نام پژوهشگر: محسن خورشیدزاده
محسن خورشیدزاده احمد برجعلی
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی طرح واره درمانی در درمان زنان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی انجام شد. دراین پژوهش، از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه استفاده شده است. تعداد 5 بیمار به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به مدت 20 جلسه تحت درمان انفرادی با مدل طرح واره درمانی یانگ قرار گرفتند و مرحله پیگیری نیز، دو ماه پس از پایان درمان دنبال شد. به منظور گردآوری داده ها ازمصاحبه تشخیصی جامع بین المللی(cidi)، پرسشنامه بالینی چند محوری میلون(mcmi-iii)، پرسشنامه هراس اجتماعی(spin )، مقیاس اضطراب اجتماعی لیبوویتز(lsas)، پرسشنامه فرم بلند طرح واره یانگ(ysq-l2)، پرسشنامه اجتناب یانگ-رای(y-rai)، پرسشنامه جبران یانگ(yci)، مقیاس ترس از ارزیابی منفی(bfne)، مقیاس خودکارآمدی عمومی(gse-10) و پرسشنامه کیفیت زندگی(sf-36) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش بهبود تشخیصی و معناداری بالینی استفاده گردید. نتایج نشان دهنده آن بودند که طرح-واره ها درمانی، موجب کاهش فعالیت طرح واره های ناسازگار اولیه در تمامی حوزه های طرح واره و متعاقب آن سبب کاهش معنادار آماری و بالینی در آماج های اصلی درمان (ترس و اجتناب) می شود. طرح واره درمانی در درمان اختلال اضطراب اجتماعی زنان از کارآیی و اثربخشی لازم برخوردار است.
زهرا جاهد احمد خامسان
نقشه ی مفهومی یکی از انواع سازمان دهنده های گرافیکی است که برای بازنمایی مطالب آموخته شده به کار می رود. پژوهش حاضر با هدف بررسی کاربرد مقیاس عناصر صوری هنردرمانی در نقشه ی مفهومی برای تشخیص افراد دارای نشانگان درونی سازی شده انجام شده است. روش پژوهش توصیفی-مقایسه ای بوده است. نمونه شامل 20 دانش آموز دارای نشانگان درونی سازی شده و 20 دانش آموز بدون نشانگان درونی-سازی بود که به روش نمونه گیری هدفمند از میان دانش آموزان مقطع متوسطه ی شهر قاین انتخاب شده بودند. دانش آموزان دو گروه نمونه از لحاظ سن، رشته ی تحصیلی، پایه ی تحصیلی، معدّل، شغل پدر و مادر همتاسازی شده بودند. برای سنجش متغیر های پژوهش از مقیاس عناصر صوری هنردرمانی (feats)، نقّاشی ppat، پرسشنامه ی خودسنجی نوجوان و نقشه ی مفهومی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون و t گروه های وابسته استفاده شد. یافته ها نشان داد که در اکثر خرده مقیاس ها بین نمره گذاری ارزیابان همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد. هم چنین نتایج حاصل نشان داد که در چهار خرده مقیاس فضا، جزئیات، کیفیت و تناسب رنگ میانگین های دو گروه دارای نشانگان درونی سازی شده و بدون نشانگان درونی سازی شده تفاوت معنادار دارد. نتایج مربوط به نقشه ی مفهومی نیز حاکی از همبستگی مثبت و معنادار بین نمرات ارزیابان در خرده مقیاس های انرژی ضمنی، فضا، کیفیت و جزئیات و عدم معناداری تفاوت میانگین های دو گروه در شش خرده مقیاس به کارفته در پژوهش است. یافته های این پژوهش از کاربرد مقیاس عناصر صوری هنردرمانی به همراه نقّاشی ppat برای تشخیص نشانگان درونی سازی شده حمایت می کند ولی کاربرد مقیاسfeats برای ارزیابی نقشه ی مفهومی را جهت تشخیص افراد دارای نشانگان درونی سازی شده تأیید نمی کند و بر لزوم پژوهش های بیشتر در آینده تأکید می کند.
