نام پژوهشگر: عباس عسکری ندوشن
صدیقه ابراهیم پور سید علیرضا افشانی
چکیده به دنبال تغییر و تحولات اساسی دهه های اخیر در مفاهیم توسعه و رویکردهای مبتنی بر عدالت جتماعی، سازمان ملل متحد با ابتکار تهیه گزارش های توسعه انسانی سالانه برای تمام کشورها، چارچوب فکری نوینی در ادبیات توسعه، تحت عنوان توسعه انسانی شکل داده که در سطح بین المللی از اعتبار خاصی برخوردار شده است. شاخص های اصلی سنجش توسعه انسانی سه دسته اند: عوامل بهداشتی یا برخورداری از زندگی طولانی همراه با تندرستی، عوامل آموزشی و عوامل اقتصادی یا توانایی دست یابی به منابعی که برای پدید آوردن سطح مناسب زندگی. بر همین اساس این بررسی کوششی در جهـت معرفی، ارزیابی و انـدازه گیری وجوه توسعه انسانی، مقایـسه و رتبه بندی استان های کشور، مناطق شهری و روستایی کشور در فاصله یک دوره ده ساله در سال های 1375 و 1385 است. در این تحقیق از 23 شاخص برای سنجش سطح توسعه انسانی استان ها )شامل 8 شاخص آموزشی، 7 شاخص اقتصادی و 8 شاخص بهداشتی) استفاده شده او برای بررسی نقاط شهری و روستایی از 15 شاخص(5 شاخص برای هر بخش) استفاده شده است. برای ترکیب و محاسبه شاخص های گوناگون توسعه انسانی با مقیاسی ترکیبی، از روش تاکسونومی عددی که از روش های مناسب رتبه بندی مناطق و نشان دادن نابرابری های منطقه ای است، استفاده شده است. در این تحقیق مشخص شد که، بین استان های ایران از لحاظ توسعه انسانی نابرابری بسیاری وجود دارد، استان تهران و اصفهان برترین استان های ایران از لحاظ توسعه و سیستان و بلوچستان و کردستان از محروم ترین نقاط کشور هستند. نتایج آزمون همبستگی بین سه دسته متغیر آموزشی، بهداشتی و اقتصادی با شاخص کلی توسعه انسانی نشان می دهد که بیشترین همبستگی بین گروه متغیرهای آموزشی و اقتصادی با توسعه انسانی است. همچنین از نتایج دیگر این بررسی این است که الگوی توسعه در ایران الگوی مرکز - پیرامون می باشد، مناطق توسعه یافته یا مرکز مرکز در طول این 10 سال همچنان برتری خود را حفظ کرده اند و مناطق توسعه نیافته نیز عمدتاً مناطق حاشیه ای و مرزی کشور هستند و با مناطق توسعه یافته فاصله زیادی دارند و در این مدت علیرغم بهبود محسوس در شاخص های توسعه آنها، سرعت آن در مقایسه با مناطق مرکزی کشور کمتر بوده است.
راضیه ذاکری هامانه سیدعلیرضا افشانی
مقوله امنیت در رابطه با انسان و جوامع آن، از ابتدای خلقت بعنوان یک ضرورت در بقا مطرح بوده است و گذشت زمان بر اهمیت آن افزوده است؛ به گونه ای که به عنوان یکی از شاخص های اصلی توسعه معرفی می شود. احساس امنیت، پیشنیاز هرگونه توسعه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی محسوب شده و با سطح پیشرفت جوامع در ارتباط است. آگاهی از وضعیت احساس امنیت ساکنان یک اجتماع نقش موثری در شناخت چالش ها و راهکارهای توسعه یک جامعه داشته و در جهت تقویت زیرساخت های آن عمل می نماید. لذا پژوهش حاضر درصدد است تا میزان احساس امنیت اجتماعی و عوامل اجتماعی موثر بر آن را در شهر یزد مورد بررسی قرار دهد. روش مورد استفاده در این تحقیق، از نوع پیمایشی می باشد؛ داده ها با ابزار پرسشنامه و با استفاده از شیوه نمونهگیری خوشه ای متناسب از 246 نفر از افراد ساکن شهر یزد گردآوری شده است. احساس امنیت اجتماعی در دوازده بعد امنیت جانی، امنیت مالی، امنیت اقتصادی، امنیت شغلی، امنیت اخلاقی، امنیت فرهنگی، امنیت عاطفی، امنیت احساسی، امنیت فکری، امنیت حقوقی، امنیت قضایی و امنیت نوامیس سنجیده شده است. یافته های تحقیق گویای آن است که متغیرهای جنس، وضعیت تأهل، سن، پایگاه اجتماعی- اقتصادی و منطقه سکونت رابطه معناداری با میزان احساس امنیت اجتماعی افراد ندارند؛ در حالی که متغیرهای میزان استفاده از رسانه های جمعی، رضایت از زندگی، دینداری، بهداشت روانی- اجتماعی و سرمایه اجتماعی دارای رابطه مثبت و معنادار با میزان احساس امنیت اجتماعی افراد هستند. ضمن این که اکثریت پاسخگویان به لحاظ میزان احساس امنیت اجتماعی در گروه متوسط قرار داشتند؛ نتایج رگرسیون چندگانه از نقش معنادار سه متغیر رضایت از زندگی، میزان استفاده از رسانه های جمعی و سرمایه ی اجتماعی در میزان احساس امنیت اجتماعی حمایت می کند که در این میان سرمایه اجتماعی بیشترین نقش را در تبیین متغیر احساس امنیت اجتماعی ایفا می نماید.
