نام پژوهشگر: مجید صادقیزاده
الهام نوریان مجید صادقی زاده
نقش کروموزوم 22 از دیرباز درپاره ای از اختلالات ژنتیکی مشهود بوده است . اخیرا سندروم میکرودوپلیکاسیون کروموزوم 22 به جمع باز آرائی ها ی کروموزومی ناشی از تغییر در دوز ژن های این منطقه پیوسته است. این سندروم همانند سندروم ریز حذف کروموزوم 22q11.2 با فراوانی یک در 4000 تولد زنده ، در تتیجه ی نوترکیبی همولوگ غیرآللی در اثر ناجور جفت شدن تکرارهای کم تعداد کروموزوم های 22 در مرحله ی میوز ایجاد می شود. از آنجائی که معمول ترین ویژگی بیماران دارای میکرودوپلیکاسیون های 22q11.2، مشکلات مادرزادی و رفتاری می باشد، بنابراین در این طرح تحقیقی ، یک گروه46 نفره از بیماران fragile-x منفی، به عنوان یک زیرگروه منطقی برای غربال گری ریز تکرار ها و ریز حذف های 22q11.2 انتخاب شده است.همچنین به علت وابستگی بین سندروم ریز حذف 22q11 و اختلالات روانی، این بیماری، توجه دانشمندان را به عنوان مدلی برای بررسی اساس ژنتیکی و نورو- بیولوژیکی بیماری های روانی، خصوصا بیماری اسکیزوفرنیا به خود جلب کرده است. بنابراین از یک گروه 100 نفره ی بیماران مبتلا تکرارها استفاده به اسکیزوفرنیا هم برای بررسی وجود یا عدم وجود این ریز حذف ها و ریز شد.سپس، برای بررسی دوز افزایش یافته ی ژنومی منطقه ی مورد نظر، تکنیک نیمه کمی بر پایه ی pcr، تحت عنوان sqmpcr راه اندازی شد. بعد از انجام تکنیک ،به منظور تایید ریزحذف ها و ریز تکرار های شناسایی شده و تعیین اندازه ی دقیق تر آنها، تکنیک mlpa انجام شد.mlpa ، تکنیکی است برای شناسایی تغییر در تعداد کپی های اسید نوکلئیک در یک واکنش pcr چندگانه که در آن تا 45 توالی مختلف ،به صورت هم زمان تکثیر می شود. در نهایت، توسط آنالیزکمی نتایج حاصل از sqmpcr و تایید آن توسط تکنیک mlpa در گروه بیماران مبتلا به عقب افتادگی ذهنی ، یک مورد مثبت مبتلا به میکرو دوپلیکاسیون22q11.2 و دو مورد مبتلا به سندروم ریز حذف 22q11.2 شناسایی شد ودر گروه بیماران اسکیزوفرنیا یک مورد مبتلا به ریز تکرار و یک مورد هم مبتلا به ریز حذف 22q11.2 گزارش شد. نتایج به دست آمده از دو تکنیک ،کارآرائی تکنیک را درغربال گری ریز تکرارهای کروموزومی 22q11.2 اثبات کرده ،هم چنین نقش ریزحذف ها و ریز تکرار های ناحیه 22q11.2 به عنوان یک کاندیدای جدید کروموزومی در جمعیت بیماران ایرانی مبتلا به عقب افتادگی ذهنی با دلایل ناشناخته را تایید می کند.علاوه بر این ،بررسی ها نشان داد که mlpa ،یک تکنیک سریع ،حساس و قابل اعتماد برای شناسائی بیماری های ناشی از دوز ژنی تغییر یافته می باشد.
