نام پژوهشگر: محبوبه فولادچنگ
محمدحسین رییسی محبوبه فولادچنگ
به منظور بررسی رابطه ی راهبردهای تنظیم انگیزش با اضطراب امتحان، پیشرفت تحصیلی و رضایت از تحصیل در دانش آموزان دبیرستانی، تعداد 500 دانش آموز (278 دختر و 222 پسر) پایه ی اول دبیرستان از یکی از نواحی شهر شیراز به صورت تصادفی خوشه ای گزینش شدند و پرسش نامه ها ی راهبردهای تنظیم انگیزش، اضطراب امتحان و رضایت از تحصیل را تکمیل کردند. برای سنجش پیشرفت تحصیلی از معدل نمرات تحصیلی دانش آموزان استفاده شد. ضرایب پایایی و روایی ابزارها رضایت بخش بود. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که تنها عامل پیش بینی کننده ی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان راهبرد افزایش علاقه است و هیچ کدام از راهبردهای تنظیم انگیزش، اضطراب امتحان را در کل نمونه و در پسران و دختران به تفکیک پیش بینی نمی کنند. همچنین، رضایت از تحصیل به وسیله ی راهبردهای کنترل محیط و خودپاداش دهی پیش بینی می گردد. مقایسه ی رگرسیون دختران و پسران نیز نشان داد که رضایت از تحصیل در دختران به وسیله ی راهبردهای کنترل محیط و خود پاداش دهی و در پسران به وسیله ی راهبردهای گفتگوی درونی تسلط و گفتگوی درونی عملکرد (با بتای منفی) پیش بینی می شود. در پایان پژوهش، بر حسب این نتایج اشاراتی برای نظام آموزشی و تحقیقات آینده به بحث گذاشته شد.
زهرا علی مدد راضیه شیخ الاسلامی
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای خودتعیینی در رابطه سبکهای فرزندپروری و اهمال کاری انجام شد. نمونه ای مشتمل بر 555 دانشجو(345 نفر دختر و 210 نفر پسر) رشته های مختلف از 9 دانشکده دانشگاه شیراز که به شیوه نمونه گیری طبقه ای و خوشه ای با واحد نمونه ای کلاس انتخاب شده بودند، سه پرسشنامه محیط تربیت خانواده (نقاشیان،1358)، مقیاس اهمال کاری تحصیلی (سولومون، 1998) و پرسشنامه خودتعیینی (شلدون و دسی، 1996) را تکمیل کردند. برای تحلیل اطلاعات از روش آماری رگرسیون استفاده شد. شواهد موید پایایی و روایی مطلوب مقیاس ها بود. مدل اصلی پژوهش در قالب سه مسیر مورد بررسی قرار گرفت؛ مسیر اول به بررسی تأثیر ابعاد محبت و کنترل بر اهمال کاری تحصیلی، مسیر دوم به بررسی تأثیر ابعاد محبت و کنترل بر خودتعیینی، مسیر سوم به بررسی تأثیر همزمان ابعاد محبت و کنترل و خودتعیینی بر اهمال کاری تحصیلی پرداخت. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد که ابعاد محبت و کنترل به صورت مستقیم و منفی اهمال کاری تحصیلی را پیش بینی می کند، بعد محبت به صورت مستقیم و مثبت خودتعیینی را پیش بینی می کند و همچنین بعد محبت به واسطه خودتعیینی، اهمال کاری تحصیلی را به گونه منفی پیش بینی می کند. یافته ها با توجه به تحقیقات پیشین به بحث گذاشته و در پایان پیشنهادات، کاربردها و محدودیتها بیان گردیده است.
عین اله پارسایی محبوبه فولادچنگ
هدف از پژوهش حاضر برررسی رابطه ی دیدگاه فراهیجانی و ابعاد فرزندپروری والدین با هوش عاطفی و خودکارآمدی نوجوانان دبیرستانی بود. نمونه ی پژوهش که به روش خوشه ای چند مرحله ای تصادفی انتخاب گردیدند شامل 315 دانش آموز (166دختر و 149 پسر) دبیرستانی شهر شیراز بود. برای انداز گیری متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های دیدگاه فراهیجانی والدین (ایولینی کو، 2006)، محیط خانوادگی (نقاشیان، 1385)، هوش عاطفی (پترایز و فارنهایم، 2001) و خودکارآمدی (شوارتز و جروسلم، 1995) استفاده شد. یافته های همبستگی بیانگر این بود دیدگاه فراهیجانی و ابعاد فرزندپروری والدین با هوش عاطفی و خودکارآمدی رابطه دارد. همچنین یافته های حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد که دیدگاه فراهیجانی والدین و بعد محبت در ابعاد فرزندپروری می تواند هوش عاطفی و خودکارآمدی نوجوانان دبیرستانی را پیش بینی کند. نتایج آزمون تی مستقل نشان داد که بین میانگین نمرات دختران و پسران از نظر متغیرهای هوش عاطفی و خودکارآمدی تفاوت معناداری وحود ندارد. در پایان کاربرد های پژوهش حاضر برای تعلیم و تربیت و آموزش خانواده به بحث گذاشته شده است.
عصمت نجاتی گرایی فریده یوسفی
هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین حمایت اولیه والدین، هوش عاطفی، خودکارآمدی عمومی و راهبردهای شناختی تنظیم عواطف در دانشجویان دانشگاه شیراز بود. برای این منظور در نمونه ای متشکل از 376 آزمودنی، پرسشنامه های حمایت اولیه والدین (شو و دیگران، 2004)، هوش عاطفی (پترایدز و فارنهام، 2001)، خودکارآمدی عمومی (شوارزر و جروسالم، 1992) و راهبردهای شناختی تنظیم عواطف (گارنفسکی و دیگران، 2001) اجرا شد. از ضریب آلفای کرونباخ، تحلیل عامل، همبستگی آیتم ها با نمره کل، همبستگی خرده مقیاس ها با نمره کل، برای بررسی پایایی و روایی پرسشنامه ها استفاده شد. نتایج نشان دادند که همه ابزارها دارای پایایی و روایی مطلوب برای استفاده در فرهنگ ایرانی هستند. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل رگرسیون چند گانه نشان داد که هوش عاطفی پیش بینی کننده خودکارآمدی عمومی، راهبردهای مثبت شناختی تنظیم عواطف (در جای حقیقی خود قرار دادن، بازارزیابی مثبت، توجه مجدد به برنامه ریزی، توجه مثبت مجدد) و راهبردهای شناختی منفی تنظیم عواطف (مصیبت بار تلقی کردن، مقصر دانستن دیگران) است. همچنین، حمایت اولیه والدین پیش بینی کننده راهبردهای در جای حقیقی خود قرار دادن و پذیرش بود. بین نمرات دختران و پسران در حمایت اولیه والدین تفاوت معناداری وجود داشت.
مینا مهبد محبوبه فولادچنگ
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی دلبستگی به والدین، فراشناخت و خودکارآمدی عمومی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه انجام پذیرفت. شرکت کنندگان پژوهش شامل 338 نفر (177 پسر و 161 دختر) از دانش آموزان دبیرستان های شیراز بودند که براساس روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تصادفی انتخاب شدند. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش هر یک از شرکت کنندگان خرده مقیاس دلبستگی به والدین آرمسدن و گرینبرگ (1987)، پرسشنامه آگاهی فراشناختی شراو و دنیسون (1994) و مقیاس خودکارآمدی عمومی شوآرزر و جروسلم (1992) را تکمیل نمودند. پایایی ابزارهای پژوهش به وسیله ضریب آلفای کرونباخ و روایی آن ها به کمک روش تحلیل عامل، تحلیل گویه و همسانی درونی تعیین شد. نتایج حاکی از روایی و پایایی قابل قبول آزمون ها بود. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه حاکی از آن بود که هر یک از متغیرهای پیش بین قادر به پیش بینی پیشرفت تحصیلی هستند. فراشناخت دارای بیش ترین سهم در پیش-بینی پیشرفت تحصیلی است و بعد از آن دلبستگی به والدین و خودکارآمدی قرار دارند. همچنین از میان ابعاد فراشناخت، تنظیم شناخت و از میان ابعاد دلبستگی، دلبستگی به مادر پیش بینی کننده ی قوی تری برای پیشرفت تحصیلی بود. به منظور بررسی تفاوت های جنسیتی درمتغیرهای پژوهش از آزمون آماری t برای گروه های مستقل استفاده شد که در هیچ یک از متغیرهای پژوهش تفاوت معناداری مشاهده نشد.
مرضیه حسن زاده فریده یوسفی
هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده، خودکارآمدی اجتماعی و خلاقیت اجتماعی فرزندان بود. شرکت کنندگان شامل 392 دانش آموز (244 دختر و 148پسر) مدارس راهنمایی شهر شیراز بودندکه مقیاس تجدید نظر شده الگوهای ارتباطی خانواده (فیتزپاتریک و ریچی، 1994)، پرسشنامه خودکارآمدی اجتماعی دانش آموزان (ویلر و لد، 1982) و تکالیف حل مسأله خلاقیت اجتماعی (مچیرود و لیوبرت، 2002) را تکمیل نمودند. برای تعیین پایایی و روایی پرسشنامه ها از ضریب آلفای کرونباخ، همبستگی بین سوالات و نمره کل، روایی همگرا و واگرا استفاده شد. یافته ها نشان دادند که این پرسشنامه ها از ویژگی های روانسنجی مناسبی برخوردار هستند و می توانند به عنوان ابزارهایی روا و پایا در مورد دانش-آموزان ایرانی به کار برده شوند.با استفاده از تحلیل رگرسیون چندگانه به روش همزمان، میزان پیش بینی خودکارآمدی اجتماعی و خلاقیت اجتماعی توسط دو بُعد گفت و شنود و همنوایی الگوهای ارتباطی خانواده مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها نشان داد که جهت گیری گفت و شنود خانواده پیش بینی کننده مثبت و معنادار خودکارآمدی اجتماعی و خلاقیت اجتماعی است اما جهت گیری همنوایی تنها پیش بینی کننده منفی و معنادار خلاقیت اجتماعی بوده و با خودکارآمدی اجتماعی رابطه نداشت. نتیجه اینکه، ارتقاء گفت و شنود خانواده، پیش بینی کننده خودکارآمدی اجتماعی و خلاقیت اجتماعی در فرزندان است در حالی که تأکید بر همنوایی در خانواده، از میزان خلاقیت اجتماعی فرزندان می کاهد.
معصومه خالقی تارجی محبوبه فولادچنگ
هدف از این پژوهش بررسی نقش پیش بینی کنندگی سبک های دلبستگی و کمال گرایی در خودتنظیمی یادگیری دانش آموزان دبیرستانی شهر شیراز بود. نمونه شامل 361 دانش آموز (180دختر و 181پسر) از نواحی چهار گانه شیراز بودند که در سال تحصیلی 1390-1389 تحصیل می کردند و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردیدند. این افراد پرسشنامه های خودتنظیمی یادگیری بوفارد و همکاران (1995)، سبک های دلبستگی هازان و شیور (1987) و کمال گرایی هیل و همکاران (2004) را تکمیل کردند. نتایج حاصل از روایی و پایایی ابزارها مطلوب بود. نتایج نشان داد که بین سبک های دلبستگی و خودتنظیمی یادگیری رابطه معنی داری وجود دارد. به این صورت که خودتنظیمی یادگیری با سبک دلبستگی ایمن رابطه مثبت و معنی دار و با سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا رابطه منفی و معنی داری دارد. همچنین رابطه مثبت و معنی داری بین کمال گرایی مثبت و خودتنظیمی یادگیری مشاهده شد. نتایج همچنین نشان داد که سبک دلبستگی ایمن به طور مثبت خودتنظیمی یادگیری و ابعاد آن (فراشناخت، شناخت و انگیزش) را پیش بینی می کند و سبک اجتنابی به صورت منفی فقط بعد شناخت و انگیزش را پیش بینی می کند. سبک دوسوگرا نیز به صورت منفی خودتنظیمی یادگیری و فراشناخت را پیش-بینی می نماید همچنین کمال گرایی مثبت به صورت مثبت و معنی دار خودتنظیمی یادگیری را پیش بینی می کند. نتایج همچنین نشان داد که بین دختران و پسران در متغیرهای خودتنظیمی یادگیری و سبک های دلبستگی تفاوت معنی داری وجود ندارد اما در متغیر کمال گرایی، دختران نسبت به پسران کمال گرای منفی هستند.