اعظم حشمتی احمد خامسان
هدف پژوهش حاضر، مقایس? طرحواره های ناسازگار نوجوانان دختر و والد شان در خانواده های دارای تعارض و بدون تعارض والد- نوجوان بود. روش پژوهش علی- مقایسه ای و حجم نمونه، 36 دانش آموز دختر به همراه والدشان بودند که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای سنجش متغیر های پژوهش از پرسشنام? طرحواره های ناسازگار یانگ (ysq) و پرسشنام? رفتار تعارض (cbq)، استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون t گروه های مستقل و تحلیل تشخیصی مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که بین دختران دو گروه دارای تعارض و بدون تعارض در طرحواره های انزوای اجتماعی، بی اعتمادی/ بد رفتاری، نقص/ شرم، محرومیت هیجانی، شکست، خود انضباطی ناکافی، اطاعت و استحقاق/ بزرگ منشی تفاوت معناداری از نظر آماری وجود داشت. اما بین طرحواره های ناسازگار پدران و مادران در دو گروه دارای تعارض و بدون تعارض، تفاوتی مشاهده نشد. براساس نتایج به دست آمده از تحلیل تشخیصی، طرحوار? نقص/شرم بیشترین توان پیش بینی معنی دار تعارض را داشت. بنابراین می توان به کمک طرحواره های ناسازگار اولیه تعارض والد- نوجوان را پیش بینی کرد و بر پای? این الگو می توان یک رویکرد پیش گیری از تعارض والد- نوجوان بر پای? نظری? طرحواره محور تدارک دید و یافته های این پژوهش را در محیط های بالینی و آموزشی برای کمک به خانواده های دارای تعارض به کار گرفت.
مرتضی منصوری موردراز محسن خورشیدزاده
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه مولفه های هوش معنوی با مولفه های سازگاری دانشجو در میان دانشجویان دانشگاه بیرجند انجام گرفت. این پژوهش از نوع همبستگی بوده و در آن از شیوه تحلیل رگرسیون و ضریب همبستگی استفاده شده است. جامعه ی آماری دانشجویان مشغول به تحصیل در سال 92-1391 بود که تعداد 210 نفر دختر و پسر از این جامعه, گروه نمونه تصادفی (ساده) پژوهش را تشکیل داد. از آزمون سازگاری دانشجو (فرحبخش) با آلفای کرونباخ 94/0 و پرسشنامه هوش معنوی کینگ با آلفای کرونباخ 88/0که بررسی اعتبار آنها هم به وسیله خود سازنده ابزار و هم در پژوهش حاضر برآورد شد؛ در جمع آوری داده های پژوهش استفاده شد. نتایج نشان داد غیر از رابطه ی بین درک و ارتباط با سرچشمه هستی با سازگاری تحصیلی و سازگاری اجتماعی در بقیه ی مولفه ها رابطه ی مثبت و معنادار وجود دارد.
امیر آسمانی محسن خورشیدزاده
پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی اثر بخشی تنبیه منفی و تقویت منفی با تقویت مثبت بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پنجم ابتدایی در درس تربیت بدنی و در سه حیطه ی شناختی، مهارتی و عاطفی انجام شده است. بدین منظور نمونه ای شامل 60 دانش آموز پایه ی پنجم از مدارس ابتدایی شهرستان بیرجند، در قالب 2 گروه آزمایش با روش خوشه ای و یک گروه گواه با روش هدفمند انتخاب گردید. روش پژوهش شبه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه و ابزار پژوهش از نوع محقق ساخته است. نتایج حاصل از تحلیل داده ها با روش تحلیل واریانس یک راهه نشان داد که در حیطه ی شناختی، مهارتی و عاطفی بین اثربخشی تنبیه و تقویت تفاوت معناداری دیده نشد. اما در حیطه ی شناختی و مهارتی تنبیه و تقویت از روش معمول آموزش اثربخش تر بودند. یعنی زمانی که معلمان در روش های آموزشی خود بر تنکنیک های خاصی مانند تنبیه و تقویت تمرکز می کنند احتمالا شاهد پیشرفت تحصیلی بیشتری در دانش آموزان شان خواهند بود.
