نام پژوهشگر: مرضیه ثاقب جو
ابراهیم فولادین محمد اسماعیل افضل پور
مقایسه تراکم و محتوای مواد معدنی استخوان معلولین ورزشکار و غیر ورزشکار شهر مشهد نگارش: ابراهیم فولادین طرقی مقدمه فقر حرکتی یکی از عوامل اساسی است که موجب ایجاد پوکی استخوان در معلولین و افراد میانسال می- شود. هدف هدف تحقیق حاضر مقایسه تراکم و محتوای مواد معدنی استخوان ران و مهره های کمر معلولین شناگر و والیبال نشسته با معلولین غیر ورزشکار می باشد. روش شناسی تعداد 10 معلول شناگر، 10 معلول والیبال نشسته با 7 سال سابقه حضور در تیم های باشگاهی و ملی ایران و تعداد 10 معلول غیر ورزشکار انتخاب و تراکم و محتوای مواد معدنی استخوان ران و مهره های کمر آنها با استفاده از روش dexa اندازه گیری شد. برای مقایسه گروه ها از روش آماری آنالیز یک راهه استفاده شد و سطح معنی داری 05/0p< منظور گردید. یافته ها نتایج نشان داد که تراکم مواد معدنی استخوان ران و مهره های کمر معلولین والیبال نشسته از معلولین شناگر به ترتیب با (003/0>p و 001/0p<) و غیرورزشکار به ترتیب با (004/0>p و 001/0p<) و محتوای مواد معدنی استخوان ران و مهره های کمر آنها نیز از معلولین شناگر به ترتیب با ( 004/0p< و 002/0p< ) و غیرورزشکار به ترتیب با (002/0p< و 001/0p<) بیشتر است. از طرف دیگر، هم تراکم و هم محتوای مواد معدنی استخوان ران به ترتیب با (001/0p< و003/0p<) و مهره های کمر به ترتیب با (001/0p< و 001/0p<) معلولین شناگر از معلولین غیر ورزشکار بالاتر بود. نتیجه گیری در کل می توان گفت پرداختن به ورزش در شرایط معلولیت، پوکی استخوان را کنترل کرده و این مزیت در ورزشکاران رشته والیبال از معلولین شناگر مشهودتر می باشد. کلید واژه: متابولیسم استخوان، معلولیت، ورزش.
محمد علی رستمی مرضیه ثاقب جو
مقدمه: چاقی یک بیماری است که به وسیله فعل و انفعال بین عوامل ژنتیکی و محیطی ایجاد می شود. گرلین یک پپتید ترشح شده از معده است و نقش مهمی در تعادل انرژی، چاقی و رفتار دریافت غذا ایفا می کند. این هورمون به عنوان تحریک کننده اشتها و اکتساب وزن عمل می کند. هدف این پژوهش بررسی پاسخ حاد گرلین تام پلاسما به یک جلسه تمرین مقاومتی دایره ای با شدت80 درصد یک تکرار بیشینه در دو حالت ناشتایی و تغذیه پرکربوهیدرات در مردان جوان سالم بود. مواد و روش ها: 40 دانشجوی پسر با میانگین سن 26/0±19/22 سال و نمایه ی توده ی بدنی33/0± 02/21 کیلوگرم بر متر مربع به طور تصادفی به دو گروه تجربی و دو گروه شاهد تقسیم شدند و سطوح گرلین تام، هورمون رشد، گلوکز، کورتیزول و انسولین پلاسمای آزمودنی ها قبل و بلافاصله بعد از تمرین اندازه گیری شد. یافته ها: نتایج حاصل از آزمون آنالیز واریانس دو سویه نشان داد یک جلسه تمرین مقاومتی با شدت?? درصد یک تکرار بیشینه در حالت تغذیه پرکربوهیدرات و ناشتایی اثر معنی داری بر سطوح گرلین تام، کورتیزول، انسولین و gh پلاسما نداشت (05/0p>) و گلوکز متعاقب تمرین در هر دو حالت ناشتایی و تغذیه پرکربوهیدرات افزایش معناداری نشان داد (05/0p<). نتیجه گیری: به نظر می رسد افزایش گلوکز پلاسما در اثر افزایش روند فرآیند گلیکوژنولیز کبد منجر به اعمال اثر مهاری گلوکز بر گرلین و عدم افزایش معنی دار گرلین شده است؛ هرچند ممکن است زیر گروه های گرلین تام تغییر نموده باشند.
شیلا نایبی فر محمد اسماعیل افضل پور
هدف از این تحقیق بررسی تاثیر تمرین هوازی و مقاومتی بر شاخص های التهاب عروقی در زنان دارای اضافه وزن است. تحقیق حاضر از نوع آزمایشی می باشد. بدین منظور 38 زن دارای اضافه وزن غیر فعال سالم در دامنه سنی 25-45 سال به طور داوطلبانه در طرح شرکت کردند و در سه گروه کنترل(10= n)، هوازی (14 = n) و مقاومتی(14= n) تقسیم شدند. متغیرهای وابسته تحقیق با روش های استاندارد و ابزارهای دقیق آزمایشگاهی اندازه گیری شدند. برای بررسی فرضیه های تحقیق و استخراج نتایج، از آزمون anova و آزمون تعقیبی توکی در سطح 5 0/0 p? بهره برداری گردید. نتایج تحقیق نشان داد که شاخص درصد چربی بدن(pbf) بعد از 8 هفته تمرین در هر دو گروه تمرینی هوازی(05/0p=) و مقاومتی(009/0p=) نسبت به گروه کنترل کاهش معنادار پیدا کردند، در حالیکه مولکول محلول چسبان بین سلولی(sicam-1) و نیمرخ چربی تغییر معناداری نداشتند. از سوی دیگر، شاخص پروتئین واکنش دهندهc یا (crp) در گروه مقاومتی نسبت به گروه کنترل کاهش معنادار(01/0p=)، اما در گروه هوازی پس از 8 هفته تمرین کاهش غیر معنادار پیدا کرد. بعلاوه، مشخص گردید شاخص حداکثر اکسیژن مصرفی هر دو گروه هوازی(001/0p??) و مقاومتی(001/0p=) پس از 8 هفته تمرینات نسبت به گروه کنترل به طور معنادار افزایش یافته است. بر اساس نتایج تحقیق می توان اظهار کرد که هم تمرینات هوازی و هم تمرینات مقاومتی به اجرا درآمده باعث بهبود ترکیب بدنی زنان دارای اضافه وزن شدند، و علیرغم اینکه هیچکدام بر sicam-1 تاثیر معنی داری نداشتند، فقط تمرینات مقاومتی اثر کاهشی بر crp (به عنوان یک شاخص التهابی) داشتند. نتیجه کلی آن که تمرینات مقاومتی با شدت متوسط، منجر به بهبود نسبی شاخص های التهابی، بدون تاثیر بر مولکول چسبان بین سلولی در زنان دارای اضافه وزن می شوند. واژه های کلیدی: تمرین هوازی، تمرین مقاومتی، شاخص های التهاب عروقی.
