نام پژوهشگر: احمد رضا راجی
احسان زراعتکار احمد رضا راجی
در این تحقیق، ساختار بافتی ماهیچه قلبی و بخش هایی از سیستم هدایتی دهلیزی بطنی با استفاده از روش های متداول در بافت شناسی در قلب سه قطعه جوجه جغد مورد مطالعه قرار گرفت. سلول ماهیچه قلبی جغد مخطط، دارای یک هسته مرکزی و سیتوپلاسم اسیدوفیلیک بود. صفحات پلکانی بین سلول های ماهیچه قلبی جغد وجود داشت. گره دهلیزی بطنی در قلب جغد مشاهده نشد. دسته دهلیزی بطنی در قلب جغد وجود داشت که وارد میوکارد دیواره بین بطنی شده و در داخل آن به طرف پایین امتداد می یافت. از لحاظ بافت شناسی، دسته دهلیزی بطنی دارای ساختار متراکم و از سلول های پورکینژ تشکیل شده بود. سلول های پورکینژ در اطراف سرخرگ های داخل میوکارد قلب نیز وجود داشتند. سلول های پورکینژ قلب جغد دارای میزان بسیار اندکی میوفیبریل در سارکوپلاسم خود بودند که به همین دلیل تمام سارکوپلاسم روشن بود .میانگین عرض دسته دهلیزی بطنی قلب جغد 10 میکرون و میانگین قطر سلول های پورکینژ 3 میکرون بود علاوه بر این حلقه دهلیزی بطنی (حلقه پورکینژ) و گره تنه ای پیازی در قلب جغد مطالعه شد
رضا کافی مشهدی احمد رضا راجی
پرورش شترمرغ صنعت جدیدی است که برای بسیاری از نوآوران صنعت پرورش دام و طیور گام نهادن در این حرفه می تواند با تنوع خاصی همراه باشد. از این رو با توجه به ارزش اقتصادی بالای شترمرغ، برای ارتقای بیشتر صنعت پرورش این پرنده و افزایش بهره وری تولید، داشتن اطلاعات کافی در زمینه های مختلف از جمله ساختارهای بافتی ارگان های شترمرغ ضروری می باشد. دستگاه گوارش از جمله ارگان های مهمی است که در رشد و نمو پرنده حائز اهمیت است لذا ما در این تحقیق بر آن شدیم که به مطالعه دقیق روند تکاملی ساختارهای بافتی و هیستوشیمیایی روده کوچک در جنین و جوجه یک روزه شترمرغ بپردازیم. ابتدا تعداد 12 عدد تخم نطفه دار شترمرغ در سنین 22، 26، 30و36 روزگی و از هر سن 3 عدد و همچنین 3 قطعه جوجه یک روزه شترمرغ را از مزرعه پرورش شترمرغ توس در مشهد تهیه کردیم. سپس نمونه برداری از بخش های مختلف روده کوچک شامل دئودنوم، ژژنوم و ایلئوم انجام گرفت و بعد از انجام مراحل تهیه نمونه بافتی، رنگ آمیزی با هماتوکسیلین و ائوزین، پاس، آلسین بلو و ماسون تریکروم انجام شد و هیستوموفومتری از بخش های مختلف انجام گرفت. نتایج اندازه گیری نشان می دهد که طول و عرض پرزها و ضخامت لایه ماهیچه ای در روده کوچک همبستگی مثبت با افزایش سن دارد. نتایج مطالعه مقاطع بافتی نشان داد که پرزهای روده کوچک در روز 22 دوره جنینی به صورت انگشتی و قارچی مشاهده می گردد. این پرزها در روز 30 به صورت پرزهای کوتاه (اولیه) و بلند (ثانویه) مشاهده گردید. در رو 22 جنینی، اپیلیوم در تمام قسمتهای روده کوچک از نوع مکعبی تا استوانه ای ساده مشاهده شد که در روز 26 این اپیتلیوم کاملاً تبدیل به استوای ساده گردید. سلولهای جامی در روز 22 مشاهده گردیدند. این سلولها تا روز 26 در رنگ آمیزی های اختصاصی، پاس مثبت و آلسین بلو منفی بودند اما از 30 به بعد پاس مثبت و آلسین بلو مثبت شدند. در روز 30 دوره جنینی پارین که از بافت مزانشیمی تشکیل شده است به بافت همبند سست تمایز یافته و ماهیچه مخاطی، شبکه عصبی مایسنر و زیر مخاط در این روز قابل تشخیص می گردد. در روز 22 طبقه ماهیچه ای به صورت دو لایه داخلی حلقوی و خارجی طولی از نوع ماهیچه های صاف به همراه شبکه عصبی آئورباخ در بین این دو لایه مشاهده شد. لایه سروزی در روز 22 جنینی از نوع مزانشیمی و در روز 30 کاملاً به بافت همبند سست تمایز می یابد. واژهای کلیدی: تکامل، بافت شناسی، روده کوچک، جنین، شترمرغ
