نام پژوهشگر: خلیل غلامی
سمانه محیطی ناصر شیربگی
چکیده هدف پژوهش حاضر بررسی میزان آشنایی دبیران دبیرستان های سنندج با رایانه و ارتباط آن با نگرش نسبت به کاربرد رایانه در آموزش بود. روش انجام پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری، شامل کلیه دبیران مدارس متوسطه شهر سنندج بود. نمونه به تعداد 266 نفر با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای نسبی متناسب با حجم انتخاب شد. ابزار اندازه گیری دو پرسشنامه بود پرسشنامه اول پرسشنامه ای محقق ساخته بود که میزان تسلط دبیران با مهارت های رایانه ای را می سنجید. پرسشنامه دوم یک پرسشنامه هنجار یابی شده بود که نگرش دبیران را به کاربرد رایانه می سنجید. با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، ضریب پایایی 98/0 برای پرسشنامه آشنایی با رایانه و 91/0 برای نگرش به رایانه به دست آمد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون، آزمون tمستقل، تحلیل واریانس و آزمون های ناپارامتریک استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که دبیران در مجموع میزان آشنایی خود را با مهارت های اولیه فناوری رایانه در سطح بالا ارزیابی کردند. همچنین نگرش آنها به کاربرد رایانه مثبت ارزیابی شد. به علاوه بین میزان آشنایی دبیران با رایانه و نگرش نسبت به کاربرد رایانه رابطه مثبت و متوسطی وجود داشت. نتایج آزمون همبستگی جزئی بین خرده مقیاس های نگرش به رایانه و آشنایی با رایانه نشان داد که رابطه خرده مقیاس نگرانی در استفاده از رایانه با متغیر آشنایی با رایانه منفی و معکوس است بدین معنا که هرچقدر میزان آشنایی دبیران با رایانه کمتر باشد نگرانی آنها در استفاده از رایانه بیشتر است و بالعکس. مقایسه بین دبیران زن و مرد در خصوص نگرش به رایانه نشان داد که بین آنها تفاوت معنی داری وجود ندارد اما میزان آشنایی دبیران مرد با رایانه در مقایسه با دبیران زن بیشتر بود. همچنین نگرش دبیران زن و مرد به لحاظ موضوع مورد تدریس در یک سطح قرار داشت، اما میزان آشنایی دبیرانی که در رشته های فنی تدریس می کردند از سایر دبیران بیشتر بود. بین میزان آشنایی و نگرش دبیران زن و مرد به رایانه به لحاظ سابقه تدریس تفاوت معنی داری وجود نداشت و نهایتاً نگرش دبیران زن و مرد به رایانه با مدارک مختلف تحصیلی یکسان بود اما میزان آشنایی، تعامل ونگرش به مطلوبیت استفاده از رایانه، در بین دبیران با مدرک کارشناسی ارشد در سطح بالایی قرار داشت. واژگان کلیدی: فناوری رایانه، آشنایی با رایانه، نگرش به رایانه
رقیه عبداله زاده مصطفی قادری
هدف از این تحقیق، بررسی و مطالعه برنامه درسی طراحی شده و برنامه درسی کسب شده ی مهارت های اجتماعی دوره ی متوسطه شهر سنندج بود. روش انجام پژوهش در تحقیق حاضر روش میکس متود و جامعه آماری را کلیه دانش آموزان دوره متوسطه شهر سنندج به تعداد77437 نفر که درسال تحصیلی 89-88 مشغول به تحصیل بودند تشکیل می دادند. ابزار اندازه گیری برنامه درسی کسب شده پرسش نامه ی مهارت های اجتماعی کسب شده بود. پایایی پرسشنامه ازطریق ضریب الفای کرونباخ 76/0 درصد به د ست آمد که ضریب رضایت بخشی بود. برای بررسی محتوای کتاب های درسی مطالعات اجتماعی و مهارت های زندگی از روش تحلیل محتوا استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد که میزان مهارت های اجتماعی طراحی شده و کسب شده ی دانش آموزان مورد مطالعه برابر و متوسط بود. بین مهارت های اجتماعی کسب شده ی دانش آموزان دختر و پسر و نوع مدرسه از لحاظ آماری تفاوت معناداری مشاهده نشد ه است. در متن کتاب هایی که مورد تحلیل محتوا قرار گرفت. درکتاب مطالعات اجتماعی ومهارت های زندگی میزان توجه به مولفه های مهارت های ارتباطی، مهارت کارگروهی و خودشناسی در سطح خوب بود. به مولفه های مهارت دگردوستی، حل مساله وتصمیم گیری درسطح ضعیف اشاره شده بود که درکل میزان توجه کتاب های مطالعات اجتماعی ومهارت های زندگی به مهارت های اجتماعی متوسط ارزیابی شد. واژگان کلیدی: مهارت های اجتماعی، برنامه درسی کسب شده، برنامه درسی طراحی شده، دوره ی متوسطه.
جلیل میرزانیا نعمت الله عزیزی
وجود نیروهای کارآمد در هر سازمانی به عنوان منابع فعال جامعه از اهمیت زیادی برخوردار است. نقش مدیران به عنوان هماهنگ کننده این نیروها غیر قابل انکار است. بنابراین یافتن راههایی که بر جذابیت پست های مدیریتی در سازمانها بیفزاید، از ضروریات است. این پژوهش در جهت یافتن عللی که باعث افزایش و یا کاهش میزان تمایل دبیران به پست های مدیریتی موثر هستند انجام شده است. پژوهش کنونی به منظور شناسایی علل و میزان رغبت دبیران مقطع متوسطه ناحیه یک شهری سنندج در جهت پذیرش پست مدیریت دبیرستانها انجام شده است. برای این منظور از میان چهارصدوشصت و چهار دبیر شاغل در دبیرستانهای شهر سنندج، دویست و بیست نفر از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و به پرسشنامه محقق ساخته که برای جمع آوری اطلاعات تهیه شده بود، پاسخ گفتند. در پایان برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون خی دو و آزمون تی استفاده شد. یافته ها نشان داد که بجز متغیر ویژگیهای شخصیتی، بین متغیرهای جنسیت، سن، مدرک تحصیلی، مزایای اقتصادی پست مدیریت، و عوامل سازمانی و اداری با میزان رغبت دبیران در جهت پذیرش پست مدیریت دبیرستانها رابطه ای وجود ندارد. بر اساس یافته های به دست آمده به نظر می رسد بهترین راه حل این باشد که در انتخاب مدیران مدارس از افرادی که دارای شخصیت تاثیر گذارو جامعه گرا هستند، استفاده شود. همچنین با ارائه اقداماتی در جهت افزایش جاذبه های پست مدیریت، زمینه جذب دبیران کارآمد در پست مدیریت مدارس متوسطه فراهم گردد.
محمود مبارکی خلیل غلامی
نظام آموزش عالی بزرگترین ومهمترین نهاد تولید دانایی در جامعه است از این رو بسیاری از صاحب نظران و رهبران آموزش عالی معتقدند که تلفیق فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی در برنامه درسی و تدریس دانشگاهی می تواند معضلات پیش روی نظام آموزش عالی را رفع کند وفرایند یادهی – یادگیری دانشجویان را ارتقاءبخشد بنابراین استفاده از آموزش مجازی به عنوان آخرین وپیشرفته ترین و مفیدترین ابزار اطلاعاتی وارتباطی در نظام های های آموزشی راه حل خوبی برای رفع مشکلات نظام آموزش عالی وفرایند یاددهی- یادگیری دانشجویان است . از این رودر پژوهش حاضر به بیان ویژگی های یادگیری ونگرش دانشجویان درآموزش مجازی پرداخته ایم بدین منظور ازرویکرد تلفیقی استفاده شد در بخش کمی با استفاده از پرسش نامه استاندارد درپنج مقیاس حمایت استاد، یادگیری فعال واصیل، تعامل ومشارکت، اهمیت شخصی واستقلال دانشجویان در محیط مجازی محاسبه شد.همچنین در بخش کیفی، ازمصاحبه نیمه سازمان یافته ومشاهدات شخص محقق به منظور تعیین نگرش دانشجویان ، روشن شدن چالش ها وموانع پیش روی آنها درمحیط مجازی و موانع سد راه این آموزش در سطح کشور استفاده شد. و از روش دفترچه های یادداشت به منظور تعیین نحوه تعمق دانشجویان بر روی مطالب و محتوای درسی در کلاس مجازی به گردآوری اطلاعات پرداختیم. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی پیوسته رشته علوم تربیتی که درنیمسال دوم89 -88 درس مقدمات روش تحقیق را انتخاب کرده بودند که تعداد آنها 38 نفر می باشد در بخش کمی با استفاده از آزمون های تی تک نمونه ای ، خی دو ، تحلیل واریانس چندراهه به تحلیل اطلاعات پرداختیم که نتایج آزمون تی تک نمونه ای و خی دو نشان داد عملکرد دانشجویان در پنج مقیاس حمایت استاد، یادگیری فعال واصیل و تعامل ومشارکت ، اهمیت شخصی و استقلال دانشجویان در سطح معنی داری بوده به عبارتی عملکرد دانشجویان در این پنج مقیاس در سطح بالا بوده است .همچنین نتایج آزمون تحلیل واریانس چند راهه نشان داد که در اثرات اصلی متغیر های جنسیت دانشجویان و میزان مهارت آنها در اینترنت با وضعیت یادگیری آنها یا نمره کل اصلاح شده معنی دار نبوده است اما در متغیر پیشینه ای مهارت در کامپیوتر با وضعیت یادگیری دانشجویان این تفاوت معنادار می باشد. به عبارت دیگر دانشجویانی که دارای مهارت بالاتری در کامپیوتر هستند شرایط یادگیری آنها در آموزش مجازی بهتر است. ودر اثرات تابعی تفاوت معناداری میان هیچ یک از این سه متغیر پیشینه ای با همدیگر وجود نداشت. در بخش کیفی پژوهش نیز توسط ابزارهای چون مصاحبه نیمه سازمان یافته و مشاهدات مستقیم شخص محقق و دفتر چه های یادداشت به تحلیل اطلاعات پرداختیم که نتایج بدست آمده از تحلیل مصاحبه ها ومشاهدات شخص محقق نشان داد که آموزش مجازی در بالا بردن سطح نگرش دانشجویان وتغیر این نگرش با وجود داشتن چالش های فنی و تکنولوژیکی و چالش شخصی در میان دانشجویان این کلاس نگرشی مثبت بوده است همچنین نتایج بدست آمده از تحلیل مصاحبه ها نشان داد که دانشجویان چالش ها و موانع پیش روی آموزش مجازی در کشور را شامل موانع فرهنگی، فنی و تکنولوژیکی، موانع مربوط به سرمایه گذاری دولت و مشارکت بخش خصوصی ، موانع انسانی، موانع اقتصادی و موانع راهبردی و استراتژیکی می دانستند. در پایان نتایج حاصل از تحلیل دفترچه های یادداشت نشان داد که نحوه تعمق دانشجویان بر روی محتوا و مطالب در محیط مجازی بیشتر در سطوح اول مدل بوود، والتر وکوگ(1985). بوده است به عبارت دیگر دانشجویان در این محیط کمتر از خود تعمق عالی نشان داده بودند که بر اساس بودندcritical reflector بوده اند و کمتر در سطح non-reflector وreflectoبندی بود وهمکارانش بیشتر در سطح. واژگان کلیدی:آموزش مجازی، محیط های یادگیری ، فرایند یادهی ویادگیری، تعمق. وب 2.00
صدیقه کاوه ای سرچقا خلیل غلامی
هدف پژوهش حاضر بررسی رویکردهای راهنمایی پایان نامه های تحصیلات تکمیلی از نظر استادان و دانشجویان دانشگاه کردستان در سال تحصیلی 89-1388 بود. روش انجام پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی و جامعه آماری، شامل کلیه استادان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه کردستان بود. حجم نمونه به تعداد 709 نفر دانشجو و 207 نفر استاد بود که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای نسبی متناسب با حجم نمونه 155 نفر دانشجو و 64 نفر استاد انتخاب شد. ابزار اندازه گیری شامل یک پرسشنامه محقق ساخته بود که میزان ساختارمندی و حمایت در هدایت و راهنمایی پایان نامه را می سنجید. با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، ضریب پایایی 79/0 به دست آمد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری، آزمون t مستقل و آزمون خی دو استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد بین نگرش استادان و دانشجویان نسبت به میزان ساختارمندی در هدایت و راهنمایی پایان نامه تفاوت معناداری وجود ندارد. همچنین بین مولفه های ساختارمندی یعنی میزان فرایند سازمانی و میزان آمادگی و پاسخگویی نیز تفاوت معناداری وجود ندارد. بین نگرش استادان و دانشجویان نسبت به میزان حمایت در هدایت پایان نامه تفاوت مثبت و معناداری وجود دارد. در خصوص مولفه های حمایت یعنی میزان سرپرستی و مراقبت شخصی و میزان حمایت مادی نتایج مثبت و معناداری وجود دارد. در نهایت دانشجویان و استادان ساختارمندی بالا و حمایت پایین یعنی سبک دستوری را بیشتر ترجیح دادند.