علیرضا نصیرزاده سعید ایل بیگی
هدف از این پژوهش بررسی سازگاری های به وجود آمده بروی شاخص های معماری عضلانی ضخامت عضله، زاویه پنیت و طول فاسیکل در نقاط مختلف عضلات دو سر بازویی و سه سر بازویی دست برتر بازیکنان تنیس روی میز مرد می باشد. پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای و داده های آن به صورت میدانی جمع آوری شده است. نمونه ی تحقیق شامل دو گروه از بازیکنان حرفه ای تنیس روی میز جوان (t1، تعداد= 16 نفر، سن= 2±20 سال، قد= 5± 176 سانتی متر، وزن= 2± 66 کیلوگرم) و بزرگسال (t2، تعداد= 13 نفر، سن= 5± 49 سال، قد= 6± 173 سانتی متر، وزن= 7± 72 کیلوگرم) می باشد که در طول 2 سال گذشته به طور منظم در تمرینات حضور داشته اند. از جهت مقایسه گروه c1 (افراد غیر فعال جوان، تعداد= 10 نفر، سن= 2± 22 سال، قد= 4± 174 سانتی متر، وزن= 3± 68 کیلوگرم) برای گروه t1و گروه c2 (افراد غیر فعال بزرگسال، تعداد= 9 نفر، سن= 6± 50 سال، قد= 5± 172 سانتی متر، وزن= 7± 74 کیلوگرم) برای گروه t2 در نظر گرفته شد، که از نظر فاکتورهای سن، قد، وزن و طول اندام بین این دو جفت گروه ها تفاوت معنی داری وجود نداشت. ضخامت عضلانی در نقاط 50، 60 و 70 درصدی طول بازوی عضلات دو سر و سه سر بازویی و زاویه پنیت و طول فاسیکل تنها در عضله سه سر بازویی با استفاده از تصاویر اولتراسونوگرافی نوع b اندازه گیری و برآورد شد. تمامی تصاویر هنگام صبح، قبل از انجام فعالیت عضلانی و با شرایطی یکسان برای تمامی آزمودنی ها گرفته شد. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آزمون کولموگروف اسمیرنف، تی استیودنت و ضریب همبستگی پیرسون) استفاده و سطح معنی داری 05/0 در نظر گرفته شده است. بر اساس نتایج بازیکنان تنیس روی میز در مقایسه با گروه های افراد غیر فعال از نظر شاخص ضخامت عضلانی عضله دو سر بازویی در نقاط 50% و 60% طول بازو برتری معنی داری داشتند، اما این شاخص در نقطه 70% بین جفت گروه ها تفاوت معنی داری نداشت. همچنین شاخص های معماری عضلانی: ضخامت عضلانی، زاویه پنیت و طول فاسیکل در تمامی نقاط 50% ، 60% و 70% در عضله سه سر بازویی گروه های بازیکنان، بطور معنی داری بیشتر از گروه های افراد غیر فعال در نظر گرفته شده برای آن ها بود. از نظر ارتباط بین سابقه تمرینی و شاخص های معماری عضلانی، در گروه t1 بین سابقه ی تمرینی با شاخص های زاویه پنیت در نقطه ی70% عضله سه سر بازویی (525/0r = ) و طول فاسیکل در نقطه ی70% عضله سه سر بازویی (645/0r = ) و همچنین در گروه t2 بین سابقه تمرینی با طول فاسیکل در نقطه ی70% عضله سه سر بازویی (573/0r = ) ارتباط معنی داری وجود داشت. سازگاری غیر یکنواخت ضخامت عضلانی در نقاط مختلف عضله دو سر بازویی، مهم ترین یافته ی این مطالعه می باشد. همچنین یافته های پژوهش نشان دهنده تأثیر غیرمشابه تمرینات تنیس روی میز بر ضخامت عضلانی عضلات دو سر بازویی (دوکی شکل) و سه سر بازویی (بالی شکل) می باشد و به نظر می رسد به دلیل نیاز بازیکنان به اجرای حرکات با سرعت بالا افزایش طول فاسیکل در عضله سه سر بازویی به وجود آمده باشد. در حالت کلی ورزشکاران در هر دو گروه از طرفی تمایل به افزایش قدرت (همبستگی مثبت بین زاویه پنیت و سابقه ی تمرینی) و از طرف دیگر با توجه به رابطه ی سرعت- نیرو تمایل به افزایش سرعت (همبستگی مثبت بین طول فاسیکل و سابقه تمرینی) داشته باشند، اما با توجه به اینکه همبستگی بین سابقه تمرینی و شاخص ضخامت عضلانی در جهت منفی می باشد، به نظر می رسد تمایل به افزایش سرعت در انجام حرکات در هر دو گروه بازیکنان تنیس روی میز t1 و t2 نتیجه گیری بهتر و منطقی تری باشد.
زهره دادی مرضیه ثاقب جو
چکیده تحقیق پاسخ سطوح استراحتی crp و il-6 پلاسمایی به یک وهله فعالیت صبحگاهی و عصرگاهی در زنان جوان سالم به وسیله ی : زهره دادی خلیران چکیده مقدمه: پروتئین واکنشی c و اینترلوکین6 دو شاخص التهابی هستند و افزایش سطوح پلاسمایی آنها مهم ترین عوامل پیشگوی خطر بیماری قلبی -عروقی به شمار می روند. سطوح پلاسماییcrp و il-6 تحت تاثیر عوامل مختلف مانند چاقی، دیابت و بیماری های قلبی- عروقی قرار می گیرد. برخی مطالعات پاسخ سطوح crp و il-6 پلاسما را به شدت های متفاوت تمرین نشان داده اند، اما اثر زمان فعالیت بر این متغیرها نامشخص است، بنابراین هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر انجام فعالیت حاد در اوقات متفاوت شبانه روز (صبح و عصر) بر سطوح پلاسماییcrp و il-6 بود. مواد و روش ها: 44 دانشجوی دختر تربیت بدنی (میانگین سن 24/1±59/21 سال، نمایه ی توده بدنی 74/2±11/21 کیلوگرم بر متر مربع) به صورت تصادفی به دو گروه تجربی و دو گروه شاهد تقسیم شدند. گروه های تجربی آزمون بیشینه بروس روی تردمیل را متعاقب 12 ساعت ناشتایی در ساعت 8 صبح و 6 بعد از ظهر انجام دادند. نمونه خون قبل و بلافاصله بعد از تمرین از ورید بازویی آزمودنی ها جمع آوری شد. داده ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس دوسویه با سطح معنی داری 05/0?p تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج آنالیز واریانس دوسویه نشان داد، انجام فعالیت بدنی عصرگاهی، کاهش معنی داری در سطح crp ایجاد نمود (008/0=p) و از سوی دیگر کاهش معنی داری در سطحil-6 پس از انجام فعالیت در دو نوبت صبح وعصر مشاهده شد (05/0 ?p). همپنین ارتباطی بین تغییرات سطوح crp و il-6 پلاسما در دو نوبت صبح و عصر دیده نشد. بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد انجام تمرین به خصوص تمرینات شدید در وهله عصر کم خطرتر بوده و ایمنی بیشتری فراهم می کند. واژه های کلیدی: فعالیت بدنی صبحگاهی، فعالیت بدنی عصرگاهی، آزمون بیشینه بروس
سمیه دستی گردی مرضیه ثاقب جو
