نام پژوهشگر: داود حسینپور
سینا محمدنبی بهروز رضایی منش
بلوغ سازمان، توانایی حفظ یا توسعه عملکرد در بلندمدت و نتیجه تداوم رضایت ذی نفعان سازمان در طول زمان است. بلوغ سازمانی میسر نخواهد شد مگر آنکه سازمان بتواند تغییرات محیطی خود را شناسایی نموده و از آن تغییرات درجهت به روزآوری برنامه های راهبردی و چشم انداز خود استفاده کند. سازمان ها باید بتوانند تا اندازه ای محیط را پیش بینی نموده و برنامه ریزی خود را متناسب با آن تطبیق دهند. بنابراین، برای دستیابی به بلوغ، سازمان باید به طور مداوم تغییرات عوامل محیطی را مورد پایش قرار دهد. از طرفی، امروزه دانش تنها منبع مطمئن برای ایجاد مزیت رقابتی پایدار در سازمان ها به شمار می آید. به علاوه دانایی، ابزاری جهت کسب و حفظ مزیت رقابتی پایدار در اختیار سازمان ها قرار داده است و سازمانها هر روز بیشتر به اهمیت دانش به عنوان منبعی استراتژیک پی میبرند. در این پژوهش ضمن معرفی مدل های مدیریت بلوغ سازمان و مدیریت دانش، مدلی جهت سنجش و اندازه گیری درجه ی بلوغ سازمان ارایه می گردد. رویکرد اصلی این پژوهش، استفاده از فعالیت های مدیریت دانش برای مدیریت دانش تغییرات محیطی سازمان جهت ایجاد بلوغ سازمانی است. برای اثبات مدل ارایه شده، درجه ی بلوغ 112 قطعه سازی خودرو مورد ارزیابی قرار گرفت. در نهایت نتایج نشان از اثبات فرضیه های محقق و در نتیجه همبستگی بالای بین فعالیت های مدیریت دانش و بلوغ سازمان دارد. برای آزمون فرضیه ها و به منظور سنجش اعتبار پرسشنامه ها نیز از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است.
حسین آشتیانی داود حسین پور
در این پژوهش، به بررسی مفاهیم دولت الکترونیک و ارکان تعاملی آن، مفاهیم استراتژی و انواع سازمانی آن، رابطه دولت الکترونیک با استراتژی سازمان و شناخت سازمان ثبت احوال کشور پرداخته شد و سپس الگوی مفهومی تحقیق ترسیم شد. در این تحقیق بر اساس روش نمونه گیری تصادفی سیستماتیک از بین کارکنان (مدیران وکارشناسان) سازمان ثبت احوال کشور و اداره کل ثبت احوال استان تهران و مناطق ثبت احوال شهر تهران که با سیستم اطلاعات و آمار و انفورماتیک و استراتژی های سازمان ثبت احوال آشنا بوده، نمونه آماری انتخاب گردید و در نهایت 130 پرسشنامه جمع آوری گردید، برای تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده از نمونه آماری از روش های تحلیل عاملی تأییدی، مدل معادلات ساختاری استفاده گردیده و نتایج حاصله حاکی از آن بود که داده های گردآوری شده از جامعه آماری مورد نظر با الگوی مفهومی پژوهش متناسب و سازگار است. در نهایت تمامی فرضیات تحقیق مورد تأیید قرار گرفت و تأثیر معنی دار دولت الکترونیک در تحقق استراتژی های سازمان ثبت احوال کشور وجود داشته و ترتیب و اولویت اثر دولت الکترونیک بر روی استراتژی های مختلف تعیین گردید.