گه شین اله ویسی کیوان بلندهمتان
چکیده: اخلاق در حرفه ی استادی از موضوعاتی است که چندان مورد توجه قرار نگرفته است. بر این اساس در این پژوهش، ابتدا به شناسایی مولفه های اخلاق حرفه ای استادی از دیدگاه اساتید دانشگاه کردستان و پس از آن به تعیین میزان تحقق این مولفه ها در عملکرد اساتید دانشگاه کردستان پرداخته شد. رویکرد تحقیق در این پژوهش کمّی-کیفی است. در بخش کیفی با اساتید با تجربه مصاحبه شده است و در بخش کمّی عملکرد اساتید دانشگاه کردستان به وسیله ی پرسش نامه محقق ساخته مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه تحقیق در بخش کیفی، شامل اساتید دانشگاه کردستان است که بالاتر از 10 سال تجربه تدریس در آموزش عالی دارند. حجم این جامعه در سال تحصیلی 1390- 1389 تعداد 90 نفر بود که از میان آن ها و از طریق روش نمونه گیری نظری با 13 نفر مصاحبه شد. برای ارزیابی عملکرد اساتید دانشگاه کردستان، 198 دانشجوی مرد و زن در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در تحقیق شرکت داده شدند. یافته های تحقیق نشان داد که در بخش کیفی، اساتید با تجربه بر نکاتی تأکید داشتند که آن ها را زیر 6 مقوله اصلی اخلاق حرفه ای در ارتباط با تدریس، دانشجویان، تحقیق، همکاران، حرفه و جامعه طبقه بندی نمودیم. در بخش کمّی، اساتید دانشگاه کردستان با کسب نمره 31/3 بیش از معیار تعیین شده (3) به مولفه های اخلاق حرفه ای توجه داشته اند. عملکرد اساتید بر حسب جنسیت و مقطع تحصیلی پاسخ گویان تفاوت معناداری نداشته است امّا عملکرد اساتید برحسب دانشکده محل تحصیل دانشجویان تفاوت معناداری نشان داد. واژه های کلیدی: اخلاق، حرفه، اخلاق حرفه ای، اخلاق حرفه ی استادی
طالب سبحانی نعمت االله عزیزی
هدف از انجام این پژوهش ارتباط سلامت روان با انگیزه پیشرفت وپیشرفت تحصیلی دانش آموزان دبیرستانی دولتی روزانه شهری ناحیه دو سنندج بود. روش انجام پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری، شامل کلیه دانش آموزان دبیرستانی مدارس دولتی شهری ناحیه دوسنندج بود. نمونه به تعداد 312 نفر دانش آموز دبیرستانی اعم ازدختر وپسر با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم انتخاب شد. ابزار اندازه گیری دو پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ وهیلر وانگیزه پیشرفت هرمنس ومعدل دوترم تحصیلی بود. با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ ، پایایی 72/0 برای پرسشنامه ی سلامت روان و 84/0 برای پرسشنامه انگیزه پیشرفت به دست آمد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t، تحلیل واریانس و استفاده شده است. نتایج نشان داد که همبستگی معناداری بین سلامت روان وانگیزه پیشرفت دانش آموزان وجود دارد. در خصوص، سلامت روان دانش آموزان نتایج نشان داد که از لحاظ جنسیت تفاوت معناداری بین آنان وجود ندارد. اما از لحاظ پیشرفت تحصیلی بین آنها تفاوت معناداری وجود داشت. به علاوه، نتایج نشان داد در خصوص انگیزه پیشرفت با توجه به جنسیت آنان تفاوت معناداری وجود ندارد. و همچنین بین انگیزه پیشرفت وپیشرفت تحصیلی با کنترل سلامت روان آنان نیز تفاوت معناداری وجود ندارد. همچنین نتایج تحقیق حاکی از آن بود که همبستگی معناداری بین سلامت روان و انگیزه پیشرفت و پیشرفت تحصیلی وجود دارد
حبیب احمدی ارکمی خلیل غلامی
آنچه در ابعاد جهانی آموزش و ضرورت وجودی آن حتمی است، این است که توسعه آموزش یک ضرورت جهانی و آموزش مجازی یکی از بهترین راه حل های آن است. تمرکز اصلی در این مطالعه شناسایی عوامل موثر در استفاده از تکنولوژی های جهان مجازی در آموزش عالی با توجه به دیدگاههای اساتید و دانشجویان و پیشنهاد چهارچوب مفهومیمناسب است.در این پژوهش از رویکرد تحقیقی تلفیقی همزمان استفاده شد به عبارت دیگر داده های کمی و کیفی همزمان گرد آوری شدند. ازجامعه آماری دانشجویان تحصیلات تکمیلی و اساتید دانشگاه کردستان در سال تحصیلی90 تعداد103 نفرهیئت علمی و 243 دانشجو در این تحقیق شرکت کردند. ابزار گردآوری اطلاعات برای بخش کمی داده ها پرسشنامه محقق ساخته بوده است که بر اساس چهارچوب نظری و تحقیقات گذشته تدوین شده است. برای تعیین پایایی پرسش نامه مورد نظر در تحقیق حاضر از روش آلفای کرونباخ استفاده شده است که آلفای به دست آمده از مقیاس های پرسش نامه این تحقیق مابین 6/86% تا 71%متغیر است و به طور کلی ضریب آلفای پرسشنامه 84% بوده است. داده های کیفی در این مطالعه از طریق مصاحبه نیمه سازمان یافته با 12 استاد از دانشکده های مختلف دانشگاه کردستان انتخاب و انجام شد. از روش های کمی و کیفی متناسب برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان می دهد که وضعیت عوامل مختلف برای اجرای آموزش مجازی متفاوت است. در بعد زیرساخت ها، تسهیلات و امکانات در دانشگاه، اساتید و دانشجویان آن را در سطح متوسط( 6/50)ارزیابی کرده اند. اساتید و دانشجویان در بعد مهارت کامپیوتری و اینترنتی، خود را در سطح متوسط (3/58)دانسته اند.در بعد طراحی آموزشی، که به دودسته آموزش کنترل شده و استاد محور و آموزش آزاد و دانشجو محور تقسیم شده بود هم دانشجو و هم استاد به شیوه آموزش کنترل شده و استاد محور(56/0) تمایل داشته اند. بعد معرفت شناسی اساتید نسبت به آموزش مجازی، که در این راستا معرفت شناسی اساتید را در ابعاد و مقوله های اساسی مرتبط با تدریس در آموزش عالی مورد بررسی قراد دادیمکه نتایج نشان داد به طور کلی اساتید یک نگرش سنتی مبتنی بر تئوری های یادگیری رفتار گرایی در ابعاد مخنلف تدریس، ارزشیابی، استفاده ار منابع درسی و تعامل با دانشجویان دارند و آموزش مجازی را به عنوان یک روش کامل و استاندارد در آموزش عالی مورد نظر قرار نمی دهند، بلکه آن را به عنوان یک زمینه و ابزار تکمیلی می دانند. در آخر یک چهارچوب مفهومی برای آموزش مجازی پیشنهاد شدکه از 8 بخش تشکیل شده است که این بخش ها از تحلیل های بدست آمده از اطلاعات کمی و کیفی استخراج شده است.