چکیده عنوان پایان نامه تأثیر تمرینات مقاومتی و هوازی بر سطوح استراحتی ویسفاتین و لیپیدهای پلاسما در زنان دارای اضافه وزن نام دانشجو سمیه دستی گردی هدف از این تحقیق بررسی تأثیر تمرینات هوازی و مقاومتی بر سطوح استراحتی ویسفاتین و لیپیدهای پلاسما در زنان دارای اضافه وزن است. تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی می باشد. 38 زن داوطلب دارای اضافه وزن (میانگین سن 70/5 ±48/38 سال، نمایه توده بدنی 65/3 ±82/28 کیلوگرم بر متر مربع، درصد چربی 39/3 ± 34/36 درصد و نسبت دور کمر به دور لگن 04/0 ± 85/0 ) به طور تصادفی در3 گروه قرار گرفتند.14 آزمودنی در گروه تمرین هوازی (50 دقیقه در روز، 85-80 درصد ضربان قلب ذخیره، 4 روز در هفته)، 14 آزمودنی در گروه تمرین مقاومتی ( 50 دقیقه در روز، 70-60 درصد یک تکرار بیشینه، 4 روز در هفته) و 10 آزمودنی نیز در گروه کنترل قرار گرفتند. نمونه های خون آزمودنی ها در حالت ناشتا جمع آوری و به منظور بررسی تغییرات سطوح پلاسمایی ویسفاتین، لیپیدها (tg، tc، ldl و hdl)، انسولین و گلوکز در قبل و پس از 2 ماه تمرین مورد استفاده قرار گرفت. برای بررسی فرض تحقیق و استخراج نتایج، از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی lsd در سطح 05/0< p استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد، سطوح پلاسمایی ویسفاتین و انسولین در گروه تمرین مقاومتی در مقایسه با دو گروه دیگر به طور معنی داری کاهش یافت (05/0 >p)؛ همچنین bmi، whr و درصد چربی نیز در گروه های تجربی به طور معنی داری کاهش یافت (001/0 > p). بر اساس نتایج تحقیق حاضر می توان اظهار کرد که کاهش پلاسمایی ویسفاتین که در اثر تمرین مقاومتی ایجاد می شود، احتمالاً ناشی از کاهش وزن و تغییرات ایجاد شده در ترکیب بدن زنان دارای اضافه وزن می باشد. واژه های کلیدی: تمرین مقاومتی، تمرین هوازی، ویسفاتین، لیپیدهای پلاسما، زنان دارای اضافه وزن. چکیده عنوان پایان نامه تأثیر تمرینات مقاومتی و هوازی بر سطوح استراحتی ویسفاتین و لیپیدهای پلاسما در زنان دارای اضافه وزن نام دانشجو سمیه دستی گردی هدف از این تحقیق بررسی تأثیر تمرینات هوازی و مقاومتی بر سطوح استراحتی ویسفاتین و لیپیدهای پلاسما در زنان دارای اضافه وزن است. تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی می باشد. 38 زن داوطلب دارای اضافه وزن (میانگین سن 70/5 ±48/38 سال، نمایه توده بدنی 65/3 ±82/28 کیلوگرم بر متر مربع، درصد چربی 39/3 ± 34/36 درصد و نسبت دور کمر به دور لگن 04/0 ± 85/0 ) به طور تصادفی در3 گروه قرار گرفتند.14 آزمودنی در گروه تمرین هوازی (50 دقیقه در روز، 85-80 درصد ضربان قلب ذخیره، 4 روز در هفته)، 14 آزمودنی در گروه تمرین مقاومتی ( 50 دقیقه در روز، 70-60 درصد یک تکرار بیشینه، 4 روز در هفته) و 10 آزمودنی نیز در گروه کنترل قرار گرفتند. نمونه های خون آزمودنی ها در حالت ناشتا جمع آوری و به منظور بررسی تغییرات سطوح پلاسمایی ویسفاتین، لیپیدها (tg، tc، ldl و hdl)، انسولین و گلوکز در قبل و پس از 2 ماه تمرین مورد استفاده قرار گرفت. برای بررسی فرض تحقیق و استخراج نتایج، از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی lsd در سطح 05/0< p استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد، سطوح پلاسمایی ویسفاتین و انسولین در گروه تمرین مقاومتی در مقایسه با دو گروه دیگر به طور معنی داری کاهش یافت (05/0 >p)؛ همچنین bmi، whr و درصد چربی نیز در گروه های تجربی به طور معنی داری کاهش یافت (001/0 > p). بر اساس نتایج تحقیق حاضر می توان اظهار کرد که کاهش پلاسمایی ویسفاتین که در اثر تمرین مقاومتی ایجاد می شود، احتمالاً ناشی از کاهش وزن و تغییرات ایجاد شده در ترکیب بدن زنان دارای اضافه وزن می باشد. واژه های کلیدی: تمرین مقاومتی، تمرین هوازی، ویسفاتین، لیپیدهای پلاسما، زنان دارای اضافه وزن.
نفیسه رستگار مرضیه ثاقب جو
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین ارگونومی تجهیزات آموزشی با شاخص های آنتروپومتری و ناهنجاری های بالاتنه در دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی شهر مشهد انجام شد. به همین منظور از 14225 نفر جامعه آماری، 375 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند و به روش توصیفی- همبستگی مورد مطالعه قرار گرفتند. برخی اندازه های آنتروپومتری آزمودنی ها شامل ارتفاع رکبی، طول-کفل فضای رکبی، ارتفاع آرنج 90 درجه و ارتفاع شانه در وضعیت نشسته روی نیمکت خود و هم چنین برخی ابعاد تجهیزات آموزشی مورد استفاده آن ها شامل ارتفاع نیمکت، عمق نیمکت و ارتفاع میز با استفاده از متر نواری اندازه گیری گردید. در مرحله بعد با استفاده از خط کش منعطف به ارزیابی وضعیت بالاتنه آزمودنی ها و تشخیص ناهنجاری های لوردوزیس کمری و کیفوزیس پرداخته شد. با استفاده از فرمول های ارتباط اندازه های آنتروپومتری با ابعاد میز و نیمکت برای هر بعد از میز و نیمکت (مثلا? ارتفاع نیمکت)، یک حالت متناسب، یک حالت بزرگ تر از اندازه متناسب و یک حالت کوچک تر از اندازه متناسب به دست آمد تا ارتباط بین آن ها و ناهنجاری های بالاتنه تعیین شود. اطلاعات خام به دست آمده از طریق نرم افزار spssو با استفاده از آزمون های آماری خی دو در جداول توافقی دو طرفه و ضریب همبستگی خطی ناپارامتری فی کرامر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت (05/0?p). نتایج تحقیق نشان داد نیمکت های 8/81 درصد آزمودنی ها با توجه به ارتفاع رکبی آن ها از حداکثر محدوده پذیرفته شده، بلندتر بود. هم چنین 8/76 درصد آزمودنی ها از میزهایی استفاده می کردند که بلندتر از حداکثر محدوده پذیرفته شده بود (05/0?p). عمق همه نیمکت های مورد استفاده آزمودنی ها نامتناسب و از حداقل محدوده پذیرفته شده، کوچک تر بود. بین میزان تناسب ارتفاع نیمکت و ارتفاع رکبی آزمودنی ها و ناهنجاری های لوردوزیس و کیفوزیس رابطه معنی داری مشاهده شد (05/0?p). در کل تحقیق حاضر نشان داد که میز و نیمکت های مورد استفاده دانش آموزان حتی از حداقل رعایت استاندارد های ارگونومیکی برخوردار نیستند.