سیده لیلا حسینیان مریم کوشکی جهرمی
هدف: این تحقیق به دنبال بررسی تأثیر آب زدایی، آب طبیعی و آب گیری بیش از حد بر توان هوازی و بی هوازی، شاخص خستگی، حداکثر نبض اکسیژن و تعادل دختران ورزشکار بود. روش: بدین منظور 30 نفر از دانشجویان دختر با دامنه سن 20 تا 23 سال و حداقل 3 سال سابقه ورزش به روش داوطلبانه دراین تحقیق شرکت کردند. برنامه تحقیق شامل سه جلسه تمرین در وضعیت آب زدایی، آب دهی طبیعی و بش آ ب دهی با فاصله یک هفته بود. آزمودنی ها در سه وضعیت مختلف آب دهی (آب طبیعی، آب زدایی و بیش آب دهی) بودند و آزمون ها توان هوازی، توان بی هوازی ، تعادل، حداکثر نبض اکسژن و شاخص خستگی بعد از هرجلسه تمرن اندازه گیری شد. برای تحلیل داده ها از آزمون اندازه گیری مکرر و در صورت معنی دار بودن ازآزمون تعقیب بونفرونی استفاده شد. نتایج: براساس یافته ها، تفاوت معنی داری در توان هوازی (001/0= p)، توان متوسط و حداقل بی هوازی (به ترتیب: 03/ ? p و 012/0 ? p)، نبض اکسیژن (000/0 ? p) و تعادل (000/0 ? p) مشاهده شد. اما تفاوت معنی داری در توان بی هوازی، توان بی هوازی بیشینه و شاخص خستگی مشاهده نشد. بحث و نتیجه گیری: با توجه به تأثیر مفید آب دهی بر افزاش نبض اکسیژن، توان هوازی می توان این گونه نتیجه گیری کرد که بیش آب دهی در ورزش هایی که نیازمند مصرف اکسیژن بیشتر (توان هوازی) هستند مثل شنا، دوی استقامت، دوچرخه سواری موجب بهبود عملکرد خواهد شد. همچنین در ورزش هایی که نیازمند تعادل هستند مثل ژیمناستیک بهترین وضعیت آب دهی، آب دهی طبیعی می باشد
صدیقه شریف محبوبه فولادچنگ
به منظور بررسی رابطه سبک های دلبستگی و ابعاد شخصیت با اضطراب امتحان دانش آموزان دبیرستانی، تعداد 388دانش آموز (210دختر، 178پسر) پایه اول تا سوم دبیرستان از نواحی چهار گانه شهر شیراز به صورت خوشه ای چند مرحله ای گزینش شدند و پرسش نامه های سبک های دلبستگی هازن و شیور(1987)، ابعاد شخصیت آیزنک (1975) و اضطراب امتحان ساراسون (1960) را تکمیل کردند. ضرایب پایایی و روایی ابزارها رضایت بخش بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند گانه به شیوه همزمان و گام به گام استفاده گردید. نتایج نشان دهنده این بود که روان رنجورخویی، سبک دلبستگی ناایمن و سبک دلبستگی ایمن قادر به پیش بینی اضطراب امتحان می باشند ولیکن برون گرایی- درون گرایی قادر به پیش بینی اضطراب امتحان نمی باشد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که روان رنجورخویی بیشترین سهم را در پیش بینی اضطراب امتحان دانش آموزان دارد و در جایگاه بعد سبک دلبستگی نا ایمن و پس از آن سبک دلبستگی ایمن قرار می گیرد. همچنین، به منظور بررسی تفاوت های جنسیتی در متغیرهای مورد پژوهش از آزمون تی مستقل استفاده گردید که نتایج نشان داد در سبک های دلبستگی تفاوت معناداری بین دو جنس وجود ندارد ولیکن در متغیر ابعاد شخصیت و اضطراب امتحان بین دو جنس تفاوت معنادار وجود دارد، به این معنی که میانگین نمرات دختران از پسران بیشتر می باشد. در پایان پژوهش، برحسب نتایج اشاراتی برای نظام آموزشی و تحقیقات آینده به بحث گذاشته شد.
سمیرا فیروزبخت مرتضی لطیفیان
مطالعه حاضر به منظور بررسی نقش واسطه ای تاب آوری در رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده(شامل ابعاد جهت گیری گفت و شنود و جهت گیری همنوایی) و خودتنظیمی انگیزشی(شامل ابعاد افزایش علاقه، خودپاداش دهی، کنترل محیط، گفت و گوی درونی عملکردی و گفت و گوی درونی تسلطی) در نوجوانان انجام شد. شرکت کنندگان شامل 572 نفر(290 پسر و 282 دختر) از دانش آموزان سال دوم دبیرستانهای شهر شیراز بودند که به شیوه خوشه ای چندمرحله ای تصادفی انتخاب شدند.ابزارهای مورد استفاده در این مطالعه عبارت بودند از ابزار تجدید نظر شده الگوهای ارتباطی خانواده(کوئرنر و فیتزپاتریک،2002)، مقیاس تاب آوری نوجوانان (همدال و همکاران،2006) و مقیاس خودتنظیمی انگیزشی (ولترز،1998). روایی مقیاسها از طریق همسانی درونی و پایایی آنها به روش ضرائب آلفای کرونباخ احراز شد. تحلیل رگرسیون به شیوه همزمان نشان داد که جهت گیری گفت و شنود می تواند تاب آوری و همه ابعاد آن را به صورت مثبت و معنادار پیش بینی کند. جهت گیری همنوایی تأثیر معناداری بر شایستگی فردی و شایستگی اجتماعی ندارد اما می تواند سبک ساخت یافته را به صورت مثبت و انسجام خانواده و منابع بیرونی را به صورت منفی و معنادار پیش بینی کند.به منظور بررسی نقش واسطه ای تاب آوری از تحلیل مسیر بر اساس روش بارون و کنی استفاده شد. نتایج نشان داد که هر دو بعد جهت گیری گفت و شنود و جهت گیری همنوایی می توانند خودتنظیمی انگیزشی و ابعاد آن را به صورت مثبت و معنادار پیش بینی کنند که در این میان نقش جهت گیری گفت و شنود به مراتب بیشتر است.جهت گیری همنوایی به صورت مستقیم خودتنظیمی انگیزشی و ابعاد آن را پیش بینی می کند حال آنکه تأثیر جهت گیری گفت و شنود بر خودتنظیمی انگیزشی و ابعاد آن به صورت غیر مستقیم و با واسطه تاب آوری است.
سوده کامجو راضیه شیخ الاسلامی
هدف از این مطالعه بررسی نقش الگوهای ارتباطی خانواده در شادکامی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره ی راهنمایی بود. بدین منظور 289 نفر از دانش آموزان مقطع راهنمایی (شامل 147 دختر و 142 پسر) به شیوه ی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از مقیاس تجدید نظر شده ی الگوهای ارتباطی خانواده (فیتز پاتریک و ریچی، 1994) و مقیاس شادکامی آکسفورد (فرم تجدید نظر شده، آرجیل، 1990) استفاده گردید. همچنین میانگین نمرات امتحانات نوبت اول آزمودنی ها به عنوان شاخص پیشرفت تحصیلی در نظر گرفته شد. نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره به شیوه همزمان نشان داد که الگوی ارتباطی گفت و شنود به صورت مثبت و معنی دار پیش بینی کننده ی شادکامی است. الگوی ارتباطی همنوایی نیز به صورت منفی و معنی دار پیش بینی کننده ی پیشرفت تحصیلی بود. نتایج آزمون t مستقل نشان داد که در الگوی گفت و شنود، ادراک دختران و پسران با یکدیگر متفاوت است. در مورد شادکامی و پیشرفت تحصیلی میان دو جنس تفاوت معناداری مشاهده نشد.
مهسا تقدس فریده یوسفی
هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین ابعاد کمال گرایی و راهبردهای شناختی تنظیم عواطف در دانشجویان دانشگاه شیراز بود. شرکت کنندگان شامل 236 دانشجو (114 دختر و 122 پسر)دوره کارشناسی دانشکده های دانشگاه شیراز بودند که مقیاس کمال گرایی چند بعدی فراست (1990) (fmps) و مقیاس تنظیم شناختی عواطف گارنفسکی و همکاران (2001) (cerq) را تکمیل نمودند. از ضریب آلفای کرونباخ جهت بررسی پایایی، و از روش تحلیل گویه (همبستگی بین گویه با نمره کل بعد مربوط به آن و نیز همبستگی بین ابعاد و نمره کل مقیاس) جهت بررسی روایی استفاده شد. یافته ها حاکی از پایایی و روایی مطلوب ابزارها بود. داده های پژوهش نیز توسط روش آماری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند گانه به شیوه همزمان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان دادند که افراد کمال گرای مثبت در برخورد با رویداد ناگوار بیشتر از راهبردهای مثبت نظیر توجه مجدد به برنامه ریزی، بازارزیابی مثبت، توجه مثبت مجدد، پذیرش و در جای حقیقی خود قرار دادن استفاده می کنند، در حالی که افراد کمال گرای منفی بیشتر از راهبردهای منفی شناختی تنظیم عواطف نظیر مصیبت بارتلقی کردن، مقصر دانستن دیگران و نشخوار فکری، به جز راهبرد مقصر دانستن خود استفاده می نمایند. همچنین، کمال گرایی مثبت و منفی به ترتیب توانستند راهبردهای شناختی تنظیم عواطف مثبت و منفی را پیش بینی کنند. براساس یافته های حاضر می توان نتیجه گرفت، ابعاد کمال گرایی نقش مهمی در انتخاب راهبردهای شناختی تنظیم عواطف ایفا می کنند و نوع راهبردهای مورد استفاده افراد متناسب با این ابعاد می باشد.از ابتدای علم روانشناسی، عواطف مورد توجه بسیاری از روانشناسان از جمله جیمز، فروید و داروین بوده است (آمستادر ، 2008). عواطف از پدیده های روانی، رفتاری و فیزیولوژیکی زندگی به شمار می آیند که باعث سازگاری افراد با محیط می شوند یا می توان آن ها را انعکاسی از احساسات افراد تلقی کرد که خود را در گفتار و رفتار نمایان می کنند . در پژوهش حاضر، به راهبردهای شناختی تنظیم عواطف که بخشی از تنظیم عواطف به طورکلی است پرداخته می شود. تنظیم شناختی عواطف به راه های شناختی و افکاری گفته می شود که به افراد کمک می کند تا عواطف خود را بعد از تجربه حوادث تنش زا مدیریت کنند (گارنفسکی و کرایج، 2006). براساس مطالعات قبلی راهبردهای شناختی تنظیم عواطف شامل 9 راهبرد متفاوت است که افراد به هنگام تجربه رخدادهای تهدیدآمیز یا تنش زای زندگی قبل از آن که واقعاً کاری انجام دهند به لحاظ شناختی از این راهبردها استفاده می کنند (اتن، کرایج و گارنفسکی ، 2005). این راهبردهای مهم و برجسته عبارتند از: 1- مقصر دانستن خود 2- مقصر دانستن دیگران 3- پذیرش 4- توجه مجدد به برنامه ریزی 5- باز ارزیابی مثبت 6- توجه مثبت مجدد 7- در جای حقیقی خود قراردادن 8- مصیبت بار تلقی کردن 9- تمرکز بر تفکریا نشخوار فکری. اگر شخصیت را به عنوان ترکیبی از اعمال، افکار، هیجانات و انگیزش های فرد بدانیم، مولفه های سازنده شخصیت ممکن است در افراد متفاوت باشند. از سوی دیگر، امکان دارد این مولفه ها به طرق مختلفی ترکیب شده باشند، بطوری که الگوهای شخصیتی متفاوتی را بوجود آورند. بسیاری از محققان معتقدند وجود تفاوت های فردی و ویژگی های شخصیتی باعث واکنش های متفاوتی به موقعیت های استرس زا خواهد شد که یکی از ویژگی های شخصیتی، کمال گرایی می باشد.نخستین بار هاماچک (1978) در تعریف خود دو بعد برای کمال گرایی مطرح کرد. او معتقد بود دو نوع کمال گرایی بهنجار و نابهنجار وجود دارد (اروزکان، کاراکاس، اتا و آیبرک ، 2011). کمال گرایی بهنجار شامل مجموعه ای از انتظارات منطقی و واقعی می باشد که طی آن افراد تمایل به پیشرفت داشته و مشتاقانه به دنبال رسیدن به اهداف هستنداز طرف دیگر، کمال گرایی نابهنجار شامل تلاش جهت دست یابی به استانداردهای بالا و غیرمنطقی در هر شرایطی و تلاش بسیار برای جلوگیری از شکست انجام می گیرد (اروزکان و همکاران، 2011). به طور کلی یافته ها نشان می دهند، افراد با ویژگی کمال گرایی مثبت قادر به انتخاب راهبردهای مثبت شناختی تنظیم عواطف هستند، در صورتی که افراد با خصوصیت کمال گرایی منفی از راهبردهای منفی بیشتری استفاده می کنند.