نسرین حبیبی خلیل غلامی
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ی بین باورهای معرفت شناسی شخصی دبیران رویکردهای تدریس آنان در شهر سنندج بود. روش انجام پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی و جامعه ی آماری شامل کلیه ی دبیران دبیرستان های دولتی شهر سنندج بود. نمونه به تعداد 114 نفر با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم انتخاب شد. ابزار اندازه گیری در این پژوهش پرسشنامه بود که شامل 35 گویه بود که 25 گویه ی اول باور های معرفت شناسی شخصی دبیران و 10 گویه ی دوم رویکردهای تدریس دبیران را می سنجید. با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، پایایی 61/. برای پرسشنامه بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری، تحلیل عاملی، ضریب همبستگی پیرسون، آزمون خی دو، تحلیل واریانس یک طرفه، آزمون t مستقل و ضریب رگرسیون چند متغیره استفاده شده است. نتایج آزمون همبستگی نشان داد که همبستگی معنادار و بالایی بین باورهای معرفت شناسی کلی دبیران و رویکردهای تدریس آنان وجود دارد. هم چنین بین ابعاد دانش ساده و دانش مطلق با رویکردهای اجرایی و تسهیل کننده دبیران رابطه ی معنادار و قوی وجود دارد. نتایج آزمون خی دو نشان داد که در بین تمام ابعاد باورهای معرفت-شناسی بیشتر دبیران باورهای ساده انگارانه داشتند. هم چنین نتایج آزمون ضریب رگرسیون نشان داد که در بین ابعاد باورهای معرفت شناسی شخصی، بعد دانش ساده و دانش مطلق به طور معنی داری رویکردهای تدریس دبیران را پیش بینی می کنند. و نتایج تحلیل واریانس نشان داد که بین تأثیر باورهای معرفت شناسی شخصی دبیران بر رویکردهای تدریس آنان در زمینه ی موضوعات تدریس تفاوت معناداری وجود ندارد. همچنین نتایج آزمون t نشان داد که بین تأثیر باورهای معرفت شناسی شخصی دبیران بر رویکردهای تدریس آنان از لحاظ جنسیت رابطه ی معناداری وجود ندارد. واژگان کلیدی: باورهای معرفت شناسی شخصی، رویکردهای تدریس
آذر شهری نعمت الله عزیزی
هدف پژوهش حاضر بررسی مفهوم "یادگیری برای زندگی کردن با هم" در برنامه درسی مدارس ابتدایی کشور بر پایه چارچوب یونسکو می باشد. به منظور دستیابی به چنین هدفی از رویکرد تلفیقی، استراتژی با رویه ی همزمان و روش توصیفی استفاده شد. در بخش اصلی این پژوهش جامعه مورد نظر شامل تمامی کتاب های درسی پایه های چهارم و پنجم دوره ابتدایی بود که در سال 1389 چاپ شده اند. در این ارتباط و در راستای سوالات تحقیق و برای انتخاب نمونه کتب مورد نظر، از روش نمونه گیری هدفمند بهره گرفته شد. اما در بخش دوم پژوهش جامعه آماری مورد نظر برای بررسی سوالات سوم تا ششم تحقیق، مشتمل بر کلیه دانش آموزان پایه ی چهارم و پنجم ابتدایی و کلیه معلمان ابتدایی شهر سنندج در سال تحصیلی 90-1389 بود. برای این منظور از روش نمونه گیری در دسترس برای انتخاب نمونه های مورد نیاز استفاده شد. از تحلیل کتاب های درسی با استفاده از ابزار تحلیل محتوا (با واحد تحلیلی مضمون) و بررسی نگرش دانش آموزان پایه های چهارم و پنجم ابتدایی شهر سنندج نسبت به اقوام مختلف و مذهب (شیعه و سنی) با استفاده از پرسشنامه ای با مقیاس طیف بوگاردوس و همچنین بررسی نظرات معلمان ابتدایی شهر سنندج در ارتباط با مفهوم یادگیری برای زندگی کردن با هم در بین دانش آموزان، به این نتیجه رسیدیم که در میان مقولات آموزش صلح بیشترین تأکید بر روی مقولات احساس مسئولیت در برابر دیگران، همکاری و شجاعت بوده است و در آموزش چند فرهنگی بیشترین تأکید بر روی مولفه ی مطالعه ی فرهنگ کشورهای دیگر و انعکاس تنوع قومی، مذهبی و محیطی بود که در مولفه-ی مطالعه فرهنگ سایر کشورها بیشتر به زبان و وضع طبیعی کشورهای همسایه پرداخته شده است و در مولفه ی انعکاس تنوع قومی و مذهبی و محیطی بیشترین تأکید بر روی مذهب شیعه و تنوع محیط زندگی، جاذبه های طبیعی و تنوع آب و هوا در ایران بوده است. نتایج داده ها در سوال سوم و چهارم حاکی از آن بود که اکثر دانش آموزان نسبت به قومیت های مختلف تمایل متوسط و نسبت به مذهب همدیگر انزجار دارند. به علاوه از نظر دبیران با وجودی که مولفه های آموزش صلح از جمله همکاری و فداکاری به صورت بارزی در رفتار بچه ها نمود یافته است اما مولفه های آموزش چند فرهنگی به صورت خیلی کمی در رفتار بچه ها مشاهده شده است. واژگان کلیدی: کتاب درسی، دوره ی ابتدایی، یادگیری برای زندگی کردن با هم، آموزش چند فرهنگی و آموزش صلح
لیلا وکیلی قصریان کیوان بلندهمتان
معلمان در سیستم آموزش و پرورش جزو کلیدی ترین عناصر سرمایه ی انسانی محسوب می شوند. با توجه به اینکه تعلیم و تربیت در جوامع کمتر توسعه یافته، بیشتر از هر چیزی به وجود معلمان کارآمد نیازمند است، در تحقیق حاضر سعی شده است که چالش ها و موانع فراروی معلمان در جوامع روستایی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته و راه هایی جهت رفع آنها و یا بهبود آنها معرفی شود. در این پژوهش از روش تحقیق کیفی و استراتژی مطالعه ی موردی استفاده شده است. معلمان روستایی منطقه ی موچش در استان کردستان به عنوان مورد انتخاب شده است. جهت گردآوری داده ها از مصاحبه های نیمه سازمان یافته و مشاهده ی مشارکتی استفاده شده است. در تحلیل داده ها از روش تحلیل تفسیری که یکی از روش های تحلیل مختص مطالعات موردی، است بهره گرفته شده است. در نهایت چهار مقوله به عنوان چالش های اساسی در نظر گرفته شد که شامل: 1- چالش های خاص تدریس و آموزش (خود شامل: وجود کلاس های چندپایه، کمبود و نامناسب بودن امکانات و تکنولوژی های آموزشی، نامنطبق بودن برنامه های درسی، پایین بودن آمادگی تحصیلی دانش آموزان، احساس خودکارآمدی پایین معلمان و نامناسب بودن فضای فیزیکی مدارس)، 2- چالش های غیر آموزشی و شخصی معلمان (شامل: مشکلات مربوط به تردد و بیتوته، عدم تطابق های فرهنگی با جوامع روستایی، تنش ها و فشارهای ناشی از کار، مشکلات تحصیل و ارتقاء شغلی و عدم تمایل به خدمت در روستا)، 3- چالش های زمینه ای تدریس در مناطق روستایی (شامل: مشکلات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی)، 4- چالش های اداری (شامل: گزینش نامناسب معلمان روستایی، نابسنده بودن آموزش های قبل و حین خدمت، نامناسب بودن برنامه های نظارت و راهنمایی، محدود بودن فرصت های رشد و توسعه ی حرفه ای معلمان، ضعیف بودن روابط انسانی در روابط سلسله مراتبی، فشارهای اداری جهت ارتقاء تحصیلی و همچنین ساختار جدید مدارس به صورت مجتمع های آموزشی و پرورشی). کاهش تمرکز در تدوین برنامه های درسی و نیز افزایش مشارکت معلمان در تدوین سیاست ها و راهبردهای سیستم آموزش و پرورش، افزایش فرصت های رشد و پیشرفت شغلی و حرفه ای معلمان روستایی، سازماندهی مجدد برنامه های آموزش معلمان قبل و ضمن خدمت، بهبود امکانات و تجهیزات مدارس روستایی و در نهایت توسعه سازمان غیررسمی و بهبود روابط انسانی می تواند بسیاری از موانع تدریس معلمان در مناطق روستایی را بر طرف سازد.
عرفان ناصری نعمت الله عزیزی
هدف کلی این پژوهش بررسی عوامل مرتبط با رضایت شغلی مربیان و معاونان پرورشی شهرستان سنندج بود. با استفاده از جدول تعیین حجم نمونه ی کرجسی و مورگان تعداد 175 نفر از 320 نفر جامعه ی آماری به صورت تصادفی و از طریق جدول اعداد تصادفی به عنوان نمونه ی مورد بررسی انتخاب شدند که از ایشان خواسته شد به دو دسته سئوالات پرسشنامه ی استاندارد شاخص توصیف شغل (jdi) و پرسشنامه ی محقق ساخته پاسخ دهند. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون های آماری تی تست، تحلیل واریانس و رگرسیون استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان می دهد که از عوامل فردی مورد نظر محقق، بین جنسیت، رشته تحصیلی، تأهل، سن، سابقه ی کار، نوع مدرسه (مدارس روستایی در مقایسه با مدارس شهری) و رضایت شغلی رابطه ی معناداری وجود دارد اما میان وضعیت منزل مسکونی، نوع استخدام، میزان تحصیلات، مقطع خدمت (ابتدایی، راهنمایی، متوسطه) و رضایت شغلی ارتباط معناداری مشاهده نمی شود. نتایج بررسی ارتباط نقش عوامل سازمانی، اجتماعی و اقتصادی با رضایت شغلی بیانگر این مطلب است که از میان عوامل فوق تنها عوامل سازمانی با رضایت شغلی نمونه ی مورد بررسی ارتباط معناداری دارد.
عبداله محمودی معظم مصطفی قادری
چکیده هدف اصلی این پژوهش بررسی آموزش ابعاد تاریخ محلی در برنامه ی درسی تاریخ از دیدگاه معلمان تاریخ و دانش آموزان دوره ی متوسطه، به منظور کاربست آن در برنامه ی درسی مدارس می باشد. در این تحقیق از رویکرد تلفیقی هم زمان استفاده شد است یعنی داده های کیفی و کمی به طور هم زمان گردآوری شده اند. جامعه ی آماری تحقیق شامل کلیه ی دبیران تاریخ و دانش آموزان دوره ی متوسطه (مرد) در رشته ی علوم انسانی شهر دهدشت در سال تحصیلی 90-89 می باشد که برای اجرای تحقیق تعداد 16 معلم به صورت هدفمند و 291 دانش آموز بصورت تصادفی انتخاب و داده های تحقیق گردآوری شد. ابزار گردآوری اطلاعات برای داده های کمی، پرسشنامه ی محقق ساخته بوده است که شامل دو پرسشنامه (شماره یک و شماره دو) به ترتیب برای معلمان تاریخ و دانش آموزان می باشد. برای تعیین پایایی پرسشنامه های این تحقیق از روش آلفای کرونباخ استفاده شده است که به طور کلی ضریب آلفای کلی بدست آمده از پرسشنامه ی شماره یک 2/68 درصد و ضریب آلفای پرسشنامه ی شماره دو 3/97 درصد بوده است. داده های کیفی این تحقیق علاوه بر سوالات بازپاسخ پرسشنامه ی دانش آموزان، از طریق مصاحبه ی نیمه ساختارمند با 8 معلم تاریخ، گردآوری و از طریق نظریه ی مبنایی و فرایند کدگذاری تحلیل شدند. نتایج بدست آمده از تحلیل داده ها نشان می دهد در مجموع، دانش آموزان و معلمان تاریخ نسبت به آموزش ابعاد تاریخ محلی استان، نگرش مثبتی دارند که از نظر دانش آموزان، آموزش تاریخچه ی سیاسی بیشترین و آموزش تاریخچه ی اقتصادی کم ترین اهمیت آموزشی را نسبت به بقیه ی ابعاد دارند و بررسی نظرات معلمان تاریخ نشان داده که آموزش تاریخچه ی فرهنگی اجتماعی مهم ترین و آموزش تاریخچه ی اقتصادی کم اهمیت-ترین بُعد از بین ابعاد تاریخ محلی استان به حساب می آیند. بررسی مولفه های بدست آمده از دیدگاه های معلمان و دانش آموزان درباره ی چرایی اهمیت آموزش ابعاد تاریخ محلی این طور نشان می دهد که آموزش ابعاد تاریخ محلی علاوه بر اینکه به روشن ساختن و حفظ هویت، اصالت و ریشه های فرد و اجتماع وی منجر می شود، به افراد کمک می کند اطلاعات خود را درباره ی محیط زندگی خویش افزایش دهند، همچنین باعث تقویت روح وطن پرستی در وجود افراد و برآورده کردن برخی خواسته های روحی آن ها می شود. بررسی دیدگاه های معلمان درباره ی روش های تدریس تاریخ محلی حاکی از این است که برای تدریس ابعاد تاریخ محلی باید از مجموعه ای از روش های تدریس نوین در کنار هم و بسته به موضوع درسی بهره برد تا نتیجه ی ایده آل حاصل شود. از جمله روش هایی که معلمان برای تدریس این تاریخ عنوان کرده اند عبارتند از: روش مشاهده ای، روش مشارکتی، روش پژوهش محور، روایت نگری تاریخ(تاریخ شفاهی) و روش مبتنی بر منابع الکترونیکی تاریخ. از نظر معلمان تاریخ، چالش های تدوین و تدریس تاریخ محلی در مدارس شامل موانع درونی (ضعف در ساختار نظام آموزش و پرورش و سیاست گذاری های این نظام) و موانع بیرونی (ضعف های فرهنگی و اجتماعی جامعه ی بومی و ورود مدرنیته به عرصه های زندگی مردم) می شود. واژگان کلیدی: تاریخ محلی، برنامه ی درسی تاریخ، نگرش، معلم، دانش آموز، دوره ی متوسطه
نیشتمان علیزاده کیوان بلندهمتان
یکی از کارکردهای نظام آموزشی، تربیت هنری است. اهمیت این کارکرد از آن روست که در ابعاد مختلف رشد دانش آموزان تاثیر قابل ملاحظه ای دارد به ویژه در دوره ی ابتدایی که مهمترین دوره در شکل گیری شخصیت سالم و متعادل افراد است بیشترین نقش و تأثیر را دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی چگونگی آموزش هنر در دوره ی ابتدایی از نظر معلمان و هنرمندان شهر سنندج می باشد. به منظور دستیابی به چنین هدفی از روش تحقیق کیفی، راهبرد تحقیق پدیدارشناسی و روش مصاحبه نیمه سازمان یافته استفاده شده است. در این پژوهش از روش نمونه گیری گلوله برفی استفاده شده است. با توجه به اشباع نظری داده ها، برای بررسی وضع موجود آموزش هنر تعداد نمونه جامعه معلمان 5 نفر و برای بررسی وضع مطلوب تعداد نمونه جامعه هنرمندان 7 نفر می-باشد. نتایج حاصل از تحلیل مصاحبه ها نشان داد که در وضعیت موجود آموزش هنر اهدافی مانند شناخت جهان، پرورش خلاقیت، تقویت حس زیبایی شناسی، شکوفایی استعداد، پیشرفت تحصیلی، تقویت اعتماد به نفس، پالایش روانی و بیان افکار ذکر شد و در وضعیت مطلوب نیز علاوه بر این موارد توسعه مهارت های تفکر، تقویت مشارکت، پرورش ارزش های اخلاقی و توسعه مهارت های حرکتی مورد توجه بوده است. در زمینه محتواهای آموزش داده شده نتایج نشان داد که محتواهای مانند موسیقی، نمایش و مجسمه سازی در مدارس ابتدایی هیچ جایگاهی ندارند. محتواهای موجود شامل نقاشی، کاردستی، کلاژ و خط می باشد. در رابطه با چگونگی اجرا درس هنر نتایج نشان داد که در مدارس ابتدایی معلم هنر، امکانات مناسب و فضای اختصاصی برای اجرای صحیح برنامه های هنر وجود ندارد.