جواد شعبان پور اومالی مرضیه ثاقب جو
مقدمه : دیابت شیرین (t2dm) از جمله بیماری های متابولیکی شایع است که مشخصه آن افزایش مزمن قند خون و اختلال در متابولیسم کربوهیدرات، چربی و پروتئین است. وضعیت التهابی و مقاومت به انسولین از مهم ترین عوامل مرتبط با این بیماری محسوب می شوند. چمرین یکی از آدیپوکین ها ی تازه کشف شده می باشد که ممکن است در توسعه التهاب و مقاومت به انسولین شرکت داشته باشد. تحقیق حاضر اثر فعالیت های مقاومتی دایره ای را بر سطوح پلاسمایی چمرین و برخی عوامل خطر قلبی متابولیکی در بیماران مرد مبتلا به دیابت نوع 2 مورد ارزیابی قرار داد. مواد و روش ها : 18 مرد مبتلا به دیابت نوع 2 (میانگین سن73 /7±5/48 سال، وزن 6/12±41/79 کیلوگرم و شاخص توده ی بدنی 38/4±29/27 کیلوگرم بر مجذور قد به متر) به طور تصادفی به دو گروه تجربی (10n=) و کنترل (8n=) تقسیم شدند. گروه تجربی، در 8 هفته تمرین مقاومتی دایره ای (3 جلسه در هفته، با شدت 80-60 درصد یک تکرار بیشینه) شرکت کردند. نمونه گیری خون 24 ساعت قبل از اولین جلسه تمرینی و 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، در حالت ناشتایی انجام شد و سطوح پلاسمایی چمرین، گلوکز ، انسولین و نیمرخ لیپیدی آزمودنی ها، اندازه گیری شد. یافته ها : یافته ها نشان داد، تمرین مقاومتی دایره ای منجر به کاهش معناداری درسطوح چمرین (01/0p=) ،گلوکز (049/0p=)، انسولین (01/0p=) و شاخص مقاومت به انسولین (01/0p=) و افزایش معناداری در سطوح hdl پلاسما (049/0p=) در گروه تجربی شد، اما تغییر معناداری در سطوح سایر لیپیدهای پلاسما مشاهده نشد. نتیجه گیری : به نظر می رسد، تمرین مقاومتی دایره ای با شدت های بالا، می تواند به عنوان رویکردی پیشگیرانه در بهبود دیابت نوع 2 مورد توجه قرار بگیرد. واژه های کلیدی : دیابت نوع2 – چمرین – تمرین مقاومتی دایره ای – عوامل خطر قلبی متابولیکی
اعظم بیگلر مرضیه ثاقب جو
هدف: سابط اختلالات عضلا یً- اسکلتی هشتبظ با کاس، با هیضای فعالیت بذ یً، شاخض ت دَ بذ یً سابق کاسی د ذًای پضشکای هش ذْ. مقدمه: اًساحتی اّی اسکلتی- عضلا یً بخش عوذ ای اص بیواسی اّی شغلی سا دس هحیظ اّی کاسی ب خ دَ اختظاص هی د ذّ یکی اص هشکلات سلاهتی عو هَی دس د یًا هی باشذ. ذّف اص تحقیق حاضش، تعییی سابط بیی اختلالات عضلا یً- اسکلتی هشتبظ با کاس با شاخض ت دَ بذ یً، هیضای فعالیت بذ یً، سابق کاسی د ذًای پضشکای هش ذْ هذاخلات اسگ هًََی بش آی اّ ب دَ. روش ها: ج تْ ثبت سابق ابتلا ب اختلالات عضلا یً- اسکلتی اص پشسش اًه استا ذًاسد سًَدیک استفاد شذ، ک ایی پشسش اًه اص د بخش عو هَی اختظاطی تشکیل شذ حا یٍ س اَلاتی دس صهی فشدی، شغلی شی عَ اًساحتی اّ دس اًَحی هختلف بذی، است. وّچ یٌی اص تظ یَش بشداسی اهتیاص د یّ با استفاد اص شًم افضاس س لٍا ج تْ تعییی اهتیاص اًْیی پ سَچش اتخاری افشاد دس حیی کاس استفاد شذ، ک با بکاسگیشی ایی شًم افضاس هی ت اَی ضٍعیت اعضای بذی سا گٌّام ا جًام کاس، تجضی تحلیل وً دَ ه قَعیت اسگ هًََی پ سَچش ه سَد ظًش سا اسصیابی کشد. یافته ها: تًایج ایی تحقیق شًای داد ک بیش اص 0 دسطذ د ذًای پضشکای، دس سال گزشت ،ِ حذاقل دس یک عض بذی احساس اًساحتی داشت ا ذً. بیش تشیی شکایات، هشب طَ ب دسد اًحی گشدی شا 65 % افشاد سا دس هعشع خطش قشاس داد ب دَ. وّچ یٌی سابط هثبت هع یٌ / هی شذ ک دس شّ د ه سَد 3 شاخض ت دَ )r=0/24 p 0/ سابق کاسی ) 6 ،)r=0/65 p 0/ داسی بیی وًش ضٍعیت بذ یً ) 06 با شی عَ اختلالات اسکلتی- عضلا یً هشتبظ با کاس بذست آهذ. )r=0/42 p 0/ بذ یً ) 06 نتیجه گیری: تًایج ایی تحقیق شی عَ بالای شکایات عضلا یً- اسکلتی سا دس بیی د ذًای پضشکای ه سَد هطالع شًای داد ک بشای کا شّ بیشتش شی عَ شذت ایی گ هشکلات، اطلاح ضٍعیت بذ یً دس حیی کاس ا جًام توشی اٌت ه ظٌن یٍژ ای ت طَی هی گشدد. دس ایی صهی ش اٌخت ضٍعیت اّی کاسی ه اٌسب سٍایل اسگ هًََیکی بشای د ذًای پضشک ا وّیت بسیاسی داسد. کلید واژه ها: اختلالات عضلا یً- اسکلتی، شاخض ت دَ بذ یً، فعالیت بذ یً، سابق کاس.
مهشید حسینی افسانه شمشکی
چکیده: زمینه و هدف : لیپوکالین 2 یک آدیپوکاین است که از بافت چربی ترشح می شود و با چاقی ، دیابت نوع دوم و مقاومت به انسولین ارتباط نزدیکی دارد. پژوهش حاضر اثر یک دوره تمرین هوازی بر تغییرات سطوح پلاسمایی لیپوکالین 2 ،انسولین و مقاومت به انسولین در موش های نر دیابتی را مورد مطالعه قرار می دهد. مواد و روش ها : تعداد 30 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار 12 هفته ای با وزن بین 180 تا 240 گرم به طور تصادفی به 3 گروه تمرین دیابتی ، کنترل دیابتی و کنترل سالم تقسیم شدند.موش های گروه تمرین دیابتی به مدت شش هفته و پنج روز در هفته برای 40 دقیقه با سرعت 20متر در دقیقه وشیب پنج درجه ، در برنامه تمرین استقامتی شرکت کردند. برنامه تمرین در سه مرحله آشنایی، اضافه بار و تثبیت طراحی شد. تمام موش ها 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی و پس از 12 ساعت ناشتایی بیهوش شده وازنمونه ها خون گیری شد. در تجزیه و تحلیل برای طبیعی بودن داده ها از آزمون آماری کولموگروف –اسمیرنوف (k-s) و برای مقایسه میانگین ها ، از آزمون واریانس یک طرفه (anova) و آزمون تعقیبی lsd در سطح معنی داری 05/0>p وبا نرم افزارspss19،استفاده شد. یافته ها : نتایج آزمون anovaنشان داد که تغییرات سطوحngal پلاسما )003/0=(pومیزان شاخص مقاومت به انسولین(homa-ir)،( 007/ 0 p=) پس ازشش هفته تمرین هوازی معنادار بوده است در حالی که تغییرات معناداری در سطوح انسولین در گروه تمرین دیابتی نسبت به گروه کنترل دیابتی(324/0=p) دیده نشد. با استفاده از آزمون تعقیبی lsd مشخص شد که میانگین سطوح لیپوکالین2 درگروه تجربی نسبت به کنترل سالم (004/ 0=p)وکنترل دیابتی(016/0= p)افزایش داشته است .هم چنین میزان تغییرات شاخص مقاومت به انسولین در گروه تجربی نسبت به کنترل دیابتی کاهش معنا داری را نشان داد (016/0 p=) ،اما میزان تغییرات بین گروه تجربی وکنترل سالم معنادار نبود(536/0p=). نتیجه گیری : یافته ها نشان داد که شش هفته تمرین هوازی موجب افزایش معنادارngal وکاهش معنادارمقاومت به انسولین شد. اما این نوع تمرین بر سطوح انسولین پلاسما تاثیری نداشته است. واژگان کلیدی : تمرین هوازی ،ngal، انسولین، homa-ir، موش های دیابتی
نسرین احسان فر محمد دهقانی فیروزآبادی
بیماری مولتیپل اسکلروزیس (ms) یک بیماری التهابی است که در آن سیستم عصبی مرکزی فاقد میلین می شود. با توجه به این که ورزش می تواند در کاهش سایتوکین های پیش التهابی موثر باشد، لذا این گمان وجود دارد که می تواند در بهبودی بیماری ms نیز مفید باشد. مطالعه حاضر اثر 8 هفته تمرین پیلاتس بر سطوح سرمی اینترلوکین 6 (6il-) و پروتئین واکنشی c (crp) و قدرت عضلانی بیماران زن مبتلا به ms را بررسی نمود. بیست و یک زن مبتلا به ms (میانگین سن 30/8±40/36 سال، وزن 30/13±43/62 کیلوگرم و نمایه ی توده ی بدنی 80/5±39/25 کیلوگرم بر متر مربع) با امتیاز گسترش یافته وضعیت ناتوانی (edss) 72/1±56/2، به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت نمودند و به طور تصادفی در دو گروه تجربی (13 نفر) و کنترل (8 نفر) قرار گرفتند. گروه تجربی به مدت 8 هفته به انجام تمرینات پیلاتس (3 جلسه در هفته، هر جلسه 60 دقیقه) پرداختند. سطوح سرمی 6il- و crp، نمره ناتوانی، قدرت عضلانی دست، پشت و پاها و انعطاف پذیری عضلات تحتانی کمر و پشت ران آزمودنی ها، 24 ساعت قبل و 72-48 ساعت پس از تمرین اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون تی با سطح معناداری 05/0>p تجزیه و تحلیل شدند. نتایج کاهش معنادار سطح 6-il (03/0= p)، نمره ناتوانی (007/0= p) و افزایش معنادار قدرت عضلانی دست (04/0= p)، پشت و پاها (04/0= p) و انعطاف پذیری (02/0= p) را نشان داد، اما تغییرات معناداری در سطح crp مشاهده نشد (28/0= p). به نظر می رسد، تمرینات پیلاتس با بهبود وضعیت التهابی و افزایش قدرت و انعطاف پذیری عضلانی می تواند در کنار سایر روش های درمانی، به عنوان یک روش تمرینی مطمئن، مورد استفاده قرار گیرد.
