نام پژوهشگر: احمد حیدری پهلویان
زهره رحیمی احمد حیدری پهلویان
هدف از این پژوهش تعیین تفاوت سطح کیفیت زندگی ،رگه های شخصیتی وراهبردهای مقابله ای بیماران دیالیزی و صرعی و مردم عادی شهر همدان بوده است . روش انجام تحقیق ، از نوع توصیفی تحلیلی بوده است. بیماران دیالیزی مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر همدان که 135نفر و بیماران صرعی مراجعه کننده به مرکز درمانی فرشچیان شهر همدان که 246 نفر را شامل می شدند. نمونه آماری در این پژوهش با استفاده از فرمول کوکران تعیین شده است.حجم نمونه برای بیماران دیالیزی 100 نفر و برای بیماران صرعی 150 نفر و برای افراد عادی نیز 150 نفر تعیین شده است . رگه های شخصیت از طریق پرسشنامه شخصیت نئو فرم کوتاه 60 سئوالی، راهبردهای مقابله ای با پرسشنامه فولکمن ولازاروس و سطح کیفیت زندگی توسط پرسشنامه فرم کوتاه sf-36 سنجش می گردد . در بخش یافته های توصیفی با استفاده از آماره های فراوانی و پراکندگی به توصیف یافته های پژوهش پرداخته ایم. در بخش استنباطی نیز با بهره گیری از آزمون های همبستگی پیرسون، آماره f وتوکی و رگرسیون فرضیه های تحقیق را مورد آزمون قرار داده ایم . نتایج نشان داده است که افراد عادی از کیفیت زندگی کل بیشتری نسبت به گروه بیماران برخوردار هستند. در متغیر برون گرایی و راهبردهای خود مهاری ، حل مسئله و باز آورد مثبت افراد عادی نمره بیشتری را نسبت به هر دو گروه دریافت نموده اند .در شاخص روان رنجورخویی ، گشودگی به تجربه ووجدانی بودن بیماران صرعی نمره بیشتری را به خود اختصاص داده اند.در شاخص دوری جویی بیماران دیالیزی نمره بیشتری را نسبت به هردو گروه دریافت نموده اند.رابطه کیفیت زندگی و روان رنجورخویی معکوس و معنی دار و با بازآورد مثبت مستقیم و معنی دار بدست آمده است. سهم ویژگی های شخصیتی و راهبردهای مقابله ای با برهم کنش آنها بر یکدیگر که با تحلیل رگرسیون محاسبه گردیده است در تبیین کیفیت زندگی برای دیالیزی ها از همه بیشتر و برای افراد عادی از همه کمتر است.
داوود جعفری پروانه محمدخانی
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن(mbct) و درمان فعال سازی رفتاری برای افسردگی(batd) در افرادمبتلا به افسرده خویی صورت گرفت. روش پژوهشاز نوع نیمه آزمایشی بود و از طرح پژوهشی تحلیل واریانس مختلط بین- درون آزمودنی ها یا طرح تحلیل واریانس آمیخته استفاده شد.در این پژوهش دانشجویانی که حداقل نمره 20 را در آزمون افسردگی بک- نسخه 2- (bdi-ii)بدست آورند انتخاب و سپس برپایه مصاحبه بالینی ساختار یافته بر اساسdsm-iv-trآنهایی که تشخیص افسردگی دیس تایمیک می گرفتند، به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند و به طور تصادفی 2 گروه درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن و درمان فعال سازی رفتاری برای افسردگی تقسیم شدند ، سپس دو گروه طی 8 جلسه تحت مداخلات آموزشی- درمانی قرار گرفتند. اندازه گیری متغیر های پژوهش در 4 مرحله صورت گرفت که عبارت بودند از : پیش آزمون، هفته چهارم، پس آزمون و پیگیری2 ماهه نتایج تحلیل واریانس آمیخته نشان داد ، هر دو درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن و درمان فعال سازی رفتاری، افسردگی ، کیفیت زندگی، افکار خودکشی و درماندگی آموخته شده افراد افسرده را بهبود بخشید .در واقع اثر زمان معنادار بود ( (p<0/05، به عبارتی بین میانگین نمرات آزمودنی ها طی 4 مرحله اندازه گیری تفاوت معنی داری بوجود آمد و این حاکی از اثربخش بودن هر دو مداخله بر متغیر های پژوهش بود. از طرف دیگر بین اثربخشی مداخله ها در کاهش افسردگی، بهبود کیفیت زندگی ،کاهش افکار خودکشی وکاهش درماندگی آموخته شده تفاوت معنی داری ملاحظه نشد ( (p>0/05. نتیجه این پژوهش مبتنی بر این است که mbctوbatdبه نسبت مشابهی میزان افسردگی، کیفیت زندگی ، افکار خودکشی و درماندگی آموخته شده در افراد افسرده خو را تغییر می دهند. در واقع آنها به عنوان مداخله های موج سوم شناختی -رفتاری اثر بخشی یکسانی بر متغیر های پژوهش دارند.
لیلا باقری احمد حیدری پهلویان
چکیده هدف: هدف این پژوهش بررسی شیوع افسردگی و پیش بینی آن بر اساس مولفه های نشخوار فکری، حمایت اجتماعی، راهبردهای مقابله ای و طرحواره های ناسازگارانه در زنان شهر همدان است. روش: تحقیق حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی با حجم 371 نفر از زنان بالای 18 سال شهرهمدان است که به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه سنجش افسردگی بک2، نشخوارفکری هاکسما، حمایت اجتماعی زیمت، پرسشنامه حل مسأله کسیدی و لانگ و پرسشنامه فرم کوتاه طرحواره های ناسازگارانه یانگ است. یافته ها: داده های تحقیق با بهره گیری از آزمون رگرسیون چندمتغیری گام به گام، تحلیل واریانس یک طرفه بین آزمودنی و همبستگی پیرسون، تجزیه تحلیل شد. نتایج، شیوع افسردگی را 39/27 درصد نشان داد. همچنین نتایج نشان داد که بین افسردگی با میزان تحصیلات و وضعیت شغلی همبستگی معناداری وجود دارد اما بین افسردگی با سن و وضعیت تأهل، رابطه ای به دست نیامد. بین افسردگی با نشخوارفکری، حمایت اجتماعی و طرحواره های ناسازگارانه و راهبردهای مقابله ای رابطه معناداری بدست آمد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره گام به گام نشان داد که مقابله مهارگری در حل مسأله، طرحواره شکست، نشخوارفکری و مقابله اجتناب، پیش بینی-کننده 58% از واریانس افسردگی در زنان شهر همدان می باشند. نتیجه گیری: از این پژوهش می توان چنین نتیجه گرفت که میزان بالای نشخوارفکری و طرحواره های ناسازگارانه و استفاده از راهبردهای غیرسازنده در برابر مشکلات، می تواند سلامت روانی زنان را به خطر اندازد. افزایش سطح آگاهی زنان با استفاده از آموزش مهارت حل مسأله پیشنهاد می شود. واژه های کلیدی: افسردگی، نشخوارفکری، حمایت اجتماعی، راهبردهای مقابله-ای، طرحواره های ناسازگارانه، زنان