نام پژوهشگر: مهناز آذرنیا
زهرا جعفریان حسین ایمانی
مقدمه: عصاره شقایق بدلیل وجود آنتی اکسیدان ها دارای اثرات حفاظتی علیه رادیکال های آزاد اکسیژن هستند. دوکسوروبیسین بعنوان داروی شیمی درمانی در درمان طیف وسیعی از انواع سرطان ها بکار می رود. عصاره شقایق می تواند از شوک اکسیداتیو و آپاپتوز القاء شده توسط دوکسوروبیسین در سلول ها، پیشگیری کند. این مطالعه برای بررسی بهبودی عملکرد عصاره شقایق با خاصیت آنتی اکسیدانتی بر اثرات اکسیداتیو و آپاپتوتیک القاء شده از دوکسوروبیسین در بافت تخمدان، طراحی شده است. روش کار: موش های 6-8 هفته ماده در 4 گروه تقسیم شدند: 1) موشهای تیمار شده با نرمال سالین بعنوان گروه کنترل، 2) موشهای تیمار شده با عصاره شقایق (mg/kg200 ، بصورت درون صفاقی، روزانه به مدت 12روز)، 3) موشهای تیمار شده با دوکسوروبیسین (mg/kg 2.5، بصورت درون صفاقی، هر 3روز یکبار برای 4روز: روز دوم، پنجم، هشتم و یازدهم، درکل mg/kg 10)، 4)گروه چهارم شامل تزریق عصاره شقایق و دوکسوروبیسین باهم بودند. اثر عصاره شقایق و دوکسوروبیسین بر تکوین تخمک های موش های تیمار شده، توسط روش های کمک ناباروری ارزیابی شد. به این صورت که تزریق pmsg و 48ساعت بعد hcg در تمام گروه ها انجام شد و موش ها 15روز بعد از شروع تزریق عصاره شقایق، کشته شدند. تخمک های mii از آمپولای اویداکت موشهای nmri خارج شدند. سپس تخمک ها همراه با گرانولوزا، به محیط htf محتوی bsa 15% انتقال یافته و اسپرم های ظرفیت یابی شده به محیط ivf اضافه شدند. بعد از 4-6 ساعت، جنین های حاوی پیش هسته های نر و ماده (2pn) به محیط ksom محتوی bsa 4% انتقال یافته و تکوین جنین ها تا 96 ساعت بررسی شدند. استرس اکسیداتیو در بافت تخمدان می تواند با غلظت های مختلف مالون دی آلدهید ارزیابی شود. برش های هیستولوژی تخمدان با هماتوکسیلین- ائوزین و پرو کاسپاز3، رنگ آمیزی می شوند، سپس فولیکول ها شمارش و طبقه بندی شده و تغییرات آپاپتوتیک ارزیابی می شود. همه داده ها با آنالیز واریانس یک طرفه و تست توکی آنالیز شدند و نتایج در سطح معنی داری p<0/05 ارزیابی شدند. نتایج: ارزیابی هیستولوژی بطور معنی داری کاهش در ذخیره ی فولیکول های پره آنترال طبیعی و افزایش فولیکول های آنترال دژنره را نشان می دهد. فعالیت پروکاسپاز-3 در گروه تیمارشده با دوکسوروبیسین بطور معنی داری افزایش پیدا کرده و باعث استرس اکسیداتیو در تخمدان شده است. در گروه دوکسوروبیسین افزایش معنی داری در سطح مالون دی آلدهید نسبت به سایر گروه ها وجود دارد(p<0/05) و منجر به کاهش نرخ لقاح و تکوین بلاستوسیست ها نسبت به گروهی که با عصاره تیمار شده است، می شود (گروه عصاره و دوکسوروبیسین در مقابل گروه دوکسوروبیسین p<0/05). نتیجه گیری: براساس نتایج ما، به نظر می رسد عملکرد عصاره شقایق ، استرس اکسیداتیو القاء شده از دوکسوروبیسین را در بافت تخمدان، خاموش می کند و تزریق همزمان عصاره در کنار دوکسوروبیسین ممکن است راه حل مناسبی برای جلوگیری از آسیب های ناشی از دوکسوروبیسین بر تکوین جنین ها باشد.
سمیه توانا مهناز آذرنیا
روش تحقیق:تخمک های نابالغ از تخمدان موش های ماده8-6 هفته ای نژادnmriجمع آوری شدند.تخمک ها در محیط کشت-mem همراه با دوزهای مختلف عصاره آبی زعفران و همچنین ترکیبات اصلی آن یعنی کروسین و کروستین به طور جداگانه،به مدت18-16 ساعت کشت داده شدند.بعد از آن تخمک های بالغ شده در مجاورت با اسپرم ها به مدت 6-3 ساعت در محیطt6 اتکویه شدند سپس میزان تسهیم جنین ها تا مرحله بلاستوسیست بررسی شد.همچنین اثر دوزهای مختلف عصاره آبی زعفران به صورت in-vivo بر میزان بلوغ تخمک،لقاح و تکوین جنین ها مورد بررسی قرار گرفت.در ادامه تخمدان های تیمار شده با بهترین دوز عصاره زعفران تحت بررسی های هیستولوژیکی و ایمونوهیستوشیمی قرار گرفتند و با گروه کنترل مقایسه شدند.نتایج:در بخش in-vitro میزان بلوغ،لقاح و تکوین به ترتیب در گروه های تیمار شده با 10،40و5 میکروگرم در میلی لیتر عصاره زعفرانافزایش معنی داری را نسبت به گروه کنترل نشان داد(p<0.05).با اضافه کردن 50yg/ml از کروسین و کروستین به طور جداگانه به محیط کشت بلوغ،افزایش معنی داری در میزان بلوغ،لقاح و تکوین جنینی مشاهده شد.همچنین در بخشin-vivo در گروه های تیمار شده با mg/kg100 بیشترین میزان لقاح و تکوین جنین در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد.(p<0.05 ).نتیجه گیری:عصاره آبی زعفران به عنوان یک آنتی اکسیدان گیاهی قوی، بلوغ تخمک،لقاح و تکوین جنینی را با توجه به دوز،در محیط کشت آزمایشگاهی افزایش می دهد و این افزایش در بلوغ تخمک،لقاح و تکوین جنین ها در موش های تیمار شده با عصاره آبی زعفران هم مشاهده شد.