حسن حسینی نعمت اله عزیزی
چکیده هدف پژوهش حاضر امکان سنجی یادگیری الکترونیکی در مراکز فنی و حرفه ای استان کردستان از دیدگاه مدیران و مربیان بود. روش انجام پژوهش توصیفی و از نوع پیمایشی می باشد. وجامعه ی آماری شامل کلیه ی مدیران و مربیان مراکز فنی و حرفه ای استان کردستان بود. نمونه به تعداد 67 مربی و 7 مدیر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای متناسب با حجم جامعه انتخاب شد. ابزار اندازه گیری در این پژوهش 5 پرسشنامه محقق ساخته، مصاحبه سازمان یافته و یک فرم چک لیست برای مشاهده بود. روایی مورد نظر در این پژوهش از نوع روایی محتوا است و با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، پایایی به دست آمده برای پرسشنامه های اول تا پنجم به ترتیب 86/0، 894/0، 872/0، 879/0 و 955/0 بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری، تی دو نمونه ای وابسته، تی گروه های مستقل و تحلیل واریانس برای تحلیل های استنباطی استفاده شد. و برای تحلیل متن مصاحبه ها نیز از روش تحلیل محتوا استفاده شده است. نتایج بدست آمده از این آزمون ها نشان داد که اختلاف معنی داری بین میزان استفاده مراکز فنی و حرفه ای و همچنین امکان استفاده مراکز فنی و حرفه ای از وسایل سنتی و جدید وجود داشت. همچنین نتایج نشان داد که مهارت دانش آموزان و مربیان در استفاده از وسایل سنتی مربوط به یادگیری الکترونیکی بیشتر از وسایل جدید الکترونیکی می باشد. نتایج تحلیل مصاحبات نشان داد مراکز فنی و حرفه ای استان کردستان برای استفاده از شیوه های یادگیری الکترونیکی نیازمند به اعتبارات دریافتی بالاتری می باشند تا بتوانند تمامی کارگاه ها را کاملاً الکترونیکی کنند. مشاهدات محقق در مراکز فنی و حرفه ای استان کردستان نیز گویای این نکته بود که مراکز فنی و حرفه ای استان کردستان از نظر تجهیزات مورد نیاز برای ارائه یادگیری الکترونیکی در سطح پایینی قرار داشتند. واژگان کلیدی یادگیری الکترونیکی، فن آوری اطلاعات، فنی و حرفه ای، امکان سنجی، آموزش مجازی، آموزش از راه دور، یادگیری آنلاین، یادگیری آفلاین.
سید علی نژاد موسوی ناصر شیربگی
تدریس خصوصی تکمیلی به آموزش های خارج از تدریس رسمی اطلاق می شود که در آن معلم موضوعی معین را در قبال اخذ هزینه تدریس می کند. هدف اصلی پژوهش حاضر دست یابی به اطلاعات دقیق و بدون واسطه از نگرش والدین و دانش آموزان دوره متوسطه به تدریس خصوصی تکمیلی و رابطه آن با میزان هزینه هایی که خانواده ها برای آن صرف می کنند، می باشد. این پژوهش از دو بخش کیفی و کمی تشکیل شده است. در بخش کیفی از مصاحبه نیمه ساختار یافته به منظور بررسی نگرش والدین نسبت به ماهیت (هدف و کار آیی) تدریس خصوصی تکمیلی استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق در بخش کمی شامل کلیه دبیرستان های شهر اهواز می باشد که از میان آن ها با استفاده از نمونه گیری خوشه ای، 370 دانش آموز انتخاب شدند و در بخش کیفی با استفاده از نمونه گیری هدفمند 15 نفر از والدین انتخاب شدند. نتایج به دست آمده از مصاحبه ها در تحلیل کیفی نشان می دهد که مولفه هایی مانند درس ندادن خوب معلم و نبودن اساتید مجرب، بهتر یاد گرفتن درس ها و یادگیری نکات آموزشی بیشتر و جدیدتر در کلاس های خصوصی تکمیلی جهت آمادگی در کنکور، آشنایی با روش های تست زنی، جمعیت زیاد کلاس های رسمی، نبودن وقت کافی برای تدریس برخی از دروس در مدارس و ... موجب گرایش دانش آموزان به کلاس های خصوصی تکمیلی می شوند و دلایلی مانند گران بودن کلاس های خصوصی تکمیلی موجب شده است تا دانش آموزان فقیر در این کلاس ها شرکت نکنند. نتایج در تحلیل کمی داده ها از طریق آزمون های آمار استنباطی کای 2 و ضریب کروسکال والیس نشان می دهد که دانش آموزان کیفیت پایین مدارس دولتی، عدم برآوردن نیاز آموزشی دانش آموزان برای امتحانات مدرسه و امتحان ورودی دانشگاه را مهم ترین عوامل گسترش پدیده تدریس خصوصی می دانند. بین تدریس مناسب موضوعات درسی توسط دبیران، کیفیت آموزشی مدارس رسمی و اصرار والدین، و گرایش به تدریس خصوصی تکمیلی رابطه وجود دارد اما بین نحوه برخورد دبیران با دانش آموزان و گرایش آن ها به تدریس خصوصی رابطه ای معنی داری وجود نداشت. بین وضعیت رفاهی خانواده ها و میزان بهره گیری از کلاس های خصوصی رابطه وجود دارد. واژگان کلیدی : نگرش والدین و دانش آموزان، تدریس خصوصی تکمیلی، آموزش سایه ای، کلاس های خصوصی تکمیلی
قباد رمضانی نعمت اله عزیزی
هدف از انجام این پژوهش بررسی دیدگاه دبیران و دانش آموزان در خصوص نقش مناطق تجاری – مرزی شهرهای بانه و مریوان بر وضعیت تحصیلی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه در این دو شهر بود. روش انجام پژوهش کمی- کیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری، شامل کلیه ی دانش آموزان پسر سال اول و سوم مقطع متوسطه در سال تحصیلی91-90 و همچنین تمام دبیران مشغول به تدریس در این مقطع بود. ابزار اندازه گیری در بخش کمی پرسشنامه ی انگیزش پیشرفت هرمانس و در بخش کیفی نیز از روش مصاحبه با دبیران استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و تی تست) استفاده شد. نتایج نشان داد که بین وضعیت اقتصادی خانواده با میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه ی معنی داری وجود دارد اما بین وضعیت اقتصادی با انگیزه ی پیشرفت رابطه وجود ندارد. و نیز تفاوت معناداری از لحاظ عملکرد تحصیلی بین دو گروه از دانش آموزان شاغل و غیر شاغل وجود نداشت. همچنین نتایج حاصل از یافته ها نشان داد که ارتباط معنی داری بین میزان اشتغال به کار دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی آنان و نیز بین میزان اشتغال به کار دانش آموزان با میزان انگیزه ی پیشرفت آنان در جهت عکس وجود دارد. نتایج حاصل از تحلیل مصاحبه با دبیران نیز نشان داد که وجود فرصت های شغلی برای دانش آموزان در منطقه تا حدی بر انگیزه ی تحصیلی آنان اثرگذار بوده است، بعنوان مثال میزان قبولی در کنکور و رتبه های برتر در این دو شهر در چند سال اخیر سیر نزولی داشته است.
عباس احمدی محمد امجد زبر دست
در بررسی حاضر از روش مطالعهِ کیفی روایتی استفاده شده که معنای تدریس و توسعه ی آن معنا در سراسر زندگی حرفه ای معلّمان نمونه را آزموده است. معلّمان نمونه شرکت کننده در این پژوهش از میان معلّمان راه یافته به مراحل استانی و کشوری طرح معلّمان نمونه سال عملیاتی شدند. سوال های تحقیق که راهنما و اجرا کننده ی این مطالعه بودند، از این قرارند: کدام یک از مراحل توسعه ای کگان (1982- 1994) را می توان مصداق سیستم های معنا سازی فعلی یا سابق معلّمان نمونه دانست؟ در حال حاضر معلّمان نمونه و با تجربه چه معانی ای از تدریس در ذهن دارند؟ اگر این معانی دچار تغییر شده اند، فرایند تغییر معنای تدریس در سراسر زندگی کاری آن ها به چه صورت بوده است؟ آیا این فرایند تغییر به صورت توسعه ای بوده است؟ کدام یک از تأثیرات بافتی از معنا سازی معلّمان حمایت کرده و یا از آن ممانعت به عمل آورده اند؟ روش شناسی مطالعه ی حاضر بررسی روایتی در قالب پارادایم تحقیق کیفی است. با استفاده از داده های گردآوری شده از 20 نفر شرکت کننده، روایت هایی نوشته شد. هر یک از این شرکت کنندگان معلّمان نمونه سال های 1386 تا 1391 نواحی یک و دو آموزش و پرورش شهرستان سنندج بودند. دریافتیم که این معلّمان پنج معنا از تدریس در ذهن خود دارند: ایجاد تغییر در راستای بهبود اوضاع، یادگیری در بطّن اجتماع، یادگیری در طول عمر، یافتن فرصت در مواجهه با موانع و دریافت کردن و بهره مند شدن از تدریس. مطالعه ی روایتی حاضر که نگاهی گذشته نگر به حوادث سابق داشت نتوانست به سوال مربوط به فرایند تغییر در پنج معنای تدریس یا در ساختار معنا سازی پاسخ دهد. تأثیرات بافتی بر معنا سازی حرفه ای معلّم در محیط کلاسی روزانه و از دیدگاه انتظارات مدارس را مرور کرد. هم از نظر ویژگی ها و هم از نظر تناسب یا عدم تناسب با تراز توسعه ای معلّم به بررسی بافت پرداختیم. هم چنین در انتها به ارایه اشارات و کاربردهای این مطالعه برای مدل سازنده – توسعه ای کگان (1982- 1994)، آموزش بزرگ سالان و توسعه حرفه ای معلّم پرداخته ایم.
