نام پژوهشگر: علیرضا فرنام
لیلا شاطری عباس بخشی پور
هدف پژوهش حاضر مقایسه توانایی تشخیص تظاهرات چهره ای بیماران اسکیزوفرن،همشیرها و افراد سالم است.بدین منظور تعداد 90آزمودنی (15 نفر بیمار اسکیزوفرن پارانویید،15 نفر بیمار اسکیزوفرن غیر پارانویید،30 نفر همشیر بیماران و 30 نفر افراد سالم)به صورت در دسترس انتخاب شدند.جهت اندازه گیری توانایی تشخیص تظاهرات چهره ای از آزمون اکمن(1992)،مصاحبه ساختار یافته استفاده شد.برای مقایسه گروهها از روش تحلیل واریانس چند راهه استفاده شد.تحلیل نتایج نشان داد: الف: بیماران اسکیزوفرن در مقایسه با افراد سالم در تشخیص تظاهرات چهره ای از توانایی کمتری برخوردار هستند. ب: بیماران اسکیزوفرن غیر پارانویید در مقایسه با همشیرها توانایی کمتری در تشخیص تظاهرات چهره ای دارند. ج: همشیر بیماران غیر پارانویید در مقایسه با افراد سالم از تواتنمندی کمتری در تشخیص تظاهرات چهره ای برخوردار هستند. د:بیماران اسکیزوفرن غیر پارانویید در مقایسه با بیماران اسکیزوفرن پارانویید توانایی کمتری در تشخیص تظاهرات چهره ای دارند.ن:همشیر بیماران غیرپارانویید در مقایسه با افراد سالم از توانمندی کمتری در تشخیص تظاهرات هیجانی چهره برخوردار هستند.در مجموع توانایی تشخیص تظاهرات چهره ای در اسکیزوفرنها ضعیف تر از سایر گروهها است و در رده بعدی همشیر بیماران اسکیزوفرن است که در مقایسه با افراد سالم از توانمندی کمتری برخوردار هستند.در نتیجه توانایی تشخیص چهره ای هم یک عامل آسیب پذیری اسکیزوفرنی است و بعد در اثر تجربه بیماری تشدید می یابد
احمد منصوری عباس بخشی پور رودسری
پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه ای نگرانی، وسواس فکری و نشخوار فکری در افراد مبتلا به اختلال های اضطرابی، افسردگی و افراد بهنجار انجام گردید. بدین منظور تعداد 28 مراجع مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر (gad)، 28 مراجع مبتلا به اختلال وسواس- اجبار (ocd)، 28 مراجع مبتلا به اختلال افسردگی عمده (mdd) و 28 نفر شرکت کننده بهنجار انتخاب شدند. گروه ها تا حد امکان از نظر متغیرهای جمعیت شناختی با یکدیگر همتا شدند. پرسشنامه های نگرانی ایالت پن (pswq)، پرسشنامه ابعاد نگرانی (wdq)، پرسشنامه وسواس- اجبار مادزلی (moci)، یل- براون (y-bocs)، پرسشنامه بازنگری شده وسواس- اجبار (oci-r) و پرسشنامه سبک پاسخ نشخواری (rrs) در مورد افراد شرکت کننده اجرا گردید. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار spss-16 و با استفاده از شاخص های آمار توصیفی، تحلیل واریانس چند راهه (manova) و تحلیل تمیز مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش حاضر نشان داد که: الف- افراد مبتلا به gad نگرانی شدیدتری نسبت به افراد مبتلا به mdd و افراد بهنجار تجربه می کنند. در حالیکه، تفاوتی بین آنها و افراد مبتلا به ocdدر شدت نگرانی تجربه شده وجود ندارد. علاوه براین، شدت نگرانی اندازه گیری شده بوسیله pswq بالاترین وزن را در پیش بینی gad دارد، ب- بین افراد مبتلا به gadو افراد مبتلا به mdd، ocdو افراد بهنجار تفاوت معنی داری در نمره کل پرسشنامه ابعاد نگرانی وجود ندارد، و این مقیاس پیش بینی کننده هیچ یک از گروه های مورد مطالعه نیست، ج- افراد مبتلا به ocd وسواس های فکری بیشتر و شدیدتری در قیاس با افراد مبتلا به gad، mdd و افراد بهنجار تجربه می کنند. بعلاوه، وسواس فکری بالاترین وزن را در پیش بینی ocd و کمترین وزن را در پیش بینی gad دارد و د- افراد مبتلا به mdd نشخوار فکری شدیدتری نسبت به افراد مبتلا به gadو بهنجار تجربه می کنند. با این وجود تفاوت معنی داری بین آنها و افراد مبتلا به ocd مشاهده نشد. بعلاوه، نشخوار فکری بالاترین وزن را در پیش بینی ocd و کمترین وزن را در پیش بینی mdd دارد.در مجموع، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که عود افکار منفی ویژگی مهم gad، ocd و mddاست. به عبارت دیگر، نگرانی، وسواس و نشخوار فکری سازه های شناختی به هم پیوسته ای هستند که بر علایم افسردگی و اضطراب تاثیر می گذارند و سبب تشدید و تداوم gad، ocd و mdd می شوند.
