نام پژوهشگر: شهرام کیانی
مریم حلوایی علیرضا حسین پور
منابع فسفر در جهان محدود و قیمت کودهای فسفره به طور پیوسته در حال افزایش است. بنابراین کاربرد بقایای حاوی فسفر برای استفاده دوباره در کشاورزی حائز اهمیت است. جزءبندی فسفر به طور گسترده جهت تشخیص اثر فعالیتهای کشاورزی بر تغییرات فسفر خاک به کار برده می شود. در این روش جزءهای مختلف فسفر به ترتیب کاهش قابلیت استفاده برای گیاه به صورت متوالی با استفاده از عصارهگیرهای قویتر استخراج می شوند. با این وجود اطلاعات اندکی درباره اثر کودهای آلی بر فسفر قابل استفاده و جزءبندی فسفر معدنی در خاک های آهکی استان چهار محال و بختیاری وجود دارد. هدف این پژوهش مطالعه تأثیر کودهای مرغی و کمپوست شهری در 5 خاک آهکی بود. کود مرغی و کمپوست شهری به میزان 0، 5/0، 1، 5/1 و 2 درصد وزنی به کار برده شدند. نمونه ها در دمای 1±25 درجه سانتیگراد و رطوبت 20 درصد به مدت 150 روز در انکوباتور قرار گرفتند. در پایان دوره خوابانیدن فسفر قابل استفاده در خاک های تیمار شده با روشهای اولسن، بیکربنات آمونیوم- دی تی پی ای و کلرید کلسیم 01/0 مولار تعیین شد. همچنین اجزاء فسفر معدنی شامل فسفر لبایل، فسفر مسدود نشده، فسفر دوباره جذب سطحی شده، فسفر مسدود شده، فسفاتهای کلسیم و فسفر باقیمانده تعیین شدند. نتایج نشان داد در هر 3 روش عصارهگیری فسفر قابل استفاده با افزایش کاربرد کودهای مرغی و کمپوست شهری به صورت خطی افزایش یافت. به طوریکه همبستگیمثبت و معنیدار بین فسفر قابل استفاده و مقدار کودهای آلی مصرفی وجود داشت. شیب این خطوط در خاکهای تیمار شده با کود مرغی به ترتیب 0034/0 تا 0042/0، 0003/0 تا 0007/0 و 0004/0 تا 0007/0 و در خاکهای تیمار شده با کمپوست شهری به ترتیب 0017/0 تا 0034/0، 00009/0 تا 0004/0 و 0001/0 تا 0003/0 میلیگرم فسفر در کیلوگرم خاک بر میلیگرم کود در کیلوگرم خاک بود. افزایش در آزمون خاک فسفر بر اثر کاربرد کود مرغی و کمپوست شهری با میزان فسفر اولیه خاک ارتباطی نداشت. توزیع نسبی اجزاء معدنی فسفر در خاکهای شاهد به ترتیب فسفر باقیمانده> فسفاتهای کلسیم> فسفر لبایل> فسفر مسدود نشده> فسفر مسدود شده> فسفر دوباره جذب شده بود. توزیع نسبی اجزاء معدنی فسفر در خاکهای تیمار شده به ترتیب فسفاتهای کلسیم> فسفر باقیمانده> فسفر لبایل> فسفر مسدود نشده> فسفر مسدود شده> فسفر دوباره جذب شده بود. در تمام خاکها شکلهای لبایل، مسدود نشده و فسفاتهای کلسیم با کاربرد کود افزایش، در حالیکه جزء باقیمانده کاهش یافت. همچنین نتایج نشان داد در تمام خاکها با کاربرد کودآلی، قابلیت هدایت الکتریکی خاک در پایان دوره خوابانیدن افزایش یافت. نتایج این پژوهش نشان داد کاربرد کودهای مرغی و کمپوست شهری در خاکهای آهکی میتواند باعث بهبود تغذیه فسفر گیاهان شود. علاوه بر آن به دلیل قرار گرفتن فسفر کودهای مرغی و کمپوست شهری در شکلهای قابل استفاده، خطر وارد شدن فسفر به آبهای سطحی و منابع دیگر وجود دارد.
میلاد زارع نیا علیرضا حسین پور
تغذیه صحیح گیاه یکی از عوامل مهم در بهبود کیفی و کمی محصول به شمار می رود. پتاسیم یکی از عناصر پر نیاز گیاه می باشد و نقش های مهمی در گیاه دارد. در استان چهار محال و بختیاری مطالعات اندکی در مورد وضعیت پتاسیم صورت گرفته و تاکنون عصاره گیر مناسب برای استخراج پتاسیم قابل استفاده گیاه لوبیا چیتی (phaseolus vulgaris variety) معرفی نگردیده است. این پژوهش با هدف تعیین عصاره گیر یا عصاره گیرهای مناسب برای برآورد پتاسیم قابل استفاده و نیز تعیین حد بحرانی پتاسیم برای لوبیا چیتی در 15 نمونه از خاک های استان چهارمحال و بختیاری در یک آزمایش گلدانی انجام شد. پتاسیم خاکها با استفاده از 16 روش مختلف عصاره گیری برآورد شد. آزمایش گلدانی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در 15 نمونه خاک با دو سطح پتاسیم (تیمار صفر و 200 میلی گرم در کیلوگرم خاک از سولفات پتاسیم) در سه تکرار انجام گردید. نتایج نشان داد که کاربرد پتاسیم در تعدادی از خاک ها سبب افزایش معنی دار عملکرد، غلظت و جذب پتاسیم شد. براساس مکانیزم استفاده شده در عصاره گیری پتاسیم تبادلی، عصاره گیرها در سه گروه قرار گرفتند. در هر گروه پتاسیم عصاره گیری شده به وسیله عصاره گیر ها همبستگی معنی داری داشتند. بررسی روابط همبستگی بین پتاسیم استخراجی بوسیله عصاره گیر ها با شاخص های اندام هوایی نشان داد که عصاره گیرهای کلرید استرانسیم 002/0 مولار، کلرید استرانسیم + اسید سیتریک، کلرید کلسیم 01/0 مولار، آب مقطر، مهلیخ1، نیترات منیزیم 5/0 مولار، کلرید سدیم مولار و اسید نیتریک 1/0 مولار می توانند در ارزیابی پتاسیم قابل استفاده لوبیا چیتی استفاده شوند. حد بحرانی پتاسیم عصاره-گیرهای مناسب با روش آماری و تصویری کیت-نلسون تعیین شد. حد بحرانی پتاسیم با روش تصویری کیت-نلسون برای عصاره گیرهای کلرید استرانسیم 002/0 مولار، کلریداسترانسیم 02/0 مولار+ اسیدسیتریک 05/0 مولار، کلرید کلسیم 01/0 مولار، آب مقطر، مهلیخ1، نیترات منیزیم 5/0 مولار، کلرید سدیم 1 مولار و اسید نیتریک 1/0 مولار برای 90% عملکرد نسبی به ترتیب 38، 80، 50، 21، 27، 145، 136 و 190 میلی گرم بر کیلوگرم بود. حد بحرانی پتاسیم با روش تجزیه واریانس کیت-نلسون برای عصاره گیرهای کلرید استرانسیم 002/0 مولار، کلریداسترانسیم 02/0 مولار+ اسیدسیتریک 05/0 مولار، کلرید کلسیم 01/0 مولار، آب مقطر، مهلیخ1، نیترات منیزیم 5/0 مولار، کلرید سدیم 1 مولار و اسید نیتریک 1/0 مولار به ترتیب 5/28، 7/75، 2/52، 5/11، 3/27، 143، 134 و 185 میلی گرم بر کیلوگرم بود.