حوریه حاجی محمد تقی صیرفی راضیه شیخ الاسلامی
نتایج یافته ها حاکی از آن بود که شیوه سهل گیر با سازگاری فردی-عاطفی و دلبستگی سازمانی رابطه منفی معنادار و شیوه مقتدر با سه نوع سازگاری فردی- عاطفی، اجتماعی و دلبستگی سازمانی رابطه مثبت معنادار دارد. همچنین شیوه مستبد با سه نوع سازگاری ذکرشده همبستگی منفی دارد. متغیر فشار روانی نیز با شیوه های مقتدر رابطه منفی و با فرزندپروری مستبد رابطه مثبت دارد.علاوه بر این دوشیوه سهل گیر و مستبد، دلبستگی سازمانی را به صورت منفی پیش بینی ؛ و شیوه مقتدر به صورت مثبت و شیوه سهل گیر به صورت منفی سازگاری فردی-عاطفی دانشجویان را پیش بینی می کنند. همچنین سازگاری تحصیلی دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی به طور معناداری بیش از دانشجویان دانشکده فنی و هنر دانشگاه تهران است. سازگاری اجتماعی نیز در دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی بیش از هنر می باشد. تفاوت معناداری در میزان فشار روانی دانشجویان سه دانشکده وجود نداشت. کلمات کلیدی: شیوه فرزندپروری، سازگاری فردی- عاطفی، سازگاری اجتماعی، سازگاری تحصیلی، دلبستگی سازمانی، فشار روانی.
مریم بختیاراندرخی راضیه شیخ الاسلامی
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین برآورده شدن نیازهای خودتعیینی در محیط کار، خودکارآمدی و سلامت روان معلمان دوره ابتدایی شهرکرد انجام شد. نمونه ای مشتمل بر 385 معلم (214نفر زن و 171نفر مرد) از معلمان مدارس ابتدایی شهرکرد به شیوه نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و سه پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس (dass )، کارآمدی معلم و برآورده شدن نیازهای اساسی در شغل را تکمیل کردند. برای تحلیل اطلاعات از تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد که خودتعیینی کلی پیش بینی کننده معنادار سلامت روان معلمان می باشد. خودکارآمدی کلی قادر به پیش بینی معنادار سلامت روانی معلمان نبود. انواع نیازهای خودتعیینی (نیاز به استقلال، شایستگی و پیوستگی) توانستند به نحو منفی و معنادار افسردگی معلمان را پیش بینی کنند. از انواع نیازها تنها برآورده شدن نیاز به پیوستگی به صورت منفی و معنادار اضطراب معلمان را پیش بینی نمود، هیچکدام از نیازهای خودتعیینی نتوانستند استرس معلمان را پیش بینی نمایند. علاوه بر این هیچکدام از متغیرهای خودکارآمدی شخصی و خودکارآمدی عمومی قدرت پیش بینی افسردگی و اضطراب معلمان را به صورت معنادار نداشتند. استرس معلمان به صورت مثبت و معنادار به وسیله خودکارآمدی شخصی قابل پیش بینی بود. خودکارآمدی عمومی ارتباط معناداری با استرس معلمان نشان نداد.
زهرا حاتمی زرگران محمد خیر
هدف از این پژوهش بررسی تاثیر شیوه های فرزند پروری ادراک شده بر عزت نفس با واسطه گری سبک اسناد در بین دانش آموزان مدارس راهنمایی بود.جامعه آماری این پژوهش 380نفر از دانش آموزان شهر شیراز در سال تحصیلی 90-1389 بودند که به شیوه ی نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از سه مقیاس پرسشنامه سبک اسنادی (asq)، پرسشنامه سبک فرزند پروری ادراک شده (psq) و پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت استفاده گردید. با استفاده از روش آماری رگرسیون چند گانه تاثیر متغیرهای پیش بین ابعاد فرزند پروری بر سبک های اسناد و عزت نفس بررسی شد. همچنین برای بررسی مسیر پیشنهادی و متغیر واسطه ای سبک اسناد از رگرسیون چندگانه به صورت سلسله مراتبی همزمان مطابق با مراحل بارون و کنی استفاده شد. یافته های پژوهش نشان دادند که بعد گرمی و سردی پیش بینی کننده مثبت و معنادار عزت نفس و سبک اسناد است درحالیکه بعد کنترل و آزادی پیش بینی کننده منفی و معنادار عزت نفس و سبک اسناد می باشد. همچنین بعد گرمی و سردی و بعد کنترل و آزادی از طریق سبک اسناد پیش بینی کننده معنادار عزت نفس هستند.
لیلا نعمت الهی عبدالرسول جوکار
پژوهش حاضر با هدف بررسی نگرش کتابداران کتابخانه های عمومی استان فارس، نسبت به روش مجموعه سازی متمرکز، در سال 1390 صورت گرفت. روش تحقیق پیمایشی بود. نمونه پژوهش 136 کتابدار بود که از بین کتابداران کتابخانه های عمومی استان فارس، با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی برگزیده شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته بود. جهت تحلیل داده ها از آمار توصیفی (فراوانی، درصد فراوانی) و آمار استنباطی (آزمون t تک نمونه ای، t دو نمونه مستقل، تحلیل واریانس یک طرفه) استفاده گردید. یافته ها نشان داد که نمره نگرش کتابداران نسبت به روش مجموعه سازی متمرکز کمتر از حد متوسط می باشد و این نشانگر آن است که آن ها این روش را مطلوب ارزیابی نمی کنند. یافته دیگر نشان داد که بین نگرش کلی کتابداران نسبت به این روش بر حسب درجه کتابخانه، تفاوت معنادار وجود دارد و میانگین نگرش کلی در کتابخانه های درجه 5-1 بیشتر از میانگین نگرش کلی در کتابخانه های درجه 9-6 بود. نیز، بین نگرش کلی کتابداران برحسب میزان تحصیلات تفاوت معنادار یافت شد و میانگین نگرش کلی کتابداران با تحصیلات کارشناسی و پایین تر، بیشتر از میانگین نگرش کلی کتابداران با تحصیلات بالاتر بود. سرانجام، بین نگرش کتابداران نسبت به این روش بر حسب رشته تحصیلی تفاوت معنادار یافت نشد. مبتنی بر نتایج، اگر بخشی از بودجه مجموعه سازی، در کنار روش مجموعه سازی متمرکز در اختیار کتابخانه ها قرار گیرد، از تمرکز در فرایند مجموعه سازی کاسته می شود و نقش کتابدار و مراجعه کننده در امر مجموعه سازی پر رنگ تر می شود. مزایای روش مجموعه سازی متمرکز نیز همچنان به قوت خود باقی می ماند.
ناهید خوشیان هاجر ستوده
هدف از پژوهش حاضر مقایسه الگوی کلی تولیدعلم، ضریب تاثیر و نیز حضور در وب پژوهشگران فعال بین المللی زن در مقایسه با مردان می باشد. جامعه پژوهش کلیه زنان و مردان پژوهشگر بین المللی فعال در رشته علوم و فناوری نانو که در بازه زمانی 2005-2007 دارای سه و یا بیش از سه مقاله هستند، می باشد. پژوهش حاضر از دو روش علم سنجی و وب سنجی کمک گرفته است. بر مبنای بسیاری از شواهد یکی از عوامل نشان دهنده سطح توانمندی پژوهشگران، حضور در وب می باشد، زیرا حضور در وب، نشان از رویکرد مثبت به فناوری ها و نیز آشنایی، آگاهی و مهارت در بکارگیری آنها دارد. بدین ترتیب، ارزیابی تولید علم و نیز حضور در وب به عنوان دو بعد از توانمندی های علمی و فناوری پژوهشگران که یکی توان آنها در پیشبرد دانش را منعکس می سازد و دیگری مهارت های اشاعه این دانش تولید شده از طریق بکارگیری فناوری های روز را بازتاب می دهد، می تواند به عنوان دو شاخص مهم در ارزیابی سطح فعالیت علمی پژوهشگران بشمار آید. بررسی این دو شاخص در نزد زنان و مقایسه آنها با همتایان مرد می تواند ضمن روشن ساختن وضعیت توان علمی و فناورانه زنان، زمینه را برای رفع موانع احتمالی بر سر راه توانمند-سازی زنان پژوهشگر و ارتقای نقش آنان در عرصه دانش فراهم سازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که به طور کلی بین زنان و مردان پژوهشگر فعال بین المللی به لحاظ میانگین تولید علم و نیز ضریب تاثیر اختلاف معناداری وجود ندارد. همچنین با وجود آنکه بین زنان و مردان پژوهشگر حاضر در وب به لحاظ میانگین تولید علم اختلاف معناداری وجود ندارد، اما مردان غائب از وب به طور معناداری از تولیدات علمی بیشتری نسبت به زنان غائب از وب برخوردارند. این امر مبین آن است که رویکرد به وب در میان زنان تابعی از فعالیت علمی آنان است. به نحوی که کم تولیدترین زنان گرایش بسیار کمی به حضور در وب نشان می دهند. به نظر می رسد که روی گردانی زنان از وب و همچنین، رویکرد بیشتر افراد فعال و پرتولید به وب، تأثیری دوچندان بر این گروه از زنان داشته است. به عبارت دیگر دو عامل جنسیت و سطح فعالیت بر رویکرد به وب تأثیرگذار بوده است. حال آن که عکس این مسئله صادق نیست، یعنی میانگین تولیدات علمی در بین دو گروه مردان از اختلاف معناداری برخوردار نیست. در نتیجه در میان مردان فعال در این رشته، سطح فعالیت علمی نقشی در رویکرد به وب ندارد، همچنین، بین زنان حاضر در وب و غائب از وب به لحاظ ضریب تاثیر اختلاف معناداری وجود ندارد، اما بین مردان حاضر در وب و غائب از وب اختلاف معناداری به نفع گروه نخست وجود دارد. در نتیجه گرفت که افزایش نمایانی در اثر حضور در وب نتوانسته است به افزایش احتمال دریافت استناد در نزد زنان کمک کند. احتمال می رود که عدم تفاوت بین ضریب تأثیر زنان حاضر در وب، به آن دلیل باشد که تولیدات علمی این گروه از زنان اساسا از اعتبار بالاتری در مقایسه با گروه زنان غایب از وب برخوردار نبوده است، در نتیجه حضور در وب و نمایانی بیشتر نیز نتوانسته است به تحقق استنادهای بیشتر آن کمک کند.
ندا سبزی فریده یوسفی
پژوهش حاضر، در چارچوب یک مدل علّی رابطه ی بین ابعاد شخصیت و هوش اجتماعی با مهارت های ارتباطی را با واسطه گری خودکارآمدی عاطفی بررسی نمود. شرکت کنندگان پژوهش شامل 393 نفر دانشجوی دختر (245) و پسر (148) مقطع کارشناسی دانشگاه شیراز بودند که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی انتخاب گریدند. شرکت کنندگان چهار پرسشنامه ی ابعاد شخصیت (گلدبرگ، 1999)، هوش اجتماعی (سیلورا و دیگران، 2001)، خودکارآمدی عاطفی (کرک و دیگران، 2008) و مهارت های ارتباطی (جرابک، 2004) را تکمیل نمودند. مدل با استفاده از روش رگرسیون چندگانه به شیوه ی همزمان مبتنی بر مراحل بارون و کنی (1986) تحلیل شد. نتایج نشان داد که: الف) برخی از ابعاد شخصیت شامل برون گرایی، توافق پذیری، وظیفه شناسی، گشودگی و همچنین هوش اجتماعی به طور مستقیم قدرت پیش بینی مهارت های ارتباطی را دارند. ب) برخی از ابعاد شخصیت شامل روان رنجوری و گشودگی و همچنین پردازش اطلاعات اجتماعی از ابعاد هوش اجتماعی پیش بینی کننده خودکارآمدی عاطفی هستند. در مجموع یافته های پژوهش حاضر نشان دادخودکارآمدی عاطفی نقش واسطه ای بین برخی ابعاد شخصیت و همچنین هوش اجتماعی با مهارت های ارتباطی را دارد.
