نام پژوهشگر: مسعود رحیم پور
پخشان حسینی مسعود رحیم پور
پنجاه و دو نفر(32 دختر و 20 پسر) زبان آموز انگلیسی سطوح مقدماتی و پیشرفته آموزشگاه شکوه مهاباد انتخاب شدند. زبان آموزان، دو داستان متفاوت را بر اساس تصاویر کارتونی در شرایط متفاوت (نوشتن داستان به زمان حال ساده همراه با در دست داشتن تصویر کارتونی/ نوشتن داستان به زمان گذشته ساده بدون در دست داشتن تصویر کارتونی) به نگارش درآوردند. آنگاه صحت دستوری، روانی گفتار و پیچیدگی کلام داستانهای نوشته شده محاسبه گردید. اطلاعات جمع آوری شده با به کارگیری روشهای آماری آزمون t مستقل و هم بسته و تحلیل واریانس دو عاملی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهدکه افزایش پیچیدگی فعالیت باعث افزایش روانی گفتار می شود. اما تأثیر مثبت معناداری ناشی از افزایش پیچیدگی فعالیت روی صحت دستوری و پیچیدگی کلام داستانهای نوشته شده مشاهده نمی شود. در انجام فعالیت ها، زبان آموزان سطح پیشرفته نسبت به زبان آموزان سطح مقدماتی نتایج بهتری کسب کردند. نتایج تحلیل واریانس دو عاملی نشان می دهد که تعامل پیچیدگی فعالیت و سطح مهارت زبانی تأثیری روی داستانهای نوشته شده از لحاظ صحت دستوری، روانی گفتار و پیچیدگی کلام ندارد. نتایج حاصل از این تحقیق می تواند درحوزه های تهیه وتدوین مطالب درسی، آموزش زبان و آزمون سازی مورد استفاده قرار گیرد.
رقیه نریمان جهان مسعود رحیم پور
نتایج حاصل از این پژوهش می تواند در حوزه های بررسی تهیه و تدوین مطالب درسی، آموزش زبان، آزمون سازی و ارگان های تربیت معلم مورد استفاده قرار گیرد.
سوما وحدانی مسعود رحیم پور
دانش واژگان دارای تاثیری عمده بر خواندن و درک مطلب در زبان دوم می باشد. از آنجایی که رابطه نزدیکی میان میزان لغات فراگیر و توانایش در فهمیدن متنهای انگلیسی وجود دارد، محققان در جستجوی راههایی بر آمده اند که میزان اکتساب لغات دانش آموزان را بهبود بخشند. با وجود اجماع عمومی میان پژوهشگران که خواندن متنهای گوناگون منبعی مهم برای اکتساب لغات جدید است، اثر بخشی و بهره وری استفاده از مطالعه های گسترده و طولانی مدت در مقایسه با فعالیتهای غنی سازی لغت، به چالش کشیده شده است. بر اساس این استدلال، این تحقیق در صدد است که اثر بخشی خواندن متون بعلاوه انجام فعالیتهای غنی سازی لغت را با خواندن متون بدون انجام فعالیت را بر روی اکتساب لغت فراگیرها، مقایسه نماید. این تحقیق بر این فرضیه استوار است که خواندن متون بعلاوه انجام فعالیتهای غنی سازی لغت، تاثیر بیشتری بر اکتساب لغات جدید دارد. سی دانش آموز زبان انگلیسی در سطح متوسط برای مشارکت در انجام این تحقیق انتخاب و به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه فقط به خواندن متون حاوی لغات جدید پرداخت و گروه دیگر علاوه بر خواندن متون,فعالیتهای غنی سازی لغت را نیز انجام داد.نتایج نشان می دهد,فعالیتهای غنی سازی لغت در مقایسه با خواندن متون حاوی لغات جدید , تاثیر بیشتری بر اکتساب لغات جدید دارد . امید بر آن است که این تحقیق تاثیرات مهمی در تئوری و پژوهش فراگیری زبان دوم داشته باشد.
