نام پژوهشگر: بهروز دولتشاهی
مرضیه عطاردی اصغر دادخواه
مطالعه ی حاضر به منظور اثربخشی تبار درمانی بر کاهش نشانه های اختلالات برونسو در کودکان و استرس مادران در فرهنگ ایرانی با ساختار تک آزمودنی طرح ریزی شده است. بدین منظور 6 مادر که فرزندان آنها بر اساس سیاهه رفتاری کودک بالاتر از دامنه نرمال قرار داشتند به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها پیش از شروع جلسات درمان اعضای گروه سه مرتبه به فواصل یک هفته ای به هر دو پرسشنامه سیاهه رفتاری کودک و پرسشنامه استرس والدینی-فرم کوتاه پاسخ دادند که این مرحله به عنوان خط پایه در نظر گرفته شد. سپس آزمودنی ها در 9جلسه گروهی یک ساعت و نیمه با فواصل یک هفته ای شرکت کردند. در جلسات سوم، ششم و نهم نیز آزمودنی ها به وسیله ی هر دو پرسشنامه ی مذکور مورد ارزیابی قرار گرفتند. پس از اتمام جلسات نیز دو مرتبه با فواصل دو هفته ای نتایج به دست آمده مورد پیگیری قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل چشمی نمودار، محاسبه ی اندازه ی اثر و درصد بهبودی برای مقایسه ی نمرات قبل و بعد از درمان در هر یک از آزمودنی ها به طور جداگانه و همچنین از اندازه گیری های مکرر به منظور تعیین میزان اثربخشی تبار درمانی بر کل اعضای گروه استفاده شد. در تحلیل موردی آزمودنی ها در هر دو مقیاس نشانه های اختلالات برونسو و استرس والدینی به جز دو آزمودنی در بقیه ی اعضای گروه تغییرات محسوسی مشاهده شد. در اندازه گیری های مکرر با استفاده از آزمون هینه فلت نیز مشخص شد با اطمینان 95% تبار درمانی بر کاهش نشانه های اختلالات برونسو در کودکان و استرس والدین موثر بوده است.
حسن حمیدپور بهروز دولتشاهی
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه کارآیی شناخت درمانی (مدل داگاس) با طرح واره درمانی در درمان زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر (gad) انجام شد. در این پژوهش، کاهش علایم، بهبود عملکرد، تغییر متغیرهای میانجی و فرآیند تغییر علایم مورد بررسی قرار گرفت. روش: در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی با خط پایه چندگانه استفاده شد. شش نفر از زنان مبتلا به gad به روش نمونه گیری هدفمند با در نظر گرفتن این ملاک ها انتخاب شدند: عدم سابقه ابتلا به اختلال سایکوتیک، اختلال دو قطبی و اختلال شخصیت شدید، عدم مصرف داروهای روان گردان چهار ماه قبل از ورود به درمان، عدم دریافت درمان های روان شناختی قبلی، داشتن حداقل تحصیلات سیکل یا دیپلم. مراجعان به صورت طرح پلکانی وارد درمان شدند. لازم به ذکر است که هر شش نفر علاوه بر gad به اختلال های دیگری در محور i نیز مبتلا بودند. خط پایه دو جلسه بود و پس از پایان درمان در فواصل زمانی یک ماهه، سه بار مرحله پیگیری انجام شد. در این پژوهش از مقیاس تحمل ناپذیری بلاتکلیفی (ius)، پرسشنامه نگرانی ایالت پنسیلوانیا (pswq)، پرسشنامه جهت گیری منفی نسبت به مشکل (npoq)، پرسشنامه اجتناب شناختی (caq)، پرسشنامه حوزه های نگرانی (wdq)، پرسشنامه اختلال اضطراب فراگیر، ویراست چهارم (gadq-iv)، پرسشنامه نگرانی و اضطراب (waq) و پرسشنامه طرح واره یانگ – فرم کوتاه (ysq-sf) استفاده شد. لازم به ذکر است که تشخیص از طریق مصاحبه بالینی ساختار یافته برای اختلال های محور i (scid-i) و توسط روان پزشک صورت گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو روش درمان (شناخت درمانی و طرح واره درمانی) در کاهش شدّت علایم و تغییر متغیرهای میانجی موفق بودند. طرح واره درمانی در بهبود تشخیصی موفق تر از شناخت درمانی بود. اگرچه این دو روش مستقیماً علایم را آماج درمان قرار نمی دارند، امّا هر دو روش در کاهش علایم موفق بودند هر چند تفاوت معناداری بین این دو روش در کاهش علایم مشاهده نشد. نتیجه گیری: اگرچه طرح واره درمانی برای اختلالات مزمن و مقاوم به درمان طراحی شده است، امّا به نظر می رسد که کاربرد آن در زمینه gad با موفقیت هایی خوبی همراه است. شناخت درمانی (مدل داگاس) که پشتوانه پژوهش قابل توجّهی دارد، در این پژوهش نیز با موفقیت همراه بود.
مصطفی نوکنی بهروز دولتشاهی
هدف: مطالعات اندکی در زمینه اثربخشی ترمیم شناختی در درمان اختلال بیش فعالی –نقص توجه تاکنون انجام شده است. مطالعه حاضر اثربخشی ترمیم شناختی با استفاده از کامپیوتر در بهبود نقایص توجه کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی – نقص توجه را مورد بررسی قرار گرفتند. روش بررسی: مطالعه حاضر، مطالعه ای آزمایشی با ساختار تک موردی است که 6 کودک 7 تا 8 ساله پسر مبتلا به اختلال بیش فعالی – نقص توجه(نوع بی توجه) را از میان مراجعه کنندگان به کلینیک روانپزشکی، پس از تشخیص اختلال بیش فعالی – نقص توجه به شکل نمونه گیری در دسترس در یک چارچوب طرح مطالعه تک موردی با خط پایه چند گانه مورد مطالعه قرار داد. متغیرهای مورد مطالعه توجه مستمر، توجه متمرکز، توجه انتخابی، توجه منقسم و شدت علایم اختلال بیش فعالی – نقص توجه بود. ابزارهای مورد استفاده، نرم افزار کاگنی پلاس برای ترمیم توجه و تست عملکرد پیوسته، مقیاس رمز نویسی، تست استروپ، فراخنای ارقام معکوس و مقیاس مشکلات رفتاری کانرز(فرم معلم و والد) و چک لیست اختلال بیش فعالی- نقص توجه بر اساس dsmبودند. مداخلات ترمیم شناختی شامل تمرینهای برای توجه مستمر، توجه متمرکز، توجه انتخابی و منقسم بود که در 20 جلسه 40 دقیقه ای، دو بار در هفته برای کودکان مبتلا به اختلال انجام شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل چشمی، درصد کاهش میانگین، افزایش رفتار و اندازه اثر d کوهن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: از 6 مورد مطالعه همگی در انواع سیستم های توجه در دوره درمان و پیگیری نسبت به دوره خط پایه بهبودی نشان دادند. ارزیابی رفتاری والدین و معلم نیز در دوره درمان نسبت به دوره خط پایه بهبود علایم اختلال را نشان داد. در توجه مستمر میانگین اندازه اثر برای شاخص حذف و خطا تست عملکرد پیوسته در دوره پیگیری نسبت به دوره خط پایه به ترتیب 1.81 و 1.72 بود. میانگین اندازه اثر مقیاس رمز نویسی (توجه متمرکز ) در دوره پیگیری نسبت به دوره خط پایه1.87- بود . میانگین اندازه اثر برای خطای همخوان و ناهمخوان تست استروپ (توجه انتخابی) در دوره پیگیری نسبت به دوره خط پایه به ترتیب 1.68 و 1.64 بود. میانگین اندازه اثر برای شاخص حذف همخوان و ناهمخوان در تست استروپ به ترتیب 1.85 و 1.84 بود. میانگین اندازه اثر توجه منقسم (فراخنای ارقام معکوس) در دوره پیگیری نسبت به دوره خط پایه 1.93- بود . والدین و معلمین در مقیاس درجه بندی مشکلات رفتاری کانر کاهش علایم بیش فعالی- نقص توجه برای آزمودنی ها گزارش کردند. میانگین اندازه اثر تست کانر( فرم والد) در خرده مقیاسهای بیش فعالی، بیش فعالی تکانشگرانه و مشکلات یادگیری در دوره درمان نسبت به دوره خط پایه به ترتیب 1.47، 1.08 و1.42 بود. میانگین اندازه اثر تست کانر(فرم معلم) در خرده مقیاسهای بیش فعالی و بی توجهی –انفعال به ترتیب 1.37 و 1.47 بود. میانگین اندازه اثر خرده مقیاسهای بیش فعالی- تکانشگری و نقص توجه چک لیست اختلال بیش فعالی- نقص توجه بر اساس dsm در دوره درمان نسبت به خط پایه به ترتیب 1.43 و 1.49 بود. بحث: این یافته ها نشان می دهند که برنامه ترمیم شناختی با استفاده از کامپیوتر می تواند در بهبود علایم نقایص توجه اختلال بیش فعالی نقص توجه کاربرد داشته باشد.
ساره ایزدیان اسفرجانی بهروز دولتشاهی
در پژوهش حاضر, نقش طرحواره های ناسازگار اولیه و اندیشناکی درتبیین علایم افسردگی مطالعه شده است. مروری بر نوشته های پژوهشی گسترده در زمینه طرحواره های ناسازگار اولیه و اندیشناکی گویای نقش غیر قابل انکار این دو عامل در ایجاد, تشدید و تداوم افسردگی است, اما آنچه در این میان سوال برانگیز باقی مانده, ارتباط و احیاناً تعامل این دو با یکدیگر است. جستجوی مطالعات و تحقیقات مرتبط با این مسأله شواهد پژوهشی چندانی بدست نداده و پژوهش حاضر احتمالاً از نخستین تلاشهای پژوهشی در این حوزه از مطالعات افسردگی است.
صلاح الدین اسمعیلی عباس پورشهباز
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف شناسایی ساختار ابعادی علایم اسکیزوفرنیا و بررسی روایی سازه این ابعاد با استفاده از مولفه های سرشت و منش صورت گرفت.روش: در یک پژوهش گذشته نگر 71 بیمار اسکیزوفرنیا مورد مطالعه قرار گرفت. به منظور دستیابی به اهداف پژوهش، ابزارهای مقیاس ارزیابی علایم مثبت و منفی(آندریاسن، 1984 آ و ب) و فرم کوتاه پرسشنامه سرشت و منش(کلونینجر، 1994) به کار برده شد. ساختار ابعادی علایم با روش آماری تحلیل عناصر اصلی و رابطه ابعاد شناسایی شده با مولفه های سرشت و منش با روش آماری ضریب همبستگی پیرسون مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: ساختار ابعادی علایم بیماران اسکیزوفرنیا بر روی چهار عامل بارگیری شد.این ابعاد عبارت بودند از روانپریشی، آشفته، بیان کاهش یافته و ارتباط مختل.رابطه ابعاد شناسایی شده با مولفه های سرشت و منش به این صورت بود که: روانپریشی با نوجویی و خودفراروی رابطه مثبت داشت؛ بیان کاهش یافته با آسیب پرهیزی رابطه مثبت و با خودراهبری و همکاری رابطه منفی داشت و ارتباط مختل نیز با خودراهبری و همکاری رابطه منفی داشت. بحث و نتیجه گیری: ابعاد شناسایی شده همسو با پژوهش هایی است که در این زمینه انجام گرفته است. روابط میان این ابعاد با مولفه های سرشت و منش روایی خوب این سازه ها را نشان می دهد.
فاطمه رنجبرکرمانی ربابه مزینانی
: تعیین روایی و پایایی پرسشنامه های مقیاس فاصله اجتماعی و مقیاس خطرناک بودن جهت شناسایی نگرش شاغلین حرف بهداشت روان نسبت به انگ بیماریهای شدید روان پزشکی در ایران روش کار: مطالعه به صورت مقطعی و با استفاده از نمونه گیری تصادفی بر روی 200 نفر از شاغلین حرف بهداشت روان (روانپزشک، دستیار روانپزشکی، پرستار، مددکار اجتماعی، روانشناس و کاردرمانگر) شاغل در بیمارستان روان پزشکی رازی انجام شد. تحلیل آماری: روایی این دو پرسشنامه به دو روش بررسی روایی محتوایی و تحلیل عوامل و پایایی استفاده از روش آزمون- بازآزمون و محاسبه آلفای کرونباخ اندازه گیری شد. نتایج: هر دو پرسشنامه از روایی محتوایی بالایی برخوردار بود. با محاسبه تحلیل عوامل مجموعه آیتم های هر دو پرسشنامه دارای اعتبار بوده و می توانند با هم پدیده مورد نظر را (نگرش نسبت به انگ بیماریهای روان پزشکی) بسنجند. هر دو پرسشنامه دارای همسانی درونی بالایی بود. آلفای کرونباخ برای پرسشنامه مقیاس فاصله اجتماعی 92/0 و برای پرسشنامه مقیاس خطرناک بودن 96/0 محاسبه شد. در راستای آزمون – بازآزمون نشان داده شد هر دو پرسشنامه در دو زمان متفاوت برای سنجش یک پدیده ((نگرش نسبت به انگ بیماریهای روان پزشکی) دارای پایایی می باشد. نتیجه گیری: پرسشنامه های مقیاس فاصله اجتماعی و خطرناک بودن دارای روایی و پایایی بالایی در جامعه ایرانی مورد پژوهش است و می تواند جهت سنجش نگرش شاغلین حرف بهداشت روان نسبت به انگ بیماریهای شدید روان پزشکی مورد استفاده قرار گیرد.
الناز خسروی پور پروانه محمد خانی
چکیده : هدف: هدف این پژوهش شناسایی عوامل خطرساز (فردی/بافتی-ارتباطی) ارتکاب به خشونت زناشویی با توجه به نوع خشونت و شدت آن بود. روش: این پژوهش با استفاده از یک طرح علی مقایسه ای و به صورت پس نگر انجام شد. نمونه پژوهش مشتمل بر 306 نفر (150 زن و156 مرد) از مردان و زنان 15 تا 55 ساله متاهل ساکن شهر تهران بودند که حداقل سابقه 6 ماه زندگی مشترک با شریک خودرا داشتند و با روش نمونه گیری هدفمند از دادگاهها و مراکز خرید و تفریح انتخاب شدند. بمنظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه های نیمرخ فردی ارتباطی(prp)، مقیاس سازگاری زوجی(das)، مقیاس تجدیدنظر شده تاکتیک تعارضی(cts-2) و پرسشنامه محقق ساخته جمعیت شناختی استفاده شد. پس از تحلیل داده ها بر اساس پاسخ به آیتمهایی که خشونت شدید را در cts-2 می سنجید، آزمودنیها به دو گروه مرتکب خشونت شدید(207 نفر) و خشونت خفیف (99 نفر) تقسیم شدند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که عوامل خطرساز برای دو گروه مرتکبین خشونت شدید و خفیف تفاوت معنادار داشت و متغیرهای آشفتگی ارتباطی، نشانگان شخصیت مرزی، مدیریت خشم، تعداد فرزندان، تسلط و چیرگی، والدینی مثبت و تعهد ارتباطی قادر به تفکیک دو گروه مرتکبین خشونت شدید و خفیف از هم بودند. مهمترین عوامل خطرساز انواع و شدتهای خشونت، مدیریت خشم، سوءمصرف مواد، سن، تسلط و چیرگی، والدینی مثبت، اسناد منفی، تایید خشونت و تعهد ارتباطی بودند. مدیریت خشم و تسلط و چیرگی مهمترین پیش بینی کننده خشونت خفیف ، و اسناد منفی، سابقه بزهکاری، مدیریت خشم و تسلط به عنوان مهمترین پیش بینی کننده خشونت شدید شناخته شدند. عوامل خطر ارتکاب به خشونت شدید برای زنان و مردان تفاوت معنادار نداشت. بحث: نتایج پژوهش حاکی از وجود تفاوت در عوامل خطرساز فردی و نیز بافتی-ارتباطی در ارتکاب به خشونت شدید وخفیف بود و نیز در ارتکاب به خشونت شدید، عوامل خطرساز فردی سهم بیشتری داشتند ولی در ارتکاب به خشونت خفیف، عوامل بافتی-ارتباطی سهم بیشتری نسبت به عوامل فردی نداشتند و در عین حال مردان بیش از زنان مرتکب خشونت شدید نمی شدند.
بهارک دل آور بهروز دولتشاهی
هدف از مطالعه ی حاضر با توجه به چشم انداز فراشناختی ، بررسی نقش فراشناخت در تببین علایم و نشانه های اضطرابی است. به منظور دستیابی به این هدف نمونه ای به حجم 224 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی را با استفاده از پرسشنامه های فرم کوتاه فراشناخت ها، پرسشنامه ی اضطراب و افسردگی بک و پرسشنامه ی اضطراب حالت و صفت اشپیلبرگر مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج این مطالعه نشان داد که در مجموع باور های فراشناختی با علایم و نشانه های اضطرابی همبستگی دارند. بر اساس نتایج ازمون همبستگی پیرسون نشان داد که مولفه ی فراشناختی باور های مثبت ( r=0.150 ، p< 0.005 )، باور های منفی (r= 0.505 p <0.005 )، باورهای نیاز به کنترل (r= 0.288، p< 0.005) و باور اطمینان شناختی (r =0.312 ، p< 0.005) با اضطراب همبستگی دارند، اما مولفه ی فراشناختی خودآگاهی شناختی همبستگی با علایم و نشانه های اضطرابی ندارد. همچنین مطالعه ی حاضر نشان داد که از بین مولفه های فراشناختی صرفاً باور های منفی توان پیش بینی متغیر ملاک ( علایم و نشانه های اضطراب) را دارد.
