نام پژوهشگر: سقراط فقیهزاده
مهسا سعادتی سقراط فقیه زاده
نشانگرهای زیستی می توانند در پیش آگاهی دادن، تشخیص، کشف پتانسیل های بالقوه یک درمان جدید، اندازه گیری شدت و پیشرفت بیماری، تعیین عملکرد پاسخ به درمان و اندازه گیری میزان عوارض جانبی داروهای جدید به کار گرفته شوند. در بسیاری از مطالعات پزشکی این نشانگرها در طول زمان و چندین بار برای یک فرد به همراه سایر پاسخ ها اندازه گیری می شوند. در کاربرد با شرایطی مواجهیم که نشانگرها و پاسخ ها، گسسته و از انواع مختلف باشند. در برخی از مطالعات، مدلسازی توأم نشانگرهای زیستی طولی و پاسخ های گسسته مورد نیاز است و یا استفاده از آن مزایای بیشتری نسبت به تحلیل های تک متغیره پاسخ های مختلف دارد. با توجه به ماهیت داده ها و در نظر گرفتن این مسئله که روش های آماری کلاسیک موجود برای مدلسازی توأم این نوع داده ها قابل استفاده نیست، از توابع مفصل که به عنوان مفهومی جدید و پیشرفته در مدلسازی آماری مطرح است برای مدلسازی استفاده نمودیم. در این رساله به منظور مدلسازی توأم نشانگرهای زیستی طولی پواسن و پاسخ دوحالتی از روش مفصل های جفتی خوشه ای استفاده نمودیم که در آن برخلاف مفصل های چندمتغیره می توان از کلاس غنی مفصل های دومتغیره برای تحلیل داده ها استفاده کرد.
مهسا سعادتی سقراط فقیه زاده
چکیده ندارد.
فریبا صرافیون اشرف معینی
بارداری دارای خطر قابل توجهی از حوادث ترومبوآمبولیسم وریدی می باشد. بسیاری از تغییرات مهم در سیستم انعقادی و عروقی، در طی دوران بارداری اتفاق می افتد، بنابر این نادرست نیست که گفته شود، بارداری یک وضعیت با قابلیت افزایش انعقادی می باشد. سندرم تخمدان پلی کیستیک (pcos) نیز به دلیل افزایش مهار کننده فعال کننده پلاسمینوژن=pai-1 (القا شده در اثر انسولین) دارای بیشترین قابلیت مهار فیبرینولایزیس می باشد. بعلاوه هایپوفیبرینولایزیس (در اثر افزایش pai-1)، با از دست دادن بارداری و دیگرعوارض بارداری، که احتمالاً همه در نتیجه اثرات پروترومبوتیک ترومبوفیلی هستند، در بیماران با سندرم تخمدانهای پلی کیستیک وجود دارد. هدف از این مطالعه، بررسی تستهای ترومبوفیلی در خانم های نابارور با سندرم تخمدان پلی کیستیک می باشد، تا در صورت لزوم درمان مطلوب در این بیماران جهت محافظت آنان در مقابل عوارض احتمالی ترومبوتیک در بارداری انجام گیرد. این مطالعه تحلیلی همگروهی بر روی 123 زن نابارور با سندرم تخمدان پلی کیستیک (pcos) به عنوان گروه مورد و 73 زن نابارور با علت نازائی همسر (male factor) به عنوان گروه شاهد انجام شده است که جهت درمان نازایی اقدام کرده بودند. تستهای ترومبوفیلی شامل پروتئینs و apc-resistance در هر دو گروه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد: از نظر کمبود پروتئین s، بین گروه مورد و گروه شاهد اختلاف معنی داری وجود ندارد (752/0p= )، و همچنین از نظر مقاومت نسبت به پروتئین c فعال (apc-r)، بین گروه مورد و گروه شاهد اختلاف معنی داری وجود ندارد (603/0p= ). نتیجه گیری: در این پژوهش کمبود فاکتورهای ترومبوفیلی در زنان نابارور با pcos، بیشتر از گروه زنان m.f مشاهده گردید، ولی از نظر آماری این اختلاف معنی داری نبود. 1
پریسا صمدی می نور لمیعیان
برخلاف تصور قدیمی که بروز درد در طول زایمان اجتناب ناپذیر است و باید تحمل شود، امروزه تسکین درد زایمان به عنوان تفکری جدید مطرح شده است. یکی از دلایل اصلی آمار بالای سزارین و روی آوردن به آن، ترس از درد زایمان می باشد لذا هدف از این پژوهش بررسی تأثیر طب فشاری در نقطه sp6 بر شدت درد، طول مدت لیبر و سرانجام زایمان زنان می باشد. پژوهش حاضر، یک کارآزمایی بالینی یک سو کور جهت بررسی تأثیر طب فشاری در نقطه sp6 بر شدت درد، طول مدت لیبر و سرانجام زایمان زنان در حال لیبر است که در بیمارستان مریم شهر تهران در سال 1387 انجام شد. واحدهای پژوهش 131 زن باردار با حاملگی ترم و در حال لیبر بودند که با روش تخصیص