فاطمه دویران فرهمن فرخی
در دهه های اخیر، گفته می شود که یکی از مهمترین وظایف مدرسان و موسسات زبانهای خارجی شناسایی عواملی است که می تواند به آنها در ایجاد یادگیری لذت بخش و موثر برای زبان آموزان کمک کند. فهم بهتر از طبیعت فردی زبان آموزان، تفاوتهای آنان، و متغیرهای موثر بدون شک در دستیابی به این اهداف موثر خواهد بود. این تحقیق اثرات نگرش و جنسیت بر روی عملکرد زبان آموزان ایرانی را مورد بررسی قرار می دهد. 154 زبان آموز ایرانی، شامل 63 مذکر و 91 مونث، بین 16 تا 32 سال که در حال یادگیری زبان در سطح متوسط به بالا در یک موسسه زبان در شهر زنجان هستند در این تحقیق شرکت کردند. بر اساس نوع نظر آنان به یادگیری زبان که از طریق پرشسنامه نگرش و انگیزه gardner (2004) به دست آمده است، شرکت کنندگان به چهار گروه تقسیم شدند. تاثیر جنسیت بر روی نگرش زبان آموزان مورد بررسی قرار گرفت و نتایج نشان داد که زبان آموزان مونث نگرش مثبت تری به زبان و یادگیری آن در مقایسه با زبان آموزان مذکر دارند. سپس اثر نگرش بر روی عملکرد زبانی زبان آموزان بررسی شد و نتایج نشانگر آن بود که رابطه قابل ملاحظه ای بین نگرش زبان آموزان و عملکرد آنها وجود دارد. در پایان، رابطه احتمالی جنسیت، نگرش، و عملکرد زبان آموزان مورد بررسی قرار گرفت تا رابطه بین عملکرد زبان آموزان مونث با نگرش مثبت و زبان آموزان مذکر با نگرش مثبت و همچنین، رابطه عملکرد زبان آموزان مونث با نگرش منفی و زبان آموزان مذکر با نگرش منفی مورد بررسی قرار گیرد. با توجه به نتایج به دست آمده معلوم شد که رابطه قابل ملاحظه ای بین گروه های ذکر شده وجود ندارد. در پایان این تحقیق بحث ها و نتیجه گیری هایی ارائه شده است.
محسن صفری مسعود رحیم پور
بر پایه مطالعات انجام شده در مورد اثرات فرصت تمهید بر روی قدرت اجرایی نوشتاری و شفاهی زبان آموزان و بر اساس مدل نوشتاری کلوگ (1996)، هدف این تحقیق بررسی تاثیر فرصت تمهید بر روی پیچیدگی کلامی کنش زبانی، روانی کنش زبانی، درستی ساختار نحوی نوشتار توصیفی زبان آموزان ایرانی بود. در این مطالعه 37 زبان آموز مابین سنین 18-24 که به طور تصادفی به دو گروه، فرصت تمهید قبل از اجراء و بعد از اجراء تقسیم شده بودند، شرکت داشتند. از زبان آموزان هر گروه خواسته شد که یک متن توصیفی بنویسند.به اعضای گروه فرصت تمهید قبل از اجراء 10 دقیقه زمان داده شد که عملکرد خود را قبل از اجرای فعلیت اصلی طرح ریزی کنند در حالی که اعضای گروه فرصت تمهید حین اجراء باید بلافاصله شروع به نوشتن می کردند و هر چه قدر می خواستند زمان در اختیار داشتند. داده ها جمع آوری و کد گذاری شد و سپس به وسیله فرایند آماری تست نمونه های مستقل تحلیل گردید. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که فرصت تمهید بر روی پیچیدگی کلامی و درستی ساختار عملکرد زبان آموزان تاثیری نداشت اما اثر مثبتی بر روانی کنش زبانی گروه فرصت تمهید قبل از اجراء داشت. یافته های این تحقیق می تواند کاربردهای آموزشی در زمینه های آموزش زبان، آزمون زبان، تربیت معلم و طراحی برنامه آموزشی داشته باشد.