معصومه اکبری محسن خورشیدزاده
این مطالعه به منظور مقایسه ی طرح واره های ناسازگار اولیه و ریشه های والدینی آن ها در افراد دارای تیپ شخصیتی b و d انجام شد. روش پژوهش، توصیفی و از نوع علّی- مقایسه ای و جامعه ی آماری پژوهش، کلیه ی دانشجویان دانشگاه بیرجند در نیم سال تحصیلی دوم 92-91 بود. حجم نمونه، 60 نفر (30 نفر تیپ b و 30 نفر تیپ d) را به روش نمونه گیری داوطلبانه در برگرفت. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های ساختاردار فریدمن و روزنمن (تیپ a و b)، تیپ شخصیتی d، فرم کوتاه طرح واره های ناسازگار اولیه ی یانگ و فرزندپروری یانگ استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون خی دو و مدل لگاریتم خطی انجام گرفت. یافته ها نشان می دهد که تفاوت معناداری بین افراد دارای تیپ شخصیتی b و d در تمامی طرح واره ها به جز نقص/ شرم، شکست و وابستگی/ بی کفایتی وجود دارد. هم چنین دو گروه در حوزه ی ریشه های والدینی در طرح واره های معیارهای سرسختانه، خود تحول نیافته/ گرفتار، منفی گرایی/ بدبینی، بازداری هیجانی و پذیرش جویی/ جلب توجه از هم متمایز هستند. نتایج لگاریتم خطی نیز حاکی از آن است که بین طرح واره های دو گروه بر اساس جنسیت تفاوت معناداری وجود ندارد. علاوه بر آن در حوزه ی ریشه های والدینی، ایثار، معیارهای سرسختانه، خود تحول نیافته/ گرفتار و پذیرش جویی/ جلب توجه براساس سبک فرزندپروری مادر و ایثار و استحقاق/ بزرگ منشی براساس سبک فرزندپروری پدر تفاوت معناداری بر حسب جنسیت در دو گروه وجود دارد. در مجموع نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد طرح واره های گوناگون، آسیب پذیری خاصی را برای انواع آشفتگی های روان شناختی و آسیب شناسی شخصیتی ایجاد می کنند.
مریم آجری آیسک محمدرضا اسدی یونسی
تعارض جنبه ی اجتناب ناپذیر در روابط نزدیک است. از آنجا که در روابط والد- نوجوان تعامل های زیادی وجود دارد ممکن است در بین آنها تعارض ایجاد شود. از این رو شناخت عوامل پیش بینی کننده ی آن می تواند در جهت بهبود روابط در خانواده کمک کننده باشد. هدف از پژوهش حاضر پیش بینی تعارض پدر-نوجوان از طریق ادراک از سبک ها و ابعاد فرزندپروری و باورهای غیرمنطقی نوجوان است. روش پژوهش از نوع همبستگی و جامعه ی آماری شامل کلیه ی دانش آموزان دختر و پسر دبیرستان های شهر فردوس است. 172 دانش آموز دختر و پسر به شیوه ی نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. از پرسشنامه های باورهای خانواده (فرم نوجوان) (fbi)، سبک ها و ابعاد فرزندپروری (psdq) و تعارض والد- نوجوان (فرم نوجوان) برای سنجش متغیرهای پژوهش استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل رگرسیون تجزیه و تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد که ابعاد و سبک های فرزندپروری قادر به پیش بینی فراوانی و شدت تعارض است، همچنین باورهای غیرمنطقی، نیز توانایی پیش بینی کنندگی شدت و فراوانی تعارض پدر-نوجوان را دارند.