سایره حسین دوست پروین رستمی
کلستاز می تواند ناشی از نقص عملکردی در تشکیل صفرا در سلول های هپاتوسیت یا ناشی از اختلال در ترشح صفرا و جریان صفرا از مجاری صفرا باشد. کلستاز منجر به احتباس موادی می شود که بطور طبیعی در صفرا ترشح می شوند. در مطالعه حاضر اثرات سیستم کولینرژیک ناحیه ca1 هیپو کامپ پشتی بر فراموشی ناشی از کلستاز در موش کوچک آزمایشگاهی نر نژاد nmri بررسی می شود. آزمایش stepdown و hole-board به ترتیب برای ارزیابی بقای حافظه و رتفارهای جستجوگرانه استفاده می شوند. آزمایشات نشان دادن که کلستاز 24 روز بعد از بستن مجرای صفراوی باعث تضعیف حافظه و فراموشی می شود. تزریق درون مغزی قبل از آزمون دوزهای بی اثر نالوکسان (0125/0 ug/mouse, 025/0, 05/0) به موشهای سالم تأثیر بر حافظه و رفتارهای جستجوگرانه نداشته ولی تزریق درون مغزی دوز 05/0 ug/mouse به موش ها کلستاز شده باعث برگشت حافظه تخریب شده ناشی از کلستاز می شود بدون اینکه تاثیری بر رفتارهای جستجوگرانه داشته باشد تزریق درون مغزی قبل از آزمون دوزهای بی اثر اسکوپلامین (5/0, 25/0, 125/0 ug/mouse) به موش های سالم تأثیری بر حافظه ندارند ولی تزریق دوزهای 1 ug/mouse و 2 باعث تضعیف حافظه می شود. بعلاوه تزریق دوزهای 1 ug/mouse و 2 باعث برگشت حافظه تخریب شده ناشی از کلستاز می شود. تزریق درون مغزی قبل از آزمون دوزهای بی اثر مکامیل آمین (5/0 , 25/0 o/125ug/mouse) به موشهای سالم تاثیری بر حافظه و رفتارهای جستجوگرانه نداشته ولی تزریق درون مغزی دوز 1 ug/mouse به موش های سالم باعث تضعیف حافظه می شود بدون اینکه تأثیری بر رفتارهای جستجوگرانه نداشته ولی تزریق درون مغزی دوز 1 ug/mouse به موش های سالم باعث تضعیف حافظه می شود. بدون اینکه تأثیری بر رفتارهای جستجوگرانه نداشته ولی تزریق درون مغزی دوز 1 ug/mouse به موشهای سالم باعث تضعیف حافظه می شود. بدون اینکه تأثیری بر رفتارهای جستجوگرانه داشته باشد. از طرف دیگر تزریق درون مغزی قبل از آزمون دوز ug/mouse 0/5 مکامیل آمین به موش های کلستاز شده 24 روز بعد از بستن مجرای مشترک صفرا باعث برگشت حافظه تخریب شده توسط کلستاز می شود تزریق درون مغزی دوزهای بی اثر مکامیکل آمین و نالوکسان و تزریق توام دوزهای بی اثر اسکوپلایمن و نالوکسان و تزریق توام دوزهای بی اثر مکامیل آمین و اسکوپلامین به موش های سالم باعث تقویت حافظه می شود بدون اینکه تأثیری بر رفتارهای جستجوگرانه داشته باشد. همچنین تزریق دورن مغزی توام دوزهای بی اثر مکامیل آمین و نالوکسان و تزریق توأم دوزهای بی اثر اسکوپلایمن و نالوکسان و تزریق توام دوزهای بی اثر مکامیل آمین و اسکوپلامین به موش های کلستاز شده باعث برگشت حافظه تضعیف شده توسط کلستاز می شود.
مرضیه قاسمی مهناز آذرنیا
امروزه به دلیل سوء مصرف الکل، داروها، مواد شیمیایی و عفونت های ویروسی بیماریهای کبدی به یکی از مشکلات تهدید کننده سلامت جامعه بشری مبدل شده اند. بسیاری از این عوامل با ایجاد استرس اکسیداتیو و القای التهاب به ایجاد نکروز در کبد می انجامند. از این رو بسیاری از مطالعات درمانی روی این بیماری ها بر مبنای کنترل استرس اکسیداتیو قرارگرفته است. ephedra pachyclada گیاهی از خانواده ارمکیان و با پیشینه مصرف طولانی در طب سنتی است. با توجه به خواص آنتی اکسیدانی این گیاه برآن شدیم اثرات عصاره آن را بر روند آسیب های حاد و مزمن کبدی مورد بررسی قرار دهیم. در این مطالعه ابتدا آزمایشاتی جهت دستیابی به مدل های حیوانی استاندارد از آسیب های حاد و مزمن کبدی طراحی شد، در این آزمایشات حیوانات به گروه های کنترل، شم و مدل تقسیم شدند و جهت القای مدل حاد از دوز منفرد تتراکلریدکربن (2ml/kg) و جهت القای مدل مزمن (فیبروز کبدی) از دوز دو بار در هفته ای تتراکلریدکربن(1ml/kg) به مدت 6 هفته استفاده شد. سپس صحت القای مدل مورد ارزیابی قرار گرفت. بعد از اطمینان از صحت القای مدل جهت بررسی تاثیرات عصاره افدرا بر روند آسیب حاد و مزمن کبدی، در دو آزمایش مجزا حیوانات به 4 گروه تقسیم شده و در هر دو آزمایش یک گروه به عنوان کنترل و 3 گروه دیگر به عنوان گروه های آزمایشی در نظر گرفته شدند، القای آسیب حاد و مزمن کبدی در گروه های مورد آزمایش مطابق روش آزموده شده قبل صورت پذیرفت. دو گروه از گروه های آزمایشی ضمن دریافت تتراکلریدکربن با دوزهای متفاوت عصاره (mg/kg140،1400) نیز تیمار می شدند. حیوانات گروه های مدل حاد 96 ساعت و گروه های مزمن 6 هفته بعد از شروع آزمایش خونگیری و تشریح شدند. در نمونه های خون جمع آوری شده غلظت سرمی آنزیم های آسپارتات آمینوترانسفراز و آلانین آمینوترانس فراز که از مهمترین مارکر های آسیب کبدی اند آنالیز شد، نمونه های کبد نیز مورد بررسی های بافت شناسی قرار گرفت. نتایج نشان دادند که تیمار با افدرا تمام شاخص های آسیب کبدی القا شده با تتراکلریدکربن مثل وزن نسبی کبد، نکروز، فیبروز، التهاب بافتی و غلظت سرمی ast و alt را در حیوانات دارای آسیب حاد و مزمن کبدی کاهش داده است. بنابراین عصاره افدرا قادر است کبد را در برابر آسیب های حاد و مزمن القا شده با تتراکلریدکربن محافظت نماید. اثرات محافطت کبدی افدرا احتمالاً با سرکوب استرس اکسیداتیو و مهار التهاب بافتی القا شده با تتراکلریدکربن اعمال می گردد.
