نام پژوهشگر: کمال خالق پناه
فردین محمدی جمال محمدی
مفهوم سرمایه یکی از غنی ترین چارچوب های تبیینی در مطالعات جامعه شناختی و اقتصادی معاصر است. این مفهوم طی دهه های گذشته دست خوش تحولاتی گردیده است که به واسطه آن شاهد ظهور نظریه های جدید سرمایه مانند سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی می باشیم که در حوزه های گوناگونی به ویژه حوزه آموزش و پرورش مورد استقبال فراوانی قرار گرفته است. برخی از صاحب نظران معتقدند که این اشکال جدید سرمایه (سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی) نقش موثری در موفقیّت افراد در راستای دستیابی به اهداف دارند. از این رو هدف اصلی این مقاله بررسی تأثیر سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی بر اثربخشی آموزشی معلّمان است. جهت دستیابی به این هدف، چارچوب نظری تحقیق براساس نظریه کنش و میدان بوردیو، تنظیم و بر اساس آن فرضیه های تحقیق مطرح گردید. جامعه آماری این تحقیق شامل دبیران مقطع متوسطه شهر سنندج بود که با استفاده از فرمول کوکران و روش نمونه گیری طبقه ای نسبی 300 نفر از آنها انتخاب شدند. روش مورد استفاده در این تحقیق روش پیمایشی و ابزار پرسشنامه بود، پس از گردآوری داده ها از روش های آماری توصیفی و استنباطی جهت تحلیل و تبیین داده ها بهره گرفته شد. نتایج به دست آمده نشان داد که میان سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی با اثربخشی آموزش معلّمان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. به بیان دیگر، با افزایش سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی معلّمان اثربخشی آموزشی آنان نیز افزایش می یابد. نکته قابل ملاحظه آن بود که در میان شاخص های سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی شاخص همیاری (که یکی از شاخص های سرمایه اجتماعی است) دارای بیشترین ضریب همبستگی و ضریب تعیین با اثربخشی آموزشی معلّمان بود و شاخص های عادت واره فرهنگی و سرمایه فرهنگی نهادی (که شاخص های سرمایه فرهنگی هستند) در رتبه های بعد از همیاری قرار داشتند.
ابوبکر شریعت پناه جمال محمدی
در این تحقیق به بررسی نحوه مصرف و چرایی موسیقی، مخصوصاً موسیقی عامه پسند، در بین جوانان می پردازیم. نظر به اینکه موسیقی امروزه به امری همه جایی بدل شده است و به منزله ی کرداری اجتماعی به شدت در بین جوانان رایج شده است بررسی و تحلیل آن می تواند زوایایی نهفته ی این عمل را آشکار کند. اهمیت توجه به آن از این روی است که به جزء لاینفک زندگی جوانان بدل شده است. در واقع به این دلیل که موسیقی امروزه خصلت طبقاتی و انحصاری خود را از دست داده و همگانی شده است مستلزم این است که از بعد جامعه شناختی نحوه مصرف آن را به خانه تحلیل برد و با رویه ی آکادمیک آن را مورد نقد و بررسی قرار داد. به عنوان نمونه کارهای نظری و پژوهشی در مورد مصرف موسیقی در بین جوانان در کشورهای غربی مخصوصاً همزمان با گسترش ایده دولت رفاه عرض اندام کرد. هر چند مبانی نظری منسجمی در مورد مصرف موسیقی وجود ندارد اما می توان در کلیت از دلِ مباحث نظری موجود برای بررسی مصرف موسیقی در بین جوانان در دانشگاه کردستان مولفه های مهمی در نحوه و چرایی موسیقی استخراج کرد: وقوع امر محلی و امر جهانی در موسیقی، ایجاد فضا و مکان در موسیقی، همبستگی بین موسیقی و روابط اجتماعی، برساخت هویت جوانان از رهگذر موسیقی عامه-پسند، فرایند معنادار کردن زندگی از رهگذر مصرف موسیقی. برای بررسی مصرف موسیقی عامه پسند در بین جوانان، دانشجویان دانشگاه کردستان به عنوان جامعه آماری انتخاب شدند و با استفاده از روش تحقیق کیفی و ابزار مصاحبه به تحقیق در این مورد پرداخته شد. و در آخر با تحلیل داده های ناشی از مصاحبه به این نتایج رسیدیم: جوانان با استفاده از تکنولوژی، به مثابه امر جهانی، محلی گرایی خود را ثابت کردند و تمایلات آن ها بیشتر در مصرف نوعی موسیقی ای بود که با موقعیت انضمامی آن ها همخوانی داشته باشد، جوانان با مصرف موسیقی عملاً دغدغه ها و مسـایل خـود را مطـرح مـی کنند، موسیقی ابزاری است که از طریق آن زندگی خود را معنادار و هویت خویش را غنی می کنند،آن ها موسیقی را مصرف می کنند به این دلیل که با آن ها از در گفتگو وارد می شود آن هم با رعایت توازن در ابراز نظر و عقیده. موسیقی تا حد زیادی هستی، موقعیت و جایگاه جوانان را در دنیای کنونی مشخص می سازد. همچنین وجود گفتمان های متعدد و بعضاً متعارض در نحوه تفسیر و قرائت ژانر موسیقی توسط جوانان تأثیرگذار است. و به نوعی گفتمان نقشه راه جوانان در انتخاب و مصرف موسیقی می باشد.