مرضیه فرزاد مریم کوشکی
هدف پژوهش حاضر پیش بینی عملکرد ترامپولین کاران مرد نخبه بر اساس قابلیت های جسمانی و روانی منتخب در رده های سنی مختلف بود. به این منظور، 45 ورزشکار مرد با میانگین سن 86/2±17/14 سال، سابقه ورزشی 64/3±22/7 سال و سابقه رقابتی 44/2±31/3 سال که در مرداد ماه سال 1391 در اردوهای آماده سازی بازی های آسیایی 2014 تیم ملّی ترامپولین در چهار رده سنی نونهالان (11 و 12 سال)، نوجوانان (13 و 14 سال)، جوانان (15 تا 17 سال) و بزرگسالان (18 سال <) حاضر بودند به صورت هدفمند به عنوان آزمودنی انتخاب شدند. متغیرهای تحقیق شامل 24 شاخص ترکیب بدن، 20 عامل آمادگی جسمانی و 16 متغیر مربوط به آمادگی روانی بودند که با استفاده از روش ها و ابزار استاندارد مورد سنجش قرار گرفتند. برای آزمون فرضیه های تحقیق از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی در سطح اطمینان 95 درصد بهره گرفته شد. نتایج تحقیق نشان داد که از بین متغیرهای مورد مطالعه، تنها ارتباط قدرت عضلات کمربند شانه ای (294/0 = r)، توان هوازی (351/0 = r)، توان بی هوازی حداقل نسبی (256/0 = r)، اعتماد به نفس (359/0 = r)، تمرکز (316/0 = r)، بازیافت تمرکز (394/0 = r)، متوسط مهارت های روانی- شناختی (304/0 = r) و متوسط کل مهارت های روانی (307/0 = r) با عملکرد ترامپولین-کاران مرد نخبه از لحاظ آماری معنادار است و در سایر موارد، روابط به دست آمده از لحاظ آماری معنادار نبود (05/0 < p). نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که اعتماد به نفس (522/0=?) و بازیافت تمرکز (377/0=?) تعیین کننده های معنادار عملکرد هستند که در مجموع 7/26 درصد از واریانس سطح عملکرد رقابتی ترامپولین کاران مرد نخبه را توضیح می دهند. یافته های تحقیق پشنهاد می کند که در سطح بالای رقابتی رشته ترامپولین، عوامل روان شناختی (به ویژه اعتماد به نفس و بازیافت تمرکز) نقش تعیین کننده تری در مقایسه با عوامل جسمانی برعهده دارند که لازم است در برنامه های آماده سازی ترامپولین کاران مرد نخبه مد نظر قرار گیرد.
زینب ربانی فریده یوسفی
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای باورهای انگیزشی، جهت گیری هدف و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بین عملکرد قبلی و بعدی تحصیلی بود. شرکت کنندگان پژوهش، 460 نفر از دانش آموزان دختر و پسر پایه ی اول در مقطع دبیرستان در شهر شیراز بودند که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی انتخاب شدند. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش هر یک از شرکت کنندگان پرسشنامه ی هدف گرایی تحصیلی الیوت و مک گریگور (2001) و چهار خرده مقیاس خودکارآمدی، باور کنترل یادگیری، راهبردهای شناختی و راهبردهای فراشناختی از پرسشنامه ی راهبردهای انگیزشی برای یادگیری پنتریچ و همکاران (1991) را تکمیل نمودند. به منظور بررسی هدف پژوهش مدلی مفهومی از متغیرهای شناختی و انگیزشی، برای پیش بینی پیشرفت تحصیلی تدوین شد. به دلیل تعداد زیاد متغیرها و به منظور تحلیل دقیق تر، این مدل به سه خرده مدل تقسیم شد و هر یک از این خرده مدل ها به روش تحلیل مسیر بارون و کنی (1986)، با محاسبه ی رگرسیون چندگانه توسط نرم افزار spssمورد آزمون قرار گرفت. مدل نهایی با استفاده از نرم افزار روابط ساختاری خطی (لیزرل) آزمون شد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها در مدل نهایی نشان داد که یک ارتباط ساختاری بین متغیرهای پژوهش وجود دارد. به این صورت که عملکرد قبلی تحصیلی توانست از بین باورهای انگیزشی، خودکارآمدی را به طور مثبت و را پیش بینی کند. خودکارآمدی و باورهای کنترل یادگیری برخی از انواع جهت گیری هدف را پیش بینی نمودند. دو نوع جهت گیری هدف تسلط گرایشی و تسلط اجتنابی، راهبردهای شناختی و فراشناختی را تبیین کرده و در نهایت راهبردهای شناختی، عملکرد بعدی تحصیلی را به طور مثبت و معناداری پیش بینی نمودند. به این ترتیب مسیرهایی از عملکرد قبلی به عملکرد بعدی تحصیلی به دست آمد. نتایج حاصل از تحلیل مسیر سه خرده مدل پژوهش نیز اثر واسطه ای متغیرهای پژوهش را به طور واضح تری نشان دادند. همچنین نتایج نشان داد عملکرد قبلی تحصیلی به طور مثبت و مستقیم عملکرد بعدی را پیش بینی کرده و نسبت به متغیرهای دیگر بیشترین میزان از واریانس عملکرد بعدی تحصیلی را پیش بینی نموده است. در این پژوهش برای انواع جهت گیری هدف، الگوهای متفاوتی از رفتارهایی مرتبط با پیشرفت تحصیلی به دست آمد. در مجموع نتایج به دست آمده در این پژوهش مطابق با یافته های سایر کشورها بوده و از لحاظ نظری تأییدی بر تاثیر توأم سازه های شناختی و انگیزشی بر پیشرفت تحصیلی می باشد
فهیمه قایدی محبوبه فولادچنگ
بررسی رابطه ی ویژگی های شخصیتی و کمال گرایی با خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان دبیرستانی به کوشش فهیمه قائدی پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی ویژگی های شخصیتی و ابعاد کمال گرایی (مثبت و منفی) با خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان منطقه لارستان صورت پذیرفت. حجم نمونه در این پژوهش شامل 304 دانش آموز در مقطع دبیرستان بود که به شیوه ی نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از بین دبیرستان های این منطقه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه پنج عاملی شخصیت (گلدبرگ، 1999)، پرسشنامه ی کمال گرایی هیل وهمکاران (2004) و پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی مورگان و جینکز (1999) بود. یافته ها نشان داد که بین ویژگی های شخصیتی گشودگی در تجربه، وظیفه مداری و توافق پذیری با کمال گرایی مثبت و بین ویژگی های شخصیتی روان نژندی و برون گرایی با کمال گرایی منفی رابطه معنادار وجود دارد. از سوی دیگر، بین ویژگی های شخصیتی گشودگی در تجربه، وظیفه مداری، توافق پذیری و کمال گرایی مثبت با خودکارآمدی تحصیلی رابطه معنادار وجود داشت. از بین متغیرهای پیش بین، بعد کمال گرایی مثبت دارای بالاترین قابلیت پیش بینی خودکارآمدی تحصیلی بود (47/0 ? =). وپس از آن بعد گشودگی در تجربه به طور مثبت خودکارآمدی تحصیلی را پیش بینی می کرد (27/0 ? =). دیگر متغیرها پیش بینی کننده ی خودکارآمدی تحصیلی نبودند. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین ویژگی های شخصیتی دو جنس تفاوت معنادار وجود دارد و دختران در صفات توافق پذیری نمرات بالاتر از پسران بدست آوردند. از نظر کمال گرایی بین دو جنس تفاوت معناداری مشاهده نشد ولی دختران از خودکارآمدی تحصیلی بالاتری برخوردار بودند. در پایان، تلویحات پژوهش حاضر با تأکید بر برخی از همبسته های ویژگی های شخصیتی و کمال گرایی به منظور بهبود خودکارآمدی تحصیلی مورد بحث قرار گرفت. واژگان کلیدی: ویژگی های شخصیتی، کمال گرایی ، خودکارآمدی تحصیلی.
فاطمه صالحی عبدالرسول جوکار
هدف اصلی از پژوهش حاضر، بررسی کتابهای کودک و نوجوان به منظور معرفی آن دسته از کتابهای کودک و نوجوان است که به معضل طلاق و نیازهای عزت نفس، امنیت، عشق و محبت در فرزندان طلاق پرداخته اند، است. این پژوهش به روش کتاب سنجی به بررسی کتابهای کودک و نوجوان موجود در وب سایت خانه کتاب در فاصله سال های1390-1360پرداخته است و کتابهایی را که عنوان و یا موضوع آن ها، با کلید واژه های مرتبط با هر یک از حوزه های موضوعی طلاق، عزت نفس، امنیت، عشق و محبت منطبق است، معرفی می کند. جامعه پژوهش 40177 عنوان کتاب کودک و نوجوان در طی سال های 1360تا 1390 است، حجم نمونه با حجم جامعه برابر است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که از 40177 عنوان کتاب کودک و نوجوان در بازه زمانی 1360 تا 1390، 463 عنوان یا 15/1 درصد کتاب وجود دارد که عنوان و یا موضوع آن ها طلاق، عزت نفس، امنیت، عشق و محبت است. 04/0 درصد از کتابهای کودک و نوجوان به موضوع طلاق، 19/ 0 درصد به موضوع عزت نفس، 20/0 درصد به موضوع امنیت و 72/0 درصد به موضوع عشق و محبت پرداخته اند. به طور کلی می توان گفت که موضوع عشق و محبت بیش تر مورد توجه نویسندگان قرار گرفته است. بیش تر نویسندگان تنها یک عنوان کتاب در یکی از حوزه های طلاق، عزت نفس، امنیت، عشق و محبت نوشته اند. تعداد نویسندگان مرد نسبت به نویسندگان زن، نویسندگان داخلی نسبت به نویسندگان خارجی و کتابهای تألیفی نسبت به کتابهای ترجمه ای بیش تر است. انتشار کتاب در هر یک از چهار حوزه طلاق، عزت نفس، امنیت، عشق و محبت در دهه 80 نسبت به دو دهه ی 60 و 70 افزایش چشمگیری داشته است.
مرجان علیشاهی محبوبه فولادچنگ
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رابطه ی بین اوقات فراغت(فعال و غیرفعال) با سلامت روانی در دانش آموزان دوره راهنمایی شیراز بود. برای این منظور، 376 دانش آموز(191 دختر و 185 پسر) کلاسهای اول تا سوم راهنمایی با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از بین مدارس راهنمایی شیراز انتخاب شدند. و در کلاسهای خود به تکمیل پرسشنامه اوقات فراغت( هولدر، 2010) و پرسشنامه سلامت عمومی(گلدبرگ، 1972) پرداختند. به منظور بررسی و روایی پرسشنامه ها از روش آلفای کرونباخ و همبستگی تک تک سوالات یا خرده مقیاس ها با ابعاد یا نمره ی کل استفاده گردید. نتایج نشان دادند که هر دو پرسشنامه دارای پایایی و روایی مطلوب برای استفاده در فرهنگ ایرانی هستند. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه ی همزمان نشان داد که اوقات فراغت فعال، پیش بین منفی و معنی دار مولفه های سلامت عمومی (نشانه های جسمانی، اضطراب، اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی) می باشد. اما اوقات فراغت غیر فعال رابطه ی معنی داری با مولفه های سلامت عمومی نداشت. علاوه بر این، یافته ها نشان داده است اوقات فراغت پسران به نحو معنی داری بیشتر از اوقات فراغت غیر فعال دختران است.
بهداد اسعدی محبوبه فولادچنگ
چکیده پیش بینی تاب آوری دانش آموزان دبیرستانی بر اساس خلاقیت هیجانی و هوش هیجانی به کوشش بهداد اسعدی پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه خلاقیت هیجانی و هوش هیجانی با تاب آوری در دانش آموزان دبیرستانی انجام پذیرفت. شرکت کنندگان پژوهش شامل 380 نفر (183 پسر و 197 دختر) از دانش آموزان دبیرستانهای شیراز بودند که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش، هر یک از شرکت کنندگان، مقیاس تاب آوری کونر و دیویدسون (2003)، پرسشنامه خلاقیت هیجانی آوریل (b1999؛a1999) و مقیاس هوش هیجانی تجدید نظر شده شاته و همکاران (1998) را تکمیل نمودند، پایایی ابزارهای پژوهش به وسیله ضریب آلفای کرونباخ و روایی آنها به کمک روش های تحلیل عامل و تحلیل گویه تعیین شد که نتایج حاکی از پایایی و روایی قابل قبول آزمونها بود. نتایج تحلیل رگرسیون متغیرهای پژوهش در پیش بینی تاب آوری نشان داد که هر دو متغیر خلاقیت هیجانی و هوش هیجانی، پیش بینی کننده مثبت و معنی داری برای تاب آوری دانش آموزان دبیرستانی می باشند و هوش هیجانی پیش بینی کننده قوی تری نسبت به خلاقیت هیجانی است. همچنین از میان ابعاد خلاقیت هیجانی، به ترتیب عامل اثر بخشی- اصالت و عامل آمادگی دارای قدرت پیش بینی کنندگی مثبت و معناداری برای تاب آوری هستند. به منظور بررسی تفاوت های جنسیتی در متغیرهای پژوهش، از آزمون آماری t برای گروههای مستقل استفاده شد که فقط در متغیر تاب آوری، تفاوت معناداری به نفع پسران مشاهده گردید، همچنین از میان ابعاد خلاقیت هیجانی، فقط در بعد اثر بخشی- اصالت تفاوت معنی داری به نفع پسران مشاهده شد. کلید واژه ها: تاب آوری، خلاقیت هیجانی، هوش هیجانی.