بهنام یونسی محمد معصومی
چکیده الیگودندروسیت ها یکی از سلول های گلیالی در سیستم عصبی مرکزی(cns) می باشند که عملکرد اصلی آنها حمایت از آکسون ها و تولید صفحه میلین در cns می باشد که اکسون ها را عایق می کنند. هرگونه اختلال در عملکرد این سلول ها منجر به دمیلینه شدن نورون ها و ایجاد اختلالات عصبی مانند: multiple sclerosis (ms) می گردد. سلول درمانی (cell therapy) به معنی برگرداندن عملکردهای از دست رفته یک سلول به وسیله جایگزینی یک سلول معین سالم به جای سلول بیمار می باشد. امروزه سلول درمانی امیدهای فراوانی را برای درمان ms ایجاد نموده است. تاکنون از منابع مختلفی از جمله سلول های بنیادی یا پروژنیتور برای سلول درمانی سیستم عصبی استفاده شده است. اما هر کدام یکسری محدودیت هایی را داشته اند بعنوان مثال استفاده از سلول های بنیادی عصبی مستلزم بدست آوردن مقداری از بافت cns می باشد و نیاز به جراحی می باشد. سلول های بنیادی جنینی نیز به عنوان کاندید دیگری برای سلول درمانی معرفی شده اند ولی به دلیل مشکلات اخلاقی، از جمله نیاز به تخریب یک بلاستوسیت، استفاده از این سلول ها با محدودیت فراوان همراه می باشد. در سلول درمانی مهمترین فاکتور در نظر گرفته شده، سهولت دستیابی به سلول های بنیادی می باشد. سلول های ips نوعی سلول بنیادی پرتوان می باشند که مستقیما" از طریق انتقال 4 فاکتور رونویسیoct4، sox2، kif2 و c-myc به درون سلول های تمایز یافته حاصل می گردند. سلول ips مانند سلول های بنیادی جنینی (esc) پرتوان می باشند ولی برعکس آنها، برای تولید سلول های ips نیاز به تخریب یک بلاستوسیت نمی باشد. سلول های استرومایی اندومتریال (enscs) نیز از انواع سلول های بنیادی مزانشیمی یا بالغ می باشند که در اندومتریوم رحم انسان و موش اثبات شده اند و همچنین دستیابی به آن ها به آسانی صورت می گیرد. این دو نوع سلول می توانند کاندید مناسبی برای سلول درمانی باشند. در این پژوهش ما از این دو نوع سلول برای تمایز به الیگودندروسیت ها استفاده کرده ایم و توانسته ایم سلول های ips مشتق از چشم انسان و نیز سلول های استرومایی اندومتریال انسانی را به سلول های پیش- الیگودندروسیتی تمایز دهیم و توانایی تمایز آنها را با هم مقایسه کنیم. این سلول های پیش- الیگودندروسیتی را می توان برای پیوند در بیماران ms استفاده نمود. کلمات کلیدی: سلول درمانی، سلول های پیش- الیگودندروسیتی، سلول های بنیادی ips و سلول های استرومایی اندومتریال
فاطمه زعفرانی سحر کیانی
مقدمه: سلول های بنیادی بعنوان یک درمان بالقوه برای ضایعات نخاعی بوده و انواع متعددی از سلول های بنیادی در مدل های حیوانی و انسانی ارزیابی شده اند. سلول های پرتوان القائی با فراهم کردن امکان پیوند سلول از رده سلولی خود بیماربعنوان یک منشا سلولی جالب توجه برای سلول درمانی در طب ترمیمی مطرح می باشد. دراین مطالعه، پتانسیل پیوند دو نوع سلول پیش ساز عصبی و پیش ساز اولیگودندروسیت مشتق شده از سلول های پرتوان القائی انسانی ، در بهبود پاسخ حسی و حرکتی با پیوند هریک از این سلول ها به تنهائی در یک ضایعه نخاعی شدید بررسی شد. روش انجام کار: دو نوع سلول پیش ساز عصبی و پیش ساز اولیگودندروسیت از سلول های پرتوان القائی انسان تولید شدند. سلول های پیش ساز اولیگودندروسیت مارکرهای ویژه پیش سازی مانند pdgfr?, ng2, a2b5, o4 را بیان کردند. سلول های پیش ساز عصبی ویژه گیهای مولکولی پیش ساز عصبی مانند nestin وsox1 را بیان کردند. شش گروه مطالعه شامل گروههای کنترل جراحی ،دریافت کننده فیبروبلاست و pbs ( بعنوان گروههای شم) ، دریافت کننده پیش ساز اولیگودندروسیت ، پیش ساز عصبی و پیش ساز اولیگودندروسیت و پیش ساز عصبی طراحی شدند. سلول ها هفت روز پس از ایجاد یک ضایعه نخاعی شدید با مدل contusion در موش صحرائی پیوند شدند. شدت ضایعه توسط بافت شناسی تائید شد. تست های رفتاری حسی ( پلنتار) و حرکتی ( bbb) بمدت 5 هفته بررسی شدند. مطالعات ایمونوهیستوفلوروسنت 5 هفته پس از پیوند جهت ارزیابی بقا سلول ها در اطراف محل ضایعه انجام شد. یافته ها: تست های رفتاری در طی پنج هفته حاکی از عدم بهبودی معنی دار آماری در پاسخ حسی و حرکتی در بین گروههای مورد مطالعه بود. اما ،یک بهبود معنی دار در رفتارحرکتی ( در مطالعه درون گروهی) در دو گروه دریافت کننده پیش ساز عصبی ودریافت کننده هر دو سلول در همه هفته ها وجود داشت. نتیجه گیری: با در نظر گرفتن جوانب مختلف، بنظر میرسد که پیوند دو نوع سلول پیش ساز عصبی و اولیگودندروسیت توانسته است یک نقش حفاظتی برای نخاع آسیب دیده فراهم نمایدکه منجر به حفظ نورونها شود. اما نتوانسته است که سبب بهبود حرکتی در طی 5 هفته پس از پیوند شود. ما همچنین دریافتیم که سلول های پیش ساز عصبی و اولیگودندروسیت توانستند برای مدت زمان طولانی در محل ضایعه زنده بمانند. ما چنین فرض کردیم که بهبود بیشتر در رفتار حسی و حرکتی ممکن است مستلزم ارزیابی حیوان برای مدت زمان بیشتر و پیوند تعداد بیشتر سلول در جاهای بیشتر در اطراف محل ضایعه نیاز داشته باشد.
طاهره غفوری غلامرضا حسن زاده
چکیده باروری مردان اغلب بعد از آسیب نخاعی دچار مشکل می شود. در رت هایی که به آن ها آسیب نخاعی القا شد، اسپرماتوژنز ناهنجار که پس از دوره حاد آسیب نخاعی رخ می دهد، به وسیله کاهش گذرا اما معنی دار سطوح هورمون های fsh، lh و تستوسترون همراه بود. این نتایج پیشنهاد می کنند که سرکوب هورمونی ممکن است اثرات ابتدایی آسیب نخاعی بر اسپرماتوژنز را باعث شود. گزارش ها درباره پسرفت اپیتلیوم سمینیفروس در بیوپسی که از بیضه مردان مبتلا به آسیب نخاعی انجام شده، اثرات پایدار آسیب نخاعی را بر اسپرماتوژنز نشان می دهد. تستوسترون به تنهایی در حیوانات هیپوفیزکتومی هنگامی که به مقدار کافی تجویز می شود، قادر است اسپرماتوژنز کامل را حفظ کند یا به پیش ببرد. این نتایج امکان استفاده از تستوسترون اگزوژن را در حفظ اسپرماتوژنز و در نتیجه تولید اسپرم را در مردان آسیب نخاعی پیشنهاد می کنند. مطالعه حاضر اثر تجویز تستوسترون اگزوژن را بر هیستولوژی بیضه در مدل های تجربی آسیب نخاعی بررسی می کند. در این مطالعه 90 سر موش بالغ نژاد nmri در 9 گروه تقسیم شدند. در گروه های آسیب نخاعی(6 گروه)، به دنبال عمل لامینکتومی بدون آسیب به پوشش سخت شامه، فشار بر طناب نخاعی به مدت 5 دقیقه با استفاده از دستگاه استریوتاکسی و با وزنه 5 گرمی اعمال شد. در گروه-های آسیب نخاعی تیماری (4 گروه)، تستوسترون اگزوژن به مدت 7 (در دو گروه) و 35 روز (در دو گروه) تجویز شد. بعد از گذشت زمان های مربوط، نمونه خون و بیضه حیوانات جمع آوری شد و به وسیله مطالعات بیوشیمایی و هیستولوژیک آنالیز شد. آسیب نخاعی بر روی بافت بیضه و میزان هورمون های سرمی اثر داشت. تیمار با تستوسترون اگزوژن به طور معنی داری اپیتلیوم سمینیفروس را بهبود بخشید و سطوح تستوسترون خون را افزایش و سطوح lh و fsh سرمی را کاهش داد. نتایج مشخص می کنند که تستوسترون اسپرماتوژنز را با اثر بر سلول های سرتولی تنظیم می کند.
