نام پژوهشگر: حمیدرضا میرزایی الموتی
یونس عبداللهی مهدی دهقان بنادکی
این پژوهش جهت بررسی تجزیه پذیری شکمبه ای و قابلیت هضم روده ای دو فراورده تجارتی متیونین محافظت شده در شکمبه با استفاده از کیسه های نایلونی کوچک شکمبه ای و کیسه های نایلونی متحرک و تعیین اثر خورانیدن این ترکیبات بر عملکرد تولیدی گاوهای هلشتاین در قالب دو آزمایش انجام شد. در آزمایش اول از سه رأس گاو هلشتاین غیر شیرده دارای فیستولای شکمبه ای و یک رأس گاو هلشتاین غیر شیرده دارای فیستولای شکمبه ای و کانولای دوازدهه ای برای سنجش میزان محافظت شکمبه ای و آزاد شدن پس شکمبه ای متیونین موجود در افزودنی متیونین محافظت شده (rpm) استفاده شد. rpm مورد بررسی حاوی 5/80 درصد dl-متیونین بود (براساس ماده خشک). پس از 0، 1، 2، 4، 8، 10، 12 و 16 ساعت انکوباسیون شکمبه ای، ناپدید شدن شکمبه ای متیونین به طور میانگین و به ترتیب، 97/3، 71/4، 79/8، 06/11، 93/17، 31/23، 13/25 و 42/25 درصد بود. ناپدید شدن پس شکمبه ای متیونین از کیسه های قرار داده شده در دوازدهه پس از هضم با پپسین-hcl به طور میانگین 9/39 درصد برای کیسه هایی که داخل شکمبه به مدت 5/4 ساعت انکوباسیون شده بودند، بود. در آزمایش دوم 57 راس گاو شیرده پرتولید در اواسط دوره شیردهی (میانگین تولید2.1±33 کیلوگرم ، و روزهای شیردهی27±152 روز ) در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تیمار، دو بلوک (تعداد زایش) و 19 تکرار (گاو) استفاده شد. هدف از این آزمایش بررسی امکان کاهش درصد پروتئین خام جیره با افزودن دو منبع متیونین محافظت شده درشکمبه به جیره، بدون این که اثر نامطلوبی برتولید شیر و ترکیبات شیر به وجود آید بود. جیره ها شامل: 1) 16 درصد پروتئین خام و20 گرم متیونین محافظت شده متیلاک (خلوص 50درصد ) 2) 16 درصد پروتئین خام و12 گرم متیونین محافظت شده مپران (خلوص 85 درصد ) 3) 17درصد پروتئین خام ، بدون افزودنی (گروه شاهد). طول مدت آزمایش 42 روز بود که 7 روز اول جهت عادت دهی و 35 روز بعدی به جمع آوری داده ها و نمونه ها اختصاص یافت. تولید شیر به صورت سه روز پیاپی در هفته، تعیین ترکیبات شیر به صورت هفتگی, مصرف خوراک به صورت روزانه و وزن کشی در آغاز و پایان آزمایش انجام شد. نمونه گیری از خون سیاهرگ دمی در روز پایان دوره انجام شد. در این آزمایش تیمارهای آزمایشی اثر معنی داری بر تولید شیر خام و ترکیبات شیر تصحیح شده برای 5/3 درصدچربی گاوها نداشت. خوراندن متیونین محافظت شده متیلاک باعث کاهش معنی دار درصد پروتئین شیر شد، میزان نیتروژن اوره ای شیر گاوها تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند، ولی کاهش عددی در نیتروژن اوره ای شیر گاوهای دریافت کننده متیلاک با کاهش معنی دار درصد پروتئین شیر این گاوها همخوانی داشت. گاوهای اختصاص یافته به تیمارهای یک الی سه تفاوتی از نظر میزان تولید پروتئین و چربی شیر نداشتند. هم چنین شیرگاوها از نظرشمارسلول های بدنی تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند. مطالعه تجزیه و تحلیل آماری داده های گاوها نشان داد که بتا- هیدروکسی بوتیرات پلاسمای خون گاوهای تغذیه شده با متیلاک نسبت به دیگر گاوها بالاتر بود. هم چنین گاوهای تغذیه شده با مپران نیتروژن اوره ای خون پایین تری داشتند. سایر شاخص ها شامل گلوکز، پروتئین کل، کلسترول، اسیدهای چرب غیر استریفه و آنزیم کبدی آسپارتات آمینوترانسفراز تحت تاثیر قرار نگرفتند. میزان ماده خشک مصرفی گاوها تفاوت معنی داری نداشت، هم چنین بازده تولید شیر (کیلوگرم شیر تصحیح شده برای 5/3درصد چربی به ازای هر کیلوگرم ماده خشک مصرفی) در بین تیمارها تفاوت معنی داری نداشت وگاوهای اختصاص یافته به جیره های یک و دو با وجود مصرف خوراکی با یک درصد پروتئین خام کم تر بازده خوراک مشابهی با گروه شاهد داشتند. اسیدهای چرب فرار شکمبه ای گاوهای تغذیه شده با جیره های یک الی سه تفاوت معنی داری با یکدیگر نشان ندادند. ولی غلظت نیتروژن آمونیاکی گاوهای تغذیه شده با اسیدهای آمینه محافظت شده به طور معنی دار کم تر از گروه شاهد بود. لذا با توجه به نتایج پژوهش حاضر و مشکلات ناشی از مصرف پروتئین مازاد در جیره گاوهای شیرده, استفاده از منابع متیونین محافظت شده در شکمبه جهت کاهش درصد پروتئین خام جیره در این مرحله از شیردهی توصیه می شود.