نسرین راستگو مجید صادقی زاده
بررسی ساختار فضایی و هم ترازی توالی پروتئینی دومین اگزونوکلئازی 3-5 آنزیمهای dna پلیمراز i باکتری ترموفیل geobacillus sp.mkk نشان می دهد که اسیدآمینه های کاتالیتیک جایگاه فعال اگزونوکلئازی 3-5 تغییر کرده و آنزیم این فعالیت خود را از دست داده است. به منظور بازگرداندن این فعالیت به آنزیم با استفاده از روش جهش زائی نقطه ای اسیدآمینه های کلیدی و مهم در جایگاه فعال اگزونوکلئازی 3-5 جایگزین اسیدآمینه های متناظر در آنزیم mkk پلیمراز شد. 7 مولکول جهش یافته از این آنزیم ساخته شد که شامل مولکولهای m1 (v319d, e325l)، m2 (a376d)، m3 (d425f)، m4 (insy446, k450d)، m12 (v319d, e325l, a376d)، m123 (v319d, e325l, a376d, d425f) و m1234 (v319d, e325l, a376d, d425f, insy446, k450d) می باشد. بعلاوه یک مولکول هیبرید به نام mkkec نیز ساخته شد که در آن دومین اگزونوکلئازی 3-5 در آنزیم mkk با دومین مشابه در آنزیم dna پلیمراز i باکتری e.coli جا به جا شده بود. برای اولین بار تمامی اسیدآمینه های ضروری برای فعالیت اگزونوکلئازی 3-5 به یک مولکول جهش یافته وارد شد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که از میان تمامی مولکولهای جهش یافته تنها دو مولکول جهش یافته m1234 و mkkec دارای فعالیت اگزونوکلئازی 3-5 هستند. بعلاوه نتایج سنجش فعالیت آنزیمی نشان داد که آنزیم جهش یافته m1234 در مقایسه با آنزیم وحشی mkk پلیمراز فعالیت پلیمرازی خود را نسبتا حفظ کرده در حالیکه مولکول هیبرید mkkec کاهش فعالیت پلیمرازی را نسبت به آنزیم وحشی نشان میدهد.
مریم حسنلو حمیدرضا کلهر
تجمع پروتئین در شکل رسوبات آمیلوئیدی ویژگی بارز بسیاری از بیماریهای زوال عصبی نظیر آلزایمر، هانتینگتون، پارکینسون و بیماریهای دیگری شامل بیماری آمیلوئیدی سیستمیک و دیابت ملیتوس نوع دو است. پروتئین اصلی تشکیل دهنده رسوبات آمیلوئیدی در سلول های بتای پانکراس افراد دیابتی، یک پلی پپتید 37 اسیدآمینه ای به نام پلی پپتید آمیلوئیدی جزیره ای(iapp) یا آمیلین است. بعلاوه، لیزوزیم که یک پروتئین همه جا موجود درگیر در بیماری آمیلوئیدی سیستمیک است، در شرایط ناپایدار کننده تولید رسوبات آمیلوئیدی می نماید. در جهانی که در آن زندگی می کنیم، بشر همواره در مواجهه با پدیده هایی است که از ایمنی و امنیت آن در ارتباط با سلامت انسان بی اطلاع است. یکی از این پدیده ها، میدان مغناطیسی ایستا است. در این تحقیق تاثیر میدان مغناطیسی(smf) با شدت mt 6 را بر تشکیل آمیلوئید در سلول های cho و سلول های choی بیان کننده proiapp انسانی سنجیده شد. بعلاوه اثر سمیت حاصل از الیگومرهای لیزوزیم بر سلولهای cho و helaتحت مواجهه با 4 ساعت smf با شدت mt 6 در سه روز پی در پی بررسی شد. نتایج نشان می دهند که مواجهه با smf در دو روز پی در پی و هر روز به مدت 4 ساعت تاثیر چندان بر تشکیل آمیلوئید در سلول های cho ندارد. با این حال، افزایشی در درصد سلول های تشکیل دهنده آمیلوئید از طریق حساس کردن آزمایش به کمک بیان proiapp در سلول های choدیده شد. بعلاوه سمیت حاصل از الیگومرهای لیزوزیم بر سلولهای cho و helaتحت مواجهه با 4 ساعت smf با شدت mt 6 افزایش می یابد.