سید محمد موحدی زاذه احمد رضا راجی
عوارض و بیماریهای درگیرکننده دیواره شکمبه و شیردان از جمله مشکلات متداول در نشخوارکنندگان بوده که میتوانند کاهش تولید و حتی در مواردی مرگ را موجب شوند. از آنجایی که تشخیص تغییرات در دیواره شکمبه و شیردان تنها با روشهای تهاجمی امکان پذیر است، اولتراسونوگرافی به عنوان یک روش تشخیصی غیرتهاجمی شاید بتواند در جهت تشخیص این تغییرات کمک کننده باشد. در مطالعه حاضر، 10 عدد دستگاه گوارش گوسفند تهیه و نمونه بافتی از دیواره شکمبه و شیردان اخذ شد. نمونههای بافتی پس از تهیه لام، مورد ارزیابی هیستومورفومتری قرار گرفت. سپس ارزیابی اولتراسونوگرافی در سرم فیزیولوژی از محلی که نمونه بافتی گرفته شد، انجام پذیرفت. در این تحقیق، برای اولین بار امکان لایهبندی دیواره شکمبه و شیردان در تصاویر اولتراسونوگرافی با مطابقت لایههای بافتی در تصاویر بافتشناسی، فراهم شد. ارزیابی هیستومورفومتری دیواره شکمبه و شیردان در نشخوارکنندگان نیز برای اولین بار گزارش شد. آنالیز آماری دادهها، گویایعدم وجود ارتباط آماری معنیدار بین میانگین پارامترهای دیواره شکمبه و شیردان در ارزیابی اولتراسونوگرافی و هیستومورفومتری بود. تعیین لایه بندی دیواره شکمبه و شیردان در اولتراسونوگرافی به عنوان اولین گام برای انجام تحقیقات بعدی در این زمینه میتواند راهگشا باشد.
محمد طاهر میرکزهی حسن کرمانشاهی
به منظور بررسی اثرات کلسیتریول و عصاره هیدروالکلی ریشه گیاه دارویی بوزیدان (withania somnifera) بر عملکرد، پاسخ ایمنی، ریخت شناسی روده و استخوان، معدنی شدن و استحکام استخوان جوجه های گوشتی چند آزمایش انجام شد. تیمارها در قالب فاکتوریل (2×3×2) شامل جیره کنترل مثبت با سطح کافی کلسیم و کنترل منفی (کاهش 30 درصدی سطح کلسیم)، 3 سطح عصاره بوزیدان (صفر، 75 و 150 میلیگرم در کیلوگرم جیره) و 2 سطح کلسیتریول (صفر و 5/0 میکروگرم در کیلوگرم جیره) بود. تعداد 600 قطعه جوجه گوشتی نر یکروزه راس 308 بصورت تصادفی در 60 پن و 10 پرنده در هر کدام توزیع گردید. هر تیمار دارای 5 تکرار (50 پرنده در هر تیمار) بود. جیره های آزمایشی بطور نامحدود در اختیار جوجه ها از 1 تا 42 روزگی قرار گرفت. در 21 و 42 روزگی یک پرنده از هر تکرار کشتار و هر دو استخوان درشت نی جدا گردیدند. تیمارهای غذایی مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی را تحت تاثیر قرار ندادند. بیشترین افزایش وزن در 42 روزگی (75/2475 گرم) در پرندگانی که از سطح کافی کلسیم مکمل شده با 75 میلیگرم در کیلوگرم عصاره بوزیدان تغذیه شده بودند ثبت گردید (05/0>p). در سطوح کمتر کلسیم جیره ابقای کلسیم و فسفر بطور معنی داری بیشتر بود (به ترتیب 01/0>p و 05/0>p). مکمل سازی 150 میلیگرم در کیلوگرم عصاره بوزیدان بطور معنی داری ابقای کلسیم در پرندگانی را که جیره کنترل منفی (09/83 درصد) دریافت کرده بودند را در مقایسه با کنترل