یاسر تهمتنی حسین بهاروند
شکل گیری اندودرم قطعی (definitive endoderm) یکی از مراحل مهم در تکوین اندام های مشتق از اندودرم مانند پانکراس و کبد در مهره داران می باشد. به همین دلیل در مطالعات آزمایشگاهی، تولید اندودرم به عنوان منبعی برای تولید انواع سلول های کارآمد در درمان بیماری های مرتبط با این اندام ها از اهمیت بالایی برخوردار است. بنابراین، با نگاه به سلول درمانی، معرفی روش هایی تعریف شده تر، کاراتر و کم هزینه تر بسیار سودمند خواهد بود. در پژوهش حاضر، برای تمایز سلول های بنیادی جنینی انسانی به سلول های اندودرم قطعی، یک پروتوکل دو مرحله ای ابداع گردید: مرحله اول (مرحله priming)، استفاده از فاکتورهای مهار کننده پرتوانی سلول های بنیادی به مدت یک روز و مرحله دوم (مرحله inducing)، استفاده از فاکتورهای تمایز اندودرمی سلول های بنیادی جنینی انسانی به مدت سه روز. فاکتورهای استفاده شده در مرحله priming شامل کوچک مولکول های rapamycin، stauprimide، chir، nsc-308848 و فاکتور رشد اکتیوین a (با غلظت 100 نانوگرم بر میلی لیتر) بود و فاکتورهای استفاده شده در مرحله inducing شامل کوچک مولکول های ly294002، cymarin و ide1/2 و فاکتور رشد اکتیوین a (با غلظت 50 نانوگرم بر میلی لیتر)؛ بدین ترتیب 26 ترکیب از مواد القاگر ذکر شده به عنوان گروه های آزمایشی بکار برده شد و از تیمار فاکتور های رشد اکتیوین a (100 نانوگرم بر میلی لیتر) و wnt3a (25 نانوگرم بر میلی لیتر) به مدت یک روز و اکتیوین a (100 نانوگرم بر میلی لیتر) به مدت سه روز (w/a100-a100) به عنوان کنترل مثبت و تیمار dmso (حلال کلیه کوچک مولکول های بکار رفته) به عنوان کنترل منفی استفاده گردید. سپس بر اساس ارزیابی بیان ژن های مختص اندودرمی sox17 و foxa2 به روش real time rt-pcr، گروه تیمار شده با کوچک مولکول rapamycin (100 نانو مولار)، به مدت یک روز و اکتیوین a (50 نانوگرم بر میلی لیتر)، به مدت سه روز (rapa-a50) انتخاب گردید و این پروتوکل انتخابی به همراه گروه های کنترل در سطح بیان ژن های بیشتر برای تمایز اندودرمی و نیز بیان در سطح پروتئین ارزیابی گردید و سپس برای بررسی شایستگی تمایز بیشتر به سمت سلول های پیش ساز پانکراسی (pp) (توسط 5 پروتوکل) و نیز سلول های درونریز پانکراسی (pe) (توسط 3 پروتوکل) و همچنین سلول های شبه هپاتوسیتی (hlcs) (توسط یک پروتوکل) القا گردید. نتایج بیان شاخص های پانکراسی و کبدی در سلول های اندودرمی انتخاب شده (rapa-a50 و w/a100-a100 [کنترل مثبت]) تیمار شده با پروتوکل های رایج تمایز به سلول های پانکراسی و کبدی نشان داد که اندودرم های تولید شده توسط پروتوکل rapa-a50 قابلیت تمایز به پیش سازهای پانکراسی را با کارایی مشابه با اندودرم های تولید شده توسط پروتوکل w/a100-a100 دارا می باشند درحالیکه هیچ یک از اندودرم ها قادر به تمایز به سلول های pe با 3 پروتوکل امتحان شده نبودند. این در حالی بود که اندودرم های تولید شده توسط پروتوکل rapa-a50 با کارایی مشابه با اندودرم های تولید شده توسط پروتوکل w/a100-a100 قابلیت تمایز به سلول های شبه هپاتوسیتی نشان می دهند. نتایج ما روش جدیدی را برای تمایز برای تمایز سلول های بنیادی جنینی انسانی به سلول های اندودرم قطعی معرفی می نماید. اندودرم تولید شده به این روش به نحوی وابسته به پروتوکل قابلیت تمایزی به سلول های pp و نیز قابلیت تمایزی به سلول های شبه هپاتوسیتی را دارا می باشند. ضمنا، این نتایج روشن می سازد که پروتوکل های تمایز به سلول های pe نیاز به بازنگری دارند.
فرشید یکانی تهمینه پیروی
چکیده تکنولوژی سلولهای بنیادی تا به امروز دستاوردها و پیشرفت های چشمگیری داشته است. در این میان سلولهای بنیادی عصبی مورد توجه خاصی قرار گرفته و مهمترین هدف مطالعاتی می باشند و بیشترین مطالعات در این رابطه بر روی شناخت دقیق پتانسیل تمایزی این سلولها متمرکز شده اند. در این مطالعه هدف ارزیابی پارامترهای بقا، تکثیر و تمایز سلولهای بنیادی/پیش ساز عصبی(ns/pc) در پاسخ به تأثیر نمونه های مایع مغزی-نخاعی(csf) جنینی و بالغ می باشد. سوال مطالعه حاضر عبارت است از: هر نمونه csf تا چه حد می تواند باعث شود تا این سلولها در مسیر رشد و نموی خود دچار تغییر شوند. ns/pc ها از مغز موش صحرائی بالغ جدا شدند و نمونه های csf جهت تیمار نیز شامل csf جنینهای 13 روزه(ed13) و 17 روزه(ed17) و نیز بالغ(adult) همان گونه بودند. دو تکنیک icc و rt-pcr برای بررسی بیان مارکرهای تمایزی و تکنیک mtt جهت ارزیابی بقا/تکثیر سلولی مورد استفاده قرار گرفتند. در تست mtt ، نتایج نشان دادند که adult-csf بیشترین(به طور معنی دار) و csf ed13- کمترین تأثیر در افزایش میزان بقا/تکثیر را داشتند و ed17-csf و csf مصنوعی(a-csf) نیز اثر کاهش دهندگی را نشان دادند(p<0.05, p< 0.01). در مورد بررسی بیان مارکرهای تمایزی، تکنیکهای rt-pcr و icc نشان دادند که این سلولها در حالت بدون تیمار قادر به تمایز به هر سه نوع سلول نورونی، آستروسیتی و الیگودندروسیتی می باشند. پس از تیمار با نمونه های مختلف csf، در پاسخ به نمونه ed17 بیشترین. مقدار بیان مارکر نورونی(map2) و در adult کمترین مقدار را نشان داد. بیان مارکر آستروسیتی در نمونه adult به طور فاحشی(معنی دار) بیشترین مقدار را نشان داد. بیان مارکر الیگودندروسیتی(mbp) نیز در تمام گروهها افزایش مختصری را نشان داد. چنین نتیجه گیری شد که سلولهای بنیادی عصبی هیپوکامپ موش صحرائی بالغ حداقل بر اساس نتایج مطالعه ما، سلول بنیادی چند توان محسوب می شوند و همچنین روشی که در این مطالعه بکار گرفته شد روشی است که در آن از csf به عنوان یک ترکیب طبیعی استفاده گردیده است. کلمات کلیدی: هیپوکامپ، سلول بنیادی عصبی، مایع مغزی-نخاعی جنینی، مایع مغزی-نخاعی بالغ مارکر تمایزی، بقا، تکثیر
سارا طالب گلستانی مهناز آذرنیا
توانایی کلیه ها در تغلیظ و متابولیزه کردن عوامل شیمیایی، آنها را مستعد آسیب توکسیک میسازد. وجود محدودیتهایی در روشهای معمول درمان نارساییهای کلیوی منجر به جستوجوی روشهای درمانی دیگر شده است. با توجه به وجود پتانسیل حفاظت از سلولهای کلیوی با اثرات پاراکرین-اندوکرین در سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق از مغز استخوان بر آن شدیم اثر فاکتورهای ترشحی آنها را که در محیط کشت حاصل از این سلولها حضور دارند بر روند نارسایی کلیوی حاد مورد بررسی قرار دهیم. در این مطالعه ابتدا آزمایشی جهت دستیابی به مدل حیوانی استاندارد از نارسایی کلیوی حاد طراحی شد، در این آزمایش حیوانات به گروههای کنترل و مدل تقسیم شدند، جهت القای مدل از دوز منفرد سیسپلاتین (mg/kg 5) استفاده شد و سپس صحت القای مدل مورد ارزیابی قرار گرفت. بعد از آن جهت بررسی اثرات محیط کشت حاصل از سلولهای بنیادی مزانشیمی انسانی بر روند نارسایی کلیوی حاد حیوانات به 4 گروه کنترل، سیسپلاتین، شم و تجربی تقسیم شدند. گروه تجربی خود به سه زیرگروه تقسیم شد که هر یک محیط کشت حاصله را در سه روز متوالی دریافت کردند، تزریق محیط کشت همزمان با تزریق سیسپلاتین، یک روز قبل یا یک روز بعد از آن آغاز شد. به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن محیط کشت حاصل از 5 x 106 سلول به هر حیوان تزریق گردید. پنج روز بعد از تزریق سیسپلاتین، تمام گروهها خونگیری و تشریح شدند. در نمونه های خون جمع آوری شده غلظت سرمی bun و کراتینین آنالیز شد، نمونه های کلیه نیز مورد بررسیهای بافت شناسی قرار گرفت. نتایج نشان دادند که تیمار با محیط کشت حاصل از سلولهای بنیادی مزانشیمی انسانی، سطح سرمی bun و کراتینین و نیز اکثر شاخصهای آسیب بافتی کلیه ناشی از سیسپلاتین را در حیوانات دارای آسیب کاهش داده است. بنابراین سلولهای بنیادی مزانشیمی انسانی میتوانند با عملکرد اندوکرین و احتمالاً با اثرات آنتیآپاپتوتیک و پروآنژیوژنیک از کلیه در برابر سمیت کلیوی سیسپلاتین محافظت نمایند.