شهین فتحی ناصر شیربگی
هدف اصلی این پژوهش «مقایسه ی سازه های شخصی مدیریت در میان مدیران کم تجربه و باتجربه آموزش و پرورش شهر سنندج» است. در این پژوهش از روش تحقیق کیفی از نوع مطالعه ی موردی استفاده گردیده است. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه ی مدیران آموزش و پرورش شهر سنندج– ناحیه یک و ناحیه دو- که در سال تحصیلی 91-90 مشغول به خدمت بودند، است که مطابق با آمار ارایه شده از سوی اداره کل آموزش و پرورش شهر سنندج، تعداد کل این مدیران (257) نفر می باشند. نمونه گیری به روش مبنی بر هدف و با استفاده از شیوه ملاکی انجام شد. هم چنین تعداد نمونه ها متناسب با روش شبکه فهرستگان که غالباً برای نمونه هایی با اندازه های کوچک، کاربرد دارد، تعداد 43 نفر مدیران کم تجربه و با تجربه -23 نفر ناحیه یک و 20 ناحیه دو- انتخاب گردیدند. گرد آوری داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته و به وسیله ماتریس شبکه فهرستگان انجام شده است. در نهایت تعداد (575) سازه شخصی- (52/56) درصد را مدیران کم تجربه و (47/43) درصد آن را مدیران باتجربه- در طی 43 مصاحبه استخراج گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوا (با واحد تحلیل موضوع) استفاده شد. داده های به دست آمده از سیستم سازه های شخصی مدیران در چهار مقوله اصلی و 13زیر مقوله دسته بندی شدند، که عبارت بود از مقوله های اخلاق؛ ارتباط؛ ویژگی های شخصی و عقلانی- عملیاتی. یافته-های حاصل از این مطالعه، برای دو گروه مدیران نشان می دهد، که مقول? ارتباط بیش از مقوله های دیگر برای دو گروه از مدیران- کم تجربه (36 درصد) و باتجربه (34 درصد)- در سیستم سازه های شخصی مدیران به آن پرداخته شده است. هم چنین، در میان مقوله ها، مقوله ی ویژگی های شخصی (24 درصد)؛ مقوله ی اخلاق( 3/20) و مقوله ی عقلانی- عملیاتی (69/19) برای مدیران کم تجربه به آن پرداخته شده و این نتایج برای مدیران باتجربه بعد از مقوله ی ارتباط به صورت مقوله ی عقلانی- عملیاتی (6/23)؛ مقوله ی ویژگی های شخصی (8/22) و مقوله ی اخلاق (6/19) پرداخته شده است. در مجموع سیستم سازه های شخصی مدیران از نظر توجه به معیار ها، به مقوله ارتباط بیشتر پرداخته شده است. واژگان کلیدی: سازه های شخصی مدیریت، مدیران کم تجربه، مدیران باتجربه، پیچیدگی شناختی
یاسر صیادی خلیل غلامی
هدف اصلی پژوهش حاضر، شناسایی ابعاد مرتبط با خصوصیات مدیران موفق آموزشی به قصد ساخت و اعتبارسنجی ابزاری برای اندازه گیری ابعاد مدیران موفق در مدارس بود. رویکرد اصلی در این پژوهش، آمیخته (ترکیبی) با استفاده از راهبرد ترکیبی - تبیینی بوده و جامعه آماری آن شامل تمامی معلمان سه مقطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان استان های غرب کشور (کرمانشاه، کردستان و همدان) بود. در بخش کمی روش نمونه گیری، نمونه گیری خوشه ای در دسترس بود که بر این اساس، مناطق آموزشی استان، مبنای طبقه بندی خوشه های اصلی قرار می گیرد و تعداد نمونه های لازم به صورت افراد در دسترس از هر منطقه ی آموزشی انتخاب گردید. نمونه آماری پژوهش در مجموع شامل 712 نفر می باشند که از این تعداد 4/62 درصد مردان (444 نفر) و 6/37 درصد را زنان (268 نفر) تشکیل می دهند. روش تحلیل داده ها عمدتاً تحلیل عاملی اکتشافی با استفاده از تحلیل مولفه های اصلی از طریق نرم افزار spss و تحلیل عاملی تأییدی از طریق نرم افزارamos بود. نتایج نشان داد که از نظر معلمان معیار مدیر آموزشی موفق باید دارای 5 بعد اساسی باشد: توسعه سرمایه اجتماعی مدرسه، قابلیت های و منش فردی مدیر، رابطه، توسعه حرفه ای کارکنان و خودمحوری و بینش محدود مدیر. ضریب اعتبار همه ی ابعاد مشخص شده بر اساس آلفای کرونباخ بالاتر از 77/0 تعیین گردید. بخش کیفی پژوهش در جهت عمق بخشیدن به فهم مطالب بعد از بخش کمی صورت پذیرفت. که نتایج 5 بعد اساسی را مشخص نمود: توجه به سرمایه های اجتماعی مدرسه، مهارت ها و منش شخصی مدیر، بوروکراسی، رهبری مناسب و فلسفه ی مشخص و جهت گیری مناسب. واژه های کلیدی مدیریت آموزشی، مقیاس مدیر آموزشی موفق، ابعاد مدیران موفق آموزشی، رهبری آموزشی.
طیب فاتحی خلیل غلامی
هدف این پژوهش بررسی رابطه بین عدالت سازمانی با رفتار شهروندی سازمانی در میان معلمین شهرستان کامیاران می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه معلمین سطح شهیرستان کامیاران است که از این تعداد (278=n) نفر با استفاده از جدول مورگان به عنوان حجم نمونه انتخاب شده است. برای اندازه گیری عدالت سازمانی از پرسشنامه نیهوف و مورمن (1993) و به منظور اندازه گیری رفتار شهروندی سازمانی از پرسشنامه پنج عاملی پادساکف و همکارانش (2000) استفاده شده است. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است، تحلیل داده ها با استفاده از آزمون همبستگی و رگرسیون چندگانه به روش گام به گام صورت گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهند که بعد رویه ای عدالت سازمانی در میان معلمان از بیشترین اهمیت برخوردار بود و همه ی ابعاد عدالت سازمانی در کامیاران معنادار بوده است. میزان عدالت سازمانی در میان معلمین شهرستان کامیاران متوسط به بالاست. همه ابعاد رفتار شهروندی سازمانی در این شهرستان معنادار بوده و از میان این ابعاد، ادب از بیشترین اهمیت و مردانگی از کمتری اهمیت و میزان برخوردار می باشد. بیشتر مولفه های عدالت سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی دارای رابطه همبستگی می باشند و نتایج رگرسیون نشان می دهد که این عدالت می تواند به صورت معنی داری پیش بینی کننده ی رفتار شهروندی سازمانی باشد، بین نظرات معلمان در خصوص عدالت سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی بر حسب مقطع تحصیلی، جنسیت، تجربه کاری رابطه معنی دار دیده نشده است. به طور کلی رفتار شهروندی سازمانی معلمین از روی عدالت سازمانی آنان قابل پیش بینی است.
محمد اسدی خلیل غلامی
هدف اصلی پژوهش اخیر، شناسایی، طبقه بندی و مطالعه موردی مولفه های بنیادی تدریس اثربخش در دانشگاه کردستان به عنوان بخشی از نظام تدریس در آموزش عالی با بهره گیری از دیدگاه های اساتید و دانشجویان است. این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر دانش شناختی مبتنی بر نظریه عمل گرایی و از جهت رویکرد مبتنی بر روش های آمیخته و از نظر راهبرد، هم زمان است. داده ها در 2 مرحله مطالعه شدند: 1) گردآوری داده های کمی با اجرای پرسشنامه پژوهشگر ساخته در مورد دانشجویان و اساتید برای مقوله بندی و تعیین اهمیت مولفه های تدریس اثربخش و 2)گردآوری داده های کیفی با به کارگیری مصاحبه عمیق و نیمه سازمان یافته با اساتید علاقه مند برای تبیین نتایج کمی یا کشف مولفه های احتمالی جدید. جامعه آماری دربرگیرنده 209 استاد و 7777 دانشجو در 5 دانشکده دانشگاه کردستان در نیمسال دوم تحصیلی 91-90 است. نمونه گیری کمی به تفکیک دانشکده ها با روش طبقه ای از طریق جدول مورگان و کرجسی محاسبه شد و حجم نمونه برای اساتید، 156نفر و برای دانشجویان، 383 نفر بود. همچنین حجم نمونه مصاحبه ها از میان 12 استاد از طریق نمونه گیری نوعی تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شد. تجزیه وتحلیل داده های کمی از طریق آزمون های آماری شامل تحلیل عاملی اکتشافی با مولفه های اصلی، t تک نمونه ای، t گروه های مستقل و تحلیل واریانس یک راهه و lsd با استفاده از بسته آماری علوم اجتماعی انجام شد. داده-های کیفی نیز به وسیله تحلیل محتوای استقرایی مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج کمی پژوهش نشان می دهد که مولفه های بنیادی تدریس اثربخش از نظر دانشجویان شامل 1) مهارت های تدریس؛ 2) ارزیابی نظام مند؛ 3) منش فردی و از نظر اساتید، شامل 1) مهارت های تدریس؛ 2) منش فردی؛ 3) خصوصیات اخلاقی؛ 4) عوامل ارتباطی و همچنین با ترکیب داده های هر دو گروه شامل 1) مهارت-های تدریس؛ 2) خصوصیات اخلاقی؛ 3) منش فردی؛ 4) عوامل ارتباطی؛ 5) تجربه استاد است که مهارت های تدریس و تجربه استاد به ترتیب مهم ترین و کم اهمیت ترین مولفه های تدریس اثربخش بودند. همچنین با ادغام این نتایج، شش عامل نهایی به عنوان الگوی سازه تدریس اثربخش استخراج شد که شامل 1) مهارت های تدریس؛ 2) منش فردی؛ 3) خصوصیات اخلاقی؛ 4) عوامل ارتباطی؛ 5) ارزیابی نظام مند؛ و 6) تجربه استاد است. مقایسه میانگین نشان می دهد تفاوت معناداری میان عوامل ارتباطی با دیدگاه افراد، جنسیت و دانشکده و بین عوامل ارتباطی با جنسیت افراد وجود دارد. یافته های بخش کیفی نیز بیانگر آن است که مقوله های اساسی تدریس اثربخش از نظر اساتید شامل 1) مهارت-های ارتباطی؛ 2) خصوصیات آموزش دهنده و آموزش گیرنده ؛ 3) مهارت های آموزشی؛ و 4) عوامل زمینه ای است.