اصغر آقایی حمیدرضا میرزایی الموتی
به منظور بررسی تأثیر سطوح مختلف جیره ای الیاف نامحلول در شوینده خنثی (ndf) و اسیدهای چرب زنجیر بلند (lcfa ) روی عملکرد گاوهای شیری نژاد هلشتاین در اوایل دوره ی شیردهی آزمایشی در قالب طرح مربع لاتین 4×4 مکرر با چهار جیره ی غذایی، در 4 دوره آزمایشی 21 روزه روی 8 رأس گاو هلشتاین شامل4 رأس گاو یک بار زایش کرده با میانگین وزنی 30 ±525 کیلوگرم و امتیاز وضعیت بدنی 23/0± 18/3 و تولید شیر روزانه 6/2±9/29 و روزهای شیردهی 6± 103 روز و 4 رأس گاو چند بار زایش کرده با میانگین وزنی 88 ±587 کیلوگرم و امتیاز وضعیت بدنی 45/0± 25/3 و تولید شیر روزانه 5/9±1/33 و روزهای شیردهی 12± 99 روز انجام گردید. جیره ها شامل: 1) 31 درصد ndf با 5/2 درصد lcfa (lf lfa)، 2) 31 درصد ndf با 4 درصد lcfa (lf hfa)، و 3) 35 درصد ndf با 4 درصد lcfa (mf hfa) و 4) 39 درصد ndf با 4 درصد lcfa (hf hfa) . جیره ها در 2 وعده در اختیار گاوها قرار گرفتند. ماده خشک مصرفی روزانه، تولید و ترکیبات شیر، متابولیت های خون، قابلیت هضم ظاهری مواد غذایی، فراسنجه های مربوط به مایع شکمبه، تغییرات وزن بدن و رفتار خوردن بررسی شد. تفاوت معنی داری در اثر جیره های غذایی روی درصد چربی شیر، پروتئین و لاکتوز شیر مشاهده نشد. میانگین حداقل مربعات ماده خشک مصرفی (01/0p<)، قابلیت هضم ماده خشک (01/0p<) و قابلیت هضم ماده آلی (01/0p<) بین جیره های آزمایشی متفاوت بود. اثر جیره ها روی غلظت کل اسیدهای چرب فرار شکمبه ای ، استات(01/0p<) و پروپیونات (05/0p<) متفاوت بود. حضور چربی در جیره های با الیاف پایین سبب افزایش پروپیونات شکمبه ای شد و افزایش الیاف در جیره های با چربی بالا سبب افزایش استات شد . اثر جیره ها روی ph مایع شکمبه معنی دار بود (01/0p<). اثر جیره ها روی انسولین خون (01/0p<) و کلسترول (05/0p<) تفاوت معنی داری داشت که به ترتیب برای جیره های lf lfa و hf hfa بالاترین بود. جیره hf hfaسبب افزایش (01/0p<) فعالیت خوردن و نشخوارکردن شد. این مطالعه نشان داد جیره با الیاف پایین و چربی های غیراشباع بالا سبب افت نسبتا محسوسی در چربی شیر شد و می توان با افزایش سطح الیاف بدون اثر منفی بر عملکرد تولیدی حیوان مانع از افت درصد چربی شیر شد.
امید بازوبندی حمیدرضا میرزایی الموتی
چکیده: این آزمایش به منظور ارزیابی برخی مواد خوراکی متداول در جیره های نشخوارکنندگان با روش های تولید گاز و کیسه های نایلونی انجام شد. برای این منظور نمونه هایی از مواد خوراکی شامل علف خشک یونجه، کاه گندم، ذرت سیلو شده، دانه ذرت (704)، دانه جو (نصرت)، دانه جو (نیمروز)، دانه گندم (چمران)، دانه گندم (بهار)، دانه سویا (سحر) و کنجاله سویا از مزارع استان ایلام جمع آوری و به آزمایشگاه منتقل شد. برای تعیین تجزیه پذیری ماده خشک و پروتئین خام مواد خوراکی در شکمبه از 3 رأس گاو نر تالشی فیستوله گذاری شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی استفاده شد. مقدار گاز تولیدی در زمان های 0، 2، 4، 6، 8، 12، 24، 48، 72 و 96 ساعت و تجزیه پذیری به روش کیسه های نایلونی در زمان های 0، 4، 8، 16، 24، 48، 72 و 96 ساعت پس از انکوباسیون اندازه گیری گردید. نتایج حاصل از تجزیه پذیری نهایی ماده خشک در زمان 96 ساعت برای یونجه خشک و ذرت سیلو شده به ترتیب عبارت از 68/65 و 75/80 درصد و در زمان 48 ساعت برای دانه ذرت (704)، دانه جو (نصرت)، دانه جو (نیمروز)، دانه گندم (چمران)، دانه گندم (بهار)، دانه سویا (سحر) وکنجاله سویا به ترتیب عبارت از 97/86، 96/84، 78/90، 92/89، 39/93، 13/99 و 44/98 درصد و نتایج حاصل از تجزیه پذیری موثر ماده خشک برای خوراک های مورد آزمایش با تغذیه در سطح نگهداری به ترتیب برابر 80/58، 80/57، 90/73، 00/83، 57/85، 8/87، 90/90، 00/88 و 87/85 درصد بود. نتایج حاصل از تجزیه پذیری ماده خشک خوراک های مورد آزمایش در زمان 24 ساعت به ترتیب عبارت از 08/61، 79/51، 95/72، 72/87، 77/89، 85/89، 39/93، 43/92 و 70/88 درصد بود. میزان گاز تولیدی خوراک های یونجه، کاه گندم، ذرت سیلو شده، دانه ذرت (704)، دانه جو (نصرت)، دانه جو (نیمروز)، دانه گندم (چمران)، دانه گندم (بهار)، دانه سویا (سحر) وکنجاله سویا در ساعت 96 انکوباسیون به ترتیب برابر 49/256، 97/241، 71/370، 38/450، 11/439، 94/435، 89/463، 97/464، 12/243 و 97/318 میلی لیتر بود.
مرتضی نعمتی محمد خوروش
چکیده تحقیق حاضر به منظور بررسی اثر سطوح مختلف علف خشک یونجه با اندازه قطعات مختلف بر عملکرد گوساله های شیرخوار انجام پذیرفت. تعداد 12 گوساله نر در قالب طرح کاملا تصادفی به هر یک از پنج تیمار اختصاص داده شدند(12n=). و آزمایش فاکتوریل 2×2 با دو سطح یونجه (5/12 و 25 درصد) و اندازه قطعات (یک و سه میلی متر) استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1)شاهد بدون علف خشک یونجه ، 2) 5/12 درصد یونجه یک میلی متر. 3) 5/12 درصد یونجه سه میلی متر. 4) 25 درصد یونجه یک میلی متر. 5) 25 درصد یونجه 3 میلی متر. در طول اجرای آزمایش گوساله ها به طور ثابت روزانه 10 درصد وزن اولیه ( 4 کیلوگرم در روز) شیر دریافت کردند و دسترسی آزاد به آب تازه و خوراک داشتند. ماده خشک مصرفی ، متوسط افزایش وزن و بازده خوراک روزانه محاسبه شد. هم چنین، در روزهای 35 و 71 از تعداد 7 راس گوساله در هر تیمار با استفاده از لوله مری مایع شکمبه ای گرفته شد. قابلیت هضم ظاهری در روزهای 35 و 60 اندازه گیری شد نتایج این مطالعه نشان داد که اثر اندازه قطعات سه میلی متری بر بهبود خوراک مصرفی (01/0 = p) و افزایش وزن روزانه(01/0= p)معنی دار بود. قابلیت هضم فیبر نامحلول در شوینده خنثی(04/0 p= ) و ماده آلی (02/0 p= ) در 60 روزگی در تیمارهای حاوی یونجه سه میلی متری بالاتر بود و اثر اندازه قطعات سه میلی متری نیز بر بهبود قابلیت هضم فیبر نامحلول در شوینده خنثی (002/0 p=) و ماده آلی(02/0p= ) معنی دار بود. هم چنین با افزایش سطح یونجه خرد شده ph شکمبه ای افزایش یافت و اثر اندازه قطعات در هر سه دوره بسیار معنی دار(001/0> p) بود. به طور کلی نتایج این مطالعه نشان داد که افزودن علوفه یونجه خرد شده به جیره می تواند یکی از فاکتورهای مهم بر پاسخ عملکرد گوساله های شیرخوار در تغذیه علوفه باشد. واژگان کلیدی: گوساله شیرخوار ، علف خشک یونجه، اندازه قطعات.