نگین رحمانی محمد جعفر رضایی
چکیده زمینه و هدف: فنی توئین یکی از داروهای ضد صرع است که دارای عوارض متعددی بوده و یکی از مهمترین آنها القا هیپوکسی در جنین که این هیپوکسی از طریق استرس اکسیداتیو باعث مرگ سلولی از نوع آپوپتوزیس می شود. از آنجایی که آنتی اکسیدانهایی مثل ویتامینe باعث کاهش آسیب اکسیداتیو می شود لذا در این مطالعه اثر ویتامین e بر روی تغییرات تخریبی ایجاد شده در نورونهای پیرامیدال کورتکس مغز موش به دنبال هیپوکسی ناشی از فنی توئین بررسی شد. مواد و روش ها: آزمایش توسط 30 سر موش ماده باردار در 6 گروه به این صورت انجام شد. گروه اول داروی فنی توئین (pht) را بشکل خوارکی دریافت کردند، به گروه دوم علاوه بر فنی توئین ویتامین(pht+ve) تزریق شد. به گروه سوم ویتامین e تزریق شد. به گروه چهارم حلال ویتامین e روغن کنجد تزریق شد. گروه پنجم حلال فنی توئین آب مقطر دریافت کردند. گروه ششم گروه کنترل بود که هیچ موادی دریافت نکردند. فنی توئین به میزان mg/kg150 و ویتامین e، mg/kg500 روزانه از روز 7-18 حاملگی تجویز شد. بعد از زایمان نوزادان از نظر خصوصیات ظاهری بررسی شدند و سپس با روش هیستوتکنیک و ایمنوهیستوشیمی مقاطع بافتی از نظر تغییرات بافت مغز ارزیابی شدند و تعداد نورونهای سالم و نکروتیک شمارش گردید. یافته ها: وزن نوزادان در گروه تیمار شده با فنی توئین کمتر بوده و بررسی های پاتولوژیک مغز نشان داد که در مقایسه با گروه کنترل دچار تغییرات هیستولوژیک هستند که از جمله آنها می توان به تغییرات دژنراتیو شامل چروکیده شدن و کاهش انداره سلولهای پیرامیدال اشاره کرد. میانگین تعداد نورونهای سالم در گروه تیمار شده باpht+ve بیشتر از گروهpht بود. نتیجه گیری: میانگین بالای تعداد نورونهای سالم در گروه تیمار شده باpht+ve در مقایسه با گروهpht بود. نشان دهنده تاثیر نوروپروتکتیو ویتامین e در مقابل آسیب اکسیداتیو و آپوپتوز ناشی از آن است. واژه های کلیدی: فنی تویین-هایپوکسی-استرس اکسیداتیو-نورونهای پیرامیدال-ویتامین e
حسام خداکرمی ناصر اقدمی
نقش آنژیوتانسینii در فرآیند بیماری زایی بیماری های مختلفی مانند آترواسکلروزیس و فشار خون بالا گزارش شده است. همچنین اثبات شده است که سلول های عضلانی صاف عروقی که هدف اصلی آنزیوتانسین ii می باشند و در بیماری زایی نقش اصلی دارند، کاربردهای گشترده ای در پزشکی ترمیمی دارند. از سویی دیگر به واسطه تکثیر ساده، سلول های بنیادی جنینی انسانی به عنوان منبع جایگزین سلولی برای ترمیم سلول های عضلات صاف عروقی به کار می روند. در مجموع ارزیابی اثر آنژیوتانسین ii در تمایز سلول های غضلانی صاف عروقی از سلول های بنیادی جنینی انسانی می تواند اطلاعات کاربردی در اختیار محققان بگذارد. هدف این مطالعه تعیین اثر آنژیوتانسین ii بر تمایز سلول های پیش ساز بیان کننده cd34 مشتق از جسم جنینی به سلول های عضلانی صاف عروقی می باشد. بر اساس اطلاعات به دست آمده نشان داده شد که آنژیوتانسین ii سبب کاهش معنی دار بیان ژن های ویژه سلول های عضلانی صاف عروقی می گردد. این مطالعه نشان داد که به کار بردن آنژیوتانسین ii و فاکتور رشد مشتق از پلاکت pdgf به طور همزمان سبب کاهش بیان اکتین آلفای سلول عضلانی صاف، کالپونین و زنجیره سنگین میوزین عضلات صاف، در مقایسه با کاربرد pdgf به تنهایی، می شود.
سهیلا جهانی مهناز آذرنیا
هدف: آسپیرین جزءداروهای ضدالتهاب غیر استروئیدی (nsaid) و یکی از پرمصرف ترین داروهایی است که برای تسکین درد استفاده می شود. این پژوهش با هدف بررسی اثر آسپیرین بر بافت روده کوچک جنین های موش صحرایی صورت گرفته است. روش بررسی:در این مطالعه تعداد 30 سر رت ماده باردار به طور تصادفی به 6 گروه مساوی تقسیم شدند. گروه شاهد بدون هیچ مداخله، گروه شم میزان دو سی سی آب مقطر و چهار گروه تجربی آسپیرین را با دوزهای 300،200،100،75 میلی گرم بر کیلو گرم از روز 8 تا 20 بارداری بصورت گاواژ دریافت کردند. در روز 20 بارداری پس از کشتن مادران باردار و خارج نمودن جنین ها، وزن وطول سری– دمی و وزن و قطر جفت آنها اندازه گیری شده و ناهنجاریهای جنینی احتمالی بررسی و ثبت گردیدند. سپس روده جنین ها را برداشته و پس از انجام مراحل فیکساسیون و پردازش آنها مقاطع بافتی 5 میکرومتری تهیه و رنگ آمیزی h&e گردیدند. طول پرزهاو تعداد پرزها و ضخامت اپی تلیوم روده کوچک و تعداد سلول های گابلت وقطر روده جنینها در گروههای مختلف اندازه گیری شده و مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج: هیچ گونه ناهنجاری جنینی ظاهری در گروه های تجربی مشاهده نگردید. میانگین طول سری– دمی در گروههای تجربی با دوز 75 ، 100 ، 200 و 300 میلی گرم بر کیلو گرم در مقایسه با گروههای شاهد و شم اختلاف معنی داری نشان ندادند. اگرچه میانگین وزن جنین هادر گروه تجربی با دوز 100 میلی گرم بر کیلو گرم نسبت به گروههای شاهد و شم افزایش معنی داری داشت. همچنین وزن جفت ها در همه گروه های تجربی افزایش معناداری نسبت به گروه های شاهد و شم نشان داد. مطالعات هیستومورفومتری نیز کاهش معنی دار طول پرزهای روده کوچک و ضخامت اپی تلیوم در گروه آسپیرین با دوز 100 میلی گرم بر کیلو گرم در مقایسه با گروههای شاهد و شم نشان داد و تعداد سلول های گابلت در دوز 75 میلی گرم بر کیلو گرم در مقایسه با گروه شاهد و شم افزایش معناداری را نشان داد. نتیجه گیری: به نظر می رسد مصرف آسپرین در دوران بارداری موجب افزایش وزن جنین و جفت و کاهش طول پرز و ضخامت اپی تلیوم روده جنینها وافزایش سلول های گابلت در واحد سطح اپیتلیوم روده گردیده است.
