نام پژوهشگر: فردوس آقا گل زاده
سمیه کاظمینی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
پژوهش حاضر در مورد تجزیه و تحلیل فرایندهای واجی موجود در لهجه ی شهرضایی، بر اساس نظریه ی زایشی می باشد. داده های مورد نیاز از میان واژه ها، عبارات و جملات جمع آوری شده ازگویشوران این گونه ی زبانی و از گفتگوهای محاوره ای آن ها استخراج شده است. این پژوهش به روش میدانی از نوع توصیفی ـ تحلیلی انجام می شود. در این روش پژوهشگر مستقیماً با گویشوران مصاحبه ای در حدود پنج ساعت انجام داده و اطلاعات مورد نظر را بر روی نوار ضبط و یا بر روی کاغذ درج می کند. بدین منظور، نگارنده از بیست گویشور بومی و از محدوده های سنی و سطوح تحصیلی متفاوت استفاده خواهد کرد. برخی از نتایج حاصل از پژوهش عبارتند از: الف: لهجه ی شهرضایی بر خلاف فارسی معیار، دارای 25 همخوان و 8 واکه می باشد. ب: دو همخوان /?/ و /?/ و دو واکه ی /?/ و /ü/ علاوه بر واج-های فارسی معیار در این لهجه مشاهده می شود. پ: همخوان انسدادی و واک دار [?] در مجاورت یک همخوان بی واک و در جایگاه پایان هجا به همخوان پیوسته و بی واک [?] تبدیل می شود(تضعیف). ت: واکه های میانی در یک هجای باز با واکه-های افراشته ی هجای بعدی همگون شده و هماهنگی واکه ای رخ می دهد. هدف اصلی از انجام پژوهش حاضر، کشف قواعد نظام آوایی و واجی لهجه ی شهرضایی می باشد. واژگان کلیدی: لهجه ی شهرضایی، فرایندهای واجی، طبقه ی طبیعی، همگونی، ناهمگونی،تضعیف، تقویت، حذف، درج و قلب.
سید حسین رضویان فردوس آقا گل زاده
سیمپسون (2004)، در انگاره سبک شناختی روایت خود، شش واحد سبک شناختی، تحت عنوان حوزه سبک شناسی مطرح ساخته است. این عناصر به ترتیب عبارتند از: واسطه متنی، رمز زبانی- جامعه شناختی، شخصیت پردازی (الف): اعمال و وقایع،شخصیت پردازی (ب): زاویه دید، ساختار متنی و بینامتنیت. به عقیده سیمپسون با بررسی عناصر سبک شناختی فوق، می توان ویژگیهای سبکی متون روایی را مشخص نمود. در پژوهش حاضر این عناصر و ابزارهای سبک شناختی، به عنوان شاخص های سبک شناختی لحاظ شده اند و نگارنده برآن است تا با استفاده از عناصر فوق، ویژگیهای سبکی را در داستانهای کوتاه فارسی بررسی کرده و به این پرسش اصلی پاسخ دهد که چگونه می توان از الگوی سیمپسون و عناصر سبکی موجود در آن، در شناخت، توصیف و تعیین سبک داستانهای کوتاه فارسی بهره برد. بدین منظور دوازده داستان کوتاه فارسی از چهار نویسنده معاصر ایرانی- صادق هدایت، جلال آل احمد، صادق چوبک و بیژن نجدی- بررسی شده است. نتایج تجزیه و تحلیل داستانهای منتخب رساله، نشان می دهد که با بررسی مولفه های گفتمان و عناصر روایت همانند رسانه متنی، رمز زبانی- جامعه شناختی، شخصیت پردازی، زاویه دید، ساختار متنی و بینامتنیت که در الگوی سیمپسون بکار رفته اند و با بکارگیری شاخصهای سبکی در هر یک از آنها، می توان ویژگیهای سبکی داستانهای کوتاه فارسی را، تعیین نمود. همچنین نتایج بررسی مشخص کرده است که هر یک از انواع روایتگری در داستانهای کوتاه، به شیوه ای متفاوت، افکار، عقاید و احساسات شخصیت های داستان را بازنمایی می کند.
