نام پژوهشگر: محمود خاتمی
مریم طاهری محمود خاتمی
هدف اصلی این رساله بررسی مسئله نسبت زبان و وجود نزد هیدگر و همچنین راه حلی است که او از این طریق برای مسئله اصلی خود که شناخت هستی است میجوید. هدف هیدگر تاسیس هستی شناسی بنیادین است در مقابل هستی شناسی متافیزیک. به اعتقاد هیدگر در هستی شناسی متافیزیک به موجود توجه شده و وجود در حجاب فرورفته است و اکنون او میخواهد وجود بماهو وجود را موضوع تفکر خود قرار دهد. در این مسیر او هرچه از متافیزیک دورتر میشود به همان میزان زبان او نیز متحول میگردد. در مسیر اندیشیدن به هستی کم کم به نسبتی وثیق بین اندیشه، هستی و زبان نائل میشود. به این ترتیب در تفکر معاصر، هیدگر راه جدیدی برای تامل درباره زبان گشوده، همچنان که هستی شناسی جدیدی تاسیس کرده است.
فهیمه دهباشی حمید رضا آیت آللهی
از دیرباز مفهوم شهود، به عنوان یک ابزار شناخت در نظر گرفته شده که هوسرل هیچ گاه آن را در مقابل عقل قرار نداد. وی معنای " شهود" را با اصطلاح خاص خود به صورت اصلی که برای سیستم پدیدار شناسی شناخته شده، به کار برد. در این سیستم، هوسرل از شهود به صورت نظریه ای برای فعل پدیدار شناسی که اُبژه اش به صورت "داده واقعی" تجربه می شود، استفاده می کند. هدف او در این نظریه "بازگشت به خود اشیاء" از طریق یک فعل بی واسطه است. با اصل شهود می توان ادراک و توصیفی از ساختار معنای اُبژه داشت. این نظریه تجدید انقلاب کپرنیکی کانت است که با این پرسش آغاز می گردد : "معنا چگونه ممکن است؟"، "چه چیز ضرورت تقویم ذهن در معنا بخشی اشیاء است؟"، "ادراکات معنایی چیست و چگونه می تواند به دست آید؟" هوسرل در پاسخ به این پرسشها،مولفه هایی همچون"آگاهی" ، "همدلی" ، "حیث التفاتی" و "احاله" را از طریق رویکرد جدید تفسیر نمود و تلاش کرد تا از آنها در تبیین شهود استفاده نماید. این مفاهیم هوسرل را توانا می سازد تا نظریه شهود را در توصیف معرفت شناسی، علوم عملی ونظری وعناوینی مانند زیست جهان و فعل بشری بکار برد. این رساله مبتنی بر محور "نظریه شهود" و تببین جنبه هایی از تلاشهای هوسرل برای استفاده از این نظریه در سیستم پدیدار شناسی است.
صفورا رهبری محمود خاتمی
هدف اصلی این رساله بررسی آراء نیچه در باب اخلاق با تکیه بر کتاب «تبارشناسی اخلاق» او است. این هدف به دو شکل دنبال شده است: (1) نشان دادن این که نیچه چگونه به تخریب اخلاق رایج می پردازد، (2) نشان دادن اینکه نیچه چگونه به تاسیس اخلاق جدیدی مبادرت می ورزد که به گمان او شأن انسان راستین است. رساله در سه بخش تنظیم شده است: در بخش اول با بررسی مبانی افکار و فلسفه ی نیچه زمینه برای تبیین نحوه ی نگاه وی به اخلاق و استدلال های وی فراهم می شود. در بخش دوم به تحلیل اخلاق مورد انتقاد نیچه و انتقادهای وی بر آن پرداخته می شود و استدلال های وی در این زمینه و هدف وی از این انتقادها بیان می شود. آنگاه در بخش سوم با نگاهی تفصیلی به روش تبارشناسی پرداخته می شود که برای اولین بار توسط نیچه در انتق.....
زینب ربیعی محمود خاتمی
مسأله اصلی این رساله ترسیم خطوط کلی رویکرد پدیدارشناسانه شلر به اخلاق با توجه به نقش محوری شخص در فلسفه اوست. شلر پدیدارشناسی را به کار می برد تا از امکان وجود اخلاقی برپایه ارزش های غیرصوری و شخص انسانی دفاع کند. به همین منظور از یک سو تعریفی سلسه مراتبی از ارزش ها ارائه می دهد و از سوی دیگر به تعریف وجود اصیل انسان می پردازد و والاترین ارزش را به شخص انسان اسناد می دهد. زیرا شخص است که همواره با ترجیح ارزشی بر ارزش دیگر ارزش های اخلاقی نیک و بد را محقق می کند. اگرچه او درابتدا از سلسله مراتب مطلق ارزش ها صحبت می کند، اما هر انسانی با توجه به تمایلات و گرایش های خاص خود و با توجه به نقشی که عشق و کینه در ادراک او از ارزش ها ایفا می کند، این ارزش ها را تحقق می بخشد. در این میان، اسوه های اخلاقی می توانند به درک کامل تر فرد از ارزش ها یاری رسانند و نحوه ای از بودن را به وی بیاموزند، اما خود نیز نواقصی دارند و از این رو نیاز به شخص کامل تری حس می شود که از این نقائص مبرا باشد. هرچند شلر ابتدا از خداوند به عنوان مصداقی برای این وجود کامل یاد می کند، اما شر را معضلی می داند که کمال خداوند را با مشکل مواجه می کند. او در نهایت، برای تبیین این مشکل تلقی خود را از خداوند به مثابه شخص نامتناهی به کناری می نهد و از خداانگاری به نوعی همه خداانگاری روی می آورد.
مرتضی مباشری محمود خاتمی
چکیده ندارد.
علی سلمانی محمود خاتمی
شافتسبری، هاچسن و هیوم معروفترین اندیشمندانی اند که معتقدند ذوق (و نه عقل) زیبایی را دریافت کرده و مورد داوری قرار می دهد. شافتسبری معتقد است که زیبایی همان هماهنگی است و ذوق آن را بصورت شهودی دریافت می کند. در واقع ذوق حساسیت طبیعی انسان به زیبایی و زشتی است. هاچسن برخلاف شافتسبری معتقد است که زیبایی کیفیتی واقعی نیست، آن تنها تصور لذت بخشی است که از مشاهده ی کیفیت همگونگی درون چندگونگی در ما ایجاد می شود. برای هاچسن ذوق یکی از حواس درونی انسان است که از کیفیت همگونگی درون چندگونگی لذت (زیبایی) را اخذ می کند. هیوم همانند شافتسبری ذوق را حساسیت طبیعی انسان به زیبایی و زشتی می داند (و نه یکی از حواس درونی). او معتقد است که زیبایی کیفیتی واقعی نیست و تنها به احساس لذت بخش در ما اشاره می کند. این احساس لذت بخش را کیفیات متعدد ایجاد می کند. هیوم با تکیه بر عقیده ی خود در مورد زیبایی تنها اندیشمندی است که تمام لوازم نظریه ی ذوق را می پذیرد؛ اگر ما به ذوق معتقد باشیم نمی توانیم از کیفیت یا کیفیات مشخصی صحبت کنیم که ضرورتا احساس زیبایی را ایجاد می کنند.