سعیده مرادی حمیدرضا میرزایی الموتی
استفاده از جیره های غذایی نشخوارکنندگان به لحاظ دستیابی به بیشینه تولید با غلظت بالای مواد کنسانتره ای در جیره، امروزه امری عادی به نظر می رسد. هنگامی که غلات در جیره غذایی نشخوارکنندگان افزایش یابد، نرخ تخمیر شکمبه ای اسیدهای چرب زنجیره کوتاه (scfa) و سرعت جذب آنها از دیواره شکمبه افزایش یافته و این امر باعث کاهش سریع ph شکمبه و از دست دادن حالت بافری آن می شود. در این پژوهش، اثر افزودن تغییردهنده های تخمیر در شکمبه به جیره های غنی از غلات روی بیان ژن های دخیل در تنظیم ph داخلی سلول های اپیتلیال شکمبه و همچنین بافت شناسی شکمبه مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. 16 رأس بره نر افشاری با میانگین وزنی (6/5 ± 41) در قالب طرح کاملاً تصادفی با 4 بره در هر تیمار مورد استفاده قرار گرفت. همه ی بره ها به صورت تدریجی به مدت 21 روز به جیره ای شامل 80 درصد کنسانتره و 20 درصد علوفه عادت دهی و پس از آن به مدت 56 روز از جیره آزمایشی تا زمان کشتار تغذیه شدند جیره ها شامل: 1(جیره پایه بدون مواد افزودنی)، 2 (جیره پایه به همراه 30 میلی گرم موننسین در هر روز)، 3 (جیره پایه به همراه 2 گرم مخلوط تجاری عصاره گیاهی در هر روز) و 4 (جیره پایه به همراه 30 میلی گرم موننسین به صورت دو هفته در میان). نتایج نشان داد افزودن موننسین سبب افزایش بیان ژن های mct1 و mct4 در بافت اپیتلیوم شکمبه و کاهش ژن های nhe1 و nhe3 شد. افزودن عصاره گیاهی تغییری در بیان ژن های مورد مطالعه ایجاد نکرد. افزودن دوره ای موننسین بیان ژن mct4 را افزایش و بیان ژن nhe1 را کاهش داد. مطالعه ساختاری بافت ها نشان از تخریب لایه استراتوم کورنئوم در بره های تحت آزمایش داشت اما این تخریب در بره های که مواد افزودنی دریافت نکرده بودند بیشتر بود. پارامترهای ضخامت لایه کراتینیزه پاپیلا، ضخامت لایه ماهیچه ای و ضخامت اپیتلیال معنی دار بود. به طور کلی آثار اسیدوز تحت بالینی در بره های تغذیه شده با جیره های آزمایشی مشاهده شد اما بره هایی که موننسین را در تمام طول آزمایش دریافت شدت اسیدوز پایین تری داشتند. مطالعات میکرب شناسی شکمبه و متابولیکی و ایمنی شناسی در سطح سلولی اپیتلیوم شکمبه برای درک مکانیسم اثرات احتمالی موننسین و عصاره گیاهی مورد نیاز است.
علی هاشمی حمیدرضا میرزایی الموتی
موضوع این پژوهش بررسی رابطه ی کمی وضعیت انرژی گاوهای خشک با بروز ناهنجاری های متابولیکی و تولید شیر در گاوهای هلشتاین در اوایل دوره ی شیردهی است. انرژی جیره های آزمایشی در دوره ی دور از زایش و نزدیک به زایش، با 4 سطح انرژی به ترتیب (1/35,145, 1/55, 1/60) و (1/44, 154, 1/60, 1/65) با 2143 راس گاو هلشتاین مورد مطالعه قرار گرفت. برای تعیین مشخصات عمومی گله ها و گاوها و تهیه جدول آمار توصیفی از رویه means استفاده شد. اثرات جیره های آزمایشی و نمره ی وضعیت بدنی روی پاسخ های تولید شیر و ترکیبات آن با رویه ی mixed آنالیز آماری شد. داده های حاصل از ناهنجاری های متابولیکی با proc genmod آنالیز شدند و نتایج به صورت برآوردی از میانگین و فاصله اطمینان 95 درصد بیان شد. بررسی جیره های دور از زایش و نزدیک به زایش بر تولید شیر، درصد چربی، مقدار و درصد پروتئین، نسبت چربی به پروتئین و تعداد سلول های بدنی تفاوت غیر خطی و از طرف دیگر درصد چربی، نسبت چربی به پروتئین و تعداد سلول های بدنی در 120 روزگی شیردهی تفاوت غیر خطی نشان دادند. اثرات جیره های دور از زایش و نزدیک به زایش بر پارامترهای تولید مثلی از جمله تعداد تلقیح انجام شده و نرخ آبستنی در دو تلقیح اول بصورت غیرخطی معنی دار مشاهده شد (p<0/05) امّا بر ناهنجاری های متابولیکی اثر معنی داری دیده نشد. اثر نمره ی وضعیت بدنی پیش از زایش بر شیر تولیدی، شیر تصحیح شده بر اساس 4 درصد، مقدار چربی، مقدار پروتئین و تعداد سلول های بدنی در کل تولید و تولید 120 روزگی تفاوت غیرخطی دیده شد. اثر نمره ی وضعیت بدنی پیش از زایش روی نمره ی وضعیت بدنی زمان زایش و نمره ی بدنی زمان زایش بر نمره ی بدنی پس از زایش بصورت خطی افزایش یافت. اثر نمره ی وضعیت بدنی پیش از زایش بر تغییرات نمره ی بدنی زمان زایش و نمره ی وضعیت بدنی پس از زایش بصورت خطی کاهش یافت. نمره ی وضعیت بدنی زمان زایش بر روزهای باز تفاوت خطی کاهشی دیده شد. بیشترین مقدار تولید شیر در جیره های دور از زایش با انرژی 1/55 و انرژی نزدیک به زایش 1/6 دیده شد. بطور کلی انرژی متوسط در دوره ی دور از زایش و نزدیک به زایش سبب بهبود عملکرد تولید مثلی و تولید شیر شد.