فریبا احسان پور شهرام کیانی
فسفر یکی از عناصر ضروری مورد نیاز گیاه است. پایین بودن کارایی مصرف فسفر در خاکهای آهکی یکی از مشکلات مزارع تولید گندم در سراسر جهان می باشد. بازدارنده های نیترات سازی ترکیباتی هستند که اکسایش زیستی یون آمونیوم (nh4+) به نیتریت (no2-) را بواسطه کاهش فعالیت باکتری نیتروزموناس به تأخیر می اندازند. کاربرد بازدارنده های نیترات سازی در خاک می تواند با اسیدی کردن ریزوسفر، منجر به افزایش حلالیت فسفر و افزایش جذب آن از خاک شود. این پژوهش به منظور بررسی تأثیر کاربرد بازدارنده نیترات سازی 3 و 4 دی متیل پیرازول فسفات (dmpp) بر رشد، عملکرد و کارایی مصرف فسفر در گندم بهاره (triticum aestivum l.) رقم پیشتاز در سال 1389 در دانشگاه شهرکرد انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با دو عامل نوع کود نیتروژنه و سطوح مختلف فسفر با سه تکرار در دو خاک با کربنات کلسیم معادل بالا و پایین (به ترتیب کوهرنگ یک و کوهرنگ دو) انجام شد. نوع کود نیتروژنه شامل پنج سطح بود که عبارت بودند از: 1- شاهد، 2 و 3- کود سولفات آمونیوم با و بدون بازدارنده نیترات سازی dmpp و 4 و 5- کود سولفات نیترات آمونیوم با و بدون بازدارنده نیترات سازی dmpp. سطوح فسفر نیز شامل چهار سطح صفر، 30، 60 و 90 میلی گرم فسفر بر کیلوگرم خاک بود. نتایج نشان داد کاربرد بازدارنده ی نیترات سازی dmpp بخصوص همراه با کود سولفات نیترات آمونیوم منجر به افزایش معنی دار (05/0p<) ارتفاع گیاه و وزن هزار دانه در هر دو خاک کوهرنگ یک و دو و همچنین افزایش معنی دار تعداد کل دانه در هر گلدان در خاک کوهرنگ یک شد. کاربرد بازدارنده با کود سولفات نیترات آمونیوم در سطح 90 میلی گرم بر کیلوگرم فسفر، در خاک کوهرنگ یک، منجر به افزایش معنی دار عملکرد بیولوژیک و عملکرد دانه ی گندم به ترتیب به مقدار 3/51 و 7/41 درصد و در خاک کوهرنگ دو نیز منجر به افزایش 4/8 درصدی عملکرد بیولوژیک در مقایسه با تیمار مشابه ولی فاقد بازدارنده شد. بر اساس نتایج این پژوهش، در خاک کوهرنگ یک کاربرد بازدارنده با کود سولفات نیترات آمونیوم در سطح 30 میلی گرم در کیلوگرم فسفر منجر به افزایش کارایی زراعی فسفر اندام هوایی، کاه و کلش و دانه به ترتیب به میزان 5/17، 6/18 و 3/14 درصد و همچنین کارایی بازیافت فسفر اندام هوایی، کاه و کلش و دانه به ترتیب به مقدار 4/15، 9/12 و 8/17درصد در مقایسه با کود مشابه اما بدون بازدارنده شد. به طور مشابه در خاک کوهرنگ دو نیز کاربرد بازدارنده به همراه کود سولفات نیترات آمونیوم در سطح 90 میلی گرم در کیلوگرم فسفر منجر به افزایش کارایی زراعی فسفر اندام هوایی و کاه و کلش به ترتیب به میزان 6/13 و 3/16درصد و همچنین کارایی بازیافت فسفر اندام هوایی و کاه و کلش به ترتیب به میزان 1/54 و 0/95 درصد در در مقایسه با کود مشابه اما بدون بازدارنده شد. بیشترین میزان کارایی فیزیولوژیک فسفر در خاک کوهرنگ یک، در اندام هوایی تیمار شاهد در سطح 90 میلی گرم در کیلوگرم فسفر و کمترین میزان آن در تیمار سولفات نیترات آمونیوم بدون بازدارنده در سطح 60 میلی گرم در کیلوگرم فسفر مشاهده شد. در خاک کوهرنگ دو، کاربرد بازدارنده، منجر به کاهش کارایی فیزیولوژیک فسفر در اندام هوایی گندم در هر دو تیمار سولفات آمونیوم و سولفات نیترات آمونیوم شد. در این میان کاربرد بازدارنده ی نیترات سازی dmpp منجر به کاهش کارایی فیزیولوژیک فسفر دانه ی گندم در هر دو خاک کوهرنگ یک و دو شد. بر اساس نتایج این پژوهش کاربرد بازدارنده نیترات سازی 3 و4 دی متیل پیرازول فسفات به همراه کود سولفات نیترات آمونیوم برای افزایش عملکرد و کارایی مصرف فسفر در گندم قابل توصیه است.
سمیرا نصیرزاده سیف اله فلاح
به منظور بررسی پاسخ ویژگی های کمی و کیفی گیاه دارویی اسفرزه (plantago ovata forssk) به سطوح مختلف کودهای آلی و شیمیایی، آزمایشی به صورت بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه شهرکرد در سال 1390 اجرا گردید. تیمارهای کودی شامل: شاهد (عدم مصرف کود) و سه سطح کود اوره (65، 130 و 195 کیلوگرم در هکتار) و سه سطح کود گاوی (29/14، 58/28 و 87/42 تن در هکتار) بودند. صفات اندازه گیری شده شامل تعداد پنجه در بوته، ارتفاع بوته، تعداد سنبله در بوته، طول سنبله، تعداد دانه در سنبله، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، بیومس اندام هوایی، شاخص برداشت و شاخص های کیفی شامل فاکتور تورم، درصد موسیلاژ، عملکرد موسیلاژ، غلظت و جذب نیتروژن، فسفر و پتاسیم در دانه، کارایی زراعی، بازیافت و فیزیولوژیکی نیتروژن بودند. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که تمام صفات اندازه گیری شده در آزمایش به جز ارتفاع بوته، تعداد سنبله در بوته و کارایی زراعی نیتروژن به طور معنی داری تحت تأثیر کوددهی قرار گرفتند. بکارگیری کود صرف نظر از منبع آن باعث افزایش معنی دار رشد و عملکرد و بهبود کیفیت بذر اسفرزه گردید. بیشترین غلظت و جذب عناصر و کارایی فیزیولوژیک و بازیافت نیتروژن با کاربرد 90 کیلوگرم نیتروژن در هکتار از منبع کود اوره و یا کود گاوی حاصل شد. بیشترین عملکرد دانه هنگامی به دست آمد که سطح کودی 195 کیلوگرم کود اوره در هکتار استفاده شد و اختلاف معنی داری با سطح 87/42 تن کود گاوی در هکتار نداشت. بالاترین درصد موسیلاژ اسفرزه نیز در تیمار 87/42 تن کود گاوی در هکتار حاصل شد. به طور کلی نتیجه گیری می شود که کاربرد 87/42 تن کود گاوی در هکتار برای زراعت اسفرزه نه تنها کاهش عملکرد کمی و کیفی اسفرزه را به همراه ندارد بلکه بذور با درصد موسیلاژ بالاتری نیز تولید می نماید. همچنین با کاهش آلودگی ناشی از مصرف کودهای شیمیایی موجب افزایش پایداری تولید موسیلاژ می گردد
منیر نظری سیف اله فلاح
