نام پژوهشگر: عیسی اسفندیارپور
کاوه نورایی محمد هادی فرپور
ارتباط نزدیک و متقابلی بین پوشش گیاهی، موقعیت ژئومورفولوژی و نحوه تشکیل و تکامل خاک وجود دارد. بررسی اثر پستی و بلندی، به عنوان یک عامل خاکساز، بر تشکیل و تکامل خاک و مطالعه خصوصیات مورفولوژیکی، فیزیکوشیمیایی و کانی شناسی خاک های منطقه سیرچ تا کاله شور- بخش بزرگی از حوزه آبخیز لوت، واقع در 40 کیلومتری شرق کرمان- از اهداف این تحقیق بودند. رژیم رطوبتی منطقه اریدیک، و رژیم حرارتی آن هایپر ترمیک می باشد. سطوح مختلف ژئومورفولوژی شامل مخروط افکنه های آبرفتی (که به دو بخش رأس و سطوح جوان و ناپایدار تقسیم می شوند)، دشت ریگی و پلایای کاله شور و کلوت ها میباشند. تعداد 20 پروفیل بر روی سطوح مختلف ژئومورفولوژی حفر گردیدند و 17 پروفیل به عنوان شاهد مورد آزمایش های فیزیکی- شیمیایی، کانی شناسی رسی و میکرومورفولوژی قرارگرفتند. خاک های منطقه، مطابق با سیستم رده بندی آمریکایی خاک (2006) و wrb (2006) طبقهبندی شدند. با توجه به نتایج به دست آمده از مشاهدات صحرایی و تجزیه های آزمایشگاهی چنین به نظر می رسدکه پستی و بلندی، یکی از مهمترین فاکتورهای تأثیرگذار بر روی خصوصیات خاک های منطقه مطالعاتی بوده است. پروفیل های واقع بر رسوبات آبرفتی مربوط به سطوح جوان و ناپایدار مخروط افکنه، فاقد افق مشخصه تحت الارض بوده و بصورت انتی سول طبقه بندی گردیدند. خاک های تشکیل شده در سطوح پایدار مخروط افکنهها، متکاملتر بوده و افقهای تحتالارض سالیک، جیپسیک و پتروجیپسیک در آنها مشاهده گردید. کانی های رسی غالب این ناحیه شامل اسمکتیت، کائولینیت، ایلیت، کلریت و مقدار کمی پالیگورسکیت می باشد. فیچر های مختلف خاکشناسی از جمله پرشدگی های رس و گچ و همین طور فرم های مختلف گچ مانند لنتیکولار و صفحات درهم قفل شده در مطالعات میکرومورفولوژی دیده شد. خاک های این منطقه بر اساس ردهبندی جامع آمریکایی خاک در راسته اریدی سول ها و انتی سول ها قرار گرفتند.
علی سلیمانی هونی عیسی اسفندیارپور
وجود عوامل نامساعدی نظیر دمای بالا و بارندگی کم در مجموع شرایطی را برای خاکهای مناطق خشک ونیمه خشک ایجاد نموده است که تنها گونه های خاص گیاهی مانند پسته در این خاک ها قادر به رشد و فعالیت هستند. سطح زیر کشت وسیع باغ های پسته در استان کرمان و محدودیت منابع آب و خاک، مدیریت دقیق بهره وری از منابع موجود را ضروری می نماید تا بتوان با در نظر گرفتن تغییرات خاک حتی در فواصل کم نیز اطلاعاتی از وضعیت تغییرپذیری ویژگی های مهم و موثر بر افزایش عملکرد، کیفیت و سلامت خاک ارائه نمود. مطالعه حاضر با اهداف؛ بررسی روند تغییرپذیری مکانی برخی شاخص های فیزیکی، شیمیایی، تغذیه ای و بیولوژیکی خاک در عمق های 40-0، 80-40 و 120-80 سانتی متر و پهنه بندی این شاخص ها در مساحتی به وسعت حدود 5000 هکتار در بخشی از باغ های پسته منطقه انار شهرستان رفسنجان انجام شد. نمونه ها در قالب شبکه منظم و به تعداد 117 نقطه مطالعاتی و برای هر نقطه از سه عمق و در اسفندماه 1390 برداشت شد. ویژگی های بافت خاک، شوری، گچ، نسبت جذب سدیم، تنفس پایه خاک، کربنات کلسیم معادل، ماده آلی و عناصر فسفر، پتاسیم، آهن، مس و روی قابل جذب باتوجه به اهمیت آنها در عمق های مختلف به طور کامل و یا یک چهارم نمونه ها اندازه گیری شد. تجزیه های آماری شامل؛ توصیف آماری و همبستگی ها و مطالعات زمین آماری شامل؛ بررسی همسانگردی و ناهمسانگردی، واریو گرام ها و اجزاء آنها و نقشه های کریجینگ و اعتبار آنها مورد بررسی قرار داده شد. ویژگی های مورد مطالعه همگی همسانگرد بوده و واریوگرام نمایی بهترین برازش را بر آنها داشت. قدرت همبستگی ویژگی ها عمدتاً متوسط و کریجینگ با تخمین نسبتاً خوبی نقشه ویژگی های مورد مطالعه فاقد اثر قطعه ای را ترسیم نمود و برای ویژگی های دارای اثر قطعه ای جهت درک بهتر از نقشه های پراکندگی و نقشه های کریجینگ شاخص استفاده شد. نقشه های کریجینگ روند تغییرپذیری مشابهی را برای هر ویژگی و ویژگی های دارای همبستگی مانند شوری و واکنش خاک و همچنین مکان و وسعت هر دامنه از تغییرات را نیز نشان می دهند. بر