الهام ذاکری مسعود رحیم پور
چکیده: اخیرا" زبان آموزی فعلیت-محوری توجه بسیاری از پژوهشگران را جلب نموده است و بسیاری از مطالعات در زمینه فعالیت ها انجام می شوند.یکی از موضوعات مهم در ضمینه زبان آموزی فعلیت-محوری تاثیر شرایط انجام فعالیت بر روی کنش زبانی فراگیران زبان دوم است.در این مطالعه تاثیر حضور مدرس بر روی صحت دستوری¸ روانی گفتار و پیچیدگی کلام چهل زبان آموز ایرانی مورد بررسی قرار گرفت.بیست نفر از زبان آموزان در حضور مدرس و بیست نفر از آنان بدون حضور مدرس داستان خود را بیان کردند.داده ها جمع آوری و کدگذاری شد.سپس بوسیله فرآیند آماری تست نمونه های مستقل تحلیل گردید.نتایج تحلیل داده ها نشان داد که حضور مدرس تاثیری بر صحت دستوری و پیچیدگی کلام زبان آموزان نداشت ولی اثر مثبتی بر روانی گفتار آنان داشت.زبان آموزان در حضور مدرس پیچیدگی کلام بهتری داشتند ولی این نتیجه از طریق آماری ثابت نشد.امید است که یافته های این پژوهش در زمینه های آموزش زبان¸ آزمون زبان و تهیه و تدوین مطالب درسی کاربرد داشته باشد.
زینب پاپی فرهمن فرخی
توجه به نکات زبانی از مسایلی است که در حوزه یادگیری زبان دوم بسیار مورد بحث قرار گرفته است. یکی از موارد مهم که مورد توجه قرار گرفته توزیع تکنیک های مختلف توجه موردی و مقطعی به نکات زبانی میباشد. این توزیع تحت تاثیر متغیر های مختلفی از جمله ویژگیهای فراگیران ومدرسین,محیط آموزشی و سطح توانش زبانی فراگیران قرار میگیرد. یکی از ویژگیهای مدرسین که زیاد مورد بررسی قرار نگرفته تجربه مدرس میباشد. بنابراین , این تحقیق به بررسی این موضوع میپردازد که آیا میزان تجربه ی مدرسین تفاوتی در نوع و تعداد تکنیک های توجه موردی و مقطعی به نکات زبانی, در کلاسهای آموزش زبان انگلیسی ایجاد میکند یا خیر. همچنین , در این پژوهش توزیع تکنیکها بین دو سطح مختلف,مقدماتی و پیش متوسط, مورد بررسی قرار گرفته است. شش مدرس(سه مدرس با تجربه و سه مدرس کم تجربه ) در این تحقیق شرکت کردند. سی و شش کلاس ( شش کلاس از هر مدرس) به صورت صوتی ضبط شد و سپس داده ها برگردانده,کدگزاری و در آخر با استفاده از آزمون (chi-square ) و آمار توصیفی تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان دادند که مدرسین کم تجربه در مقایسه با مدرسین با تجربه از تعداد تکنیک های بیشتری برای توجه به نکات زبانی بهره گرفته اند. همچنین در رابطه با سطح توانش زبانی, مشخص شد که هر دو گروه مدرسین در سطح پیش متوسط از تکنیک های بیشتری نسبت به سطح مقدماتی استفاده کرده اند. نتایج همچنین نشان دادند که مدرسین با تجربه از لحاظ نوع تکنیک ها نیز از مدرسین کم تجربه متفاوت بودند. این یافته ها میتواند در امر تربیت مدرسین مورد استفاده قرار گیرد.
راحله هاشمی ناو مسعود رحیم پور
کتب درسی یکی از مهم ترین اجزای آموزش زبان انگلیسی هستند. به همین دلیل تصمیم گیری در انتخاب کتب مناسب از اهمیت زیادی برخوردار است. از طرفی امکان پیش بینی کارآیی احتمالی کتب انتخاب شده وجود ندارد و این بدان معناست که بکارگیری روش های مناسب برای ارزشیابی کتبی که هم اکنون مورد استفاده قرار گرفته اند بسیار حائز اهمیت است. هدف از انجام این پژوهش ازشیابی سه کتب درسی زبان انگلیسی مقطع دبیرستان در ایران از نقطه نظر دبیران زبان انگلیسی بود. به این منظور پرسشنامه ای که دربرگیرنده ی سوالاتی درباره ی قسمت های مختلف این کتب ( لغات، متون، دستور زبان، نکات تلفظ، کاربردهای زبانی) ، ابعاد ظاهری کتب و ابعاد عملی آنها تهیه و تنظیم شد. سپس دبیران انگلیسی شرکت کننده در این تحقیق نظرات خود را درباره ی این کتب از طریق تکمیل پرسشنامه ارائه نمودند. بررسی نتایج این تحقیق حاکی از آن بود که کتب درسی زبان انگلیسی مقطع دبیرستان نتوانسته اند انتظارات دبیران این مقاطع را چه از نظر محتوا و چه از نظر ظاهری و یا ابعاد عملی برآورده کنند. بنابر این لازم است کمیته ی تهیه و تنظیم این کتب در جهت رفع این مشکلات، کتب مذکور را ویرایش نموده و یا آنها را با کتب جدید دیگری جایگزین نمایند.