بهنام قبادی کیوان بلندهمتان
این نوشتار به بررسی دیدگاه معلمان نسبت به معنای زندگی)باعطف توجه به مکتب لوگوتراپی فرانکل( در امر تربیت معنوی اهتمام می ورزد. به صورت مشخص، اهداف مورد نظر در این پژوهش عبارت بودنداز: 1 شناخت مفهومِ معنای زندگی از دیدگاه معلمان؛ 2 شناسایی مولفههای زندگی معنوی)انسان - - معنوی( از نگاه معلمان؛ 3 شناخت شیوههای آشناگرداندن دانشآموزان با مفهوم معنای زندگی. پیرو - اهداف پژوهش، پرسشهای پژوهشی نیز عبارت بودنداز: 1 معلمان چه برداشتی از مفهوم "معنای - زندگی" دارند؟ 2 درنگاه معلمان، انسان معنوی با بهرهگیری ازچه مولفههایی، زندگی معنادار را تجربه - میکند؟ 3 معلمان چگونه شاگردان را با معنای زندگی آشنا میکنند؟ - پژوهش کنونی از نظرهدف،" کاربردی"؛ به لحاظ نحوهی گردآوری دادهها،"کیفی" و از نظر روش، مبتنی بر مطالعات پدیدارنگاری است. افزون براین، مشارکتکنندگان در پژوهش از استان کردستان و شیوهی انتخاب آنها در دو فاز جداگانه و بر مبنای روش نمونهگیری ملاکی و نمونهگیری گلولهبرفی، صورت گرفت. مصاحبهی عمیق و نیمه سازمانیافته نیز، ابزار گردآوری دادههای تحقیق بود. یافتههای پژوهش در خصوص پرسش نخست، ازنگرگاه فرانکل، دربافتی فلسفی و درقالب بحث" غایت شناسی" مطرح میگردد. وی فهم معنای غایی زندگی را مبتنی بردرک گشتالتی ازکل زندگی و" فراروندگی" را عامل اصلی استعلای آدمی برای یافتن پاسخ به پرسش"معنای زندگی چیست؟" میداند. پاسخ مشارکت- کنندگان نیز در بیانی دیگر، با تأکید بر مقولههای خرسندی، پویشهای انسانی،کامجویی، ارزشهای اخلاقی و سعادتمندی، ناطر به هدفمندی زندگی بود. درخصوص پرسش دوم،آزادگی، مسولیتپذیری وداشتن وجدان بیدار به مثابه مولفههای انسان معنوی، شناسایی شدند.درخصوص پرسش سوم نیز، فرایندآشناسازی فراگیران با معنای زندگی به صورت رویارویی و آراستن فرد به ارزشهای سهگانهی معنابخش به زندگی)خلاق تجربی نگرشی(، قابل بازشناسی بود. گفتنی است که به طورکلی، گویه ها - - ی مشارکتکنندگان درخصوص پرسشهای پژوهش، درستیِ اندیشههای فرانکل را تأیید میکرد.
بهیه خاطری صفت مصطفی قادری
این پژوهش با هدف بررسی ماهیت علمی تحقیقات اقدام پژوهی انجام گرفته توسط معلمان پژوهنده، براساس دیدگاه نورتون (2009) و مرتلر (2011)، انجام شد. رویکرد پژوهش کمی- کیفی بود که از روش پیمایشی توصیفی برای بررسی دیدگاه معلمان استفاده شد. پرشسنامه محقق ساخته روی 100 نفر از معلمان مقطع ابتدای اجرا شد و از چک لیست برای ارزیابی 36 گزارش اقدام-پژوهی استفاده شد. مصاحبه نیمه ساختمند برای بررسی دیدگاه 8 نفر از معلمان درباره میزان همخوانی تحقیقات با مسائل کلاسی بکار برده شد. جهت سنجش پایایی از ضریب آلفای کرانباخ استفاده شد که مقدار آن برای پرسشنامه برابر با (89/0) و برای چک لیست (77/0) بود. نتایج پژوهش نشان داد که معلمان دیدگاه مثبتی نسبت به روش تحقیق اقدام پژوهی برای بررسی و حل مسائل آموزشی دارند، و تمایل زیادی دارند از رویکرد تفسیری _ مشارکتی برای انجام اقدام پژوهی استفاده کنند، اما بررسی گزارشات اقدام پژوهی بیانگر کیفیت پایین این گزارشات از لحاظ علمی بود. در واقع معلمان در مرحله جمع آوری و تحلیل اطلاعات از روشهای مناسبی استفاده نکرده اند و ابزار مورد استفاده، دقت و روایی لازم را ندارند. نتایج همچنین نشان داد که معلمان در رعایت اصول اخلاقی موفق عمل کرده اند.
ایران ابراهیمی خلیل غلامی
هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه ی علی بین حساسیت اخلاقی و تدریس مراقبتی معلمان به منظور تهیه و برازش مدلی برای رابطه ی بین حساسیت اخلاقی و تدریس مراقبتی بود. با استفاده از رویکرد کمی، از جامعه تمام معلمان شهر کامیاران در استان کردستان تعداد 242 نفر (54درصد را مردان و 46درصد را زنان) مورد مطالعه قرار گرفت. داده ها با استفاده از یک پرسشنامه در دو مقیاس حساسیت اخلاقی و مقیاس تدریس مراقبتی جمع آوری و با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی و مدل معادلات ساختاری تحلیل گردید. بررسی خصوصیات روان سنجی مقیاس ها، نتایج نشان داد که همه ی ابعاد حساسیت اخلاقی و تدریس مراقبتی مورد تأیید قرار گرفت. همچنین برای درک روابط بین این متغیر ها، نتایج نشان داد که در میان چهار بعد حساسیت اخلاقی، بعد مراقبت از راه ارتباط با دیگران تاثیر معنی داری روی تدریس مراقبتی نداشت بنابر این از مدل حذف شده و سه بعد پذیرفتن دیدگاه دیگران، درک مسایل اخلاقی و شناسایی عواقب عمل و انتخاب بر ابعاد تدریس مراقبتی تأثیر مثبتی داشته اند.
مهناز رحیمی محمد امجد زبردست
این پژوهش با هدف بررسی رابطه ی سبک رهبری تحول گرای مدیران با جو سازمانی در مدارس دخترانه شهر سقز انجام گرفت. روش انجام پژوهش کمی از نوع توصیفی- پیمایشی می باشد. جامعه آماری این تحقیق را کلیه مدارس دخترانه شهر سقز تشکیل داد که تعداد آن ها 37 مدرسه بود. کلیه مدارس به عنوان نمونه در نظر گرفته شد و به نسبت هر مدیر درهر مدرسه 5 معلم انتخاب گردید که تحلیل ها با همان تعداد پرسشنامه های بازگردانده شده انجام شد. ابزار اندازه گیری دو پرسشنامه، شامل پرسشنامه سبک رهبری تحول گرای کوزس و پوسنر و پرسشنامه توصیف جوّ مدرسه هوی بود که برای هر مقطع پرسشنامه جداگانه است. در این تحقیق آلفای کرونباخ، برای هر دو پرسشنامه به تفکیک از دیدگاه معلم و مدیر و برای هر مقطع به صورت مجزا محاسبه شد. پایایی پرسشنامه سبک رهبری تحول گرا از دید معلمان هر سه مقطع 95% محاسبه گردید. پایایی این پرسشنامه از دید مدیران مقطع ابتدایی 76%، مقطع متوسطه اول 77% و مقطع متوسطه دوم 81% محاسبه گردید.پایایی پرسشنامه جو مدرسه نیز از دید مدیران مقطع ابتدایی71% و معلمان مقطع ابتدایی 83% محاسبه شد. در مقطع متوسطه اول پایایی پرسشنامه از دید مدیران 47% و از دید معلمان 88% و در مقطع متوسطه دوم پایایی پرسشنامه از دید مدیران 67% و از دید معلمان 77% محاسبه گردید. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد بین دو متغیر سبک رهبری تحول گرا و جو سازمانی مدرسه و مولفه هایشان از دیدگاه معلمان رابطه همبستگی برقرار است، همچنین بین نظر مدیران و معلمان در خصوص نوع جو حاکم بر مدرسه تفاوت وجود دارد. بین نظر مدیران سه مقطع در خصوص سبک رهبری تحول گرا اختلاف نظری نبود در حالی که معلمان در این باره با هم اختلاف نظر داشتند. بهترین مولفه برای پیش بینی سبک رهبری تحول گرا ازروی جو مدرسه در مقاطع ابتدایی و متوسطه اول رفتار حمایتی و در مقطع متوسطه دوم بهترین پیش بینی کننده رفتار حمایتی و رفتار سفارشی بود، نیز بهترین مولفه برای پیش بینی جو مدرسه از روی مولفه های سبک رهبری تحول گرا در مقطع ابتدایی ترغیب ذهنی است و در مقاطع متوسطه اول و دوم هم هیچ یک از مولفه های سبک رهبری تحول گرا برای پیش بینی جو مدرسه معنادار نبودند.
شهلا دهقانی کیوان بلندهمتان
توجه به مقوله ی اخلاق و رشد اخلاقی کودکان، همواره یکی از اساسی ترین و زیر بنایی ترین اهداف خانواده ها و نظام آموزشی بوده است. چرا که استحکام خانواده و تحقق آرمان های جامعه و اساس یک جامعه ی پویا و سالم در گرو تربیت انسان های فرهیخته، مسئول و اخلاق مدار است. توجه به امر تعلیم اخلاق در نظام آموزشی و استفاده از ادبیات داستانی به منظور انتقال مفاهیم اخلاقی، ضرورت بررسی متون کتب درسی را بیش از پیش نمایان می سازد. پژوهش حاضر در پی شناسایی چگونگی های آموزش مفاهیم اخلاقی در مقطع ابتدایی است. این پژوهش پس از بررسی کتب درسی دوره ی ابتدایی، مفاهیم اخلاقی موجود را استخراج و بر اساس مقوله های اخلاقی مبتنی بر آرای امام محمد غزالی دسته بندی کرده است. متن درس ها با استفاده از روش تحلیل محتوا و نشانه شناسی تصاویر مورد بررسی قرار گرفت تا بدینوسیله مفاهیم، شناسایی شوند و سپس با استفاده از فرایندی استنتاجی بر مبنای ملاک های معین، از نظر انسجام و یکپارچگی در هر پایه و نیز چیدمان فرگشتی در کل مقطع مورد بررسی قرار داده شد. نتایج نشان دهنده این امر است که کتب فارسی در تمامی پایه ها، هم بیشترین تعداد ادبیات داستانی را در خود دارند و هم بیشترین تعداد مفاهیم اخلاقی را به خود اختصاص داده اند. ادبیات داستانی، در انتقال مفاهیم «اخلاق نیکو»، «ایثار و فداکاری» و «تلاش و پشتکار» بیش از سایر مفاهیم به کار گرفته شده است. متاسفانه چیدمان مفاهیم مورد توجه قرار نگرفته و از میان پانزده مفهوم اخلاقی، تنها «رفتار نیک»، «نوع دوستی» و «تلاش و پشتکار» فاکتورهای مربوط به انسجام و فرگشت را از نظر کمی و کیفی دارا هستند. سایر مفاهیم از نظر تعداد تکرار و نوع چینش در پایه های مختلف فاقد کارایی لازم هستند. برخی از مفاهیم تنها در یک پایه ذکر شده اند و در سایر پایه ها به آنها توجهی نشده است. این درحالی است که توجه به یکپارچگی دروس و سیر تکاملی آن با توجه به سطح رشد زبان و تفکر کودک جزو فاکتورهای اساسی نگارش کتب درسی است. در نهایت با توجه به حساسیت نقش ادبیات داستانی و اثرگذاری آن بر شکل گیری و انتقال فرهنگ و مفاهیم، روشن است که پرداختن به محتوای داستان های اخلاقی کتب درسی،اصلاح آن ها و یا انتخاب داستان های مناسب تر برای انتقال مفاهیم به شکلی متفاوت، یکی از ضروریات نظام آموزشی می باشد.