مثبت (35/66 درصد) افزایش داد (01/0>p). صرف نظر از سطح کلسیم جیره، استفاده از 75 میلیگرم در کیلوگرم عصاره بوزیدان به همراه 5/0 میکروگرم در کیلوگرم کلسیتریول بطور معنی داری ابقای کلسیم را بهبود داد (01/0>p). آزمایشات پاسخ ایمنی هومورال نشان داد که کاهش 30 درصدی سطح کلسیم جیره باعث کاهش تیتر آنتی بادی کل می گردد (01/0>p). عصاره هیدروالکلی ریشه بوزیدان در سطح 150 میلیگرم فقط باعث افزایش تیتر ایمونوگلوبولین g در تست اولیه گردید (01/0>p). آزمایش ایمنی سلولی تست cbh نشان داد که مکمل سازی عصاره بوزیدان و کلسیتریول هیچ تاثیری بر ضخامت پرده بین انگشتان ندارد. اطلاعات ریخت شناسی روده نشان داد که مکمل سازی کلسیتریول در جیره باعث کاهش طول پرز در 21 روزگی و کاهش عرض آن در 42 روزگی می گردد (05/0>p). کاهش 30 درصدی سطح کلسیم جیره منجر به کاهش عمق کریپت در مقایسه با گروه کنترل مثبت گردید (01/0>p). در 21 روزگی، میزان کلسیم درشت نی در پرندگانی که عصاره بوزیدان مصرف کرده بودند در مقایسه با گروه کنترل بیشتر بود (05/0>p) در حالیکه هیچ گونه اثری در روز 42 مشاهده نگردید. میزان کلسیم درشت نی پرندگانی که جیره کنترل منفی مکمل شده با 75 میلیگرم بوزیدان و 5/0 میکروگرم کلسیتریول دریافت کرده بودند مشابه با آنهایی بودند که فقط 150 میلیگرم عصاره بوزیدان مصرف کرده بودند. مکمل سازی کلسیتریول در جیره بطور معنی داری کلسیم درشت نی و عرض منطقه معدنی آنرا در 42 روزگی افزایش داد (05/0>p). استفاده از عصاره بوزیدان نیز بطور معنی داری نیروی شکاف و سختی استخوان را افزایش داد (به ترتیب 01/0>p و 05/0>p). مکمل سازی کلسیتریول منجر به کاهش عرض منطقه تکثیر در سن 21 روزگی گردید. کاهش کلسیم جیره بطور معنی داری عرض منطقه معدنی و ضخامت بخش قشری را در این سن کاهش داد. آزمایشات نشان داد که استفاده از عصاره بوزیدان اثرات مثبتی بر ابقای کلسیم، کلسیمی شدن استخوان و خصوصیات مکانیکی آن داشته و بر عملکرد پرنده تاثیر منفی ندارد. از طرفی اثرات همکوشی میان عصاره بوزیدان و کلسیتریول بر ابقای کلسیم و کلسیمی شدن استخوان مشاهده گردید.
عطیه سیدیان مقدم جبراییل موفق
مقدمه و هدف: درمان سوختگی های وسیع از نوع درجه 3، خصوصاً زمانی که محدودیت پیوند پوست اتولوگ به علت وسعت زیاد آسیب دیدگی وجود دارد منجر به پیشرفت تکنیک های استحصال و کشت سلول های کراتینوسیت در آزمایشگاه شده است. سالهاست که روش پیوند ورقه های اپیتلیالی اتولوگ کشت شده در ترمیم سوختگی ها کاربرد دارد اما طولانی بودن زمان کشت و مشکلات جداسازی این ورقه ها از کف فلاسک منجر به ابداع روش کشت سوسپانسیون کراتینوسیت های اتولوگ شد. در این مطالعه از دو ترکیب بیولوژیک یعنی چسب فیبرین و کیتوسان به همراه اسپری کراتینوسیت اتولوگ به منظور مطالعه در اثر ترمیم سوختگی درجه 3 استفاده شد. هر دوی این ترکیبات آثار ترمیمی، آنتی باکتریال و هموستاتیک داشته و هدف از استفاده آنها، بررسی و مقایسه اثرشان بر ترمیم زخم سوختگی درجه 3 در رت ها است. روش کار: در این کارآزمایی تعداد 30 سر رت نژاد ویستار انتخاب شدند و پس از استحصال یک قطعه کوچک بیوپسی پوستی از هر یک، سلول های کراتینوسیت پوست جدا شده، کشت داده شدند و سوسپانسیون کراتینوسیت های کشت شده اتولوگ تهیه