نام پژوهشگر: فرشته کیاوش
الهام جاودی عباس نامجو
پوشاک وآرایه های زینتی همراه آن از عناصری هستند که به کمک آنها می توان اقشار مختلف جامعه را تفکیک نمود . ماکس وبر نظریه پرداز آلمانی علت ایجاد نابرابری یا قشر بندی در هر جامعه ای را در نظریه اش تحت عنوان نابرابری طبقاتی ، سه عنصر بنیادین می داند که عبارتند از : قدرت ،ثروت وحیثیت (منزلت) . در جامعه ایران عصر قاجار نوع نظام و قدرت حاکم بر اساس اسناد و نوشته های نویسندگان مختلف از نوع سنتی بوده و در آن حاکم یا به تعبیری شاه قدرت مطلق محسوب می شده است . در چنین جامعه ای قدرت ، دستاوردهای چون ثروت و منزلت را به همراه داشته است . لذا اقشار و طبقات وابسته به این قدرت مطلقه چون شاهزادگان ، زنان حرمسرا و درباریان و حتی برخی از تجار و روحانیون به سبب وابستگی شان به این کانون قدرت به طبع از مواهب این قدرت که همانا کسب ثروت و منزلت بوده است ، بهرمند می شدند . اما افرادی از اجتماع که از این کانون دوره مانده و هیچ وابستگی به آن نداشتند و بر اساس سنتهای موجود آن زمان خود را محکوم به پذیرفتن چنین حکومتی می دانستند ، از قدرت و ثروت چندانی برخوردار نبودند. این نکته در مطالعاتی که به صورت توصیفی– تاریخی توسط نویسنده بر روی اسنادی چون سیاحتنامه ها ، نقاشی ها و عکسها انجام شده به طور آشکار دیده می شود . پس می توان نتیجه گرفت که بین سه عنصر نظریه وبر و میزان استفاده از آرایه های زینتی و زیورآلات در طبقات موجود در جامعه ایران رابطه ای مستقیم بر قرار است . ولذا بر اساس این میزان استفاده می توان طبقه شخص مصرف کننده را مشخص نمود.با بیشتر شدن نفوذ اروپائیان در جامعه ایران که در زمان ناصرالدین شاه رخ داد ، استفاده از آرایه های زینتی در پوشاک بخصوص در بین قشر حاکم که رابطه بیشتری با اروپائیان داشتند ،کمتر شد ، لذا در این زمان نوع وجنسیت پوشاک نشان دهنده طبقه افراد بود.
عارفه خوش چهره زیبا عباس نامجو
موضوع این پروژه کارکردهای نشانه شناسی نقوش به کار رفته در پارچه های دوره صفویه و باز آفرینی آن در دوران معاصر می باشد، به نحوی که بتوان به لزوم شناخت و کاربرد آرایه ها در بافت پی برد و نیز از نظر کارکرد نقش، در بافتی نو مورد تحلیل قرار داد. لازم به ذکر است ،در خصوص این موضوع تا پیش از این بررسی انجام نشده است. پارچه بافی با توجه به نیازهای ضروری انسان به پوشش یکی از پر اهمیت ترین صنایع در ایران، طی دوران های مختلف به شمار می رود. در این میان، عهد صفوی عصر طلایی پارچه بافی شناخته می شود.محور اصلی این پژوهش معطوف بر نقوش به کار رفته در منسوجات صفوی است که نمونه های باقی مانده از آن در موزه ها و مجموعه های شخصی نگهداری شده و تصاویر آنها در دسترس است. با استفاده از شیوه تاریخی، توصیفی ، تحلیلی و گرد آوری اطلاعات مورد نیاز از طریق مطالعات کتابخانه ای، و به روش اسنادی و تصویری نقش و آرایه های تزیینی مورد تحلیل قرار گرفت. وجود نقشمایه های منحصر به فرد در منسوجات، این عصر را از دیگر زمان ها متمایز ساخته است. تمامی آرایه های تزیینی به کار برده شده در منسوجات، به طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفت، به گونه ای که جایگاه هر نقش در پارچه با مصارف کاربردی مشخص و بر حسب? کارکردی که در پارچه ایجاد می کنند انتخاب و بررسی شده است. پروژه ی حاضر می کوشد ضمن شناسایی نقوش و بررسی ویژگی های نقش به کار رفته در بافت پارچه، به کارکردهای نشانه شناسانه نقشمایه ها بپردازد و نقوش را از نظر نظام نشانه ای بر اساس دو محور همنشینی و جانشینی مورد بررسی قرار دهد. با انجام تحلیل های به عمل آمده، چنین استنباط می شود، نقوش بر اساس عناصر نشانه شناسی، در چهارچوب قواعد و قراردادها، به طور زنجیروار و به گونه ای منطقی در ارتباط باهم قرار می گیرند. قرار گیری هر نقش در متن، علاوه بر برقراری روابط جزء به کل و کل به جزء ،بر ایجاد پیوند میان دال ها(عناصر موجود در پارچه) و برقراری ارتباطی معنادار بر محتوای برآمده از متون تأکید دارد.