رضا خیرآبادی فردوس آقا گل زاده
موضوع تولید خبر و فرایندهای مرتبط با آن بهعنوان پدیدهای پر ارزش در جهان اطلاعرسانی و محصول اصلی ارایه شده در رسانههای خبری از دیر باز مورد توجه پژوهشگران حوزههای مختلف به ویژه زبانشناسان و پژوهشگران رسانه و خبرنگاری بوده است. این پژوهشها در دو دهه اخیر و با شکلگیری و گسترش جریان تحلیل گفتمان انتقادی رشد شایان توجهی داشته است، بهگونهای که افرادی چون فاولر، فرکلاف، ون دیک، ون لیون و وداک به تحلیل اخبار و زبان خبر در چارچوب این رویکرد تحلیل متن پرداختهاند. در عرصه مطالعات رسانه نیز مفهوم "ارزشهای خبری" بهعنوان ملاکهای گزینش و انتشار خبر از ابتدای قرن بیستم در آمریکا مورد توجه قرار گرفت و پس از انتشار مقاله پیشرو و جریان ساز گالتانگ و روژ (1965) به دغدغه خاطر بسیاری از محققان عرصه رسانه و زبانشناسان مبدل گشت بهگونهای که در طول نیم قرن اخیر فهرستهای متعددی در زمینه ارزشهای خبری منتشر گردید که هر یک از منظر خاص خود به معرفی و توصیف عناصر تأثیرگذار در تبدیل رخداد به خبر پرداختهاند. با توجه به این پیشینه غنی و دستاوردهای زبانشناسی در زمینه زبان خبر از یک سو و اثبات ناکارآمدی فهرستهای ارایه شده در زمینه ارزشهای خبری از دیگر سو ارایه انگارهای جامع از فرایند تولید خبر که بتواند ضمن بهره بردن از مزایای پژوهشهای پیشین و همسو کردن این پژوهشها با یکدیگر، برطرف کننده کاستیهای موجود در زمینه گزینش و تولید خبر باشد ضروری مینماید. هدف اصلی رساله، معرفی این انگاره و بخشهای مختلف تشکیلدهنده آن است. دادههای پژوهش حاضر شامل مشاهدات میدانی و مصاحبههای هدفمندی است که به شیوه قومنگارانه با خبرنگاران و فعالان مطبوعاتی انجام گرفته و همچنین به منظور بررسی نقش عوامل فرا زبانی به ویژه ایدئولوژی در تولید خبر، دادههای مطبوعاتیای که به صورت تصادفی از میان اخبار و مقالات رسانههای بینالمللی در زمینه پرونده هسته ایران انتخاب گردیدند نیز در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی مطالعه شد. رساله حاضر در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی و با استفاده از دادههای مطبوعاتی و مشاهدات و مصاحبههای میدانی، انگارهای زبان شناختی از فرایند تولید خبر ارایه میکند که ماهیتی چند سطحی و کل نگرانه داشته و ابعاد و سطوح مختلف زبانی و فرازبانی دخیل در تولید خبر را شامل میشود. این انگاره شامل چهار سطح است که با یکدیگر رابطه زمانمند و دیالکتیک داشته و توسط بخشی به نام فراسطح که شامل عناصر فرازبانی از جمله ایدئولوژی، روابط قدرت و رقابت است کنترل میگردند. رساله حاضر اصول گرایس را بهعنوان ارزشها یا ملاکهای زبانی تولید خبر در سطح نگارش، مطرح و برای این فرضیه شواهد مختلف مطبوعاتی و قوم نگاری ارایه میکند.