مریم سردار گاوگانی مسعود رحیم پور
اهمیت آموزش و یادگیری واژه در تمام موقعیت های آموزش زبان حائز اهمیت است.اعتقاد بر این است که آموزش صریح راهبرد واژه میتواند به بهتر شدن تدریس واژه کمک کند.این تحقیق سعی کرده است که تاثیر آموزش صریح راهبرد واژه را بر روی یادگیری واژه در محیط انگلیسی برای اهداف ویژه بررسی کند.به همین منظور 36 دانشجوی رشته ی مکانیک به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم شدند.تدریس گروه آزمایشی بر اساس روش آموزشی پیشنهاد شده برای آموزش صریح راهبرد واژه توسط آومالی و شاموت(1994)بود.موارد تدریس از سری کتاب های انتشارات سمت انتخاب شدند.یادگیری و فراخوانی واژه توسط "مقیاس دانش واژگان" درپس آزمون وپس آزمون معوق بعد از 15 روزامتحان شدند.نتایج نشان میدهد که گروه آزمایشی در هر دو آزمون بهتر از گروه کنترل عمل کرده است.نتیجه میگیریم که آموزش صریح راهبرد واژه تاثیر مثبت بر یادگیری و فرا خوانی واژه دارد.نتایج این تحقیق استفاده ازآموزش صریح واژه را در محیط انگلیسی برای اهداف ویژه توصیه میکند.
اصغر سلیمی امیر غایب مسعود رحیم پور
بسیاری از متخصصین و پژوهشگران حوزه فراگیر زبان دوم بر این باورند که آموزش مبتنی بر ساختار یادگیری زبان دوم را تسهیل می کند . از این رو آموزش مبتنی بر ساختار برای بزرگسالان در بافت خارجی ضروری به نظر می رسد . هدف اصلی این رساله بررسی تاثیر آموزش مبتنی بر ساختار از نوع فشرده و گسترده بر روی کنش نوشتاری و گفتاری فراگیران زبـان انگلیسی از نظـر روانی ، درستی و پیچیدگی می باشد. به همین منظور جمعیت آماری متشکل از 60 نفر با سطح مهارت زمانی متوسط بر اساس عملکردآنها درآزمون مهارت آکسفورد2004 (opt) انتخاب و به صورت تصادفی به 3 گروه مساوی تقسیم گردیدند . گروه اول شامل گروه شاهد و 40 نفر بعدی به 2 گروه آموزشی مبتنی بر ساختار فشرده و گسترده تقسیم شدند و هر 3 گروه به مدت 20 جلسه 2 ساعتی تحت آموزش قرار گرقتند. برای جمع آوری اطلاعات گفتاری و نوشتاری فراگیران از یک فعالیت محور تصویری متناسب معتبر با هدف تحقیق پس آزمون و از 2 نوع فعالیت گرامری از نوع نوشتاری تولیدی در پس آزمون با تاخیر استفاده گردید. . داده های جمع آوری شده نوشتاری و گفتاری با استفاده از مقیاس های اندازه گیری خاص معرفی شده توسط متخصصین حوزه به صورت کمی درآمده و با استفاده از نرم افزارspss نسخه 16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند . برای مقایسه میانگین بین گروهها و درون گروهها از نظر روانی، پیچیدگی و درستی از آزمون t مستقل و anova َیک طرفه استفاده گردید. در بررسی نتیجه تجزیه و تحلیل های آماری تفاوت معنا داری بین عملکرد دو گروه فشرده و گسترده از نظر درستی مشاهده نگردید. اما درستی زبان گفتاری جمعیت آماری گروه فشرده از دو گروه شاهد و گروه آموزش مبتنی بر ساختار گسترده بیشتر بود . در ارتباط با روانی زبان گفتاری ، نتیجه تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که تفاوت آماری معنا داری بین عملکرد دو گروه آزمایش وجود ندارد . ولی گروه آزمایشی از نوع مبتنی بر ساختار گسترده از نظر روانی عملکرد بهتری نسبت به گروه شاهد و آموزش مبتنی بر ساختار از نوع فشرده داشت. در ارتباط با تاثیر آموزش مبتنی بر ساختار از نوع