امجد ایرانخواه امید قادرزاده
تحقیق حاضر با روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف به منظور بررسی و تحلیل گفتمان انتقادی آثار جلال آل احمد صورت گرفته است. در این راستا، جامعه ی آماری تحقیق دو کتاب مهم آل احمد، یعنی: غرب زدگی (1341) و در خدمت و خیانت روشن فکران (1342)، انتخاب شده اند که به نوعی تکمله ی همدیگر نیز هستند. تحلیل داده ها که به صورت متنی بوده-اند در سه سطح تحلیل متنی (توصیف)، پرکتیس گفتمانی (تفسیر) و پرکتیس اجتماعی (تبیین) صورت پذیرفته است. صورت بندی گفتمان غرب زدگی از جانب جلال با تأثیرگذاری انکارناپذیر کتاب غرب زدگی وی، توانست در تحولات اجتماعی دهه های چهل به بعد در ایران مشهور و قابل توجه بوده و حتی در زمانه ی کنونی نیز شایع باشد. صورتبندی گفتمان غرب زدگی مورد نظر جلال اگرچه شرق را در برابر غرب قرار می دهد اما این شرق خیلی زود به حوزه ایران و با هویت التقاطی ملی- مذهبی (ایرانی ـ اسلامی) تقلیل می یابد و همچنین غرب نیز به مفهوم ماشین تقلیل داده می شود. جلال پراکتیس های گفتمانی و اجتماعی را برای صورتبندی این گفتمان غرب زدگی به جد پیگیری می-نماید ولی برتری نامتعادل گونه های گفتمانی خاصی بر بقیه باعث می گردد تا به ضعف بنیادهای فلسفی گفتمان غرب زدگی در نزد جلال آل احمد مزید گردد و بعدها در واقعیت های اجتماعی بخصوص خود را به شیوه های دیگری متجلی نماید و به خلاءهای فلسفی و درک ناقص شرق از غرب پی می برد.
کامیار پیری امید قادرزاده
پژوهش حاضر بدنبال توصیف تجربه و درک از خودکشی و جهان پدیداری در نزد اقدام کنندگان به خودکشی است. روششناسی مطالع? حاضر کیفی است و از روش پدیدار شناسی اگزیستانسیالیستی برای انجام عملیات میدانی و از روش کلایزی برای تحلیل داده ها استفاده شده است. میدان مورد مطالعه، آن دسته از جوانان شهر آبدانان است که تجربه ی اقدام به خودکشی داشته اند. نتایج حاصله از تجربه ی زیسته ی 8نفر از اقدام کنندگان به خودکشی، نشان از درک خودکشی به مثابه تسهیل گری، سنت گریزی، و واقعیت گریزی دارد. به همین جهت، احساس متفاوتی نسبت به این اقدام در افراد مورد بررسی شکل گرفته است که دامنه ی آن از پذیرش تا طرد خودکشی در نوسان است. تجربه و درک اقدام کنندگان به خودکشی از جهان زیسته یا جهان پدیداری، بر ناامیدی و تداوم سختی ها دلالت داشته است. بر مبنای تجربه ی زیسته ی شرکت کنندگان، اقدام به خودکشی پیامدها و آثار متفاوتی بر بدن زیسته ی آن ها بر جای گذاشته است که در ذیل دو مضمون کلی شکنندگی بدن پدیداری و انزوا قابل دسته بندی است.