الهه محمودی مجید صادقی زاده
آنزیم آسپارتیل پروتئیناز ترشحیsap2 کاندیدا آلبیکنس نقش محوری در اتصال، تهاجم و سیستمیک شدن این مخمر فرصت طلب دارد. هدف از این مطالعه کلونینگ، بیان و خالص سازی آنزیم sap2 کاندیدا آلبیکنس در مخمر متیلوتروفیک پیکیا پاستوریس بود. پس از آن اثر آنزیم فعال نوترکیب بر فعالیت ماکروفاژهای موش balb/c در بلع بلاستوکنیدیهای کاندیدا آلبیکنس و همچنین آزاد سازی no بررسی شد. در این تحقیق، پس از تکثیر ژنsap2 توسط pcr، محصول درون وکتور بیانی pgapzαa کلون و به درون مخمر پیکیا پاستوریس ترانسفورم گردید. ژن sap2 طی پدیده نوترکیبی همولوگ درون ژنوم مخمر قرار گرفت. پروتئین نوترکیب بیان شده با کمک ستون کروماتوگرافی میل ترکیبی ni-nta تخلیص و توسط وسترن بلاتینگ با استفاده از مونوکلونال آنتی بادی اختصاصی تائید شد. در مرحله بعد، پروتئین نوترکیب در شرایط in-vitro در مجاورت ماکروفاژهای موش قرار داده شد. برای بررسی فعالیت بلع، سوپرناتانت حاصل از لیز ماکروفاژها، روی محیط scc برده و با شمارش کلنی ها میزان بلع ماکروفاژها بررسی گردید. در سنجش نیتریت اکساید از واکنش رنگ سنجی گریس استفاده شد. در این تحقیق بالاترین بیان، پس از مدت زمان 96 ساعت در دمای cº 30 به دست آمد. نتایج همچنین نشان داد که آنزیم sap2 باعث تضعیف ماکروفاژها می شود. این سلولها، میزان بلع و تولید no کمتری در مقایسه با گروه بدون آنزیم ( کنترل منفی) داشتند. کلونینگ ژن sap2 درون مخمر پیکیا پاستوریسبر خلاف سیستم باکتریایی، منجر به افزایش قدرت بیان انبوه این ژن می شود. همچنین نیاز به تغیرات بعد از ترجمه نداشته و آنزیم تولیدی خود فعال می باشد.sap2 می تواند بلع و تولید مواد انفجار تنفسی مانند no را مهار نماید.
عالمه حیدرزاده مجید صادقی زاده
در حال حاضر کاربرد اکثر داروهای درمان سرطان به علت سمیت زیاد، ناکارآمدی بالا و نیز هزینه¬ی بسیار بالا با محدودیت مواجه می باشد. کورکومین، یک پلی فنل مشتق از گیاه curcuma longa است که دارای خواص ضد توموری بوده و فاقد معایب ذکر شده¬ی داروهای کنونی درمان سرطان است. در غلظت¬های موثر کورکومین علیه سلول های سرطانی، سلول های نرمال آسیب نمی¬بینند. یکی از مهم ترین تفاوت¬های بین سلولهای نرمال و سرطانی عملکرد پروتئین p53 می باشد که می تواند به عنوان یکی از دلایل احتمالی این پدیده مطرح شود. در این تحقیق جهت بررسی فرضیه¬ی فوق با استفاده از sirna،ژن p53 در فیبروبلاست¬های نرمال ناک¬داون شد و اثر نانوکورکومین پلیمری - که جهت ارتقای زیست ماندگاری کورکومین به کار گرفته شده بود – بر القای آپوپتوز و تغییرات بیان ژن¬های p53، p21،bcl-2 ،bax وnf-kb در این سلول¬ها بررسی گردید. در بررسی سمیت سلولی نانوکورکومین پلیمری بر فیبروبلاست¬های نرمال انسانی(hfsf-pi3) و سلول¬های ملانومای انسانی(sk-mel3)، نتایج آزمون mtt نشان داد نانوکورکومین (تا غلظت 20 میکرومولار) بطور انتخابی فقط سلولهای سرطانی را از بین می¬برد و عوارض جانبی بر روی سلول¬های نرمال ندارد. پس از تایید ناک¬داون ژن p53 در فیبروبلاست¬های نرمال توسط تکنیک rt-pcr نیمه کمی، این سلول¬ها با نانوکورکومین(15میکرومولار) تیمار گردیدند و سپس میزان آپوپتوز با استفاده از فلوسایتومتری سنجیده شد. نتایج رنگ¬امیزی annexinv/fitc و pi نشان داد که مهار p53 منجر به افزایش معنی¬دار آپوپتوز القاشده توسط نانوکورکومین می¬گردد. در بررسی تغییرات بیان ژن¬های p21،bcl-2 ،bax وnf-kb ، مشخص گردید که مهار ژنp53 باعث افزایش بیان nf-kb و کاهش بیان ژن p21 شده ولی بر بیان ژن¬هایbcl-2 و bax تغییر معنی¬داری ایجاد نمی¬کند. به دنبال مهار ژنp53 در فیبروبلاست¬های نرمال، تیمار با نانوکورکومین باعث افزایش بیان ژن¬های p53 و p21و کاهش بیان bcl-2 شده ولی اثر معنی-داری بر میزان nf-kb و bax ایجاد نمی¬کند. بطورکلی نتایج ما نشان داد حضور p53 فیبروبلاست¬های نرمال را در برابر نانوکورکومین حفاظت می¬نماید؛ بر همین اساس عملکرد p53 می¬تواند یکی از دلایل مهم اثر متمایز نانوکورکومین بر سلول¬های نرمال و سرطانی باشد. بنابراین، این نتایج پیشنهاد می¬کنند که نانوکورکومین پلیمری دارای ویژگی¬هایی می¬باشد که می¬تواند به عنوان یک عامل موثر در پیشگیری و درمان سرطان به کار رود.