قسیم نبی زاده چیانه حمید پورشریفی
چکیده: مقدمه: یک مناقشه حل نشده بر سر اینکه آیا اختلال شخصیت مرزی و اختلال دوقطبی باید در یک طیف مشابه در نظر گرفته شوند یا نه وجود دارد. هدف مطالعه حاضر فهم بیشتر در مورد تشابهات و تفاوت های بین دو اختلال به وسیله بررسی مزاج های عاطفی و طرح واره های ناسازگار اولیه در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، اختلال دوقطبی و افراد بهنجار است. روش : پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- مقایسه ای، شامل 90 نفر که 30 بیمار اختلال شخصیت مرزی (15 زن و 15 مرد)، 30 بیمار دوقطبی (15 زن و 15 مرد) و 30 نفر افراد بهنجار (15 زن، 25 مرد) با روش نمونه گیری در دسترس در آن شرکت داشتند. برای جمع آوری داده ها در این مطالعه از پرسشنامه مشخصات جمعیت شناختی، مصاحبه بالینی ساختار یافته برای تشخیص اختلالات محور i (scid-i)، مصاحبه بالینی ساختار یافته برای تشخیص اختلالات محور ii (scid-ii)، مقیاس پریشانی روان شناختی کسلر (k-10)، نسخه کوتاه ارزیابی مزاج ممفیس، پیزا، پاریس و سن دیگو (temps-a) و پرسشنامه طرح واره های ناسازگار یانگ (ysq-3) استفاده شد. داده های بدست آمده با استفاده از نرم افزار spss-19 و روش های آمار توصیفی، آزمون خی دو، تحلیل واریانس چند متغیره و تحلیل تشخیصی/ تمییزی تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: پژوهش حاضر به طور معناداری میانگین نمرات بالاتری را برای اختلال شخصیت مرزی در مقایسه با بیماران دوقطبی و افراد بهنجار در مزاج های عاطفی و طرح واره های ناسازگار اولیه نشان داد. همچنین بیماران دوقطبی با میانگین نمرات بالاتری در مزاج های عاطفی سایکلوتایمیک و تحریک پذیر و بیشتر طرح واره های ناسازگار اولیه به طور معناداری از گروه افراد بهنجار متفاوت بودند. نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد مزاج های عاطفی و طرح واره های ناسازگار اولیه در اختلال شخصیت مرزی نسبت به اختلال دوقطبی شدت بیشتری دارند. این یافته ها بر تمایز بین دو اختلال تأکید می کند و بنابراین می توان چنین نتیجه گیری کرد که دو اختلال بیشتر متفاوتند تا مشابه. به طور کلی ارتباط قابل توجهی بین سطوح بالای مزاج های عاطفی و طرح واره های ناسازگار اولیه با اختلال شخصیت مرزی وجود دارد. در نهایت ترکیب خاصی از حساسیت مزاج های عاطفی و طرح واره های ناسازگار اولیه با نوع خاصی از آسیب شناسی روانی مرتبط است. واژه های کلیدی: مزاج های عاطفی، طرح واره های ناسازگار اولیه، اختلال شخصیت مرزی و اختلال دوقطبی
حمیده انعامی علمداری مجید محمود علیلو
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی درمان شناختی- رفتاری بر علائم اختلال وسواس فکری- عملی می باشد. این پژوهش در چهارچوب طرح تک آزمودنی از نوع طرح پایه ای ab ، با استفاده از پروتکل درمان شناختی رفتاری لیهی و هالند برروی 3 شرکت کننده مبتلا به وسواس با پیگیری یک ماهه انجام گرفت. درمان کاهش قابل توجهی در شدت افکار و رفتار وسواسی، افسردگی، اضطراب، درآمیختگی فکر- عمل و نگرش مسئولیت بیماران نشان داد. نتایج در دوره پیگیری نیز حفظ شد. یافته ها ی بدست آمده نشان می دهد درمان شناختی رفتاری در کاهش علائم اختلال وسواس فکری عملی می تواند موثر باشد.