علیرضا ثلاثی وجه الله قربانی زاده
هدف اصلی این پژوهش، کشف عوامل موثر بر اطلاع آفرینی از طریق پایگاه های اطلاعاتی است که با رویکرد استقرایی، تجربیات کسب شده توسط مصاحبه شوندگان مورد مطالعه قرار گرفته است. اطلاع آفرینی واژه ای نوپدید از کارآفرینی است و به کسب و کارهایی اشاره دارد که اطلاعات به عنوان کالا، موضوع مورد معامله می باشد.استراتژی به کار گرفته شده برای این تحقیق، راهبرد پژوهشی نظریه مفهومسازی مبتنی بر داده هاست که برای تدوین نظریه، عناصر کلیدی یک پدیده (مفاهیم، مقوله ها، قضایا) مشخص می شود. سپس طبقه بندی روابط این عناصر درون بستر و فرآیند آن، با استفاده از ابزار تحلیل و کدگذاری (باز، محوری، انتخابی) و حرکت از جزء به کل صورت می گیرد. جامعه آماری این پژوهش از متخصصان بهره مند از پایگاه های اطلاعاتی و پایه گذاران کسب و کارهای اطلاعاتی در دو بخش بازار و دانشگاه تشکیل شده است. انتخاب نمونه ها براساس روش نمونه گیری هدفمند با رویکرد نمونه گیری هدفمند تصادفی (با نمونه کوچک) می باشد. در این روش از میان مشارکت کنندگانی که به صورت هدفمند انتخاب شده اند، چند نفر به طور تصادفی انتخاب میگردند. در پاسخ به پرسش اصلی پژوهش"عوامل موثر بر فرآیند اطلاع آفرینی از طریق پایگاه های اطلاعاتی چه می باشند؟" نظریه اطلاع آفرینی در قالب الگوی پارادایمیک ارائه گردیده است. در این الگو، ((اطلاع آفرینی)) به عنوان مقوله مرکزی این پژوهش است که با زیرمقوله-های کارآفرینی با اطلاعات در فضای مجازی، دانش آفرینی، کسب و کار اطلاعاتی و مدیریت اطلاعات تعریف شده است. مهمترین عامل در ایجاد پدیده اطلاع آفرینی اهمیت اطلاعات است که در دو بعد نیاز اطلاعاتی و مبهم بودن، اطلاع آفرینی را تحت تأثیر قرار می دهد. تجلی پدیده مرکزی در مجموعه ای از کنش ها و تعاملات است که از آنها تحت عنوان کسب وکار اطلاعاتی یاد می شود. از سوی دیگر پیشرانه هایی که معرف عامل زمینه ای هستند به همراه شرایط تسهیل گر(مداخله گر) زمینه ایجاد و گسترش کسب و کارهای اطلاعاتی را فراهم می سازند. پیامد و نتیجه کسب و کارهای اطلاعاتی، آگاهی است. درون مایه های این آگاهی شامل توسعه پایدار و اخلاق اطلاعاتی می باشد که زمینه سعادت و خوشبختی بشر را فراهم می کند.
فاطمه وثوقی رضا واعظی
پژوهشی را که مطالعه خواهید کرد، " رابطه اجرای مدل تعالی سازمانی efqm با ارتقای بهره وری نیروی انسانی" در شرکت پالایش نفت تهران را مورد بررسی قرار می دهد. مدل تعالی سازمانی efqm به گونه ای نظام مند و همه جانبه به بررسی و سازماندهی جنبه های مختلف سازمان و ارزیابی عملکرد آن ها با رویکردی سیستماتیک پرداخته، دستیابی به نقاط قوت و نواحی قابل بهبود آنها را میسر می سازد، در شناسایی بهترین فرآیندهای اجرایی کمک شایانی به عمل می آورد و در ایجاد زمینه ای برای یادگیری سازمانی، نوآوری، ارتقای بهره وری، بهبود مستمر و از همه مهمتر بهره وری نیروی انسانی بسیار موثر است. از آنجا که بدون نیروی انسانی اثربخش، تحقق اهداف برای هیچ سازمانی میسر و ممکن نخواهد بود، لذا پرداختن به مقوله بهره وری نیروی انسانی در شرکت پالایش نفت تهران که از زیرمجموعه های صنعت مادر وکلیدی در توسعه کشور محسوب می شود، می تواند تضمین کننده رشد و ارتقا هر چه بیشتر این شرکت بطور خاص و صنعت نفت، بطور عام باشد. هدف اصلی تحقیق بررسی ارتباط بین اجرای مدل تعالی سازمانی efqm و ارتقای بهره وری نیروی انسانی در شرکت پالایش نفت تهران است. در راستای روشن نمودن این ارتباط، یک فرضیه اصلی و پنج فرضیه فرعی تدوین گردیده است.تحقیق از نظرهدف، کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها، توصیفی و از شاخه پیمایشی می باشد. جامعه آماری آن را دو طبقه اصلی مدیران و کارکنان شرکت پالایش نفت تهران تشکیل می دهند. روش نمونه گیری تحقیق ، تصادفی طبقه ای و حجم نمونه آن 84 نفر ( 66 نفر از کارکنان و18 نفر از مدیران) است. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه ای مشتمل بر 56 سوال (25 سوال مربوط به بهره وری نیروی انسانی و 31 سوال مربوط به مدل تعالی سازمانی efqm) که براساس مقیاس درجه بندی لیکرت طراحی شده است، می باشد. تجزیه و تحلیل داده ها با بهره گیری از آمار توصیفی و استنباطی صورت خواهد پذیرفت. از آنجایی که داده ها نرمالند، آزمون فرضیات با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون انجام گرفته و فرضیه اصلی و 5 فرضیه فرعی تائید شدند.برای آزمون قابلیت اعتماد (پایایی) پرسش نامه نیزاز آلفای کرونباخ استفاده گردیده و پایایی تائید شد.آزمون تی استودنت تک نمونه ای برای 5 مولفه بهره وری نیروی انسانی اعمال شده وتوان کار( بلوغ کارکنان) و شناخت شغل توسط کارکنان در سطحی بالا ، حمایت سازمان، انگیزش کارکنان و بازخور عملکرد به کارکنان در سطحی پائین نمایانده شد. با توجه به آزمونهای پارامتری repeated measure ، تی زوجی و میانگین هر مولفه، 5 مولفه بدین صورت رتبه بندی گردیدند: رتبه اول:توان کار (با میانگین 3.7333) ، رتبه دوم : شناخت شغل (با میانگین 3.5786)، رتبه سوم: بازخور عملکرد (با میانگین2.9881)، رتبه چهارم : انگیزش کارکنان (با میانگین2.7183)و رتبه پنجم : حمایت سازمانی (با میانگین 3.3869).