فشرده و گسترده بر روی پیچیدگی زبان گفتاری,نتیجه تجزیه و تحلیل آماری وجود تفاوت معناداری بین 2 گروه مشاهده گردید. و همچنین عملکرد دو گروه از گروه شاهد به مراتب بهتر بود . همچنین نتایج تجزیه و تحلیل بر روی تاثیر آموزش مبتنی بر ساختار از نوع گسترده و فشرده بر روی توانش زبان نوشتاری فراگیران زبان دوم در پس آزمون نشان داد که هیچ تفاوت معنا داری در بین 2 گروه آموزشی از نظر درستی وجود نداشت . اما تجزیه وتحلیل و مقایسه میانگین های درون گروهی نشان داد که که بین عملکرد دو گروه آزمایش و گروه شاهد تفاوت معنا داری وجود دارد. با در نظر گرفتن تاثیر آموزشی مبتنی بر ساختار از نوع فشرده و گسترده بر روی روانی زبان نوشتاری فراگیران زبان دوم نتیجه تجزیه و تحلیل اماری نشان داد که تفاوت معنا داری بین دو گروه آزمایش از نظر عملکرد وجود داشته است و همچنین بین 2 گروه آموزشی مبتنی بر ساختار گسترده و شاهدتفاوت معنا داری از نظر روانی مشاهده گردید . نتیجه تجزیه و تحلیل اموزشی مبتنی بر ساختار بر روی پیچیدگی زبان نوشتاری نشان داد که تفاوت معنا دار خیلی کمی بین 2 گروه فشرده و آزمایش وجود داشت . نتایج کلی حاصله از این تحقیق نشان می دهد که ترکیب 2 نوع آزمایش مبتنی بر ساختار فشرده و گسترده می تواند در تقویت زبان نوشتاری و گفتاری در بافت های درستی و روانی و پیچیدگی موثر بـاشد . نتایج حاصله از این پژوهش می تواند برای مدرسین زبان انگلیسی ، برنامه ریزان مراکز مراکز تربیت معلم ، تهیه و تدوین کنندگان مطالب درسی و نویسندگان کتب درسی و تئوری پردازان حوزه فراگیری زبان دوم مفید و سودمند باشد.
داود امینی مسعود رحیم پور
رساله حاضر کوششی است برای نزدیک نمودن سه حوزه نسبتأ مستقل در مطالعات فراگیری زبان دوم یعنی فراگیری واژگان زبان دوم، آموزش زبان بر مبنای تمرینات فعالیت محور و نیز نقش عوامل عاطفی در یادگیری زبان. در شیوه های غالب فراگیری زبان دوم، یادگیری واژگان عمدتأ بر عهده شخص فراگیر زبان گذارده شده و نقش عوامل شناختی و عاطفی از منظر آموزشی کمتر مورد توجه قرار گرفته است (schmitt, 2008). لکن نظریه آموزش زبان بر مبنای تمرینات فعالیت محور توانسته است چارچوب انعطاف پذیری را به حوزه آموزش زبان دوم معرفی نماید که در آن علاوه بر جنبه های شکلی زبان، عوامل ناشی از تفاوتهای فردی نیز توامأ مورد توجه قرار می گیرد(laufer,2005). فلذا عامل پیوند دهنده سه حوزه فوق الذکر در امر آموزش زبان دوم عبارتست از مفهوم تمرینات فعالیت محور معطوف به شکل. هدف اصلی این پژوهش مطالعه اثر مشارکت هیجانی، انگیزشی و شناختی (بطور جداگانه و توأمان) به هنگام انجام تمرینات فعالیت محور معطوف به شکل در ارتقاء میزان اثرگذاری این تمرینات بر یادگیری غیرعامدانه واژگان زبان دوم است. فرض کلی این است که مشارکت شناختی، هیجانی و انگیزشی فراگیران زبان در طی مراحل مختلف اجرای تمرین فعالیت محور در ارتقاء یادگیری واژگان زبان دوم موثر است. در این تحقیق نیمه تجربی مبتنی بر طرح پیش آزمون و پس آزمون، 131 نفر دانشجوی کارشناسی زبان انگلیسی در 5 گروه جداگانه در تحقیق شرکت داده شدند. تمرین فعالیت محور اصلی عبارت بود از تمرین شنیداری-خواندن که در آن واژگان دشوار به زبان اول تاویل شده بودند. هر یک از سه نوع مشارکت شناختی، انگیزشی و