رویا همایونی عباس بخشی پور
هدف پژوهش حاضر ارزیابی روابط ساختاری ابعاد شخصیتی نئو با علائم اختلالات شخصیت ضداجتماعی، اختلال سلوک، مصرف مواد و وابستگی به الکل، با ارائه ی مدل ساختاری مبتنی بر مدل سلسله مراتبی تلفیقی است. ابزارهای که در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفتند عبارتند از: mcmi-iii برای ارزیابی اختلالات برونی ساز، پرسشنامه ی neo-ffi برای اندازه گیری صفات شخصیتی (نوروتیسم، توافق پذیری و باوجدان بودن) که روی 315 نفر (210 مرد - 105 زن) نمونه ی معتاد و زندانی اجرا شد. برای اختلال سلوک پرسشنامه ی والدین csi-4 (خرده مقیاس اختلال سلوک) استفاده گردید. تغییرات لازم جهت انطباق آن با شیوه ی جمع آوری داده ها اعمال گردید). برای تجزیه و تحلیل داده ها و بررسی روابط بین متغیرها و ارائه ی مدل ساختاری، از روش های دسته بندی، تحلیل عاملی تاییدی، و مدل یابی معادلات ساختاری بر پایه ی نرم افزارهای spss 16 و lisrel8.54 استفاده شد. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که عامل نوروتیسم رابطه ی مثبت معنادار با اختلالات طیف برونی-ساز و متغیر بازداری (ترکیبی از 2 عامل توافق پذیری و باوجدان بودن) رابطه ی منفی معنادار با این طیف دارد. در کل نتایج نشان داد که اختلالات طیف برونی ساز با عامل های شخصیتی رابطه دارند. توجه بیشتر به این ساختارها می تواند به طور قابل توجهی برای تحقیقات آسیب شناسی روانی و کاربست بالینی مفید باشد.
رضا عبدی عباس بخشی پور رودسری
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی کارایی درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش شدت نشانه های اختلال اضطراب فراگیر و اختلال هیجانی همایند بود. روش: سه نفر زن مبتلا به اختلال هیجانی اضطراب فراگیر همراه با یک اختلال هیجانی همایند دیگر از طریق مصاحبه تشخیصی و مصاحبه بالینی ساختار یافته براساس معیارهای تشخیصی dsm-iv برای محور یک به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. بیماران پس از احراز شرایط درمان، وارد فرآیند درمان شدند. در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهمزمان استفاده شد. کارآیی پروتکل درمان فراتشخیصی یکپارچه در طی در سه مرحله مداخله (خط پایه، درمان 12 جلسه ای و پیگیری 6 هفته ای) با استفاده از مقیاس های مربوط به اختلال اضطراب فراگیر(pswq & gadq-iv, )، سنجه های اختصاصی اختلال همایند (bdi-ii, spin, asi & bai) و آسیب در عملکرد عمومی (wsas & oasis) بیماران و همچنین ابزارهای سنجش عوامل مشترک فراتشخیصیders) (panas, bis/bas & مورد بررسی قرار گرفت. داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا (rci) و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان می دهد که تاثیر درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش شدت آماج های درمان ) نشانه های اختلال اضطراب فراگیر و اختلال هیجانی همایند و سطح آسیب عملکرد عمومی) بیماران هم از نظر آماری در سطح (05/0 >p) و هم از نظر بالینی معنادار است. نتیجه گیری: روش درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش شدت نشانه های اختلال اضطراب فراگیر و اختلال هیجانی همایند زنان مبتلا از کارآیی لازم برخوردار است.