فائزه بدیعی نژاد ابراهیم مسعودنیا
هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین رابطه بین عوامل اجتماعی – روانی و راهبردهای مقابله ای درمیان زوجهای ناباروراولیه مراجعه کننده به مرکز تحقیقاتی _ درمانی ناباروری یزد انجام شد. روش: مطالعه حاضر، در قالب یک طرح پیمایشی و به صورت مقطعی در اردیبهشت و خرداد1390انجام شد. داده های این مطالعه از 186 (زن 98 و مرد 88 نفر) فرد نابارور که به مرکز تحقیقاتی – درمانی ناباروری یزد مراجعه کرده بودند، جمع آوری شد. ابزار جمع آوری داده ها عبارت بودند از: پرسش نامه راهبردهای مقابله -ای(css)، پرسش نامه حمایت اجتماعی ادراک شده، پرسش نامه داغ اجتماعی ادراک شده ،پرسش نامه منبع کنترل تندرستی(mhlcs)، پرسش نامه عزت نفس (rses) و پرسشنامه نگرش نسبت به ناباروری. یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین سطوح مختلف داغ اجتماعی ادراک شده و راهبرد مقابله ای جستجوی حمایت اجتماعی (05/0>p)، سازگاری مجدد/ارزیابی ، اجتنابی ، خویشتنداری (001/0>p) وجود داشت؛ تفاوت معناداری بین سطوح مختلف حمایت اجتماعی و راهبرد مقابله ای جستجوی حمایت اجتماعی (001/0>p)، مقابله ارزیابی مجدد/سازگاری، مقابله هیجان مدار، مقابله فعالانه، ، مقابله خویشتن داری(01/0>p) وجود داشت؛ تفاوت معنی داری بین نگرش نسبت به ناباروری و راهبرد مقابله ای ارزیابی مجدد/سازگاری، مقابله اجتنابی، مقابله فعالانه (05/0>p)، مقابله خویشتنداری (001/0>p) وجود داشت؛ تفاوت معنی داری بین سطوح متفاوت عزت نفس و راهبرد مقابله ای ارزیابی مجدد/سازگاری (01/0>p) و مقابله خویشتنداری (001/0>p) وجود داشت؛ تفاوت معنی داری بین منبع کنترل و راهبرد مقابله ای فعالانه (05/0>p) و مقابله خویشتنداری (01/0>p) وجود داشت. تحلیل رگرسیون خطی چند گانه نشان داد که متغیرهای جنس، حمایت اجتماعی و داغ اجتماعی3/23 درصد از واریانس راهبرد مقابله ای جستجوی حمایت اجتماعی را تبیین کردند؛ همچنین متغیرهای داغ اجتماعی ادراک شده و عزت نفس 9/19 درصد از واریانس راهبرد مقابله ای سازگاری مجدد/ارزیابی را تبیین نمودند؛ متغیرهای جنس، مدت ازدواج و نگرش نسبت به ناباروری 5/8 درصد از واریانس راهبرد مقابله ای اجتنابی را تبیین نمودند؛ متغیر حمایت اجتماعی ادراک شده 5/8 درصد از واریانس راهبرد مقابله ای هیجان مدار را تبیین کرد؛ متغیر حمایت اجتماعی ادراک شده 2/8 درصد از واریانس راهبرد مقابله ای فعالانه را تبیین کرد؛ متغیرهای نگرش نسبت به ناباروری، داغ اجتماعی ادراک شده، عزت نفس و حمایت اجتماعی ادراک شده 5/33درصد از راهبرد مقابله ای خویشتنداری را تبیین می نمایند. نتیجه گیری: این مطالعه تاثیر متغیرهای حمایت اجتماعی ادراک شده،داغ اجتماعی ادراک شده، عزت نفس، نگرش نسبت به ناباروری و منبع کنترل را بر مولفه های راهبرد مقابله ای نشان داد.
ابوالفضل جعفرپور بغدادآباد طاهره قادری
چکیده: این پژوهش با سه هدف بررسی نگرش دانشجویان نسبت به ازدواج موقت، عوامل موثر بر نگرش ایشان و نیز شناخت تفاوت بین نگرش دانشجویان دختر و پسر انجام گرفته است. برای این منظور نمونه ای متشکل از 371 نفر از دانشجویان پسر و دختر دانشگاه یزد در سال تحصیلی 90-91 انتخاب شده و نگرش ایشان به روش پیمایش و از طریق تکنیک پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که 50.1 درصد دانشجویان دارای نگرش میانه، 34.5 درصد دارای نگرش منفی و 7.8 در صد نیز دارای نگرش مثبت می باشند. همچنین دختران دانشجو نگرش منفی تری به ازدواج موقت در قیاس با دانشجویان پسر داشته اند. در مورد عوامل موثر بر نگرش دانشجویان به ازدواج موقت تحلیل های دو متغییره نشان داد که نگرش افراد با متغییرهای میزان گرایش به کلیشه های جنسیتی، نظر والدین به ازدواج موقت، نظر دوستان به ازدواج موقت، داشتن تجربه دوستی با جنس مخالف، آشنا بودن با سایتهای ازدواج موقت و جنسیت افراد رابطه معنا دار دارد. همچنین فرض رابطه بین دینداری افراد و نگرش ایشان به ازدواج موقت رد گردید. تحلیل چند متغییره نیز نشان می دهد که متغییرهای مستقل در مجموع 34 در صد تغییرات متغییر وابسته را تبیین می کند. واژه کلیدی: نگرش، ازدواج موقت، نظر دوستان، نظر والدین، پایگاه اقتصادی- اجتماعی، جنسیت، آشنا بودن با سایتهای ازدواج موقت، تجربه دوستی با جنس مخالف، گرایش به کلیشه های جنسیتی، میزان دینداری
رقیه ماندنی عباس عسکری ندوشن
چکیده از دیرباز، ازدواج خویشاوندی یکی از اشکال رایج ازدواج در ایران محسوب می شده و ترجیحات فرهنگی و اجتماعی به این شکل از ازدواج وجود داشته است. مطالعات انجام گرفته، ازدواج خویشاوندی را به عنوان الگوی سنتی ازدواج در نظر می گیرند و از احتمال بیش تر رواج آن در میان افراد برخوردار از ویژگی ها و زمینه خانوادگی سنتی حکایت می کنند. مطالعه حاضر، بر اساس یک پژوهش پیمایشی در شهر یزد، به بررسی الگوی رفتاری و نگرشی در مورد ازدواج خویشاوندی، تفاوت های بین نسلی ازدواج خویشاوندی و رابطه ویژگی-های والدین و الگوی رفتاری و نگرشی فرزندان به ازدواج خویشاوندی پرداخته است. بدین منظور الگوهای رفتاری فرزندان در مورد ازدواج خویشاوندی با الگوی ازدواج خویشاوندی والدین مقایسه می گردد. سپس تأثیر خصوصیات والدین بر الگوی رفتاری و نگرشی فرزندان به ازدواج خویشاوندی مورد بررسی قرار می گیرد. دادهها از طریق یک پیمایش مقطعی در بهار 1391 در میان یک نمونه 675 نفری از مردان و زنان متأهل شهر یزد، جمع آوری شده و مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته های این پژوهش بیانگر آن است که در شهر یزد، میزان ازدواج خویشاوندی در نسل فرزندان معادل 3/35 درصد بوده است که نسبت به نسل والدین (والدین زن 2/42 و والدین شوهر 1/39 درصد) کاهش آرامی را نشان می دهد. در بررسی تفاوت های بین نسلی مشاهده می شود که نسل والدین و فرزندان علاوه بر تفاوت در نسبت ازدواج خویشاوندی، در ویژگی های دیگر مانند سطح تحصیلات، منزلت شغلی و محل تولد نیز با هم اختلاف دارند. بدین صورت که اگر چه میزان ازدواج خویشاوندی در بین نسل فرزندان نسبت به نسل والدین کاهش یافته است، اما میزان تحصیلات و منزلت شغلی در میان فرزندان با افزایش همراه بوده است، همچنین فرزندان متولد شده در شهر بیش تر از والدین متولد شده در شهر هستند. نتایج تحلیل دو متغیره حاکی از آن است که، بین سطح تحصیلات زن، تحصیلات والدین شوهر، پایگاه اجتماعی، محل تولد زن، سن ازدواج زن