احسان محجوبی حمید امانلو
به منظور بررسی اثر تنش حرارتی متوسط بر تولید و متابولیسم بره¬های افشاری، از 32 راس بره نر افشاری (5/4 ± 2/33 کیلوگرم) در یک طرح کاملاً تصادفی با دو دوره استفاده شد. در دوره اول همه بره¬ها در شرایط دمایی ایده¬آل قرار داشتند (6/2 ± 6/25 درجه سانتی¬گراد و thi دو و شش دهم ± 72) و به مدت هشت روز در حد اشتها تغذیه شدند. در دوره دوم که نه روز به طول انجامید، 16 راس بره در معرض تنش حرارتی چرخشی (بین 29 تا 43 درجه سانتی¬گراد و thi بیش از 80 در تمام روز و بیش از 85 برای 12 ساعت در روز) قرار گرفتند و 16 راس بره دیگر در شرایط ایده¬آل دمایی باقی ماندند ولی به صورت جفت شده تغذیه شدند (یعنی به اندازه بره¬های تحت تنش خوراک خوردند). در طول آزمایش ماده خشک و آب مصرفی به طور روزانه اندازه¬گیری شدند. تعداد تنفس، دمای راست روده، دمای پوست در محل شانه، کپل، پای جلوی و پای عقب به طور روزانه در ساعت هفت صبح و دو عصر ثبت شدند. مصرف آب در هر دو گروه تنشی (88 درصد) و تغذیه-جفت شده (35 درصد) افزایش یافت (p<0.05). تنش حرارتی دمای پوست در ساعت¬های صبح و عصر در قسمت شانه (3 و 6/10 درصد)، کپل (7/2 و 7/12 درصد)، پای عقب (1/3 و 13 درصد)، پای جلو (3 و 13 درصد) و تعداد تنفس (72 و 124 درصد؛ p<0.01) را افزایش داد ولی تنها دمای راست روده¬ای عصر (54/0 درجه سانتی¬گراد؛ p<0.01) را در بره¬های تنشی بالا برد. غلظت گلوکز پلاسما در دوره دوم (p<0.01) هم در بره¬های تنشی و هم در بره¬های تغذیه-جفت شده کاهش یافت. غلظت¬های پایه¬ای انسولین در بره¬های تغذیه-جفت شده کاهش یافت در حالی که در بره¬های تنشی افزایش یافت (اثر متقابل محیط و دوره؛ p<0.05). غلظت نیتروژن اوره¬ای خون به وسیله محیط و دوره تحت تاثیر قرار نگرفت، ولی nefa در هر دو گروه تنشی و تغذیه جفت-شده در دوره دوم اندکی افزایش یافت (p<0.05). به طور جالبی تنش حرارتی ماده خشک مصرفی را متأثر نکرد، اما افزایش وزن روزانه 36 درصد (p<0.05) در بره¬های تنشی در مقایسه با بره¬های تغذیه جفت-شده کاهش یافت. این نتایج نشان می-دهد اثرات مستقیم تنش حرارتی (نه میانجی¬گری شده به وسیله کاهش ماده خشک مصرفی) بیش از 35 درصد مسئول کاهش عملکرد بره¬ها در تنش حرارتی است.
آرمان رزازیان حمیدرضا میرزایی الموتی
نشخوارکنندگان حیواناتی علفخوار هستند که می توانند به خوراک های با تخمیرپذیری سریع در شکمبه سازگار می شوند. اما این سازگاری همیشه با موفقیت همراه نیست. زیرا فرآیند تخمیر و تولید اسیدهای چرب فرار سریع تر و بیشتر از جذب یا خنثی شدن اسیدهای چرب فرار تولید شده است. لذا آنها در معرض بروز ناهنجاری های گوارشی از جمله اسیدوز هستند که می تواند علاوه بر مشکلات سلامتی و راحتی دام ها (plaizier et al., 2008) آثار زیان بار اقتصادی بالایی نیز داشته باشد (owens et al., 1998). جیره های غلاتی سبب تغییر در جمعیت میکروارگانیسم های شکمبه در جهت ایجاد اسیدوز (nagaraga and titgemeyer 2007) می شوند و روش های کنترل تخمیر در شکمبه نیز مورد مطالعه قرارگرفته اند (nagaraga et al., 1997). علی رغم افزایش فراوان اندازه پرزهای شکمبه و افزایش سطح جذب با جیره های غلاتی (odongo et al., 2006) جهت کاهش اسیدوز مکانیسم های مولکولی هماهنگ کننده تغییرات تکثیر سلول های اپیتلیوم شکمبه ای هنوز ناشناخته است. پاسخ های تولیدی و رفتاری به سازگاری با جیره های غلاتی در گاوهای تغذیه شده با یک جیره مشابه متفاوت بوده است (beveans et al., 2005) که بخش عمده آن می تواند با تغییرات در متابولیسم میکروبی (chen et al., 2011) و بافت اپیتلیوم شکمبه ای (penner et al., 2009) همراه باشد. اخیراً (steele et al., 2011 a,b) نشان داده شده است که با القای اسیدوز، اپیتلیوم شکمبه سریعاً از نظر ساختاری و عملکردی با شرایط اسیدی شکمبه سازگار می شود و این تغییرات همراه با بیان متفاوت ژن ها است. یکی از مکانیسم های سازگاری دخالت احتمالی igf-1 به عنوان القاکننده تکثیر سلول های اپیتلیوم شکمبه در شرایط in vitro معرفی شده است (baldwin 1999). وقایع سلولی igf-1 توسط پروتئین های متصل به igf (igfbp) انجام می شود (firth and baxter 2002). در مطالعاتی که توسط steele و همکاران (a,b2012) با گاوهای شیری انجام شد بیان ژنی igfbp3 و igfbp6 در اپیتلیوم شکمبه گاوهای تغذیه شده با جیره های غلاتی کاهش داشت و بیان ژنی igfbp5 افزایش داشت. افزایش تکثیر سلول های اپیتلیوم شکمبه ای در بزهای تغذیه شده با جیره های غلاتی با افزایش گیرنده های igf-1 در