اعظم چراغی فریده یوسفی
چکیده بررسی نقش واسطه گری انگیزش تحصیلی در رابطه ی بین خودکارآمدی و اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان دوره ی راهنمایی شهر شیراز به وسیله ی اعظم چراغی هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه گری انگیزش تحصیلی در رابطه ی بین خودکارآمدی و اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان دوره ی راهنمایی شهر شیراز بود. هدف دیگر، بررسی اثر جنسیت و پایه ی کلاسی بر متغیرهای مورد پژوهش بود. بدین منظور پرسشنامه های خودکارآمدی سالدو و شافر (2007)، انگیزش تحصیلی بحرانی (1388) و اهمال کاری تحصیلی شر و استرمن (2002)، به 481 دانش آموز (217 دختر و 264 پسر) که به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای انتخاب شده بودند، ارائه شد. روایی و پایایی پرسشنامه ها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ و همبستگی بین نمره کل و گویه ها و نیز به کارگیری تحلیل عامل مطلوب بود. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی، روش تحلیل مسیر به شیوه ی باورن و کنی و نیز آزمون تحلیل واریانس دو طرفه استفاده گردید. نتایج نشان داد که ضریب همبستگی خودکارآمدی تحصیلی، خودکارآمدی اجتماعی، خودکارآمدی عاطفی با انگیزش درونی مثبت و معنی دار و با اهمال کاری تحصیلی منفی و معنی دار بود. رابطه ی بین انگیزش درونی و انگیزش بیرونی منفی و معنی دار و رابطه ی هر یک با اهمال کاری تحصیلی به ترتیب منفی و معنی دار و مثبت و معنی دار بود. هم چنین خودکارآمدی تحصیلی با انگیزش بیرونی رابطه ی منفی و معنی داری داشت. علاوه بر این، انگیزش بیرونی و انگیزش درونی در رابطه ی بین خودکارآمدی تحصیلی و خودکارآمدی عاطفی با اهمال کاری تحصیلی نقش واسطه ای داشتند. نتایج تحلیل واریانس نیز حاکی از تفاوت معنی دار بین میانگین نمرات دختران و پسران در خودکارآمدی عاطفی، انگیزش تحصیلی (نمره ی کل) و انگیزش بیرونی بود. بین پایه های تحصیلی نیز تفاوت معنی داری در خودکارآمدی تحصیلی و انگیزش تحصیلی (نمره ی کل)، انگیزش درونی و اهمال کاری تحصیلی به دست آمد. کلید واژه: خودکارآمدی، انگیزش تحصیلی، اهمال کاری تحصیلی (تعلل)، نقش واسطه گری، دانش آموزان دوره ی راهنمایی.
شیوا نیاکان محبوبه فولادچنگ
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش الگوهای ارتباطی خانواده در پیشرفت تحصیلی با واسطه گری انگیزه پیشرفت بود. بدین منظور 700 دانش آموز دبیرستانی (350 دختر و 350 پسر) از دبیرستان های نواحی چهارگانه شهر شیراز که در سال تحصیلی 91-1390 مشغول به تحصیل بودند، به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. جهت اندازه گیری متغیرهای پژوهش از آزمون فهرست ارجحیت ادواردز (1959)، پرسشنامه تجدید نظر شده الگوی ارتباطات خانواده (ریچی و فیتزپاتریک، 1994) و معدل ترم دوم دانش آموزان استفاده شد. یافته های تحلیل مسیر بر اساس روش آماری تحلیل رگرسیون چندگانه مطابق با مراحل بارون و کنی (1986) حاکی از آن بودند که بُعد گفت و شنود به طور مستقیم پیشرفت تحصیلی را پیش بینی نمی کند، اما با واسطه گری انگیزه پیشرفت می تواند پیشرفت تحصیلی را به طور مثبت پیش بینی کند. بعد همنوایی هم به طور مستقیم (0001/0p<، 17/0-=?) و هم با واسطه گری انگیزه پیشرفت، پیشرفت تحصیلی را به طور منفی پیش بینی می نماید. در پایان، نتایج بر حسب اشاراتی برای نظریه های انگیزه پیشرفت و افزایش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان به بحث گذاشته شد.
فاطمه شمسی راضیه شیخ الاسلامی
هدف از این مطالعه بررسی نقش سبک های فرزندپروری در خودکارآمدی خلّاق و خلاقیت هیجانی دانش آموزان دبیرستانی شهر شیراز بود.بدین منظور،394 دانش آموز دوم دبیرستانی(197 دختر، 197 پسر)از نواحی چهارگانه آموزش و پرورش شیراز به شیوه خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسش نامه تجدید نظرشده سبک های فرزندپروری(براون و همکاران، 1993)،پرسشنامه خودکارآمدی خلّاق(کارووسکی، 2010)و پرسش نامه خلاقیت هیجانی(آوریل، 1999)استفاده گردید.به منظور بررسی پایایی وروایی پرسش نامه هابه طور کلی از روش آلفا کرونباخ و همبستگی تک تک سوالات با ابعاد استفاده شد.پایایی و روایی پرسش نامه ها در حد مطلوب بود.تحلیل داده هابااستفاده از رگرسیون چندگانه نشان دادندکه سبک پذیرش از سبک های فرزندپروری،پیش بینی کننده مثبت خودکارآمدی خلّاق و سبک هدایت، پیش بینی کننده مثبت خلاقیت هیجانی و مولفه اثربخشی/صدافت می باشدوسبک طرد، پیش بینی کننده منفی مولفه آمادگی از خلاقیت هیجانی می باشد. نتایج حاصل از آزمون تی مستقل در دو گروهدختران وپسران نشان داد که میانگین نمرات دختران درسبک هدایت از سبک های فرزندپروری والدین و همچنین در خلاقیت هیجانی و ابعاد آن، بیش از پسران است و در سبک های کنترل و طرد،میانگین نمرات پسران بیش از میانگین نمرات دختران است. در متغیرخودکارآمدی خلّاق، تفاوت معناداری بین دختران وپسران دیده نشد. همچنین نقش سبک های فرزندپروری پدران ومادران در متغیرها نیز به طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفته شد.
مهدی رنجبر محبوبه فولادچنگ
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گری جهت گیری هدف در رابطه ی بین انسجام و انعطاف پذیری خانواده و تاب آوری تحصیلی صورت پذیرفت. شرکت کنندگان این پژوهش شامل 384 نفر (213 دختر و 171 پسر) از دانش آموزان دبیرستان های شهرستان زرّین دشت بودند که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش، هر یک از شرکت کنندگان پرسش نامه های انسجام خانوادگی (سامانی، 1381)، انعطاف پذیری خانواده (شاکری، 1382)، جهت گیری هدف (الیوت و مک گریگور، 2001) و تاب آوری تحصیلی (مارتین، 2005) را تکمیل نمودند. پایایی ابزارهای پژوهش به وسیله ی ضریب آلفای کرونباخ و روایی آنها به کمک همبستگی درونی تعیین شد. نتایج حاکی از روایی و پایایی قابل قبول آزمون ها بود. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه ی همزمان، حاکی از آن بود که هر یک از متغیرهای پژوهش قادر به پیش بینی تاب آوری تحصیلی می باشند. همچنین یافته های به دست آمده فرضیه ی اصلی پژوهش که نقش میانجی گری جهت گیری هدف دررابطه ی انسجام و انعطاف پذیری خانواده و تاب آوری تحصیلی بود را تائید کرد. در این میان جهت گیری های هدف عملکرد- گرایشی و تسلط- گرایشی برای انسجام خانواده و نیز جهت گیری های هدف عملکرد- گرایشی، تسلط- گرایشی و تسلط- اجتنابی برای انعطاف پذیری خانواده توانستند نقش میانجی ایفا کنند. به منظور بررسی تفاوت های جنسیتی در متغیرهای پژوهش از آزمون آماری t برای گروه های مستقل استفاده گردید. بر اساس نتایج این آزمون در جهت گیری های هدف و در تاب-آوری تحصیلی تفاوت های جنسیّتی مشاهده نشد.
سرور حدادی محبوبه فولادچنگ
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین ابعاد دلبستگی به والدین، دلبستگی به خداوند و سازگاری دانش آموزان بی سرپرست- بدسرپرست و عادی در استان فارس بوده است. نمونه شامل 438 دانش آموز (208 دختر و 230 پسر) بودند که از این تعداد 335 نفر از دانش آموزان عادی مشغول به تحصیل در ناحیه 4 شیراز و 103 نفر از دانش آموزان بی سرپرست- بدسرپرست خوابگاههای استان فارس با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب گردیدند. این افراد پرسشنامه های دلبستگی به والدین (آرمسدن و گرینبرگ، 1978)، دلبستگی به خداوند (بک و مک دونالد 2004) و سازگاری ( سین ها و سینگ، 1993 ) را تکمیل نمودند. نتایج حاصل از محاسبه پایایی و روایی ابزارها مطلوب بود. نتایج نشان داد که بین دلبستگی به والدین و سازگاری در دانش آموزان بی سرپرست- بدسرپرست رابطه معنی داری وجود ندارد ولی بین دلبستگی به خداوند (اجتناب از صمیمت نسبت به خداوند و اضطراب از طرد از سوی خداوند) و سازگاری و مولفه های آن (فردی- عاطفی، اجتماعی و آموزشی) در این دانش آموزان رابطه منفی و معنی داری وجود دارد. همچنین بعد اجتناب از صمیمت نسبت به خداوند قادر به پیش بینی سازگاری و مولفه های آن می باشد. بعد اضطراب از طرد از سوی خداوند سازگاری فردی- عاطفی و اجتماعی را پیش بینی می کند ولی سازگاری آموزشی را پیش بینی نمی کند. در مورد دانش آموزان عادی، نتایج نشان داد که بین دلبستگی به والدین و سازگاری در این دانش آموزان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد بدین صورت که بعد عدم بیگانگی قادر به پیش بینی همه مولفه های سازگاری است ولی بعد اطمینان هیچ کدام از مولفه های سازگاری را پیش بینی نمی کند. بعد ارتباط نیز سازگاری فردی- عاطفی و آموزشی را پیش بینی می نماید. در دلبستگی به خداوند، بعد اضطراب از طرد از خداوند قادر به پیش بینی سازگاری فردی- عاطفی و آموزشی است ولی سازگاری اجتماعی را پیش بینی نمی کند و بعد اجتناب از صمیمیت نسبت به خداوند سازگاری آموزشی را پیش بینی می کند اما قادر به پیش بینی سازگاری فردی- عاطفی و اجتماعی نیست. بین دانش آموزان بی سرپرست- بدسرپرست و عادی از نظر دلبستگی به والدین و خداوند و نیز ابعاد سازگاری فردی- عاطفی و اجتماعی تفاوت معنی داری مشاهده نشد اما سازگاری آموزشی دانش آموزان عادی بیشتر از دانش آموزان بی سرپرست- بدسرپرست بود. بین دختران و پسران در دلبستگی به والدین هیچ تفاوت معنی داری وجود نداشت ولی در دلبستگی به خداوند بعد اجتناب از صمیمیت در پسران بیشتر از دختران و بعد اضطراب از طرد در دختران بیشتر از پسران بود. نتایج همچنین نشان داد که بین دختران و پسران در سازگاری فردی-عاطفی و اجتماعی تفاوت معنی داری وجود ندارد اما سازگاری آموزشی دختران بیشتر از پسران است.