چکیده ورود کادمیوم به زنجیره غذایی، تهدیدی جدی برای سلامت انسان است. بنابراین، به منظور بررسی تأثیر کاربرد جداگانه و تلفیقی مایه تلقیح باکتری های ازتوباکتر (azotobacter chroococcum )، قارچ همزیست میکوریزا (glomus intraradaices)، اوره و سولفات روی بر میزان غلظت و جذب کادمیوم، رشد و عملکرد گیاه دارویی شنبلیله (trigonellafoenum- graecum)، دو آزمایش گلخانه ای و مزرعه ای در سال1391-1390 اجرا گردید. تیمارهای آزمایش گلخانه ای شامل دو سطح کادمیوم (73/0و 10 میلی گرم بر کیلوگرم) به عنوان فاکتور اول و هشت سطح کودی (شاهد یا عدم کوددهی، اوره، اوره + سولفات روی، اوره + ازتوباکتر، اوره + میکوریزا، اوره + سولفات روی + ازتوباکتر، اوره + سولفات روی + میکوریزا، اوره + میکوریزا + ازتوباکتر + سولفات روی) به عنوان فاکتور دوم بودند. تیمارهای مزرعه ای نیز شامل شاهد (عدم مصرف کود)؛ اوره؛ اوره + سولفات روی؛ اوره + ازتوباکتر؛ اوره + میکوریزا؛ اوره + سولفات روی + ازتوباکتر؛ اوره + سولفات روی + میکوریزا؛ اوره + سولفات روی+ میکوریزا+ ازتوباکتر بودند. صفات اندازه گیری شده در آزمایش گلخانه ای شامل زیست توده ریشه، میزان کلونیزاسیون، طول ریشه، طول ریشه کلونیزه شده، ارتفاع بوته، تعداد برگ در بوته، وزن تر برگ، وزن تر ساقه، وزن تر اندام های هوایی، وزن خشک برگ، وزن خشک ساقه، وزن خشک اندام-های هوایی، نسبت وزن خشک اندام های هوایی به وزن خشک ریشه، غلظت و جذب کادمیوم، غلظت و جذب روی، غلظت و جذب فسفر و غلظت و جذب نیتروژن بودند. در آزمایش مزرعه ای نیز ارتفاع بوته، تعداد شاخه فرعی در بوته، شاخص سطح برگ، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت اندازه گیری شد. نتایج آزمایش گلخانه ای نشان داد که در خاک های تیمار شده با کادمیوم، کمترین غلظت کادمیوم با کاربرد ازتوباکتر + اوره و میکوریزا + سولفات روی بعلاوه اوره به دست آمد. بیشترین ماده خشک اندام های هوایی در تیمارهای ازتوباکتر + اوره و میکوریزا + سولفات روی + اوره به ترتیب 266 و 264 گرم در متر مربع حاصل شد. اما در خاک های تیمار نشده با کادمیوم، بیشترین ماده خشک با تیمار ازتوباکتر + اوره و یا ازتوباکتر + سولفات روی + اوره تولید شد. نتایج آزمایش مزرعه ای نیز نشان داد که بیشترین وزن هزار دانه (19 گرم) در تیمار اوره + سولفات روی+ میکوریزا مشاهده شد. همچنین بیشترین عملکرد دانه با تیمار سولفات روی + اوره + میکوریزا 2245 کیلوگرم در هکتار حاصل شد. به طور کلی نتیجه گیری می شودکه کاربرد تلفیقی کودهای شیمیایی با کودهای بیولوژیک می تواند باعث بهبود تولید ماده خشک و کاهش غلظت کادمیوم محصول شنبلیله شود و پتانسیل تولید این محصول را نیز در شرایط مزرعه ای حفظ می نماید.
فتانه سلطانی نژاد سیف اله فلاح
به منظور ارزیابی سطوح مختلف نیتروژن (به فرم آلی و شیمیایی) بر غلظت کادمیم و عملکرد گیاه دارویی خرفه (portulaca oleracea)، دو آزمایش (گلخانهای و مزرعه ای) در دانشگاه شهرکرد در سال 1391 اجرا شد. آزمایش گلخانه ای به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با 3 تکرار و آزمایش مزرعه ای در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار اجرا شد. در آزمایش گلخانه ای، تیمارهای مختلف کودی شامل کاربرد جداگانه کود گاوی و اوره در دو سطح 60 و 120 میلی گرم نیتروژن در کیلوگرم، سه تیمار تلفیقی (60 میلی گرم نیتروژن از منبع اوره + 30 میلی گرم نیتروژن از منبع کود گاوی، 45 میلی گرم نیتروژن از منبع اوره + 45 میلی گرم نیتروژن از منبع کود گاوی و 30 میلی گرم نیتروژن از منبع اوره + 60 میلی گرم نیتروژن از منبع کود گاوی) و تیمار شاهد (عدم مصرف کود) به عنوان یک فاکتور و دو سطح کادمیم (عدم کاربرد کادمیم و کاربرد 10 میلی گرم کادمیم بر کیلوگرم خاک) به عنوان فاکتوری دیگر مورد مطالعه قرار گرفتند. تیمارهای کودی آزمایش گلخانهای در شرایط مزرعه نیز مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد کادمیم باعث کاهش تمامی صفات مورد بررسی شد. غلظت و جذب کادمیم در گیاه با افزایش نیتروژن خصوصاً از منبع کود گاوی کاهش یافت و تیمار 120 میلی گرم نیتروژن از منبع کود گاوی دارای کمترین میزان کادمیم بود. افزایش مصرف نیتروژن با افزایش ارتفاع بوته، تعداد برگ، میزان کلروفیل و وزن ساقه و برگ باعث افزایش عملکرد گیاه در شرایط کاربرد و عدم کاربرد کادمیم گردید. همچنین مشاهده گردید که با افزایش مصرف کودهای اوره، گاوی و تلفیقی، غلظت و جذب نیتروژن افزایش یافت و بیشترین عملکرد در تیمار 120 میلی گرم نیتروژن از منبع کود گاوی حاصل شد. از طرفی تیمار 120 میلی گرم نیتروژن از منبع اوره با 90 میلی گرم نیتروژن از منبع تلفیقی (1:1) اختلاف معنی داری نداشت. بر اساس نتایج این پژوهش در شرایط کاربرد کود گاوی نه تنها پتانسیل تولید افزایش می یابد بلکه از اثرات سمی کادمیم بر رشد و غلظت آن در گیاه کاسته می شود. علاوه بر این با کاربرد 90 میلی گرم نیتروژن از منبع تلفیقی (1:1) می توان با کاهش 25 درصد نیتروژن مصرفی (شیمیایی) به حفظ محیط زیست و در نتیجه توسعه رویکرد کشاورزی پایدار کمک نمود
علی اکبر طاهری پور شهرام کیانی
در پژوهش حاضر تاثیر دو کلات اتیلن دی آمین تترا استیک اسید (edta) و اسید سیتریک در کاهش آلودگی دو فلز مس و روی از یک خاک طبیعی آلوده از اطراف معدن مس سرچشمه کرمان توسط روش گیاه پالایی مورد بررسی قرار گرفت. این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه عامل نوع کلات، غلظت های مختلف کلات و نوع رقم ذرت (zea mays l.) در سه تکرار در سال 1391 در دانشگاه شهرکرد انجام شد. کلاتهای مورد استفاده در سطوح غلظتی صفر، 75/0 و 5/1 میلی مول بر کیلوگرم خاک مورد استفاده قرار گرفتند. سه رقم ذرت مورد استفاده نیز شامل ارقام سینگل کراس 704، تری وی کراس647 و سینگل کراس677 بودند. نتایج نشان داد کاربرد هر دو کلات منجر به افزایش مقدار مس و روی قابل استفاده خاک شد، اما بیشترین غلظت مس قابل استفاده خاک (402 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) با کاربرد edta با غلظت 5/1 میلی مول بر کیلوگرم خاک در رقم تری وی کراس647 حاصل شد. کلیه شاخصهای رشدی ذرت از قبیل قطر ساقه، تعداد برگ، ارتفاع گیاه و شاخص میزان کلروفیل برگ بر اثر مصرف هر دو کلات کاهش معنی دار یافتند که این به دلیل