مصطفی قادری فرزانه صباحی
در دهه های اخیر، روش ژنتیک معکوس به طور گسترده برای رها سازی ویروس های rna دار زنجیره منفی از مولکول cdna یا رهایی مینی ژنوم های ویروسی استفاده شده است. این تکنیک برای مطالعه مراحل مختلف تکثیر ویروس و واکنش های متقابل ویروس با میزبان بکار گرفته شده است. ژنتیک معکوس همچنین می تواند برای طراحی واکسن های جدید مورد استفاده قرار گیرد. در مورد رهایی ویروس های rna دار زنجیره منفی فعالیت آنزیم t7 rna polymerase بعلاوه پروتئین های ویروس شامل نوکلئوپروتئین (n)، فسفوپروتئین (p) و پلیمراز (l) برای رهایی ویروس و یا مینی زنوم ویروس ضروری هستند. ویروس سرخک یک ویروس rna دار زنجیره منفی است که ژنوم و نیز مینی ژنوم آن از مولکول cdna آنتی ژنومی ویروس سرخک رها شده است.اهداف: در این پژوهش، ما ساخت یک رده سلول کمکی را برای رهایی مینی ژنوم ویروس سرخک طراحی کردیم. این رده سلول کمکی بطور پایدار آنزیم t7 rna polymerase بعلاوه پروتئین های n و p ویروس سرخک را از طریق مولکول mrna سه سیسترونی بیان می کند.مواد وروش کار: برای رهایی مینی ژنوم ویروس سرخک سلول کمکی پایدار توسط وکتور بیانی سه سیسترونی ساخته شد که آنزیم t7 rna polymerase بعلاوه پروتئین های n و p ویروس سرخک را بیان می کرد. برای ساخت وکتور سه سیسترونی ژن t7 rna polymerase بعد از پروموتر cmv کلون شد و پروتئین های n و p تحت کنترل توالی ires (محل ورود ریبوزوم داخلی) کلون شدند.نتایج: نتایج ما دلالت بر این دارند که مینی ژنوم ویروس سرخک می تواند در این رده سلول کمکی بعد از ترنسفکشن همزمان با پلاسمید حاوی ژن پلیمراز l ویروس سرخک رها شود.بحث: توسط این سیستم مینی ژنوم ویروس سرخک رهایی یافت. مطالعات بیشتری برای بهبودی کارایی رهایی مینی ژنوم ویروس سرخک ضروری است. این احتمالا از طریق ترنسفکت همزمان مینی ژنوم ویروس سرخک همراه با وکتور سه سیسترونی و پلاسمید حاوی ژن پلیمراز ویروس سرخک امکان پذیر است.