شد. رت ها به سه گروه مساوی ده تایی تقسیم شدند و تحت بیهوشی عمومی تعداد 4 سوختگی به قطر 1 سانتی متر در پشت حیوانات ایجاد شد. هر کدام از زخم ها در هر حیوان توسط نرمال سالین (کنترل)، سوسپانسیون کراتینوسیت اتولوگ (تست 1)، ترکیب سوسپانسیون کراتینوسیت اتولوگ وچسب فیبرین (تست 2) و ترکیب سوسپانسیون کراتینوسیت اتولوگ و کیتوسان (تست 3) پوشانده شدند. به منظور مطالعه ماکروسکوپی از زخم ها در روزهای 0، 3، 5، 7 و 14 تصویر برداری شد و میزان بسته شدن زخم ها پس از محاسبه مساحت آن ها توسط نرم افزار آنالیز تصاویر انجام گرفت. جهت مطالعه هیستولوژیک، هر گروه از رت ها در روز های 3، 7 و 14 کشته شدند و نمونه های پوستی آنها تهیه شد و پس از طی مراحل تهیه مقاطع بافتی و رنگ آمیزی هماتوکسیلن و ائوزین به جهت بررسی میزان پیشرفت در ترمیم بافتی مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج: نتایج مطالعه حاکی از تفاوت معنی دار درصد انقباض زخم ها در هر سه گروه تست در دوره 14 روزه در مقایسه با گروه کنترل بود. در مطالعه بافت شناسی میزان آماس در روز 3 و تشکیل بافت فیبروتیک در روز 7 در گروه درمان شده با سوسپانسیون سلولی و کیتوسان به طور معنی داری با گروه کنترل متفاوت بود. در روز 3 هم تشکیل بافت فیبروز در گروه تست 2 تفاوت معنی داری را با گروه کنترل نشان داد. هم چنین فاکتور اپی تلیالیزاسیون در هر سه گروه تست در روز های 7 و 14 تفاوت معنی داری با گروه کنترل داشت. پارامتر های دیگر تفاوت معنی داری را بین گروه ها نشان نمی دادند. بحث و نتیجه گیری: در نتیجه می توان اعلام کرد که هر چند چسب فیبرین و کیتوسان در جلوگیری از ریزش سلول ها از سطح زخم نقش دارند و انقباض زخم را سرعت می بخشند اما در دوره 14 روزه با وجود تحریک واکنش آماسی و تشکیل بافت فیبروزی، تأثیری بر پیشرفت اپی تلیالیزاسیون و تشکیل بافت گرانولاسیون در کف زخم بین گروه های درمان شده با این مواد و درمان شده با سلول نداشتند. سوختگی درجه 3، چسب فیبرین، سوسپانسون کراتینوسیت اتولوگ، کیتوسان، ترمیم زخم سوختگی
محمد جواد آگاه ابوالقاسم گلیان
پژوهش های حاضر با هدف ارزیابی اثرات گنجاندن عصاره برگ زیتون و روغن کنجد به عنوان افزودنی خوراکی حاوی ترکیبات آنتی اکسیدانی طبیعی و یا آلفا-توکوفریل استات در جیره بر عملکرد، فراسنجه های خونی، وضعیت آنتی اکسیدانی و بافت شناسی روده جوجه های نر گوشتی انجام شد. آزمایش های اول تا سوم در شرایط دمای طبیعی از سن 7 تا 28 روزگی و آزمایش های چهارم تا ششم در شرایط تنش گرمایی از سن 28 تا 42 روزگی انجام شد. آزمایش اول در قالب طرح کاملاً تصادفی با 5 تیمار 6 تکراری انجام شد. تیمارها شامل، یک گروه کنترل منفی تغذیه شده با جیره بر پایه ذرت و کنجاله سویا، یک گروه کنترل مثبت با جیره پایه همراه با 250 میلی گرم در کیلوگرم آلفا-توکوفریل-استات و سه گروه آزمایشی با جیره پایه همراه با 120 یا 240 میلی گرم عصاره برگ زیتون و یا 10 گرم در کیلوگرم پودر برگ زیتون بودند. تغذیه جوجه ها با جیره حاوی 240 میلی گرم عصاره برگ زیتون بیشترین میانگین اضافه وزن روزانه را نشان داد. کاربرد پودر و یا عصاره برگ زیتون باعث افزایش معنی دار طول پرز، عمق کریپت و سطح جذبی پرزها، و کاهش میزان گلوکز و مالون دی آلدئید