بروز اثرات سمی مس و روی بر رشد گیاه بود. همچنین بیشترین جذب مس توسط اندام هوایی (871 میکروگرم در گلدان) و بیشترین مقدار کل برداشت مس از خاک (2/0 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) در رقم تری وی کراس647 با کاربرد 5/1 میلی مول بر کیلو گرم خاک کلات edta مشاهده شد. بر اساس نتایج حاصله بیشترین جذب روی توسط اندام هوایی (77 میکروگرم در گلدان) نیز در رقم مذکور و در غلظت 5/1 میلی مول بر کیلوگرم خاک اسید سیتریک مشاهده گردید. با این وجود بیشترین مقدار کل برداشت روی (020/0 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) توسط رقم سینگل-کراس704 در غلظت 5/1 میلی مول بر کیلوگرم خاک edta مشاهده شد. بر اساس نتایج این پژوهش کاربرد edta در مقایسه با اسید سیتریک منجر به افزایش معنی دار مقدار مس و روی قابل استفاده خاک، جذب مس توسط ریشه، جذب روی توسط ریشه و اندام هوایی و همچنین مقدار کل برداشت مس و روی از خاک شد. همچنین ارقام تری وی کراس647 و سینگل کراس 704 به ترتیب بالاترین مقدار کل برداشت مس و روی از خاک را به خود اختصاص دادند. نتایج نشان داد تثبیت گیاهی مس و روی نقش مهمتری نسبت به استخراج آنها توسط ارقام ذرت داشت. از آنجایی که آلودگی مس در خاک مورد مطالعه از اهمیت بیشتری برخوردار بود، استفاده از رقم تری وی کراس647 و کاربرد edta با غلظت 5/1 میلی مول بر کیلوگرم خاک برای کاهش آلودگی مس و روی در این خاک توصیه می شود.
نجمه طالب زاده علیرضا حسین پور
امروزه استفاده از لجن فاضلاب به عنوان یکی از کودهای آلی در زمین های کشاورزی در سرتاسر جهان در حال افزایش است. کاربرد لجن فاضلاب از نظر تغدیه گیاه مهم است ولی این نیازمند بررسی دقیق قابلیت استفاده و جزءبندی فلزات سنگین در خاک های تیمار شده با لجن فاضلاب است. هدف این پژوهش مطالعه تأثیر لجن فاضلاب بر قابلیت استفاده و جزء بندی فلزات سنگین (روی، مس، سرب و کادمیم) در 5 خاک آهکی استان چهار محال و بختیاری بود. لجن فاضلاب به میزان 0، 5/0، 1، 5/1 و 2 درصد وزنی به کار برده شد. نمونه ها در دمای 1±25درجه سانتی گراد و رطوبت 20 درصد به مدت 150 روز در انکوباتور قرار گرفتند. در پایان دوره انکوباسیون، غلظت قابل استفاده فلزات سنگین در خاک ها با روش هایdtpa-tea، ab- dtpa، مهلیچ 1، مهلیچ2 و مهلیچ3 تعیین شد. هم چنین غلظت اجزاء فلزات سنگین شامل تبادلی (f1)، پیوند شده با کربناتها (f2)، پیوند شده با اکسیدهای آهن و منگنز (f3)، پیوند شده با ماده آلی (f4) و باقیمانده (f5) تعیین گردید. نتایج نشان داد در تمام روش های عصاره گیری قابلیت استفاده فلزات سنگین (روی، مس، سرب و کادمیم) با افزایش سطوح لجن فاضلاب به صورت خطی افزایش یافت. نتایج نشان داد توزیع اجزاء فلزات سنگین بر اثر کاربرد لجن فاضلاب تغییر کرد. توزیع نسبی اجزاء روی در خاک های تیمار شده با لجن فاضلاب به ترتیب :f5 >f3>f4>f2> f1بود. توزیع نسبی اجزاء مس در خاک ها به ترتیب : f5>f4>f3> f1بود. توزیع نسبی اجزء سرب در خاک ها به ترتیب :f5 >f3>f4بود. همچنین توزیع نسبی اجزاء کادمیم در خاک ها به ترتیب : f5>f2>f4>f3> f1 بود. نتایج این پژوهش نشان داد که کاربرد لجن فاضلاب شهری ممکن است باعث افزایش تغذیه فلزات سنگین به وسیله گیاه شود. همچنین نتایج نشان داد که کاربرد لجن فاضلاب باعث افزایش تحرک فلزات سنگین در خاکها شد.
محبوبه قیطاسی شهرام کیانی
کاهش تجمع نیترات و نیتریت در سبزیها و به خصوص اسفناج (spinacia oleracea l.) یکی از اهدافی است که در تولید محصول سالم به آن توجه می شود. این تحقیق به منظور بررسی تاثیر کاربرد بازدارنده نیترات سازی 3 و 4 دی متیل پیرازول فسفات (dmpp) بر عملکرد و تجمع نیترات و نیتریت در اسفناج به صورت گلدانی انجام شد. بدین منظور آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه عامل نوع کود نیتروژنه، نوع خاک و نوع رقم اسفناج در سه تکرار در دانشگاه شهرکرد در سال 1391 انجام شد. نوع کود نیتروژنه شامل چهار سطح بود که عبارتند از: (1) عدم مصرف کود نیتروژنه (شاهد)، (2) اوره، (3) سولفات نیترات آمونیوم، (4) سولفات نیترات آمونیوم با بازدارنده نیترات سازی dmpp. عامل خاک نیز شامل 3 نوع بافت سبک (شنی لومی)، متوسط (لوم) و سنگین (رسی سیلتی) بود. ارقام اسفناج مورد استفاده شامل یک رقم برگ صاف (گیانت سانتوس، giant santos) و یک رقم برگ چروک (وایکینگ، viking) بودند. نتایج نشان داد کاربرد سولفات نیترات آمونیوم به همراه بازدارنده نیترات سازی dmpp منجر به افزایش معنی دار آمونیوم و بالعکس کاهش معنی دار نیترات خاک در مقایسه با تیمار مشابه اما فاقد بازدارنده و کود اوره در هر سه بافت خاک مورد مطالعه شد. با این وجود در خاکهای شنی لومی و لومی، کاربرد سولفات نیترات آمونیوم به همراه بازدارنده نیترات سازی dmpp در مقایسه با تیمار مشابه اما فاقد بازدارنده منجر به کاهش معنی دار وزن تر هر دو رقم اسفناج شد. در حالی که در خاک رسی سیلتی در رقم وایکینگ کاربرد سولفات نیترات آمونیوم به همراه بازدارنده نیترات سازی dmpp منجر به افزایش معنی دار عملکرد به میزان 29 درصد در مقایسه با تیمار مشابه اما فاقد بازدارنده گردید. کاربرد سولفات نیترات آمونیوم به همراه بازدارنده نیترات سازی dmpp منجر به کاهش 7/31 و 3/40 درصدی نیترات برگ و ساقه ارقام اسفناج در مقایسه با اوره شد. بر اساس نتایج حاصله بیشترین تجمع نیترات اسفناج در خاک رسی سیلتی دیده شده و رقم وایکینگ در مقایسه با گیانت سانتوس به طور معنی داری نیترات و نیتریت بیشتری را در خود تجمع داده بود. نتایج نشان داد کاربرد سولفات نیترات آمونیوم به همراه بازدارنده نیترات سازی dmpp منجر به کاهش 22 درصدی نیترات اسفناج در دوره نگهداری در یخچال (به مدت 6 روز) در مقایسه با زمان برداشت شد در حالی که این مقدار برای اوره و سولفات نیترات آمونیوم تنها 11 درصد بود. بر اساس نتایج این پژوهش، استفاده از سولفات نیترات آمونیوم به همراه بازدارنده نیترات سازی dmpp در مزارع اسفناج به منظور تولید محصول سالم قابل توصیه است.