سمیرا مرادی کوچی مهناز آذرنیا
مولتیپل اسکلروزیس (ms) یکی از شایع ترین بیماری های خود ایمنی با التهاب و دمیلینه شدن در cns (سیستم عصبی مرکزی) است. ms به طرز چشمگیری در سال های اخیر در اوایل بزرگسالی بروز می کند (زنان دو برابر مردان). کوپریزون یک شلاتور مس بوده که موجب مرگ الیگودندروسیت ها و متعاقب آن دمیلینه شدن گردیده که با اضافه کردن 0/2% از آن به غذای حیوانات نرمال منجر به القای مدل حیوانی ms می شود.il-17 (یاil-17a) توسط لنفوسیت های th17ساخته می شود که در توسعه بیماری خودایمنی ms ضروری است و از طریق القای فاکتورهای مختلف باعث ایجاد و تقویت التهاب می شود. ما در این پژوهش بیان il-17 در بافت ناحیه کورپوس کالوزوم مغز در مراحل مختلف مدل کوپریزون اندازه گیری و بررسی گردید تا درک بهتری از نقش این مولکول التهابی در پیشرفت تخریب میلین به دست آید. مواد و روش ها: تعداد چهل سر موش های نر نژاد c57bl / 6 (8 تا 10 هفته، وزن 18-22گرم) به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند.گروه کنترل، به مدت پنج هفته با جیره غذایی طبیعی تغذیه شدند و درگروه تجربی، موش ها به مدت پنج هفته از غذای محتوی 0/2% کوپریزون تغذیه شدند. سنجش تخریب میلین پس از تهیه برشهای ?m50 بافتی از ناحیه کورپوس کالوزوم توسط رنگ آمیزی اختصاصی میلین luxol fast blue (lfb) صورت گرفت. بیان il-17 در کورپوس کالوزوم با استفاده از روش pcr - rt مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: نتایج به دست آمده افزایش قابل توجهی در بیان il-17 در موش هایی که سه هفته تحت تغذیه با غذای محتوی 0/2% کوپریزون قرار گرفته بودند در مقایسه با گروه کنترل را نشان داد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که، در فاز اول بیماری نفوذپذیری سد خونی مغزی (bbb) موجب فراخوان سلولهای t گروه th17 شده و باعث القاء و تقویت التهاب می شود. نتیجه گیری: il-17 ممکن است در فرآیندهای التهابی اولیه در طول مدل کوپریزون یک نقش کلیدی بازی کند.
زکیه تشکر مهناز آذرنیا
مقدمه: مالتیپل اسکلروزیس (ms ) یک بیماری خودایمنی مرتبط با التهاب سیستم اعصاب مرکزی انسان می باشد. این بیماری یکی از شایع ترین بیماری های نورولوژیک بویژه در جوانان است. ژنتیک و عوامل محیطی در ابتلا به ms تأثیر گذار هستند. در این بیماری سلول های سیستم ایمنی بدن، میلین سلول های عصبی را تخریب می کنند؛ این موضوع سبب اختلال در هدایت پیام عصبی و اختلال در عملکرد و توانایی های فردی می شود. کیموکاین¬ها خانواده بزرگی از پروتئین¬های ترشحی با وزن مولکولی پایین هستند که در فرایندهای فیزیولوژیک و پاتولوژیک مثل خونسازی، رگ¬سازی، التهاب، آترواسکلروزیس، آلرژی، عفونت و بیماری¬های ایمنی نقش حیاتی دارند. کیموکاین ها به همراه گیرندههای خود به گروهی از زیر مجموعه های سلول های سیستم ایمنی برای مهاجرت به محل التهاب کمک می کنند. کیموکاین cxcl12 یک تنظیم کننده کلیدی برای ورود لکوسیتها به cns و تمایز الیگودندروسیت¬ها در cns بزرگسالان می¬باشد. مطالعات، منابع سلولی cxcl12 در کورپوس کالوزوم موش های تحت تغذیه با کوپریزون را آستروسیت¬های واکنشی و میکروگلیاها معرفی کردند. با توجه به اهمیت cxcl12 در فعال سازی و کنترل مسیر های التهابی سیستم عصبی در این پژوهش با ایجاد مدل ms توسط ترکیب کوپریزون به بررسی بیان مولکول cxcl12 در مراحل مختلف ایجاد مدل پرداخته شد تا درک بهتری از نقش cxcl12 در پیشرفت تخریب میلین در مدل فوق به دست آید. مواد و روش¬ها: ابتدا تخریب میلین توسط ترکیب شیمیایی کوپریزون در موش های نر هم وزن هشت هفته ای نژاد c57bl/6 القاء شد. برای این منظور 40 سر موش به دو گروه کنترل و کوپریزون تقسیم شدند. گروه کوپریزون به مدت پنج هفته با جیره غذایی حاوی 2/.? کوپریزون و گروه کنترل در همین مدت با جیره غذایی طبیعی تغذیه شدند. پس از حدود پنج هفته تخریب کامل میلین در ناحیه کورپوس کالوزوم صورت پذیرفت. سنجش تخریب میلین پس از تهیه برش¬های ?m50 بافتی از ناحیه کورپوس کالوزوم توسط رنگ آمیزی اختصاصی میلین luxol fast blue (lfb) صورت گرفت. پس از تهیه نمونه های بافت مغز بیان cxcl12 توسط روش rt-pcr بررسی شد و نتایج مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: در مطالعه حاضر مشاهده شد که با القاء بیماری، التهاب، ادم و پلاک های دمیلینه ایجاد میشود و با پیشرفت علائم بیماری میزان پلاک ها و وسعت آن ها بیشتر می¬گردد. بطوریکه در هفته پنجم بیشترین تخریب میلین صورت پذیرفت. همچنین بیان ژنcxcl12 در مراحل اولیه التهاب ( در هفته سوم) پایین بود و با پیشرفت روند تخریب میلین در هفته پنجم در موش های تحت تغذیه با کوپریزون نسبت به موش های گروه کنترل افزایش معنی دار این ژن مشاهده گردید. نتیجه گیری: بیان cxcl12در موش¬های تحت تغذیه با کوپریزون بتدریج با پیشرفت فرایند التهاب و تخریب میلین در هفته پنجم نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری پیدا می¬کند، می¬توان گفت که این ژن در فرایند¬های تاًخیری التهاب نقش کلیدی دارد.