ارسلان گودرزی فریده یوسفی
چکیده بررسی رابطه الگوهای ارتباطی خانواده با هوش معنوی و عزت نفس دانش آموزان پیش دانشگاهی شیراز به کوشش ارسلان گودرزی هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطهی الگوهای ارتباطی خانواده با هوش معنوی و عزت نفس دانش آموزان بود. بدین منظور، 303 نفر از دانش آموزان دختر و پسر مدارس پیش دانشگاهی شهر شیراز که با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده بودند، در کلاس های عادی خود پرسشنامه ی تجدید نظر شده الگوهای ارتباطی خانواده ریچی و فیتزپاتریک، پرسشنامه ی هوش معنوی کینگ، و پرسشنامه ی عزت نفس کوپر اسمیت را تکمیل کردند. یافته ها نشان دادند که جهت گیری گفت و شنود با همه ی ابعاد هوش معنوی رابطه ی معنادار و مثبتی داشته و می تواند آن را نیز پیش بینی کند. اما جهت گیری همنوایی با هیچ کدام از ابعاد هوش معنوی رابطه ی معناداری نداشت. علاوه بر این، یافته ها نشان دادند جهت گیری گفت و شنود با همه ی ابعاد عزت نفس رابطه ی مثبت و جهت گیری همنوایی با همه ی ابعاد عزت نفس رابطه ی منفی دارد. همچنین این دو جهت گیری قادر به پیش بینی هر دو متغیرِ هوش معنوی و عزت نفس بودند. این نتایج همچنین، حاکی از تفاوت معنادار دختران و پسران در نمره عزت نفس اجتماعی و جهت گیری همنوایی است، بدین صورت که در جهت گیری همنوایی، دختران و در بعد عزت نفس اجتماعی، پسران دارای میانگین بالاتری هستند.
حمزه پو محبوبه فولادچنگ
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه گری خودکارآمدی تحصیلی در ارتباط بین دلبستگی به والدین (پدر- مادر) و جو روانی – اجتماعی کلاس با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه انجام پذیرفت. شرکت کنندگان پژوهش شامل 350 نفر (175 دختر و 175 پسر) از دانش آموزان دبیرستان های شهرستان پل دختر بودند که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای مرحله-ای انتخاب شدند. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش هر یک از شرکت کنندگان پرسش نامه دلبستگی به والدین (آرمسدون و گرینبرگ ،1987)، جو روانی – اجتماعی کلاس (فرایزر، 1995) و خودکارآمدی تحصیلی (گرین و همکاران، 2004) را تکمیل نمودند. پایایی ابزارهای پژوهش به وسیله ی ضریب آلفای کرانباخ و روایی آن ها به روش همسانی درونی تعیین شد. نتایج حاکی از روایی و پایایی قابل قبول آزمون ها بود. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه حاکی از آن بود که دلبستگی به مادر، بُعد رقابت و بُعد تکلیف توانستند پیشرفت تحصیلی را به صورت مثبت و معنادار پیش بینی کنند. از دیگر نتایج به دست آمده در این تحقیق پیش بینی مثبت و معنادار خودکارآمدی تحصیلی توسط دلبستگی به والدین، بُعد رقابت و بُعد تکلیف بود. همچنین نقش واسطه-ای خودکارآمدی تحصیلی تایید شد. جهت بررسی تفاوت های جنسیتی در متغیرهای پژوهش از آزمون آماری t ویژه گروه های مستقل استفاده شد، نتایج نشان داد که در این متغیرها تفاوت جنسیتی وجود ندارد. در پایان، یافته های پژوهش حاضر بر حسب کاربردهای آن برای والدین، آموزگاران، دانش آموزان و آموزش و پرورش مورد بحث قرار گرفت.
زینب مددی محبوبه فولادچنگ
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای خودکارآمدی در رابطه بین ابعاد فرزندپروری و مهارت اجتماعی انجام گرفت. شرکت کنندگان پژوهش شامل426 دانش آموز دبیرستانی (199 دختر و 227 پسر)از نواحی چهارگانه شیرازبودند که بر اساس نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی انتخاب گردیدند. این افراد پرسشنامه محیط خانواده (نقاشیان، 1358)، مقیاس خودکارآمدی موریس (2001) و مقیاس مهارت اجتماعی ماتسون فرم کودکان (1983) را تکمیل نمودند. شواهد پایایی و روایی ابزارها بررسی گردید، نتایج حاکی از پایایی و روایی قابل قبول ابزار ها بود، مدل پژوهش با استفاده از روش رگرسیون چندگانه به شیوه هم زمان مبتنی بر مراحل بارون و کنی تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که بعد محبت هم به صورت مستقیم و هم با واسطه خودکار آمدی اجتماعی، مهارت اجتماعی دانش آموزان دبیرستانی را پیش بینی می کنند. والدین از طریق شیوه تربیتی خود، بر خودکار آمدی فرزندان در موقعیت های اجتماعی تاثیر می گذارند. فرزندانی که در محیط های صمیمی و گرم تربیت شده اند، خودکار آمدی اجتماعی بالایی دارند و در موقعیت های اجتماعی موفق تر عمل می کنند. همچنین با توجه به یافته های پژوهش بین دختران و پسران از نظر نقش واسطه ای خودکارآمدی تفاوتی مشاهده نشد. در نهایت نتایج پژوهش مورد بحث و نتیجه گیری قرار گرفت و محدودیت-ها، پیشنهادات پژوهشی و کاربردی ارائه گردید.
فاطمه حاتمی زرگران محبوبه فولادچنگ
چکیده رابطه رضایت زناشویی والدین و سازگاری اجتماعی فرزندان به کوشش فاطمه حاتمی زرگران پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه رضایت زناشویی والدین و سازگاری اجتماعی فرزندان انجام پذیرفت. نمونه ی آماری این پژوهش شامل 210 نفر (130 دختر و 80 پسر) از دانش آموزان دبیرستان های شیراز به همراه والدین شان بود که براساس روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات مربوط به متغیرهای پژوهش از پرسشنامه سازگاری اجتماعی آزمون شخصیت کالیفرنیا (1939) و پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (1989) استفاده گردید. پایایی ابزارهای پژوهش به وسیله ضریب آلفای کرونباخ و روایی آنها توسط همبستگی هر گویه با نمره کل تعیین شد. نتایج حاکی از روایی و پایایی قابل قبول آزمون ها بود. تحلیل یافته ها نشان داد که بین اغلب مولفه های رضایت زناشویی و سازگاری اجتماعی فرزندان رابطه ی معنی داری وجود دارد. براساس نتایج تحلیل رگرسیون چند گانه به شیوه گام به گام ارتباط زناشویی دارای بیشترین سهم در پیش بینی سازگاری اجتماعی فرزندان است و بعد از آن به ترتیب شیوه های فرزندپروری، حل تعارض، و نقش های مربوط به برابری زن و مرد قرار دارند. یافته های مربوط به بررسی تفاوت های جنسیتی در متغیر های پژوهش براساس آزمون آماری تی برای گروه های مستقل نیز نشان داد که میانگین نمرات دختران در بعد عدم گرایش ضد اجتماعی به طور معناداری بیشتر پسران است. در سایر ابعاد تفاوت معناداری بین دو جنس مشاهده نشد. در پایان براساس یافته ها پیشنهاداتی در جهت افزایش سازگاری اجتماعی فرزندان ارائه شد که مهمترین آنها شامل تاکید آموزش و پرورش بر برنامه های آموزش خانواده و یافتن راهکارهایی برای تشویق مشارکت والدین در این برنامه ها است. واژه های کلیدی: رضایت زناشویی والدین، سازگاری اجتماعی فرزندان، تفاوت های جنسیتی
حکیمه پوریان محبوبه فولادچنگ
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی ابراز وجود بر اساس سبک های والدگری و سبک های اسناد در دانش آموزان دبیرستانی استان فارس انجام شد. بدین منظور نمونه ای مشتمل بر 400 دانش آموز (200 دختر و200 پسر) از دانش آموزان اول تا سوم دبیرستان شیراز به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ایانتخاب شدند و سه پرسشنامه ابراز وجود (گمبریل و ریکی، 1975)، سبک های والدگری (استنبرگ، 2005) و سبک های اسناد (پترسون و همکاران، 1982) را تکمیل کردند. بعد از تحلیل اطلاعات با استفاده از روش های آماری مناسب، آشکار شد که پایایی و روایی پرسشنامه ها در حد مطلوب است. نتایج نشان داد که بُعد استقلال روانی از سبک های والدگری پیش بینی کننده منفی و معنی دار ناراحتی از ابراز وجود می باشد .همچنین سبک عام - خاص از سبک های اسناد بهطورمنفی و معنا دار توان پیش بینی بُعد احتمال پاسخ ابراز وجود را دارد؛سبک درونی – بیرونی بهطور مثبت و معنادار توانست بُعد تشخیص ابراز وجود را پیش بینی نماید. بررسی تفاوت های جنسیتی در متغیرهای پژوهش نشان داد که تفاوت معنی داری بین دختران و پسران در هیچکدام از ابعاد سبک های والدگری و سبک های اسناد وجود ندارد اما از نظر ابراز وجود نمره پسران در بعد میزان ناراحتی از ابراز وجود به طور معنی داری بیشتر از دختران می باشد. بطور کلی پژوهش حاضر نشان داد که تشویق استقلال روانشناختی فرزندان زمینه ی مهارت ابراز وجود- با افزایش توانایی نه گفتن و خودکارآمدی فردی- را فراهم می کند. از سویی دیگر، داشتن سبک اسناد درونی موجب می شود که افراد در بیشتر موقعیت ها به صورت مناسب و به موقع از خود رفتار جراتمندانه نشان دهند.
عباس اکبری فرهاد خرمایی
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه گری تاب آوری در رابطه بین مولفه های هوش هیجانی و بهزیستی روانی در دانش آموزان دوره متوسطه صورت گرفت. شرکت کنندگان این پژوهش شامل 405 نفر(212 دختر و 193 پسر) از دانش آموزان دبیرستان های شهر شیراز بودند که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. به منظور اندازه گیری متغیرهای پژوهش، پرسشنامه های هوش هیجانی(پترایدز و فارنهام، 2001)، تاب آوری(کانر و دیویدسون، 2003) و بهزیستی روانی(ریف و کیز، 1995) مورد استفاده قرار گرفتند. پایایی ابزارهای پژوهش با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ و روایی آنها از طریق همبستگی درونی و تحلیل عاملی بررسی گردید. نتایج به دست آمده حاکی از پایایی و روایی قابل قبول آزمون ها بود. با استفاده از رگرسیون به شیوه متوالی همزمان و با استفاده از مراحل پیشنهادی بارون و کنی(1986)، مدل مفهومی پژوهش مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که تاب آوری در رابطه بین درک عواطف و بهزیستی روانی نقش واسطه ای کامل ایفا می کند. همچنین تاب آوری در رابطه بین خوش بینی و بهزیستی روانی دارای نقش واسطه ای نسبی است. علاوه بر این دو مولفه خوش بینی و درک عواطف پیش بینی کننده معنادار تاب آوری هستند و بالاخره اینکه تاب آوری نیز قادر به پیش بینی بهزیستی روانی می باشد. در پایان به منظور بررسی تفاوت های جنسیتی در متغیرهای پژوهش از آزمون آماری t مستقل استفاده گردید و مشخص شد که در هیچ یک از متغیرها به لحاظ آماری تفاوت معناداری بین میانگین نمرات دانش آموزان دختر و پسر وجود ندارد.
فاطمه یزدانی عبدالرسول جوکار
هدف اصلی پژوهش حاضر شناسایی و اولویت بندی نیازهای آموزشی اعضای هیأت علمی دانشگاه شیراز در زمینه فرایند جست و جوی اطلاعات در منابع الکترونیکی می باشد. جامعه آماری شامل کلیه اعضای هیأت علمی دانشگاه شیراز بود. از این عده، بر اساس روش نمونه گیری طبقه ای و به صورت تصادفی با استفاده از جدول مورگان تعداد 225 نفر از اعضای هیأت علمی زن و مرد به عنوان نمونه انتخاب گردیدند. برای شناسایی نیازهای آموزشی از الگوی عناصر مستقیم و غیر مستقیم استفاده شده است. بدین منظور پرسشنامه ای برای اولویت بندی نیازها بر حسب متغیرهای اهمیت و ضرورت و سطح بازخوانی طراحی و برای تکمیل در اختیار اعضای هیأت علمی قرار گرفت. پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل سوالات از روش های آمار توصیفی و تحلیلی استفاده گردیده است. نتایج نشان داد که در ترتیب اولویت هر یک از نیازهای آموزشی(دانش، مهارت و نگرش) اعضای هیأت علمی در زمینه فرایند جست و جوی اطلاعات تفاوت معنی داری وجود دارد. در ترتیب اولویت هر یک از نیازهای آموزشی (دانش، مهارت و نگرش) بر حسب جنسیت تفاوت معنا داری وجود دارد. در ترتیب اولویت هر یک از نیازهای آموزشی اعضای هیأت علمی با توجه به مرتبه علمی، سابقه کار و همچنین گروه رشته تفاوت معنی دار وجود ندارد. در ترتیب اولویت هر یک از نیازهای آموزشی اعضای هیأت علمی با توجه به دانشکده تفاوت معنی دار وجود دارد. اظهار نظر متوسط و بالاتر مبنای شناسایی نیازهای آموزشی قرار گرفت و برای اولویت بندی نیازهای آموزشی میانگین کل هر سوال محاسبه شد. که بر این اساس ده اولویت مشخص گردید.