محبوبه عجم حسین ابطحی
هدف: تحقیق حاضر به منظور تعیین اثر عصاره زعفران بر فعالیت آنزیم پارااکسوناز-1 (pon1) و میزان پروتئین واکنشی c (crp) سرم زنان جوان سالم پس از یک جلسه تمرین مقاومتی شدید انجام شد. مواد و روش: این تحقیق از نوع نیمه تجربی و کاربردی است. بدین منظور 30 زن غیر ورزشکار جوان به طور تصادفی در 3 گروه همگن شده و مساوی شامل گروه تمرین مقاومتی به همراه عصاره، گروه تمرین مقاومتی بدون مصرف عصاره و گروه کنترل تقسیم شدند. آزمودنی ها پس از دوره مکمل سازی (4 هفته، 30 میلی گرم در روز) یک جلسه تمرین مقاومتی شدید با شدت 85 درصد یک تکرار بیشینه (1rm) را انجام دادند. نمونه های خونی در پایان دوره مصرف عصاره قبل و بعد از پروتکل تمرینی گرفته شدند. pon1 و crp به ترتیب با روش الایزا اندازه گیری شد. نتایج: در گروه تمرین مقاومتی به همراه عصاره و گروه تمرین مقاومتی فعالیت pon1 افزایش معناداری یافت، به ترتیب (04/0p= و 00/0p=)؛ ولی اختلاف میانگین pon1 بین گروه تمرین مقاومتی به همراه عصاره و تمرین مقاومتی بدون عصاره معنادار نبود (54/0p=). از طرف دیگر 4 هفته مصرف عصاره زعفران به همراه تمرین مقاومتی شدید بر crp تأثیر معنی داری نداشت (36/0p=). نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر دال بر آن است که بر خلاف crp، یک جلسه تمرین مقاومتی حاد با شدت 85 درصد 1rm میزان pon1 سرم زنان جوان سالم غیر فعال را به طور معنی دار افزایش می دهد. هر چند مصرف 4 هفته عصاره زعفران با دوز (30 میلی گرم در روز) بدون تاثیر معنی دار بر میزان crp، نیز سطح pon1 سرم را به طور معنی دار بالا برد، اما این افزایش فراتر از تغییری که فقط بر اثر اجرای یک جلسه تمرین حاد مقاومتی ایجاد می گردد، نبود و بر این اساس نمی توان این دوز مصرفی زعفران را دارای تاثیر موثر بر فعالیت آنزیم ضداکسایشی pon1 در زنان سالم غیرفعال دانست.
معصومه عدیلی مرضیه ثاقب جو
فاکتور رشد عصبی (ngf) و فاکتور رشد شبه انسولین (igf-1) از طریق فرآیندهای عصبی محافظ، احیا کننده و انطباقی، از سلامت مغز محافظت می کنند. این مطالعه بررسی نمود که آیا تمرینات پیلاتس سطح در گردش خون ngf و igf-1 و عملکرد حرکتی زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(ms) را تغییر می دهد. 21 زن مبتلا به ms (میانگین سن 30/8±40/36 سال و نمایه ی توده ی بدنی 80/5±39/25 کیلوگرم بر متر مربع) به طور تصادفی در دو گروه تجربی (13 نفر) و کنترل (8 نفر) قرار گرفتند. گروه تجربی به مدت 8 هفته به انجام تمرینات پیلاتس (3 جلسه در هفته، هر جلسه 60 دقیقه) پرداختند. نمونه های خونی 24 ساعت قبل و 48 تا 72 ساعت پس از دوره تمرین از ورید آرنجی جمع آوری و سرعت 6 دقیقه راه رفتن، تعادل ایستا و زمان عکس العمل نیز در ابتدا و پس از دوره مداخله اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون تی تجزیه و تحلیل شد (05/0>p). بر اساس نتایج، افزایش معناداری در سطح ngf (006/0=p)، igf-1 (001/0=p)، سرعت آزمون 6 دقیقه راه رفتن (04/0=p) و تعادل ایستا (04/0=p) و کاهش معناداری در زمان عکس العمل مشاهده شد (004/0=p). به نظر می رسد، تمرینات پیلاتس از طریق بهبود عوامل نوروتروفیک برای حفاظت از سیستم عصبی موثر است، بنابراین پتانسیل ایجاد اثر مثبت بر عملکرد حرکتی افراد مبتلا به ms را دارد.