لیلی خلیلی بهروز دولتشاهی
هدف : مطالعات اندکی در زمینه اثربخشی توانبخشی شناختی در کاهش نقایص حافظه و توجه مبتلایان مالتیپل اسکلروزیس ms)) انجام شده است. مطالعه حاضر اثربخشی توانبخشی شناختی ( حافظه و توجه ) را در کاهش نقایص حافظه و توجه مبتلایان ms مورد بررسی قرار می دهد. روش بررسی : مطالعه حاضر مطالعه آزمایشی با ساختار تک موردی ، مدل ab با پیگیری است که 6 بیمار ms پیشرونده ثانویه بر اساس نمونه گیری قضاوتی ، از میان مراجعه کنندگان به مراکز درمانی ms انتخاب شدند.متغیرهای مورد مطالعه توجه مستمر، توجه متمرکز، توجه انتخابی، حافظه کاری بودند که طی فرآیند مداخله با تست استروپ ، عملکرد پیوسته ، رمزگردانی ، فراخنای ارقام معکوس ، مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین مقیاس حافظه وکسلر و پرسشنامه نوروسایکولوژیکی فرم بیمار ، فرم مراقبت کننده در پیش آزمون و پس آزمون در طی پژوهش برای کنترل شدت افسردگی بیماران با استفاده از تست افسردگی بکii استفاده شد. مداخلات شناختی شامل تمرین های توجه و حافظه بود که در 21 جلسه 45 دقیقه ای سه بار در هفته برای مبتلایان ms انجام شد.داده ها با استفاده از روش تحلیل چشمی ، درصد کاهش میانگین ، افزایش رفتار و اندازه اثر d کوهن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج : از 6 مورد مطالعه، همگی در انواع سیستم های توجه و ابعاد حافظه در دوره درمان و پیگیری نسبت به خط پایه بهبودی نشان دادند و فرضیه های پژوهش تأیید شدند. نتایج خود گزارش دهی سه آزمودنی ، حاکی از بهبودی نقایص شناختی ( حافظه و توجه ) بوده است. بحث : این یافته ها نشان می دهد که توانبخشی شناختی (حافظه و توجه ) نقایص حافظه و توجه مبتلایان ms را کاهش می دهد. کلمات کلیدی : مالتیپل اسکلروزیس، توانبخشی شناختی ، نقص توجه ، نقص حافظه.
ابراهیم رضایی دوگاهه پروانه محمد خانی
مقدمه: اگرچه انسان موجودی اجتماعی است اما برخی به دلایل زیستی، روانی و اجتماعی دچار علائم و نشانه های ترس اجتماعی می شوند. اضطراب اجتماعی کاملا ناتوان کننده بوده، بسیاری از جنبه های مهم زندگی فرد را مختل می کند و نیازمند مداخلات درمانی است. مداخلات شناختی-رفتاری انفرادی و گروهی که عنصر اصلی آنها مواجهه با موقعیتهای ترس آور و بازسازی شناختی است در درمان این اختلال کارایی دارند اما به روشنی مشخص نیست که کدامیک از دو قالب گروهی یا انفرادی این مداخله در کاهش شدت علائم آن موثرتر است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه ی تاثیر دو روش درمان شناختی- رفتاری گروهی(cbgt) و انفرادی ((icbt طراحی شد. روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات آزمایشی و با طرح پیش آزمون–پس آزمون دو گروهی می باشد. نمونه پژوهش شامل 28 نفر از بیماران با تشخیص اختلال اضطراب اجتماعی بود که از مراکز درمان روانشناختی زیر نظر دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی انتخاب و بصورت تصادفی به دو گروه 14 نفری تقسیم شدند. سپس هر گروه بطور تصادفی به یکی از درمانهای شناختی- رفتاری گروهی(cbgt) و انفرادی((icbt تخصیص یافت. آزمودنی ها جهت ورود به مطالعه باید در دامنه سنی 18 تا 35 سال، تحصیلات حداقل دیپلم و نمره 37 و بالاتر در spin بوده و علائم اختلالات سایکوتیک، سو مصرف مواد و افسردگی اساسی نداشتند. هر یک از گروه های مورد مطالعه به مدت 12 جلسه تحت درمان شناختی –رفتاری گروهی یا انفرادی برگرفته از مدل هایمبرگ قرار گرفتند. نمونه نهایی بعد از اعمال ملاک افت(3 جلسه و بیشتر) به22 نفر(12 نفر درمان شناختی-رفتاری گروهی و10 نفر درمان شناختی-رفتاری انفرادی)کاهش یافت. داده های پیش آزمون- پس آزمون با آزمون t و تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از آزمون t وابسته در خصوص معناداری تفاوت پیش آزمون و پس آزمون درون گروهی نشان داد که تفاوت نمرات در همه سنجه ها معنادار است(05/0>p). بعبارت دیگر هر دو روش مداخله منجر به کاهش معنادار شدت علائم اضطراب اجتماعی شده اند. در مقایسه بین گروهی، پس از کنترل متغیر همگام افسردگی، درمان شناختی- رفتاری گروهی در پرسشنامه فوبیای اجتماعی(spin) بر درمان شناختی– رفتاری انفرادی برتری داشت( 02/0= p ،93/6 = f ) و توانست ترس(03/0= p ، 48/5 = f) و برانگیختگی فیزیولوژیک ( 03/0= p ، 64/5= f ) آزمودنی ها را بیشترکاهش دهد. در پرسشنامه ترس از ارزیابی منفی( (bfne-s نیز درمان شناختی رفتاری گروهی کاهش معنادار بیشتری را در مقایسه با درمان شناختی –رفتاری نشان داد(04 /0 =p ). دو روش مداخله تفاوت معنا داری در کاهش نمره خرده مقیاس اجتناب spin و نمره ترس از ارزیابی مثبت) (fpes نداشتند. نتیجه گیری: هر دو روش درمانی در کاهش علائم sad موثرند. درمان cbgt در کاهش نمره کلی اضطراب اجتماعی، ترس و برانگیختگی فیزیولوژیک درspin و ترس از ارزیابی منفی درbfne-s بر icbt برتری دارد لیکن تفاوت دو گروه در نمره اجتناب درspin و ترس از ارزیابی مثبت درfpes با یکدیگر معنادار نیست. همچنین میانگین بهبود معنادار بالینی گروهcbgt در مقایسه باicbt در spin بیشتر(05/0>p) اما درbfne-s و fpes برابر است (05/0<p).
محمد علی رحیمی مبارکی منوچهر ازخوش
چکیده: هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین رابطه منابع و شدت استرس شغلی با فرسودگی شغلی و سلامت روان مأموران آتشنشانی تهران طراحی گردید. روش تحقیق: این تحقیق از نوع توصیفی_تحلیلی از نوع پس رویدادی است که بر روی 149 آتش نشان مرد که به صورت خوشهای مرحلهای انتخاب گردیده بودند به انجام رسید. برای سنجش وضعیت استرس شغلی از پرسشنامه اسیپو، برای فرسودگی شغلی از پرسشنامه مازلاک و برای سلامت روان از پرسشنامه scl90_r استفاده شد. دادهها با استفاده از روش های آمار توصیفی و روش همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: بیشترین میزان استرس شغلی در بعد محیط فیزیکی گزارش شد و ابعاد دیگر از لحاظ استرسزابودن بهترتیب شامل؛ بارکاری، مسئولیت نقش، دوگانگی نقش، محدوده نقش و بیکفایتی بودند. همه ابعاد استرس شغلی با دو بعد فرسودگی شغلی تحلیل هیجانی و مسخ شخصیت رابطه معناداری را نشان داد (05.p< ). اما با بعد بی کفایتی شخصی رابطه معناداری یافت نشد. همچنین استرس شغلی و ابعاد آن با سلامت روان و خردهمقیاسهای آن ارتباط معناداری داشتند. بررسی رابطه بین فرسودگی شغلی با سلامت روان نشان داد که بین مولفههای فرسودگی شغلی شامل؛ خستگی هیجانی و مسخ شخصیت و بیکفایتی شخصی با متغیرهای سلامتروان در سطح (05.p< ) رابطه مثبت معنادار وجود دارد. بحث و نتیجهگیری: نتایج بهدست آمده نشان میدهد؛ با توجه به ماهیت پرتنش شغل آتشنشانی، مأموران شاغل در این سازمان، در معرض فرسودگی شغلی بالا و سلامت روان پایین قرار دارند. این افراد از جنبه های مختلف فیزیکی و روانشناختی، استرس شغلی زیادی را متحمل می شوند و این عامل باعث می شود نسبت به اختلالات روانشناختی و فرسودگی شغلی، آسیبپذیرتر باشند. با توجهبه یافته های این تحقیق، درزمینه اثرات مخرب استرس شغلی بر فرسودگی شغلی و سلامت روان مأموران آتشنشانی، پیشنهاد میشود؛ برنامهریزیهایی توسط مسئولین سازمان، طراحی و اجرا گردد. ایجاد برنامه های مشاورهای برای کاهش میزان استرس مأموران آتشنشانی و آموزش شیوه های مواجه با استرس به آنها، گام مفیدی در جهت بهبود وضعیت این افراد خواهد بود. واژگان کلیدی: استرس شغلی، فرسودگی شغلی، سلامت روان، مأموران آتش نشانی
سوسن صالحی طاهره سیما شیرازی
هدف: آسیب کاربردشناسی علت اصلی مشکل ارتباطی افراد آسیب دیده شنوایی است. آموزش این مهارت ها برای درمانگران بحث برانگیز است پس طرح های درمانی مدون و مکتوب برای مراجع، تیم توانبخشی و درمانگران سودمند است. پژوهش حاضر با هدف طراحی یک برنامه درمانی مهارت های کاربردشناسی حفظ مکالمه و بررسی اعتبار محتوایی و تجربی انجام شد. روش تحقیق: به منظور بررسی اعتبار برنامه درمانی از دو روش تعیین روایی محتوایی و طرح تک موردی مدل ab با خط پایه چندگانه و پیگیری استفاده شد. تعداد 5 نفر از کودکان آسیب دیده شنوایی 5 تا 8 ساله با روش نمونه گیری قضاوتی انتخاب شدند. آزمودنی ها به روش پلکانی وارد مطالعه شده و هر کدام 16 جلسه درمانی دریافت کردند. داده ها با استفاده از تحلیل چشمی نمودارها و اندازه اثر تحلیل شدند. یافته ها: برنامه درمانی مهارت های کاربردشناسی حفظ مکالمه از نظر کارشناسان دارای روایی محتوایی بود. تحلیل چشمی نمودارها نشان داد که همه آزمودنی ها در حوزه نوبت گیری، حفظ موضوع و پاسخ به درخواست برای رفع ابهام، پیشرفت داشتند و اندازه اثر برای همه آنها بالا بود، هرچند در برخی آزمودنی ها اندازه اثر متوسط دیده شد . همچنین در حوزه درخواست برای رفع ابهام، برخی آزمودنی ها هیچ پیشرفتی نداشتند و اندازه اثر برای آن ها تعریف نشده بود ولی آزمودنی های دیگر پیشرفت نشان دادند و اندازه اثر بالا داشتند. نتیجه گیری: برنامه درمانی مهارت های کاربردشناسی حفظ مکالمه می تواند مهارت های کاربردشناسی کودکان آسیب دیده شنوایی متوسط تا شدید را افزایش دهد.
علی سلگی اصغر دادخواه
چکیده زمینه و هدف: مهمترین مسئله در ازدواج و تشکیل خانواده، آرامشی است که فرد به دست میآورد. از آنجا که انتخاب همسر نقطه آغاز شکلگیری خانواده است میتواند تأثیر به سزایی بر این آرامش وصمیمیت وسازگاری زناشویی داشته باشد. لذا هدف کلی این پژوهش مقایسه صمیمیت و سازگاری زناشویی در دو سبک انتخاب همسر از طریق موسسههای همسرگزینی با همسرگزینی از طریق معرفی خانواده می باشد . روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه پس رویدادی است، که در آن سبک انتخاب همسر(موسسه همسرگزینی و خانواده)، متغییر مستقل و صمیمیت و سازگاری زناشویی متغیر وابسته میباشند. جامعهً آماری شامل، همه زنان متأهل تهرانی بود،که از طریق دو سبک موسسههای همسرگزینی و معرفی خانواده، ازدواج کرده بودند. با استفاده از روش نمونهگیری مبتنی بر هدف از جامعه در دسترس، 50 زن در گروه موسسه همسرگزینی و 50 زن درگروه خانواده، به عنوان افراد نمونه انتخاب شدند، سپس دو گروه در متغیرهای زمینهای همسان شدند. ابزار پژوهش در این تحقیق سه پرسشنامه: جمعیت شناختی، صمیمیت زناشویی(miq ) و سازگاری دونفری(زن و شوهرdas) بود. و از روشهای آماری خی دو و تی مستقل در نرم افزار آماری spss17 استفاده شد. یافتهها: تحلیل آماری دادهها در این پژوهش نشان داد که نمره کل صمیمیت با(63/4=t) در سطح 01/0p< و سازگاری زناشویی با(30/5=t) در سطح 05/0p< در زنانی که از طریق موسسه همسرگزینی ازدواج کردهبودند، از زنانی که بواسطه معرفی خانواده ازدواج کردهبودند بالاتر است. نتیجه گیری: به نظر میرسد وجود مشاورههای پیش از ازدواج، وجود قدرت انتخاب برای زنان همچنین تأکید بر افزایش آگاهی و شناخت افراد از خود، دیگری و زندگی مشرک در آغاز زندگی مشترک برتفاوت بهدست آمده در این پژوهش تأثیرگذار است. لذا توجه به این فرایندها در ازدواجهای سنتی و بهکارگیری این برنامهها در نقطه حیاتی، انتخاب همسر در کنار خانواده میتواند تا حدود زیادی ازدواجهای موفقتری را به همراه داشته باشد. واژگان کلیدی: انتخاب همسر/ خانواده/موسسه همسرگزینی/ صمیمیت زناشویی/ سازگاری زناشویی.
مریم عاطفی بهروز دولتشاهی
اختلال شخصیت مرزی با بدکارکردی نواحی پری فرونتال و نیز خصیصه های شخصیتی مانند نوجویی بالا و آسیب پرهیزی بالا رابطه دارد. نتایج پژوهشهای گذشته در خصوص چگونگی کارکردهای وابسته به این ناحیه در اختلال شخصیت مرزی ناهمخوان است. پژوهش حاضر در چارچوب طرح مطالعه علی مقایسه ای با مورد شاهد به بررسی و مقایسه کارکردهای نوروسایکولوژیک و ابعاد شخصیت در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و افراد بهنجار می پردازد. 19 نفر از بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بر اساس ملاکهای dsm-iv بستری در بیمارستان روزبه با 25 نفر از افراد بهنجار مورد مقایسه قرار گرفتند. همه شرکت کنندگان مجموعه ای از تستهای نوروسایکولوژیک و ماتریسهای پیشرونده ریون را انجام داده، پرسشنامه سرشت و منش کلونینجر و سیاهه اضطراب و افسردگی بک را پر کردند. نتایج بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی در تکانشگری، بازداری رفتاری و یادگیری اجتنابی نقص بارزی را نشان دادند. داده ها حاکی از مشکلات بیماران در شبکه جهت یابی و شبکه تضاد توجه بود. بین مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی و افراد بهنجار در رفتار مخاطره جویانه تفاوت معناداری وجود نداشت. نتایج پژوهش نشان دادند که محرک هیجانی در بازداری رفتاری بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، تداخل معناداری ایجاد نمی کند. اما، تفاوت زمان واکنش و تعداد خطاها با میانگین بالاتر در گروه بالینی در تکلیف استروپ هیجانی مشاهده شد. در خصوص ابعاد شخصیتی، بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، به طرز معناداری، نمرات بالاتر در نوجویی و آسیب پرهیزی و نمرات پایین تری را در ابعاد خودراهبری و همکاری در مقایسه با گروه شاهد نشان دادند.در بعد پشتکار، وابستگی به پاداش و خودراهبری بین دو گروه تفاوت معنادار دیده نشد. بین اندازه تکانشگری و تعداد خطاهای بازداری رفتاری با بعد سرشتی نوجویی و بعد خودجهت دهی رابطه مثبت مشاهده شد. نتیجه گیری مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی، در برخی از کارکردهای اجرایی به ویژه کارکردهای مرتبط با نواحی اربیتوفرونتال، تکانشگری و یادگیری اجتنابی، آسیب جدی دارند. بیماران مرزی سرشت انفجاری دارند که در ترکیب با منش نابالغانه به بروز رفتارهای ناسازگارانه منتهی می شود. رابطه تکانشگری و بازداری رفتاری با نوجویی و خودجهت دهی، انعکاسی از رابطه بین کارکردهای نوروسایکولوژیک وابسته به لوب پری فرونتال با ابعاد شخصیتی است.
