نام پژوهشگر: اکبر عروتی موفق
اکبر عروتی موفق محسن جوادی
مسئله سعادت به عنوان یکی از مباحث اصلی اخلاق و فلسفه اخلاق، از بنیادی ترین و قدیمی ترین مباحث فلسفی بشر است. تمامی انسان های صاحب اندیشه پیوسته در جستجوی آن بوده و هستند. به همین جهت اکثر فلاسفه و اندیشمندان در طول تاریخ سعی نموده اند تا در نظام فلسفی خود جایی برای بحث از آن باز نموده و ابعاد و زوایای مختلف آن را از دیدگاه خود مورد بررسی قرار دهند . در این رساله دیدگاه حکمت اشراق و حکمت مشاء (افلاطون ،ارسطو ، فارابی و سهروردی) در باره سعادت در محدوده سئوالات پژوهشی ارائه شده در این رساله یعنی روش-شناسی بحث از سعادت، ماهیت سعادت، مولفه های درونی وعوامل بیرونی سعادت و رابطه عوامل الاهیاتی و متافیزیکی با سعادت، مورد بررسی قرار می گیرد. سعادت در هر دو دیدگاه فعالیتی عقلی است اما در باره دخالت عناصر دبگر در چیستی سعادت و نیز در تفسیری که از فعالیت عقلی دارند، دارای اختلاف می باشند.از نظرافلاطون سعادت آدمی در معرفت عقلی و لذت بدنی و حسی بی ضرر ، مشروع و معتدل است. ارسطو یودایمونیا (سعادت) را با بهره گیری از برهان کارکرد، فعالیت اخلاقی و نظری(تأمل) می داند. البته در باره تفسیر نظریه ارسطو دو دیدگاه وجود دارد: جامع که دراین رساله از آن دفاع می شود و غالب(عقل گرایانه)که در این رساله رد می شود. از نظر فارابی سعادت حقیقی، غایت نهایی انسان بوده و فضیلت های نظری، فکری، خلقی و صناعات عملی لازمه آن می باشد. فارابی از دیدگاهی در باره سعادت دفاع می کند که امروزه در فلسفه اخلاق معاصر به دیدگاه غایت جامع معروف است. از نگاه سهروردی سعادت حالت و وضعیت خوبی است که در نهایت انسان را به سوی بهشت جاودانی هدایت می کند. از نظر او سعادت قصوی تشبه به مبادی عالیه است و از جمله نتایج آن اتصال عقلی به عالم علوی است. برخلاف ارسطوکه معتقد بود سعادت را در همین جهان باید جست و جو کرد، از نظر فارابی و سهروردی سعادت قصوی در آخرت متحقق می شود. واژگان کلیدی: یودایمونیا، سعادت، خیر نهایی، سعادت نهایی، فعالیت عقلی، غایت جامع ،غایت غالب، افلاطون، ارسطو، فارابی، سهروردی، حکمت اشراق، حکمت مشاء .
اکبر عروتی موفق مرتضی میرباقری
مساله وحدت و کثرت یکی از مهمترین مباحث فلسفه اولی بوده و موضوع رابطه بین واحد و کثیر در سرتاسر تاریخ فلسفه جریان داشته و دارد.در این رساله سعی شده مباحث مربوط به مساله وحدت و کثر از نظر دو تن از بزرگترین فلاسفه اسلامی یعنی شیخ الرئیس ابوعلی سینا و شیخ شهاب الدین سهروردی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.