علی بعیدی مفردنیا وجه الله قربانی زاده
تحقیق حاضر به بررسی نقش سیستم اطلاعات گمرکی (asycuda)در یادگیری سازمانی شایستگی های متمایز فنی کارکنان و عملکرد گمرک می پردازد . در این تحقیق بر اساس روش نمونه گیری تصادفی سیستماتیک از بین کارکنان (مدیران وکارشناسان) گمرکات اجرایی تهران که با سیستم اطلاعات گمرکی آشنا بوده و نیز کارکنان (مدیران و کارشناسان) دفتر آمار وفنآوری اطلاعات و ارتباطات گمرک ایران نمونه آماری انتخاب گردید و در نهایت 120 پرسشنامه جمع آوری گردید ، برای تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده از نمونه آماری از روشهای تحلیل عاملی تأییدی و مدل معادلات ساختاری استفاده گردیده و نتایج حاصله حاکی از آن بود که داده های گرد آوری شده از جامعه آماری مورد نظر با الگوی مفهومی پژوهش متناسب و سازگار است . تنها تفاوتی که بین الگوی مفهومی اولیه و نتایج آزمون شده وجود دارد تأثیر ضعیف شایستگی های متمایز فنی بر عملکرد گمرک می باشد ، بدین معنی که در گمرک ایران سیستم اطلاعات گمرکی ( asycuda ) بر یادگیری سازمانی گمرک ، شایستگی های متمایز فنی کارکنان گمرک به طور مستقیم تأثیر مثبت دارد لیکن این سیستم تأثیر مثبتی به طور مستقیم بر روی عملکرد گمرک ندارد همچنین یادگیری سازمانی تأثیر مثبت بر روی شایستگی های متمایز فنی کارکنان گمرک و عملکرد گمرک داشته ولی شایستگی های متمایز فنی بر عملکرد گمرک تأثیر مثبتی ندارد .
امین اسدپور وجه الله قربانی زاده
با توجه به اینکه امروزه سازمان ها در محیط های مبهم، پیچیده و متلاطم مشغول به فعالیت هستند و به منظور پایداری و رشد در محیط خود به نظر می رسد که به ساختار با ویژگی هایی نیازمندند که به طور جامع بتواند تمامی فعالیت های سازمانی را پوشش داده و روندی را به سوی توسعه و پایداری داشته باشد. هدف از تحقیق حاضر معرفی ساختاری با ویژگی های سازمان های سیبرنتیک محور تحت عنوان csm (مدیریت کنکاش- سیبرنتیک) است که با ویژگی های خاص خود به بررسی محیط داخلی سازمان بر اساس شواهد موجود با هدف هماهنگ ساختن فعالیت ها و بررسی محیط خارجی سازمان برای پاسخگویی به نیازهای بازار و کسب اطلاعات برای مقابله با تهدیدات و استفاده از فرصت های محیطی می پردازد و همچنین تاثیرگذاری آن بر فرهنگ یادگیری و فرایند یادگیری سازمانی را مورد بررسی قرار می دهد. جامعه آماری پژوهش کارکنان سه بخش از شرکت ایران خودرو بوده و اطلاعات و داده های تحقیق با استفاده از پرسشنامه جمع آوری شدند. برای تحلیل داده ها، ابتدا به محاسبه روایی سازه تمامی شاخص های مورد مطالعه با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی پرداخته شد و پس از آن با استفاده از مدل برازش شده و مدل معادلات ساختاری به آزمون فرضیه های تحقیق اقدام شد. نتایج حاکی از قبولی تمامی فرضیه ها و نقش مثبت و تاثیرگذار csm به طور مستقیم بر فرایند یادگیری سازمانی و فرهنگ یادگیری و همچنین تاثیر مثبت csm به طور غیر مستقیم از طریق متغیر میانجی فرهنگ یادگیری بر فرایند یادگیری سازمانی بود.