حامد رئیسی اردلی علیرضا حسین پور
هدف این پژوهش مقایسه¬ی روش نوارهای کاغذی پوشیده شده با اکسیدهای آهن (pi) با سایر عصاره¬گیرهای شیمیایی در برآورد فسفر قابل استفاده ذرت علوفه¬ای در گلخانه در تعدادی از خاک¬های گچی استان اصفهان بود. بدین منظور فسفر قابل استفاده 12 نمونه خاک با ویژگی¬های فیزیکی و شیمیایی مختلف، توسط عصاره¬گیرهای اولسن، کالول، بی¬کربنات¬آمونیوم- دی¬تی¬پی¬ای، اسیدکلریدریک 1/0 مولار، کلرید¬کلسیم 01/0 مولار، بریi وii ، مهلیچi و ii و نوارهای کاغذی پوشیده¬شده با اکسیدهای آهن تعیین شد. علاوه بر این شاخص¬های گیاه شامل جذب فسفر، غلظت فسفر، عملکرد، عملکرد نسبی و پاسخ گیاه با استفاده از 10 نمونه خاک مشخص شد. نتایج نشان داد که مقدار فسفر استخراج شده توسط عصاره¬گیرها به صورت زیر کاهش یافت: کالـول> مهلیچii> اولسن> نـوارهـای کاغذی پوشیده¬شده با اکسیدهای آهن> اسیدکلریدریک 1/0 مولار> بریii> بی¬کربنات¬آمونیوم- دی¬تی¬پی¬ای> مهلیچi> بریi> کلریدکلسیم 01/0 مولار. مقدار فسفر استخراج شده به روش نوارهای کاغذی به طور قابل توجهی با دیگر عصاره¬گیرها در ارتباط بود. نتایج آزمایش گلخانه¬ای نشان داد که مقدار فسفر استخراج شده به روش نوارهای کاغذی و همچنین مهلیچii، بی¬کربنات¬آمونیوم- دی¬تی¬پی¬ای، اولسن و کالول با شاخص¬های گیاهی در ارتباط بود. حد بحرانی فسفر به روش تصویری کیت- نلسون برای عصاره¬گیرهای مهلیچii، بی¬کربنات¬آمونیوم- دی¬تی¬پی¬ای، کالول، اولسن و نوارهای کاغذی پوشیده¬شده با اکسیدهای ¬آهن به¬ ترتیب برابر با 9/13، 6/2، 4/17، 6/11، 3/11 میلی¬گرم بر کیلوگرم بود. همچنین حد بحرانی فسفر با روش تجزیه واریانس کیت- نلسون برای عصاره¬گیرهای مهلیچii، بی-کربنات¬آمونیوم- دی¬تی¬پی¬ای، کالول، اولسن و نوارهای کاغذی پوشیده شده با اکسیدهای آهن به ترتیب برابر با 2/10، 7/2، 6/19، 2/12 و 1/11 میلی¬گرم بر کیلوگرم بود.
رزا کاظمی شهرام کیانی
بازدارنده های نیترات سازی ترکیباتی هستند که اکسایش زیستی یون آمونیوم (nh4+) به نیتریت (no2-) را بواسطه کاهش فعالیت باکتری نیتروزموناس به تاخیر می اندازند. این تحقیق به منظور بررسی تاثیر کاربرد بازدارنده-های نیترات سازی دی سیانو دی آمید (dcd) و 3 و 4 دی متیل پیرازول فسفات (dmpp) بر سینتیک اکسایش میکروبی آمونیوم انجام شد. بدین منظور دو آزمایش جداگانه به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با دو عامل نوع کود نیتروژنه و نوع خاک در سه تکرار در شرایط آزمایشگاهی در سال 92-1391 انجام شد. در آزمایش اول تیمار کود نیتروژنه شامل (1) عدم مصرف نیتروژن (شاهد)، (2) مصرف نیتروژن از منبع اوره و (3) مصرف نیتروژن از منبع اوره با بازدارنده نیترات سازی دی سیانو دی آمید بود. در آزمایش دوم نیز تیمار کود نیتروژنه شامل (1) عدم مصرف نیتروژن (شاهد)، (2) مصرف نیتروژن از منبع سولفات آمونیوم و (3) مصرف نیتروژن از منبع سولفات آمونیوم با بازدارنده نیترات سازی 3 و 4 دی متیل پیرازول فسفات بود. در هر دو آزمایش عامل نوع خاک نیز شامل 5 نوع خاک با ویژگیهای فیزیکوشیمیایی متفاوت بود. نتایج نشان داد کاربرد اوره به همراه dcd و سولفات آمونیوم به همراه dmpp منجر به افزایش معنی دار آمونیوم و بالعکس کاهش معنی دار نیترات خاک در مقایسه با تیمار مشابه اما فاقد بازدارنده در تمامی خاکهای مورد مطالعه و در تمامی زمانهای نمونه برداری شد. در پایان دوره آزمایش کاربرد بازدارند های نیترات سازی dcd و dmpp باعث کاهش غلظت نیترات خاک به ترتیب به میزان 9/18- 6/5 و 4/11- 9/2 درصد در مقایسه با تیمار مشابه اما فاقد بازدارنده در خاکهای مورد بررسی شد. در هر دو آزمایش، معادله مرتبه اول در تمامی تیمارهای آزمایشی قادر به توصیف سینتیک اکسایش آمونیوم در خاک بود. این بدین معنی است که سینتیک اکسایش آمونیوم در خاک تابع غلظت آن در خاک می باشد. همچنین در تمامی خاکهای مورد مطالعه، شیب معادله مرتبه اول (سرعت روزانه اکسایش آمونیوم) در تیمارهای اوره به همراه dcd و سولفات آمونیوم به همراه dmpp در مقایسه با کاربرد آنها بدون بازدارنده کمتر بود. این بدین مفهوم است که کاربرد بازدارنده های نیترات سازی dcd و dmpp روند اکسایش آمونیوم به نیترات را کند کرده است. کاربرد اوره به همراه dcd و سولفات آمونیوم به همراه dmpp منجر به افزایش نیمه عمر آمونیوم در خاک در مقایسه با کاربرد این کودها بدون بازدارنده در تمام خاکهای مورد مطالعه شد. مقدار این افزایش برای بازدارنده نیترات سازی dcd 8/34، 6/31، 1/31، 1/25 و 4/40 روز و برای بازدارنده نیترات سازی dmpp 1/70، 6/54، 3/77، 2/74 و 4/67 روز به ترتیب در خاکهای شماره 1، 2، 3، 4 و 5 بود. بر اساس نتایج این پژوهش، کاربرد بازدارنده های نیترات سازی dcd و dmpp با افزایش ماندگاری آمونیوم در خاک و بالعکس کاهش غلظت نیترات آن می تواند از نظر جنبه های کشاورزی و زیست محیطی قابل توجه باشد.