سید مهدی حسینی فرد بهروز دولتشاهی
هدف: طرحواره های ناسازگار اولیه نقش مهمی در شکل گیری و تداوم اختلالات روانشناختی مزمن دارند. افسرده خویی بعنوان یکی از اختلالات افسردگی مزمن که پاسخدهی اندکی به درمانهای رایج حوزه شناختی ـ رفتاری داشته است و با توجه به یافته های تحقیقی مبنی بر ارتباط بین طرحواره های ناسازگار اولیه با ویژگیهای بارز اختلال افسرده خویی مثل ناامیدی، عزت نفس پایین، خودکارآمدی کم، پژوهش حاضر به بررسی اثر بخشی طرحواره درمانی در کاهش شدت افسردگی، ناامیدی، طرحواره ناسازگار اولیه، افزایش خودکارآمدی و عزت نفس زنان مبتلا به افسرده خویی پرداخت. روش بررسی: پژوهش حاضر مطالعه تک موردی با حجم نمونه 6 زن بود که براساس طرحa/b با پیگیری انجام شد. آزمودنی ها با روش نمونه گیری هدفمند از سه مرکز درمانی روانپزشکی انتخاب شدند. انتخاب آزمودنیها براساس ملاکهای ورود و خروج و تشخیص روانپزشک با استفاده از مصاحبه بالینی ساختار یافته برای اختلالات iv ـ dsm (cv ـ scid) صورت گرفت. بیماران به شکل تصادفی دو به دو و به فاصله یک هفته از یکدیگر به ترتیب سه جلسه ارزیابی خط پایه، 16 جلسه طرحواره درمانی و سه جلسه پیگیری را پشت سر گذاشتند. اطلاعات پژوهش از طریق پرسشنامه افسردگی بک (ii ـbdi )، مقیاس ناامیدی بک (bhs)، مقیاس عزت نفس رزنبرگ، مقیاس خودکارآمدی شرر و پرسشنامه طرحواره یانگ ـ شکل کوتاه جمع آوری شد. به منظور اثربخشی از تحلیل چشمی نمودارها، آزمون اندازه اثر برای معناداری آماری، درصد بهبودی و رسیدن به زیر نقطه برش یا میانگین برای معناداری بالینی استفاده شد. یافته ها: ارزیابی پس از درمان نشان داد که هیچیک از بیماران واجد تشخیص اختلال افسرده خویی نبودند. شدت افسردگی 4 بیمار به زیر نقطه برش (13) و2 بیمار نزدیک به نقطه برش (14) رسید بیماران در مجموع در کاهش شدت افسردگی به اندازه اثر 13/2 و 60 درصد بهبودی، در کاهش ناامیدی به اندازه اثر 54/3 و 61 درصد بهبودی، در افزایش عزت نفس به اندازه اثر 82/2 و 55 درصد بهبودی، در افزایش خودکارآمدی به اندازه اثر 59/2 و 41 درصد بهبودی و در کاهش طرحواره های ناسازگار اولیه به اندازه اثر 56/2 و 59 درصد بهبودی رسیدند. نتیجه گیری: طرحواره درمانی در کاهش شدت افسردگی، ناامیدی و طرحواره های ناسازگارانه و افزایش عزت نفس و خودکارآمدی زنان مبتلا به افسرده خویی اثر بخش بود
محبوبه حقیقی عباس پورشهباز
هدف: این پژوهش به منظور بررسی اثربخشی تکلیف بازآموزی توجه بر کاهش سوگیری توجه و شدت علایم افسردگی در دانشجویان اجتماع مدار با خلق افسرده صورت گرفته است. روش: این پژوهش در دو فاز اجرا شد. در فاز اول 110 آزمودنی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و براساس نمره خود در پرسشنامه افسردگی بک ویرایش دوم، پرسشنامه سبک شخصی ویرایش دوم، پرسشنامه حساسیت به طرد و آزمون دات پروب مورد ارزیابی قرار گرفتند. در فاز دوم 32 آزمودنی که سبک شخصیتی اجتماع مدار و خلق افسرده داشتند به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جای گرفتند. در گروه آزمایشی چهار جلسه بازآموزی توجه اجرا شد. و هر دو گروه یک بار قبل از اجرای مداخله و یک بار پس از آن از نظر سوگیری توجه و شدت علایم افسردگی مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: یافته های این پژوهش حاکی از آن بود که افراد اجتماع مدار حساسیت به طرد بیشتری در مقایسه با افراد استقلال مدار و نامتمایز دارند اما تفاوت این سه گروه از لحاظ سوگیری توجه نسبت به محرک های طردکننده، معنادار نبود. همچنین، پس از اجرای روش بازآموزی توجه، سوگیری توجه نسبت به طرد در گروه آزمایشی به طور معنادار کاهش یافت، در حالی که این روش در کاهش شدت علایم افسردگی آزمودنی ها اثربخش نبود. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش کارایی نظریه سبک های شخصیتی بک را در تبیین ایجاد و تداوم دوره های افسردگی پیشنهاد می کند. همچنین، با توجه به یافته های پژوهش به نظر می رسد توجه انتخابی نسبت به محرک های منفی نقش مهمی در بروز و تداوم نشانه های افسردگی دارد اما هنوز به طور قطع نمی توان گفت که سوگیری توجه نقشی علّی در تداوم این اختلال ایفا می کند.
محمد مهدی آیتی عباس پورشهباز
هدف اولیه این پایان نامه بررسی رابطه بین ساختار ابعادی نشانه های دوره افسردگی اساسی و ویژگی های شخصیتی افراد است. نمونه شامل 128 فرد مبتلا به افسردگی اساسی و 54 فرد سالم بود که جهت مشخص نمودن ساختار ابعادی نشانه ها از پرسشنامه سلامت بیمار (phq-9) و روش های طبقه- متریک میهل استفاده شد. همچنین بر اساس نظریه زیستی روانی کلونینجر و با استفاده از پرسشنامه شخصیتی مزاج و منش اصلاح شده (tci-r) 45 افسرده اساسی و بهنجار با یکدیگر مقایسه شدند. نتایج نشان داد که نشانه ها و علائم افسردگی اساسی ساختاری ابعادی و دو عاملی دارد و دو گروه افسرده و سالم در عوامل شخصیتی آسیب پرهیزی و خود راهبری تفاوت معنادار داشته و در عوامل نوجویی، وابستگی به پاداش، پشتکار، همکاری و خودفراروی تفاوت معناداری وجود نداشت.
وکیل نظری پروانه محمد خانی
چکیده هدف : مطالعه علمی رضایت زناشویی توجه گسترده دانشمندان با گرایش ها و اهداف متفاوت را دریافت کرده است. وسعت دامنه این کارها به دلیل اهمیتی است که به کیفیت ازدواج به خودی خود و همچنین به عنوان ابزاری برای فهم اثر آن بر فرایندهای گوناگون داخل و بیرون خانواده داده می شود.در این پژوهش اثر بخشی دو شیوه ی زوج درمانی یعنی زوج درمانی تلفیقی – رفتاری و زوج درمانی شناختی رفتاری غنی شده بر افزایش رضایت زناشوئی و کاهش آشفتگی زوجی بررسی و با یکدیگر مقایسه شد. روش کار: این مطالعه به شیوه تک موردی از نوع چند خط پایه انجام شد. هشت زوج مبتلا به آشفتگی زوجی به روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس مقیاس سازگاری دونفری (das ) انتخاب و بعد از همتا سازی 4 زوج به گونه تصادفی به دو مداخله زوج درمانی تلفیقی رفتاری و زوج درمانی شناختی رفتاری غنی شده اختصاص یافتند. زوج ها به صورت انفرادی در جلسات مداخله شرکت نموده و مجموعا 16 جلسه درمانی برای هر یک از مداخله ها برگزار شد. پس از تعیین خط پایه با استفاده از مقیاس سازگاری دو نفری و پرسشنامه رضایت زناشویی درسه جلسه ،آزمودنی ها وارد درمان شده و در جلسات چهارم ، هشتم، دوازدهم و شانزدهم آزمودنی ها مقیاس سازگاری دونفری و پرسشنامه رضایت زناشویی را تکمیل نمودند. یافته ها : داده ها به روش تحلیل چشمی نمودارها،تعیین درصد بهبودی و محاسبه شاخص تغییر پایا مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. تحلیل داده ها نشان داد که هر دو روش درمانی رضایت زناشویی را افزایش و خشونت و عدم رضایت جنسی را کاهش داد ند، اما زوج درمانی تلفیقی رفتاری بر زوج درمانی شناختی رفتاری غنی شده در هر سه مورد برتری داشت.شاخص تغییر پایا نشان داد که تفاوت از نظر بالینی معنا دار است. در دو ماه پیگیری زوج ها میزان بهبودی راحفظ کردند. نتیجه گیری :می توان نتیجه گرفت که زوج درمانی شناختی رفتاری غنی شده و زوج درمانی تلفیقی رفتاری در افزایش رضایت زناشویی و کاهش پرخاشگری و عدم رضایت جنسی موثر بوده و اثر بخشی زوج درمانی تلفیقی رفتاری بیشتر از زوج درمانی شناختی رفتاری غنی شده است .
فاطمه نوری فشالنجی عباس پورشهباز
پژوهش حاضر پیرامون ساختار ابعادی نشانگان وابستگی به سیگار و رابطه شدت وابستگی با ابعاد شخصیت در چارچوب مدل هفت عاملی شخصیت است. تعداد 302 نفر از مردان سیگاری شهر قزوین، در بازه سنی 15 تا 84 سال، و با سطح تحصیلات سیکل تا فوق لیسانس، پرسشنامه ای شامل ویژگی های جمعیت شناختی، تاریخچه مصرف و ترک سیگار، و پرسشنامه وابستگی به نیکوتین tturc همراه با پنج آیتم پیشنهادی برای طیف خفیف پیوستار شدت وابستگی به سیگار را تکمیل نمودند. همچنین تعداد 151 آزمودنی از میان 302 نفر مذکور همزمان فرم کوتاه پرسشنامه مزاج و منش را نیز تکمیل کردند.تحلیل عاملی اکتشافی بر روی ملاک های وابستگی به سیگار، وجود دو عامل قویاً همبسته بر روی یک بعد را شناسایی نمود، که بر اساس این دو عامل، دو تیپ متمایز مصرف سیگار در این مطالعه معرفی گردید.. نتایج حاصل از تحلیل آیتم – پاسخ ملاک های dsm-iv نشان داد که دو ملاک "مصرف بیشتر" و "مصرف علی رغم آگاهی از پیامدها" متعلق به طیف خفیف پیوستار شدت وابستگی، ملاک های "ترک" و "تلاش های مکرر ناموفق برای ترک" متعلق به طیف متوسط پیوستار، و سه ملاک "تحمل"، "صرف زمان زیاد برای مصرف" و "کاهش یا ترک فعالیت های مهم" بیشتر متعلق به طیف شدید پیوستار شدت وابستگی به سیگار هستند. همچنین، پنج آیتم پیشنهادی اگرچه توانستند میزان آگاهی دهندگی پرسشنامه در طیف خفیف پیوستار شدت وابستگی را افزایش دهند، اما این افزایش چندان قابل توجه و کارآمد نبود. نتایج حاصل از رگرسیون لجستیک تشخیص وابستگی به سیگار نشان داد که از میان متغیرهای جمعیت شناختی و تاریخچه مصرف و ترک سیگار، متغیر "داشتن تصمیم برای ترک در گذشته" مهم ترین پیش بین تشخیص وابستگی به سیگار است. نتایج حاصل از تحلیل تشخیص وابستگی به سیگار توسط ابعاد شخصیت نشان داد که خود – راهبری پایین مهم ترین پیش بین شخصیتی تشخیص وابستگی به سیگار است. همچنین با توجه به نتایج حاصل از رگرسیون چندمتغیره همزمان شدت وابستگی به سیگار بر روی ابعاد شخصیت، آسیب گریزی بالا و خود – راهبری پایین به عنوان مهم ترین پیش بین های شدت وابستگی به سیگار مشخص می گردند. در مجموع، نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که وابستگی به سیگار ساختاری تک بعدی دارد؛ ملاک های وابستگی dsm-v بیشتر در سطوح متوسط تا شدید پیوستار شدت وابستگی به سیگار آگاهی دهنده هستند، و همچنان نیاز به شناسایی ملاک هایی کارآمد برای طیف خفیف پیوستار شدت وابستگی وجود دارد؛ و اینکه متغیرهای جمعیت شناختی، تاریخچه مصرف و ترک سیگار، و ابعاد اصلی شخصیت می توانند تا حد زیادی پیش بینی درستی پیرامون تشخیص و شدت وابستگی به سیگار داشته باشند.
گلنوش شهباز بهروز دولتشاهی
مقدمه: یکی از مهمترین عوامل مرگ و میر ایرانیان تصادفات جاده ای است. فاکتورهای متعددی در بوقوع پیوستن حوادث رانندگی نقش دارد؛ یکی از موثرترین آنها عوامل انسانی است که مسئول درصد بالایی از تصادفات رانندگی محسوب می شود. هدف از این تحقیق شناسایی عوامل شخصیتی و شناختی(کارکرد توجه) در رانندگان حادثه ساز بود. بنابراین در این مطالعه علی-مقایسه ای به مقایسه ی صفات شخصیت و کارکرد توجه در دو گروه رانندگان حادثه ساز و غیرحادثه ساز پرداختیم. جامعه آماری شامل تمام رانندگان مرد بین 20-60 سال در استان تهران بود. روش: به روش تصادفی ساده 50 راننده حادثه ساز که خودرو یا گواهینامه آنان توسط مأمورین نیروی انتظامی ضبط شده بود، و برای باز پس گرفتن آن به ستاد ترخیص خودرو و گواهینامه آمده بودند، انتخاب شدند. همچنین در گروه کنترل 50 راننده مرد که هیچ گونه تخلفی در سوابق آنها وجود نداشت، از10 تاکسی سرویس استان تهران به شکل تصادفی ساده انتخاب شدند. صفات شخصیتی رانندگان حادثه ساز و غیرحادثه ساز با آزمون 240 سوالی نئو neo pi-r و کارکرد توجه با آزمون عملکرد پیوسته cpt، اندازه گیری شد. نتایج با آزمون خی دو و تحلیل کواریانس و تحلیل تمایزات تحلیل شد. یافته ها: نتایج در صفات شخصیتی نشان داد بین دو گروه در صفات نوروتیک بودن، برون گرایی، گشودگی و وجدانی بودن تفاوت معناداری وجود داشت و در نوروتیک بودن و برون گرایی رانندگان حادثه ساز نمرات بالاتری نسبت به رانندگان غیرحادثه ساز کسب کردند در حالیکه در گشودگی و وجدانی بودن رانندگان غیرحادثه ساز نمرات بالاتری کسب کردند. در صفت توافق بین رانندگان حادثه ساز وغیرحادثه ساز تفاوتی معناداری وجود نداشت. همچنین در کارکرد توجه بین رانندگان حادثه ساز و غیرحادثه ساز تفاوت معناداری وجود داشت؛ در خطای ارائه پاسخ، خطای حذف و زمان واکنش، رانندگان حادثه ساز نمرات بالاتری نسبت به رانندگان غیرحادثه ساز کسب کردند و در جستجوی صحیح رانندگان غیرحادثه ساز نمره بالاتری کسب کردند. همین طور نتایج تحلیل تمایزات نشان داد که 74/71 درصد واریانس نمرات ناشی از عضویت گروهی است. نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر نشان داد بین توجه و شخصیت رانندگان حادثه ساز و غیرحادثه ساز تفاوت معناداری وجود داشت؛ بنابراین پیشنهاد می شود که ارزیابی های روانشناختی هنگام اخذ گواهینامه و ارزیابی های دوره ای بعد از آن اجرا شوند و آموزش هایی برای رانندگان حادثه ساز فراهم آید. کلمات کلیدی: شخصیت، توجه، تصادفات رانندگی، تست شخصیت نئو، آزمون کارکرد پیوسته.
مهدی سلیمانی پروانه محمدخانی
اهداف پژوهش حاضر مقایسه درمان فعال سازی رفتاری گروهی و شناخت درمانی گروهی در کاهش علائم اضطراب و افسردگی زیرنشانگانی، و بهبود تنظیم هیجان و عملکرد کلی بودند. طرح پژوهش شامل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 3 ماهه با گروه آزمایشی و مقایسه بود. نمونه این پژوهش متشکل از 32 دانشجو بود که بر اساس ملاک شمول داشتن علائم اضطراب و افسردگی زیرنشانگانی (نمره 18 و بالاتر در خرده مقیاس افسردگی و نمره 16 و بالاتر در خرده مقیاس اضطراب مقیاس افسردگی، اضطراب و تنیدگی) و ملاک های خروج داشتن اختلال های محور یک شامل اختلال های اضطرابی، افسردگی، روان پریشی، جسمانی شکل و سوءمصرف مواد با استفاده از برنامه ی مصاحبه ی اختلال های اضطرابی برای dsm-iv و بودن تحت درمان روان شناختی یا دارویی همزمان با پژوهش انتخاب شدند. افزون بر آن، شرکتکنندگان مقیاس عاطفه مثبت و منفی، پرسشنامه تنظیم هیجانی و مقیاس سازگاری اجتماعی و کاری را نیز تکمیل کردند. شرکت کنندگان به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و مقایسه تخصیص یافتند. گروه آزمایشی تحت 8 جلسه درمان فعال سازی رفتاری گروهی و گروه مقایسه تحت 8 جلسه شناخت درمانی گروهی قرار گرفتند. شرکت کنندگان ابزارهای پژوهش را در مقاطع زمانی پس از درمان و 3 ماه پیگیری مجدداً تکمیل کردند. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج مقایسه در مقطع پس از درمان نشان داد که درمان فعال سازی رفتاری گروهی در کاهش علائم افسردگی و افزایش هیجان مثبت برتری معنادار آماری نسبت به شناخت درمانی گروهی داشت (05/0 > p) و این دو درمان در کاهش علائم اضطرابی، تنیدگی، هیجان منفی و افزایش عملکرد کلی اثر برابری داشتند. از نظر فرایندهای تنظیم هیجانی، شناخت درمانی گروهی برتری معنادار آماری (05/0 > p) در کاهش فرایند سرکوبی نسبت به درمان فعال سازی رفتاری گروهی داشت ولی این دو درمان در فرایند ارزیابی مجدد تفاوت نداشتند. در مقطع پیگیری نیز نتایج به طور کلی نشان داد که اثرات درمان ها تداوم داشتند. یافته های پژوهش مورد بحث قرار گرفتند.