مجتبی شجاع علی ثقه الاسلامی
هدف از تحقیق حاضر مقایسه رشد اجتماعی دانش آموزان ورزشکار و غیر ورزشکار دختر و پسر مقطع متوسطه بیرجند بود. برای جمع آوری داده ها، از پرسشنامه استاندارد رشد اجتماعی الیس وایتزمن (1992) استفاده شد، که ضریب پایایی این مقیاس را نظری (1367)، شادفر (1377)، فروتن (1380) و امیرتاش (1385) بین 81/0 تا 86/0 گزارش کردند. که در تحقیق حاضر پایایی درونی پرسشنامه با به کارگیری روش آلفای کرونباخ بیشتر 70/0 به دست آمد که نشان می دهد ابزار اندازه گیری در تمامی ابعاد پایا بوده و مناسب تجزیه و تحلیل است. از پرسشنامه مشخصات فردی بی نام برای تعیین سن، جنسیت، سابقه و نوع فعالیت ورزشی نیز استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان مشغول به تحصیل شهر بیرجند به تعداد 982 دانش آموز ورزشکار و 10820 دانش آموز غیر ورزشکار در سال تحصیلی 93-92 می باشد. حجم نمونه آماری از طریق فرمول مورگان تعیین و نمونه برابر 400 نفر به دست آمد، که شامل 170 نفر دختر و 230 نفر پسر می باشد. این تحقیق به لحاظ هدف از نوع کاربردی و از حیث روش توصیفی و علی مقایسه ای می باشد. همچنین برای تجزیه و تحلیل داده ها در این پژوهش از دو روش آمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده شده است. در بخش توصیفی، از جداول توزیع فراوانی و شاخص های مرکزی (میانگین) و پراکندگی (انحراف معیار) استفاده شد. در بخش آمار استنباطی با توجه به فرضیه های تدوین شده از آزمون های کولوموگروف- اسمیرنف برای تعیین نرمال بودن متغیرها و آزمون مقایسه ای t مستقل برای آزمون فرضیه ها استفاده شد. ضمناً برای انجام محاسبات بسته نرم افزاری spss نسخه 19 به کار گرفته شد. این مطالعه نشان داد که بین میزان رشد اجتماعی دختران و پسران غیر ورزشکار و ورزشکار (گروهی و انفرادی) بدون توجه به نوع ورزش آن ها اختلاف معنی داری وجود ندارد (05/0p<). از طرفی میزان رشد اجتماعی دانش آموزان پسر ورزشکار تیمی از پسر ورزشکار انفرادی و پسر غیرورزشکار بالاتر است (05/0p<)، همچنین میزان رشد اجتماعی دانش آموزان دختر ورزشکار تیمی از دختر ورزشکار انفرادی و دختر غیرورزشکار بالاتر است (05/0p<). از سوی دیگر در میزان رشد اجتماعی دانش آموزان دختر و پسر ورزشکار انفرادی و غیرورزشکار تفاوت معنی داری مشاهده نگردید (05/0p<).
علی قربانپور سعید ایل بیگی
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین ایروبیک بر تعادل ایستا و پویای ورزشکاران با اسپرین مچ پا بود. 30 ورزشکار مرد 19 الی 24 سال با میانگین و انحراف استاندارد وزنی 73/5±70/72 کیلوگرم و قد 91/4 1/73 ±سانتی متر، که به صورت انتخابی با توجه به پرسش نامه ویژه ناپایداری مچ پا (cait) و تایید پزشکی انتخاب شدند به دو گروه 15 نفری (گروه تمرینی ایروبیک و گروه کنترل) تقسیم شدند. قبل و بعد از اجرای هشت هفته برنامه تمرینی، تعادل پویای آزمودنی ها با تست تعادل y و تعادل ایستای آزمودنی ها با تست لک لک اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی(میانگین و انحراف استاندارد)، آزمون تی زوجی، تحلیل واریانس یک سویه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری 05/0?? استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که تمرینات ایروبیک موجب افزایش معناداری در تعادل ایستا و پویای آزمودنی ها شد. با توجه به نتایج تحقیق توصیه می شود به دلیل نیاز ویژه ورزشکاران اعم از سالم و مصدوم به تعادل در مهارت های ورزشی و همچنین به عنوان عامل مهم در پیشگیری از آسیب های ورزشی در طراحی برنامه های تمرینی از مزایای برنامه تمرینی ایروبیک استفاده کنند.
فاطمه محمدی کاریزنو محسن فوادالدینی
استفاده از گیاهان دارویی به عنوان درمان های جایگزین سالم و موثر در هایپرگلیسمی و مسمومیت کبدی، در نظر گرفته می شود. پسته وحشی یا بنه، دارای خواص آنتی اکسیدانی و آنتی دیابتیک می باشد. همچنین با توجه به اثرات مثبت فعالیت های ورزشی بر بیماران دیابتی، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر 6 هفته مصرف عصاره بنه و تمرین هوازی بر پروتئین کربونیل (pc)، پروتئین شوک گرمایی 70 (70hsp) و گلیکوژن بافت کبد موش های دیابتی شده با استرپتوزوتوسین انجام شد. در این تحقیق تجربی و مداخله ای، تعداد 36 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (14-12هفته¬ای) به طور تصادفی در 5 گروه 1) کنترل سالم، 2) کنترل دیابتی، 3) دیابت + تمرین هوازی، 4) دیابت + عصاره و 5) دیابت + تمرین هوازی + عصاره بنه قرار گرفتند. موش های گروه های دیابتی، با یک بار تزریق درون صفاقی استرپتوزوتوسین (mg/kg40) دیابتی شدند. برنامه تمرینی شامل 6 هفته تمرین هوازی روی نوار گردان (5 جلسه در هفته، هر جلسه 40 دقیقه با سرعت 20 متر در دقیقه و شیب 5 درصد) بود. عصاره بنه نیز در دوز مشخص (5 میلی گرم به ازای هر 200 گرم از وزن بدن موش) در گروه های دریافت کننده عصاره به صورت گاواژ (5 روز در هفته) خورانده شد. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، موش ها با استفاده از اتر بی¬هوش شدند و بافت کبد آن ها جدا شد و پس از هموژناسیون بافت، متغیرهای تحقیق با استفاده از روش الایزا سنجش شدند. داده ها با استفاده از روش های آماری آنالیز واریانس یک طرفه و کروسکال والیس با سطح معنی داری 05/0 >p تحلیل شدند. بر اساس نتایج، بین میانگین سطوح پروتئین کربونیل در گروه های پنج گانه اختلاف معنی داری مشاهده شد (002/0=p). نتایج آزمون تعقیبی lsd نشان داد، میانگین سطوح pc در گروه های دیابت + تمرین، دیابت + عصاره و دیابت+تمرین+عصاره به طور معنی داری پایین تر از گروه کنترل دیابتی بود (مقادیر p به ترتیب 002/0، 006/0 و 002/0)، اما بین میانگین سطوح pc در سه گروه مداخله نیز اختلاف معنی داری مشاهده نشد. بین میانگین 70hsp و مقدار گلیکوژن در بین گروه ها نیز اختلاف معنی داری مشاهده نشد (مقادیر p به ترتیب 21/0 و 59/0). نتایج مطالعه حاضر نشان داد که تمرین هوازی و مصرف عصاره بنه هر کدام به تنهایی و همچنین توام با هم، منجر به کاهش معنی دار سطح pc بافت کبد موش های دیابتی می شود، لذا مصرف عصاره بنه و انجام تمرین هوازی می تواند رویکرد مطلوبی در جهت کاهش عوارض کبدی ناشی از دیابت باشد.
آرش حسن زعیم مرضیه ثاقب جو
استرس اکسیداتیو از جمله تغییرات نامطلوب بیوشیمیایی در شرایط دیابتی شدن است. پروتئین¬های شوک گرمایی اثرات آنتی اکسیدانی و ضد التهابی دارند و باعث محافظت هسته سلول¬ها و غشای لیپیدی در مقابل آسیب می¬شوند و از آپوپتوزیس جلوگیری می¬کنند. هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر شش هفته تمرین هوازی با و بدون مصرف عصاره بنه بر سطوح پروتئین شوک گرمایی و پروتئین کربونیل بافت عضله قلب موش¬های دیابتی شده با استرپتوزوتوسین بود. تعداد 40 سر موش نر نژاد ویستار در پنج گروه کنترل سالم، کنترل دیابتی، دیابت+تمرین، دیابت+تمرین+عصاره، دیابت+عصاره، قرار گرفتند. دیابت با تزریق درون صفاقی استرپتوزوتوسین (40 میلی گرم/کیلوگرم/وزن بدن) القاء شد. برنامه تمرینی شامل 6 هفته تمرین هوازی روی نوار گردان (5 جلسه در هفته، هر جلسه 40 دقیقه با سرعت 20 متر در دقیقه و شیب 5 درصد) بود. گروه های عصاره در پایان هر جلسه تمرین، بر اساس وزن بدن، عصاره بنه دریافت کردند. چهل و هشت ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، موش ها با استفاده از اتر بی هوش شدند و بافت قلب آن¬ها برای سنجش سطوح پروتئین شوک گرمایی و پروتئین کربونیل جدا شد. داده ها با روش آماری تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی lsd با سطح معنی داری 05/0p< تحلیل شدند. نتایج نشان داد شش هفته تمرین هوازی همراه با مصرف عصاره بنه منجر به کاهش معناداری در سطح پروتئین شوک گرمایی بافت قلب موش¬های صحرایی شد (003/0=p)، اما تمرین یا مصرف عصاره به تنهایی تاثیر معناداری نداشت. تمرین و عصاره با هم و به تنهایی نیز بر پروتئین کربونیل تاثیر معناداری بر این شاخص ایجاد نکرد (74/0=p). به نظر می¬رسد ترکیب عصاره و تمرین با هم به عنوان یک روش مکمل، تاثیر مطلوبی بر کنترل عوارض بیماری دیابت داشته باشد.