سلول های اپیتلیوم شکمبه و افزایش igf-1 پلاسما همراه بود(shen et al. 2004). افزایش در بیان ژنی igf-1 و igfbp3 در بافت شکمبه ای گوسفند با واردکردن مقادیر افزایشی اسیدهای چرب زنجیر کوتاه به شکمبه در 8 تا 12 روز مشاهده شده است (zhao and sun 2010). اپیتلیوم شکمبه از نظر متابولیکی بسیار فعال بوده و بیشترین مصرف کننده انرژی در بافت احشایی است (huntington 1990) که انرژی مصرفی را از اکسیداسیون اسیدهای چرب فرار به دست می آورد. از اسیدهای چرب فرار تولیدشده در شکمبه، بوتیرات سوبسترای ترجیحی انرژی در بافت شکمبه می باشد (2004 kristensen and harmon). کتوژنز مسیر اصلی در اپی تلیوم شکمبه است. اسیدهای چرب زنجیر کوتاه پس از جذب به 3-هیدروکسی-3متیل گلوتاریل-کوآنزیم آ (hmg-coa) توسط آنزیم hmg-coa سنتاز میتوکندریایی (hmgcs2) تبدیل شده و در نهایت به اجسام کتونی تبدیل می شوند (baldwin 1998). به علاوه اینکه hmg-coa در سیتوپلاسم توسط hmg-coa سنتاز سیتوزولی (hmgcs1) و آنزیم های دیگر به کلسترول تبدیل می شود (dempsey 1974). اگرچه کلسترول جزء مهم غشای سلول های پستانداران است اما افزایش آن با تغییرپذیری، التهاب غشاء و افزایش تکثیر سلولی همراه است (liao and laufs, 2005). چنین شرایط مشابهی در اپیتلیوم شکمبه دام های تغذیه شده با غلات زیاد نیز دیده می شود (gozho et al., 2005; khafipour et al., 2009). بنابراین وقتی جذب اسیدهای چرب فرار افزایش می یابد ممکن است ژن های درگیر در متابولیسم آنها برای حفظ هموستاز سلول و کل بدن تنظیم شوند. بر پایه آنالیز شبکه و مسیر، رابطه ی کنترل متابولیسم کلسترول و تنظیم کننده رونویسی srebp2 که در غیر نشخوارکنندگان تنظیم کننده اصلی آنزیم های سنتز کننده کلسترول می باشد مشخص شده است (steele et al., 2011a). دراین ارتباط به نظر می رسد هموستازی کلسترول یک بخش کلیدی توسعه بافت شکمبه ای در پس از شیرگیری نیز است (naeem et al., 2012). زیرا در همین پژوهش افزایش در بیان ژنی آنزیم محدودکننده در سنتز کلسترول (hmgcs1) بیشتر از آنزیم محدودکننده در سنتز کتون ها (hmgcs2) در چند هفته پس از شیرگیری بوده است. لذا به نظر می رسد بافت شکمبه ای انعطاف خاصی در استفاده از استیل کوآ برای سنتز کلسترول در مقابل با تولید کتون ها دارد. استیل کوآ میتوکندریایی از طریق کارنی تین استیل ترانسفراز می تواند استیل کوآی سیتوزولی تولید کند. در پژوهشی با تغذیه جیره های غلاتی به گاوهای خشک و گاوهای شیرده بیان ژن های کلسترول ساز در بافت اپیتلیوم شکمبه تنظیم کاهشی داشتند (steele et al., 2012 a,b). همچنین این محققین (steele et al., 2012c) متابولیسم بافت اپیتلیوم شکمبه بره های تغذیه شده با علوفه و کنسانتره را مطالعه کردند. بره های تغذیه شده با کنسانتره غلظت بالایی از bhba در پلاسما داشتند اما بیان ژن های کتوژنیک تغییر نکرد و بیان آنزیم hmgcs1 تنظیم کاهشی داشت. این تغییرات متابولیکی به همراه تغییرات ساختاری شاخصی از پاراکراتوزیس شکمبه بوده است. در گاوهای تغذیه شده با جیره های غلاتی سلول های اپیتلیالی پاراکراتوزی شده و جذب اسیدهای چرب فرار مختل می شود (steele et al., 2011b). اسیدوز تحت حاد با افزایش انتقال لیپوپلی ساکاریدهای میکروبی از شکمبه و روده به خون همراه است و سبب افزایش سیتوکین های پیش التهابی و پروتئین های فاز حاد در گاوهای شیری می شوند (khafipour et al., 2009). اما چگونگی سازگاری بافت اپیتلیوم شکمبه در شرایط اسیدوز تحت حاد مشخص نیست. اضافه کردن چربی های غیراشباع به جیره های غلاتی گوسفند تخمیر شکمبه ای را تغییر داده است و با افزایش غیرخطی وابسته به زمان غلظت بوتریک اسید در شکمبه همراه بوده است. اما همچنان از جیره های بدون چربی بالاتر بوده است (toral et al 2010). اثرات روغن روی تغییر جمعیت میکروبی در شکمبه گوسفند نیز اخیراً مطالعه شده است (belenguer et al., 2010). چربی ها سبب کاهش اسیدوز در شکمبه شده اند که بخشی از آن می تواند مربوط به کنترل سرعت و مقدار تخمیر کربوهیدرات در شکمبه باشد (nagaraga et al., 1997 ). اما آیا روغن واردشده به جیره می تواند اثرات متابولیکی در بافت اپیتلیوم شکمبه داشته باشد. این پژوهش برای درک اثرات روغن جیره روی مسیرهای متابولیک تکثیر سلولی و کارکرد سلول های اپیتلیالی شکمبه از طریق تعیین بیان ژنی آنزیم های درگیر در این مسیر به همراه عوامل رونویسی آنها طراحی شده است تا مکانیسم های سلولی بروز اسیدوز با جیره های غلاتی و رفع یا کاهش آن با فزودن روغن ها به جیره درک شود.