زهرا اندوز بهروز دولتشاهی
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی فراشناخت درمانی در درمان بیماران مبتلا به وسواس فکری انجام شد. به همین منظور کاهش علایم، بهبود عملکرد، تغییر متغیرهای میانجی و فرایند تغییر علایم مورد بررسی قرار گرفت. روش: شش بیمار مبتلا به وسواس فکری (سه بیمار زن و سه بیمار مرد) به روش نمونه گیری هدفمند و با توجه به ملاک های ورود به پژوهش انتخاب شدند. تشخیص بیماران براساس مصاحبه بالینی ساختار یافته برای اختلالات محور (scid-i/p) i و توسط روان پزشک صورت گرفت. محتوای اصلی وسواس های فکری بیماران عبارت بود از افکار جنسی، پرخاشگری و کفرگویی. هر شش بیمار در پاسخ به افکار وسواسی از رفتارهای اجباری و آئین مندی های ذهنی استفاده می نمودند. در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی با خط پایه چند گانه استفاده شد. بیماران در مرحله خط پایه ( 3 الی 7 هفته) و درمان ( 14 جلسه هفتگی) و دور? پیگیری ( 3 ماهه) پرسشنامه وسواسی – اجباری، (oci-r)، مقیاس وسواسی – اجباری یل – براون (y-bocs)، پرسشنامه افسردگی بک (bdi-ii)، پرسشنامه اضطراب بک (bai)، پرسشنامه باورهای فراشناختی (mcq-30)، پرسشنامه درآمیختگی فکر (tfi)، پرسشنامه کنترل فکر (tcq) و پرسشنامه باورهای وسواسی (obq-44) را طبق جدول زمان بندی تکمیل نمودند. یافته ها: نتایج بدست آمده در دو سطح قابل بررسی بودند. فراشناخت درمانی در کاهش علایم وسواسی – اجباری، شدت افسردگی و شدت اضطراب اثربخش بوده است. فراشناخت درمانی همچنین به تغییرات معناداری در متغیرهای میانجی (باورهای فراشناختی، باورهای درآمیختگی فکر، باورهای وسواسی و راهبردهای کنترل فکر) منجر شده است. نتیجه گیری: وسواس فکری به عنوان یکی از خرده الگوهای نسبتاً شایع ocd و مقاوم به درمان محسوب می شود. به نظر می رسد فراشناخت درمانی با برخورداری از پیشینه پژوهشی قابل توجه در درمان بیماران مبتلا به وسواس فکری اثربخش می باشد و اثرات درمانی در طول دور? پیگیری سه ماهه ماندگارند. کلمات کلیدی: اثر بخشی، فراشناخت درمانی، وسواس فکری
حمید جعفری علی ناظری آـستانه
هدف بررسی اثرات داروی جینکو بیلوبا (جینکوتیدی) بر روی بیماران مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی از نظر تغییر نقایص شناختی در 5 حوزه توجه، زبان، حافظه بینایی، حافظه کوتاه مدت و استدلال. روش انجام کار 44 بیمار مرد مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی (بر اساس dsm-iv-tr) بستری در بیمارستان روانپزشکی رازی که در یک ماه گذشته از نظر روانی در شرایط پایداری به سر می بردند و سابقه تشنج یا مشکلات جدی عصبی یا جسمی نداشتند به طور تصادفی به دو گروه 22 نفری تقسیم شدند. به یک گروه دارو و به گروه دوم دارونما به صورت دوسوکور تجویز گردید. در شروع مطالعه و هم چنین در پایان هفته 12 علایم بیماران توسط آزمون عصب- رفتاری وضعیت شناختی (ncse) مورد پایش قرار گرفته و نتایج به روش کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد داروی جینکوبیلوبا اصولاً داروی نسبتاً بی خطری بوده و عوارضی مثل تهوع و ناراحتی معدی (13 درصد) که در برخی از بیماران مشاهده شد از نظر آماری بی ارزش می باشند هرچند منجر به قطع مصرف دارو در 2 نفر از آنها شد. اما دارو به طور معناداری تأثیر چشمگیر بر روی حافظه کوتاه مدت، استدلال و زیر حوزه درک زبان بیماران داشت. بحث بر اساس این مطالعه داروی جینکوبیلوبا دارویی نسبتاً بی خطر در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی بوده و اثرات مفیدی در بهبود بعضی از حوزه های نقایص شناختی این دسته از بیماران دارا می باشد. لذا به نظر می رسد مصرف وسیع تر آن در این بیماران در بهبود کلی نقایص شناختی و به دنبال آن عملکرد آنها مثمرثمر باشد.
محمدرضا پیرمرادی رضا رستمی
چکیده : هدف : تحریک مغناطیسی از روی جمجمه یک شیوه ایمن ، غیرتهاجمی است که از دو دهه پیش بعنوان درمان بیماری افسردگی اساسی مورداستفاده قرارگرفته و سال 2006 ازسوی fda مورد تائید قرارگرفته است . در بیماران افسرده تغییرات مشخصی درمیزان جریان خون و همچنین درسطح سلولی نسبت به افراد طبیعی در مناطقی از مغز وجود دارد که تحریک مکرر مغناطیسی با فرکانس بالا بر روی ناحیه کرتکس دورسولترال پیش پیشانی نیمکره چپ و یا با فرکانسهای پایین (مهاری) درناحیه کرتکس دورسولترال پیش پیشانی سمت راست موجب تاثیر درمانی واضح در این مناطق می شود . اما از سوئی دیگر شواهد ضد و نقیضی در مورد اثربخشی این تکنیک در اختلال افسردگی وجود دارد لذا هدف پژوهش حاضر بررسی اثرات درمانی این شیوه نوین و همراهی آن با سایر درمانهای موجود در اختلال افسردگی اساسی عودکننده میباشد. روش: تعداد سی و دو بیمارافسرده براساس نظر روانپزشک و پرسشنامه scid انتخاب و سپس ارزیابی ایشان بر اساس آزمونهای همیلتون، بک و عملکرد اجتماعی انجام گرفت ، سپس بطور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش که تحت درمانهای معمول (داروی ثابت و روان درمانی) بودند طی 20 جلسه (5 جلسه در هفته) به مدت 20 دقیقه تحت rtms در ناحیه پروفرونتال دورسولترال چپ قرار گرفته و گروه کنترل فقط درمانهای معمول (داروی ثابت و روان درمانی) را گرفتند . در طول درمان هفته ای یکبار آزمون بک از افراد گرفته شده و نهایتاُ در انتها ارزیابی های اولیه (آزمونهای همیلتون، بک و پرسشنامه عملکرد اجتماعی) مجدداً صورت گرفت. داده ها با استفاده از آزمون خی دو – کوواریانس – آزمون t و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرارگرفت . نتایج : طبق شواهد بدست آمده پژوهش حاضر، اختلاف میانگینها در نمرات مقیاس افسردگی بک در قبل و بعد از مداخله درگروه کنترل حدود 19/4 میباشد درصورتیکه این اختلاف درگروه آزمایش 25/18میباشد. میانگین آزمودنیها درگروه کنترل ، درآزمون افسردگی همیلتون حدود 93/1 کاهش نشان میدهد ، در صورتیکه این عدد درگروه آزمایش حدود 68/13 است. پژوهش حاضر نشان داد اضافه کردن rtms به درمانهای معمول میزان افسردگی را در سطح 05/0 =? با توجه شاخص افسردگی بک و مقیاس همیلتون بطورمعنی داری کاهش داده است (001/0 ?p و 11/4=t) * (001/0?p و77/28 =f). و همینطور نمره عملکرد اجتماعی (sass) را بطور محسوسی افزایش داده است. ( 83 f = و 001/0 =p ) بحث : به طورکلی ، تحریک مکررمغناطیسی ازروی جمجمه ( rtms ) برناحیه کرتکس دورسولترال پیش پیشانی چپ درهمراهی باسایردرمانها برکاهش علائم ونشانه های افسردگی وشدت آنها موثربوده وباعث افزایش سطح عملکرداجتماعی آزمودنیها شده است. کلید واژه ها: تحریک مکررمغناطیسی ازروی جمجمه(rtms ) ، افسردگی ، افسردگی اساسی عودکننده
زهره انوشه بهروز دولتشاهی
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی نگرش مذهبی و مقابله مذهبی با شدت و تعداد علائم و نشانه های روان شناختی مبتلا به سرطان، صورت گرفته است. روش: نمونه ی این پژوهش تعداد 99 بیمار مبتلا به انواع سرطان هستند که به صورت در دسترس از بیماران مراجعه کننده به بیمارستان شهدای تجریش انتخاب شدند. این آزمودنی ها پرسشنامه مشخصات دموگرافیک، چک لیست نشانه شناسی مختصرو پرسشنامه های نگرش مذهبی و مقابله مذهبی ، را تکمیل نمودند. داده ها توسط ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها : نتایج تحلیل آماری داده ها نشان داد که میان نگرش مذهبی وپریشانی کلی روان شناختی(097/0ـ ، سطح معناداری،353/0 )، تعداد علائم و نشانه های روان شناختی(087/0ـ ، سطح معناداری، 405/0 ) وشدت علائم روان شناختی(ضریب همبستگی105/0ـ ، سطح معناداری، 319/0 )رابطه ی معناداری وجود ندارد.در حیطه مقابله های مذهبی، سطح معناداری میان پریشانی کلی روان شناختی(ضریب همبستگی204/0ـ ، سطح معناداری 05/0)، تعداد علائم روان شناختی(ضریب همبستگی231/0ـ ، سطح معناداری05/0) و مقابله های مذهبی، بیانگر آن است که میان این متغیرها رابطه ی معکوس معناداری وجود دارد. همچنین ضریب همبستگی (094/0ـ ، سطح معناداری، 369/0 ) میان دو متغیر شدت علائم روان شناختی و مقابله های مذهبی بدست آمد. نتیجه گیری: استفاده بیشتر از مقابله مذهبی می تواند سلامت روانی این بیماران را افزایش دهد. ولی افزایش نمره ی نگرش مذهبی با کاهش نمرات پریشانی کلی روانی در این بیماران همراه نبود.
عباس مسجدی آرانی پروانه محمد خانی
هدف: این مطالعه به تعیین اثربخشی درمان گروهی بخشش در زنان سالمند برای سلامت روان، کیفیت زندگی و حمایت اجتماعی دریافتی آنها اختصاص داشت. روش:مطالعه حاضر در چارچوب یک طرح تجربی پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و پی گیری 3 ماهه انجام شد.جامعه ی آماری پژوهش شامل زنان سالمند فرهنگ سرای امیدشهر تهران بود. از این جامعه آماری به تصادف نمونه ای به حجم 30 نفر انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش (15نفر) وکنترل(15نفر)اختصاص یافتند. هر دو گروه با استفاده از پرسشنامه افسردگی بک نسخه 2 و فهرست نشانه های مختصر(برای سنجش نشانه های افسردگیو سایر نشانه های آشفتگی روانی به عنوان شاخص های سلامت روان)و همینطور پرسشنامه کیفیت زندگی مک گیل و حمایت اجتماعی دریافتی مورد ارزشیابی (پیش آزمون) گرفتند.گروه آزمایش تحت 8 جلسه هفتگی 2 ساعته درمان گروهی بخشش قرار گرفت و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد.از هر دو گروه پس آزمون با استفاده از همه ابزار به عمل آمد و ارزشیابی پی گیری 3 ماهه (فقط با استفاده از پرسشنامه بک) انجام شد نتایج: نتایج کاهش افسردگی را در گروه آزمایش نشان داد (5.395=f و 0.028p<). نتایج نشان می داد که کاهش شدت افسردگی در هر 3 خوشه نشانگان اصلی افسردگی (جسمی / نباتی ـ شناختی / روانشناختی ـ بی ارزشی/ بد بینی) معنادار بود. همچنین نتایج تحلیل داده های مربوط به پرسشنامه نشانه های مختصر تفاوت معنا داری بین دو گروه برای خرده مقیاس های سه شاخص شدت کلی آشفتگی روانی ـ کل نشانه های مثبت و شاخص نشانه های مثبت آشفتگی روانی را (0.001p<) نشان داد. کیفیت زندگی و نه حمایت اجتماعی دریافتی در دو گروه حاکی از اثربخشی درمان گروهی بخششبود. چهار مرحله ارزیابی خلق هفتگی (2 و 4 و 6 و 8) گروه مداخله بعنوان یک تحلیل حاکی از تأثیر معنادار درمان گروهی بخشش بر بهبود خُلق زنان سالمند تحت درمان است. نتیجه گیری: درمان گروهی بخشش در زنان سالمند افسرده کهنشانه های آشفتگی روانی دیگری را گزارش دادند موثر است و برای ارتقاء بهداشت روانی با توجه به نمرات گروه آزمایش و تفاوت آن با گروه کنترل در سنجه های کیفیت زندگی مک گیل برای این برهه از عمر بشر مفید است. واژگان کلیدی: درمان گروهی بخشش، زنان سالمند، سلامت روان، افسردگی، آشفتگی روانی، کیفیت زندگی، حمایت اجتماعی دریافتی
امیر اعتمادی شمس آبادی پروانه محمدخانی
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، بررسی تفاوت های میان بیماران اسکیزوفرنیای پارانویید و غیر پارانویید از نظر هیجانی، عاطفی و ابتلای همزمان به افسردگی و اضطراب، بود. روش: پژوهش از نوع مطالعات علی مقایسه ای بود. نمونه آماری شامل بیماران بستری در بیمارستان روان پزشکی بود. نمونه انتخابی که به شیوه ی در دسترس انتخاب شده بودند، 60 بیمار اسکیزوفرنیک پارانویید (30 مرد، 30 زن) و 60 بیمار اسکیزوفرنیک غیر پارانویید بودند. تمام بیماران به آزمون های سیاهه ی افسردگی بک 2، مقیاس هیجان های اساسی،پرسشنامه اضطراب خصیصه-حالت و مقیاس عواطف مثبت و منفی، پاسخ دادند. داده ها از طریق آزمون آماری t گروه های مستقل و تحلیل واریانس یک راهه مقایسه شدند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که بیماران اسکیزوفرنیای پارانویید به طور معنی داری (p=0/05) نسبت به گروه غیر پارانویید نمره بالاتری در افسردگی، هیجان غم، خشم، انزجار، عاطفه مثبت و عاطفه منفی، و نمره پایین تری در اضطراب، هیجان شادی و هیجان ترس کسب کردند. تفاوت ها در هیجان انزجار معنی دار نبود. نتیجه گیری: نتایج نشان می داد که تفاوت هایی در تجارب هیجانی و عاطفی و هم ابتلایی به اضطراب و افسردگی بین بیماران اسکیزوفرنیای پارانویید و سایر انواع اسکیزوفرنیا وجود دارد و می توان از این تفاوت ها در جهت درمان موثرتر این گروه از بیماران بهره برد.
بنفشه مهاجرین ایروانی بهروز دولتشاهی
هدف: این مطالعه به مقایسه ابعاد بدتنظیمی هیجانی در افرا وابسته به مواد اپیوئید و مواد محرک می پردازد. روش: مطالعه حاضر در چارجوب، یک طرح علی ـ مقایسه می باشد.جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مردان 20 تا 50 ساله وابسته به مواد اپیوئیدی و مواد محرک که در فاصله زمانی اسفند 1390 تا مرداد ماه 1391 به مراکز تولد دوباره مراجعه کرده و در آنجا بستری شدند. از این جامعه آماری با روش نمونه گیری قضاوتی نمونه ای به حجم 140 نفر، هفتاد فرد وابسته به اپیوئید و هفتاد فرد وابسته به مواد محرک انتخاب شدند و پرسشنامه مشخصات فردی c-dap، پرسشنامه دشواری تنظیم هیجانی و پرسشنامه تنظیم هیجانی را تکمیل نمودند. نتایج: نتایج نشان می دهد که افراد وابسته به مواد اپیوئید در پذیرش هیجان منفی، ناتوانی در انجام عمل هدفمند، کنترل تکانه، آگاهی از هیجان منفی، استفاده از راهکارهای تنظیم هیجانی ، وضوح هیجانی، ارزیابی مجدد و فرونشانی دشواری بیشتری نشان می دهند( p< 0/05). نتیجه گیری: افراد وابسته به اپیوئید در مقایسه با افراد وابسته به مواد محرک، از بدتنظیمی بیشتری رنج می بردند و در نتیجه این مولفه می تواند در درمان های این اختلال مورد توجه قرار گیرد.
پریسا مشروطی بهروز دولتشاهی
هدف: هدف تحقیق حاضر بررسی نقش تعاملی سیستم های بازداری/ فعال ساز رفتاری و پیوند والدینی بر علائم روانشناختی بود. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی که از نوع همبستگی می باشد، 361 نفر از دانشجویان ساکن خوابگاه های دانشجویی دانشگاه تبریز که در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل بودند به شیوه نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده و مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت سنجش سیستم های بازداری/ فعال ساز رفتاری، مولفه های پیوند والدینی و علائم روانشناختی به ترتیب از مقیاس سیستم های بازداری/ فعال ساز رفتاری (bis/bas) کارور و وایت (1994)، ابزار پیوند والدینی (pbi) و چک لیست تجدید نظر شده نشانه های روانشناختی 90 (scl-90-r) استفاده شد. یافته ها: جهت بررسی نقش پیش بین کنند? متغیرهای پیش بین بر متغیرهای ملاک از روش آماری رگرسیون سلسله مراتبی استفاده شد. نتایج حاصل نشان می دهند که به ترتیب مراقبت مادر،حمایت افراطی پدر و سیستم بازداری رفتاری به صورت معنادار پیش بین کنند? آسیب شناسی روانی می باشند. نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد که نقش پیش بین کنند? عوامل محیطی و تربیتی بر عوامل سرشتی و زیستی می چربد .