یادگار فهیمی مرضیه ثاقب جو
گرلین یک پپتید 28 اسید آمینه ای موثر در کنترل اشتها و وزن بدن می باشد.گرلین آسیل دار شکل فعال گرلین است. بیان شده که شکل آسیل دار این پپتید، از حیث زیستی فعال است و از اهمیت ویژه ای در تنظیم و تعادل انرژی برخوردار است. این تحقیق با هدف بررسی تاثیرات احتمالی یک جلسه تمرین مقاومتی با شدت بالا، در هر دو حالت ناشتایی و تغذیه پر کربوهیدرات بر گرلین آسیل دار پلاسما صورت گرفت. 40 دانشجوی پسر با میانگین سنی 14/1±22 سال و شاخص توده بدنی 66/1±15/21 کیلوگرم بر متر مربع به طور تصادفی در دو گروه تجربی و دو گروه کنترل قرار گرفتند. آزمودنی های گروه های تجربی یک جلسه برنامه تمرینی مقاومتی را با شدت 80% یک تکرار بیشینه، در حالت ناشتایی و بعد از تغذیه پرکربوهیدرات انجام دادند. نمونه های خونی قبل و بلافاصله پس از تمرین به منظور اندازه گیری غلظت های گرلین آسیل دار پلاسما، گلوکز، انسولین و کورتیزول پلاسما جمع آوری شد. نتایج آزمون آماری تحلیل واریانس دوسویه نشان داد. گرلین آسیل دار و گلوکز پلاسما در گروه های تمرین در مقایسه با گروه کنترل افزایش معناداری یافتند (مقادیرp به ترتیب: 03/0p= و 04/0p= ) و هورمون رشد، کورتیزول و انسولین پلاسما نیز تغییر معناداری را متعاقب تمرین نشان ندادند. به نظر می رسد افزایش گرلین آسیل دار پلاسما در گروه های تمرین کرده در هر دو جلسه، به دلیل کاهش انرژی و تخلیه ذخایر گلیکوژنی عضله طی تمرین بوده که شرایط را برای جذب انرژی و ایجاد تعادل مثبت انرژی فراهم می کند.
محمود زرع کار محسن فواد الدینی
گر چه تاثیر تمرینات ورزشی روی بیان پروتئین انتقال دهنده گلوکز-4 (glut4) در مطالعات متعدد بررسی شده، ولی اثر تمرین هوازی همراه با مصرف فلاونوئید، بر بیان پروتئینglut4 عضلات، برای بهبود بیماری دیابت نامعلوم است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تاثیر تمرین هوازی و عصاره بنه بر بیان پروتئین glut4 و سطح گلیکوژن عضله دوقلوی موش های صحرایی دیابتی شده با استرپتوزوتوسین بود. 36 موش نر صحرایی ویستار به صورت تصادفی به 5 گروه کنترل دیابتی، دیابت + عصاره بنه ، دیابت + تمرین هوازی، عصاره بنه + دیابت + تمرین هوازی و کنترل سالم، تقسیم شدند. القاء دیابت با تزریق درون صفاقی استرپتوزوتوسین (mg/kg40) انجام شد. گروه های تمرین 5 جلسه در هفته به مدت 6 هفته روی تردمیل با سرعت 20متر در دقیقه، شیب 5 درصد و به مدت 40 دقیقه تمرین کردند. گروه های عصاره بنه نیز، 5 روز در هفته به مدت 6 هفته به صورت گاواژ عصاره دریافت کردند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و مصرف عصاره، موش ها با استفاده از اتر بی هوش شدند و عضله دوقلوی آن ها جدا شد و پس از هموژناسیون بافت، متغیرهای تحقیق با استفاده از روش های الایزا و رنگ سنجی شیمیایی مورد سنجش قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه با سطح معناداری 05/0p< انجام شد. شش هفته تمرین هوازی به همراه مصرف عصاره بنه افزایش معنی داری در بیان پروتئین glut4 (001/0p=) و سطح گلیکوژن (02/0p=) بافت عضله دوقلو ایجاد کرد و تمرین و عصاره بنه به تنهایی تاثیر معنی داری در متغیرهای مذکور نداشت. به نظر می رسد مصرف عصاره بنه به همراه تمرینات ورزشی هوازی، نسبت به استفاده از هر یک از این استراتژی ها به تنهایی، روش مطلوب تری در جهت افزایش پروتئین های انتقال دهنده گلوکز و بهبود عملکرد انسولین در بیماران دیابتی می باشد.
محمد ایوبی مرضیه ثاقب جو
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر حاد سه پروتکل مختلف گرم کردن (ماساژ، کشش پویا، حس عمقی) بر توان بی هوازی، چابکی، انعطاف پذیری، تعادل و سطح فعالیت سرمی ck و ldh در مردان والیبالیست بود. سی و یک والیبالیست (میانگین سن 7/1 ± 2/21 سال) به صورت تصادفی در 4 گروه حس عمقی، ماساژ، کشش پویا و کنترل تقسیم شدند. در جلسه اول، متعاقب 5 دقیقه دویدن آهسته و در جلسه دوم، متعاقب 15 دقیقه گرم کردن اختصاصی، آزمون های منتخب آمادگی جسمانی انجام گرفت. در جلسه سوم، آزمودنی ها متعاقب 15 دقیقه گرم کردن اختصاصی، به مدت 30 دقیقه به اجرای تمرینات پلایومتریک پرداختند. نمونه گیری خون قبل از تمرین، بلافاصله، 24 و 48 ساعت بعد از تمرین صورت گرفت. داده های حاصل با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه و تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر تحلیل شدند (05/0p<). نتایج نشان داد در آزمون چابکی، ضمن برتری معنی دار گروه های تجربی نسبت به گروه کنترل (05/0p<)، نتایج گروه حس عمقی به طور معنی داری بهتر از گروه کشش پویا و ماساژ بود (001/0p=). نتایج آزمون توان بی هوازی نیز در گروه حس عمقی و ماساژ به طور معنی داری بهتر از گروه های کشش پویا و کنترل بود (05/0p<). ضمن بهبود معنی دار انعطاف پذیری در گروه های تجربی نسبت به گروه کنترل، نتایج این آزمون نیز در گروه ماساژ نسبت به دیگر گروه ها به طور معنی داری بهتر بود (05/0p<). در آزمون تعادل نیز، نتایج گروه کشش پویا نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری بهتر بود (05/0p<). بلافاصله پس از انجام تمرینات پلایومتریک، سطح فعالیت سرمی ck در گروه های ماساژ و کشش پویا، مشابه با گروه کنترل، به طور معنی داری افزایش یافت (05/0p<). سطح فعالیت ck به جز گروه ماساژ، در سایر گروه ها، 48 ساعت پس از تمرین به سطح پایه بازگشت، در صورتی که در گروه ماساژ، به طور معنی داری بالاتر از سطح پایه بود (0001/0p=). در سطح فعالیت سرمی ldh گروه ها نیز افزایش معنی داری مشاهده نشد (05/0<p). به نظر می رسد، استفاده از تمرینات تخصصی گرم کردن حس عمقی در رشته والیبال، نسبت به سایر روش های گرم کردن، می تواند باعث بهبود بیشتری در عملکرد ورزشکاران و کاهش آسیب های عضلانی گردد.