نوشین تاکی مهناز آذرنیا
مولتیپل اسکلروزیس(ms) یک بیماری التهابی نورودژنراتیو و خود ایمنی سیستم عصبی مرکزی با مشخصات بارز التهاب، تخریب میلین، آسیب آکسون ها و گلیوز (ایجاد اسکار) است. این بیماری شایعترین بیماری خود ایمنی سیستم عصبی مرکزی در سنین جوانی می باشد. علت ایجاد ms هنوز به صورت دقیق مشخص نشده ولی مطالعات انجام شده نقش عوامل محیطی و ژنتیکی را در ایجاد این بیماری نشان می¬دهد. ژن¬های کدکننده سایتوکین¬ها، سهم بسزایی در مطالعات ms داشته است، آنچنان که سایتوکین¬ها مهمترین واسطه¬های ایمنی و التهابی بیماری¬هایی هم چون ms هستند. il- 11 که از خانوادة سایتوکین های gp130 می¬باشد در محیط کشت آستروسیتی انسان توسط il-1β و tgfβ1 که هردو به طور قابل توجهی در پلاک¬های ms بیان می¬شوند، القا می¬شود. در نمونه¬های بافتی ms، il-11 توسط آستروسیت¬های فعال بیان می¬شودو باعث محدودکردن دمیلیناسیون و ترویج رمیلیناسیون می¬شود. با توجه به اهمیت il-11 در فعال سازی و کنترل مسیر های التهابی سیستم عصبی در این پژوهش ما با ایجاد مدل ms توسط ترکیب کوپریزون به بررسی بیان این مولکول (il-11) در مراحل مختلف ایجاد مدل در طی سمیت حاد با کوپریزون پرداختیم تا درک بهتری از نقش il-11 در پیشرفت تخریب میلین در مدل فوق به دست آید. مواد و روش ها: ابتدا مدل ms توسط ترکیب شیمیایی کوپریزون در موش های نر هم وزن هشت هفته ای نژاد c57bl/6 القا شد. برای این منظور 40 سر موش به صورت تصادفی به دو گروه کوپریزون و کنترل تقسیم شدند. گروه کوپریزون به مدت پنج هفته با جیره غذایی حاوی 0/2% کوپریزون و گروه کنترل در همین مدت با جیره غذایی طبیعی تغذیه شدند. پس از حدود پنج هفته، تخریب کامل میلین در ناحیه کورپوس کالوزوم مغز صورت پذیرفت. سنجش تخریب میلین پس از تهیه برشهای μm 50 بافتی از ناحیه کورپوس کالوزوم توسط رنگ آمیزی اختصاصی میلین luxol fast blue (lfb) صورت گرفت. و پس از تهیه نمونه های بافت مغز بیان il-11 توسط روش آر تی پی سی ارrt-pcr بررسی شد و نتایج مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: طبق نتایج بدست آمده از این پژوهش مشاهده شد که میزان بیان il-11 در هفته سوم در موش های تحت تغذیه با کوپریزون نسبت به گروه کنترل تغییر قابل ملاحظه¬ای نشان نمی دهد. اما به تدریج با پیشرفت فرایند التهاب و تخریب میلین در هفته چهارم نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری پیدا می¬کند . نتیجه گیری: بیان il-11 در هفته چهارم در موش های تحت تغذیه با کوپریزون نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری نشان می¬دهد که این بیانگر این است که احتمالاﹰ il-11 در شروع دمیلیناسیون نقش کلیدی دارد.اما به تدریج با پیشرفت فرایند التهاب و تخریب میلین بیان il-11 در هفته پنجم نسبت به هفته چهارم در مقایسه با گروه کنترل کاهش پیدا می¬کند و گمان می¬رود در این مراحل مولکول¬های دیگری روند التهاب و دمیلیناسیون را در دست می¬گیرند.
فاطمه رضایی غلامرضا کاکا
چکیده: زمینه و هدف: آسپیرین داروی قرن و یک داروی چند منظوره و یکی از پرمصرف ترین داروها در دنیاست. آسپیرین در دوزهای پایین یک داروی سالم است، اما در دوزهای بالا دارای عوارض جانبی تهدید کننده می باشد. این مطالعه اثرات آسپیرین بر بافت کلیه جنینهای رت را بررسی نموده است. روش بررسی: در این مطالعه تعداد30 سر موش رت ماده باردار شده به طور تصادفی به 6 گروه مساوی تقسیم شدند.گروه شاهد بدون هیچ مداخله ای، گروه شم دو سی سی آب مقطر(به عنوان حلال آسپیرین) از روز 8 تا 20 بارداری بصورت گاواژ دریافت کرد. چهار گروه تجربی آسپیرین را با دوزهای،200،100،75و 300میلی گرم بر کیلو گرم دریافت نمودند. در روز 20 بارداری پس ازکشتن مادران باردار جنین ها خارج شده و وزن جنین ها و جفت ها و طول سری – دمی آنها اندازه گیری شد و سپس کلیه جنینها را برداشته وپس از انجام مراحل فیکساسیون و پردازش آنها مقاطع بافتی تهیهو رنگ آمیزی هماتوکسیلین-ائوزین انجام شد. ضخامت کورتکس و مدولای کلیه، تعداد گلومرول ها در 500 هزار میکرومتر مربع از سطح کورتکس ، مساحت بزرگترین کپسول بومن در 3/2 خارجی و 3/1 داخلی کورتکس ،مساحت کپسول بومن ، مساحت گلومرولوس ، تعداد هسته های گلومرولوس و مساحت توبول پروگزیمال اندازه گیری و ثبت گردیدند. سطح معنی داری نیز کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد. یافته ها: هیچ گونه ناهنجاری جنینی ظاهری در گروههای تجربی مشاهده نگردید. میانگین وزن جنینها ومیانگین طول سری– دمی در گروههای تجربی با دوز 75، 200و300 در مقایسه با گروههای شم و شاهد اختلاف معنی داری نشان ندادند. اگرچه میانگین وزن جنین در گروه تجربی با دوز 100نسبت به گروههای شم و شاهد افزایش معنی دار ی داشت و همچنین میانگین وزن جفت در 4 گروه تجربی نسبت به گروه شاهد و شم افزایش معنی داری داشت .کاهش معنا داری در میانگین ضخامت کورتکس به ضخامت مدولا در گروه های تجربی دوز75( p = 0.03) ،100( p = 0.013) و300( p = 0.03) میلی گرم بر کیلوگرم، مشاهده شد، همچنین کاهش معناداری در میانگین تعداد گلومرول ها در 500 هزار میکرومتر مربع از سطح کورتکس در گروه تجربی دوز200( p = 0.05)، و افزایش معناداری در میانگین فضای کپسول بومن در گروه تجربی دوز75 ( p = 0.019)در مقایسه با گروه تجربی دوز 100مشاهده شد و نیز افزایش معناداری در میانگین مساحت توبول پروگزیمال در گروه های تجربی دوز 200( p = 0.01) و 300( p = 0.007) ،مشاهده شد. نتیجه گیری: به نظر میرسد مصرف آسپیرین در دوران بارداری موجب بروز ناهنجاری ظاهری درجنین نمی شود اما میتواند تغییراتی درضخامت کورتکس و مدولا، درتعداد گلومرول ها ، در فضای کپسول بومن و همچنین تغییراتی در مساحت توبول پروگزیمال کلیه جنین را ایجاد نماید.