پریسا محمدی اصغر دادخواه
هدف:هدف از اجرای این پژوهش مقایسه ی دو گروه مادران کودکان مبتلا به سندرم داون و مادران کودکان عادی از لحاظ شیوه های والدگری و راهبردهای مقابله با استرس است. روش: بدین منظور نمونه ای شامل دو گروه 68 نفری از مادران کودکان بین 2 تا 13 سال انتخاب شد و برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه از پرسشنامه های "شیوه های فرزندپروری بامریند" و "چک لیست مهارت های مقابله ای" استفاده شد و سپس داده های به دست آمده به روش آزمون تحلیل واریانس چند متغیره مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش حاکی از آن است که مادران کودکان سالم نسبت به مادران کودکان مبتلا به سندرم داون کمتر از شیوه های سهل گیرانه در والدگری خود استفاده می کنند، اما بین دو گروه در به کار بردن سایر روشهای والدگری (مقتدرانه و سخت گیرانه) تفاوت معنی داری وجود ندارد. از سوی دیگر مادران کودکان سالم در مقایسه با مادران کودکان مبتلا به سندرم داون کمتر از مقابله های مسأله مدار و هیجان مدار استفاده می کنند اما در به کار گرفتن مقابله های کم اثر و غیر مفید میان دو گروه مورد پژوهش تفاوت معنی داری وجود ندارد. نتایج پژوهش حاضر در زمینه ی رابطه بین شیوه های فرزندپروری و سبک های مقابله نشان می دهد که بین استفاده از راهبرد مقابله ای مسأله مدار و شیوه های والدگری مستبدانه و سهل گیرانه رابطه ی همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد و از طرف دیگر راهبردهای مقابله ای هیجان مدار و غیر سودمند تنها با شیوه ی والدگری مستبدانه رابطه ی همبستگی مثبت و معنادار دارند. نتیجه گیری: به طور کلی به نظر می رسد مادران کودکان مبتلا به سندرم داون در زمینه های مختلف رویکردی را اتخاذ می کنند که منجر به مقاومت بیشتر آنها در مقابل استرس می شود.
صوفی مرادی پروانه محمدخانی
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش حضورذهن و ابعاد شخصیتی در سبک های هویتی و تعیین واریانس قابل پیش بینی توسط این دو متغییر از سبک های هویت بود. روش بررسی: مطالعه از نوع توصیفی و تحقیقات همبستگی بود. نمونه مورد مطالعه شامل 223 نفر (دختر:120، پسر:103) از دانشجویان دانشگاه های تهران بودند. که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه های سرشت و منش کلونینجر ، مقیاس حضور ذهن براون و رایان و پرسشنامه سنجش سبک هویت بروزنسکی، صورت گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام با استفاده از نرم افزار spss، صورت گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش بیانگر این بود که بین حضورذهن صفتی و سبک هویت اطلاعاتی (0.15 r = و p<0/05 )، هنجاری (r= 0.35 و p<0.01 )، اجتنابی / سردرگم(r= -0.31 و p<0.01 )، مقیاس تعهد (0.38r= و p<0/05 ) رابطه معنادار وجود دارد. همچنین بین حضورذهن و ابعاد سرشتی؛ نوجویی (32/0-r= وp<0/01 )، آسیب پرهیزی (r=-0/32 وp<0/05)، وابستگی به پاداش (r=0/14 و p<0/05) و ابعاد منشی؛ خود راهبری (r=0/45 و p<0/01 ) و همکاری (r=0/36 و p<0/01 ) رابطه ای معنادار وجود دارد. همچنینی نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که سه بعد خودراهبری، خودفراروی و نوجویی به همراه حضورذهن 35 درصد از واریانس مقیاس تعهد هویت وحضورذهن، خودفراروی، همکاری و نوجویی، 26 درصد از واریانس سبک هویت هنجاری را به گونه ای معنادار پیش بینی می کنند. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر رابطه بین حضورذهن و سبک های هویتی و ابعاد زیستی – روانی شخصیت را تایید می کنند؛ و همچنین نشان داده شد که حضورذهن می تواند به همراه ابعاد شخصیتی واریانسی معنادار از مولفه تعهد هویت و سبک هویت هنجاری را پیش بینی کند. بنابراین رابطه حضورذهن با سبک های هویتی را باید مورد توجه قرار داد.
مهدی امیری بهروز دولتشاهی
مقدمه: عوامل متعددی در ایجاد و تداوم اختلال اضطراب اجتماعی فراگیر، نقش دارند. در عین حال نحوه تعامل این عوامل متعدد در پدیدآیی علایم این اختلال نامشخص است. پژوهش حاضر بر این ادعا است که مدل زیستی تکاملی کیمبرل که بر پایه نظریه حساسیت به تقویت گری است می تواند با یکپارچه کردن مجموعه ای از عوامل، سبب شناسی این اختلال را تبیین نماید. هدف پژوهش حاضر، ارزشیابی مدل کیمبرل در جامعه ایرانی بود. روش: هدف این پژوهش بررسی روابط تعاملی بین بازداری رفتاری و عوامل شناختی در بروز علایم اضطراب اجتماعی است. این پژوهش در دو مرحله و در چهارچوب دو طرح علی مقایسه ای و شبه آزمایشی انجام شد. در مرحله نخست، 408 دانشجو ابزار پژوهش را تکمیل کردند و در مرحله دوم پاسخ های قلبی عروقی 13 بیمار مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی فراگیر پس از القای تهدید اجتماعی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج: بازداری رفتاری و عوامل شناختی در بروز علایم اضطراب اجتماعی نقش داشتند و مدل علی که در آن بازداری رفتاری به واسطه عوامل شناختی موجب بروز علایم اضطراب اجتماعی می شود، تایید شد. همچنین هیچ تفاوت معنی داری بین پاسخ های قلبی عروقی بیماران مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی فراگیر و گروه غیر مبتلا، قبل و بعد از القای تهدید اجتماعی وجود نداشت. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش می تواند در غربال گری و پیش بینی علایم اختلال اضطراب اجتماعی مفید باشد. با توجه به اثر واسطه ای عوامل شناختی در رابطه بین بازداری رفتاری و اضطراب اجتماعی، می توانیم از این دانش در پیشگیری و درمان علایم اضطراب اجتماعی استفاده نماییم. واژگان کلیدی: اختلال اضطراب اجتماعی فراگیر، بازداری رفتاری، عوامل شناختی، تحلیل مسیر، پاسخ های قلبی عروقی
قاسم شهرآشوب بهروز دولتشاهی
چکیده: زمینه و هدف: فرسودگی شغلی از مشکلات شایع استرس های مزمن شغلی در حرفه های خدمات بهداشتی ـ درمانی است که می تواند سلامت روانی کارکنان این مشاغل را تهدید نماید. این پژوهش با هدف مطالعه میزان سلامت روانی و فرسودگی شغلی و ارتباط آن با عوامل شخصیتی درکارکنان اورژانس تهران انجام شد. روش بررسی: این مطالعه مقطعی و از نوع همبستگی، توصیفی بود. برای دستیابی به هدف پژوهش، تعداد 197 نفر از کارکنان اورژانس تهران به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای سنجش فرسودگی شغلی از پرسشنامه فرسودگی شغلی ماسلاچ(mbi)، جهت سنجش سلامت روان از فهرست تجدید نظر شده علایم روانی(scl- 90-r) و برای سنجش عوامل شخصیتی از پرسشنامه شخصیتی نئو(neo-60) استفاده شد.اطلاعات بدست آمده به وسیله آزمون آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام و ضریب بتا با استفاده از نرم افزار spss16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که میزان فرسودگی شغلی افراد نمونه در هر سه بعد خستگی هیجانی، مسخ شخصیت و عدم کفایت شخصی در سطح متوسط می باشد و حدود 6/38 در صد از افراد نمونه دارای نشانه های روانی بودندکه بیشتر از جمعیت عمومی بود. نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین شاخص های سلامت روان و فرسودگی شغلی با عوامل شخصیتی همبستگی معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج رگرسیون گام به گام نشان داد که متغیر های عوامل شخصیتی توانایی تبیین سلامت روانی و فرسودگی شغلی را دارند و عامل روان رنجوری بیشترین توانایی تببین فرسودگی شغلی را داشت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده توجه به سلامت روان پرسنل اورژانس تهران در جهت بهبود کیفیت ارائه خدمات درمانی ضروری است، بنابراین پیشنهاد می گردد از تدابیر روان شناختی جهت کاهش فرسودگی شغلی و بهبود سلامت روان کارکنان اورژانس استفاده گردد. دستاورد دیگر این نتایج می تواند به افراد کمک نماید از وضعیت شخصی خود آگاه شوند تا از رشد فرسودگی شغلی در خود اجتناب ورزند. از طرفی، ارتباط بین عوامل شخصیتی با فرسودگی شغلی و سلامت روان می تواند مبنای بکارگیری پرسشنامه شخصیتی برای شناسایی افراد مستعد فرسودگی شغلی و آسیب روانی باشد. کلید واژ ها: فرسودگی شغلی، سلامت روان،عوامل شخصیتی،کارکنان اورژانس تهران
محسن نوری یالقوزآغاجی بهروز دولتشاهی
چکیده هدف: هدف از این پژوهش بررسی نقش عوامل شخصیتی و طرحواره جنسی در میزان نارضایتی از تصویر تن می باشد. روش: این پژوهش از نوع مطالعات همبستگی است. شرکت کنندگان در این پژوهش عبارت بودند از 270 نفر (135 مرد و 135 زن) از افراد 17 تا 40 ساله ساکن شهر تهران که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش عبارتند از پرسشنامه تصویر تن فیشر، پرسشنامه شخصیت نئو (neo-pi) و مقیاس های طرحواره جنسی زنان و مردان (آندرسون و کیرانووسکی، 1994، 1999)، مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: بین نوروتیسم و نارضایتی از تصویر تن ارتباط مثبت و معنادار وجود دارد. بین عوامل شخصیتی برونگرایی، گشودگی به تجربه، موافق بودن و باوجدان بودن و نارضایتی از تصویر تن ارتباط منفی و معنادار وجود دارد. طرحواره جنسی کلی و عوامل شخصیتی نوروتیسم، باوجدان بودن و موافق بودن قادر به تبیین 9/26 درصد از واریانس تغییران نارضایتی از تصویر تن می باشند. نتیجه گیری: نمرات پایین در ویژگی های مثبت شخصیتی مانند برونگرایی، باوجدان بودن، موافق بودن و گشودگی به تجربه و نیز نمرات بالا در عامل نوروتیسم به همراه طرحواره جنسی ضعیف، فرد را از طریق ایجاد آسیب پذیری روانشناختی در برابر پیام-های منفی در مورد ویژگی های بدنی اش، مستعد نارضایتی از تصویر تن می نماید. طبق نظریه مقایسه اجتماعی، افراد دارای گرایش طبیعی به ارزیابی منتقدانه از خود، مهارتها، افکار و حتی ظاهر خود، در مقایسه با دیگر اعضای گروهی که در آن به سر می برند، هستند. علاوه بر این، پژوهش ها نشان می دهند که مقایسه ی اجتماعی حتی می تواند با افرادی صورت گیرد که عضو یک گروه معین نبوده و فرد هیچ گونه تعامل اجتماعی با آنها ندارد. براین اساس، شاید بتوان گفت که تبلیغات، چارچوب های اجتماعی را شکل داده و می تواند تاثیر منفی بر روی افراد در ادراک از خود، بگذارد (مارتین و پترز ، 2005). با این وجود، برخی از ویژگی های اساسی فردی می تواند فرد را در برابر چنین تبلیغاتی مقاوم سازد. طبق نتایج پژوهش حاضر، همانطور که انتظار می رفت پنج عامل بزرگ شخصیتی و طرحواره جنسی، نقش معناداری در میزان نارضایتی از تصویر بدنی افراد ایفا می کنند. مکانیزم تاثیر ویژگی های مثبت شخصیتی از جمله نمرات بالا در موافق بودن و با وجدان بودن و نمرات پایین در عامل نوروتیسم و نیز نمرات بالا در ابعاد مثبت طرحواره های جنسی، از طریق مقاوم سازی روانشناختی فرد در برابر پیام های منفی اجتماعی در ارتباط با ویژگی های بدنی او اتفاق می افتد.
مژگان فلاحت دوست بهروز دولتشاهی
چکیده هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی نقش طرحواره های ناسازگار اولیه زنان در انواع خشونت خانگی بر علیه آنان صورت گرفته است. روش: این پژوهش یک پژوهش علی- مقایسه ای است. افراد حاضر در نمونه پژوهشی 197 نفر بودند که به صورت هدفمند و قضاوتی با مراجعه به شوراهای حل اختلاف، مراکز تفریحی مثل پارک ها، سینماها و فرهنگسراها انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های طرحواره یانگ ( yso-sf ) و تاکتیک های تعارضی (cts-2)، استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون های آماری همبستگی پیرسون، رگرسیون چندمتغیره و آزمون t ، تحلیل شد. یافته ها: طبق نتایج، بین تمام حوزه های طرحواره های ناسازگار اولیه در زنان، و خشونت خانگی علیه آنان همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین، بین دو گروه زنان بیشترخشونت دیده و کمتر خشونت دیده در تمام حوزه های خشونت، تفاوت معنادار وجود دارد. نتیجه گیری: افراد خشونت دیده، به انتخاب افرادی جهت برقراری ارتباط می پردازند که در راستای طرحواره های ناسازگار آنها عمل نموده و الگوهای خود آسیب رسان آنها را با رفتارهای آسیب رسان خود تکمیل نمایند. همچنین، به دلیل اختلال در طرحواره ها، افراد خشونت دیده توانایی پایان بخشیدن به روابط خشونت آمیز و ترک شریک متهاجم خود را ندارند.یافته های این پژوهش بیانگر تفاوت معنادار زنانِ بیشتر خشونت دیده و زنان کمتر خشونت دیده، در تمام حوزه های طرحواره های ناسازگار اولیه است. طبق نظر یانگ، فرد دارای الگوهای خود آسیب رسان، در انتخاب ناهشیارانه و ماندن در موقعیت ها و روابطی درگیر می شود که منجر به برانگیختگی و تداوم طرحواره شده و در عین حال، از برقراری روابطی که منجر به بهبود طرحواره آنها می شود، اجتناب می کنند. ارتباط این افراد با دیگران به گونه ای است که پاسخ های منفی آنها را برمی انگیزانند که این کار، در جهت تقویت طرحواره های ناسازگار آنها در مورد خود و دنیا می شود. در این حالت، به نظر می رسد که افراد خشونت دیده، از یک سو به انتخاب افرادی جهت برقراری ارتباط می پردازند که در راستای طرحواره های ناسازگار آنها عمل نموده و الگوهای خود آسیب رسان آنها را با رفتارهای آسیب رسان خود تکمیل نمایند. و از سوی دیگر، به دلیل اختلال عمیق در حوزه های قطع ارتباط و طرد و عملکرد و خودگردانی مختل، افراد خشونت دیده توانایی پایان بخشیدن به روابط خشونت آمیز و ترک شریک متهاجم خود را ندارند.
ناصر واحدی فاطمه شعاعی
مقدمه: بسیاری از افراد نابینا تحت تاثیر نگرش منفی به نابینایی، مستعد و یا مبتلا به افسردگی و سایر مشکلات روانی هستند. این مشکل به عنوان نشانگان، موجب افت کیفیت زندگی این افراد می شود. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افزایش بهزیستی ذهنی افراد نابینا است. روش: پژوهش حاضر در چارچوب طرح های تجربی تک آزمودنی با استفاده از طرح a-b اجرا شد. بر اساس میزان تمایل به شرکت در مطالعه و پایین بودن نمر? فرد از نقط? برش پرسشنام? بهزیستی ذهنی مولوی و همکاران، با نمونه گیری دردسترس و مبتنی بر هدف سه نفر برای مطالعه انتخاب شدند. هر سه آزمودنی به صورت انفرادی در 9 جلس? آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی شرکت کردند. سه سنجش در مرحل? خط پایه، چهار سنجش در حینِ درمان، و یک نوبت سنجش پیگیری نیز یک ماه پس از پایان مداخله اجرا شد. یافته ها: با توجه به تحلیل چشمی داده ها، یافته ها بیانگر اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افزایش بهزیستی ذهنی افراد نابینا است. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی می-تواند بهزیستی ذهنی افراد نابینا را افزایش دهد. کلیدواژه ها: شناخت درمانی، ذهن آگاهی، بهزیستی ذهنی، افراد نابینا.