مبنای نقشه های بدست آمده؛ درصد رس کم، شوری و نسبت جذب سدیم بالا، آهک نسبتاً زیاد، واکنش بالای خاک، تنفس کم خاک و کمبود فسفر، آهن، روی و مس قابل جذب تقریباً در تمام محدوده، کمبود پتاسیم قابل جذب در بیش از 80 درصد محدوده، کمبود منگنز قابل جذب در بیش از 50 درصد محدوده وجود دارد. به طور کلی، شمال و غرب محدوده از وضعیت مناسب تری برخوردار است که احتمالا ًبه علت مدیریت بهتر، درصد ماده آلی و رس بیشتر است زیرا علارغم شوری بیشتر خاک خصوصاً در غرب محدوده تنفس پایه خاک و غلظت عناصر غذایی آن بیشتر است. بنابراین توجه به مدیریت دقیق خاک بر مبنای آنچه گفته شد مهم و ضروری است تا بتوان به افزایش عملکرد و حفظ کیفیت خاک کمک نمود. کلمات کلیدی: تغییرپذیری مکانی. کیفیت خاک. عناصر غذایی. شوری. قلیائیت
مطهره حبیبی حسین شیرانی
جنبه ی فیزیکی کیفیت خاک، تأثیر به سزایی بر فرآیند های شیمیایی و زیستی در خاک دارد. بنابراین کیفیت فیزیکی خاک، نقش اصلی و محوری را در مطالعات کیفیت خاک ایفا می کند. هدف پژوهش حاضر، ارزیابی شاخص های فیزیکی کیفیت خاک در منطقه ی بافت با استفاده از منطق فازی و زمین آمار و هم چنین ارزیابی نتایج حاصل از سیستم استنتاج فازی-عصبی تطبیقی (anfis) برای تعیین اهمیت ویژگی های موثر بر شاخص های فیزیکی کیفیت خاک بود. بدین منظور از 183 نقطه ی مشاهداتی بر اساس الگوی نمونه برداری منظم (با فاصله ی 250 متر) و از عمق صفر تا 20 سانتی متر، نمونه های خاک برداشت شدند. سپس داده ها مورد تجزیه و تحلیل زمین آماری قرار گرفتند. واریوگرام های شاخص های مورد نظر با استفاده از نرم افزار وریووین و نقشه های کریجینگ در نرم افزار arcgis ترسیم شدند. در ادامه پهنه بندی شاخص ها به روش فازی و کریجینگ انجام شد. در گام بعد، اهمیت ویژگی های موثر بر شاخص های کیفیت فیزیکی با استفاده از روش anfis تعیین شد. نتایج پهنه بندی نشان داد که بیشتر قسمت های منطقه ی مورد مطالعه دارای ظرفیت هوایی (ac) بیشتر از 14/0 می باشد و در محدوده ی بهینه قرار دارد. با توجه به بالا بودن میزان شن در منطقه شاخص تهویه در وضعیت مناسبی می باشد. نقشه ی کرجینگ آب قابل استفاده، بیانگر توانایی خوب خاک منطقه برای ذخیره و فراهم کردن آب قابل استفاده ی گیاه بود. در نتیجه، شرایط برای رشد ریشه مناسب می باشد در این وضعیت، پتانسیل آب افزایش یافته و جذب آب و عناصر غذایی توسط ریشه ی گیاه آسان تر شده است. نقشه ی کریجینگ ظرفیت نسبی زراعی نشان داد که توانایی خاک ها برای ذخیره آب و هوا که مرتبط با حجم کل منافذ است در منطقه ی مورد مطالعه بین 6/0 تا 7/0 قرار دارد. به طوری که در این محدوده توازن مناسبی بین آب و هوا در خاک به وجود می آید در مورد شاخص پایداری، تمامی منطقه ی مورد نظر در محدوده ی تخریب پایداری ساختمان بود و این می تواند دلیل تأثیر سیلت باشد. با افزایش سیلت در خاک، ساختمان خاک ضعیف می شود. نتایج آنالیز حساسیت نشان داد که ظرفیت هوایی و گنجایش زراعی نسبی نسبت به درصد شن و آب قابل استفاده نسبت به درصد رس حساسیت بیشتری را نشان دادند.
مریم زین الدینی حسین شیرانی
هدف اصلی پژوهش حاضر، مدلسازی عملکرد پسته بهوسیله ی مدل های شبکهی عصبی مصنوعی و رگرسیون چندمتغیره ی خطی در بخش هایی از اراضی پسته کاری شهرستان های رفسنجان و انار می باشد. برای این منظور، 142 نقطه ی مشاهداتی به صورت تصادفی مد نظر قرار گرفت. برداشت نمونههای خاک از سه عمق صفر تا 40، 40 تا 80 و 80 تا 120 سانتیمتری هر نقطهی مشاهداتی انجام شد. هم چنین، از آب چاه تلمبهای که درختان پسته ی موجود در هر نقطهی مشاهداتی با آن آبیاری میشدند، نمونه ی آّب آب برداشت شد. به علاوه، نمونهبرداری برگ از شاخههای بدون بار درختان انجام گرفت. اطلاعات مدیریتی مورد نیاز و مقدار عملکرد محصول نیز توسط طراحی و تکمیل یک پرسش نامه تأمین گردید. نتایج اعتبارسنجی مدل ها نشان داد که مقدار ضریب تبیین مدل شبکهی عصبی مصنوعی (هم با استفاده از متغیرهای انتخاب شده توسط الگوریتم ژنتیک و هم با متغیرهای انتخاب شده توسط آزمون کرامر) نسبت به رگرسیون چند متغیره ی خطی از دقت بالاتری برخوردار بود.