امیر جهانیان نجف ابادی محبوبه فولادچنگ
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر روش آموزشی نوروفیدبک بر تقویت توجه پایدار، حافظه فعال، زمان واکنش عصبی، توانایی حل مسئله و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوره ابتدایی بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان ابتدایی پایه های اول تا ششم نواحی پنج گانه آموزش و پرورش شهر اصفهان بود. به منظور انتخاب نمونه ابتدا دو دبستان (دخترانه و پسرانه) به روش تصادفی انتخاب و سپس از بین دانش آموزان این دو دبستان، تعداد 40 نفر از دانش آموزان به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. دانش آموزان گروه آزمایش به مدت 30 جلسه نیم ساعته در طول 10 هفته تحت آموزش با نوروفیدبک قرار گرفته اما دانش آموزان گروه کنترل جز آموزش معمول مدرسه تحت هیچ آموزش دیگری نبودند. گروه آزمایش بدین صورت تحت آموزش بودند که در 15 جلسه اول باند بتا (20-14 هرتز) به عنوان باند افزایشی و (13-1 و 30-21 هرتز) به عنوان باند کاهشی در نقطه ی c3 در نیمکره چپ و در 15 جلسه ی دوم باند بتای پایین (15-12) یا smr در نقطه ی c4 در نیمکره راست به عنوان باند افزایشی مورد تغییر قرار گرفتند. ابزار پژوهش عبارت از آزمون عملکرد پیوسته (هادیانفر و همکاران، 1379)، خرده آزمون حافظه فعال وکسلر چهار (وکسلر، 2003)، آزمون برج لندن (شالیس، 1982) و مقیاس عملکرد تحصیلی (دوپال وهمکاران، 1991) بود. نتایج تحلیل کواریانس حاکی از تأثیر معنی دار آموزش نوروفیدبک بر نمرات توجه پایدار در قسمت اعداد و تصاویر (004/0 >p)، حافظه فعال (003/0>p) و زمان واکنش عصبی در قسمت اعداد و تصاویر (005/0>p) بود اما بین دو گروه از نظر نمرات حل مسئله و زمان طراحی آن تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0 <p). همچنین در نمرات زمان اجرای حل مسئله تفاوت معناداری به نفع گروه آزمایش مشاهده شد (001/0>p). تأثیر نوروفیدبک بر ابعاد عملکرد تحصیلی مانند موفقیت تحصیلی، کنترل تکانه و تولید تحصیلی نیز معنادار بود (001/0>p). پژوهش حاضر نشان داد که آموزش نوروفیدبک یعنی خودتنظیمی تدریجی امواج بتا و سرکوب سایر امواج در نواحی تمپوراپاریتال چپ و راست در نقاط (c3 و c4) موجب تغییر مطلوب نمرات دانش آموزان در متغیرهای توجه پایدار، حافظه فعال، زمان واکنش عصبی و خرده مقیاس های عملکرد تحصیلی و کاهش زمان طراحی و زمان اجرای حل مسئله می شود. واژگان کلیدی: نوروفیدبک، حل مسئله، عملکرد تحصیلی، حافظه فعال، توجه پایدار، زمان واکنش عصبی، دانش آموزان
سمیه معمر رحمت اله مرزوقی
هدف پژوهش مقایسه سازگاری دانشجویان بر مبنای ادراک آنان از نوع فرهنگ سازمانی دردانشگاه شیراز بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه شیراز بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، نمونه ای متشکل از 300 نفر از دانشجویان انتخاب شدند. ابزار تحقیق شامل پرسشنامه سازگاری دانشجویان( بیکر و سیرک،1984) وپرسشنامه فرهنگ سازمانی ( کامرون و کوئین،1999)بود که پس از محاسبه روایی و پایایی بین نمونه توزیع و با روش های آماری تحلیل واریانس یکطرفه و تحلیل واریانس عاملی، تجزیه و تحلیل گردیند. نتایج نشان داد که بین سازگاری اجتماعی و تحصیلی دانشجویان و ادراک آنان از نوع فرهنگ تفاوت معنی دار وجود دارد، اما بین سازگاری عاطفی و سازگاری دلبستگی دانشجویان بر حسب ادراک آنان از نوع فرهنگ تفاوت معنی داری وجود ندارد. همچنین بین سازگاری دانشجویان دختر و پسر و دانشجویان رشته های مختلف تحصیلی بر مبنای ادراک آنان از نوع فرهنگ سازمانی تفاوت معنی داری وجود ندارد. کلید واژه ها: دانشجویان، ادراک، سازگاری ، فرهنگ سازمانی
لادن شمس محمد خیر
پژوهش حاضر با هدف مقایسه موانع مراجعه به مشاور از دیدگاه دانش آموزان و دبیران انجام شد. در این پژوهش، از روش تحقیق توصیفی پیمایشی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان دبیرستانی شهر شیراز که در سال 1391 مشغول به تحصیل بودند، تشکیل داده اند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی انتخاب گردید. برای تحلیل داده ها از روش های آماری توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی (آزمون فریدمن، تحلیل واریانس، آزمون تی مستقل) استفاده شد. یافته های دیگر پژوهش مبنی بر این بود که بین دانش آموزان ناحیه یک و چهار در همه موانع اطلاعاتی و شناختی، فیزیکی و زمانی و ارتباطی در عدم مراجعه به مشاور تفاوت معنی داری وجود داشت. نتایج حاصل از آزمون فریدمن نشان داد که به ترتیب مانع اطلاعاتی و شناختی، مانع فیزیکی و زمانی و مانع ارتباطی بیشترین تاثیر را بر عدم مراجعه دانش آموزان به مشاورین مدارس را داشته است. همچنین از بین گویه های مربوط به مانع اطلاعاتی و شناختی هم از نظر دانش آموزان و هم از نظر معلمین، عدم شناخت دانش آموزان و مشاوران نسبت به نقش خود، در بین گویه های مربوط به مانع ارتباطی هم از نظر دانش آموزان و هم معلمین، عدم اعتماد به مشاور بیشترین اثر را در عدم مراجعه دانش آموزان به مشاورین مدارس داشت و تنها در مانع فیزیکی و زمانی بین دیدگاه دانش آموزن و معلمین تفاوت دیدگاه وجود داشت
شیوا برزو راضیه شیخ الاسلامی
چکیده بررسی رابطه ی بین ابعاد فرزند پروری و مسئولیت پذیری درنوجوانان: نقش واسطه گری سبک های پردازش هویت شیوا برزو پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه گری سبک های پردازش هویت در رابطه ی بین ابعاد فرزندپروری و مسئولیت پذیری در نوجوانان صورت پذیرفت. شرکت کنندگان این پژوهش شامل 304 نفر (171 دختر و 133 پسر) از دانش آموزان دبیرستان های شهر شیراز بودند که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش، هر یک از شرکت کنندگان، پرسش نامه های محیط خانوادگی (نقاشیان، 1358)، سبک های پردازش هویت (وایت و همکاران، 1998) و مسئولیت پذیری (سروش، 1390) را تکمیل نمودند. پایایی ابزارهای پژوهش به وسیله ی ضریب آلفای کرونباخ و روایی آن ها به کمک همبستگی درونی تعیین شد. نتایج حاکی از روایی و پایایی قابل قبول آزمون ها بود. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که سبک های پردازش هویت در رابطه بین ابعاد فرزندپروری و مسئولیت پذیری نقش واسطه گر سهمی را ایفا می کنند. هم چنین، ابعاد فرزندپروری کنترل و محبت، پیش بین مثبت و معنادار مسئولیت پذیری دانش آموزان هستند. بعد فرزندپروری کنترل، پیش بین مثبت و معنادار سبک پردازش هویت هنجاری و بعد فرزندپروری محبت، پیش بین مثبت و معنادار سبک های پردازش هویت، اطلاعاتی و هنجاری و پیش بین منفی و معنادار سبک پردازش هویت سردرگم – اجتنابی می باشند. در مورد سبک های پردازش هویت نیز مشاهده گردید که سبک های پردازش هویت اطلاعاتی و هنجاری، پیش بین مثبت و معنادار و سبک پردازش هویت سردرگم - اجتنابی پیش بین منفی و معنادار مسئولیت پذیری دانش آموزان است. در پایان، به منظور بررسی تفاوت های جنسیتی در متغیرهای پژوهش از آزمون آماری t برای گروه های مستقل با تصحیح بنفرونی استفاده گردید و مشخص گردید بین میانگین نمرات دختران و پسران از نظر مسئولیت پذیری، سبک های پردازش هویت اطلاعاتی و سردرگم – اجتنابی تفاوت معناداری وجود ندارد، اما در سبک هنجاری دختران از میانگین بالاتری نسبت به پسران برخوردارند. علاوه بر این، در زمینه ی ابعاد فرزندپروری در بعد محبت تفاوت معناداری به نفع دختران وجود دارد، اما در بعد کنترل به صورت معناداری پسران از میانگین بالاتری نسبت به دختران برخوردارند. کلید واژه ها: ابعاد فرزندپروری، سبک های پردازش هویت، مسئولیت پذیری
پریسا محمدی محبوبه فولادچنگ
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه گری سبک های حل مسأله در رابطه بین شیوه های فرزندپروری و پرخاشگری در دانش آموزان دوره متوسطه صورت پذیرفت. شرکت کنندگان این پژوهش شامل 300 نفر (152 دختر و 148 پسر) از دانش آموزان دبیرستان های شهرستان مرودشت بودند که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش، هر یک از شرکت کنندگان، پرسش نامه های شیوه های فرزندپروری آلاباما (فریک، 1991)، سبک های حل مسأله (کسیدی و لانگ،1996) و پرخاشگری (باس و پری،1992) را تکمیل نمودند. پایایی ابزارهای پژوهش به وسیله ضریب آلفای کرونباخ و روایی آن ها به کمک همبستگی درونی و تحلیل عاملی تعیین شد. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که از بین شیوه های فرزندپروری، شیوه تنبیه قادر به پیش بینی معنی دار سبک های حل مسأله سازنده و غیرسازنده و مشارکت پدر تنها قادر به پیش بینی سبک سازنده بود. در مورد سبک های حل مسأله نیز مشاهده گردید که تنها سبک غیرسازنده پیش بین معنی دار پرخاشگری است. هم چنین، سبک حل مسأله غیرسازنده در رابطه بین شیوه فرزندپروری تنبیه و پرخاشگری نقش واسطه گری سهمی را ایفا نمود. در پایان، به منظور بررسی تفاوت های جنسیّتی در متغیرهای پژوهش از آزمون آماری t برای گروه های مستقل استفاده شد و مشخص گردید که بین میانگین نمرات دختران و پسران از نظر پرخاشگری، سبک حل مسأله غیرسازنده و شیوه مشارکت پدر تفاوت معنی داری وجود ندارد. اما پسران در شیوه تنبیه و کنترل و نظارت ضعیف و دختران در شیوه فرزندپروری مثبت دارای میانگین بالاتری بودند. در خصوص سبک حل مسأله سازنده نیز بین میانگین نمرات دختران و پسران تفاوت معنی داری به نفع دختران مشاهده شد. یافته های پژوهش کاربردهای نظری و عملی جهت تقویت سبک های سازنده حل مسأله و شیوه های فرزندپروری مناسب جهت کنترل پرخاشگری در دانش آموزان را در بر داشت. کلید واژه ها: شیوه های فرزندپروری، سبک های حل مسأله، پرخاشگری
مهدی برزگر محبوبه فولادچنگ