سمیه الهامی حمیدرضا میرزایی الموتی
کاهش چربی لاشه نشخوارکنندگان و افزایش کیفیت آن با افزودن اسیدهای چرب با چند باند دوگانه به جیره مورد توجه بوده است اما مدت زمان تاثیرپذیری چربی های بافت از منبع جیره ای مشخص نیست. به منظور مطالعه تغییرات سنتز و آزاد شدن چربی و کلسترل بافت های چربی دنبه و زیر پوست پشت بره های پرواری در روزهای پایانی دوره پروار بیان ژنی mrna عوامل رونویسی کنترل کننده ژن های دخالت کننده در سنتز و اکسیداسیون چربی و کلسترل مورد ارزیابی قرار گرفت. این آزمایش با 24 راس بره نر افشاری با میانگین وزن 5 ± 58 کیلوگرم و سن 8 ماهگی در قالب طرح کاملا" تصادفی با 4 تیمار و 6 تکرار انجام شد. تیمارها شامل مدت زمان افزودن روغن: 0، 10، 20و 30 روز پس از یک دوره سازگاری سه هفته ای به جیره غلاتی با 80 درصد کنسانتره و 20 درصد یونجه بدون روغن بود. در دوره آزمایش بره ها علاوه بر جیره پایه روزانه 60 گرم روغن آفتابگردان و 40 گرم روغن ماهی دریافت کردند. پس از کشتار بره ها در محل آزمایش نمونه های بافت چربی دنبه و پشت در مدت زمان کمتر از 10 دقیقه برداشت شد و در فریزر منهای 80 درجه نگهداری شد. عوامل رونویسی مورد مطالعه ایزوفرم های 1و2 srebp و ppar? بودند. پس از استخراج rna از بافت های چربی پشت و دنبه طبق دستورالعمل، از آن ها cdna ساخته شد و پرایمرهای مورد نیاز طراحی شد ومخلوط pcr طبق دستورالعمل کیت در دستگاه real time pcr قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار rest 2009 و sas آنالیز شدند. نتایج نشان داد بیان ژنی mrna ppar?، mrna srebp-2 و mrna srebp-1 در چربی پشت بره های تغذیه شده با روغن به مدت 10 روز کاهش غیرخطی معنی داری داشت (05/0>p) و با افزایش مدت زمان افزودن روغن روند افزایشی داشت. افزایش مدت زمان افزودن روغن به جیره سبب کاهش خطی معنی دار در بیان ژنیmrna srebp-2 در بافت دنبه شد (01/0>p) ولی بیان mrna srebp-1 در دنبه تغییرات غیرخطی معنی داری داشت (05/0>p). در نتیجه تغییرات سنتز چربی در بافت های دنبه و پشت مشابه ولی سنتز کلسترل متفاوت بود و با تغذیه کردن کوتاه مدت 10 روزه بره ها با روغن های غیر اشباع می توان چربی و کلسترل پشت را کاهش داد.
حسن رحیمی حمیدرضا میرزایی الموتی
به منظور مطالعه ی اثرات عصاره ی گیاهی، موننسین و مخلوط روغن گیاهی و دریایی روی ph و جمعیت برخی از میکروب های شکمبه آزمایشی انجام شد. در این پژوهش نمونه های مواد هضمی شکمبه ای تعداد 18 رأس بره پرواری افشاری گرفته شد. بره ها با جیره های حاوی 80 درصد کنسانتره و 20 درصد یونجه تغذیه شده بودند. جیره ها شامل جیره ی پایه 1) بدون ماده افزودنی(4n=) 2) جیره ی پایه به اضافه ی 30میلی گرم موننسین به ازای هر بره در روز (4n=) 3) جیره ی پایه به اضافه ی مخلوط عصاره ی گیاهی 2 گرم به ازای هر بره در روز (4n=) 4) جیره ی پایه به اضافه ی 6 درصد مخلوط روغن گیاهی و دریایی در روز طی 30 روز (6=n) بود. نمونه های محتویات شکمبه پس از کشتار حد اکثر پس از 10 دقیقه و تهیه مخلوط همگنی از آن گرفته شد. ph شکمبه بلا فاصله تعیین شد. استخراج dna از محتویات شکمبه با استفاده از روش فنول-کلروفرم صورت گرفت. داده های حاصل از واکنش real-time pcr با استفاده از روش delta-delta ct تصحیح شد و log2 در fold های بدست آمده اعمال شد و به عنوان داده های نهایی pcr مورد آنالیز آماری با نرم افزار sas 9.1 و رویه mixed قرار گرفتند. جیره حاوی مکمل روغن دارای کمترین مقادیر ph (001/0=p) و کمترین مقادیر نسبی butirivibrio fibrisolvens بود ، ciliate protozoa دارای تفاوت معنی دار با سایر تیمار-ها(04/0=p)بود ، megasphera elsdenii بدون تفاوت معنی دار با سایر تیمار ها ، streptococus bovis دارای تفاوت معنی دار با سایر تیمار ها بود (08/0=p). عصاره ی گیاهی کارایی مناسبی جهت بهبود جمعیت باکتری های b. fibrisolvens (فیبرولیتیک) و.m. elsdenii و s. ruminantium (مصرف کننده عمده لاکتات و تولید کننده ی پروپیونات) داشته است. جیره ی حاوی عصاره ی گیاهی دارای اثری متفاوت با جیره ی حاوی موننسین و جیره ی حاوی روغن می باشد. و از لحاظ عملکرد جیره ی حاوی موننسین و روغن مشابه هم بودند.
کامران اکبری پابندی حمیدرضا میرزایی الموتی
به منظور مطالعه اثر کاهش دفعات خوراک دهی و افزودن روغن به جیره روی عملکرد و رفتارهای تغذیه ای از 24 رأس گاو شیرده هلشتاین شامل؛ 12 رأس یکبار زایش کرده و 12 رأس چند بار زایش کرده، به ترتیب با میانگین وزنی 58±626 و 25±617 و میانگین روزهای شیردهی 40±201 استفاده شد و به طور تصادفی به تیمارهای آزمایشی شامل؛ سه بار خوراک دهی (3×) بدون افزودن مکمل روغن (f03×)، 3× با 2/5 درصد مکمل روغن (روغن پسمانده آشپزخانه)(f13×)، یک بار خوراک دهی (1×) بدون افزودن مکمل روغن (f01×) و 1× با 2/5 درصد مکمل روغن(f11×)، در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با آرایش فاکتوریل 2×2 اختصاص داده شدند. داده های بدست آمده با استفاده از نرم افزار sas و با رویه mixed آنالیز شدند. ماده خشک مصرفی تفاوت معنی داری بین تیمارها نداشت، ولی افزودن روغن بر رفتارهای خوراک خوردن موثر بوده و باعث کاهش نوسانات خوراک خوردن بخصوص با 1× خوراک دهی در روز شد (0.05>p) و با افزایش تعداد وعده ها از مصرف بالای خوراک در یک وعده جلوگیری کرد. کاهش دفعات خوراک دهی و همچنین افزودن مکمل روغن سبب افزایش معنی دار در تولید شیر شد(0.05>p). همچنین اثرات متقابلی بین دفعات خوراک دهی و افزودن روغن برای چربی و پرتئین شیر مشاهده شد. به طویکه با خوراک دهی 3× افزودن روغن باعث کاهش درصد چربی و پرتئین شیر شد، ولی با 1× افزودن روغن درصد چربی (0.05>p) و پرتئین شیر (0/1>p) را افزایش داد. نوسانات ph شکمبه با افزودن روغن بخصوص با 1× کمتر بود. اثرات افزودن روغن به جیره بر عملکرد گاوهای شیری با دفعات خوراک دهی مختلف متفاوت بوده و اثرات مثبتی از اضافه کردن مکمل روغن با 1× خوراک دهی بر تولید و ترکیب شیر، ph شکمبه و رفتارهای خوراک خوردن مشاهده شد.