تصادفی به گروه آزمون، فشار روی sp6: 41 نفر و دوگروه کنترل لمس sp6: 41 نفر و مراقبت معمول: 49 نفر گمارده شدند. در مدت 30 دقیقه مداخله،گروه آزمون فشار و گروه کنترل اول لمس را همراه با تنفس عمیق و ریلکسیشن دریافت کردند. گروه کنترل دوم (مراقبت معمول) فقط تشویق شدند که نفس عمیق بکشند و ریلکس باشند. به منظور تأیید نقطه صحیح از ابزار 900 acuhealth tens pro و برای اندازه گیری میزان فشار مورد نیاز از دستگاه force gauge ,5000 gr کمک گرفته شد. اطلاعات جمع آوری شده از طریق پرسشنامه، مقیاس شبیه سازی بصری استاندارد درد (visual analog scale) و faces anxiety scale (مقیاس اضطراب چهره)با استفاده از نرم افزار16 spss، آمار توصیفی و آزمون های anova، kruskal-wallis، mann-whitney، friedman، wilcoxon، exact test و chi-square مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: مقایسه میانگین تفاضل تعدیل شده شدت درد زایمان درمقطع پس از 2 دقیقه مداخله بین سه گروه مورد مطالعه کاهش آماری معناداری را نشان داد ولیکن در مقاطع پس از 30 دقیقه مداخله و نیز 30 دقیقه بعد از اتمام مداخله اختلاف آماری معناداری نداشتند(0/000= p و0/4= pو0/1= p). بررسی میانگین شدت درد زایمان بعد از 2 دقیقه مداخله بین دو گروه آزمون (فشار) و کنترل اول (لمس) و گروه آزمون (فشار) و کنترل دوم (مراقبت معمول) مشخص کرد که اختلاف از نظر آماری معنادار است (0/009= p و 0/001> p) و مقایسه میانگین شدت درد بین دو گروه کنترل اول و کنترل دوم اختلاف آماری معناداری را نشان نداد (0/15= p). میانگین طول مدت مرحله اول و دوم زایمان بین سه گروه اختلاف آماری معناداری نشان نداد اما در مقایسه میانگین کل طول مدت لیبر بین سه گروه تفاوت آماری معناداری مشاهده شد(0/1= p و0/5 =pو p=0/05). اختلاف میانگین کل طول مدت زایمان بین دو گروه آزمون(فشار) و کنترل اول (لمس) از نظر آماری معنادار بود(0/01= p) اما اختلاف میانگین کل طول مدت زایمان بین دو گروه آزمون (فشار) و کنترل دوم (مراقبت معمول) و دوگروه کنترل اول و دوم از نظر آماری معنادار نبود(0/2= p و0/26= p). مقایسه میانگین اضطراب پس از 30 دقیقه مداخله و 30 دقیقه پس از اتمام مداخله بین سه گروه مورد مطالعه نشان داد که در هر دو مقطع زمانی بین سه گروه اختلاف آماری معناداری وجود دارد(0/03= p و0/034= p). بررسی میانگین اضطراب بعد از 30 دقیقه مداخله بین دو گروه آزمون و کنترل اول(لمس) مشخص کرد که اختلاف از نظر آماری معنادار نیست (0/4= p) ولی این میزان بین دو گروه آزمون وکنترل دوم (مراقبت معمول) و دو گروه کنترل اول و دوم به لحاظ آماری معنادار بود (02/0= p و 0/04= p ) با 30 دقیقه پس از اتمام مداخله بین دو گروه آزمون و کنترل اول (لمس) از نظر میزان اضطراب اختلاف آماری معناداری وجود نداشت(0/4= p) ولی این میزان بین دو گروه آزمون و کنترل دوم (مراقبت معمول) و دو گروه کنترل اول و دوم به لحاظ آماری معنادار بود (0/02= p و0/05= p). مقایسه توزیع فراوانی مصرف و یا عدم مصرف دارو بین سه گروه مورد مطالعه نشان داد که کمترین میزان مصرف دارو در گروه آزمون بوده است و سه گروه اختلاف آماری معناداری داشتند(0/006= p). مقایسه توزیع فراوانی مصرف داروهای پرومتازین، هیوسین و پتدین بین سه گروه مورد مطالعه نشان داد که توزیع فراوانی مصرف پرومتازین و هیوسین بین سه گروه مورد مطالعه اختلاف آماری معناداری ندارد (0/44= p و 0/76= p) ولی کمترین میزان مصرف پتدین در گروه آزمون بوده است و سه گروه از این نظر اختلاف آماری معناداری داشتند (0/025= p). در مقایسه نوع زایمان بین سه گروه اختلاف آماری معناداری مشاهده نشد(0/5= p). یافته های پژوهش حاضر نشان میدهد که اعمال فشار روی sp6 در مقطع زمانی بعد از 2 دقیقه مداخله در کاهش درد موثر بوده است و نیز یک روش تکمیلی احتمالاً موثر برای کاهش طول مدت زایمان، اضطراب مادر و مصرف داروهای رایج در لیبر به ویژه پتدین می باشد.