و شوهر و الگوی ازدواج والدین با ازدواج ? ? خویشاوندی از نظر آماری رابطه معنی داری مشاهده می شود. اما میزان استفاده از رسانه ها، شیوه همسرگزینی، کوهورت ازدواج، میزان تحصیلات شوهر و والدین زن، همچنین منزلت شغلی و محل تولد شوهر و والدین زن و مرد با ازدواج خویشاوندی رابطه معناداری ندارد. در رابطه با الگوی نگرشی ازدواج خویشاوندی، از نظر آماری ارتباط معناداری بین منزلت شغلی، سن ازدواج، کوهورت ازدواج، سنوات تحصیلی، نوع ازدواج پاسخگو، محل تولد و سنوات تحصیلی والدین با الگوی نگرشی به ازدواج خویشاوندی، وجود دارد. یافته های حاصل از تحلیل چند متغیره بیانگر آن است که، نسبت خویشاوندی والدین بیش ترین رابطه را با ازدواج با خویشاوندان نزدیک یا به طور کلی ازدواج خویشاوندی فرزندان دارد. بعد از آن سن زن و شوهر در هنگام ازدواج با ازدواج خویشاوندی رابطه دارد. رابطه تحصیلات والدین شوهر، تحصیلات زن و ازدواج با خویشاوندان نزدیک از نظر آماری معنادار نیست اما با هر شکل از ازدواج خویشاوندی (نزدیک یا دور) معنی دار می باشد. همچنین در تحلیل چند متغیره الگوی نگرشی به ازدواج خویشاوندی نوع ازدواج فرزندان بیش ترین تأثیر را بر نگرش مردان و زنان به ازدواج خویشاوندی دختر و پسر نشان داده است. نسبت خویشاوندی والدین نیز با نگرش زنان به ازدواج خویشاوندی رابطه معنی داری دارد اما با نگرش مردان ارتباط معنی داری ندارد. محل تولد والدین با نگرش زنان به ازدواج خویشاوندی دختر و پسر و نگرش مردان به ازدواج خویشاوندی دختر از نظر آماری ارتباط معناداری دارد و با نگرش مردان به ازدواج خویشاوندی پسر رابطه معنی داری ندارد. سن ازدواج نیز با نگرش زنان به ازدواج خویشاوندی دختر و کوهورت ازدواج با نگرش مردان به ازدواج خویشاوندی پسر رابطه معناداری دارد. بین سنوات تحصیلی والدین، سنوات تحصیلی پاسخگو، منزلت شغلی پاسخگو و نگرش به ازدواج خویشاوندی دختر و پسر از نظر آماری رابطه معنی داری وجود ندارد. در کل، تأثیرپذیری الگوی ازدواج خویشاوندی فرزندان از ویژگی هایی نظیر سطح تحصیلات پایین، سن ازدواج پایین، قرار گرفتن در طبقات اجتماعی پایین تر و برخورداری از زمینه روستایی؛ همچنین تأثیر خصوصیات والدین از جمله الگوی ازدواج خویشاوندی، محل تولد و سطح تحصیلات ? ? آنان بر ازدواج خویشاوندی فرزندان و نگرش مطلوب آنان به این نوع ازدواج ها نیز تأیید می گردد. واژگان کلیدی: ازدواج خویشاوندی، خویشاوندان نزدیک، خویشاوندان دور، تفاوت بین نسلی، نگرش، رفتار، مدرنیزاسیون، یزد.
سیده سمانه شفیعی ماسوله عباس عسکری ندوشن
همسان همسری (یا ازدواج با افراد دارای ویژگیهای مشابه) از جمله یکی از ابعاد مهم الگوی انتخاب همسر است. مطالعات متعدد نشان داده اند که افراد نه به طور تصادفی بلکه بر اساس شباهت های جسمی و نیز اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با یکدیگر ازدواج می کنند. مطالعه حاضر بر اساس یک پژوهش پیمایشی در شهر یزد، عوامل تعیین کننده همسان-همسری زوجین را بررسی می کند. داده ها از طریق یک پیمایش مقطعی، در بهمن 1391 در میان یک نمونه 419 نفری در شهر یزد، جمع آوری و مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته ها بیانگر آن است که، اکثریت پاسخگویان بر این باورند که عدم تناسب (در ویژگیهایی نظیر سن، تحصیلات، و ....) از عوامل به وجودآورنده مشکلات بعدی در زندگی زناشویی است. همچنین، پاسخگویان ابراز داشتند که همسانی در تحصیلات، منزلت شغلی، ازدواج با همشهری و عدم همسانی در سن باعث تفاهم و درک بیشتر زوجین، تربیت بهتر فرزندان و ... می شود، علاوه براین، نتایج مبین آن است، که ازدواج با هم محلی در میان زوجین و خانواده هایشان با اندک نوساناتی در سطح بالایی بوده است؛ به گونه ای که همشهری و هم محلی بودن والدین بیشترین تأثیر را بر الگوی ازدواج همسان زوجین داشته است. در ارتباط با منزلت شغلی، بیشترین میزان همسانی زوجین در بین مشاغل سطح متوسط مشاهده شده است اما، این همسانی در بین زوجین نسبت به والدین شان کاهش آرامی را نشان می دهد. نتایج تحلیل دو متغیره نشان داد که، همسانی سنی با تحصیلات، سن ازدواج، نسبت خویشاوندی و نحوه انتخاب همسر، همسانی تحصیلی با محل تولد زوجین، سن ازدواج زن، نحوه انتخاب همسر، همسانی شغلی با منزلت شغلی و سن ازدواج زن نسبت، خویشاوندی زوجین، همسانی جغرافیایی با محل تولد زوجین، منزلت شغلی و سن ازدواج شوهر در ارتباط است. یافته های حاصل از تحلیل چند متغیره بیانگر آن است که، از بین عوامل مرتبط با همسان-همسری سنی، سن ازدواج زوجین و تحصیلات زن، همچنین، تحصیلات زن بر همسانی تحصیلی، مرتبه شغلی زوجین بر همسانی شغلی، محل تولد زن و سن ازدواج شوهر بر همسانی جغرافیایی موثر است. نهایتاً، شاهد افزایش در روند همسان همسری سنی، شغلی و به طور تقریبی جغرافیایی و کاهش اندک همسان همسری تحصیلی در شهر یزد بوده ایم.
اعظم جعفری سید علیرضا افشانی
پژوهش حاضر که با هدف بررسی میزان و عوامل موثر بر امنیت اجتماعی زنان شهرستان صدوق انجام شد به سنجش رابطه بین متغیرهای اجتماعی مختلف از جمله سن، وضعیت تأهل، پایگاه اقتصادی اجتماعی، دینداری، روابط اجتماعی، روابط خویشاوندی، اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی زنان با امنیت اجتماعی آنها پرداخته است. روش پژوهش به لحاظ اجرا، پیمایشی، به لحاظ معیار هدف، کاربردی و به لحاظ معیار زمانی مقطعی بوده است. داده ها با استفاده از ابزار پرسشنامه جمع آوری شد. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران با سطح اطمینان 95 درصد و فاصله اطمینان 5 درصد، 300 نفر مشخص گردید. اعتبار پرسشنامه از نوع اعتبار محتوایی بوده است. ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شده برای متغیرهای مستقل (دینداری، روابط اجتماعی، روابط خویشاوندی، اعتماد و مشارکت اجتماعی) و متغیر وابسته تحقیق (امنیت اجتماعی) بیانگر بالابودن همبستگی درونی گویهها و به عبارت دیگر مطلوبیت پایایی ابزار پژوهش بود. یافتههای پژوهش نشان داد بین متغیرهای میزان دینداری، روابط اجتماعی، روابط خویشاوندی، اعتماد اجتماعی و میزان مشارکت اجتماعی زنان با امنیت اجتماعی آنها رابطه معناداری وجود دارد و اعتماد اجتماعی با 5 درصد بیشترین سهم را در تبیین امنیت اجتماعی زنان دارد. در نهایت اینکه با استفاده از واریانس ترکیب خطی متغیرهای مستقل 8/15 درصد از واریانس امنیت اجتماعی زنان تبیین شد.