پدرام پناهی ها حمیدرضا میرزایی الموتی
یک صد راس گاو شیری هلشتاین آبستن نزدیک به زایش بر اساس تعداد زایش (40راس تلیسه و 60 راس گاو زایش کرده) به صورت فاکتوریل به جیره ها قرار گرفتند، تا تاثیر جیره های با تخمیر پذیری متفاوت در پیش از زایش با انرژی پایین و سطوح مختلف کربوهیدرات های غیر الیافی در پس از زایش روی پاسخ های تولیدی و متابولیکی مطالعه شود. جیره ی 1 شامل دانه ی جو به عنوان منبع کربوهیدرات با تخمیرپذیری سریع در شکمبه و جیره 2 شامل دانه ی ذرت به عنوان منبع کربوهیدرات با تخمیرپذیری آهسته در شکمبه بود. انرژی و پروتئین جیره ها مشابه بود. جیره ها به صورت کاملا مخلوط شده (tmr) از 2± 20 روز مانده به زایش به گاوها تغذیه شدند. گاوها از زایش تا 28 روز پس از آن با دو جیره متفاوت با درصد پایین و بالا از کربوهیدرات های قابل تخمیر تغذیه شدند. خون گیری در ابتدای آزمایش، بلافاصله بعد از زایش و در انتهای آزمایش انجام گرفت. نمره وضعیت بدنی از شروع تا پایان آزمایش به صورت هفتگی تعیین شد. وضعیت سلامتی مادر و گوساله و نحوه ی زایش و همچنین دمای بدن در زمان زایش و تولید و ترکیبات آغوز در دوشش اول ارزیابی و ثبت شد. تولید شیر روزانه و ترکیب شیر هفتگی تا 4 هفته و در طی ماه های آینده اندازه گیری شد. اثر جیره های آزمایشی پیش و پس از زایش و اثر متقابل آنها تجزیه آماری شد. درصد لاکتوز شیر در در 28 روز اول دوره ی شیردهی در گاوهای زایش اول تفاوت معنی داری را نشان داد. در دام هایی زایش اول که در پیش از زایش جیره حاوی جو که تخمیر پذیری سریع تری را نسبت به ذرت در شکمبه دارد دریافت کرده بودند و در پس از زایش هم با جیره ای که کربوهیدرات غیر الیافی بیشتری نسبت به جیره دیگر داشت، تغذیه شده بودند، میانگین تولید شیر بیشتری را داشتند. هچنین دام هایی که در پیش از زایش جیره حاوی ذرت دریافت کرده بودند و در پس از زایش هم با جیره ای که کربوهیدرات غیر الیافی کمتری تغذیه شده بودند میانگین تولید شیر بیشتری نشان دادند که تمایل به معنی داری داشت(09/0>p). چربی شیر در گاو های چندبار زایش کرده تفاوت معنی داری را نشان دادند. غلظت بتا هیدروکسی بوتیرات و نیز غلظت آلبومین و اسیدهای چرب غیر استریفه پلاسمایی در گاوهای زایش اول در پس از زایش تفاوت معنی داری داشتند. در گاوهای چندبار زایش کرده غلظت توتال پروتئین پلاسما و نیز غلظت آلانین آمینو اسید ترانسفراز و غلظت بتا هیدروکسی بوتیرات تفاوت معنی داری نشان دادند. مقدار آغوز تولیدی و درصد چربی آغوز، در دام هایی چندبار زایش کرده تفاوت معنی داری داشتند. تلقیح اول و تلقیح منجر به آبستنی در گاوهای زایش اول و تعداد تلقیح منجر به آبستنی و نرخ آبستنی در گاوهای چندبار زایش کرده تفاوت معنی داری نشان دادند. درکل می توان نتیجه گرفت جیره های پیش از زایش با تغییر در الگوی تخمیر در شکمبه می تواند بازدهی مصرف خوراک پس از زایش و تولید حیوان را تحت تاثیر قرار دهد.
علی جوادی غلامرضا مجردی
چکیده هدف تحقیق حاضر، بررسی مولفه های موثر بر بهبود وضعیت گوسفنداری سنتی (بررسی مشکلات، راهکارها، میزان دانش و میزان رعایت رفتار علمی دامپروری) از دیدگاه دامداران شهرستان زنجان بود. جامعه آماری این تحقیق 4781 نفر دامدار سنتی در شهرستان زنجان بودند که تعداد نمونه بر حسب جدول کرجسی و مورگان 336 نفر تعیین شد و از روش نمونه گیری طبقه ای برای انتخاب پاسخگویان استفاده گردید. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه استفاده شد. داده های گرد آوری شده با استفاده از نرم افزار spssمورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که رابطه معنی داری بین متغیر وابسته اصلی یعنی میزان رفتار علمی با میزان تحصیلات وجود دارد. برای شناسایی عوامل تبیین کننده مشکلات و موانع پیشرفت دامداری های سنتی شهرستان زنجان، در سطح کلان و سطح مدیریت پرورشی از تحلیل عاملی نوع r استفاده گردید که بر اساس آن مشکلات در سطح کلان در 6 عامل ، ضعف خدمات عمومی دولت، ضعف صنایع تبدیلی و مدیریتی، مشکلات عرضه و تقاضا، ضعف خدمات اختصاصی، مشکلات فنی و مهندسی، پایین بودن راندمان دسته بندی شدند که در مجموع 53.28 درصد از واریانس کل را تبیین نمودند قرار گرفتند. برای مشکلات در سطح مدیریت پرورشی نیز گویه ها در7 عامل ، ضعف دانش و آگاهی دامداران، ضعف بسترهای ساختاری، عدم توجه به توصیه فنی، عدم توجه به رویکرد صنعتی، ضعف اصول بهداشتی، ضعف دانش تولید مثلی، ضعف دانش تغذیه دسته بندی شدند که در مجموع 59.80 درصد از واریانس کل را تبیین نمودند و در تحلیل عاملی برای شناسایی عوامل تبیین کننده راهکار های پیشرفت دامداری های سنتی در شهرستان زنجان (در سطح کلان) نتایج نشان داد که متغیر ها در 6 ، ارایه خدمات دولتی، ایجاد رابطه قوی بین تولید و مصرف، کنترل واردات و صادرات، ساماندهی اقتصاد دامپروری، خدمات ترویجی – حمایتی، مدیریت مراتع، ایجاد صنایع جانبی دسته بندی شدند که در مجموع 61.82 درصد از واریانس کل را تبیین نمودند در تحلیل عاملی برای شناسایی عوامل تبیین کننده راهکار های پیشرفت دامداری سنتی در سطح مدیریت پرورشی، نتایج نشان داد متغیر ها در 3 عامل، رعایت اصول بهداشتی، افزایش آگاهی دامدار، افزایش راندمان دسته بندی شدند که در مجموع 53.99 درصد از واریانس کل را تبیین نمودند میانگین نمره دانش فنی دامداران شهرستان زنجان در حدود 78/7 از نمره 20 بود و از نظر رفتار علمی نیز آنها نمره 8/6 از 20 را کسب کردند. واژگان کلیدی: دامداری سنتی، پرورش گوسفند، شهرستان زنجان، توسعه، موانع، راهکارها