لیلا لشنی منوچهر ازخوش
چکیده: هدف: تعیین اثربخشی مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد(act) همراه با ذهن آگاهی بر رضایت زناشویی همسران جانبازان ضایعات نخاعی انجام شد. روش: چهار نفر از همسران جانباز ضایعات نخاعی که بر اساس مقیاس زناشویی انریچ، رضایت زناشویی پایینی داشتند به روش نمونه گیری هدفمند و با توجه به ملاک های ورود به پژوهش انتخاب شدند. در این پژوهش از طرح تجربی تک آزمودنی با خط پایه چندگانه استفاده شد. شرکت کنندگان در مرحله خط پایه(3الی 6هفته) و دوره پیگیری(دو ماهه) پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ، پرسشنامه افسردگی بک(bdi-ii) پرسشنامه اضطراب بک(bai) و پرسشنامه پذیرش و عمل(aaq) را تکمیل نمودند. یافته ها: دادهها به روش تحلیل چشمی نمودارها و تعیین درصد بهبودی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تحلیل داده ها نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(act) در افزایش رضایت زناشویی و کاهش افسردگی و اضطراب شرکت کنندگان موثر واقع شد همچنین نمره پذیرش و عمل(aaq) آزمودنیها به طور قابل توجهی بالا رفت اما در زیرمقیاسهای رضایت زناشویی در نمره رابطه جنسی تغییری حاصل نشد همچنین در نمره جهت گیری مذهبی تغییر قابل توجهی انجام نگردید اما در دیگر حیطه ها نمرات آزمودنیها افزایش یافت. نتیجه گیری: میتوان نتیجه گرفت مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد(act) همراه با ذهن آگاهی بر رضایت زناشویی، افسردگی، اضطراب و افسردگی همسران جانبازان ضایعات نخاعی موثر واقع شده است. کلمات کلیدی: مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد(act)، ذهن آگاهی، رضایت زناشویی
درا پرو بهروز دولتشاهی
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر یک جلسه دو دقیقه ای افشای هیجانی نوشتاری بر کاهش علائم روانی و جسمانی در دانشجویان دچار ضربه روانی و همچنین بررسی نقش تعدیل کننده مقابله رویکرد هیجانی انجام شد. روش: با استفاده از طرح آزمایشی پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل، 46 دانشجوی دختردارای سابقه تجربه رویدادهای ضربه زای غیر بین فردی با روش غربالگری انتخاب و بطور تصادفی به دو گروه نوشتن در مورد ضربه روانی (وضعیت آزمایشی، تعداد 23 نفر) و نوشتن در مورد یک موضوع خنثی (وضعیت کنترل، تعداد23نفر) بمدت یک جلسه 2 دقیقه ای واگذار شدند. تمام شرکت کنندگان بلافاصله قبل و بعد و 3 هفته بعد از مداخله مورد سنجش قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که در کوتاه مدت یک جلسه دو دقیقه ای افشای هیجانی نوشتاری، بطور معنا داری موجب افزایش ناراحتی ذهنی هنگام نوشتن، عاطفه منفی و علائم جسمانی می گردد. مداخله در دانشجویان با مقابله رویکرد هیجانی و ابراز هیجانی پایین تر و همچنین فراوانی ضربه روانی بالاتر در کاهش علائم روانی و همچنین با پردازش هیجانی و فراوانی ضربه روانی بالاتر در کاهش علائم جسمانی موثرتر بود. علاوه-براین تنزل دادن، شناخت بهتر رویداد ضربه زا، تخلیه هیجانی و پذیرش بعنوان مکانیسم های اثربخشی مداخله مشخص شدند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که یک جلسه افشا ی هیجانی کوتاه مدت همانند جلسات سنتی طولانی تر، در کوتاه مدت باعث برانگیختگی هیجانی و جسمانی، اما در 3 هفته بعد در مقایسه با خط پایه باعث کاهش علائم روانی و جسمانی در زیر گروهی از شرکت کنندگان می شود. به عبارت دیگر، متغیرهای تفاوتهای فردی بعنوان تعدیل کننده اثر بخشی آن عمل می کنند. همچنین مکانیسم های مختلف بعنوان تببین کننده اثر بخشی مداخله نقش دارند و بنابراین تئوری واحدی نمی تواند اثربخشی آن را تببین کند. ممکن است مدت زمان افشا لازم برای کسب نتایج مثبت از آنچه قبلا تصور می شده، پایین تر باشد.
محمد ابراهیمی منوچهر ازخوش
زمینه و هدف: سالمندان به سبب تجربه رنجش های متعدد نیاز بیشتر و چیزهای بیشتری برای بخشودن دارند، پاسخ حرفهایی به این نیاز در گرو مشاهده و سنجش عینی آن است. تهیه نسخه فارسی مقیاس بخشودگی هارتلند و بررسی ویژگیهای روانسنجی آن روی نمونه از سالمندان ایرانی هدف پژوهش حاضر بود. روش: این پژوهش یک مطالعه توصیفی - پیمایشی است، جامعه آماری آن را سالمندان (زن و مرد) 60 سال و بالاتر ساکن شهر تهران تشکیل میداد. از این جامعه با روش نمونه گیری خوشهای چندمرحله ای تعداد 324 نفر سالمند (زن و مرد) انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش مقیاس بخشودگی هارتلند (hfs)، مقیاس گذشت رای (rfs)، مقیاس رضایت از زندگی (swls)، مقیاس نشخوار خشم (ars)، مقیاس افسردگی سالمندان (gds) بودند. برای بررسی روایی مقیاس از روشهای تحلیل عاملی اکتشافی و تائیدی، روایی ملاکی، روایی همگرا- واگرا استفاده شد و بررسی پایایی با دو روش همسانی درونی (الفای کرونباخ) و ثبات نتایج (بازآزمایی) با فاصله زمانی دو هفته صورت گرفت. یافتهها: تحلیل عاملی اکتشافی به روش تحلیل مولفه های اصلی و چرخش واریماکس به استخراج 4 عامل منجر شد. شاخصهای برازش تحلیل عاملی تائیدی وجود عوامل سه گانه نسخه اصلی مقیاس را تأیید کرد، همبستگیهای قابل قبول بین نسخه فارسی مقیاس و مولفه های آن با ابزارهای موازی معتبر دیگر روایی ملاکی، همگرا و واگرای مقیاس را نشان داد؛ و ضرایب پایایی به روش آلفای کرونباخ و بازآزمایی در حد رضایت بخش به دست آمد. نتیجه گیری: نسخه فارسی مقیاس بخشودگی هارتلند (pvhfs) ابزار خودسنجی روا و پایایی برای ارزیابی میزان بخشش و ابعاد آن در سالمندان ایرانی است و میتوان در فعالیتها و پژوهشهای آتی از آن استفاده نمود.
محمد داودی جلال یونسی
تولد و حضور کودک با کم توانی ذهنی در هر خانواده ای می تواند رویدادی نامطلوب و چالش زا تلقی شود که احتمالا تنیدگی، سرخوردگی، احساس غم و نومیدی را به دنبال خواهد داشت .در چنین موقعیتی گرچه همه اعضای خانواده و کارکرد آن، آسیب می-بیند اما مادران به علت داشتن نقش سنتی"مراقب"، مسئولیت های بیشتری در قبال فرزند کم توان خود به عهده میگیرند که در نتیجه، با مشکلات روانی بیشتری از جمله خشم و افسردگی مواجه میشوند. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر گروه درمانی گشتالتی بر کاهش خشم و افسردگی مادران کودکان کم توان ذهنی انجام شده است. جامعۀ آماریِ پژوهش، کلیۀ مادران کودکان کم توان ذهنی مراجعه کننده به سازمان بهزیستی و مدرسه ی کودکان کم توان ذهنی شهرستان دهگلان بودند. نمونه گیری این پژوهش هدفمند، و بر مبنای داوطلب بودن آزمودنی ها بوده است. 30 آزمودنی، بر مبنای داوطلب بودن شان در دو گروه شاهد و مداخله گمارش شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامۀ خشم نواکو و افسردگی بک استفاده شد. پس از اجرای پیش آزمون، گروه مداخله در 10 جلسۀ 90 دقیقه ایِ گروه درمانی گشتالتی شرکت کردند؛ اما گروه گواه در زمان اجرای مداخله، مداخله ای دریافت نکرد. در پایان، از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد و دو ماه پس از پس آزمون، آزمون پی گیری از هر دو گروه گرفته شد. از آزمون اندازه گیری های مکرر و t تفاضل به منظور آزمون اختلاف میانگین-های گروه ها، استفاده شد. یافته ها، نشان دهندۀ تایید شدن سوال پژوهشی خشم و رد سوال پژوهشی افسردگی پژوهش است (خشمp<0.001:)، (افسردگی: .(p>0.05 بر اساس یافته های پژوهش میتوان نتیجه گرفت که شیوه ی مداخله ی مورد استفاده بر کاهش خشم مادران کودکان کم توان ذهنی موثر و معنی دار بوده و این تاثیرگذاری در مورد افسردگی هم وجود داشته اما در مرحله ی پیگیری تاثیرگذاری معنی دار نبود.
فهیمه علیمحمدی بهمن بهمنی
اختلال اضطراب جدایی (sad) یک وضعیت روانشناختی رایج و ناتوان کننده توام با ترس مفرط، پیشرونده، و مداوم نامتناسب با سن نسبت به جدایی از مراقبت کننده اصلی یا خانه برای کودکان است که در آن کودک اضطراب مفرطی را در رابطه با وقوع یا تصور جدایی از خانه یا از افرادی که عمیقا به لحاظ عاطفی دلبسته آنهاست تجربه می کند. نظر به عوامل خانوادگی مرتبط با مشکلات کودک، تئوری سیستم خانواده نیز بیان می دارد که رشد کودکان نمی تواند مستقل از شخصیت و تعاملات بین فردی دیگر نقش آفرینان در خانواده فهمیده شود و از نقطه نظر این دیدگاه رابطه زناشویی (میان والدین) یکی از موثرترین خرده نظامها و هسته مرکزی کارکرد خانواده است این پژوهش با هدف بررسی اثر بخشی رویکرد زوج درمانی هیجان مدار بر کاهش علائم اختلال اضطراب جدایی از طریق ارتقا سازگاری زناشویی و افزایش انسجام در رابطه هم والدانه زوج انجام شده است. روش پژوهش مورد استفاده از نوع مطالعه تک موردی یا آزمایش سری های زمانی بوده و نمونه ها با استفاده از روش نمونه گیری مبتنی بر هدف از بین جمعیت خانواده های کودکان مبتلا به اضطراب جدائی که از طرف مهدکودک های منطقه 6 تهران به مراکز مشاوره خصوصی ارجاع داده شده بودند انتخاب و دو خانواده برای شرکت در جلسات زوج درمانی هیجان مدار(eft) گزینش شدند. متغیرهای وابسته با استفاده از پرسشنامه سازگاری زناشویی(das) و مقیاس هم والدگری و پرسشنامه علائم مرضی کودک(csi-iv) در فاصله زمانی قبل از آغاز جلسات، چهار مرتبه در فواصل زمانی معین در حین برگزاری جلسات و بالاخره در پایان مداخله و نیز دو مرتبه در جلسات پیگیری سنجیده شدند. نتایج پژوهش از طریق ترسیم نمودارهای تحلیل روند مورد بررسی قرار گرفت. یافته های پژوهش موید تاثیر زوج درمانی هیجان مدار بر کاهش علائم اختلال اضطراب جدایی کودکان هر دو زوج است.
علی نوبهاری اصغر دادخواه
پژوهش حاضر به بررسی رابطه ی باورها و جرات ورزی جنسی با رضایت وعملکرد جنسی در زنان پرداخت. جامعه ی که پژوهش بر روی آنها انجام شد، شامل زنان متاهل تحصیل کرده 20 تا 40 ساله شهر قم در سال 1391 بود که حداقل یک سال از زندگی مشترک آنها گذشته وحداقل مدرک آنها دیپلم بود که فاقد هر گونه مشکل روانی، جسمانی ویا معلولیت بودند(کری، کوری، فلج و...). روش نمونه گیری، روش نمونه گیری در دسترس بود. برای انجام این پژوهش از 100 زن متاهل به عنوان نمونه استفاده کردیم که انتخاب نمونه ها بر اساس ملاک های ورود وخروج صورت گرفت. برای به دست آوردن داده ها از ابزارهای نامبرده بهره جستیم : 1)مصاحبه اولیه 2) مقیاس آگاهی و باور جنسی بشارت 3) شاخص احقاق یا جرات ورزی جنسی هالبرت 4) شاخص عملکرد جنسی زنان (fsfi) 5)پرسش نامه رضایت جنسی یافته های پژوهش نشان داد که با ضریب همبستگی 0/948بین دو متغیر دانش و رضایت جنسی و 0/942 بین نگرش و رضایت جنسی ارتباط وجود دارد که هر دو در سطح 0/001 معنادار می باشد ، همچنین با ضریب همبستگی 958/0 بین جرات ورزی و رضایت جنسی ارتباط وجود دارد که در سطح 0/001معنادار می باشد. درادامه یافته ها به این نتیجه رهنمون ساخت که با ضریب همبستگی 0/914 بین دانش وعملکرد جنسی، وبا ضریب همبستگی 0/901 بین نگرش وعملکرد جنسی ارتباط وجود دارد که هر دو در سطح 0/001 معنادار می باشد، و در نهایت با ضریب همبستگی 0/961 بین دو متغیر جرات ورزی و عملکرد جنسی ارتباط وجود دارد که در سطح 0/001 معناداربود. در نهایت ما را به این نتیجه رساند که باورها (دانش ونگرش) و جرات ورزی جنسی هر دو از فاکتورها ی بسیار مهم در کسب رضایت وعملکرد جنسی زوجین می باشند.
حسین بقولی پروانه محمد خانی
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در کاهش علائم و افزایش کیفیت زندگی بیماران بزرگسال مبتلا به اختلال وسواس¬- اجبار انجام شد. روش: در این پژوهش از طرح پژوهش تجربی پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه آزمایشی و گروه کنترل استفاده شده است . جامعه آماری: شامل کلیه بیماران مبتلا به اختلال وسواس - اجبار در شهر شیراز بود. نمونه پژوهش تعداد 75 بیمار مبتلا به اختلال وسواس - اجبار بود . نمونه با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای از میان جامعه آماری انتخاب شد..شرکت کنندگان با گمارش تصادفی بوسیله قرعه در یکی از سه گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، درمان با کلومیپیرامین و ترکیب درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بادرمان بوسیله کلومیپیرامین اختصاص یافتند(هر گروه 25 نفر). درمان act بر اساس پروتکل درمانی مایکل توهیگ اجرا گردید.ابزار اندازه گیری: 1-مصاحبه ساختار یافته بالینی بر اساس dsm-iv-tr (scidi,ii ) :برای تشخیص اختلالات محور i و ii ، 2 - مقیاس وسواس- اجبار ییل براون 3-مقیاس کیفیت زندگی. 4-پرسشنامه پذیرش و عمل- ویراست دوم،5-پرسشنامه افسردگی بک – ii ،6-مقیاس آمیختگی فکر و عمل7-پرسشنامه کنترل فکر . نتایج: نتایج با استفاده از روش¬های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، آزمون تعقیبی بونفرونی ، آزمون فرض ماخلی ، معناداری بالینی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در مقایسه با درمان کلومیپیرامین تنها برای کاهش شدت علایم وسواس- اجبار و اجتناب تجربه¬ای، آمیختگی فکر وعمل ، کنترل فکر و کیفیت زندگی در پایان درمان ومرحله پی گیری اثر بخشی بیشتری دارد، اما در مقایسه با گروه ترکیبی تفاوت معنی دار نبود. .بعلاوه، بین گروه¬های درمان تفاوت معناداری از نظر کاهش افسردگی مشاهده نگردید(f=/40, p</67 ). معناداری بالینی نیز نشان¬دهنده اثربخشی بیشتر درمان¬های مبتنی بر پذیرش و تعهد نسبت به درمان ترکیبی وکلومیپیرامین در پایان درمان و مرحله پیگیری بود. نتیجه¬گیری: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در درمان علایم وسواس – اجبار و مولفه های این اختلال موثر است. به نظر می-رسد افزودن درمان دارویی به درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد اثربخشی آن را در درمان بزرگسالان مبتلا به اختلال وسواس - اجباردر کوتاه مدت و میان مدت افزایش نمی¬دهد.
طیبه خیاطان بهمن بهمنی
چکیده مقدمه: مولتیپل اسکلروزیس (ms) یکی از مهم¬ترین و شایع¬ترین بیماری¬های سیستم عصبی مرکزی است که سبب بروز اختلالاتی همچون افسردگی در افراد مبتلا می¬شود. روان¬درمانی مثبت¬گرا نیز یک رویکرد جدید است که می¬تواند در کاهش افسردگی این افراد موثر باشد. با توجه به نبود پژوهش¬های کافی، هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی روان¬درمانی مثبت¬گرای گروهی در کاهش افسردگی زنان مبتلا به ام اس بود. مواد و روش¬کار: در این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش¬آزمون با گروه گواه و گمارش تصادفی، تعداد 30 نفر از زنان مبتلا به ام اس دارای افسردگی خفیف تا متوسط به روش هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و گواه گمارش ¬شدند. افراد گروه آزمایش در شش جلسه درمان گروهی 5/1 ساعته به صورت هفتگی شرکت ¬کردند، اما افراد گروه گواه، درمانی دریافت نکردند. پس از پایان درمان، از هر دو گروه پس¬آزمون به عمل ¬آمد. میزان افسردگی نیز به¬وسیله پرسشنامه افسردگی بک 2 (bdi-ii) سنجیده شد. داده¬ها با استفاده از بسته آماری spss21 تحلیل شدند. یافته¬ها: نتایج نشان داد که پس از کنترل اثرات پیش¬آزمون، افسردگی در گروه مداخله نسبت به گروه گواه کاهش بیشتری دارد (001/0>p). همچنین در هر دو زیرمقیاس جسمی- عاطفی و شناختی پرسشنامه افسردگی بک پس از کنترل اثرات پیش¬آزمون، در گروه مداخله نسبت به گروه گواه کاهش بیشتری مشاهده شد که این کاهش از نظر آماری معنادار بود. بحث و نتیجه¬گیری: یافته¬های این پژوهش نشان داد که روان¬درمانی مثبت¬گرا در کاهش افسردگی زنان مبتلا به ام اس موثر است. از این شیوه درمانی می¬توان در مراکز درمان افراد مبتلا به ام اس به صورت گسترده استفاده کرد.