گوهر ولی پور مرغملکی اکبر زارع شاه آبادی
یکی از مهم ترین مسایلی که جوامع با آن روبرو هستند موفقیت ازدواج یا به عبارتی کیفیت زندگی زناشویی است؛ جامعه ای که در آن خانواده ها از کیفیت زناشویی برخوردار باشند افرادش آرامش خواهند داشت، رشد فکری پیدا می کنند و از لحاظ روحی و جسمی سالم تر هستند. هدف تحقیق حاضر بررسی عوامل مرتبط بر کیفیت زندگی زناشویی می باشد. این پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی است. جامعه ی آماری، افراد متاهل زیر 50 ساله ی شهرکرد می باشد، حجم نمونه شامل 265 زن و مرد است که از طریق روش نمونه گیری دومرحله ای انتخاب شدند؛ به این شکل که در مرحله ی اول از روش نمونه گیری خوشه ای و در مرحله ی دوم از روش نمونه گیری سیستماتیک استفاده گردید. ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه ی تجدید نظر شده سازگاری زوجی (rdas)، پرسشنامه ی تفکیک خود (dsi-2) و پرسشنامه ی محقق ساخته است که اعتبار پرسشنامه ها از طریق اعتبار محتوا و پایایی آن از طریق ضریب آلفای کرونباخ اندازه گیری شد. نتایج تحقیق نشان داد: بین متغیرهای دینداری، آموزش همسرداری، سبک ازدواج مدرن، خودتفکیکی، میزان استفاده از رسانه های جمعی، میزان تحصیلات، رضایت والدین از ازدواج فرزندان و همسان همسری سنی با کیفیت زناشویی همبستگی معنادار و مستقیم وجود دارد. همچنین بین متغیرهای میزان درآمد خانواده و سن مردان با کیفیت زناشویی همبستگی معنادار و معکوس دیده شد و در کیفیت زناشویی افراد با توجه به نوع شغل مردان تفاوت معنادار وجود داشت. اما بین جنسیت، اشتغال زنان، سن زنان، سن ازدواج زنان و مردان، مدت زمان ازدواج و همسان همسری تحصیلی با کیفیت زندگی زناشویی رابطه ی معنادار یافت نشد. به علاوه نتایج رگرسیون نشان داد، میزان رضایت والدین از ازدواج فرزندان، دینداری، تحصیلات مردان، سبک ازدواج و سن مردان 1/36 درصد از تغییرات کیفیت زناشویی را تبیین می کند.
راضیه دوست حسینی قاسم برید لقمانی
چندجمله ای های برنشتاین روی بازه [0,1] متعامد نیستنداما می توانند برحسب چندجمله ای های متعامدبیان شوند. بدین منظور چندجمله ای های لژاندر را برمی گزینیم. با برقراری رابطه ماتریسی بین چندجمله ای های لژاندر و برنشتاین، ماتریس های عملگر برنشتاین را به دست می آوریم.معادله تعریف شده در مدل ساختارسنی جمعیت را با چندمرحله مشتق و انتگرال گیری برحسب tوx به یک معادله انتگرال-دیفرانسیل تبدیل می کنیم. سپس با تقریب توابع موجود برحسب چندجمله ای های برنشتاین و استفاده از ماتریس های عملگر مشتق،انتگرال و ضرب به یک دستگاه معادلات غیرخطی با مجهول c می رسیم، که درآن c یک ماتریس (n+1)*(m+1) میباشد که با به دست آوردن آن مجهول معادله به دست میآید.
حامد کریمی حاتم حسینی
با توجّه به زمینه¬های متنوّع قومی ـ فرهنگی جامعه¬ی ایران، تغییرات جمعیّتی دهه¬های اخیر و ضرورت اتّخاذ سیاستی مشخّص در زمینه¬ی باروری و آهنگ رشد جمعیّت در آینده، آگاهی و شناخت از رفتار، ایده¬آل¬ها و تمایلات فرزندآوری گروه¬های قومی و تعیین¬کننده¬های آن نقش مهمّی در درک پویایی جمعیّت و روندهای آن خواهد داشت. هدف این پژوهش آگاهی از ایده آل های باروری زنان کُرد شاغل و غیر شاغل شهر سنندج و عوامل تعیین کننده ی آن می-باشد. داده¬ها با استفاده از پیمایشی که در تیر ماه 1393 بر روی 525 خانوار شاغل و غیر شاغل شهر سنندج انجام گرفت جمع¬آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. یافته¬ها نشان می-دهد که 73/8 و 69/7 درصد از زنان شاغل و غیر شاغل شهر سنندج به ترتیب 2 فرزند و تنها 10/9 و 15/8 درصد از آن¬ها 3 فرزند را برای یک خانواده در شرایط کنونی ایده¬آل می¬دانند. نتایج حاکی از آن است که نوعی همگرایی میان زنان شاغل و غیر شاغل در شمار فرزندان ایده-آل¬ وجود دارد. تحلیل¬های چندمتغیّره نشان داد که متغیّرهای مستقلّ مورد بررسی سهم تعیین-کننده¬تری (33/5درصد در مقابل 6/2 درصد) در تبیین ایده¬آل¬های باروری زنان غیر شاغل در مقایسه با زنان شاغل دارند. این بررسی نشان داد که تقدیرگرایی در رفتار باروری و نگرش نسبت به هزینه¬ی فرزندان از جمله متغیّرهای است که رابطه¬ معناداری را با ایده¬آل¬های باروری هم در بین زنان شاغل و هم در بین زنان غیر شاغل نشان می¬دهد. علاوه بر این، در بین زنان غیر شاغل متغیّر پایبندی به ارزش¬های خانواده¬ی بزرگ تأثیر مستقیم و معناداری بر ایده¬آل¬های باروری داشته است. در مجموع، یافته¬های تحقیق این فرضیه را تأیید می¬کنند که یک روند در جهت هم¬گرایی نگرش¬ها و رفتارهای جمعیّتی در بین گروه¬های مختلف ایران که دارای زمینه-های متنوّع قومی فرهنگی هستند، رُخ داده است. واژگان کلیدی: ایدهآلهای باروری، اشتغال، باروری، باروری زیر سطح جایگزینی، زنان کُرد، سنندج
سمیه فرامرزیان احسان لشگری