فاضل الیاسی سرزلی جمال محمدی
چکیده موضوع اصلی این رساله، پوشش و دلالت های معنایی آن است. پوشش به ویژه در جهان مدرن که در آن تغییرات گسترده و پیشرفت های تکنولوژیک چشمگیری به وقوع پیوسته، اهمیت ویژه وکارکردهای جدیدی یافته است. امروزه مسأله ی پوشش یکی از چالش های جامعه ی ایران و غالبا محل کشمکش حاکمیت و جامعه، به ویژه زنان است. در این تحقیق، با استفاده از رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی، پوشش و دلالت های معنایی آن نزد بانوان شهر کرمانشاه بررسی شده است. در بخش مبانی نظری، با استفاده از دیدگاه های نظریه پردازان مختلف در حوزه ی پوشش، و بررسی اندیشه های مربوط به آن، چارچوبی مفهومی - نظری تنظیم و برای تحلیل پوشش مورد استفاده قرار گرفته است. روش تحقیق این رساله، کیفی (نظریه ی مبنایی) است، و داده های مورد تفسیر، با استفاده از ابزار مصاحبه ی عمیق و معیار اشباع نظری در بین 30 نفر از بانوان 15 تا 30 سال شهر کرمانشاه گردآوری شده اند. یافته های بدست آمده نشان از تنوع گسترده در سبک های پوشش و تغییرات فراوان در معانی حاکم بر پوشش دارد. زنان به مثابه ی قشری گسترده و مهم در جامعه، با تأثیرپذیری از روندهای حاکم بر جهان، در افکار و اعمال خویش بازاندیشی کرده و در وضعیت پوشش خود در این زمینه دگرگونی ایجاد کرده اند. دلالت های معنایی پوشش نزد زنان متفاوت است و فردی شدن پوشش و توجه به ذائقه و علایق شخصی امری برجسته است. امروزه، هویت یابی، تمایزیابی و تغییر در جایگاه فرد، با توسل به پوشش نیز انجام می گیرد. نکته ی دیگر آن که جدال بین دو طیف سنتی و مدرن در پوشش نیز به چشم می آید و بانوان دارای انواع پوشش، به ویژه پوشش سنتی – دینی و مدرن هستند. کلید واژه: پوشش، حجاب، هویت یابی، مقاومت، روش کیفی، کرمانشاه
که ژال مدرسی جمال محمدی
این پژوهش به بررسی جامعه شناختی رابطه بین سبک زندگی و مدیریت بدن در میان زنان شهر سنندج می پردازد. هدف اصلی این پژوهش تبیین ابعاد و شیوه های مدیریت بدن در ارتباط با متغیر سبک زندگی می باشد. این پژوهش با رویکرد کمی و به روش پیمایش انجام شده است و جامعه ی آماری آن تمامی زنان18تا45 سال ساکن شهر سنندج می-باشند. روش نمونه گیری مورد استفاده، روش خوشه ای چندمرحله ای است. چارچوب اصلی تحقیق برگرفته از آرا و نظریات بوردیو، فوکو و گیدنز می باشد. فرضیات تحقیق براساس آزمونt،ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج این پژوهش نشان دهنده آن است که بین شاخص های سبک زندگی( مصرف فرهنگی، الگوهای خرید و اوقات فراغت) و مدیریت بدن رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد.
مرضیه رضایی کمال خالق پناه
هدف ما بررسی چگونگی بر ساخت زنانگی در سینمای رخشان بنی اعتماد است. پرسش اساسی این پژوهش، فرم زیبایی شناختی و اجتماعی زنانگی در سینمای زنانه بنی اعتماد است برای بررسی این امر دو چارچوب انضمامی و نظری در باب جایگاه و اشکال انضمامی حضور زنان در سینمای ایران ومطالعات جامعه شناسی و سینمایی فمینیستی را به کمک گرفته ایم. از این طریق منظومه ای از مقولات را برای جستجوی زنانگی در این سینما به کار گرفته ایم منظومه ای از مقولاتی هم چون مادرانگی، مردانگی، کلیشه های جنسیتی، تجربه مشترک زنانه و... به دنبال این امر چهار فیلم کاملاً زنانه بنی-اعتماد را بررسی کرده ایم. فیلم هایی شامل نرگس، روسری آبی، بانوی اردیبهشت و خون بازی. خوانش مضاف این فیلم در دو بعد زیبایی شناختی و اجتماعی بیانگر این امر است که به لحاظ زیبایی-شناختی زنانگی های بنی اعتماد غیر جنسی هستند و به لحاظی اجتماعی است. بنی اعتماد امیدوار است که زنانگی مبتنی بر عشق رمانتیک، موسیقی وار بر از هم گسیختگی های اجتماعی و طبقاتی فائق آید.