محمدرضا پوربهرام سعید ایل بیگی
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر کوفتگی حاصل از یک جلسه تمرین وامانده ساز بر فعالیت الکتریکی عضلات ساق پا)عضله دوقلو و عضله درشت نئی قدامی( در مردان غیر ورزشکاربود. تعداد 2 مرد سالم با با میانگین سن 13 کیلو گرم انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه ± 311 سانتی متر و وزن 321 ± 02266±0201 سال؛ قد 3221 تجربی ) 32 نفر( و کنترل ) 32 نفر( تقسیم شدند. فعالیت الکتریکی عضلات دوقلو و درشت نی در دو حالت پلانتار فلکشن و دورسی فلکشن در دو حرکت ورزشی اسکات و دستگاه چند منظوره بدنسازی )سیمکش( با استفاده از دستگاه بیویژن 31 گاناله ثبت شد . گروه تجربی پروتکل تمرین پلایومتریک را که شامل شامل 36 پرش، از روی مانع 32 سانتی متری )هشت ست با 30 تکرار(، و 36 جهش از روی جعبه 32 سانتی متری )هشت ست با 30 تکرار( بود؛ اجرا کردند. و سپس بلافاصله و 21 ساعت پس از تمرین، مجداد فعالیت الکتریکی عضلات ساق پای آنها اندازه گیری شد. نتایج دادهها با استفاده از آزمون کولموگروف _ اسمیرنوف مورد بررسی قرار گرفت، و از آزمونهای t زوجی و آزمون anova وآزمون تقیبی توکی ≥ 2/ با سطح معنا داری 23 p استفاده گردید. نتایج نشان داد که کوفتگی حاصل ازانجام فعالیت وامانده ساز، فعالیت الکتریکی عضله دوقلو را بلافاصله و 21 ساعت بعد انجام تمرین ≥ 2/ وامانده ساز در حرکت ورزشی پلانتارفلکشن را بطور معنا داری کاهش داده ) 23 p (، در حالی که در حرکت ورزشی دورسی فلکشن این تاثیر معنی دار نبود. در مقابل، فعالیت الکتریکی عضله درشت نی قدامی بلافاصله و 21 ساعت بعد انجام تمرین وامانده ساز در هیچکدام از حرکات دورسی و پلانتار فلکشن تغییر معنا داری نداشت > 2/23( p (. به نظر می رسد که خستگی و کوفتگی حاصل از انجام تمرینات وامانده ساز می تواند باعث کاهش فعالیت الکتریکی عضلات ساق، پا بویژه عضلات اصلی ساق پا شود. واژگان کلیدی:
حامد عیدی یوسف آباد مرضیه ثاقب جو
فعالیت ورزشی و شرایط هایپوکسی مهمترین عوامل موثر بر عامل رشد اندوتلیال عروق (vegf) و عامل القایی هایپوکسی یک آلفا (hif-1α) می باشند. هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر حاد دو نوع تمرین شنا در شرایط هایپوکسی بر سطوح سرمی vegf و hif-1αدر مردان جوان بود. ده شناگر مرد (با میانگین سن 4/22 سال، قد 177 سانتی متر و وزن 15/78 کیلو گرم)، در یک جلسه تمرین شنای کرال سینه با کنترل تنفس و با لوله تنفسی شرکت نمودند. درصد اشباع اکسیژن مویرگی محیطی (spo2) و ضربان قلب آزمودنی ها قبل، بلافاصله پس از هر تکرار و یک دقیقه بعد از اتمام هر تمرین اندازه گیری شد. نمونه گیری خون، قبل، بلافاصله و 2 ساعت پس از اجرای هر تمرین انجام شد. داده ها با آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری 05/0p≤ تحلیل شد. نتایج نشان داد هر دو تمرین شنا در شرایط هایپوکسی، منجر به افزایش معنادار سطح سرمی vegf بلافاصله پس از تمرین شد (0001/0= pدر هر دو نوع تمرین) و دو ساعت پس از تمرینات به سطح پایه بازگشت (99/0=p). سطح سرمی hif-1αپس از تمرینات تغییر معناداری یافت (05/0=p). میزان spo2 در حین تمرین نسبت به پیش از تمرین کاهش معناداری یافت (006/0=p) و یک دقیقه بعد از تمرین به مقدار پایه بازگشت (99/0=p). به نظر می رسد، یک جلسه تمرین شنای کرال سینه با کنترل تنفس و لوله تنفسی، احتمالا از طریق افزایش ضربان قلب و ایجاد هایپوکسی منجر به افزایش سطح سرمی vegf و تغییر hif-1αشود. این یافته ها ممکن است بینش نوینی را در راستای فرآیند مولکولی افزایش چگالی مویرگی و متعاقبا افزایش توان هوازی در پاسخ به چنین تمریناتی پدید آورد. بر اساس یافته های مطالعه حاضر، این تمرینات برای شناگران توصیه می شود.
فاطمه نعمتی هادی سریر
دیابت به عنوان یکی از مشکلات سلامتی در همه جوامع مورد بررسی قرار گرفته است. گیاهان دارویی و تمرین به منظور بهبود دیابت مورد پژوهش قرار گرفته اند. تا کنون گزارشی درباره استفاده بنه و تنش فیزیولوژیک در قالب تمرین بر بیان پروتئین ناقل گلوکز-4 بافت قلب صورت نگرفته است. در این پژوهش اثر 6 هفته مصرف عصاره میوه گیاه بنه و تنش فیزیولوژیک بر بیان پروتئین glut4 بافت قلب، هورمونهای تیروئیدی و نیمرخ چربی در موشهای صحرایی مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور 40 موش صحرایی نر نزاد ویستار به طور تصادفی در 5 گروه کنترل سالم، کنترل دیابتی (d)، d + تنش (s)، d + عصاره (ext)، و d + s+ext تقسیم شدند. 6 هفته برنامه تنشی شامل تمرین هوازی روی نوار گردان ( 5 جلسه در هفته، هر جلسه 40 دقیقه با سرعت 20 متر / دقیقه و شیب 5 درصد). عصاره بنه نیز 5 روز در هفته خورانده شد (25 میلیگرم/کیلوگرم). 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین سطح پروتئین glut4، t3، t4، تریگلیسرید، کلسترول و hdl اندازه گیری شد نتایج این مطالعه نشان داد که بیان glut4 در عضله قلب موشهای دیابتی افزایش یافته و عصاره بنه به همراه تنش فیزیولوژیک اعمال شده سبب بهبود عملکرد عضله قلب در ارتباط با استفاده از اسیدهای چرب به عنوان منبع انرژی شده است. افزون بر این به نظر میرسد که عصاره بنه و تنش فیزیولوژیک در قالب تمرین میتواند به عنوان درمانهای مکمل در بهبود هیپوتیروئیدی و هیپرلیپیدمی ناشی از دیابت مورد توجه قرار گیرند.
مرضیه ثاقب جو عباس قنبری نیاکی
چکیده ندارد.
مرضیه ثاقب جو حسن دانشمندی
این تحقیق به بررسی و مقایسه ناهنجاری های ستون فقرات در سه گروه زنان ورزشکار، غیرورزشکار و ورزشکار بازنشسته پرداخته است.