شمیم شعبانی مهناز آذرنیا
نارسایی حاد کلیوی arf به عنوان یک مشکل شایع و تا حد زیادی مقاوم به درمان بالینی به همراه میزان بالای غیر قابل قبول مرگ و میر همراه است که عمدتا به واسطه ناکارآمدی درمان های رایج و در دسترس می باشد. مطالعات اخیر صورت گرفته بیان می کند که اثرات مفید سلول های مزانشیمی عمدتا از طریق ترشحات پاراکرین- اندوکرینی مدیاتورهایشان میانجی می شود بر پایه این فرضیات تصمیم به بررسی اثرا condition medium سلول های مزانشیمی که حاوی فاکتورهای رشد می باشند بر روند نارسایی حاد کلیوی برآمدیم. در این مطاله ابتدا آزمایشی جهت دستیا بی به مدل حیوانی استاندارد از نارسایی کلیوی حاد طراحی شد. در این آزمایش حیوانات به گروه های کنترل، شم و تجربی تقسیم شدند. جهت القای مدل از دوز منفرد گلیسرول ml/kg8 استفاده شد و سپس از اطمینان از صحت القای مدل سازی جهت بررسی اثرات cm-hmscs بر روتد بیماری نارسای کلیوی حاد، حیوانات به چهار گروه شامل کنترل، گلیسرول، شم و تجربی تقسیم شدند. حیوانات گروه تجربی cm-hmscs را در دو الگو دریافت کردند. یک گروه cm-hmscs را در یک ساعت و دیگری در یک و 24 ساعت پس از تزریق گلیسرول دریافت کردند. به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن محیط کشت حاصل از 106×5 سلول به هر حیوان تزریق شد. 48 ساعت پس از تزریق گلیسرول، تمامی گروه ها خونگیری و تشریح شدند. در نمونه های خون جمع آوری شده غلظت سرمی bun و کراتی نین آنالیز شد، نمونه های کلیه نیز مورد بررسی های بافت شناسی قرار گرفت. نتایج نشان دادکه تیمار حیوانات با cm-hmscs موجب کاهش سطح سرمی bun، کراتی نین و تمامی پارامنر های آسیب بافتی نارسایی حاد کلیوی القا شده توسط گلیسرول در حیوانات شده است. بنابراین سلول های بنیادی مزانشیمی قادر به محافطت کلیوی در برابر نارسایی حاد کلیوی القا شده توسط گلیسرول به واسطه عملکرد اندوکرینی فاکتور های رشدشان می باشند.
محمدصادق مدرسی مهناز آذرنیا
کیتوزان یک بیوپلیمر کاتیونی و حامل مناسبی برای انتقال دارو است. استرپتوکیناز یک آنزیم باکتریایی تک زنجیره فیبرینولیتیک می باشد که نیمه عمر بیولوژیکی کوتاهی دارد. در این مطالعه، استرپتوکیناز تثبیت شده بر روی کیتوزان به وسیله روش جذب سطحی آماده شد و سپس پارامترهای فارماکوکینتیکی آن در مقایسه با استرپتوکیناز خالص بررسی گردید. آنزیم از طریق برهم کنش های غیر کووالان به کیتوزان متصل گردید. جهت تهیه نانو ذرات کیتوزان، پودر کیتوزان (وزن مولکولی 500 کیلو دالتون) به بافر استات سدیم با ph مساوی 5 اضافه شد. این روش به سادگی شامل مخلوط کردن آنزیم با محلول کیتوزان و هم زدن مغناطیسی آن به مدت 60 دقیقه در دمای 4 درجه سانتیگراد می باشد. بعد از سانتریفیوژ مایع رویی جدا شده و جهت تعیین بازده بارگیری آنزیم از طریق تست برادفورد میزان کل آنزیم تعیین شد. به علاوه ، شرایط تثبیت مانند ph و میزان غلظت کیتوزان نیز بهینه شد. ترکیب بهینه جهت تعیین فعالیت استرپتوکیناز در پلاسمای رت و همچنین تاثیر آن بر روی بافت قلب به کار رفت. جهت تزریق استرپتوکیناز تنها و استرپتوکیناز تثبیت شده بر روی کیتوزان، سیاهرگ ژوگولار رت ها کانول گذاری گردید و سپس نمونه های خونی در زمان های مشخص جمع آوری گردیدند و از طریق سانتریفیوژ پلاسمای آنها جدا گردید. سنجش فعالیت استرپتوکیناز بر پایه فعالیت آمیدولیزی سوبسترای کروموژنتیک s2251 به وسیله کمپلکس فعال کننده استرپتوکیناز-پلاسمینوژن از طریق اسپکتروفتومتر انجام گردید. نانو ذرات استرپتوکیناز تثبیت شده بر روی کیتوزان فعالیت آمیدولیتیک طولانی تری را در مقایسه با استرپتوکیناز تنها نشان دادند.
حبیبه غفورنیان مهناز آذرنیا
سندرم تخمدان پلی کیستیک (pcos)ناهنجاری تولید مثلی هورمونی و اختلال متابولیکی می باشدکه طی آن عناصر اکسیداتیو در خون بالا می رود.چای سبز بواسطه ی دارابودن کاتچین ها، آنتی اکسیدان بسیار قوی محسوب می شود.در این تحقیق اثر عصاره هیدروالکلی چای سبز بر رت های pcos سنجیده شد.در این مطالعه ی تجربی، 96 سر رت ویستار با میانگین وزنی 20± 200 تحت تجویز استرادیول والرات قرار گرفتند.پس از 60 روز رت ها به یک گروه کنترل(pcos) و 3 گروه تجربی تحت تزریق داخل صفاقی عصاره چای سبز با مقادیرmg/kg bw 50 و 100و 200 به مدت 10 روز تقسیم شدند.در پایان دوره غلظت سرمیfsh،lh و تستوسترون با روش elfsa و انسولین و گلوکز به ترتیب با روش های الایزا و گلوکز اکسیداز مورد سنجش قرار گرفتند. میزان مقاومت به انسولین با استفاده از homa محاسبه شد. در این تحقیق همچنین سطح مارکرهای التهابی il-6 و crp با الایزا سنجیده شده است .مقادیر بدست امده در بین گرو ههای درمانی با استفاده از روش one- way anova و در سطح p<0/05مورد آنالیز قرار گرفت.نتایج حاکی از کاهش غلظت سرمی هورمون lh ، crp و il-6 در گروه های درمانی تیمار شده با عصاره چای سبز بود، بنحوی که در هر سه دوز اختلاف معنی داری را نسبت به گروه کنترل از خود نشان دادند.همچنین در دزهای 100 و 200 کاهش معنی دار میزان تستوسترون را مشاهده کردیم.کاهش انسولین و گلوکز وهمچنین مقاومت به انسولین تنها در دوز200 مشاهده شد. مطالعات هیستومورفومتریک نیز نشان دهنده افزایش تعداد فولیکول ها و تغییرات ضخامت تکای فولیکولی در جهت بهبود سندرم تخمدان پلی کیستیک است.با توجه به خاصیت انتی اکسیدانی جای سبز این احتمال وجود دارد که تاثیرات مثبت ان بر کاهش علایم pcos از طریق اثر بر مسیر استرس اکسیداتیو می باشد.چای سبز را می تواند یک داروی بالقوه موثر جهت درمان pcos و دیابت نوع دو و مقاومت به انسولین در نظر گرفته شود.
فاطمه قاسمیان مهناز آذرنیا
چکیده ندارد.
الهام حویزی مهناز آذرنیا
چکیده ندارد.
ساره رجبی زلتی مهناز آذرنیا
چکیده ندارد.
علی طوسی مهناز آذرنیا
چکیده ندارد.
ساره رجبی زلتی مهناز آذرنیا
چکیده ندارد.
علی طوسی مهناز آذرنیا
چکیده ندارد.
اعظم آقارحیمی مهناز آذرنیا
چکیده ندارد.
اعظم آقارحیمی مهناز آذرنیا
چکیده ندارد.
پری دخت فرهنگ مهناز آذرنیا
کادمیوم یک آلوده کننده مهم محیطی با موارد استفاده متعدد می باشد . کاربرد اصلی آن در آبکاری فلزات بوده و همچنین به عنوان کاتد در باتری های نیکل -کادمیوم به کار می رود.تماس با این فلز چه بصورت شدید و چه به صورت خفیف ، منجر به تخریب بافتهای متعدد بدن مانند کبد، کلیه و بیضه ها می شود
وحید حمایت خواه جهرمی مهناز آذرنیا
نتایج نشان داد که در این مقدار سرب (6/0 گرم) اختلاف معنی داری در افزایش وزن بدن و افزایشن وزن، طول، عرض و ضخامت کلیه و همچنین افزایش ضخامت گورتکس و مدولا و قطر گلومرول ها و کاهش فضای کپسول بومن مشاهده می شود و ضایعاتی نیز در ساختار بافتی کلیه ایجاد گردید.