میثم ماهیدشتی کمال خالق پناه
کرمانشاه به مثابه یک کلان شهر در برگیرنده گروه های فرهنگی زبانی و مذهبی متمایز و گاهی متضادی است . با قدم زدن دراین شهر می توان تضادهای شهری را در سطوح گوناگون مشاهده کرد. از سطوح هویتی گرفته تا سطوح فرمال و صوری. این پژوهش کاوشی است در تجربه یکی از این گروه های فرهنگی از فرآیندی به نام طرد اجتماعی،امری مربوط به حوزه مطالعات شهری.قلمرو جامعه شناسی شهری وسیع و گسترده است،از معماری شهرها گرفته تا راه بندهای خیابانی، تجربه زندگی روزمره در شهر، رفتارهای جمعی، برنامه ریزی شهری، آسیبها و جرائم، گذران اوقات فراغت و... رابطه بین فضای شهری و مناسبات گروه ها یک مبحث اساسی در مطالعات جامعه شناسی شهری است. پژوهش حاضر به بررسی تجربه طرد اجتماعی در زندگی شهری در شهر کرمانشاه و در میان لک ها می پردازد. بحث از طرد اجتماعی در ایران محدود به حوزه تامین اجتماعی و رفاه قشرهای پایین بوده است. این امر به معنی تقلیل فرایند طرد اجتماعی به قشرهای به لحاظ اقتصادی پایین است. گویی خود فرایند طرد به مثابه بحثی سیاسی از حوزه علوم اجتماعی طرد شده است. طرد اجتماعی مفهومی راهنما در طیف وسیعی از تحقیقات در باب محرومیت و نابرابری است، تاکیدش بر روابط اجتماعی، رقابت و شیوه معمول فاصله های زندگی است مسئله این پژوهش طرد اجتماعی شهری است. همانطور که گفته شد این امر به شکل گیری شهر مدرن ، مهاجرت فزاینده به شهرها و چند فرهنگی شدن شهرها در جهان مدرن پیوند خورده است. طرد اجتماعی شهری محصول پویایی های اجتماعی و شکستن مرزهای جغرافیایی و اجتماعی و مداخلات فرهنگی است. در اینجا فضای شهری هم مادی است و هم تخیلی و استعاری. طرد کنار گذاشتن از جریان عام زندگی اجتماعی است. دلایل متکثری برای طرد وجود دارد اما همیشه با دیگری سازی از گروه های مورد طرد همراه است. در تمام این نزاع ها موضوع اصلی جایگاه اجتماعی و اقتصادی و پیامدهای آن در حوزه فرهنگی است. در سیستم های اجتماعی قشربندی افراد و گروه هایی که در بالای سلسله مراتب قرار دارند تقریباً به هرچه می خواهند دسترسی دارند، ولی افرادی که در جایگاه پایین تر قرار دارند دسترسی کمتری به امکانات دارند. درگیری های جایگاه اجتماعی فقط بر سر این نیست که چه کسی چه چیزی بدست آورد بلکه می تواند بر سر این باشد که عقاید چه گروهی بهتر است و چه ارزشهایی باید بر جامعه حاکم شوند . فرایند طرد پیامدهای بسیار مخربی برای زندگی اجتماعی و گروه هایی دارد که در شهر حیات دارند.مسئله این پژوهش کاوشی در تجربه زیسته طرد اجتماعی در زندگی روزمره و در فضای شهری کرمانشاه در میان لک ها در شهر کرمانشاه است.
فایق نبی زاده امید قادرزاده
پژوهش حاضر با لحاظ نمودنِ سهم بالای رسانه های نوین ارتباطی و اطلاعاتی به ویژه ماهواره در مصرف فرهنگی و هویتی و فراغتی جوانان به بازسازی معنایی پیامدهای فرهنگی و اجتماعی نوسازی ارتباط (ماهواره) در نزد جوانانِ سردشت پرداخته است. عملیات میدانی تحقیق در چارچوب روش قوم نگاری به انجام رسیده است و جهت گردآوری داده ها از تکنیک مصاحبه ی نیمه ساخت یافته و برای تحلیل داده ها از نظریه زمینه ای بهره گرفته شده است. نتایج حاصل از مصاحبه با 26 نفر از جوانان سردشتی نشان دهنده-ی این واقعیت هستند که در سطح بستری مقوله هایی هم چون مشکلاتِ اکولوژیکی، غیبت سنُن و فرهنگ قومی درشبکه های داخلی، محدودیت مجراهای ارتباطی، یکنواختی شبکه های داخلی در ظهور و پذیرش ماهواره در این منطقه دخیل بوده است. در سطح تعاملی نیز مصاحبه شوندگان قسمت اعظمِ کنش های خود را بر محوریتِ پذیرش / مقاومت دربرابر ماهواره وشیوه های تعدیل شده ی راه های نوین ارتباطی ترسیم کرده اند. بر اساس کنش های جوانان در قبال تکنولوژی های نوین ارتباطی می توان گفت که نوسازی ارتباطات پیامدهای فرهنگی و اجتماعی گسترده و بعضاً متناقضی برای جوانان درپی داشته است که در ذیل مقوله ی هسته ی توانمندساز - فشارآور متمرکز اند. به عبارتی دیگر، تغییر و تحولاتی که در حوزه ی ارتباطی در سردشت رخ داده بسیاری از ابعاد و شیوه های زندگی جوانان را در فضایی متراکم از انگاره های سنتی و مدرن باز صورت بندی کرده است.