نجمه حاتمی آلوقره جواد گیوی
ارزیابی تناسب اراضی به معنای شناسائی ظرفیت تولید اراضی و انتخاب کاربری، متناسب با این ظرفیت است. مهمترین هدف این تحقیق، مقایسه دو روش استفاده از مشخصات و کیفیت های زمین در امکان سنجی کشت آبی و پیش بینی پتانسیل تولید چغندرقند در اراضی مورد مطالعه بوده است. زمین مورد مطالعه به مساحت حدود 8/0 هکتار در غرب چالشتر، در فاصله 8 کیلومتری شمال غربی شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری، واقع شده است. اقلیم منطقه نیمه خشک سرد می باشد. مجموعاً 8 خاک رخ در امتداد یک ترانسکت موازی با طول زمین حفر و تشریح و تجزیه-های فیزیکی و شیمیائی طبق روش های استاندارد آزمایشگاهی انجام و طبقه بندی خاک نیز صورت گرفت. تناسب زمین با استفاده از مشخصات و کیفیت های اراضی کلاس بندی شد و پتانسیل تولید زمین برآورد گردید. نیاز آبی تعیین و وضعیت عناصر غذائی نیز مورد بررسی قرار گرفت. با وجود مساحت کم زمین، به خاطر تغییرات پیوسته ای که در مرز خاک ها وجود دارد، براساس روش طبقه بندی خاک آمریکایی، خاک زمین مورد مطالعه به 1 زیرگروه، 1 فامیل ، 4 سری و 4 فاز سری و طبق سیستم wrb، به 1 خاک در سطح دوم، طبقه بندی شد. در همه ی خاک رخ ها، متوسط درجه حرارت کاشت تا جوانه زنی و نفوذپذیری عمقی خاک محدودیت متوسط و مقادیر کربنات کلسیم و ph خاک محدودیت کم ایجاد می کنند. برای محاسبه شاخص زمین از طریق روش های استفاده از مشخصات و کیفیت های زمین، فرمول استوری مناسب تر است. بکار بردن کیفیت های زمین برای ارزیابی کیفی تناسب و برآورد پتانسیل تولید زمین بر روش استفاده از مشخصات زمین ارجحیت دارد. مقدار پتانسیل تابشی-گرمائی تولید، حدود 88 تن در هکتار بدست آمد. وقتی که از مشخصات زمین و فرمول های استوری و ریشه دوم در تخمین پتانسیل تولید زمین استفاده شد، مقدار متوسط این پتانسیل به ترتیب 68 و 72 و زمانی که کیفیت های زمین و فرمول های مورد اشاره بکار رفت، مقدار متوسط این پتانسیل به ترتیب 50 و 57 تن در هکتار برآورد شد. متوسط تولید زارع 41 تن در هکتار اندازه گیری گردید. سطح مدیریت وقتی که مشخصات زمین و فرمول های استوری و ریشه دوم بکار رفت، متوسط و زمانی که از کیفیت های زمین و فرمول-های مذکور استفاده شد، به ترتیب بالا و متوسط بدست آمد. با استفاده از کیفیت های زمین، فرقی نمی کند که کدام یک از دو فرمول استوری و ریشه دوم برای برآورد پتانسیل تولید زمین بکار رود، ولی از طریق روش استفاده از مشخصات زمین، فرمول ریشه دوم در این ارتباط مناسب تر است. نیاز آبی چغندرقند، 7335 متر مکعب در هکتار برای تمام سیکل رشد بدست آمد. بعضی از عناصر غذایی که کمبود آن ها در خاک مشاهده شد، در گیاه کمبودی نشان ندادند و برعکس.
معصومه فاضل جواد گیوی
برای تعیین الگوی کشت در هر منطقه و اختصاص اراضی به بهترین و سود آورترین نوع کاربری و شناخت ظرفیت تولید اراضی، انجام مطالعات تناسب اراضی امری ضروری به نظر می رسد. مهمترین هدف این تحقیق، مقایسه دو روش استفاده از مشخصات و کیفیت های زمین در امکان سنجی کشت آبی و پیش بینی پتانسیل تولید ذرت علوفه ای در زمین مورد مطالعه بوده است. این زمین به مساحت حدود 9/0 هکتار در غرب چالشتر، در فاصه 8 کیلومتری شمال غربی شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری واقع شده است. اقلیم منطقه نیمه خشک سرد می باشد. مجموعاً 9 خاکرخ، هریک در مرکز یک مربع 32×32 متر حفر و تشریح گردید. آنالیزهای فیزیکی و شیمیایی طبق روش های استاندارد آزمایشگاهی انجام و طبقه بندی خاک صورت گرفت. تناسب زمین بر اساس روش فائو، با استفاده از مشخصات و کیفیت های آن کلاس بندی و پتانسیل تولید زمین برآورد گردید. نیاز آبی تعیین و وضعیت عناصر غذایی مورد بررسی قرار گرفت. با وجود مساحت کم زمین، به خاطر تغییرات پیوسته ای که در مرز خاک ها وجود دارد، براساس روش طبقه-بندی خاک آمریکایی، خاک زمین مورد مطالعه به 2 زیرگروه، 3 فامیل ، 7 سری و 9 فاز سری و طبق سامانهwrb ، به 8 خاک در سطح دوم، طبقه بندی شد. ساعات آفتابی در مرحله جوانه زدن بذر تا ظهور گل آذین نر،ph و نفوذپذیری عمقی در همه خاک ها و کربنات کلسیم، سنگریزه و وجود سخت کفه شخم (plow pan) در بعضی از خاک ها، محدودیت متوسطی را برای کشت ذرت علوفه ای آبی ایجاد می کنند. مقدار پتانسیل تابشی- گرمایی تولید حدود 105 تن در هکتار بدست آمد. به خاطر محدودیت های خاکی، پتانسیل تولید زمین، تخمین زده شده با استفاده از مشخصات زمین و فرمول های استوری و ریشه دوم، به ترتیب 8/49 و 70 و با استفاده از کیفیت های زمین و فرمول-های مورد اشاره به ترتیب 6/40 و 9/54 تن در هکتار برآورد شد. مدیریت ضعیف زارع باعث شده تا عملکرد وی تا حدود 22 تن در هکتار تنزل یابد. در تحقیق حاضر مشخص شد که بکار بردن کیفیت های زمین برای ارزیابی تناسب اراضی بر روش استفاده از مشخصات زمین ارجحیت دارد. شاخص های آماری بکار رفته نشان دادند زمانی که از کیفیت-های زمین استفاده می شود، هم در محاسبه شاخص زمین و هم در برآورد پتانسیل تولید زمین، تفاوتی بین نتایج استفاده از فرمول های استوری و ریشه دوم پیش نمی آید. این در حالی است که اگر مشخصات زمین بکار روند، هم در محاسبه شاخص زمین و هم در برآورد پتانسیل تولید زمین، استفاده از فرمول استوری برای ارزیابی تناسب اراضی مناسب تر می باشد. نیاز آبی ذرت علوفه ای در زمین مورد مطالعه، 5215 متر مکعب در هکتار برای تمام سیکل رشد بدست آمد. بعضی از عناصری که کمبود آن ها در خاک مشاهده شد، در گیاه کمبودی نشان ندادند و بر عکس.