هیجانی در انجام تمرین فعالیت محور مزبور در قالب فعالیت های پیش تمرین در سه گروه تحقیق به طرح آموزشی اضافه شدند. بعلاوه گروه چهارم از فراگیران، ترکیبی از هر سه نوع مشارکت شناختی، انگیزشی و هیجانی را توامأ دریافت نمود. آزمون های سنجش دانش تولیدی و دریافتی واژگان هدف در دو مرحله، بلافاصله پس از تیمار و دو هفته پس از آن، بدون اطلاع قبلی برگزار گردید. هدف از این آزمون ها اندازه گیری میزان یادگیری و به خاطرسپاری واژگان هدف در کوتاه مدت و بلند مدت بوده است. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس چندگانه (mancova) حاکی از آن بود که مشارکت شناختی، انگیزشی و هیجانی در کوتاه مدت موجب ارتقاء میزان یادگیری و به خاطر سپاری واژگان هدف گردید. لیکن این اثر در دراز مدت مشمول فرسایش گردید بطوریکه در آزمون موخر اثر معنادار آنها مشهود نبود. همچنین تفاوت معنی داری بین سه نوع مشارکت ذهنی از لحاظ تأثیرگذاری آنها بر ارتقاء فراگیری واژگان زبان دوم مشاهده نشد. اما ترکیب این سه نوع مشارکت موجب گردید که نه تنها در کوتاه مدت، بلکه در بلند مدت، یادگیری و بخاطرسپاری واژگان بطور معنی داری بهبود یابد. اثرگذاری هیجان مثبت، ترفندهای انگیزشی و فعال نمودن دانش طرح واره ای بر ارتقاء یادگیری واژگان زبان دوم، شواهد روشنی بر نظریه هائی است که بر نقش حیاتی عوامل هیجانی (bown & white, 2010;fredrickson, 1998, 2001)، عوامل انگیزشی (manolopoulou-sergi, 2004, dornyei, 2010) و شناختی (ajideh, (2006; pulido, 2004, 2007; rahimpour, 2010) در پردازش اطلاعات و تسهیل فرایند یادگیری تأکید می نمایند. بعلاوه اثرگذاری مضاعف مشارکت توامان شناختی، هیجانی و انگیزشی در راستای نظریات روانشناسی شناختی می باشد که بر تعامل و کارکرد بهم گره خورده شناخت، هیجان و انگیزش تآکید می نمایند (dai & sternberg, 2004). همچنین یافته های تحقیق حاضر شواهدی بر میزان اثرگذاری "حالت flow " (egbert, 2003) در فراگیری زبان دوم ارائه می دهد. یافته های این پژوهش متضمن نکات مهمی برای تدوین کنندگان مطالب و برنامه های آموزش زبان، متخصصین آموزش زبان، مدرسین و متصدیان تربیت مدرس زبان دوم است. اولأ لازم است نقش حالات هیجانی فراگیر به هنگام شرکت در فعالیت های آموزشی مورد توجه برنامه ریزان و مدرسان زبان دوم قرار گیرد که این هدف بویژه در حوزه call (آموزش زبان به کمک رایانه) به مدد ابزارهای چندرسانه ای به آسانی قابل حصول است. ثانیأ حوزه آموزش زبان دوم بر مبنای تمرینات فعالیت محور به شدت نیازمند لحاظ نمودن یک عنصر انگیزشی در برنامه خود است. ماهیت پویای انگیزش در فراگیری زبان دوم ایجاب می کند که نگرشی ریزتر به مقوله انگیزش بر پایه مختصات محیط آموزشی برای شکل دهی انگیزش مرتبط با تمرینات فعالیت محور تعریف گردد. ثالثأ لازم است متصدیان امر آموزش زبان در سطح بالا، برنامه ریزان آموزشی و متخصصین تربیت معلم زبان دوم به امر ایجاد تلفیقی موزون از مشارکت شناختی، هیجانی و انگیزشی و نقش آن در اثرگذاری تمرینات فعالیت محور عنایتی ویژه داشته باشند. بالاخره اینکه اثرگذاری پیش تمرینات مبتنی بر انگیزش و هیجان می تواند گشایشی در مباحثه دیرینه بر سر اثر نسبی خواندن و شنیدن گسترده و فشرده در توسعه واژگان زبان دوم فراهم آورد.