شریفه مرادی سیداحمد پارسا
عنوان این پایان نامه، تحلیل رمان سووشون1 براساس نظریه ی ساختگرایی تکوینی لوسین گلدمن است. بررسی تعیین نوع ساختار معنادار حاکم بر رمان از نظر گلدمن و بررسی رابطه ی ساختار سووشون و جهان بینی سیمین دانشور و شناخت شگردهای ادبی او جهت تبیین گروه های اجتماعی مورد نظر رمان در درک بهتر شرایط اجتماعی آن دوره و نقش آن در تبیین و شکل گیری رمان و درک بهتر اندیشه های دانشور از اهداف پژوهش حاضر محسوب می شود. روش پژوهش توصیفی است و داده ها با استفاده از تکنیک تحلیل محتوی به شیوه ی کتابخانه ای بررسی و تجزیه و تحلیل شده اند. نتیجه نشان می دهد که سیمین دانشور با استفاده از شگردهای ادبی همچون تک گویی، سود جستن از تقابل های دوگانه در روایت داستان، توالی زمان در داستان و تیپ سازی به تعیین وضعیت گروه-های اجتماعی مورد نظر خود در رمان می پردازد؛ همچنین استفاده از میانجی های موجود در رمان که در واقع پل ارتباطی میان سطح رمان و واقعیت های سیاسی، اجتماعی می باشند، نشان می دهند که، طبقه ی اجتماعی خانم دانشور همان طبقه ی متوسط سنتی و جهان بینی حاکم بر رمان سووشون ایدئولوژی ملی- مذهبی است.
وحید میره بیگی امید قادرزاده
در دنیای پیچیده و پرتنش کنونی، کنش گران اجتماعی در مواجهه با دنیای اجتماعی به مثابه برسازندگان فرهنگ عمل می کنند و عاملیّتِ آنان پیامدهایی خاص به دنبال دارد. نوشتن و درج مطالب روی اسکناس ها پدیده ای به نسبت نوین است که تفاسیر مختلفی درباره ی آن شکل گرفته امّا تا کنون مورد بررسیِ علمی قرار نگرفته است. در پژوهش حاضر که به روش کیفی و شیوه ی نظریه ی زمینه ای انجام شده است، به قصد راه بُردن به تفاسیرِ اسکناس نویسانِ کرمانشاهی، با 26 اسکناس نویس مصاحبه-ی عمیق انجام گرفت. متن مصاحبه ها به هدفِ استخراجِ نظریه ای زمینه ای به روش کدگذاریِ سه گانه تحلیل گشت. در مجموع و پس از تلخیص کدها و مقولات، 205 مفهوم، 22مقوله ی محوریِ عمده و یک مقوله ی هسته استخراج گردید. نتایج نشان داد که کنش گران در واکنش به «ساخت محدود فرصت های سیاسی»، «اختلال رابطه ای»، «فشار و استرس معیشتی» و «عقده و محرومیت» به پدیده ی اسکناس نویسی روی می آورند. در این میان «نبود منع قانونی» به عنوان زمینه ی تسهیل گر و «تأثیر رسانه های بیگانه» به عنوان شرایط مداخله گر عمل می کنند. کنش گران در راهبردهای خویش اسکناس نویسی را به منظور «ارتباط با دیگران و جلب توجه/ بازسازی سرمایه ی اجتماعی» و ساختنِ «کانال ارتباطی جدید» انجام می دهند. و اسکناس را به مثابه ابزاری برای «اعتراض»، «کنش سیاسی مخفی»، «تخلیه ی روانی» و «تفنّن» تجربه کرده و نیز برای «ترویج مذهبی» به کار می گیرند. آن ها «رسانه شدگیِ پول»، «مقاومت پنهان» و «آگاهی بخشی» را پیامدهای مثبت این امر و «آسیب اقتصادی» و «جلوه ی نامناسب ملّی» را پیامدهای منفیِ آن تلقی می-کنند. مقوله ی هسته ی مربوط به تفاسیرِ آن ها از اسکناس نویسی، «برساخت شبکه ی ارتباطیِ جدید به مثابه جایگزین محدودیت ها» است. با توجه به قرابتِ این کنش اجتماعی نوپدید با گرافیتی، دیوارنویسی و امثالهم، امید است پژوهش های آتی در این موارد به روشن شدنِ بیش تر روایت و نگرش های کنش گران و تعاملات رضایت بخش تر منجر گردد.