چکیده یکی از موضوعاتی که در دیدگاههای نظری مرتبط با مهاجرت به صورت مکرر مورد تأکید بوده است، رابطه متقابل مهاجرت و شاخص¬های توسعه است. اغلب مهاجرتهای داخلی یکی از پدیدههای مهم جمعیتی است که از عوامل گوناگونی در سطوح خرد و کلان تأثیر میپذیرد. در سطوح کلان مهاجرتهای داخلی ناشی از نابرابریهای مکانی از نظر شاخصهای توسعه در سطوح کلان، و در سطوح خرد نوعی تصمیم فردی و پاسخی به انتظارات و نیاز های زندگی است. به منظور درک عمقی تر این رابطه، تحقیق حاضر، با استفاده از داده های سطح انبوه سرشماری 1385 و 1390، به آزمون تجربی رابطه تعدادی از شاخصهای توسعه و مهاجرت پرداخته است. هدف تحقیق بررسی میزان مهاجرین وارد شده در بین شهرستانها میباشد و اینکه از بین عوامل متعدد موثر بر مهاجرت علت توسعه و شاخصهای مختلف آن چقدر در میزان مهاجرت تأثیر گذار است. واحد تحلیل 335 شهرستان در سال 1385 و 397 شهرستان کشور در سرشماری 1390 است، داده¬های تحقیق پس از انجام پردازش¬ها و محاسبات لازم بر روی مجموعه نسبتأ گسترده¬ای از مولفه ¬های توسعه و نیز شاخص های مهاجر¬پذیری شهرستان-های کشور و انگیزههای مهاجرت زنان و مردان، جهت تجزیه و تحلیل های بعدی آماده سازی شده است. یافته¬های تحقیق حاکی از ارتباط نزدیک تعدادی از شاخص¬های کلیدی توسعه نظیر درصد شاغلین در بخش صنعت و خدمات، نسبت بیکاری و نسبت باسوادی با میزان مهاجر¬پذیری شهرستانهای کشور و ارتباط شاخصهای توسعه با انگیزههای تحصیل، جستجو کار و پیروی از خانوار زنان و مردان است. تحلیل چندمتغیره نشان می دهد تفاوت سطح توسعه شهرستان¬ها، بیش از آنکه با جریان های مهاجرتی درون شهرستانی یا درون استانی مرتبط باشد، بیشترین قدرت تبیین کننده¬گی را در مورد مهاجرین وارد شده از سایر استان¬ها دارند و شاخصهای توسعه بیشترین قدرت تبیین کنندگی را در رابطه با تحصیل و کار و پیروی از خانوار دارند، به اختصار، نتایج تحقیق موید آن است که از میان مولفه های توسعه، بهره¬مندی شهرستان¬ها از اشتغال و تحصیلات از جمله عوامل مهم در تبیین مهاجرپذیری آن هاست و لازم است در برنامه ریزی و مدیریت مهاجرت های کشور به صورت جدی¬ تری مورد تأکید و توجه قرار گیرد.
زهرا فتحی زاده محمد توکلی زاده راوری
سند چشم انداز بیست ساله کشور و نیز نقشه جامع علمی کشور بر جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری ایران در سطح منطقه تأکید دارند که در این میان سهم کمی و کیفی سرمایه انسانی در رشد علمی کشور از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف از این پژوهش بررسی ارتباط تحولات جمعیتی کشور در چند دهه اخیر و روند کمی جمعیت دانشجویی کشور است. در مطالعه حاضر، ضمن ترسیم روند توسعه نظام آموزش عالی کشور در دوران پس از انقلاب اسلامی، چشم انداز آینده تغییرات تعداد متقاضیان آموزش عالی و تعداد دانشجویان به تفکیک سن و جنس و مقطع تحصیلی پیش بینی شده است. داده¬های مورد نیاز تحقیق، از نتایج سرشماری¬ها و سالنامه¬های آماری و سایر منابع آماری مانند آمار آموزش عالی و سازمان سنجش کشور استخراج گردیده است و سپس با در نظر گرفتن روند کلی تغییرات گذشته و پیش بینی و رشد آینده کل جمعیت کشور، تلاش شده است تا با در نظر گرفتن فرضیات مختلف ضرایب اشتغال به تحصیل گروه سنی 34-18 ساله تعداد دانشجویان آموزش¬عالی کشور تا افق 1405 پیش بینی گردد، هم¬چنین تعداد متقاضیان آموزش عالی نیز با در نظر گرفتن نرخ مشارکت گروه سنی 24-18 ساله پیش¬بینی گردیده است. نتایج نشان می¬دهد با توجه به تحولات جمعیتی تعداد جمعیت 24-18 ساله از یازده میلیون نفر در سال 1390 به 8 میلیون و جمعیت 34-18 ساله از 26 میلیون در سال 1390 به 20 میلیون در سال 1405 کاهش خواهد یافت. متناسب با این تغییرات جمعیتی تعداد داوطلبان و دانشجویان آموزش عالی نیز کاهش خواهد یافت. به طوری-که تعداد داوطلبان آموزش عالی از یک میلیون صد هزار نفر در سال 1390 به هشتصد هزار نفر کاهش می¬یابد و تعداد دانشجویان نیز با در نظر گرفتن سناریوهای مختلف تا سال 1405 کاهش خواهد یافت
الهه پوررحیمیان سید علیرضا افشانی
چکیده خشونت خانگی علیه زنان یک مشکل گسترده اجتماعی است که می تواند در بیشتر جوامع مشاهده شود. پژوهش حاضر به بررسی رابطه سرمایه فرهنگی و خشونت خانگی علیه زنان متأهل شهر مهریز پرداخته است و هدف اصلی آن، بررسی رابطه بین سرمایه فرهنگی و ابعاد آن با میزان خشونت خانگی علیه زنان می باشد. برای رسیدن به اهداف مورد نظر تحقیق، از نظریه منابع و نظریه بوردیو استفاده شده است. این پژوهش، با استفاده از روش تحقیق پیمایشی و نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، بر روی 309 نفر از زنان متأهل 15 تا 60 ساله شهر مهریز انجام گرفته است. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه بود. اعتبار ابزار به صورت محتوایی محرز شده و برای سنجش پایایی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. داده ها به کمک نرم افزار spss و amos مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین متغیرهای اختلاف سنی زوجین، اختلاف تحصیلی، اختلاف درآمدی، وضعیت اشتغال زنان، سن ازدواج زوجین با میزان خشونت خانگی علیه زنان رابطه معنادار وجود ندارد؛ اما بین متغیرهای پایگاه اجتماعی- اقتصادی، میزان حمایت اجتماعی ادراک شده از طرف خانواده و میزان دینداری همسر رابطه معنی دار و معکوس با میزان خشونت خانگی علیه زنان مشاهده شد. ضمن این که متغیرهای مدت زمان گذشته از ازدواج و میزان تجربه خشونت توسط مرد درخانواده پدری رابطه معنادار و مستقیم با میزان خشونت خانگی علیه زنان دارند. همچنین بین سرمایه فرهنگی زنان و ابعاد آن (سرمایه فرهنگی تجسم یافته، عینیت یافته و نهادی شده) با خشونت خانگی علیه زنان رابطه معکوس و معنادار وجود دارد. به عبارت دیگر، هر چه سرمایه فرهنگی زنان بیشتر باشد، خشونت مردان علیه آنان کمتر است. نتایج نیز نشان داد، خشونت اقتصادی، شایع ترین نوع خشونت و خشونت جسمی (بدنی)، کمترین نوع خشونت در زنان مورد مطالعه می باشد. نتایج رگرسیون چندگانه از نقش معنادار چهار متغیر تجربه خشونت توسط مرد در خانواده پدری، دینداری، سرمایه فرهنگی و حمایت اجتماعی ادراک شده حمایت می کند که در این میان، تجربه خشونت بیشترین نقش را در تبیین خشونت خانگی علیه زنان ایفا می کند. واژگان کلیدی: سرمایه فرهنگی، زنان، خشونت خانگی علیه زنان، شهر مهریز.