هادی وحیدی علی تدین
کتان روغنی یا بزرک (.linum usitatissimum l) از گیاهان روغنی مهم است که برای استفاده از مواد موثره آن در صنایع دارویی، آرایشی و بهداشتی کشت آن همواره مورد توجه بوده است. در میان عوامل محدود کننده طبیعی، کمبود آب مهمترین عاملی است که به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک جهان به شیوه های مختلف باعث محدودیت کاشت و کاهش محصولات غذایی می گردد، در بین عناصر غذائی، عنصر پتاسیم نقش فیزیولوژیکی مهمی در شرایط نامساعد محیطی در سلول ایفا کرده و موجب افزایش تحمل گیاه به شرایط نامساعد محیطی منجمله خشکی می شود. این آزمایش به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح بلوک کامل تصادفی اجرا شده که در این آزمایش چهار رژیم مختلف آبیاری در 50، 70، 100 و 130 میلی متر تبخیر از طشتک تبخیر به عنوان فاکتور اصلی و سه سطح کودی صفر، 150 و 250 کیلوگرم اکسید پتاسیم در هکتار از منبع سولفات پتاسیم بعنوان فاکتور فرعی در سه تکرار اجرا شد. فاکتور های مورد اندازه گیری در این پژوهش عبارتند از: صفات رویشی، تغییرات صفات رویشی نسبت به زمان، شاخص برداشت، عملکرد دانه، تعداد غلاف در بوته، تعداد بذر در غلاف، میزان کلسیم، میزان پتاسیم، میزان پرولین، درصد روغن دانه، درجه روز رشد، سرعت رشد نسبی و سرعت رشد محصول. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که تنش رطوبتی بدون در نظر گرفتن تیمار کودی کاهش معنی دار در تمامی شاخص های رویشی نشان داد. در این خصوص افزایش قابل توجه میزان پرولین برگ گیاه کتان تحت تنش رطوبتی نیز قابل مشاهده می باشد. در بین تیمار های اکسید پتاسیم بهترین تیمار، تیمار کودی 250 کیلوگرم اکسید پتاسیم در هکتار می باشد که تعدیل اثرات تنش رطوبتی (ایجاد مقاومت به تنش رطوبتی) را در پی خواهد داشت. نتایج حاصل از آزمایش نشان داد که تیمار اکسید پتاسیم در سطوح مختلف تنش خشکی اثر معنی داری بر ارتفاع بوته، درصد روغن دانه، درصد کلسیم، عملکرد دانه و شاخص برداشت محصول داشت.
شهرام کیانی محمد نهتانی
دو عامل مهم تاثیر گذار بر رفتار هیدرولوژیک حوزه های بزرگ آبخیز، تغییر پذیری اقلیمی و تغییر کاربری اراضی می باشند. حوزه آبخیز مند سطح بسیار وسیعی از استان فارس را در بر گرفته و علاوه بر دارا بودن تغییر پذیری شدید مکانی و زمانی اقلیمی، همواره دست خوش تغییرات انسانی بوده است. به منظور مدیریت جامع این حوزه آبخیز درک رفتار هیدرولوژیک آن ضروری است. در این تحقیق با استفاده از آنالیز های آماری و رویکرد مدل سازی هیدرولیکی به بررسی اثرتغییر پذیری اقلیمی بر رفتار هیدرولوژیک حوزه آبخیز مند پرداخته شد. نتایج مطالعه نشان داد که بر خلاف بارندگی حوضه، رژیم جریان در آن تغییرات زیادی داشته است. اگرچه میانگین دمای سالانه و فصلی در این حوضه روند افزایشی دارد. بررسی ارتباط میان تغییر پذیری بارندگی و چرخش های بزرگ اتمسفری نیز حاکی از تاثیر بسیار کم این چرخش ها بر رژیم بارندگی است. بنابراین، نتایج بیانگر تاثیر ضعیف تغییر پذیری اقلیمی بر رفتار هیدرولوژیک این حوضه میباشد. نتایج مدل سازی هیدرولوژیکی نیز بر این واقعیت مدعا است زیرا که رواناب شبیه سازی شده تفاوت چشمگیری با رواناب مشاهده ای داشت. رودخانه قره آغاج در تابستان 1362، رودخانه مند در زمستان و بهار 1378 و رودخانه شور دهرم نیز در تمام فصل های سال 1372 یک کاهش شدید داشته است، در حالی که رژیم بارندگی فقط در زیر حوزه قره آغاج روند منفی و در سال 1374 افت شدیدی داشت. بیشترین همبستگی (41/0) را بارندگی سالانه زیرحوزه قره آغاج با الگوی انسو داشت که رقم بالایی به حساب نمی آید. نتایج مدلسازی هیدرولوژیکی نشان داد که تغییرات رژیم جریان بیشتر ناشی از تغییر کاربری اراضی بوده است تا تغییرپذیری اقلیمی زیرا که رواناب شبیه سازی شده تفاوت چشمگیری با رواناب مشاهده ای داشت.
امیربهمن رستمی علی تدین
به منظور بررسی پاسخ ارقام مختلف بزرک به چند عنصر پرمصرف نیتروژن، فسفر از منابع کود شیمیائی و گوگرد به همراه مایه تلقیح تیوباسیلوس بصورت قبل از کاشت و هچنین عناصر ریز مغذی (میکرو کامل) بصورت محلول پاشی بعد از کاشت آزمایشی در سال 1391 در منطقه سمیرم واقع در استان اصفهان اجرا شد. سه اکوتیپ بزرک (ایرانی، کانادائی و فرانسوی) و پنج تیمار کودی (b1) بدون کود (شاهد)، (b2) نیتروژن و فسفر بر اساس نتایج آزمون خاک، (b3) نیتروژن، فسفر و سولفات منیزیم، (b4) نیتروژن، فسفر، سولفات منیزیم و گوگرد به همراه مایه تلقیح تیوباسیلوس و (b5) نیتروژن، فسفر، سولفات منیزیم، گوگرد به همراه مایه تلقیح تیوباسیلوس و محلول پاشی عناصر میکرو بصورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. نتایج نشان داد که اکوتیپ ها و تیمارهای کودی اثر معنی دار بر تمامی صفات اندازه گیری شده شامل تعداد دانه در کپسول، وزن تر و وزن خشک اندام هوایی، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، درصد پروتئین، درصد روغن، شاخص برداشت و سرعت رشد محصول (cgr) داشت. بیشترین تعداد برگ، وزن خشک اندام هوایی و عملکرد دانه در اکوتیپ استرالیایی دیده شد و بین اکوتیپ ها از نظر وزن هزار دانه و درصد روغن اکوتیپ ایرانی برتری داشت. تیمار کودی b5 بیشترین تعداد کپسول در بوته، تعداد دانه در کپسول، وزن خشک اندام هوایی، وزن هزار دانه، عملکرد دانه و درصد روغن داشت. اثر متقابل اکوتیپ در تیمارهای مختلف کودی نیز در صفات وزن تر اندام هوایی، شاخص برداشت و درصد پروتئین معنی دار شد. لذا کاربرد کود زیستی گوگرد به همراه تیوباسیلوس و محلول پاشی عناصر ریز مغذی در مقایسه با تیمار شاهد (بدون کود) در تمامی صفات نتایج قابل قبولی تولید کرده که به حفظ پایداری خاک و تولید کمک می کند.