پیمان داییچینی جمال محمدی
این تحقیق با هدف« صورت بندی ساختار میدان تولید هنری و به طور خاص تر زیر میدان تولید موسیقی در شهر سنندج» آغاز شد. برای تحلیل جامعه شناختی این موضوع از نظریه میدان های اجتماعی پیر بوردیو بهره برده شد. کاربَست این بینش نظری، در پرتو به کارگیری مفاهیمی چون میدان و منش لازم آمد. چگونگی ترسیم فضایِ فعالیت عاملان هنری، جایگاه و مواضع مولِدان هنری برحسب موقعیت های اجتماعی و هنری درون میدان، نوع سرمایه، منش ها و شکل گیری قطب های درون میدان به تناسب رابطه این میدان با ساختار قدرت از عمده پرسش های پیشه روی این پژوهش بود. اتخاذ روش شناسی کیفی و فنونی چون مشاهده مستقیم و مصاحبه برای پاسخگویی به پرسش ها مد نظر قرار گرفت. مشخص شد بسترهای شکل گیری موسیقی در این میدان ویژگی های دوگانه ای را برای میدان را رقم می زند که خود را در دو مقوله «پیش برنده» و« بازدارنده» نشان می دهد. تولید موسیقی در شهر سنندج همسو با تکوین ساختار این شهر به مثابه یک زیر میدان نسبتاً مستقل شکل گرفت. اما در ده? های بعد از انقلاب به واسطه تغییر در ساز و کار میدان قدرت، این تکوین روند نزولی را در پیش گرفت که به خارج شدن بخشی از نیرو های فعال، کم رنگ شدن سرمایه فرهنگی و توسعه موسیقی عامه پسند انجامید. توزیع سرمای? ها به مثابه منازعات درون میدانی و یک امر معنا بخش به ساختار برون میدانی در این میدان به شیوه ای نامتوازن بوده است. اما در این میدان به دلیل نبود اشتراک نظر و تفاهم در تعریف هنر میان فعالان هنری و مسئولان میدان قدرت ابهام و تزلزل در جایگاه هنر رخ داد. نقش « محدودشونده» میدان قدرت مشخص گشت که فرسایش سرمایه فرهنگی و به دست ندادن معیار از تبعات آن بود.
سارا خزایی امید قادرزاده
جراحی زیبایی به یکی از شیوه های شایع مدیریت قاعده مند بدن در دنیای امروز بدل شده است. این پژوهش در پی آن است تا با توصیفی اکتشافی و تحلیلی از معنای برساخته ی جراحی زیبایی، دریابد که زمینه ها و دلایل انجام جراحی زیبایی در بین زنان شهر سنندج چه بوده است و این کنش چه دلالت ها، کارکردها و پیامدهایی را با خود به همراه داشته است. بنا به ماهیت موضوع و دست یافتن به لایه های عمیق تر ذهنی، برای این تحقیق از میان روش های کیفی، نظریه زمینه ای انتخاب شد. داده های این مطالعه ی کیفی از طریق مصاحبه ی نیمه ساخت یافته گردآوری و از روش نظریه زمینه ای برای تحلیل داده ها استفاده شده است. با کمک روش نمونه گیری نظری و هدفمند با 30 نفر از زنان مصاحبه گردید و نهایتاً داده های گردآوری شده در قالب 150 مفهوم، 16 مقوله محوری و یک مقوله هسته کدگذاری و تحلیل گردید. نتایج نشان داد که زنان در مواجهه با «استاندارد زیبایی»، «اروتیزه شدن زیبایی»، «تصور دست یابی به بدن ایده آل»، «فشار اجتماعی و هنجاری»، «خودپنداره منفی» دست به جراحی زیبایی می زنند. در این میان «عرفی شدن زیبایی» و «پیشرفت علم جراحی» به عنوان زمینه تسهیل گر، «مدگرایی» و «الگوپذیری از مدل های رسانه ای» به عنوان شرایط مداخله گر عمل می کنند. زنان در راهبردهای خویش، جراحی زیبایی را به مثابه «ابزار تسهیلی دست یابی به موفقیت اجتماعی»، «رسانه» و یک نوع «روایت از خود»، «قدرت و انتخاب فردی»، «اکتسابی شدن زیبایی» درک و تجربه کرده اند.زنان مورد مصاحبه، «ارتقای اعتماد به نفس»، «وسواس زیبایی»، «مخاطرات جسمی»، «اختلال در زندگی روزمره» و در نتیجه «انزوای اجتماعی» را به عنوان مهمترین آثار و پیامدهای جراحی زیبایی تلقی می نمایند. مقوله هسته استخراج شده از دلالت های معنایی جراحی زیبایی، «سبک زندگی بدن محور» است.
فاطمه میرزاوندیان کمال خالق پناه
برای چارچوب نظری مناقشات نظریه پردازان فمینیست بر سر تایید و انکار غریزه ی مادری در زنان به کار رفته و مفاهیمی مانند مادری، مادر بیولوژیک، اسطوره مادری، غریزه مادری، تجربه ی مادری، مادری متکثر، نهاد مادری در تحلیل فیلم ها مورد استفاده قرار گرفته است. فیلم های مورد بررسی در این پژوهش عبارتند از: فیلم «مادر» علی حاتمی، «مهر مادری» کمال تبریزی، «دعوت» ابراهیم حاتمی کیا، «گیلانه» رخشان بنی اعتماد، «من مادر هستم» فریدون جیرانی. تحلیل این فیلم ها به دو بخش استنتاج ساختار روایی با استفاده از روش تحلیل روایت رولان بارت و استنتاج ساختار ایدئولوژیک با استفاده از روش نشانه شناسی انتقادی جان فیسک تقسیم شده است. ساختار ایدئولوژیک فیلم ها بین تاکید بر مادری بیولوژیک در جامعه است و تایید غریزه ی مادری در زنان به عنوان مهم ترین و ذاتی ترین غریزه ی زنانه.