شادی محمدی کیوان بلندهمتان
فلسفه شخصی اساتید در زمینه تربیت دینی از موضوعات مهمی است که چندان مورد توجه قرار نگرفته است. بر این اساس هدف از تحقیق حاضر بررسی و کند وکاو فلسفه شخصی اساتید در زمینه تربیت دینی، از منظر اساتید دانشگاه کردستان می باشد. در این تحقیق از رویکرد کیفی و استراتژی پدیدارنگاری استفاده شد و فلسفه ی شخصی اساتید در زمینه تربیت دینی به وسیله مصاحبه نیمه ساختار یافته، مورد بررسی قرار گرفت. شرکت کنندگان تحقیق، شامل اساتید دانشگاه کردستان است که با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی با 11 نفر مصاحبه شد. یافته های تحقیق نشان داد که تجربه زیسته اساتید و در واقع فلسفه ی شخصی آنها در زمینه تربیت دینی بیشتر بر مقوله هایی تأکید داشت که در زیر مجموعه 6 طبقه مفهومی تر در ارتباط با وضیت کنونی، وضعیت آرمانی، آسیب شناسی، تعریف تربیت دینی، نیاز به تربیت دینی و تربیت دینی در عمل، قرار گرفت، که این 6 طبقه نیز خود زیر مجموعه دو مضمون اصلی یا فضای نتیجه، چیستی و چگونگی می باشد. عمده ترین یافته های تحقیق حاضر حاکی از آن است که از دیدگاه اساتید، تربیت دینی در شرایط فعلی از جایگاه مطلوبی برخوردار نبوده و باید بیشتر از پیش مورد توجه قرارگیرد، زیرا پروسه تربیت دینی طولانی مدت است و نیاز به زمان دارد. راهکارهایی که اساتید در این راستا ارائه کردند بر این امر مهم دلالت دارد که جایگاه فعلی تربیت دینی ضعیف است و نیاز به آن دارد در دانشگاه جایگاهش احیا شود به گونه ای که برای دانشجو بر انگیزاننده باشد و این امر نیاز به اساتیدی دارد که خود از تربیت و تربیت دینی سالمی برخوردار باشند و در قالب گفتار و عمل آشکارا و پنهان، مستقیم و غیر مستقیم آن را نشان دهند و تلاش کنند در حد توان دانشجو را به کمال برسانند.
شیرکو سبحانی مصطفی قادری
هدف از این پژوهش شناسایی چالش های کاراندیشی معلمان ریاضی مقطع دبیرستان بود. رویکرد انجام پژوهش کیفی (نظریه مبنایی یاgt ) و کمی (توصیفی - پیمایشی) بود. مشارکت کنندگان از بین معلمان موفق ریاضی دوره ی دوم دبیرستان با روش نمونه گیری به طریق اشباع نظری با حجم 18 نفر که حاضر به مصاحبه شدند انتخاب شدند. جامعه آماری شامل دبیران ریاضی پایه اول و دوم مقطع دبیرستان ناحیه یک و دو شهرستان سنندج بود. حجم نمونه 120 نفر بود که برای تحقیق کمی انتخاب شدند. اعتبار مصاحبه های نیمه ساختمند از طریق چک کردن اعضا بررسی و مورد تأیید قرار گرفت. همچنین روایی پرسشنامه ها نیز با استناد به نظر متخصصان تأیید گردید. پایایی پرسشنامه برای سوالات مربوط به چالش های عملی(72.) و سوالات مربوط به چالش های به گزینی(78.) با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ مورد تأیید قرارگرفت. نتایج نشان داد که مهمترین چالش عملی معلمان ریاضی دوره دبیرستان در حیطه محتوای کتاب درسی، الگوهای یاددهی – یادگیری و ارزشیابی به ترتیب عبارتند از حجم و تنوع بسیار زیاد مطالب کتاب های درسی، تعداد زیاد دانش-آموزان در کلاس ها و ارزشیابی های نتیجه محور. به گزینی معلمان برای بهبود محتوا، الگوهای یاددهی یادگیری و ارزشیابی به ترتیب شامل استفاده بیشتر از کتاب ها جزوات و کتاب های راهنمای معلم و کتاب های درسی مکمل، استفاده از کارهای گروهی و استفاده از ریاضی در دنیای واقعی دانش آموزان، استفاده از آزمون های مستمر و در صورت امکان استفاده از بازخوردهای فوری در کلاس درس بود. بیشترین چالش های به گزینی معلمان نیز کمبود زمان برای کاراندیشی، عدم آموزش های مناسب به معلمان در زمینه کاراندیشی و نیز نظام برنامه درسی مقاوم در برابر معلم بود. نظریه برآمده از داده های تحقیق نشان داد که چالش های عملی معلمان در تدریس ریاضی بسیار بالاست. در حالی که چالش های به گزینی معلمان نیز بسیار زیاد است ولی کنش به گزینی آن ها بسیار اندک است. در نتیجه کاراندیشی معلمان به علت نظام برنامه درسی مقاوم در برابر معلم، قادر به بهبود تدریجی نیست.واژه های کلیدی: تدریس، چالش های عملی، چالش های به گزینی، معلم ریاضی،کاراندیشی.
مختار بساطی ناصر شیربگی
این مطالعه با هدف شناسایی باورهای مشترک انضباطی اعضای ذینفع جامعه مدرسه (گردانندگان مدرسه، دبیران، والدین و دانش آموزان) انجام گرفت. با استفاده از رویکرد کیفی و روش پدیدارنگاری و با بهره گیری از مصاحبه نیمه ساختمند، دیدگاه اعضای ذینفع جامعه مدرسه در یک دبیرستان پسرانه شهر سنندج جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. روش نمونه گیری در این پژوهش گلوله برفی و بر مبنای قاعده اشباع نظری است که بر همین مبنا 29 مصاحبه به عمل آمد. از نتایج تحلیل ها چهار مقوله کلی ذیل احصاء شد: " مشکلات ریشه ای و محتوایی درتدوین آئین نامه انضباطی، عدم تناسب آئین نامه انضباطی با زمینه، رعایت وتوجه به بعد عاطفی و روانی دربرخورد انضباطی و شاخصهای متفاوت اجتماعی و اصول رفتاری و اخلاقی در مسائل انضباطی". مولفه ها نشان دهنده باورهای مشترک اعضای جامعه مدرسه بودند. مولفه های کلی دردو دیدگاه ساختاری- تدوینی و اجرایی قرار می گیرند. نتایج نشان داد که باید درتهیه وتدوین آئین نامه انضباطی ازنظرات اعضای جامعه مدرسه بهره ببرند. دبیران در اجرای آئین نامه انضباطی و دربرخورد انضباطی به ویژگی های اخلاقی، عاطفی و رفتاری دانش آموزان توجه ویژه کنند و شیوه ای منعطف را بکارگیرند.
رویا غلامی مصطفی قادری
پژوهش حاضر با هدف مطالعه شناسایی ارزش ها و ضد ارزش های اخلاق دانشجویی در دانشجویان دانشگاه کردستان انجام گرفت. پژوهشگر کوشیده است تجربه زیسته ی دانشجویان را در محیط های علمی بررسی کند. برای رسیدن به این هدف کلی، پژوهشگر در پی دستیابی به این هدف های ویژه تر است: 1-دستیابی به برداشت دانشجویان از اخلاق دانشجویی (بررسی چیستی اخلاق دانشجویی از نگاه دانشجویان)، 2- شناسایی ارزش ها و ضد ارزش ها در حوزه حرفه ای اخلاق دانشجویی (ترسیم هنجارهای لازم درباره نوع تعامل دانشجو با استاد، خود، دیگر دانشجویان و مهارت های لازم در علم آموزی است)، 3- شناسایی ارزش ها و ضد ارزش ها در حوزه عمومی اخلاق دانشجویی (توجه به دانشجو به مانند هر انسان دیگری است که باید محسنات اخلاقی را کسب و رذایل اخلاقی را دفع کند و درعین حال بکوشد دیگر نیازهای انسانی خود را نیز برآورده سازد)، درنهایت شناسایی موانع اساسی رشد اخلاق دانشجویی از دیدگاه دانشجویان دانشگاه کردستان. ازنظر هدف «کاربردی» و به لحاظ نحوه گردآوری داده ها، «کیفی» و ازنظر روش مبتنی بر مطالعات پدیدار نگاری است. مشارکت کنندگان از میان دانشجویان دانشگاه کردستان و شیوه انتخاب آن ها بر مبنای نمونه گیری تصادفی در دسترس صورت گرفت. ابزار گردآوری داده ها نیز، مصاحبه ی عمیق و نیمه ساختاریافته بوده است. به منظور تحلیل داده های حاصل از مصاحبه از روش تحلیل بروس، فام و استودلی (2002) استفاده شد. پاسخ مشارکت کنندگان در خصوص پرسش اول، نگرش دانشجویان در ارتباط با اخلاق دانشجویی، تأکید بر مقوله های رفتار در شأن جوینده دانش، رعایت حقوق دیگران، فهیم بودن، الگو بودن، احترام متقابل، پایبندی به اعتقادات و باورها و نهادینه کردن معیارهای اخلاقی در ارتباط با اخلاق دانشجویی بوده است. در خصوص پرسش دوم، دیدگاه دانشجویان در زمینه ارزش ها و ضد ارزش ها در حوزه حرفه ای اخلاق دانشجویی، شش مقوله «تعامل با استاد، وظایف دانشجویان در برابر خود، با دیگر دانشجویان و همکلاسان، تعامل با کارمندان اداری، پژوهش های علمی و نهایتاً وظایف دانشجویان در ارتباط با جامعه» شناسایی شد. در ارتباط با پرسش سوم، نظرات دانشجویان دانشگاه کردستان در زمینه ارزش ها و ضد ارزش ها در حوزه عمومی اخلاق دانشجویی «توجه به امور معنوی، نیّت علم آموزی، عمل به علم، تواضع و فروتنی، نظم و برنامه ریزی تحصیلی و رفتارهای شخصی» مطرح شد. در خصوص پرسش چهارم، نظرات دانشجویان دانشگاه کردستان در زمینه موانع اساسی رشد اخلاق دانشجویی مقولاتی با عناوین «ضعف ساختار و آیین نامه ها، ضعف اخلاقی اساتید و کم توجهی خود دانشجویان» مطرح شد.
