نام پژوهشگر: ستاره مهدی زاده سراج
ستاره مهدی زاده سراج مجتبی منشی زاده
مطالعات زبان شناسی شناختی، و به تبع آن شعرشناسی شناختی ، برخاسته از مطالعات پژوهشگرانی است که به مطالعه ی رابطه ی میان زبان و ذهن علاقه مند بوده اند و منتقد نظریه هایی به شمار می رفتند که الگوی زبانی را ساختاری گسسته از جهان خارج ار زبان و مختص زبان می دانستند. به باور ایشان مطالعه ی ساختار های زبانی باید با جهان خارج از زبان مرتبط باشد و اصول کارکردهای شناختی حاکم بر مطالعات زبانی نیز زیر مجموعه ای از اصول مقوله بندی های انسانی، اصول کاربرد شناسی و اصول نقش گرایانه به مفهوم عام آن شامل تصویر گونگی و اقتصاد تلقی شود. زبانشناسی شناختی بین تجربه، شناخت و زبان ارتباط نزدیکی قائل است. بر این اساس شناخت محرک اولیه ی زبان شمرده می شود و زبان محرکی به جز شناخت و تعامل با واقعیات ندارد. این امر منشاء مطالعات وجوه مختلف زبان همچون درک برجسته سازی ها و پیش زمینه در دستور و متن و تبیینات آن با توجه به اصول اولیه ی ادراک بوده است. ماحصل مطالعات شعرشناسی شناختی، تمرکز بر خواننده ی واقعی و مطالعه ی تجربی ادبیات به جای تکیه ی محض بر تحلیل های ادبی است. دروندادهای شناختی شعرشناسی شناختی تنها زبانشناسی شناختی نیست، بلکه از کلیه ی علوم شناختی از جمله روانشناسی زبان، روانشناسی گفتمان، روانشناسی شناختی و روانشناسی جامعه نیز تأثیر می پذیرد. بر همین نسق رابطه ی بین شعرشناسی شناختی و مطالعات تجربی ادبیات بسیار نزدیک است. در این رساله فرض بر این است که در شعر شناسی شناختی به هستی متن ادبی توجه می شود نه ارزش ادبی آن, از همین روست که شعرشناسی شناختی مدعی نقد ادبی که بر اختلافات وتمایزات تمرکز دارد، انگاشته نمی شود و به آن محدود نخواهد بود. در واقع شعرشناسی شناختی چارچوب تفکر نیست بلکه راهی برای فکر کردن به ادبیات است. رساله حاضر با معرفی عواملی که در شعر شناسی شناختی به مثابه عوامل خلقت ادبی معرفی شده اند، با کمک نمونه هایی از ادب فارسی کوشیده است درک بهتری از این عوامل فراهم آورد، تا مشخص کند آیا ابزار های معرفی شده در حوزه ی شعر شناسی شناختی در آفرینش متن ادبی فارسی عمل می کند یا خیر.