سارا اسعدزاده محسن خورشیدزاده
خانواده به عنوان مهم ترین نهاد اجتماعی، سهم به سزایی در سلامت جامعه بر عهده دارد و از آنجایی که ازدواج اولین قدم در تشکیل خانواده به شمار می رود، بسیار حائز اهمیت است. با توجه به نرخ روز افزون جدایی ها، فراگیری مهارت های لازم برای شروع و حفظ رابطه زناشویی بیش از پیش مورد توجه روان شناسان و جامعه شناسان قرار گرفته است. از این رو، هدف اصلی این پژوهش، بررسی تأثیر آموزش غنی سازی ازدواج بر کاهش تعارض، دلزدگی، افزایش صمیمیت زناشویی و پیشرفت تحصیلی دانشجویان زن متأهل است. روش پژوهش شبه تجربی و طرح مورد استفاده دو گروه ناهمسان با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 45 روزه است. گروه نمونه شامل 32 زن متأهل بودند که به صورت داوطلبانه در پژوهش شرکت و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 16 نفر) جایابی شدند. هر دو گروه، طی سه مرحله آزمون گیری، با پرسشنامه های کارکردهای روان شناختی خانواده کیمیایی (خرده مقیاس تعارض)، دلزدگی زناشویی پاینز و صمیمیت زناشویی واکر و تامپسون ارزیابی شدند. به منظور سنجش پیشرفت تحصیلی، معدل شرکت کنندگان در سال 92-91 لحاظ شد. داده های به دست آمده با روش اندازه گیری مکرر و آزمون تی تفاضل تحلیل شد. یافته های این پژوهش، نشان دهنده ی تفاوت معنادار بین دو گروه آزمایش و کنترل در سه متغیر زناشویی است. به بیان دیگر، اثر آموزش بر تعارض، دلزدگی و صمیمیت زناشویی معنادار است، این در حالی است که آموزش بر پیشرفت تحصیلی تأثیر معناداری نداشته است. در نتیجه می توان گفت، آموزش برنامه غنی سازی ازدواج مبتنی بر طرح تایم در کاهش تعارض و دلزدگی و افزایش صمیمیت زناشویی سودمند است.
نفیسه فصیح فر میترا راستگومقدم
این پژوهش با هدف مقایسه¬ی وضعیت اشتغال و سبک¬های مقابله با استرس در والدین دو گروه از دانش آموزان ابتدایی با اختلال رفتاری و فاقد اختلال رفتاری انجام شده است. روش پژوهش علی¬ - مقایسه¬ای است. نمونه پژوهش 80 دانش¬آموز دختر و پسر بوده اند که با روش نمونه¬گیری هدفمند انتخاب شده اند. از این تعداد 40 دانش¬آموز، دارای مشکل رفتاری(20 دختر و 20 پسر) و 40 دانش آموز فاقد اختلال رفتاری(20 دختر و 20 پسر) بوده¬اند. افراد دو گروه دارای اختلال و فاقد اختلال از نظر معدل( پیشرفت تحصیلی) و پایه تحصیلی همگن شده¬اند. برای جمع¬آوری داده¬ها از پرسش¬نامه¬ی فرم معلم اخنباخ(trf)، پرسش¬نامه¬ی سبک¬های مقابله با استرس اندلر و پارکر(ciss) و پرسش¬نامه شغلی محقق ساخته استفاده شد. برای تحلیل داده¬های مربوط به سبک¬های مقابله از آزمون تی مستقل و در صورت عدم برقراری مفروضه¬های آزمون تی ، یومان ویتنی استفاده شده است و از آزمون کی دو پیرسون برای مقایسه نسبت فراوانی هر یک از ویژگی¬های شغلی والدین در گروه¬های فوق الذکر، استفاده شده است. نتایج نشان داد که از نظر سبک¬های سه¬گانه مقابله با استرس فقط در مادران دختران با اختلال رفتاری و مادران دختران فاقد اختلال رفتاری، تفاوت وجود دارد. از نظر ویژگی¬های اشتغال، در والدین کودکان با اختلال رفتاری و والدین کودکان فاقد اختلال رفتاری تفاوت معناداری یافت نشد.