر یک از آنها را معین کند. تفسیر این مفاهیم، ضمن ارزیابی از ساختار و کفایت مفهوم برای کاربرد در پژوهش های تربیتی، تلقی قرآن کریم را از تربیت و چیستی آن ارائه می دهد. بر این اساس با مفهوم شناسی افعال ناظر به تغییر انسان و روش های تربیتی، برخی از مولفه های تعلیم و تربیت دینی نظیر «آگاهانه و ارادی بودن»، «عالمانه بودن»، «مستمر بودن»، «تعاملی بودن»، «ابتنای بر دانش و تفکر»، «محوریت مخاطب» و ... استخراج شد. در گام بعدی، با تحلیل آموزه های قرآنی ناظر به غایات و اهداف خلقت به صورت عام و انسان به نحو خاص و بررسی اهداف و غایات افعال تربیتی و ابزارهای هدایت بر اساس نص قرآن کریم، ضمن طبقه بندی این اهداف و تعیین روابط معنایی میان آنها، شبکه ای از اهداف و غایت را طراحی نماید و به این وسیله، تمایز تعلیم و تربیت دینی را از سایر نظام های تربیتی، معین سازد. در این مرحله، شبکه ای از اهداف با محوریت غایت «عمل احسن»، اهداف واسطه ای «ایمان» و «عمل صالح»، اهداف واسطه ای ابزاری «علم» و «تفکر» و اهداف جزئی در سه حیطه ی «شناخت، باور و عملکرد درونی و بیرونی» ارائه گردید. در فصل آخر، با توجه به مولفه های پیشین، برنامه ی درسی تعلیم و تربیت دینی رسمی، ارزیابی گردید که بر اساس آن، این برنامه در برخی از مبانی، با مولفه های قرآنی تربیت غیرهمسو و در مواردی تعارض دارد. اهداف آن از الگوی قرآن تبعیت نمی کند و از جامعیت لازم برخوردار نیست و در مواردی تفسیر غیرواقع از اهداف قرآنی ارائه شده است. مفهوم شناسی افعال و روش های تربیت در برنامه ی درسی نیز در وجوهی نظیر جامعیت، محل تأمل است. ضمن آن که در برخی موارد، فهمی متفاوت از واقع ارائه شده است. واژگان کلیدی: مبانی و اصول انسان شناسی، اهداف تربیت، روش های تربیت، برنامه ی درسی تعلیم و تربیت دینی.