نرگس بداغ آبادی مجید صادقی زاده
باکتری های جنس بروسلا، باکتری هایی گرم منفی و درون سلولی اختیاری می باشند که در انسان و بسیاری از حیوانات ایجاد بیماری می کنند. داروی کوتریموکسازول و ریفامپین برای درمان بروسلوز استفاده می شود اما مصرف این دارو ها به علت اثرات جانبی، مقاومت ایجاد شده علیه آن ها و همچنین حلالیت کم در آب دارای محدودیت است. در این پایان نامه هدف افزایش نفوذ دارو به داخل فاگوسیت ها به واسطه نانو حامل است تا در مجاورت باکتری عفونت زا قرار گیرد و با آزاد سازی آنتی بیوتیک های درونش باعث مهار موثر سیستم پروتئین سازی باکتری شده و عفونت باکتریایی را ریشه کن کند. ابتدا آنتی بیوتیک های ریفامپین و کوتریموکسازول در نانو حامل پلیمری بار گذاری شده؛ سمیت دارو ها بر روی سلول های فاگوسیت موشی j774 بررسی شده، سپس بر روی سلول های فاگوسیت موشی j774، آلوده به سویه ی وحشی بروسلا ملی تنسیسm16 ، در شرایط in vitro اثر داده شد و با اثر آنتی بیوتیک ها به صورت آزاد به واسطه ی شمارش کلونی مقایسه گردید. در انتها با pcr و تعیین توالی قطعه ژنی 16s rdna از سویه ی باکتری اطمینان حاصل شد. آنتی بیوتیک ها با کارایی بارگذاری حدود 30% درون نانوحامل، بارگذاری گردیدند. به جهت اینکه آنتی بیوتیک های بارگذاری شده دخول بالاتری به داخل سلول نسبت به آنتی بیوتیک های آزاد دارند در نتیجه عملکرد آن ها افزایش می یابد به طوری که ریفامپین بارگذاری شده سبب کاهش تعداد کلونی به میزان بیشتر، در مقایسه با ریفامپین آزاد شده که از لحاظ آماری معنی دار است ((pvalue= 0.0006. بدین طریق می توان از مقادیر کمتر دارو استفاده کرد، در نتیجه از اثرات جانبی آنتی بیوتیک ها، هزینه های درمانی و دوره طولانی درمان جلوگیری کرد.
سمیرا قایدمحمدی مجید صادقی زاده
چکیده ندارد.
مهری ملکی مرتضی کریمی پور
در مطالعه حاضر دو پلی مرفیسم تک نوکلئوتیدی single nucleotide polymorphisms;(snps) در نواحی t129c در اگزون 1 و t1236c در اگزون 12 ، ژن mdr1 در 200 بیمار مصروع ایرانی ( شامل دو گروه بیماران مصروع مقاوم به دارودرمانی و بیماران مصروع پاسخ دهنده به درمان دارویی، هر گروه 100 نفر) در کنار 100 نفر سالم به روشrflp pcr- مورد بررسی و تعیین ژنوتیپ قرار گرفت و فراوانی ژنوتیپ و هاپلوتیپی در این سه دسته مقایسه شد. نتایج: فراوانی ژنوتیپی و هاپلوتیپی در بیماران مقاوم به دارو تفاوت آماری با بیماران پاسخ دهنده به دارو و افراد نرمال نشان ندادند. در بیماران ایرانی تفاوت معنی داری بین ژنوتیپ این دو snps در ژن mdr1 و مقاومت داروئی مشاهده نشد و رابطه ایی در خصوص این ژن و موضوع مقاومت دارویی پیدا نشد. همچنین الگوی هاپلوتیپی این دو snp در بین بیماران مصروع مقاوم به دارو با بیماران مصروع پاسخ دهنده به دارو و افراد نرمال تفاوت خاصی را نشان نمی دهند.