مسعود یعقوبی نوتاش مسعود رحیم پور
چکیده ندارد.
معصومه مقصودپور مسعود رحیم پور
چکیده ندارد.
گلاویژ معروف پور مسعود رحیم پور
چکیده ندارد.
مظاهر مرامی حجی کندی مسعود رحیم پور
چکیده ندارد.
مریم میرابی فرهمن فرخی
این پژوهش به بررسی تاثیر برجسته سازی داده و تولید زبانی اجباری و همچنین ترکیبی از این دو تکنیک بر میزان هوشیاری ساختار گذشته استمراری مجهول زبان انگلیسی در متن توسط یادگیرنده های زبان دوم می پردازد. هدف از این پژوهش مقایسه تاثیر برانگیختگی هوشیاری این تکنیک ها با یکدیگر و به ویژه بررسی این موضوع هست که آیا برجسته سازی داده به تنهایی می تواند تاثیر رضایت بخشی در برانگیختگی هوشیاری یادگیرنده داشته باشد یا تکنیک های تکمیلی دیگری مورد نیاز است.بدین منظور 44 یادگیرنده زبان انگلیسی از سه کلاس سطح متوسط آ موزشگاه زبان انگلیسی در این پژوهش شرکت کردند. بعد از گرفتن امتحان اولیه و کسب اطمینان از عدم آشنایی یادگیرنده ها با ساختار انتخابی، هر کدام از کلاس ها به طور تصادفی به عنوان یک گروه آزمایش در نظر گرفته شد و در هر گروه یکی از تکنیک های مد نظر جهت برانگیختگی هوشیاری یادگیرنده ها نسبت به ساختار انتخابی در تعدادی متن به مدت دو هفته به کار گرفته شد. نمره هوشیاری یادگیرنده ها براساس شمارش تعداد دفعاتی بود که یادگیرنده زیر ساختار انتخابی خط کشیده بود. نتایج ازمون تحلیل واریانس و همین طور آزمون پس از تجربه نشان داد که تنها بین دو گروه تولید زبانی اجباری و ترکیبی از برجسته سازی داده و تولید زبانی اجباری تفاوت معناداری وجود دارد، در حالی که دو تکنیک برجسته سازی داده و تولید زبانی اجباری هر کدام به تنهایی به طور تقریبی به یک میزان سبب برانگیختگی هوشیاری در یادگیرنده ها شدند. علاوه بر این استفاده از برجسته سازی داده، به تنهایی یا در ترکیب با تولید زبانی اجباری منجر به تفاوت معناداری در این زمینه نشد. نتایج بدست آمده برجسته سازی داده را به عنوان ابزار سودمندی در برانگیختگی هوشیاری یادگیرنده نسبت به ساختارهای موجود در متن معرفی می کند، در حالی که پژوهش های بیشتری جهت بررسی نقش برانگیختگی هوشیاری تولید زبانی اجباری و همین طور استفاده از دیگر تکنیک های تکمیلی در کنار برجسته سازی داده لازم به نظر می رسد. در پایان نتایج به دست آمده از این پژوهش می تواند در تهیه مواد آموزشی مفید و مناسب در آموزش دستور زبان دوم مورد استفاده قرار گیرد.