عذرا ذاکری هامانه خدیجه سفیری
سلامت خانواده یکی از حوزه های کلیدی است که حصول شناخت صحیح و علمی نسبت به آن از اهمیت بسزایی برخوردار است. پژوهش حاضر درصدد است تا میزان سلامت خانواده و عوامل اجتماعی موثر بر آن را در بین خانواده های ساکن در شهر یزد و تهران مورد بررسی قرار دهد. نظریات تبادل اجتماعی، یادگیری اجتماعی، نظریه سیستمی(به ویژه دیدگاه برادشاو و مک گراو)، شبکه خویشاوندی و نظریه اکولوژی بعنوان چارچوب نظری استفاده شد. روش مورد استفاده، از نوع پیمایشی می باشد؛ داده ها با ابزار پرسشنامه و با استفاده از شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای از 400 نفر از خانواده های ساکن شهر یزد و تهران گردآوری شده است. سلامت خانواده در شش مولفه اصلی سنجیده شده است. یافته های تحقیق حکایت از بالاتر بودن میزان سلامت خانواده در شهر یزد نسبت به شهر تهران دارد. همچنین میزان سلامت اکثریت خانواده های مورد مطالعه در سطح متوسط جای گرفت. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه و تحلیل مسیر، از نقش معنادار سه متغیر ساختار قدرت در خانواده، نابسامانی خانواده جهت یاب و روابط خویشاوندی بر میزان سلامت خانواده در هر دو شهر یزد و تهران حکایت دارد. در این میان ساختار قدرت در خانواده در هر دوشهر بیشترین نقش را در تبیین متغیر سلامت خانواده ایفا می نماید. همچنین دو متغیر تحصیلات و رسانه های جمعی نیز بر روی سلامت خانواده های تهرانی اثرگذار بوده است.
زهرا فروغان گرانسایه محسن سعیدی مدنی
این تحقیق به صورت پهناگر در سطح کلان به بررسی تأثیر شاخص¬های توسعه بر میانگین سن ازدواج در سطح شهرستان¬های کشور در سال 1385 و 1390 پرداخته است. جامعه¬ی آماری تحقیق شامل تعداد 335 شهرستان کشور در سرشماری 1385 و تعداد 395 شهرستان در سرشماری 1390 بوده است. روش بررسی در این تحقیق، تحلیل ثانوی داده¬های سرشماری مرکز آمار ایران در سال 1385 و 1390 می¬باشد. در سال 1385 متغیرهای: نسبت باسوادان دارای تحصیلات عالی، نسبت شاغلین در بخش صنعت، نسبت شاغلین در مشاغل عالی رتبه، نسبت شهرشینی، نرخ فعالیت زنان هرگز ازدواج نکرده، نرخ فعالیت مردان هرگز ازدواج نکرده و نرخ فعالیت عمومی مردان رابطه معنادارای با میانگین سن ازدواج زنان و مردان داشتند. در سال 1390متغیرهای: نسبت باسوادان در جمعیت 6 سال به بالا، نسبت باسوادان دارای تحصیلات عالی، نسبت شاغلین در بخش صنعت، نسبت شاغلین در مشاغل عالی رتبه، نرخ فعالیت زنان هرگز ازدواج نکرده، نرخ فعالیت مردان هرگز ازدواج نکرده و نرخ فعالیت عمومی مردان رابطه معنادارای با میانگین سن ازدواج زنان و مردان داشتند. نتایج رگرسیون چند متغیره نشان داد که در سال 1385 متغیرهای نرخ فعالیت زنان هرگز ازدواج نکرده، نسبت شهرنشینی و نسبت باسوادان دارای تحصیلات عالی و در سال 1390 نرخ فعالیت زنان هرگز ازدواج نکرده، نسبت باسوادان در جمعیت 6 سال به بالا بیشترین تأثیر را بر میانگین سن ازدواج زنان داشتند. در سال 1385 نرخ فعالیت مردان هرگز ازدواج نکرده، نسبت شاغلین مرد در مشاغل عالی رتبه و در سال 1390 نرخ فعالیت مردان هرگز ازدواج نکرده و نسبت باسوادان دارای تحصیلات عالی بیشترین تأثیر را بر میانگین سن ازدواج مردان داشتند. واژگان کلیدی: توسعه، میانگین سن ازدواج، شهرستان، سرشماری
ربابه اشکاران محسن سعیدی مدنی
با توجه به تغییرات باروری در طول سه دهه¬ی گذشته در ایران، لازم است عواملی که تمایلات والدین را برای داشتن فرزند تحت تأثیر قرار می¬دهد، شناسایی و آن¬ها را مبنای سیاست¬گذاری جمعیتی قرار داد. در مطالعه حاضر تنها برخی از عواملی که به نظر می¬رسید تأثیر اساسی بر تمایلات باروری دارند، مورد بررسی قرار گرفت. از جمله مهمترین متغیر مورد بررسی، ترجیح جنسی فرزند بود. در واقع پژوهش حاضر سعی بر آن دارد که ترجیح زنان را در مورد ترکیب جنسی فرزندان در شهرستان نکا مورد بررسی قرار دهد. داده¬ها با استفاده از پیمایش انجام شده بین 734 زن همسردار 49- 15 ساله شهرستان نکا گردآوری شده است. نتایج نشان داد که از میان زنانی که در زمان انجام پژوهش قابلیت باروری داشتند، حدود 41 درصد از زنان همسردار شهری و کمی بیش از 33 درصد از زنان همسردار روستایی اعلام کردند که نمی¬خواهند فرزند دیگری داشته باشند. تحلیل¬های دو متغیره نشان داد که متغیرهای فردی و جمعیتیِ سن، سطح تحصیلات، طول مدت ازدواج و شمار فرزندان در حال حاضر زنده رابطه-ی معنی¬دار با تمایلات باروری دارند و از این جهت بین پاسخگویان شهری و روستایی تفاوتی وجود ندارد. از مجموع متغیرهای مرتبط با نگرش¬های ذهنی، متغیرهای ایده¬آل باروری، ترکیب جنسی مطلوب و ارزش فرزند برای پاسخگویان شهری و برای پاسخگویان روستایی تنها متغیر ترکیب جنسی مطلوب رابطه¬ی معنی¬داری با تمایلات باروری داشته است. نتایج تحلیل چند متغیره نشان داد که بررسی هم¬زمان تأثیر مشخصه¬های فردی، جمعیتی و نگرشی در پیش¬بینی احتمال تمایل به فرزندآوری نقش تعیین کننده و معنی¬داری در میان زنان شهری و روستایی دارند و ترکیبی از آن¬ها کمی بیش از 60 درصد تغییرات تمایلات باروری زنان شهری و حدود 70 درصد تغییرات تمایلات باروری زنان روستایی را تبیین می¬کنند.