طاهره خادمی حمیدرضا میرزایی الموتی
پاسخهای وابسته به زمان خصوصیات لاشه و عملکرد بره های افشاری تغذیه شده با اسیدهای چرب غیر اشباع در جیره های با کنسانتره بالا چکیده جهت مطالعه مدت زمان افزودن سطوح بالایی از اسیدهای چرب غیر اشباع در جیره های پایانی روی رشد و خصوصیات لاشه بره های افشاری آزمایش با 32 راس بره نر افشاری با میانگین وزن 5 ± 58 کیلوگرم در قالب طرح کاملا" تصادفی با 4 تیمار و 8 تکرار انجام شد. تیمارها شامل مدت زمان 0، 10، 20و 30 روزه افزودن مخلوط روغن ماهی و آفتابگردان بود. تمام بره ها به مدت 3 هفته به طور انفرادی از یک جیره پایه بدون مکمل چربی تغذیه شدند تا به جیره با 80 درصد کنسانتره و 20 درصد یونجه خشک خرد شده سازگار شوند. پس از دوره عادت دهی هر بره روزانه علاوه بر جیره پایه با 100 گرم مخلوط روغن ماهی (40 گرم) و روغن آفتابگردان (60 گرم) تغذیه شد. مخلوط روغن با جیره پایه مخلوط گردید. خوراک مصرفی روزانه اندازه گیری و بره ها هر 10 روز یکبار وزن کشی شدند. در پایان هریک از دوره های آزمایشی فوق خون گیری برای ارزیابی متابولیت های خونی و سونوگرافی برای تعیین ضخامت چربی پشت و عمق عضله راسته و قابلیت هضم ظاهری مواد غذایی و فراسنجه های مربوط به مایع شکمبه و فعالیت جویدن نیز بررسی شدند. در پایان هر دوره بره ها کشتار شدند و تفکیک و تجزیه لاشه صورت گرفت. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که مدت زمان افزودن مخلوط روغن ماهی و آفتابگردان بر ضریب تبدیل غذایی، نسبت لاشه سرد و گرم به وزن زنده، متوسط افزایش وزن روزانه، ضخامت چربی پشت، قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، قابلیت هضم ظاهری پروتئین خام و وزن احشاء اثر معنی داری نداشت. ماده خشک مصرفی، وزن بدن، وزن لاشه گرم، وزن لاشه سرد و غلظت کلسترول سرم خون بره های تغذیه شده با مکمل چربی افزایش نشان داد. عمق عضله راسته و چربی پشت با افزایش مدت زمان تغذیه با مکمل های چربی افزایش یافت. فعالیت نشخوارکردن و جویدن بین دوره های زمانی مختلف کشتار نیز متفاوت بود. درصد دنبه به وزن زنده هنگام کشتار با افزایش مدت زمان تغذیه با مکمل های چربی کاهش یافت. نتایج این آزمایش نشان داد که مدت زمان افزودن مخلوط روغن ماهی و آفتابگردان در جیره های پرواری در کوتاه مدت پیش از کشتار تاثیری در عملکرد بره های افشاری نداشت اما برخی تغییرات متابولیکی و ذخایر چربی دنبه و داخلی نسبت به پیش از تغذیه با مکمل چربی نشان می دهد که مطالعه تغییرات ترکیب اسیدهای چرب لاشه و دنبه می تواند برای درک اثرات مخلوط روغن ماهی و آفتابگردان مفید باشد. کلمات کلیدی: روغن ماهی، روغن آفتابگردان، خصوصیات لاشه، بره های افشاری
نبی الله آقازیارتی فراهانی هرمز منصوری
هدف از این پژوهش بررسی جایگزینی یونجه خشک با سیلاژ یونجه در جیره های گاوهای شیرده پر تولید هلشتاین بود. به این منظور تعداد 450 راس گاو شیرده با میانگین وزنی 40±597 کیلوگرم با میانگین روزهای شیردهی 20±50 در یک طرح آزمایشی بلوک های کامل تصادفی در سه تیمار و در هر تیمار سه جایگاه و در هر جایگاه 50 راس گاو به کار برده شدند. نسبت کنسانتره به علوفه 60 به 40 بود و درآن ها سیلاژ یونجه (as) در تیمار یک، صفر؛ در تیمار دو 10 و در تیمار سه 20درصد بود و جایگزین یونجه خشک(ah) گردید. با جایگزینی کامل سیلاژ یونجه به جای یونجه خشک، ماده خشک مصرفی، شیر خام تولیدی، شیر تصحیح شده برای 5/3 و 4 درصد و ترکیبات شیر تفاوت معنی داری پیدا نکرد، اما در گاوهای دریافت کننده تیمار2 مقادیر شیر خام تولیدی افزایش و درصد چربی شیر کاهش یافت. نتایج این آزمایش نشان داد که در جیره های بر پایه tmr سیلاژ یونجه می تواند به طور کامل جایگزین علف خشک یونجه گردد.
مهدی حسین یزدی حمیدرضا میرزایی الموتی
تنش حرارتی همواره یکی از مشکلات اساسی در صنعت دامپروری دنیا بویژه ایران است. پیدا کردن راهکارهای تغذیه ایی مناسب برای افزایش عملکرد و کاهش تنش حرارتی و شناخت مکانیسم عمل تنش حرارتی در سطح فیزیولوژیکی حیوان همواره هدف اصلی متخصصان تغذیه و دامدارن است. به نطر می رسد یکی از راهبردهای کاهش تنش حرارتی استفاده از پیش ساز گلوکز است. از آن جایی که سوخت ترجیحی بافت ها گلوکز لذا افزایش گلوکز خون و به تبع انسولین می تواند عملکرد حیوان را افزایش و به گرما مقاوم تر کند.