زینب محمدی ینگیجه جواد فرونچی
تشخیص و بررسی تغییرات حالات احساسی می¬تواند در تسریع درمان¬ بیماری¬ها موثر واقع شود. بنابراین می¬توان از نتایج ارزیابی حالت¬های احساسی برای کنترل علائم بهبود بیمار استفاده نمود. کمک به بهبودی اختلالاتی شامل، اختلال بیش¬فعالی یا کمبود توجه، اختلال استرس، افسردگی، اختلال خواب و اختلال طیف اوتیسم، کارایی¬های مهمتری برای یک سیستم تشخیص احساسات هستند. از کاربردهای سیستم تشخیص احساسات به عنوان رابط انسان و رایانه می¬توان به این موارد اشاره کرد: سنجش حالات احساسی افراد هنگام تعامل با تکنولوژی¬های جدید و بازی¬های رایانه¬ای و یا هسته یک سیستم مدار بسته که به عنوان سیستم هشدار دهنده برای آگاهی از اینکه یک فرد ناتوان یا سالخورده چه زمانی به کمک نیاز دارد. در این پروژه، احساسات در دو بعد ظرفیت – برانگیختگی با استفاده از سیگنال¬ eeg و سیگنال تنفسی با در نظر گرفتن حداقل تعداد کانال و باند فرکانسی طبقه¬بندی شده¬اند. با استفاده از تبدیل موجک گسسته سیگنال eeg و سیگنال تنفسی به زیرباندهای فرکانسی تجزیه شده و ویژگی¬های مختلف از آن¬ها استخراج شده است. از چند طبقه¬بندی کننده متفاوت برای تشخیص حالت¬های احساسی از روی ویژگی¬های استخراج شده، استفاده شد. نتایج نرم¬افزاری نشان می¬دهند طبقه بندی کننده منتخب، برای سطح برانگیختگی صحت 86.75% و برای سطح ظرفیت صحت 84.05% را برای 10 کانال eeg بدست می¬دهد. این نتایج در مقایسه با کارهای دیگر عملکرد بسیار مناسب سیستم را نشان می¬دهد. به منظور پیاده سازی بهینه سیستم بر روی تراشه ی fpga از شرکت xilinx به شماره virtex-4lx25 ، دردو حالت مجزا، از 2 و 4 کانال eeg استفاده شد. در سیستم پیاده شده مقدار انرژی باند گاما و انرژی سیگنال اولیه بطور هم¬زمان محاسبه شده و سپس بر هم تقسیم می¬شوند. طبقه بندی کننده با دسته بندی ویژگی بدست آمده به تشخیص حالت احساسی سیگنال می¬پردازد. حجم سخت¬افزاری استفاده شده از fpga برای 2 کانال 54% و برای 4 کانال 99% می¬باشد. مقایسه نتایج نرم¬افرازی و سخت¬افزاری نشان می¬دهد که این سیستم قادر به تشخیص احساسات با میزان صحت قابل قبول است.
عدنان قادری جواد فرونچی
وجود استرس در زندگی روزمره یکی از شایع ترین مسائل در زندگی انسان می باشد، با این حال اگر استرس تداوم داشته باشد، یا میزان استرس زیاد باشد، زندگی انسان مختل می شود، سلامتی اش به خطر می افتد و کارایی شخص در انجام کارها به شدت پایین می آید. بنابراین شناخت استرس و پیدا کردن الگوریتمی برای تشخیص استرس و پیاده سازی سخت افزاری یک سیستم که قابلیت تشخیص استرس را داشته باشد یکی از اهداف بزرگ در جهت کمک به پزشکان و افرادی که دچار استرس می شوند می باشد. در این پایان نامه به منظور تشخیص استرس با دقت بالا، ابتدا سیستم نرم افزاری طراحی گردید که پس از دریافت سیگنال های بیولوژیکی بدن از افراد در حین رانندگی در موقعیت ها و مکان های مختلف، ویژگی هایی را از سیگنال های دریافتی برای بازه های زمانی مختلف 100، 200 و 300 ثانیه استخراج کرده و با استفاده از svm و knn، در دسته های مختلف، ویژگی ها طبقه بندی شد. نتایج تشخیص برای هر دسته مورد بررسی قرار گرفت و میزان استرس شخص برای سه سطح استرس کم، متوسط و زیاد با دقت بالای 90% تشخیص داده شد. در نهایت برای یک حالت که پیاده سازی سخت افزاری آن کم هزینه باشد و دقت تشخیص جهت پیاده سازی سیستم سخت افزاری آن نیز بالا باشد انتخاب گردید. در قسمت پیاده سازی نرم افزاری برای بازه های زمانی مختلف دقت 98.41% و 100% حاصل شد که در مقایسه با کارهای دیگر عملکرد بسیار مناسبی دارد. در قسمت سخت افزاری به منظور پیاده سازی بر روی تراشه fpga از شرکت xilinx به شماره virtex-4lx40 با استفاده از سه ویژگی و طبقه بندی کننده ی svm برای بازه زمانی 100 ثانیه دقت 100% حاصل شد که نشان دهنده تطبیق کامل نتایج سخت افزاری و نرم افزاری می باشد. حجم سخت¬افزار استفاده شده از fpga، 91% می¬باشد.