سامان نونهال عباس پورشهباز
مقدمه: بدشکلی عضلات شکل دیگری از آشفتگی (اختلال) تصویر تن است. این اختلال اغلب مردان، خاصه وزنه برداران و پرورش اندام کاران را گرفتار می کند. پژوهش ها نشان میدهد که بیش از 10 درصد پروش اندام کاران ممکن است بدان مبتلا باشند. هدف از اجرای این پژوهش، پیش بینی علایم و نشانه های بدشکلی عضلات با برخی از همبسته های آن بود. از این رو، رسانه های جمعی، کمال گرایی، و تنظیم هیجانی به عنوان متغیرهای پیشبین، مورد بررسی قرار گرفتند. روش: در چارچوب مدل همبستگی که در آن از روش همبستگی و تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد، 240 پرورش اندام کارِ مرد شهرستان گرگان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به پرسشنامه های پژوهش پاسخ دادند. این پرسشنامه ها عبارت بود از پرسشنام? اختلال بدشکلی عضلات (mddi)، مقیاس کمالگرایی چندبعدی (mps)، مقیاس نگرش های اجتماعی- فرهنگی به ظاهر جسمانی-3 (sataq-3)، و مقیاس مشکل در تنظیم هیجانی (ders). نتایج: رسانه های جمعی، کمال گرایی، و تنظیم هیجانی با علایم و نشانه های بدشکلی عضلات رابط? معناداری داشتند. تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که هر سه متغیر میتوانند علایم و نشانه های بدشکلی عضلات را به طور معناداری پیشبینی کنند. همچنین نشان داد درونی سازی کلی و درونی سازی- ورزشکار (مولفه های رسانه های جمعی) و عدم پذیرش، هدف ها، و وضوح (مولفه های تنظیم هیجانی) می توانند تغییرات علایم و نشانه های بدشکلی عضلات را به گونه ای معنادار پیش بینی نمایند. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش بر ماهیت چندوجهیِ بدشکلی عضلات و اهمیت متغیرهای شناختی، هیجانی، و اجتماعی در فهم علایم و نشانه های آن تأکید می کند. همچنین تنظیم هیجانی را به عنوان متغیری تعیین کننده در آسیب شناسی بدشکلی عضلات مورد تأکید قرار می دهد.
حمید خاکباز منوچهر ازخوش
مقدمه: هدف پژوهش حاضر اثربخشی درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد (act) بر تنظیم هیجانی افراد وابسته به مت¬آمفتامین بازتوانی شده بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی بود که در آن از طرح پیش¬آزمون و پس¬آزمون [و پیگیری همراه با گروه کنترل] استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش، هم? افراد وابسته به مت¬آمفتامین بازتوانی شده بودند که به مراکز درمانی اقامتی یا سرپایی در شهر تهران مراجعه کرده بودند. در این پژوهش 40 نفر از افراد وابسته به مت¬آمفتامین بازتوانی شده که در مرحل? ترک مواد به سر می¬بردند، انتخاب شدند. سپس از این تعداد، 30 نفر از افرادی که نسبت به میانگین گروه نمره بالاتری در مقیاس مشکل در تنظیم هیجان کسب کردند، 15 نفر به صورت تصادفی، در گروه آزمایش، و 15 نفر دیگر در گروه کنترل گمارش شدند. جلسات گروه درمانی شامل هشت جلسه، هفته¬ای 2 بار و هر بار به مدت 90 دقیقه بود. ابزار پژوهش حاضر مقیاس تنظیم هیجان گراتز و رومر (2001) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده¬ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه¬گیری مکرر، تحلیل واریانس و آزمون t استفاده شد. یافته¬ها: یافته¬ها نشان دادند که میانگین نمر? تنظیم هیجان و خرده مقیاس¬های آن در دو گروه آزمایش و کنترل از نظر آماری اختلاف معناداری وجود داشت. یافته¬ها بیانگر اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر بهبود تنظیم هیجانی افراد وابسته به مت¬آمفتامین بازتوانی شده بود (001/0>p).نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که درمان پذیرش و تعهد به صورت گروهی می¬تواند به طور معنادار و اثربخش نمرات تنظیم هیجان و ابعاد آن (عدم پذیرش، عدم دستیابی به اهداف، مشکل در کنترل تکانه، دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجان) را کاهش دهد اما نتوانست بعد فقدان وضوح هیجانات و فقدان آگاهی هیجانی را به طور معنادار کاهش دهد.
فاطمه حسینی غفاری عباس پورشهباز
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان فراشناختی گروهی در درمان زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر انجام شد. روش: طرح مورد استفاده پژوهش حاضر یک طرح کارآزمایی بالینی تصادفی مشتمل بر پیش آزمون، پس آزمون - پیگیری سه ماهه است. از میان مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره دانشگاه تهران، 30 نفر از واجدین ملاک¬های شمول و خروج، انتخاب شده و به طور تصادفی به یکی از گروه های درمان فراشناختی گروهی و گروه کنترل اختصاص یافتند. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت 10 هفته مورد درمان قرار گرفتند. پرسشنامه های فراشناخت (mcq-30)، نگرانی دانشگاه پنسیلوانیا (pswq)، کنترل فکر (tcq-30)، افکار اضطرابی (anti)، اضطراب بک (bai)، افسردگی بک (bdi-ii)، و حوزه های نگرانی (wdq)، در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری توسط آزمودنی ها تکمیل شدند. داده های مربوط به سه نفر از آزمودنی های گروه آزمایش به علت غیبت بیش از دو جلسه از تحلیل نهایی کنار گذاشته شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری تحلیل کواریانس یک طرفه و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان فراشناختی گروهی منجر به کاهش باورهای مثبت در مورد نگرانی (001/0p?، 34/16 =(27، 1)(f و باورهای منفی در مورد کنترل ناپذیری و خطر در شرکت کنندگان گروه آزمایش شدند (001/0p?، 13/19 =(27، 1)(f. در خصوص راهبردهای کنترل فکر، نتایج نشان دادند که نمرات نگرانی و خودتنبیهی شرکت کنندگان گروه آزمایش کاهش یافت و نمرات توجه برگردانی و کنترل اجتماع افزایش یافت. اما در خرده مقیاس ارزیابی مجدد تغییری نشان ندادند. همچنین، درمان گروهی فراشناختی، افکار اضطرابی بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر را نیز کاهش داد. این کاهش در تمامی مقیاس ها (اضطراب اجتماعی، اضطراب سلامتی و فرانگرانی) مشاهده شد (001/0p?، 71/20 =(27، 1)(f. همچنین، پس از درمان در متغیر های شدت نگرانی، حوزه های نگرانی(001/0p?، 4/34 =(27، 1)(f. اضطراب (001/0p?، 6/15 =(27، 1)(f و افسردگی (001/0p?، 42/17 =(27، 1) (fنیز کاهش معناداری در نمرات پس آزمون مشاهده شد. تمامی نتایج در مرحله پیگیری نیز تداوم داشتند. اما میان نمرات حاصل از ارزیای های مرحله پیگیری و مرحله پس آزمون تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: به نظر می رسد که درمان فراشناختی گروهی توانسته است با تغییر در باورهای فراشناختی شرکت کنندگان در کاهش علایم اختلال اضطراب فراگیر کارامد باشد.
افسانه یوسفی عباس پورشهباز
هدف : با توجه به مزمن بودن اختلال وسواسی- اجباری و درمان این اختلال در سطوح شناختی، براساس شواهد تجربی، هدف پژوهش ما تعیین طرحواره های ناسازگار اولیه در اختلال وسواسی-اجباری در مقایسه با سایر اختلالات اضطرابی و گروه غیر بالینی است.روش: این پژوهش علی-مقایسه ای است که 137 نفر در سه گروه مبتلایان به اختلال وسواسی-اجباری، مبتلایان به سایر اختلالات اضطرابی و گروه غیر بالینی هستند.گروه بالینی پس از مراجعه به مطب روانپژشکان و تشخیص اولیه اختلال وسواسی-اجباری و سایر اختلالات اضطرابی بر اساس مصاحبه بالینی ساختار یافته(scid) و ملاک ورود به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها عبارت بودند از: پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ(فرم کوتاه) و پرسشنامه پادوآ. یافته ها : مبتلایان به اختلالات اضطرابی و افراد گروه غیر بالینی در تمامی طرحواره ها به جز طرحواره ایثار تفاوت معنی داری داشتند. تفاوت سه گروه به استثنا سه طرحواره ایثار، معیارهای دست نیافتنی/ بیش انتقادی و استحقاق/ بزرگ منشی در همه طرحواره های ناسازگار اولیه معنی داری است. همچنین طرحواره نقص/ شرم و آسیب پذیری به ضرر یا بیماری می تواند علایم و نشانه های وسواسی- اجباری را پیش بینی کنند. نتیجه گیری: طرحواره نقص/شرم، بی اعتمادی/بدرفتاری و محرومیت هیجانی طرحواره های مختصص اختلال وسواسی-اجباری است و طرحواره نقص/ شرم و آسیب پذیری به ضرر یا بیماری 38 درصد واریانس علایم و نشانه های وسواسی- اجباری را تبیین می کنند.
زهرا بابایی ابراهیم رضایی دوگاهه
مقدمه: اضطراب اجتماعی، به عنوان یکی از شایع ترین اختلالات اضطرابی در نظر گرفته می شود که با نقص هایی در عاطفه مثبت و منفی رابطه دارد. علاوه بر آن، هیچ مطالعه ای به نقش میانجی متغیرهایی چون کنترل توجه و توجه متمرکز بر خود در رابطه میان عاطفه مثبت و منفی و شدت علائم اضطراب اجتماعی نپرداخته است. بنابراین، هدف مطالعه حاضر 1) روشن ساختن رابطه میان عاطفه مثبت و منفی و علائم اضطراب اجتماعی و 2) بررسی نقش میانجی کنترل توجه و توجه متمرکز بر خود در رابطه میان عاطفه مثبت و منفی و علائم اضطراب اجتماعی می باشد. روش: در ابتدا، 382 نفر از دانشجویان دانشگاه اصفهان با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند و پرسشنامه های اضطراب اجتماعی، مقیاس عاطفه مثبت و منفی، مقیاس کنترل توجه و پرسشنامه کانون توجه را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. نتایج: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که عاطفه مثبت و منفی با اضطراب اجتماعی رابطه داشتند. همچنین نتایج روشن ساخت که کنترل توجه و توجه متمرکز بر خود، رابطه میان عاطفه مثبت و منفی را میانجی گری می¬کنند. بحث: یافته های مطالعه حاضر، حاکی از این است که کنترل توجه و توجه متمرکز بر خود رابطه میان عوامل خطر( عاطفه مثبت و منفی) و ظهور علائم اضطراب اجتماعی را میانجی گری می کنند. در واقع به نظر می رسد که این فرآیندهای توجهی نقش مهمی را در شروع و ماندگاری علائم اضطراب اجتماعی دارند. بنابراین احتمال می رود، رویکردهای درمانی که دارای مولفه های درمانی مبتنی بر توجه هستند در درمان این اختلال موثر واقع شوند.
سمیرا لطفی ابراهیم رضایی دوگاهه
این مطالعه توصیفی قلدر/ قربانی را بین دانش آموزان آموزان شهرستان ارومیه و نقش آن را در نشانگان روانی ضربه مورد بررسی قرار داد. پرسشنامه تجدید نظر شده قلدر/قربانی الویوس و فهرست نشانگان روانی ضربه برای کودکان(tscc-a) بین 591(325:پسر ، 266:دختر) دانش آموزان 10-14 ساله توزیع شد.آمار توصیفی ، همبستگی پیرسون و کای اسکوئر برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد شیوع رفتار قلدری بین دانش آموزان 4/38% است. بعلاوه دانش آموزان قربانی سطوح بالایی از افسردگی، اضطراب و خشم را در مقایسه با دانش آموزان غیر درگیر گزارش دادند و بین قلدری و نشانگان روانی ضربه رابطه معنی داری یافته نشد.همچنین مقایسه بین دختران و پسران تفاوت معنی داری در رفتار قلدری نشان نداد.
سهیلا امینی زاده بهروز دولتشاهی
هدف از این پژوهش پیش بینی نقش کمال گرایی، سخت رویی و سبک های مقابله در سازگاری زناشویی بود. روش: آزمودنی ها، 308 نفر از زوجین ساکن در شهر سرچشمه در سال 1391 بودند که با تکمیل پرسشنامه کمال گرایی چند بعدی(mps) ، سیاهه سخت رویی کوباسا(rhhi)، پرسشنامه سبک های مقابله(ciss) ، و مقیاس سازگاری زناشویی دونفری(das) در این پژوهش شرکت کردند. نمونه گیری با روش خوشه ای تصادفی انجام گرفت. نتایج: برای تحلیل داده های پژوهش ضریب همبستگی و تحلیلی رگرسیون به کار برده شد. نتایج پژوهش نشان داد که کمال گرایی، سخت رویی، سبک مقابله مسئله مدار، سبک مقابله اجتناب مدار و سبک مقابله هیجان مدار روی هم رفته می توانند 34.9 درصد سازگاری زناشویی مردان را تبیین کنند و در گروه زنان، سخت رویی، سبک مقابله مسئله مدار، سبک مقابله اجتناب مدار و سبک مقابله هیجان مدار می توانند 28.3 درصد سازگاری زناشویی آنان را تبیین کنند. همچنین هر سه مولفه سخت رویی یعنی تعهد، کنترل و چالش و نیز هر سه نوع سبک مقابله یعنی مقابله مسئله مدار، مقابله هیجان مدار و مقابله اجتناب مدار با سازگاری زناشویی رابطه معنادار نشان دادند و رابطه ی معنادار کمال گرایی با سازگاری زناشویی تنها در گروه مردان دیده شد. در این پژوهش مردان سازگاری زناشویی بیشتری نسبت به زنان گزارش دادند. بحث و نتیجه گیری: هرچه افراد ویژگی سخت رویی بالاتری داشته باشند و سبک های مقابله سازگارانه را بیشتر به کار گیرند، میزان سازگاری زناشویی بیشتری را تجربه می کنند.
فهیمه خواجه امینیان سید جلال یونسی
جراحی ماستکتومی یکی از روش هایی که است که به منظور درمان سرطان پستان انجام می گیرد. در جراحی ماستکتومی کل بافت پستان و در مواردی بافت های کناری نیز برداشته می شود و می تواند تاثیرات طولانی مدتی بر فرد و خانواده وی برجای گذارد.هدف از انجام این پژوهش، شناخت تجارب جنسی زنان پس از جراحی ماستکتومی می باشد. به منظور دستیابی به این هدف از رویکرد کیفی و روش فنومنولوژی استفاده شده است. گردآوری اصلاعات به روش مصاحبه عمیق و رو در رو و نیمه سازمان یافته استفاده شده است. تحلیل اطلاعات نیز به روش 7 مرحله ای کلایزی انجام شده است.نتایج این پژوهش نشان داد که زنان تغییر عملکرد جنسی، تمایلات جنسی، هویت جنسی وتصویر بدنی را تجربه نمودند.
ندا مشهدی بهروز دولتشاهی
مقدمه تخمین های سازمان جهانی بهداشت نشان می دهد که بی تردید اختلالات روانی در رتبه بندی بیماری ها جزء ناتوان کننده ترین اختلالات پزشکی هستند. هدف پژوهش تعیین فراوانی اختلالات روانشناختی در بزرگسالان 18 سال به بالا در شهرستان نظرآباد در سال 1393 می باشد. روش پژوهش از نوع توصیفی مقطعی و از تحقیقات همه گیرشناسی می باشد. جامعه مورد مطالعه را کلیه ی افراد 18 سال به بالا در شهرستان نظرآباد تشکیل می دهند. نمونه 711 نفری با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای منظم انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در پژوهش پرسشنامه scl-90 ( چک لیست نشانه های اختلالات روانی) و مصاحبه بالینی می باشد. یافته ها نتایج نشان داد که شیوع اختلالات روانشناختی در این شهرستان 46 درصد می باشد. شایع ترین اختلالات وسواس فکری عملی و جسمانی کردن می باشد. میزان اختلالات در زنان بیشتر از مردان بود و این تفاوت از لحاظ آماری معنادار می باشد. نتیجه گیری نتایج یافته ها نشان می دهد که شیوع اختلال در این شهرستان از میزان بالایی برخوردار است لذا پیشگیری و شناخت اختلالات روانی اهمیت ویژه ای دارد.
ابراهیم سلطانی عظمت بهروز دولتشاهی
زمینه: پژوهش های اخیر بر روی نظریه ذهن نشان می دهند که بیماران با اختلال دوقطبی در طی دوره های مختلف اختلال، دچار نقص در توانایی نظریه ذهن هستند. هدف: هدف این مطالعه بررسی نقص ابعاد شناختی و عاطفی نظریه ذهن در بیماران دوقطبی نوع یک با دوره فروکش می باشد. روش: پژوهش حاضر از نوع مورد شاهدی است. تعداد 30 بیمار دوقطبی و 30 نفر هنجار به شکل هدفمند انتخاب شدند. و از نظر سن و تحصیلات همتاسازی گروهی شدند. سپس آزمون نظریه ذهن شناختی داستاهای تصویری و آزمون نظریه ذهن عاطفی چشمهای بارون کوهن روی آنها اجرا شد. همچنین جهت تاید سلامت روان گروه شاهد آزمون سلامت روان کسلر نیز انجام شد. و در پایان نتایج با استفاده از آزمون تی مستقل تجزیه تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین دو گروه تفاوت معناداری در نمره های نظریه ذهن شناختی ((0/001 =p-value ; 85/4 = t)) ونظریه ذهن عاطفی (0/001 =p-value ; 4/85 = t) وجود دارد. و در زمان صرف شده برای آزمون شناختی(0/001 =p-value ; 34/10 = t) و آزمون عاطفی(0/001 =p-value ; 61/4 = t) هم بین دو گروه تفاوت معنادار وجود دارد. نتیجه: این یافته ها نشان داد که بیماران دوقطبی در دوره فروکش هم در بعد شناختی و هم عاطفی نظریه ذهن از همتایان سالم خود ضعیف تر عمل می کنند. همچنین در سرعت واکنش بیماران با سرعت کمتری در بعد شناختی عمل کردند اما در بعد عاطفی سرعت واکنش بیشتر از گروه هنجار بود. در واقع می توان استنتاج کرد که ضعف در نظریه ذهن شناختی و عاطفی در بیماران دوقطبی با دوره فروکش می تواند به دلیل عدم کارای درست زیربناهای عضوی همچون مناطق مغزی و زیربناهای ذهنی همچون کارکردهای اجرایی باشد.
