نام پژوهشگر: سید محمدتقی علوی
مرتضی اسدلو قراخانلو سید محمدتقی علوی
قدر متیقن از شرط حفظ مالکیت در معنای عام آن تأخیر انتقال مالکیت است، اما شکل رایج این شرط- که بحثهای دکترین و رویهی قضایی خارجی عمدتاً برآن متمرکز است- مبتنی بر اثر تأخیری نیست بلکه کارکرد آن تعلیق تملک مبیع است. در مقابل این شرط مسیر نظامهای حقوقی مختلف از هم جدا میشود برخی از کشورها مانند فرانسه این شرط را پذیرفتهاند اما با تفسیر مضیق و سختگیرانه موارد کاربرد آن را محدود کردهاند، در مقابل بعضی از نظامها مانند انگلیس، حداقل در برخی از شرایط، این شرط را به رهن تفسیر میکنند و بدین عنوان معتبر میدانند، در نتیجه هرچند به طرفین اجازهی فرار از قانونی را دادهاند که ثبت حق رهن را الزامی میداند، اما دست کم مانع آن میشوند که یکی از دو طرف بر خلاف آنچه قصد واقعی طرفین بوده، چیزی بیش از یک حق عینی تبعی بهدست آورد و خود را «مالک» بداند، و برخی کشورها نیز مانند آلمان با سهلگیری بیشتری با این شرط مواجه شدهاند و تا جایی که ساختار معاوضی عقد به هم نخورد، با اقتضائات آنچه طرفین شرط کردهاند، کنار آمدهاند. در نظام حقوقی ما، بیع و هر عقد معاوضی دیگر متشکل از دو تعهد (یا تملیک) متقابل است که با هم به وجود میآیند و از لحاظ موقعیت سببی در یک رتبه قرار دارند. بنابه یک تحلیل هر یک از این دو تعهد سبب تعهد دیگر است و بنا به تحلیلی دیگر، سببیت تعهدها مفهومی زائد است و بهتر است خود عقد را سبب تعهدات ناشی از آن دانست، با این وجود در نظر اخیر هم پیوستگی و همراهی دو تعهد ضروری است. اما علیرغم این هم رتبه بودن، تقدم و تأخر زمانی دو تعهد (یا دو تملیک) ممکن است، زیرا دوگانگی زمان امور اعتباری به ما اجازه میدهد که ضمن حفظ ارتباط سببی تعهدات و عقد، آنها را از لحاظ زمانی از یکدیگر جدا کنیم. بنابراین هرچند دیدگاه سنتی حقوق ما صحت چنین شرطی را نمیپذیرد، اما با توسل به رویکردهای فلسفی جدید و تأکید براوصاف علیت های اعتباری، میتوان تقدم و تأخر در آثار عقد را پذیرفت. باید بررسی کرد که آیا صحت این شرط در حقوق ما قابل تأیید است، چه قلمرو و چارچوبی برای آن میتوان قائل شد، ارتباطش با بسیاری از نهادهای قانونی یا قراردادها و شروط شناخته شده و رایج چیست و نهایتاً شرط چگونه باید تفسیر شود و چه آثاری در روابط طرفین به جا خواهد گذاشت. بررسی این مسائل با بهره گیری از مطالعه تطبیقی نظام های دیگر موضوع تحقیق حاضر است.
علی اصغر نصیری سید محمدتقی علوی
تألیف قلوب از نظر فقهی عبارت است از حمایت مسلمانان یا کفار، توسط پیامبر اکرم (ص) یا امام (ع) و یا ولی فقیه، به منظور گرایش به اسلام یا جهاد، و عمدتاً شکل اقتصادی دارد. در قرآن مجید آیه 60 سوره توبه، منبع مالی تألیف قلوب، زکات معرفی شده است: «همانا صدقات برای تهیدستان و بینوایان ومتصدیان وکسانیکه دلهایشان بدست آورده می شود و آزادی بردگان و وام داران و در راه خدا و در راه ماندگان می باشد. این به عنوان واجبی از سوی خداوند بوده و خداوند دانای حکیم است». با مطالعه تاریخ اسلام به موارد بسیاری در سیره پیامبر اکرم (ص) بر می خوریم، از جمله آنها فتح مکه بود که پیامبر گرامی (ص) به گروهی از تسلیم شوندگان که از صمیم قلب اسلام را نپذیرفته بودند، سهمی بیش از سهم انصار و مهاجرین، جهت تألیف قلوب و رغبت بیشتر آنان به اسلام قرار داد. دایره شمولیت تألیف قلوب را می توان بدین صورت وسعت بخشید که در عصر حاضر در مورد تمام حرکتها و نهضتهای آزادیبخش جهان، کاربرد دارد. یعنی جمهوری اسلامی ایران می تواند با بکارگیری این اصل انقلابی اسلام، تمام حرکتهای ضداستعمار و ضدظلم و استبداد جهان را زیر چتر خود قرار دهد و با کمکهای سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی به این سازمانها، احزاب و جنبش های آزادیبخش در سطح جهان می توان آنان را در حمایت از کشورهای اسلامی یا مسلمانان سایر کشورها، جلب کرده، بدین وسیله در حمایت از آنان بکوشد و غیر مسلمانان سایر کشورها را نیز مجذوب آیین اسلام نماید. برای نیل به این اهداف بود که بنیانگذار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره)، هفته وحدت را مطرح نمود تا علما و دانشمندان کشورهای اسلامی برای تحقق این آرمان ها به تبادل افکار پرداخته و راهکارهایی را مطرح کرده و به آنها تحقق عینی بخشند. مستندات فقهی تألیف قلوب عبارت است از کتاب، سنت، عقل و اجماع که هر کدام بحث مفصلی می طلبد.