آیگین جهانگیری شهرام کیانی
پوسیدگی انتهای گلگاه یکی از ناهنجاری های فیزیولوژیکی مرتبط با کمبود کلسیم است که منجر به کاهش عملکرد و کیفیت میوه فلفل دلمه (capsicum annuum l.) می شود. بروز این عارضه، در گلخانه های تولید فلفل دلمه در شهرستان شهرضا همه ساله خسارت زیادی را به پرورش دهندگان این محصول به خصوص در اواخر بهار و تابستان وارد می کند. این پژوهش به منظور بررسی تاثیر محلول پاشی منابع و مقادیر مختلف کلسیم بر پوسیدگی انتهای گلگاه و خصوصیات کمی و کیفی میوه فلفل دلمه در سال 1392 در یک گلخانه در شهرستان شهرضا انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه عامل نوع کود کلسیم، غلظت کلسیم و نوع رقم در سه تکرار انجام شد. نوع کود کلسیم شامل کود کلرید کلسیم (cacl2. 2h2o) و نانو کلات کلسیم بودند که هر کدام در سه غلطت کلسیم صفر (محلول پاشی با آب مقطر)، 9/0 و 8/1 گرم بر لیتر اعمال شدند. عامل نوع رقم نیز شامل سه رقم اینسپریشن (قرمز)، آرنکیا (نارنجی) و تورنتو (زرد) بود.. بر اساس نتایج این پژوهش محلول پاشی مستقیم میوه ها با کلسیم (غلظت 8/1 گرم بر لیتر) در کلیه ارقام مورد بررسی از منبع کلرید کلسیم به منظور کاهش پوسیدگی انتهای گلگاه و بهبود شاخصهای کیفی میوه فلفل دلمه در شرایط مشابه این تحقیق قابل توصیه است.
شهرام کیانی محمدجعفر ملکوتی
استان چهارمحال و بختیاری با دارا بودن 3992 هکتار بادام آبی بارور، ششمین تولیدکننده عمده این محصول در کشور به شمار می رود. ریزش شدید میوه و کیفیت پایین مغز از جمله معضلات تولید بادام در این استان به شمار می رود که باعث کاهش شدید عملکرد در واحد سطح این استان شده است . به منظور مطالعه تاثیر مصرف متعادل کود در جلوگیری از ریزش میوه، افزایش عملکرد و بهبود کیفی میوه بادام، آزمایشی در سال زراعی 1378-79 در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با شش تیمار و چهار تکرار بر روی درختان بادام 10 ساله رقم مامایی در بادامستان موسسه خیریه امامیه شهرکرد اجرا شد. تیمارهای این تحقیق عبارت بودند از: -t1 مصرف کودهای شیمیایی توام با مواد آلی براساس عرف باغدار به صورت پخش سطحی در سایه انداز درخت (شاهد)، -t2 مصرف کودهای شیمیایی براساس توصیه موسسه تحقیقات خاک و آب و مواد آلی به صورت چالکود، -t3 تیمار دوم + محلول پاشی اوره، اسید بوریک و سولفات روی، -t4 تیمار سوم + محلول پاشی بهاره اوره، اسید بوریک و سولفات روی، -t5 تیمار دوم + دو بار محلول پاشی با کود کامل مایع، -t6 تیمار دوم + محلول پاشی پائیزه و بهاره اوره، اسید بوریک و سولفات روی + دو بار محلول پاشی با کود کامل مایع. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد اگرچه از نظر درصد اولیه تشکیل میوه هیچگونه تفاوت معنی دار بین تیمارهای مختلف وجود نداشت ، اما درصد نهایی تشکیل میوه به طور معنی داری در سطح پنج درصد در تیمارهای چالکود شده نسبت به تیمار شاهد افزایش یافت . بالاترین درصد نهایی تشکیل میوه در تیمار پنجم با 24 درصد و کمترین آن در تیمار اول با 12 درصد مشاهده گردید. همچنین اگرچه تفاوت معنی داری بین تیمارهای مختلف به غیر از تیمار سوم بر روی ریزش 30 روز بعد از تمام گل مشاهده نگردید، اما ریزش 45 روز بعد تمام گل که عامل مهمی در کاهش عملکرد درختان بادام در منطقه به شمار می رود به طور معنی داری در سطح یک درصد در تیمارهای چالکود شده نسبت به تیمار شاهد کاهش یافت . افزایش معنی دار شاخصهای رشد رویشی شامل متوسط سطح برگ ، طول سرشاخته های فصل رشد جاری و میزان کلروفیل برگ در تیمارهای چالکود شده نسبت به تیمار شاهد از دیگر نکات قوت این تحقیق بود که همگی در سطح یک درصد معنی دار گردید. عملکرد محصول نیز به طور معنی دار در سطح پنج درصد در تیمارای چالکود شده نسبت به تیمار شاهد افزایش یافت . به طوری که حداکثر و حداقل عملکرد به ترتیب در تیمارهای t6 و t1 با 5/860 و 2/260 کیلوگرم بادام به ازای هر درخت به دست آمد. بهبود کیفی میوه بادام از دیگر اهداف این تحقیق بود که نتایج حاصله نشان دهنده افزایش خصوصیات کیفی میوه بادام شامل اندازه میوه و مغز، وزن 100 عدد میوه و 100 عدد مغز در تیمارهای چالکود شده نسبت به شاهد بود. هیچ یک از راهکارهای محلول پاشی پائیزه و بهاره اوره، اسید بوریک و سولفات روی و همچنین محلول پاشی با کود کامل مایع بر روی شاخصهای اندازه گیری شده تاثیر معنی داری نداشتند. افزایش معنی دار تمام شاخصهای فوق را می توان به نقش بسیار مثبت چالکود و کورهای شیمیایی اعمال شده در آن در بهبود وضعیت تغذیه درختان بادام نسبت داد.
شهرام کیانی مرتضی الماسی
به منظور بررسی وضعیت مکانیزاسیون کشاورزی و ارائه راهکارهای مناسب در شهرستان ایذه (بخش مرکزی) طی سالهای 1377-78 همه دهستانهای این بخش (حومه، هلایجان، سوسن و مرغا) در سطحی معادل دوازده هزار هکتار مورد مطالعه قرار گرفتند از هر دهستان با توجه به وسعت و سطح زیر کشت حدود 10 تا 17 روستا به طور تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شد و پراکنش سطح زیر کشت و نوع محصولات و وضعیت ماشینهای کشاورزی موجود و سایر مسائل مکانیزاسیون مورد بررسی قرار گرفت . در بررسی وضعیت تراکتورها، مطالعات نشان داد که اغلب تراکتورهای موجود در شهرستان از نظر اقتصادی مستهلک و از رده خارج هستند و سطح مکانیزاسیون در شهرستان حدود 0/11 اسب بخار در هکتار است که حتی کمتر از نیروی محرکه موجود در یک کشاورزی سنتی است . درجه مکانیزاسیون اغلب عملیات کشاورزی در سطح پایینی قرار دارد. روش کاشت در اغلب مناطق غیرعلمی است و قسمت اعظمی از تکنولوژی موجود به خصوص در زمینه خاک ورزی نامناسب است . آیش در شهرستان به خوبی رعایت نمی شود. از نظر آموزش کشاورزان در حد مطلوبی نیستند. تعداد تعمیرگاهها کم و آن هم در مراکز شهر قرار دارند و دهستانهای سوسن، هلایجان و مرغا از این نظر با مشکلات زیادی روبرو هستند. با توجه به وضعیت موجود و مشکلات و تنگناها، راهکارهایی برای مکانیزاسیون شهرستان ارائه گردید و تعداد تراکتورهای و ماشینهای کشاورزی مورد نیاز با توجه به سطح و درجه مکانیزاسیون برای شهرستان برآورد شد. براساس محاسبات شهرستان ایذه (بخش مرکزی) به 632 دستگاه تراکتور (mf-285) 26 دستگاه گاوآهن قلمی و 140 دستگاه عمیق کارپرسی نیازمند است .