محمدعلی آرمند محسن سعیدی مدنی
هدف از این پژوهش تحلیل روند و عوامل تعیین کننده جریان های مهاجرتی در استان آذربایجان غربی و شناخت مهاجرپذیری یا مهاجرفرستی این استان در دهه های اخیر است. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش ترکیبی از روش های توصیفی- تحلیلی، اسنادی و تحلیل ثانویه داده های خام سرشماری های عمومی نفوس و مسکن استان آذربایجان غربی از سال 1335- 1390 می باشد. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که استان آذربایجان غربی استانی مهاجرفرست است. این استان صرفاً در سرشماری 1335 مهاجرپذیر بوده است. خالص مهاجرتی استان در این سرشماری به دلیل وجود پادگان ها و حضور نیروهای نظامی مثبت بوده است. مقصد بیش از هفتاد درصد از مهاجران از این استان، استان های آذربایجان شرقی، تهران، کردستان، زنجان، اردبیل و کرمانشاه بوده است. علت این ارتباط قوی منطقه ای شمال غرب و غرب، علاوه بر مسافت ناشی از پیوندهای اجتماعی، فرهنگی و زبانی است. مهاجرت به استان تهران نیز عمدتاً به دلیل مرکزیت سیاسی و اقتصادی انجام گرفته است. کمترین میزان مهاجرت از این استان به مناطق جنوب و جنوبی شرقی کشور صورت می گیرد. در این استان وضعیت مهاجرت به تبع شرایط حاکم بر کشور به خصوص مهاجرفرستی استان های مرزی، از وضعیت نامطلوبی برخوردار است. پیروی از خانوار جزء مهمترین دلایل مهاجرت های داخل استانی است، پس از آن دستیابی به مسکن مناسب تر و انجام یا پایان خدمت وظیفه عمومی مهم ترین نقش را در جابجایی جمعیت به عهده دارد. بر اساس فایل نمونه فردی سرشماری 1390، نود و شش و شش دهم درصد از جمعیت استان آذربایجان غربی بومی هستند، دو و چهار دهم درصد مهاجران خارج شده از استان و یک درصد نیز مهاجران واردشده به استان می باشند. بر اساس نتایج این پژوهش رابطه بین جنسیت و مهاجرت، رابطه بین سن و مهاجرت و تحصیلات و مهاجرت در بین مردان و زنان تأیید شده است. دلایل مهاجرت در بین مردان مهاجر معنادار شده در حالیکه در بین زنان معنادار نشده است. بین وضعیت اشتغال و مهاجرت در بین مردان و زنان رابطه معناداری وجود دارد. بین وضع زناشویی و مهاجرت مردان و زنان استان رابطه وجود داشت. همچنین رابطه بین محل سکونت و مهاجرت نیز تأیید شده است. در تحلیل چند متغیره رگرسیون لجستیک دووجهی بین جمعیت بومی و مهاجران خارج-شده با متغیرهای مستقل تحقیق؛ در بین متغیرهای مستقل واردشده به مدل رگرسیونی، متغیر جنسیت رد شده است. متغیر محل سکونت معنادار شده است. متغیر تحصیلات صرفاً کسانی که تحصیلات دانشگاهی دارند معنادار شده است. متغیر وضع زناشویی نیز صرفاً طبقه هرگز ازدواج نکرده معنادار شده است. در متغیر وضعیت اشتغال طبقات در جستجوی کار، دانشجو و سایر معنادار شده و متغیر سن نیز همه طبقات آن معنادار شد. در تحلیل چند متغیره رگرسیون لجستیک دووجهی بین مهاجران جمعیت بومی و مهاجران واردشده با متغیرهای مستقل تحقیق؛ در بین متغیرهای مستقل واردشده به مدل رگرسیونی، متغیر جنسیت، سن و محل سکونت معنادار شده است. متغیر وضع زناشویی صرفاً طبقه هرگز ازدواج نکرده معنادار شد. در متغیر تحصیلات طبقات دبیرستان و دانشگاهی معنادار شد. در متغیر وضعیت اشتغال طبقات خانه داری و سایر معنادار شده است. نتایج بدست آمده از این پژوهش می تواند در برنامه ریزی و سیاست گذاری های جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی مورد استفاده مسئولان استان قرار گیرد.
ناهید مرادی عباس عسکری ندوشن
با توجّه به شرایط باروری ایران در طول سه دهه ی گذشته، تدوین و اجرای موفّق هر گونه سیاست جمعیّتی، متّکی به ارتقای شناخت ما از رفتارها، ترجیحات و تمایلات فرزندآوری زوجین، عوامل موثّر بر تمایلات فرزندآوری آن ها، و شناسایی زیر گروه های جمعیّتی دارای تمایلات فرزندآوری پایین و بسیار پایین است. هدف از این پژوهش بررسی عوامل موثّر بر تمایلات فرزندآوری زنان 49- 15 ساله ی شیعه و سنّی ساکن در مناطق روستایی شهرستان کامیاران است. داده ها حاصل پیمایشی است که در تیر و مرداد ماه 1393 در میان 500 خانوار نمونه ی مناطق روستایی شهرستان کامیاران صورت گرفته است. روش نمونه گیری روش خوشه-ای چندمرحله ای است. نتایج نشان داد که 44 درصد از زنان سنّی در مقابل 40 درصد زنان شیعه اظهار داشته اند که علاوه بر فرزندانی که در زمان تحقیق داشته اند، تمایل به داشتن فرزند دیگر دارند. از میان زنان شیعه ای که تمایل به فرزندآوری داشتند، 62 درصد آن ها 1 فرزند دیگر و تنها 3 درصد از آن ها 3 فرزند دیگر و بیش تر می خواهند. نسبت های متناظر برای زنان سنّی به ترتیب 66/4 درصد و 1/8 درصد می باشد. نتایج تحلیل دو متغیّره نشان داد که رابطه ی معنی-داری بین پایگاه اقتصادی _ اجتماعی، استفاده از وسایل ارتباط جمعی، استقلال زنان، سنّ ازدواج و شمار فرزندان در قید حیات و تمایلات فرزندآوری زنان وجود دارد. نتایج تحلیل چند متغیّره بیانگر این واقعیّت است که مشخّصه های اقتصادی _ اجتماعی به تنهایی نمی توانند نقش تعیین کننده ای در پیش بینی احتمال تمایل داشتن به فرزندآوری داشته باشند. در واقع ترکیبی از مشخّصه های اقتصادی _ اجتماعی، فرهنگی و جمعیّتی تبیین بهتری از تمایلات فرزندآوری زنان شیعه و سنّی به دست می دهد (59/9 درصد در مقابل 67/4 درصد).