آویسا عباسی مسعود هوشمند
نوروپاتی های محیطی از شایع ترین اختلالات نورولوژیکی محسوب می شوند که پیش زمینه ارثی در بیش از 20 درصد آنها به اثبات رسیده است. نوروپاتی های ارثی از حیث کلینیکی و ژنتیکی بسیار هتروژن می باشند. شارکوت ماری توث (cmt) یک بیماری هتروژن در دستگاه عصبی محیطی انسان با شیوع 1:2500 می باشد. اگرچه امروزه پیشرفت های بسیاری در زمینه شناخت ژنتیکی این بیماری حاصل گشته است ولی همچنان طبقه بندی بر اساس خصوصیات نوروفیزیولوژیکی که cmt را به دو نوع کلی دمیلینه شونده و آکسونال تقسیم می کند، بهترین طبقه بندی برای نزدیک تر شدن به تشخیص صحیح می باشد. علائم cmt در اندام های دیستال به دلیل درگیری بلندترین فیبرهای عصبی همراه با pes cavus وclub foot و سپس با بدشکلی هایی در دست ها به صورت clawhand بروز می یابد. از خون 32 خانواده ایرانی و در مجموع بیش از 150 نفر از اعضای خانواده آنها با تشخیص کلینیکی cmt چه از نوع آکسونوپاتی و چه میلینوپاتی استخراج dna صورت گرفت، سپس با بررسی آنالیز پیوستگی توسط مارکرهای ژنتیکی انتخابی با lod score بالا، احتمال درگیر بودن ژن های pmp22 و mpz به ترتیب توسط مارکرهای d17s921، d17s261،d17s122 و d1s2705، d1s2675، d1s2771 در افراد بیمار بررسی گردید. سپس با مارکرهای dxs6789، dxs981 و dxs7132 پیوسته به ژن gjb1 به بررسی انواع وابسته به x این بیماری پرداخته شد. با رد احتمال درگیر بودن ژنهای مذکور در خانواده های بررسی شده، با استفاده از مارکرهای d8s286،d8s551 و d8s164 نوع اتوزومال مغلوب این بیماری و شایع ترین ژن مرتبط با آن یعنی ژن gdap1 مورد بررسی قرار گرفت. پس از انجام pcr، محصولات بر روی ژل پلی آکریلامید %8 و %12 برده شدند و پس از رنگ آمیزی نقره باندها بررسی گردید. در 6 خانواده مضاعف شدگی (cmt1a) و در یک خانواده حذف در ژن pmp22 مشاهده شد. همچنین یک خانواده وابسته به x تشخیص داده شد. برای اطمینان از نتایج حاصل شده هر شش اگزون ژن های mpz و gdap1 و ناحیه پروموتر و اگزون کد شونده ژن gjb1 تعیین توالی مستقیم شد. نتایج حاصل از بررسی آنالیز پیوستگی با مارکرهای x مورد تأیید قرار گرفت و در تعیین توالی ژن مربوطه وقوع یک جهش نقطه ای جدید ( m194i (c.582g>c و پلی مورفیسم جدید( s225s (c.675c>a در اگزون دوم ژنgjb1 که ایجاد کننده بیماری cmtx1 می باشد، برای اولین بار در این خانواده ایرانی دیده شد. بررسی پدر بزرگ مادری بیمار فرد مبتلا و هتروزیگوت بودن مادر وی برای جهش فوق و نظر به اینکه این تغییر اسیدآمینه ای در هیچ یک از گروه های کنترل مشاهده نشد، تأییدی بر صحت یافته های حاصل شده می باشد. در ژن gdap1 نیز یک اضافه شدن نوکلئوتیدی جدیدinst) 99-98(c. در کدون 33 اگزون اول این ژن مشاهده شد. این یافته نیز توسط تعیین توالی پدر و مادر فرد بیمار تأیید گشت. پلی مورفیسم ( s196s (c.507t>g در 4 خانواده در اگزون 4 ژن gdap1 دیده شد. همچنین پلی مورفیسم های ( g200g (c.600g>a و ( s228s (c.684c>a به ترتیب در 2 و 1 خانواده در اگزون های 5 و 6 ژن mpz مشاهده گردید. این تحقیق مؤثر بودن استفاده از مارکرهای ژنتیکی وابسته به x را در تشخیص x-linked بودن بیماری شارکوت ماری توث و استفاده از مارکرهای pmp22 در تشخیص مضاعف شدگی یا حذف این ژن را نشان می دهد. برای ژن mpz که در ایجاد cmt1b، cmt2i و cmt2j نقش دارد و همچنین ژن gdap1 که ایجاد کننده انواع cmt2h، cmt2k و cmt4a می باشد، تعیین توالی مستقیم تمامی اگزون های ژن های مذکور بهترین روش برای تشخیص بیماری شارکوت ماری توث خواهد بود. از نتایج این مطالعه می توان در تشخیص پیش از تولد و تعیین افراد ناقل بهره جست.