نام پژوهشگر: مجید زابلی
تکتم رحیمی احمد پهلوانروی
روند بیابان زایی در کشورهای در حال توسعه و نیز کشورهایی که دارای پتانسیل بالای بیابان زایی می باشند، از شدت بالایی برخوردار است. لذا مقابله با این پدیده، به ویژه در کشورهای فوق بسیار کارساز و سودمند خواهد بود. تا کنون مبارزه با بیابان زایی و تخریب سرزمین به عنوان اولویت محلی، ملی، منطقه ای، جهانی و به خصوص در سطح ملی چه در کشورهای توسعه یافته و چه در کشورهای در حال توسعه در نظر گرفته نشده است. بنابراین شناخت معیارها و شاخص ها به منظور ارائه یک مدل برای نشان دادن شدت بیابان زایی و تعیین مهمترین عوامل موثر بر آن جهت جلوگیری از گسترش فاکتورهای بیابان زایی ضرورت دارد. همچنین در هر منطقه بسته به شرایط اقلیمی، خاک شناسی، ژئومرفولوژیکی و ....... فاکتورهای مختلفی در بیابان زایی نقش دارند. جهت پی بردن به نقش عوامل موثر بر بیابان زایی و پتانسیل بیابان زایی تحقیقات زیادی انجام شده که حاصل آن ارائه مدل های مختلف بیابان زایی است. در این تحقیق جهت رسیدن به هدف اصلی که ارزیابی شدت بیابان زایی در منطقه حسین آباد سربیشه می باشد، از مدل imdpa استفاده گردید. این متدولوژی که جدیدترین روش و مدل بیابان زایی در ایران می باشد، توسط دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران با همکاری سازمان جنگلها و مراتع ارائه شده است. جهت استفاده از این مدل و ترسیم نقشه بیابان زایی در منطقه حسین آباد سربیشه سه معیار با توجه به شرایط منطقه در نظر گرفته شد. این سه معیار عبارتند از: معیار اقلیم، پوشش گیاهی و فرسایش بادی. با استفاده از مدل فوق هر یک از شاخص های مورد مطالعه در تک تک واحدهای کاری مورد بررسی قرار گرفت. و با محاسبه میانگین هندسی شاخص ها و بهره گیری از نرم افزار arc gis ، نقشه های مربوط به وضعیت هر معیار تهیه شد. در نهایت با تلفیق و تعیین میانگین هندسی معیارها نقشه شدت بیابان زایی منطقه مورد بررسی بدست آمد. با توجه به سه معیار انتخاب شده نقشه نهایی شدت بیابان زایی منطقه مبین کلاس متوسط و شدید روند بیابان زایی منطقه می باشد. معیار فرسایش بادی با ارزش عددی 63/2 و معیار پوشش گیاهی با ارزش عددی 73/2 هر دو در کلاس شدید و معیار اقلیم با ارزش عددی 70/3 در کلاس بسیار شدید بیابان زایی قرار می گیرند. از میان شاخص ها، سه شاخص استمرار خشکسالی، خشکی و بارندگی سالانه به ترتیب با ارزش عددی 4، 87/3 و 41/3 بیشترین تاثیر و سه شاخص رخساره فرسایشی، تجدید پوشش گیاهی و تعداد روزهای طوفانی و به ترتیب با ارزش عددی 41/2، 50/2 و 60/2 کمترین تاثیر را در بیابان زایی منطقه داشته اند.