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه گری انگیزش تحصیلی در رابطه بین ویژگی های شخصیتی و تاب آوری تحصیلی در دانش آموزان دوره متوسطه صورت پذیرفت. شرکت کنندگان این پژوهش شامل 313 نفر (165 دختر و 148 پسر) از دانش آموزان دبیرستان های شیراز بودند که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش، هر یک از شرکت کنندگان، پرسش نامه های ویژگی های شخصیتی (گلدبرگ، 1991)، انگیزش تحصیلی (لپر و همکاران، 2005) و تاب آوری تحصیلی (مارتین ،2003) را تکمیل نمودند. پایایی ابزارهای پژوهش به وسیله ضریب آلفای کرونباخ و روایی آن ها به کمک همبستگی درونی و تحلیل عاملی تعیین شد. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که انگیزش تحصیلی در رابطه بین وظیفه مداری و گشودگی در تجربه با تاب آوری تحصیلی دارای نقش واسطه گری کامل می باشد. هم چنین، نتایج حاکی از آن بود که از بین ویژگی های شخصیتی، وظیفه مداری و گشودگی در تجربه پیش بین مثبت و معنادار انگیزش درونی، توافق پذیری پیش بین منفی و معنادار انگیزش بیرونی و روان نژندی پیش بین مثبت و معنادار انگیزش بیرونی می باشد. در پایان، به منظور بررسی تفاوت های جنسیتی در متغیرهای پژوهش از آزمون آماری t برای گروه های مستقل استفاده گردید و مشخص گردید بین میانگین نمرات دختران و پسران در ویژگی شخصیتی توافق پذیری تفاوت معناداری به نفع دختران وجود دارد. در زمینه انگیزش تحصیلی، میانگین نمرات پسران در بعد انگیزش بیرونی بطور معناداری بالاتر از دختران بود. در خصوص تاب آوری تحصیلی تفاوت معناداری بین میانگین نمرات دو جنس دیده نشد. کلید واژه ها: ویژگی های شخصیتی، انگیزش تحصیلی، تاب آوری تحصیلی
حسن رضایی محبوبه فولادچنگ
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه¬گری همدلی در رابطه¬ی بین دلبستگی به والدین و همسالان در دانشجویان صورت پذیرفت. شرکتکنندگان این پژوهش شامل 316 نفر (109 دختر و 207 پسر) از دانشجویان دانشگاه تعلیم و تربیت کابل بودند که بر اساس روش نمونه¬گیری خوشه¬ای چندمرحله¬ای انتخاب شدند. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش، هر یک از شرکت¬کنندگان، پرسش¬نامه¬های دلبستگی به والدین و همسالان (آرمسدن و گرینبرگ، 1987)، همدلی (جولیف و فارینگتون، 2006) و پرخاشگری (باس و پری ،1992) را تکمیل نمودند. پایایی ابزارهای پژوهش به وسیله¬ی ضریب آلفای کرونباخ و روایی آن¬ها به کمک همبستگی درونی و تحلیل عاملی تعیین شد. نتایج تحلیل رگرسیون حاکی از آن بود که بعد ارتباط در دلبستگی به والدین پیش بینی کننده منفی پرخاشگری و بعد بیگانگی در هر دو مقیاس دلبستگی به والدین و دلبستگی به همسالان پیش بینی کننده مثبت و معنادار پرخاشگری بود. همچنین، بعد اطمینان در دلبستگی به والدین پیش بینی کننده مثبت همدلی شناختی و بیگانگی در مقیاس دلبستگی به همسالان پیش بینی کننده مثبت پیام هیجانی بودند و در این میان تنها بعد پیام هیجانی از ابعاد همدلی پیش بینی کننده مثبت و معنادار پرخاشگری بود. نتایج بررسی واسطه گری همدلی نشان داد که از بین مولفه های همدلی تنها پیام هیجانی نقش واسطه سهمی بین بعد بیگانگی در دلبستگی به همسالان و پرخاشگری دارد. در پایان، نتایج استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری نشان داد که در زمینه¬ی ابعاد همدلی، میانگین نمرات دختران در هر سه بعد همدلی شناختی، همدلی عاطفی و پیام هیجانی بطور معناداری بالاتر از پسران است اما در زمینه ابعاد دلبستگی به والدین و همسالان تفاوت معنی داری بین دو جنس وجود ندارد. نتایج آزمون تی برای گروه های مستقل نیز نشان داد که بین پرخاشگری دو جنس تفاوت معنی داری نیست. در پایان اشارات پژوهش حاضر برای کاهش پرخاشگری در جامعه افغانستان از راه افزایش دلبستگی به والدین و دوستان و کاهش بعد پیام¬های هیجانی به بحث گذاشته شد.
فاطمه قدومی زاده محبوبه فولادچنگ
مذهب، در رشد و سعادت و یا بالعکس در انحطاط و عقب ماندگی بشر، نقش بسزایی دارد. طوری که امروزه مباحث جنجال برانگیزی پیرامون این مقوله وجود دارد. از طرفی، پرورش تفکرانتقادی به عنوان یک عامل تأثیرپذیر از جهت گیری مذهبی، یکی از مهم ترین اهداف آموزش و پرورش می باشد. لذا پژوهش حاضر بر آن است تا نقش واسطه گری جهت گیری مذهبی را در ارتباط بین الگوهای ارتباطی خانواده و گرایش به تفکرانتقادی بررسی کند. شرکت کنندگان این پژوهش شامل 352 نفر)شامل 189دختر و 163 پسر) از دانش جویان مشغول به تحصیل در سال 92-91 دانشگاه شیراز بود که به روش نمونه گیری خوشه-ای چند مرحله ای انتخاب گردید. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش، هر یک از شرکت کنندگان پرسشنامه های الگوهای ارتباطی خانواده (کوئرنر و فیتزپاتریک،2002)، پرسش نامه ی خودگردانی مذهبی (ریان و همکاران، 1993) و سیاهه ی گرایش به تفکرانتقادی ریکتس (ریکتس، 2003) را تکمیل نمودند. پایایی ابزارهای پژوهش به وسیله ی ضریب آلفای کرونباخ و روایی آنها به کمک روش تحلیل عاملی تعیین شد. نتایج حاکی از روایی و پایایی قابل قبول آزمون ها بود. مدل فرضی با استفاده از روش آماری تحلیل مسیر با استفاده از رگرسیون چندگانه به روش متوالی همزمان بر اساس مراحل بارون و کنی مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که بین الگوهای ارتباطی خانواده با جهت گیری مذهبی و گرایش به تفکرانتقادی رابطه وجود دارد و هم چنین بین جهت گیری مذهبی و گرایش به تفکرانتقادی رابطه وجود دارد، اما واسطه گری جهت گیری مذهبی درمورد هریک از ابعاد گرایش به تفکر انتقادی متفاوت است. هم چنین بین نمرات دختران و پسران در نمره های جهت گیری مذهبی و گرایش به تفکرانتقادی تفاوت معناداری مشاهده نگردید.
محمدرضا دست آموز رحمت اله مرزوقی
این پژوهش با هدف بررسی رابطه سبک تدریس دبیران وسبک یادگیری دانش¬آموزان مقطع متوسطه شهرشیراز به مرحله اجرا درآمد. به همین منظور با استفاده از روش نمونه¬گیری خوشه¬ای مرحله¬ای از جامعهدبیران و دانش¬آموزان متوسطه شهرشیراز 380 دانش¬آموز و 120 دبیر انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها عبارت بودند از: مقیاس سبک¬های یادگیری (پیترهانی،2007) و مقیاس سبک¬های تدریس (پیترهانی ،2007) . برای سنجش روایی، روش¬ تحلیل گویه و برای سنجش پایایی نیز آلفای کرونباخ مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که 1-سبک غالب تدریس دبیران مقطع متوسطه سبک تدریس فعال می باشد.2- بین سبک های یادگیری مورد استفاده دانش آموزان مقطع متوسطه تفاوت معناداری وجود ندارد.3- بین سبک تدریس فعال ، تأملی، نظریه پرداز و عملگرا رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و اما رابطه معناداری با سبک های یادگیری دانش آموزان وجود ندارد. بین سبک یادگیری فعال، تأملی، نظریه پرداز و عملگرا رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و اما رابطه معناداری با سبک های تدریس دبیران وجود ندارد.4- سبک تدریس فعال پیش بینی کننده منفی و معنادار سبک یادگیری تأملی و همچنین، سبک تدریس تأملی پیش بینی کننده منفی و معنادار سبک یادگیری فعال، تأملی، نظریه پرداز و عمل گرا می باشد. سبک تدریس عمل گرا پیش بینی کننده مثبت و معنادار سبک یادگیری عمل گرا می باشد. اما سبک تدریس فعال پیش بینی کننده معنادار سبک یادگیری فعال، نظریه پرداز و عمل گرای دانش آموزان نمی باشد همچنین، سبک تدریس نظریه پرداز پیش بینی کننده معنادار سبک های یادگیری دانش آموزان نمی باشد. سبک تدریس عمل گرا پیش بینی کننده معنادار سبک های یادگیری فعال، تأملی و نظریه پرداز دانش آموزان نمی باشد.
زینب حاذقی راضیه شیخ الاسلامی
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه آمادگی به اعتیاد با سبکهای تصمیم گیری و عزت نفس است. شرکت کنندگان این پژوهش، 340 نفر (شامل 177دختر و 163 پسر) از دانشجویان رشته های فنی/مهندسی، علوم پایه و علوم انسانی دانشگاه شیراز بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردید. به منظور بررسی متغیرهای پژوهش، هریک از شرکت کنندگان، پرسشنامه های آمادگی به اعتیاد زرگر(aps)، مقیاس عزت نفس روزنبرگ (rses) و سبک های تصمیم گیری اسکات و بروس(dss) را تکمیل نمودند. پایایی ابزراهای پژوهش به وسیله ضریب آلفای کرانباخ و روایی آن از طریق همسانی درونی تعیین شد. نتایج حاکی از روایی و پایایی قابل قبول آزمون ها بود. یافته ها نشان داد بین ابعاد آمادگی به اعتیاد، سبک های تصمیم گیری و عزت نفس رابطه معنادار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه به روش همزمان نشان داد عزت نفس پیش بینی کننده منفی و معنادار و سبک تصمیم گیری آنی پیش بینی کننده مثبت و معنادار آمادگی فعال و منفعل به اعتیاد و نمر? کل آمادگی به اعتیاد است. همچنین عزت نفس پیش بینی کننده مثبت و معنادار و سبک تصمیم گیری اجتنابی پیش بینی کننده منفی و معنادار ابراز وجود است. با توجه به نتایج آزمون t مستقل , تفاوت معناداری در آمادگی به اعتیاد دختران و پسران وجود ندارد. نتایج بر اساس مبانی نظری و تحقیقات پیشین مورد بحث قرار گرفته است.
عین اله طیموری فرد محبوبه فولادچنگ
چکیده ندارد.
روشنک نیک پور محبوبه فولادچنگ
چکیده ندارد.
عین اله طیموری فرد محبوبه فولادچنگ
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش فراشناخت، هوش و خودکارآمدی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان سال اول متوسطه بود. نمونه ی پژوهش که به روش خوشه ای چند مرحله ای تصادفی انتخاب گردیدند شامل 298 دانش آموز (123 دختر و 175 پسر) سال اول دبیرستان شهرستان دنا از توابع استان کهگیلویه و بویراحمد بود. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از پرسشنامه ی آگاهی فراشناختی (شراو و دنیسون، 1994)، خرده مقیاس خودکارآمدی (پینتریچ و دی گروت، 1990) و آزمون پیش رونده ی ریون (1938) استفاده شد. نتایج حاصل از محاسبه ی پایایی و روایی ابزار ها با استفاده از ضرایب پایایی آلفای کرونباخ، بازآزمایی و همبستگی هر عامل با نمره ی کل حاکی از پایایی و روایی قابل قبول آزمون ها بود. یافته های حاصل از تحلیل رگرسیون چندگانه بیانگر این بود که هر سه متغیر هوش، فراشناخت، و خودکارآمدی پیش بینی کننده ی مثبت پیشرفت تحصیلی دانش آموزان هستند؛ هوش دارای بیشترین سهم در پیش بینی پیشرفت تحصیلی است و بعد از آن خودکارآمدی و فراشناخت قرار دارد. همچنین، از میان ابعاد فراشناخت، تنظیم شناخت به طور معناداری پیشرفت تحصیلی را پیش بینی می کند اما دانش شناخت پیش بینی کننده ی معنی داری از پیشرفت تحصیلی نیست. نتایج تحلیل رگرسیون متغیرهای پژوهش در مورد دختران و پسران نشان داد که هوش پیشرفت تحصیلی هر دو جنس را پیش بینی می کند اما خودکارآمدی تنها پیشرفت تحصیلی پسران را پیش بینی می نماید. همچنین، در نمره ی هوش و پیشرفت تحصیلی تفاوت معنی داری به نفع پسران وجود دارد. در مورد خودکارآمدی و فراشناخت میانگین دو جنس تفاوتی ندارد.