سمیه نعمتی محمدامجد زبردست
هدف از این پژوهش، بررسی الگوی ساختاری اثر سبک رهبری توزیعی مدیران بر اثربخشی مدارس با شاخص های انگیزش شغلی و خوش بینی تحصیلی معلمان بود. پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع همبستگی می باشد. به منظور اجرای این پژوهش، از تمامی دبیران متوسطه ی شهر سنندج نمونه ای به حجم 480 نفر انتخاب شد که از این تعداد 375 نفر، پرسشنامه ها را به صورت کامل عودت دادند. ابزار گردآوری داده ها شامل: 4 پرسشنامه ی با طیف پنج گانه ی لیکرت بود که عبارت بودند از: 1-پرسشنامه ی 25 سوالی غلامی و صحرانورد(1390) بود که در این پژوهش پایایی آن 93/0 به دست آمد.2- پرسشنامه ی 11سوالی هوی و برد(2009) بود که پایایی آن در این پژوهش بر حسب آلفای کرونباخ 89/0 به دست آمد.3- پرسشنامه ی 24 سوالی هرزبرگ(1960) با پایایی 91/0 بود و پرسشنامه ی 9 سوالی اثربخشی هوی(2009) با پایایی 90/0 به کار برده شد. با توجه به اینکه جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری استفاده شد، لذا جهت افزایش اعتبار، تمامی پرسشنامه ها، مورد تحلیل عاملی تأییدی قرارگرفتند که نهایتا به حذف برخی از سوالات منجرشد و مولفه های مورد تأیید به عنوان متغیرهای مشاهده شده، جهت اندازه گیری متغیرهای نهفته و بررسی روابط علّی میان آنها، وارد مدل ساختاری شدند. در پاسخ به سوال اول مبنی بر بررسی رابطه ی بین رهبری توزیعی و اثربخشی مدارس نتایج نشان داد، اگر این رابطه به طور مستقیم سنجیده شود، معنی دار نخواهد بود، زیرا وزن رگرسیونی رهبری بر اثربخشی،(27/0-) می باشد که در سطح(p<0/13) قابل قبول نبود. پس می توان عنوان کرد که این نتیجه، از طرف بسیاری از نتایج به دست آمده از تحقیقات گذشته(لیثوود و همکاران،2010؛ هک و هالینگر،1996 و 1998؛ عباسیان و همکاران،1391؛ دی و همکاران،2009، لوین و لیثود،2005؛ ویتزر و همکاران،2003 و 2008 و...)، که نشان از عدم رابطه ی مستقیم رهبری با پیشرفت و اثربخشی مدارس دارند، حمایت می شود. لازم به ذکر است که، رابطه ی غیر مستقیم رهبری توزیعی بر اثربخشی مدارس، به معنی عدم این رابطه نیست. بلکه به صورت دقیق تر این گونه می توان عنوان کرد که مسیر غیرمستقیم، اثرات رهبران را بهتر و بیشتر به هسته ی فنی مدارس(فرایند یادگیری- یاددهی) که ملاک اثربخشی است، انتقال می دهد. در صورتیکه، مسیر مستقیم، بدون در نظر گرفتن مسیرهای غیرمستقیم مقدار قابل توجهی از این اثرات را انتقال خواهد داد که معنی دار هم می باشد. اما در صورت رسم مسیرهای غیرمستقیم، و انتقال اکثر تأثیرات از این طریق، منجر به عدم معنی داری مسیر مستقیم، می گردد. در پاسخ به سوال شماره ی دو مبنی بر وجود رابطه ی غیرمستقیم و کلی رهبری توزیعی براثربخشی مدارس و رابطه ی مستقیم رهبری توزیعی بر دو متغیر میانجی خوش بینی تحصیلی و انگیزش شغلی معلمان، همان طور که در جدول (4-17) آمده است، نتایج نشان داد که رهبری توزیعی، به طور غیرمستقیم و کلی از طریق دو متغیر میانجی تحقیق (94/0=?،p<0/001) براثربخشی مدارس اثرگذار خواهد بود. و نیز 83/0 درصد از واریانس اثربخشی، توسط مدل نهایی تبیین می شود( 83/0= r^2) و 17/0 درصد باقی مانده از واریانس اثربخشی، مربوط به متغیرهای خارج از مدل می باشد. به بیانی دیگر، 83/0 از تغییرات اثربخشی توسط مدل قابل پیش بینی می باشد. همچنین انگیزش شغلی معلمان( 49/=.? ،(?p<0/001?^ بر اثربخشی مدارس اثر مستقیم دارد. به این معنی که، با افزایش یک انحراف معیار در انگیزش معلمان، اثربخشی مدارس به مقدار 49/0افزایش می یابد. از طرفی دیگر، خوش بینی تحصیلی معلمان نیز، بیش از( 78/=.? ،(?p<0 /001?^ بر اثربخشی مدارس وزن رگرسیونی دارد که نشان می دهد، با تغییر یک انحراف معیار در خوش بینی تحصیلی معلمان، به میزان 78/0 اثربخشی مدارس تغییر خواهد کرد. در پاسخ به سوال شماره سه، مبنی بر برازش مدل فرضی تحقیق، با نگاهی به میزان شاخص های نیکویی برازش در جدول(4-16)، باید چنین بیان کنیم که با توجه به انجام تحلیل عاملی تأییدی مدل های اندازه گیری تحقیق و اصلاحات صورت گرفته(همان گونه که در بالا شرح داده شد)، شاخص های الگوی مفروض(x^2=2/84،=2/73 x^2/df،068/0 rmsea= ؛ gfi=0/95 ،0/97 cfi ، ifi=0/97 ، nfi=0/96) برازش بالایی داشتند و نشان دادند که الگو با داده های گردآوری شده برازش مطلوبی دارد. میزان بالای 95/0 شاخص های نسبی نشان می دهد، مدل مفهومی پژوهش حاضر، به مدل مطلوب بسیار نزدیک می باشد و به همان میزان از مدل استقلال فاصله دارد و مبین این مطلب است که جایگاه و نقش متغیرهای مورد پژوهش در مدل تا حد زیادی صحیح و واضح می باشد. در ادامه باید چنین عنوان کرد که: مسیرهای مشخص شده در مدل فرضی مورد تأیید قرار گرفتند. بجز مسیر مستقیم رهبری توزیعی براثربخشی که معنی دار نبود و از مدل حذف گردید. بقیه ی مسیرها دارای وزن های رگرسیونی بالایی بوده که در سطح001/0 p> معنی دار بودند. نتایج این پژوهش اهمیت توجه به اثر غیرمستقیم رهبری توزیعی با توجه به متغیرهای میانجی را براثربخشی مدارس نشان می دهد.
دلسوز حسینی خلیل غلامی
هدف اصلی این پژوهش، ارائه ی یک نظریه زمینه ای در رابطه با آگاهی زنان مدیر از ماهیت قدرت در نهادهای آموزشی بود. رویکرد اصلی در این پژوهش، کیفی و راهبرد آن نظریه ی مبنایی بود. با توجه به راهبرد مورد استفاده، مصاحبه نیمه ساختارمند با مدیران زن و در ادامه بامدیر مرد، معلمان زن ومرد و همچنین مردانی که زنان شاغل دارند، انجام شد. بعد از انجام مصاحبه ها و پیاده کردن تمامی جزئیات، کدگزاری آنها آغاز و به هر جمله معنادار یک کد باز اختصاص داده شد. سپس کدگزاری محوری و نهایتا کدگزاری گزینشی انجام شد که به استخراج 5 کد اصلی منجر شد، که عبارت بودند از: تبعیض نهادی، ایدئولوژی مرد سالاری، توانمند سازی زنان، بسترهای زمینه ای و محلی و گفتمان و باور برابر خواهی. تبعیض نهادی به عنوان هسته اصلی پژوهش تعیین گردید، بدین صورت که همه ی کدهای باز، محوری و گزینشی به این مقوله مربوط بودند. نتایج پژوهش نشان داد که تبعیض نهادی با همه مقوله ها ارتباط دارد، ایدئولوژی مرد سالاری این تبعیض را تشدید می کند، بسترها، هم می تواند تقویت کننده این تبعیض باشد و هم تضعیف کننده ی آن. در مقابل دو مقوله اخیر زنان در تلاش برای تغییر دیدهای جنسیتی موجود، در صددارائه ی راهکارهایی جهت توانمند سازی خود و به راه انداختن یک گفتمان و باور برابر خواهی هستند.
فوزیه ویسی خلیل غلامی
چکیده در این پژوهش به بررسی وضعیت شادکامی دانش آموزان مدارس تیزهوشان(مدارس خاص) مقطع متوسطه شهر سنندجپرداخته شد. روشتحقیقمورداستفادهکمیوکیفی (درهمتنیدهیاترکیبشده) بودهکهدرقسمتکمّی،ازپرسشنامهاستانداردمرکباز29سوالبستهپاسخ براساس مقیاسپنجدرجه ایلیکرت، ودرقسمتکیفیازمصاحبهنیمهساختاریافتهبرایگردآوریداده هااستفادهشدهاست. نمونه آماری شامل 100 نفر از دانش اموزان مدارس تیزهوشان دخترانه و پسرانه شهر سنندج بود که با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. تعدادافرادموردنظربرایمصاحبهشامل10نفراز دانش آموزان برجستهپایه دوم وسوممدارس تیزهوشان مذکورمی باشدکهبهروشنمونه گیریهدفمندانتخابشدند. سوالات تحقیق عبارت بود از 1- وضعیت شادکامی در مدارس دخترانه و پسرانه چگونه است؟ 2- چگونه و به چه صورتی طراحی برنامه درسی و تجارب یادگیری در مدرسه می تواند در بهبود وضعیت شادکامی در مدارس خاص موثر است؟ 3-چگونه انتظارات، برداشت ها و نگرش اولیای مدرسه و دانش آموزان در وضعیت شادکامی مدارس خاص موثر است؟ برایتجزیهوتحلیلدادههایحاصلازمصاحبهازروشمقولهبندیوبرایتجزیهوتحلیلدادههایحاصلازپرسشنامهازspss استفاده شد. دربخش مربوط به روشهای آماری ازپارامترهائی مثل ،میانگین انحراف معیاروواریانس استفاده شده وجهت تحلیل نتایج ازازمون تی بهرهگرفته شده است . یافته های تحقیق در بخش کمی نشان داد که دانش آموزان پسر در مولفه های شادکامی از قبیل آمادگی روانی، احساس زیبایی شناختی، خودکارآمدی و امیدواری میانگین آنان بیشتر از دختران بود و اختلاف میانگین در مولفه های ذکر شده معنی دار بود. همچنینیافتههایحاصلازمصاحبه، نشانداد که روش های تدریس وآموزش، مقوله های عاطفی شامل استفاده از حس شوخ طبعی در تدریس، ابزار وامکانات و فعالیت های فوق برنامه از دیدگاه دانش آموزان در شادکامی آنان بسیار موثر بوده است . همچنین انتظارات معلمان از دانش آموزان در مولفه های روابطه دوستانه، تعامل دانش آموزان با معلمان و همکلاسیها،شرکت در فعالیت های فوق برنامه و رعایت بهداشت روانی و فیزیکی و همچنین انجام تکالیف در سی و پژوهشی در شادکامی دانش آموزان مدارس تیزهوشان موثر است. کلیدواژه ها: شادکامی، مدارس تیزهوشان،مدارس خاص،تیزهوش ?