اکرم رحمتی پور علیرضا مقدم نیا
امروزه بحث ارزیابی یکی از ارکان اساسی طرح ها است و به عنوان ابزاری در جهت میزان اثر گذاری طرح ها بکار می رود. بدین منظور ابتدا بایستی قبل از اجرای طرح شرایط اولیه مطالعه گردد سپس تآثیر هر یک از عملیات آبخیزداری در کاهش رواناب و رسوب مورد ارزیابی قرار گیرد. در این تحقیق روش ارزیابی عملکرد طرح های آبخیزداری با روش احمدی و همکاران (1382) جهت مشخص نمودن میزان کارائی و دقت آنها در ارزیابی عملکرد طرح های آبخیزداری حوزه آبخیز رودخانه دویرج استان ایلام مورد برسی قرار گرفته اند. نتایج بدست آمده نشان دهنده این است که میزان فرسایش و رسوب ویژه قبل از اجرای طرح های آبخیزداری 2654.1 و 1063.1 مترمکعب در کیلومتر مربع در سال بوده و بعد از اجرای این طرح ها میزان فرسایش و رسوب 1090.5و 527.7 متر مکعب در کیلومتر مربع در سال شده که باعث کاهش میزان فرسایش و رسوب ویژه به ترتیب به میزان 41 و 53 درصد شده است. میزان پوشش گیاهی قبل از اجرای طرح های آبخیزداری در منطقه 1832 کیلوگرم در هکتار بوده و بعد از اجرای طرح مقدار پوشش گیاهی به 2549 کیلوگرم در هکتار افزایش یافت که اختلاف 717 کیلوگرم در هکتاردر سال را نشان می دهد و نسبت سود به هزینه (b/c) طرح های اجرا شده در حوزه معادل 1.03 می باشد. لذا می توان با توجه به اهداف اجرایی عملیات از سوی مدیریت آبخیزداری، ارزیابی به عمل آمده از اجرای سدهای رسوبگیر و عملیات بیولوژیک در کنترل رسوبات زیر حوزه آبخیز رودخانه دویرج با روش احمدی و همکاران (1382) را مثبت دانست و نتایج بدست آمده نشان دهنده این است که مجموع امتیازات مربوط به ارزیابی طرح مورد بررسی در حد متوسط است.
محمد رضا غلامزاده علیرضا مقدم نیا
یافتن مدل مناسب برای بررسی میزان و چگونگی فرسایش و تولید رسوب در یک منطقه یکی از اهداف مهم محققین است. در این تحقیق که در حوزه ی آبخیز شریف آباد انجام شد، میزان رسوب کل حوزه با استفاده از مدل وپ برآورد گردید. جهت اجرای مدل وپ، اطلاعات مورد نیاز در پنج فایل رایانه ای وارد شدند. این فایل ها عبارتند از: فایل خاک، مدیریت، شیب، اقلیم و کانال. در فایل خاک اطلاعاتی از قبیل درصد رس، ماسه و مواد آلی، ضریب تبادل کاتیونی بافت خاک، فرسایش پذیری شیاری و بین شیاری، تنش برشی بحرانی، ضریب آلبیدو و جریان هیدرولیکی موثر اندازه گیری گردید. در فایل مدیریت نیز اطلاعاتی نظیر نوع کاربری اراضی، اعمال مدیریتی انجام شده، خصوصیات پوشش گیاهی و خصوصیات فیزیولوژیکی و فنولوژیکی گیاهان غالب و... وارد گردید. در ساختن فایل مدیریت از پایگاه داده ایی نرم افزار cpids استفاده گردید. اطلاعات مربوط به توپوگرافی نیز با کمک نقشه رقومی ارتفاع با قدرت تفکیک 10 متر به مدل وپ وارد شد. جهت ساختن فایل اقلیم نیز از نرم افزار cligen بهره-گرفته شد. در ساختن آن به ترتیب از اطلاعات ماهانه و روزانه دما و بارش استفاده گردید. در ساختن فایل کانال نیز از دستورالعمل های کتابچه های راهنمای مدل وپ استفاده گردید. در منطقه مورد مطالعه 23 واحد خاک، 75 واحد مدیریت، 5 نوع آبراهه تشخیص داده شد. بطور کلی، پس از تهیه کلیه فایل های ورودی با اجرای مدل وپ از طریق نرم افزار ژئو وپ میزان تولید رسوب منطقه ی مورد مطالعه برآورد گردید و نتایج حاصله با استفاده از روش-های اجرای وپ موسوم به روش دامنه و حوزه آبخیز و مسیر جریان در سطح حوضه مورد مطالعه، بررسی و مقایسه گردید. همچنین در حوزه شریف آباد میزان رسوب برآورد شده در هر سه روش دامنه، حوزه آبخیز و مسیر جریان با میزان مشاهده ای مورد مقایسه قرار گرفت. میزان رسوب برآورد شده در روش دامنه و حوزه آبخیز و مسیر جریان به ترتیب 3.17 و 4.15 و 1.36 و میزان مشاهده ای آن 2.85 تن در هکتار در سال می باشد. حوزه شریف-آباد نیز به زیر حوزه هایی تقسیم شد و مدل در هر کدام از زیر حوزه ها اجرا گردید. برای آزمون نرمال بودن داده ها از آزمون کولموگراف-اسمیرنوف استفاده گردید، همچنین برای مقایسه میانگین ها از آزمون t مستقل استفاده گردید، که در سطح 0.05 اختلاف معنی داری بین میانگین های رسوب مشاهده شده و برآورد شده در دو روش دامنه و حوضه آبخیز مشاهده نشد، ولی بین میانگین های رسوب مشاهده ای و روش مسیر جریان اختلاف معنی دار بود. در ادامه کار سایر شاخص ها فقط برای دو روش دامنه و حوضه آبخیز محاسبه شد. جهت مقایسه نتایج حاصله از دو روش با میزان مشاهده ای و نتیجه گیری نهایی، از شاخص های ارزیابی مدل از جمله ضریب nash-sutcliff و ضریب تبیین استفاده گردید. ضریب ناش و تبیین محاسبه شده برای روش دامنه 0.95 و 0.96 ومقدار این دو ضریب برای روش حوزه آبخیز 0.74 و 0.75 می باشد. با توجه به مقدار شاخص های ارزیابی مشخص می شود که روش دامنه جهت برآورد میزان فرسایش و رسوب در منطقه مورد مطالعه عملکرد بهتری نسبت به روش حوزه آبخیز داشته است. بطور کلی، هر چند مدل وپ مقادیر رسوب تولید شده را کمتر از مقادیر مشاهده شده در این منطقه برآورد نمود، اما چون اختلاف معنی داری وجود نداشت، می توان مدل وپ را برای مناطقی که از نظر جغرافیایی و محیطی با حوضه آبخیز شریف آباد مشابهت دارند، توصیه نمود.