ندا کلانتریان فردوس آقا گل زاده
در چند سال اخیر برنامه هسته ای کشورمان یکی از مهمترین مباحث و مسائل در داخل ایران و در سطح بین المللی بوده است که با توجه به اهمیت آن شاهد واکنش های مثبت و منفی هستیم که از سوی موافقان و مخالفان آن در سطح جهان مطرح می شود. پژوهش حاضر با روشی توصیفی- تحلیلی به بررسی این مسئله از دیدگاه تحلیل گفتمان انتقادی و با استفاده از الگوی بازنمایی کارگزاران اجتماعی ون لیوون (2008) پرداخته است و نگارنده کوشیده است تا نشان دهد چگونه رسانه های دو جناح مطرح در عرصه سیاسی ایران یعنی اصلاح طلبان و اصولگرایان به بازنمایی کارگزاران اجتماعی در ارتباط با این امر پرداخته اند و ایدئولوژی صاحبان این رسانه ها تا چه میزان در این بازنمایی دخیل بوده است. بدین منظور 160 عنوان با شیوه ای کتابخانه ای و از میان روزنامه های رسالت و کیهان، همگرا با جناح اصولگرا، و روزنامه های شرق و مردم سالاری ، همگرا با جناح اصلاح طلب، در بازه زمانی سال های 1385- 1382 گردآوری شد. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که هر دو جناح با نگرشی بسیار نزدیک به هم به بررسی این موضوع پرداخته اند و علیرغم وجود اختلافات ناچیزی که در گفتمان دو جناح در بازنمایی کارگزاران اجتماعی برنامه هسته ای ایران مشاهده می شود، بررسی های دقیق آماری نشان می دهد که هر دو جناح مورد مطالعه دیدگاهی یکسان را در بازنمایی کارگزاران مورد نظر با استفاده از مولفه های گفتمان مدار جامعه شناختی- معنایی دنبال کرده اند. بعلاوه پس از احتساب میزان رازگونگی در میان روزنامه های متعلق به دو جناح، محقق به این نتیجه رسید که اگرچه تفاوت اندکی در کاربرد میزان رازگونگی بین دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا وجود دارد، بررسی های آماری نشان می دهد که این فرض که اصلاح طلبان از رازگونگی بیشتری در نمایش کارگزاران اجتماعی بهره برده اند، تائید نمی شود.
شرمین علی جماعت فردوس آقا گل زاده
در این پژوهش، متن جلسه ی استیضاح وزیر نیروی دولت دهم، مجید نامجو، از مناظرات هشتمین دوره ی مجلس شورای اسلامی، بر پایه ی رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی بررسی و تحلیل می شود. روش گردآوری اطلاعات و داده ها در این پژوهش به صورت کتابخانه ای-اسنادی است. داده های این پژوهش، متن گزارش مکتوب جلسه ی استیضاح وزیر نیرو است، که در آرشیو گزارش جلسات مجلس در کتابخانه ی مجلس موجود است. روش کیفی به کار رفته در فصل چهارم، روش توصیفی-تحلیلی است، که به تحلیل و توصیف داده ها بر پایه ی مفاهیم مربع ایدئولوژیکی ون دایک می پردازد. واحد تحلیل نیز عبارت، جمله و بزرگتر از آن (پاره گفتار) است. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که مناظرات مجلس را غالباً می توان به دو گروه عمده ی سخن از خودی و سخن از غیرخودی تقسیم بندی کرد. به این ترتیب که سخنرانان ویژگی های مثبت خودی ها را برجسته کرده، و ویژگی-های منفی خودی ها را به حاشیه می رانند؛ و در مقابل ویژگی های منفی غیرخودی ها را برجسته کرده، و ویژگی های مثبت غیرخودی ها را به حاشیه می رانند. در همین راستا، سخنرانان جهت متقاعدسازی دیگران، از راهبردهای اقناع همچون فنون بلاغت، به همراه سبک محاوره ی جدلی و نظایر آنها استفاده می کنند. همچنین نتایج این پژوهش نشان دهنده ی آن است که در این مناظرات، "برجسته کردن ویژگی منفی غیرخودی" بیشتر از سایر مفاهیم اضلاع مربع ون دایک به کار رفته-است. تحقیقات مشابه از این دست، با نگاه تحلیل گفتمان انتقادی می تواند سبب ارتقاء فکری و یا آگاهی انتقادی مردم جامعه گردد. به همین دلیل پژوهشگر چنین تحقیقاتی را در موضوعات مشابه اجتماعی-فرهنگی توصیه می نماید.