محمد حسین یوسفی مسعود رحیم پور
اخیرا یک سری تحقیقات دامنه داری در زمینه ی تاثیرات پیچیدگی فعلیت محور(task complexity) بر روی تولید کلامی در قالب "صحت"ء "روانی" و "پیچیدگی" گفتار صورت گرفته است. هر چند تاثیرات "پیچیدگی فعلیت محور" برتعامل کلامی و "واکنش فراگیربه بازخورد تصحیح گر"(learner uptake) به ندرت مورد تحقیق قرار گرفته است. به منظور بررسی تاثیرات فعلیت محور بر روی واکنش فراگیر به بازخورد تصحیح گر 38زبان آموز مذکر در سطح متوسط به پایین در موسسه ی زبانکده ی ملی ایران میاندوآب و 22زبان آموز مذکر از موسسه ی جهاد دانشگاهی ارومیه که همگی این 60 نفر از نظر مهارت کلامی انگلیسی در یک سطح بودند به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول فعلیت محور ساده و گروه دوم پیچیده را اجرا کردند. مراحل جمع آوری داده ضبط صوتی شد. با توجه به مستقل بودن دو گروه از آزمون مستقل تی استفاده شد. نتایج تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که شرکت کنندگان در گروه پیچیده واکنش های بیشتری به باز خورد فراگیر (هم از نظر میزان و هم موفقیت ) نشان دادند. این میزان بالای uptake را میتوان به ضرورت های عوامل شناختی فعلیت محور پیچیده نسبت داد که عوامل شناختی و ظرفیت حافظه و میزان توجه را بر روی توانایی های ذهنی فراگیران تحمیل می کند. مطالعه ی حاضر استدلال می کند که پیچیدگی فعلیت محور یکی از پیش بینی کننده های uptake می باشد. علاوه بر این تحقیق حاضر نتاج آموزشی برای فراگیری زبان دوم و تهیه و تنظیم مطالب درسی دارد.
فائزه مهرنگ مسعود رحیم پور
تحقیق حاضر بر آن است تا تأثیر زمان برنامه ریزی را بر روی کنش شفاهیِ زبان آموزانِ انگلیسی و به هنگام اجرای فعّالیّت هایِ با ساختار و بدون ساختار، بررسی کند. در این راستا، کنش شفاهیِ زبان اموزان از سه بُعد صحّت، روانی و پیچیدگی، مورد بررسی قرار می گیرد. شصت و چهار زبان آموز انگلیسی، در سطحی بالاتر از متوسّط ( 37 دختر و 27 پسر )، که در گروه سنّی 50-14 سال قرار داشتند، به صورت اتّفاقی انتخاب و به دو گروهِ : الف) با برنامه ریزی قبل از اجرای فعّالیّت و ب) بدون برنامه ریزی قبل از اجرای فعّالیّت، تقسیم شدند؛ آن گاه هر زبان آموز دو داستان ( باساختار و بدون ساختار ) را بر اساس نقّاشی های کارتونی تعریف کردند. گروه اوّل قبل از اجرای فعّالیّت به مدّت 5 دقیقه عملکرد و پاسخ خود را برنامه ریزی کرده، در صورت نیاز، یادداشت برداری کردند، امّا گروه دوم 30 ثانیه بعد از دریافت فعّالیّت به بازگویی داستان آغاز نمودند. داده ها (data) ضبط و سپس از روی نوار پیاده شدند؛ آن گاه صحّت، روانی و پیچیدگیِ گفتار زبان آموزان، محاسبه گردید؛ سپس داده های خام وارد spss شده، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در این تجزیه و تحلیل، روش های آماری آزمون t مستقلّ و هم بسته و تحلیل واریانس دو عاملی، مورد استفاده قرار گرفته است. نتایج حاصل از این بررسی نشان می دهد که زمان برنامه ریزی هیچ تأثیری بر روی صحّت و روانی گفتار ندارد؛ در حالی که همین عامل موجب افزایش پیچیدگی گفتار زبان آموزان به هنگام اجرای فعّالیّت بدون ساختار می گردد. از سوی دیگر، ساختار فعّلیّت هیچ تأثیری بر روی صحّت و پیچیدگی نمی گذارد؛ در حالی که وقتی زبان آموزان فعّالیّت های باساختار را لحاظ می کنند، باعث افزایش روانی گفتار می شود.
داود امینی مسعود رحیم پور
the hypothesis is that recent and frequent exposure to lexical items leads to a more fluent production of speech in terms of rate of speech. to test the hypothesis , a one- way anova experimental design was carried out. 24 senior student of efl participated in a one-way interview test. data analyses revealed that those who were exposed frequently to the lexical items over a week prior to interview , demonstrated higher scores of speech rate. however single, recent exposure to lexical items did not have any significant effect on the fluency of speakers