ارسلان هدایتی کمال خالق پناه
موضوع مرگ در طول تاریخ همواره در زندگی بشر مطرح بوده است و از زوایای مختلف و رویکردهای متفاوتی به آن پرداخته شده است.با اینکه فیلسوفان،انسان شناسان،جامعه شناسان و روانشناسان هر کدام به شیوه ای درصدد کشف گوشه ها و بعدهای آن برآمده اند اما امروزه همچنان موضوع مرگ مورد جرح وتعدیل و سوال است و به شیوه های گوناگون به بازنمایی آن رداخته می شود. در واقع بازنمایی و مرگ هر کدام اموری اجتماعی هستند و حاصل ارتباط و تعامل کنشگران اجتماعی است و این کنشگران هستند که نظام های مفهومی فرهنگ خود و نظام های زبانی و دیگر نظام های بازنمایی را به کار می گیرند تا معنا بسازند،جهان را معنادار کنند و درباره آن جهان ارتباط معناداری با دیگران برقرار کنند. بر همین اساس ما در این پژوهش به دنبال ردیابی مراحل نحوه بازنمایی مرگ در سینما هستیم.بر منوال ادبیات سازه گرایان که ایشان اساسا معنادار بودن چیزها را به نقد می کشیدند و معتقد بودند که ما با استفاده از نظام های بازنمایی-یعنی مفاهیم و نشانه ها-معنا می سازیم سعی در تعمق بازنمایی مرگ در سینما خواهیم نمود.اگر سینما را بتوان به عنوان یکی از بنیادیترین عرصه های فرهنگی لحاظ کرد می توان اذعان نمود که سینما علاوه بر کارکردش به مثابه میانجی فهم زندگی و شناخت اجتماعی،نگرش حاکم بر دوره های تاریخی و تحول زندگی روزمره را نیز بازنمایی کند.بر همین منوال سینما و فیلم می توانند از جامعه و قایع زمانه بازنمود قابل ملاحظه ای داشته باشند. به دلیل پیشرفت های بشری در حوزه پزشکی و نیز رشد فرآیندهای متمدن شدن، مردگان از واقعیت به «تصویر» تبدیل شده اند. در واقع بازنمایی و مرگ هر کدام اموری اجتماعی هستند و حاصل ارتباط و تعامل کنشگران اجتماعی است و این کنشگران هستند که نظام های مفهومی فرهنگ خود و نظام های زبانی و دیگر نظام های بازنمایی را به کار می گیرند تا معنا بسازند،جهان را معنادار کنند و درباره آن جهان ارتباط معناداری با دیگران برقرار کنند. بر همین اساس ما در این پژوهش به دنبال ردیابی مراحل نحوه بازنمایی مرگ در سینما هستیم.بر منوال ادبیات سازه گرایان که ایشان اساسا معنادار بودن چیزها را به نقد می کشیدند و معتقد بودند که ما با استفاده از نظام های بازنمایی-یعنی مفاهیم و نشانه ها-معنا می سازیم سعی در تعمق بازنمایی مرگ در سینما خواهیم نمود.اگر سینما را بتوان به عنوان یکی از بنیادیترین عرصه های فرهنگی لحاظ کرد می توان اذعان نمود که سینما علاوه بر کارکردش به مثابه میانجی فهم زندگی و شناخت اجتماعی،نگرش حاکم بر دوره های تاریخی و تحول زندگی روزمره را نیز بازنمایی کند.بر همین منوال سینما و فیلم می توانند از جامعه و قایع زمانه بازنمود قابل ملاحظه ای داشته باشند. به دلیل پیشرفت های بشری در حوزه پزشکی و نیز رشد فرآیندهای متمدن شدن، مردگان از واقعیت به «تصویر» تبدیل شده اند. کمتر اتفاق می افتد که جسدی را دیده باشیم. مردگان طی یک فرآیند شبه بوروکراتیک، سریعا از مناظر عمومی جمع آوری می شوند و به دورترین مناطق بیرون از شهر برده شده و توسط کارگرانی حرفه ای و مخصوص، آماده خاکسپاری شده و به گونه ای پوشیده دفن می شوند. والدین تا می توانند کودکان را از گفتن واژه «مرگ» برحذر می دارند، آنها را به مراسم خاکسپاری نمی برند و به بهانه تاثیرات بد روانی از کنار مردگان دورشان می کنند.اما در گذشته، مرگ به گونه ای تجسدیافته و ملموس در زندگی روزمره افراد حضور داشته است. گورستان ها نه مکان هایی دور افتاده از شهر بلکه مکان هایی درون شهر بودند و افراد می توانستند اجساد را تجربه کنند. حال با توجه به موارد ذکر شده ضرورت انجام این پژوهش یافتن الگویی است که نشان دهد که فضای مفهومی مرگ در جامعه مدرن را بر ما آشکار سازد و از طرفی میانجی های مفهومی و اجتماعی بازنمایی مرگ در سینمای سینماگران کرد را بر ما روشن سازد.