سکینه چراغی فرهاد ترابی نژاد
: پارکینسون یک بیماری نرولوژیک پیشرونده است، که برروی حرکات غیر گفتاری و جنبه های مختلفی از تولید گفتار اثر گذاشته و باعث بروز نقص در تنفس، آوا سازی، تولید و نوای گفتار می گردد. هدف اصلی این پژوهش طراحی برنامه ای قابل اجرا جهت درمان نوای گفتار بیماران مبتلا به پارکینسون و بررسی تاثیر آن بر وضوح گفتار این بیماران است. روش اجرا: ابتدا پس از مطالعات کتابخانه ای، برنامه درمانی نوای گفتار متناسب با نیاز بیماران مبتلا به پارکینسون طراحی و پس از تعیین روایی محتوایی، اثر آن بر وضوح گفتار سه بیمار مبتلا به پارکینسون، در یک مطالعه موردی در قالب طرح aba چند خط پایه پلکانی مورد بررسی قرار گرفت. سه بیمار به روش غیر تصادفی ساده و در دسترس جهت شرکت در پژوهش انتخاب و طی دوازده جلسه چهل و پنج دقیقه ای تحت درمان نوای گفتار قرار گرفتند. طبق نتایج بدست آمده، برنامه درمانی طراحی شده منجر به افزایش وضوح گفتار هر سه بیمار شده و نتایج درمانی آن به مدت سه الی چهار هفته نسبتا پایدار بوده است.
هانیه الستی بهروز دولتشاهی
چاقی یکی از مهم ترین معضلات، سلامتی است، امروزه تقریباً یک سوم افراد جهان از چاقی و اضافه وزن رنج می برند. چاقی با مشکلات پزشکی شدید و مشکلات عاطفی زیادی همراه است. در کل سه رویکرد عمده ی مبتنی بر شواهد برای درمان چاقی وجود دارد: درمان جراحی، دارو درمانی و رفتاردرمانی اما با توجه به عوارض ناشی از سه درمان ذکر شده دانشمندان درمان شناختی رفتاری را هم، برای درمان چاقی مطرح کردند. هدف اصلی پژوهش تعیین اثربخشی مداخلات شناختی-رفتاری (آی پام) در کاهش وزن افراد با شاخص توده بدنی 30 و بالاتر است.
شیرین فرازمند پروانه محمدخانی
چکیده هدف : این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی طرحواره های ناسازگار اولیه در رابطه ی بین بدرفتاری های عاطفی دوران کودکی و آشفتگی های روانی بعدی در میان دانشجویان انجام گرفته است. روش: نمونه مورد مطالعه 315 نفر از دانشجویان دانشگاه های تهران بوده است که به شیوه نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای مورد پژوهش از پرسشنامه تجارب زندگی (leq)، پرسشنامه کوتاه طرحواره یانگ نسخه 90 آیتمی (ysq-sf-3)، چک لیست نشانگان تروما (tsc-40) استفاده شد. نتایج: یافته های پژوهش با استفاده از روش تحلیل مسیر از طریق spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که رابطه ی بین تجربه مورد بدرفتاری عاطفی قرار گرفتن در دوران کودکی با آشفتگی های روانی بزرگسالی در جمعیت دانشجویان به وسیله ی طرحواره های نقص/ شرم، آسیب پذیری به ضرر و بیماری، ایثار و استحقاق تعدیل می شود. بحث و نتیجه گیری: یافته های بدست آمده از پژوهش حاضر موید آن است که تجربه بدرفتاری عاطفی در دوران کودکی از طریق ایجاد آسیب پذیری شناختی در کودکان مانند شکل گیری طرحواره های ناسازگار اولیه که ساختارهای شناختی انعطاف ناپذیر و افراطی هستند و باعث سوگیری منفی در تفسیر اطلاعات شناختی و هیجانی می شوند، می توانند آشفتگی های روانی در بزرگسالی را پیش بینی کنند.
علی فیضی خواجه مرجان پشت مشهدی
چکیده: هدف مطالعه کنونی سنجش رابطه بین راهبردهای حفظ جفت در زن و شوهر و رضایت زناشویی همسر است. در این مطالعه نقش ارزش جفتی زنان و شوهران در چگونگی استفاده شوهران از راهبردهای حفظ جفت مورد کاوش قرار گرفت و رابطه ارزش جفتی زن و رفتارهای حفظ جفت او نیز بررسی شد.
زینب صالح جونقانی مرجان پشت مشهدی
نقایص شناختی با خطر ژنتیکی بیماری اسکیزوفرنیا مرتبط اند و در خویشاوندان درجه اول غیر مبتلا نیز وجود دارند. این اشخاص عملکرد شناختی ضعیفی در تست های عصب روان شناختی نشان می دهند. بر اساس یافته های این مطالعه خواهر و برادرهای بیماران مبتلابه اختلال اسکیزوفرنیا عملکرد شناختی پایین تری نسبت به گروه کنترل داشتند. این مطالعه پیشنهاد می کند که نقایص شناختی می توانند به عنوان یک اندوفنوتیپ برای اسکیزوفرنیا در نظر گرفته شود.
حمید حسن پور فرشاد بهاری
چکیده مقدمه: هم وابستگی نه تنها شایع ترین اعتیاد بلکه "اساس" چیزی می شودکه همه اعتیادها و وسواسها از آن ناشی می شود.این اعتیاد و وسواس به هر ترتیبی که شکل بگیرد، قصد دارد این باور اشتباه را بیان کند که چیزی در خارج از وجود فرد می تواند او را خشنود و کامل کند. هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین میزان اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (act) بر کاهش هم وابستگی مادران افراد معتاد می باشد. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش شامل 48 نفر از مادران هم وابسته افراد معتاد در شهر تهران است که با نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. سپس با گمارش تصادفی نیمی از آنها (24 نفر) در گروه آزمایشی و نیمی دیگر (24 نفر) در گروه کنترل تخصیص داده شدند. ابزار پژوهش: ابزار این پژوهش عبارت است از: پرسشنامه هم وابستگی (codi). به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس استفاد شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین گروه آزمایش و گروه کنترل در نمره کلی هم وابستگی تفاوت معناداری وجود دارد(p<0/001 f=150/2159 ). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش در مورد تاثیر روان درمانی گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد(act) بر کاهش هم وابستگی مادران افراد معتاد که با پذیرش احساسات و پذیرفتن خود واقعی و بازسازی و تقویت ارزش های کار آمد و تعهد به انجام آنها، هم وابستگی مادران افراد معتاد نسبت به قبل از درمان کاهش چشمگیری نشان داد.
محمد حسن دوازده امامی بهروز دولتشاهی
مقدمه : اختلال کندن پوست یکی از اختلالات طیف وسواس- اجبار در dsm-5 است. خصوصیت اصلی این اختلال را می توان کندن مکرر پوست و تلاش مکرر برای انجام ندادن این رفتار دانست. این اختلال ناراحتی بالینی معنی دار و نقص در حوزه های اجتماعی ، شغلی یا دیگر حوزه های عملکردی مهم را به دنبال دارد. در حوزه سبب شناسی این اختلال استرس و مدل تنظیم هیجان توجه زیادی به خود اختصاص داده اند. در این پژوهش اثربخشی دو مداخله روان شناختی ، یعنی آموزش مدیریت استرس شناختی رفتاری و کاهش استرس مبتنی بر حضور ذهن، بر کاهش شدت علائم جسمی و روانی و بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلال کندن پوست مورد بررسی قرار گرفت. روش : در یک طرح تجربی، تعداد 75 نفر از بیماران مبتلا به اختلال کندن پوست، به روش نمونه گیری داوطلبان? در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی شناختی- رفتاری (25=n) وکاهش استرس مبتنی بر حضور ذهن (25=n) و یک گروه کنترل (درمان معمول) (25=n) گمارده شدند. هر کدام از گروه های آزمایشی 8 جلس? دو ساعته تحت آموزش قرار گرفتند. شرکت کنندگان هر سه گروه قبل از شروع مداخلات، بلافاصله بعد و سه ماه بعد از اتمام مداخلات مقیاس شدت علائم جسمی در اختلال کندن پوست (sps)، مقیاس استرس، اضطراب و افسردگی (dass) ، مقیاس کیفیت زندگی (whoqol- bref) و پرسش نامه های نشانگان مختصر (bsi) و تنظیم شناختی هیجان (cerq) را تکمیل کردند. از مجموع 75 شرکت کننده 59 نفر تا پایان ارزیابی ها در پژوهش باقی ماندند. نتایج با روش تحلیل واریانس برای اندازه گیری های مکرر مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها : در مورد شدت کندن پوست، علائم روانشناختی و کیفیت زندگی، هیجان تفاوت دو گروه آزمایشی و گروه کنترل در پس آزمون، در جهت مورد نظر معنی دار بود و در پیگیری سه ماهه نیز معنی دار باقی ماند. لیکن، تفاوتی میان دو روش روش شناختی- رفتاری و کاهش استرس مبتنی بر حضور ذهن از لحاظ تأثیر بر شاخص های مورد نظر، مشاهده نشد. نتیجه گیری : آموزش مدیریت استرس به روش شناختی- رفتاری و کاهش استرس مبتنی بر حضور ذهن می تواند باعث کاهش شدت علائم اختلال کندن پوست و بهبود فرایند تنظیم هیجان و برخی شاخص های سلامت روان در این بیماران گردد. ارائه این نوع آموزش ها به عنوان بخشی از درمان اختلال کندن پوست توصیه می شود.
صدیقه مومنی مهشید فروغان
گشتالت درمانی. گشتالت درمانی، درمان تجربی است، برای کمک به فرد تا لحظه اکنون را عمیقاً درک کنند و از افکار، احساسات و اعمالش آگاهی یابند. این روش کارهای ناتمام گذشته را به عنوان مسائل عاطفی حل نشده در نظر می گیرد که آگاهی کنونی را سد می کند و با استفاده از مواجهه سازی، مراجع را با تفاوت و تعارضات کلامی و غیرکلامی اش، بین عمل و احساس اش و همچنین تفاوت بین احساساتش آگاه می نماید. که شامل تکنیک های چون فرافکنی، صندلی داغ، صندلی خالی، کارهای ناتمام، فرض مسولیت، واژن سازی، تمرین و آزمایش است این مداخله به مدت ده جلسه برای گروه مداخله برگزار شد. سه ماه به طول انجامید. برای گروه کنترل مداخله ای صورت نگرفت.
سعید اکبری زردخانه عباس پورشهباز
چکیده ندارد.
پرک تارونی پروانه محمدخانی
چکیده ندارد.
مهدی محمدی پروانه محمدخانی
چکیده ندارد.
مهدی امینی بهروز دولتشاهی
چکیده ندارد.
عبدالله امیدی بهروز دولتشاهی
چکیده ندارد.
ناصر یزدانی بهروز دولتشاهی
چکیده ندارد.
مریم مهبودی احمد برجعلی
چکیده ندارد.
فرشید رحیم پناه منوچهر ازخوش
هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش گروهی کنترل خشم با استفاده از رویکرد ایمن سازی در مقابل استرس بر کاهش پرخاشگری دانش آموزان پسر دبیرستانی شهر رشت انجام شد. روش بررسی: این پژوهش تجربی برروی 40 نفر از دانش آموزانی که در آزمون agq نمره بالایی بدست آوردند و علاوه بر این مشاور و ناظم مدرسه پرخاشگری آنها را تایید نموده بودند، از طریق گزینش تصادفی انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه همتا(گروه آزمایش و گروه کنترل) تقسیم شدند. برنامه کنترل خشم به صورت گروهی، طی 8 جلسه به گروه آزمایش ارائه شد و در طی این مدت به گروه کنترل هیچ مداخله ای ارائه نشد. میزان پرخاشگری نمونه های مطالعه، به صورت همزمان و در شرایط یکسان دو بار(قبل از آموزش و پس از آموزش) از طریق پرسشنامه agq ارزیابی شدند. یافته ها: اطلاعات حاصل از پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس جهت تحلیل تفاوت های بین دو گروه تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان دادند که اختلاف معناداری بین میانگین گروه آزمایش و گروه کنترل وجود دارد و پرخاشگری(رفتار پرخاشگرانه، فکر پرخاشگرانه، احساس پرخاشگرانه) گروه کنترل به طور معنا داری کاهش یافته است. نتیجه گیری: یافته ها بیانگر آن است که آموزش کنترل خشم برکاهش پرخاشگری دانش آموزان پسر دبیرستانی موثر است.
مظاهر رضایی پروانه محمدخانی
هدف: در پژوهش حاضر هدف بررسی نقش بینش به عنوان واسطه ی اثربخشی تفسیر انتقال در تغییر شدت افسردگی و علایم همراه در مبتلایان به اختلال افسردگی اساسی بود. روش بررسی: در پژوهش حاضر با استفاده از طرح تک آزمودنی چند خط پایه ای، 20جلسه درمان هفته ای یکبار بر روی 6 بیمار مبتلا به اختلال افسردگی اساسی - که به شیوه غیر تصادفی انتخاب بودند- اجرا گردید. آزمودنی ها با تشخیص روان پزشک مبنی بر ابتلا به اختلال افسردگی اساسی و مصاحبه تشخیصی ساختاریافته برای اطمینان از محرز بودن ملاکهای ورود و خروج پژوهش در طرح پژوهش قرار گرفتند. علاوه بر مصاحبه تشخیصی ساختاریافته، نسخه دوم پرسشنامه افسردگی بک _ برای سنجش شدت افسردگی _ و پرسشنامه مختصر علایم _ برای سنجش علایم همراه _ مورد استفاده قرار گرفت. مقیاس پیشرفت روان درمانی راتگرز برای ارزیابی بینش به کار گرفته شد. داده های تحقیق از طریق تحلیل میزان اثر و نمودارها مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: تحلیل داده ها در 5 آزمودنی از 6 مورد شدت افسردگی و علایم همراه در نیمه دوم درمان کاهش پایدار نشان داد. تغییرات توام شدت افسردگی و علایم همراه با سطح بینش فقط در نیمه دوم درمان قانونمند بود. نتیجه گیری: رابطه ی تغییر بینش با تغییر شدت افسردگی و علایم همراه آن بعد از تفسیر انتقال رابطه یی غیر خطی می باشد.
رحمان بردی اوزونی دوجی اصغر دادخواه
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش گروهی برنامه افزایش مهارت های مقابله ای زوج ها بر کیفیت ارتباط زوج های ناسازگار بود. روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زوج های مراجعه کننده به خانه های سلامت منطقه دو تهران بودند که از این افراد با توجه به ملاک های ورود 12 زوج به صورت تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. از این تعداد 6 زوج به تصادف در گروه آزمایش و 6 زوج به گروه کنترل اختصاص داده شدند. گروه آزمایش 8 جلسه آموزش مهارت های مقابله ای را دریافت کردند در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. ابزار گردآوری داده ها مقیاس سازگاری زناشویی بود. نتایج بدست آمده از تحلیل کوواریانس نشان داد که سازگاری زناشویی گروه آزمایش به طور معناداری (p<0/0001) نسبت به گروه کنترل افزایش یافته است.
رویا امینی بهروز دولتشاهی
ادغام فکر-عمل (taf) پدیده ای روانشناختی است که در آن فرد، افکار وسواسی و عمل ممنوع را از نظر اخلاقی معادل هم می بیند یا می پندارد که افکار وسواسی، احتمال وقوع رویداد نامطلوب را افزایش می دهند (راکمن، 1998؛ راکمن و شفران، 1999، 2003، 2004؛ کلارک، 2004). هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش باور ادغام فکر و عمل در تبیین علائم و نشانه های وسواس، اضطراب و افسردگی در جامعه ی دانشجویی است. این پژوهش در چارچوب طرح های همبستگی قرار می گیرد. جامعه آماری این مطالعه، کلیه ی دانشجویان در حال تحصیل در مقطع کارشناسی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در سال تحصیلی 88-87 است که در گستره ی سنی 18-25 قرار دارند. با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای 205 نفر دانشجو انتخاب شدند. در این پژوهش از چهار ابزار سنجش جهت جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه های ادغام فکر و عمل، وسواسی اجباری مادزلی (moci)، افسردگی بک bdi(ii)، و اضطراب بک bai استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از روش همبستگی و رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. taf، در سطح نمره کلی علاوه بر علائم و نشانه های وسواس (26/0(r= دارای رابطه ی معنی دار با علائم افسردگی (20/0(r= نیز بود. نتایج رگرسیون جهت تعیین سهم هر کدام از مولفه های taf در تبیین واریانس علائم وسواس، افسردگی و اضطراب نشان داد که از بین زیر مقیاسهای باور ادغام فکر و عمل دو زیر مقیاس احتمال رویداد برای خود و اخلاقیات علائم و نشانه های وسواس، (11/0r2=) زیر مقیاس احتمال رویداد برای خود، علائم اضطراب ( 27/0r2=) و دو زیر مقیاس احتمال رویداد برای خود و احتمال رویداد برای دیگران علائم و نشانه های افسردگی را تبیین نمودند ( 46/0r2=). بر اساس نتایج پژوهش می توان استنتاج نمود که باورفراشناختی ادغام فکر و عمل، تنها منحصر به علائم و نشانه های وسواس نیست بلکه در علائم و نشانه های اضطراب و افسردگی هم دیده می شود.
بهروز دولتشاهی
چکیده ندارد.