الهام ایمان خواه فردوس آقا گل زاده
پژوهش حاضر کوششی است برای بررسی ساخت اطلاعی جمله در رمان «چراغ ها را من خاموش می کنم» زویا پیرزاد. این پژوهش با تمرکز بر مفاهیم مطرح در نظریه ساخت اطلاع لمبرکت (1996) ، به عنوان چارچوب نظری پژوهش، ساخت اطلاع و نوع ساخت کانونی حاکم بر جمله های رمان مذکور را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد. بدین منظور، بخشی از پیکره زبانی جهت بررسی های بیشتر انتخاب گردید. در ابتدا از هر یک از 50 بخش این رمان، دو جمله انتخاب و تحلیل گردید. سپس، جمله های 50درصد از این رمان مورد شمارش قرار گرفتند. در مرحله بعد، جمله های نشاندار موجود در پیکره شمارش شدند و بعد از آن، نوع ساخت کانونی حاکم بر هر یک از جمله ها مشخص گردید. در انتها نتایج حاصل شده از این آمارگیری ها به صورت نمودارهای آماری و جدول مشخص شدند. از فرآیندهایی که ساخت بی نشان جمله های این رمان را نشاندار می کنند می توان به قلب نحوی، مبتداسازی، پسایندسازی، خروج و ساخت مجهول اشاره کرد. از جمله یافته های این پژوهش می توان به موارد زیر اشاره کرد: پیکره مورد پژوهش دارای 3975 جمله است. از این میان تعداد 1917 جمله نشان دار وجود دارد. از میان فرآیندهای تأثیرگذار بر ساخت اطلاعی و نشانداری جمله های رمان «چراغ ها را من خاموش می کنم» زویا پیرزاد، فرآیند قلب نحوی بیشترین کاربرد را دارا می باشد. علت بکار بردن جمله به صورت نشاندار ایجاد انسجام برون متنی و خصوصاً درون متنی، سهولت بخشیدن درک متن، پر رنگ تر و یا کم رنگ ترکردن برخی از عناصر جمله در حوزه توجه مخاطب برای ایجاد تأثیری خاص در مخاطب است. از نظر ساخت کانونی غالب در جمله های پیکره مورد پژوهش، ساخت کانونی حاکم بر جمله های این رمان، ساخت کانون گزاره ای با بسامد 7/91درصد می باشد. به دلیل هدف همراه ساختن مخاطب با جریان داستان، نویسنده داستان نیاز به ایجاد انسجام ساختاری دارد که این امر با کاربرد ساخت اطلاعی توسط نویسنده داستان، محقق می گردد.