مریم صارمی عین اله روحی مقدم
با آغاز انقلاب صنعتی در اوایل قرن نوزدهم میلادی و رشد روز افزون تحولات بشری، تغییرات گوناگونی نیز در زندگی انسان ها رخ داده است. نیاز بشر به انرژی و مصرف انواع سوخت های فسیلی نظیر زغال سنگ، نفت و گاز طبیعی باعث افزایش شدید گازهایی مانند دی اکسیدکربن در جو شده است. از بین روش های مرسوم، روش توسعه و گسترش پوشش گیاهی خشبی درختی، درختچه ای و بوته ای، بیش از سایر روش ها کاربرد داشته و در حال حاضر به طور موثری برای کاهش دی اکسیدکربن موجود در هوا در نظر گرفته شده است. مراتع، حدود نیمی از خشکی های جهان را تشکیل می دهند و حاوی بیش از یک سوم ذخایر کربن زیست کره خاکی می باشند. مراتع فشم استان تهران نیز از این قاعده مستثنی نیستند. در نتیجه، این اراضی قابلیت زیادی جهت ترسیب کربن دارا می باشند. در این تحقیق که در مراتع فشم استان تهران انجام گرفت، پس از شناسایی مقدماتی و تعیین حدود منطقه مورد بررسی، به منظور مطالعه متغیرهای پوشش گیاهی، از روش نمونه برداری تصادفی - سیستماتیک استفاده شد. سپس زیتوده گیاهی و میزان کربن آلی در اندام های مختلف گیاهی به دست آمد. در نهایت با در دست داشتن وزن اولیه و کربن آلی برای زیتوده هوایی و زیتوده زیرزمینی، ضریب تبدیل محاسبه شده و با ضرب آن در وزن اولیه اندام هوایی و زیرزمینی، ترسیب کربن محاسبه گردید. پس از جمع آوری داده های خام، برای مقایسه وزن زیتوده گیاهی و ترسیب کربن گیاه درون منطقه قرق و تحت چرا از آزمون آنالیز واریانس یک-طرفه استفاده شد. هم چنین مقایسه ترسیب کربن و وزن زیتوده گیاهی بین دو تیمار قرق و چرا شده توسط آزمون t غیرجفتی انجام گرفت. نتایج مقایسه میزان کربن ترسیب شده در مرتع چراشده بیانگر وجود اختلاف معنی دار در سطح 1% بین کربن ترسیب شده توسط گونه-های موجود در این منطقه می باشد. در مرتع قرق اختلاف معنی داری در سطح 5% بین ترسیب کربن گونه ها وجود دارد. نتایج مقایسه زیتوده گونه های مورد بررسی در مرتع چرا شده با زیتوده همین گونه ها در مرتع قرق موید این مطلب است که بین میزان ترسیب کربن این گونه ها در مرتع چرا شده و قرق تفاوت معنی داری در سطح 5% وجود ندارد، اما در سطح 10% معنی دار می باشد. در نهایت می توان گفت به دلیل چرای سبک، ترسیب کربن در منطقه چرا شده ( kg/ha127/157) بیش از قرق (kg/ha 366/136) است. هم چنین می توان گفت که میزان ترسیب کربن در اندام زیرزمینی بیش از اندام هوایی است.
مجید زابلی اکبر فخیره
چکیده ندارد.