فرشته نوروزی حاتم حسینی
چکیده: با توجّه به کاهش تمایلات و ایده ال های فرزندآوری زنان در دهه های اخیر و به موازات آن، افزایش تقاضا برای استفاده از روش های پیش گیری از بارداری، آگاهی و شناخت از الگوهایی در زمینه ی نحوه ی استفاده از روش های پیش گیری نقش مهمّی در اتخاذ برنامه ریزی های بهداشت باروری و روندهای آتی جمعیّت خواهد داشت. هدف پژوهش حاضر، بررسی تعیین-کننده های استفاده از روش های پیش گیری از بارداری در میان زنان 49-15 ساله ی همسردار در بین مناطق شهری و روستایی شهرستان ایلام می باشد. داده ها حاصل یک پیمایش مقطعی است که در تیر ماه 1393 بر روی نمونه ای 724 خانوار انجام شد. روش نمونه گیری، ترکیبی از روش -های خوشه ای چند مرحله ای، تصادفی و تصادفی سیستماتیک است. نتایج از شیوع گسترده ی روش های پیش گیری از بارداری در بین زنان حکایت دارد. به طوری که 8/81 درصد از زنان در هنگام بررسی در هر دو نمونه، از یکی از روش های پیش گیری از بارداری استفاده کرده اند که سهم روش های مدرن به ترتیب، 7/75 و 7/70 درصد و روش های سنّتی 3/24 و 3/29 درصد در میان زنان مناطق شهری و روستایی است. بر اساس نتایج دو متغیّره، متغیّرهای شمار فرزندان در قید حیات، تمایلات فرزندآوری و هزینه های پیش گیری از بارداری رابطه ی معناداری هم در بین زنان شهری و هم در بین روستایی با متغیّر وابسته نشان می دهد. علاوه بر این، شمار ایده ال فرزندآوری و استفاده از وسایل ارتباط جمعی در بین پاسخگویان روستایی رابطه ی معکوس و معنی داری با استفاده ی زنان از روش های پیش گیری از بارداری داشته است. تحلیل های چند متغیّره نیز نشان داد که مشخّصه های جمعیّتی در کنار هزینه های پیش گیری از بارداری تبیین بهتری از متغیّر وابسته به دست می دهند. نتایج موید آن است که کاهش هزینه های درک شده ی روش های پیش گیری از بارداری و بهبود آگاهی و دانش زنان درباره ی روش های پیش گیری, از عوامل کلیدی و تأثیرگذار در اعمال استفاده ی زنان از این روش ها و پیش گیری از بارداری های ناخواسته و سقط جنین است. کلید واژه: روش های پیش گیری از بارداری، تنظیم خانواده، بهداشت باروری، هزینه های پیش گیری از بارداری، ایلام
حسن فلاح مدواری حسین فلاح زاده ابرقویی
چکیده ندارد.
مهناز فرقانی سید علیرضا افشانی
بستر اجتماعی اختلال در روابط میان نسلی عمدتاً ناشی از اختلال در جریان جامعه پذیری است که از طریق آن ارزش ها، باور ها، اعتقادات و هنجارهای اجتماعی به نسل های جدید منتقل می شود. اختلال در جریان جامعه پذیری علاوه بر اختلال در روابط میان نسلی می تواند در فرآیند تولید و حفظ نظم و امنیت اجتماعی نیز اختلال ایجاد نماید. پژوهش حاضر به مقایسه میزان احساس امنیت اجتماعی در بین والدین و فرزندان ساکن شهر یزد پرداخته است. روش تحقیق از نوع پیمایشی بود. داده ها با ابزار پرسشنامه و با استفاده از شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از 492 نفر از والدین و فرزندن ساکن شهر یزد جمع آوری شده است. احساس امنیت اجتماعی در دوازده بعد امنیت جانی، امنیت شغلی، امنیت مالی، امنیت اقتصادی، امنیت اخلاقی، امنیت اعتقادی، امنیت قضایی، امنیت فرهنگی، امنیت نوامیس، امنیت حقوقی، امنیت عاطفی و امنیت احساسی به تفکیک والدین و فرزندان سنجیده شده است.
حمید رضا حاجی هاشمی عباس عسکری ندوشن
چکیده مسکن یکی از اساسی ترین نیازهای زندگی بشر و پدیده ای چند بُعدی است که به لحاظ پژوهشی، مسئله ای بین رشته ای به شمار رود. باتوجه به رابط? متقابل جمعیت و مسکن و نقش مهمی که مسکن در رویدادها و مسیر زندگی خانواده ایفا می کند ضرورت دارد که مسکن در مطالعات جمعیت و خانواده مورد توجه قرار گیرد. تحقیقات انجام شده در ایران نشان می دهد، نگاه محققین در این حوزه، غالبا با رویکردهای اقتصادی و جغرافیایی همراه بوده و ملاحظات جمعیتی و اجتماعی و بررسی تاثیرات متقابل مسکن و موضوعات جمعیت شناختی، آن طور که باید، مورد توجه قرار نگرفته است، لذا نیاز پژوهشی مضاعفی در این زمینه احساس می گردد. در این پژوهش تلاش شده است با رویکردی جمعیت شناختی موضوع مسکن مورد مطالعه قرار گیرد. در پژوهش حاضر، پس از بررسی تحولات مسکن در ایران، نحو? تصرف مسکن و به ویژه موضوع مالکیت، به جهت نقش مهمی که در فرهنگ و اقتصاد خانوار ایرانی دارد مورد تجزیه تحلیل قرار گرفته و به بررسی رابطه آن با ویژگی های سرپرست خانوار پرداخته شده و در پایان براساس مجموعه ای از فرضیات جمعیت شناختی، نیاز به مسکن و موجودی آن تا سال 1410 برای دوره های 5 ساله پیش بینی گردیده است. برای بررسی روند تحولات مسکن در ایران، اطلاعات لازم، از طریق داده های تفصیلی سرشماری های عمومی نفوس و مسکن 90-1345 و سالنامه های آماری به دست آمده است. در تحلیل های مربوط به مالکیت، به کمک داده های سطح خرد سرشماری 1390، سرپرستان خانوار به عنوان واحد تحلیل انتخاب گردید و از طریق روش تحلیل ثانوی، با استفاده از نرم افزار spss ویژگی های فردی و خانواری آن ها در پیوند با مالکیت مسکن از طریق رگرسیون لوجستیک مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در مورد پیش بینی مسکن نیز به کمک نرم افزاری های جمعتی people، mortpak و workers پیش بینی های جمعیت و خانوار مورد نیاز انجام، و سپس با استفاده از فرضیات مقتضی تعداد واحدهای مسکونی پیش بینی گردید. نتایج نشان داد، روند نرخ رشد و تحولات خانوار و مسکن در نیم قرن اخیر با تغییرات در شهرنشینی، سن ازدواج، گسترش آموزش عالی و تحولات خانوار هم خوانی دارد. مجموعه ویژگی های سرپرستان خانوار که مورد مطالعه قرار گرفت نیز، توانست 29 درصد از تغییرات مالکیت مسکن را تبیین کند. در زمینه پیش بینی نیز، یافته ها نشان داد نرخ رشد خانوار و مسکن در آینده، مثبت و دارای روندی نزولی است که به دلیل ورود جمعیت ایران به دور? میان سالی می باشد و می تواند نیازها و انتظارات مسکنی متفاوتی را به وجود آورد و لازم است برنامه ریزی ها و سیاست گذاری ها بخش مسکن متناسب با این تحولات انجام گیرد. واژگان کلیدی: مسکن، واحد مسکونی، نحوه تصرف، مالکیت مسکن، پیش بینی مسکن، سرپرست خانوار