سکینه نویدی باغی عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا
هدف از انجام این پژوهش، بررسی واج آرایی واژگان بسیط چند هجایی در زبان فارسی است. مطالع? آرایش هسته هجاها نسبت به هم در واژگان بسیط دوهجایی، نوع آرایش هجاها به لحاظ وزنی و بررسی توالی همخوان ها در مرز هجاها و میزان تحقق قانون مجاورت هجا در واژه های بسیط چندهجایی مواردی هستند که در این تحقیق توصیفی- تحلیلی به آنها پرداخته شده است. جهت بررسی این موارد، 9553 واژ? بسیط چندهجایی، اعم از واژه های فارسی سره و وام-واژه ها، از فرهنگ لغت یک جلدی مشیری استخراج شد و همراه با اطلاعات واج شناختی مربوط به هر واژه از جمله تعداد هجاها، واج نگاری واژه ها، وزن هست? هجاها، وزن هجاها، انواع توالی ها در مرز هجا و تفاوت رسایی آنها مورد بررسی آماری قرار گرفتند. بررسی داده های تحقیق نشان می دهد که در 62% از داده های دوهجایی، هسته ها به لحاظ وزنی نسبت به هم متفاوت هستند. بررسی آرایش هجاها به لحاظ وزنی نشان می دهد که در 62% از واژه های بسیط دوهجایی وزن هجای دوم نسبت به هجای اول سنگین تر است و در واژه های دارای بیش از دو هجا نیز شاهد 24% الگوی وزنی متناوب هستیم و نتایج نشان می دهند که الگوی وزنی شبه یکنواخت با میزان 63% پربسامدترین الگوی وزنی در این دسته از واژه هاست. همچنین، بررسی انواع توالی ها در مرز هجاها نشان می دهد که در 45% از توالی ها افت رسایی مشاهده می شود و در سایر توالی ها شاهد رسایی یکسان یا افزایش رسایی هستیم. در نتیجه می توان گفت قانون مجاورت هجا در زبان فارسی به طور کامل رعایت نمی شود و چنین محدودیتی در واج آرایی زبان فارسی وجود ندارد.
مسعود دهقان ارسلان گلفام
پژوهـش حاضر به هدف بررسی چند معنایی واژگـان انگلیسـی در قالب نظریه معناشناسـی شناختـی به نگارش درآمده است تا به بررسی دشواریهای یادگیری واژگـان انگلیسـی با استفاده از اصول و مفاهیم مطرح شده در زبـانشناسی شناختـی از قبیل مقولـه بندی (نمونه اعلاء و تاثیر سطح پایه)، چندمعنـایی، استعاره، مجـاز، طرحـواره های تصویری، شبکه های شعاعی و امثال آنها بپردازد. به طورکلی، پژوهش حاضر قصد دارد به این پرسش پاسخ دهد که رویکـرد شناختـی چگونه می تواند مساله چند معنایی واژگان انگلیسی را پاسخ گوید. این پژوهش با روش تحلیلی- آماری به تحلیل و بررسی پیرامون آموزش واژگان انگلیسی به فارسی زبانان بر اساس رویکرد شناختی پرداخته است. به این صورت که پس از مطالعات انجام گرفته در ارتباط با پیشینه این رویکرد، الگوی شناختی دیـرون و ورسپـور (2004) به عنوان چارچوب نظری پژوهش مد نظر قرار گرفت و پس از تحلیل معانی واژگان انگلیسی بر اساس این الگو مشخص گردید که معانی واژگان با استناد به راهکارهای نظری معنی شناسی شناختی قابل طبقه بندی هستند و این که واژگان به لحاظ معنایی دارای یک شبکه شعاعی هستند که در آن مفهوم هسته یا همان نمونـه اعـلاء در مرکـز شبکه قرار می گیرد و بقیه معانی و مفاهیم مرتبط، غیر مرکزی و در حاشیه قابل بررسی هستند. به طورکلی، آگاهی از فراگیری ساختار شناختی معانی کلمات در زبان آموزی با یادگیری رابطه معناداری دارد. همچنین نتایج به دست آمده در ارتباط با تحلیل معنایی واژگان انگلیسی بر اساس رویکرد شناختی فرضیه های مطرح شده در رساله حاضر را تایید می کند. به عبارتی، نتایج به دست آمده در آموزش واژگان بر اساس رویکرد شناختی، یعنی مفاهیم نمونه اعـلاء، طرحـواره های تصـویری، و غیره در بخاطرسپاری واژه های چند معنـا، به مراتب بهتر از نتایجی هست که در آن زبـان آموزان تنها معانی واژگان را از طریق معادل های فارسی آنها یاد می گیرند.