احسان اکبری بختیار بهرامی
این پژوهش روی طراحی مرکز خرید و فضای تجاری در خیابان کاشیکاری کرمانشاه تمرکز دارد، و در پی آن است که با شناسایی نیازهای کاربران فضا، تاثیر فضاهای خرید موجود را بر روی اجتماع پذیری و پیاده مداری کاربران مورد بررسی قرار داده، و سپس به ارائه پیشنهاداتی در جهت ارتقای این دو مولفه در فضاهای تجاری این شهر بپردازد. این تحقیق ابتدا با روشی پدیدار شناسانه و با نگاهی کیفی، به بررسی تجربه زیسته افراد در محیط مورد مطالعه می پردازد. در این مرحله از تکنیک های روش تحقیق کیفی، همچون مشاهده، مصاحبه متمرکز، پرسش نامه و شمارش افراد استفاده می شود. در ادامه، جهت ارائه ی نتایج منطقی، مستدل و قابل تعمیم، داده های بدست آمده مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار می گیرند
جلال الدین رحیمی جلیل کریمی
گفتمان تاریخی یکی از جنبه های معنا دهی به هویت های فرهنگی معاصر است و از طریق حافظه، روایت و فانتزی ساخته می شود.یکی از حوزه هایی که به بازاندیشی انتقادی تاریخ پرداخته و آن رادر رابطه با نظام های سلطه و قدرت صورت بندی کرده است، نظریه پسااستعماری می باشد. این پژوهش تلاشی است برای بازخوانی گفتمان تاریخی کردستان و جنبه های روایی و صورت بندی های گفتمانی آن است. در این پژوهش با استفاده از تمهیدات روش شاختی نظریه تحلیل گفتمان ارنستو لاکلائو به بررسی متون تاریخی نویسندگان کرد و اروئایی درباره کردها پرداخته ایم.
مژگان امرایی نیا نعمت الله عزیزی
هدف از پژوهش حاضر بررسی تجربه زیسته زنان زندانی شهر سنندج از آموزش فنی و حرفه ای در زندان است. در این پژوهش از رویکرد کیفی، استراتژی پدیدارشناسی و ابزار مصاحبه عمیق با مشارکت کنندگان، به منظور پاسخگویی به سوالات پژوهش و دستیابی به هدف پژوهش استفاده شد. در پژوهش حاضر به بررسی دو سوال، وضعیت آموزش های فنی و حرفه ای از نظر مشارکت کنندگان در زندان چگونه است؟ و چگونه آموزش های فنی و حرفه ای در بازتوانمندسازی مشارکت کنندگان موثر بوده است؟ پرداخته می شود. مشارکت کنندگان در پژوهش 9 نفر از زنان زندانی کانون اصلاح و تربیت شهر سنندج بودند که در دوره های مهارت آموزی سازمان فنی و حرفه ای که در زندان برگزار می شود شرکت داشتند، که از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب گردیدند. داده های حاصل از مصاحبه با استفاده از استراتژی تحلیل مضمونی، تحلیل شد. در تحلیل داده ها چهار بعد زمینه های قبل از زندان، زندان، آموزش در زندان و انگیزه مددجویان برای حضور در دوره های آموزشی و اثرات این دوره ها در توانمندسازی مددجویان مورد بررسی قرار گرفت. یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که زنان زندانی با زمینه های جرم متفاوت، انگیزه ی زیادی برای شرکت در کلاس های مهارت آموزی دارند. همچنین بررسی تجارب مددجویان نشان داد که حضور در این کلاس ها نقش مثبتی در بازتوانمندسازی همه جانبه مددجویان داشته و در اکثر موارد با توانمندسازی شغلی و اقتصادی و فراهم نمودن فضای بازسازی مددجویان از لحاظ روحی، روانی و تربیتی زمینه ی ارتکاب مجدد جرم در بین مددجویان را کاهش می دهد. در واقع آموزش های فنی و حرفه ای فضای بازسازی خویشتن به واسطه کار برای مددجویان را فراهم نموده است.