نام پژوهشگر: محسن پور مختار
مهناز میرزایی خلیل آبادی محسن پور مختار
جلال الدین محمد مولوی ، بزرگترین شاعر و عارف قرن هفتم هجری است که در مثنوی شریف خود، به موضوعات و مباحث گوناگون پرداخته است.به همین دلیل با هر رویکرد علمی که به مثنوی بنگریم به نتایج پرباری خواهیم رسید. جیمز کالینز ،استاد دانشگاه استانفورد آمریکا ، پژوهشگری است که در سال های اخیر در زمینه ی مدیریت نظریات نو و متفاوتی نسبت به نظریات مدیریتی گذشته ارائه کرده است که در مجموع ، شباهت های زیادی با اندیشه های مدیریت اسلامی دارد . پژوهش حاضر که در یازده فصل تدوین شده است ، به مقایسه ی نظریات کالینز در کتاب "از خوب به عالی "و مولانا در " مثنوی " پرداخته و وجوه اختلاف و اشتراک نظر آن ها را بیان کرده است. دستآورد اصلی پژو هش حاضر این است که در بیشتر موضوعات مقایسه شده، مولانا بسیار عمیق تر و کامل تر از کالینز مباحث را مطرح کرده است و در این زمینه قدم های بلند تری برداشته است.البته این نکته شایان ذکر است که نمی توان با خواندن اشعار مثنوی مولانا ، او را یک نظریه پرداز علم مدیریت به طور کلی دانست اما اگر با توجه به نظریات مدیریتی کالینز نظریات مولانا را بسنجیم نظریات مدیریتی او جایگاه بالایی می تواند داشته باشد. اندیشه ی مدیریتی مولانا به شکلی است ؛که همه ی اقشار جامعه ی انسانی را مورد خطاب قرار می دهد اماکالینز همچو سایر پژوهندگان علم مدیریت تنها به یاری رهبران وسازمان ها می پردازد. مهم ترین مبحث کتاب کالینز رساندن شرکت ها به تعالی پایدار است. مولانا و کالینز هر دو سعی دارند به یاری انسان ها بشتابند و آن ها را ترغیب کنند که در مسیر تعالی قدم بردارند با این تفاوت که مولانا تعالی معنوی را مد نظر دارد و کالینز تعالی شغلی و سازمانی را که جزو تعالی مادی قلمداد می شود و البته منافاتی با تعالی معنوی ندارد و مقدمه و موید آن نیز تواند بود. مولانا علاوه بر اسبابی که کالینز در موفقیت مدیران مطرح کرده است ،قضا و قدر ، توکل ، قدرت خداوند و دعا را در مسیر حرکت به سمت تعالی اثربخش می داند. مهم ترین ویژگی های رهبران سطح پنجم ( موفق ترین رهبران) که کالینز در کتاب خود بسیار بر آن تأکید می کند تواضع و اراده ی تزلزل ناپذیر است . مولانا علاوه بر رهبران همه ی انسان ها را دعوت به فروتنی و تواضع می کند . در واقع پیام اصلی مثنوی از پوست خود بیرون آمدن و رها کردن منیت و خودپرستی است .همچنین ، از داستان های مثنوی پیداست که رهبران مولانا اراده ای محکم نیز دارند .
سمیه شبستری محسن پور مختار
حماسه از نظر لفظ میتواند گفتاری ، بدهی ( فی المجلس ) یا نوشتاری باشد متون حماسی شفاهی به دلیل نا مدون بودن کمتر مورد تحلیل و بررسی قرارگرفته اند . در میان متون حماسی شفاهی کتاب هفت لشکر که طور جامعی از یکی از روایات حماسی شفاهی ایرانی است و نمونه منحصری از متون حماسه شفاهی است ، چاپ شده و در دسترس است . مهمترین نتایج حاصل از این تحقیق عبارت اند از : از لحاظ کمیت ، بیشتر عناصر حماسی _ با نسبت های متفاوت _در این اثر بکار رفته اند و از لحاظ کیفیت ، از آن روی که در فصل سوم این پژوهش در بان مثال ها از متن کتاب هفت لشکر استفاده شده است بنابر این خواننده را با سبک گفتار هفت لشکر که کم و بیش همان سبک داستان های کهن نقالان و قصه گویانی چون سمک عیار و داراب نامه است آشنا می کند .
فاطمه مهمدی زهرا سید یزدی
از فردوسی و اثر سترگش و از بی مهری هایی که به فردوسی روا داشته شده، سخن ها گفته اند. منابع بسیاری در خصوص ارتباط فردوسی با سلطان محمود و غزنویان می توان یافت. اما منابعی که در خصوص ارتباط وی با عبدالرزاقیان و سامانیان، به آن اشاره و مطالبی آورده شده باشد به نسبت محدودتر هستند. در این رساله سعی بر آن بوده تا به ارتباط فردوسی با عبد الرزاقیان، سامانیان و غزنویان از خلال منابع موجود، پرداخته شود و نظرات و عقاید نویسندگان آثار مختلف در این باره گرد آوری شود. در آغاز هر بخش ابتدا، به اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن دوره اشاره شده و سپس به ارتباط فردوسی با حاکمان عصر از خلال منابع پرداخته شده است. هدف از این پژوهش آشنایی با زوایایی از زندگی، شخصیت و روحیه ی فردوسی است و نیز با غربال گری منابع جدید و قدیم از یک سو انگیزه ی فردوسی از سرودن شاهنامه به خوبی وا کاویده می شود و از سوی دیگر پیوند فردوسی با حاکمان زمان خود، نمایانده می شود. از بررسی و مطالعه منابع ذکر شده، می توان نتیجه گرفت که عبدالرزاقیان در نظم شاهنامه و نیز حفظ آن نقش مهم و به سزایی داشته اند. حاکمان سامانی با ایجاد فضای مناسب فرهنگی و حمایت های خود از شاعران و علاقه ی آنان به زبان فارسی و حفظ سنت های ملی در خلق شاهنامه تاثیر غیر مستقیمی داشته اند و در پایان، شاهنامه بر خلاف برخی افسانه ها به فرمان سلطان محمود سروده نشده است وعشق و هدف والای فردوسی، مهم ترین محرک وی در سرودن شاهنامه بوده است.