خون نسبت به جیره کنترل منفی شد. آزمایش دوم با 4 تیمار و 5 تکرار در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شد. تیمارها شامل، دو گروه کنترل منفی و مثبت مشابه آزمایش اول و دو گروه آزمایشی تغذیه شده با جیره پایه و با جایگزینی 50 و 100 درصد روغن خام ذرت با روغن کنجد بودند. جایگزینی 50 درصد روغن خام ذرت با روغن کنجد در جیره پایه، بیشترین میانگین افزایش وزن روزانه و کمترین غلظت گلوکز و تری گلیسرید سرم را نشان داد. گنجاندن روغن کنجد به جای روغن خام ذرت در جیره تأثیر معنی داری بر مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی نداشت، اما به طور معنی داری طول، عرض و سطح جذبی پرز را در مقایسه با جیره کنترل منفی افزایش داد. در آزمایش سوم اثرات هم کنشی استفاده از عصاره برگ زیتون و روغن کنجد در قالب یک آزمایش فاکتوریل 2×3 با شش تیمار و 5 تکرار بررسی شد. فاکتورهای اول و دوم به ترتیب شامل افزودن سطوح 0، 120 و 240 میلی گرم عصاره برگ زیتون و مکمل سازی دو نوع روغن خام ذرت و کنجد در جیره پایه بود. جیره حاوی روغن خام ذرت و فاقد عصاره برگ زیتون کمترین افزایش وزن روزانه را نشان داد. جوجه های تغذیه شده با جیره حاوی 240 میلی گرم عصاره برگ زیتون و مکمل سازی شده با روغن کنجد کمترین سطح مالون دی-آلدئید پلاسما را داشتند. تیمارهای آزمایش چهارم مشابه آزمایش اول بودند، با این تفاوت که از سطوح 200 و 400 میلی گرم عصاره برگ زیتون در جیره ها استفاده شد. جوجه های تغذیه شده با جیره حاوی 200 میلی گرم عصاره برگ زیتون بالاترین میزان افزایش وزن روزانه را در مقایسه با جیره کنترل منفی در شرایط تنش گرمایی داشتند. استفاده از عصاره و پودر برگ زیتون و یا آلفا-توکوفریل استات در جیره به طور معنی داری درصد قابلیت هضم ظاهری اجزای خوراک را افزایش و میزان گلوکز، کلسترول، تری-گلیسرید و اسیداوریک سرم خون را در مقایسه با جیره کنترل منفی کاهش داد. استفاده از عصاره و پودر برگ زیتون در جیره اثر معنی داری بر شاخص های بافت شناسی روده نداشت. تغذیه جیره های حاوی عصاره برگ زیتون بیشترین فعالیت آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز سرم را به همراه داشت. در آزمایش پنجم (تیمارها مشابه آزمایش دوم) اثرات گنجاندن روغن کنجد به جای روغن خام ذرت در جیره جوجه های گوشتی تحت تنش گرمایی ارزیابی شد. افزایش وزن روزانه با افزودن آلفا-توکوفریل استات (کنترل مثبت) و یا جایگزینی روغن خام ذرت با روغن کنجد در جیره در مقایسه با تیمار کنترل منفی بهبود یافت. جایگزینی کامل روغن خام ذرت با روغن کنجد در جیره باعث کاهش معنی دار سطح مالون دی آلدئید پلاسما جوجه های گوشتی تحت تنش گرمایی شد. آزمایش ششم مشابه آزمایش سوم، با این تفاوت که سطوح 0، 200 و 400 میلی گرم عصاره برگ زیتون در جیره برای فاکتور اول در نظر گرفته شد. افزودن عصاره برگ زیتون تا سطح 200 میلی گرم در جیره های حاوی روغن خام ذرت، افزایش وزن بالاتری را در مقایسه با سطوح 0 و400 میلی گرم داشت. اثر هم کنشی معنی داری بین عصاره برگ زیتون و نوع روغن مکمل سازی شده در جیره در مورد شاخص های بافت شناسی روده مشاهده نشد. افزودن عصاره برگ زیتون در سطوح 0 و 400 میلی گرم به جیره های حاوی روغن ذرت به ترتیب بیشترین و کمترین میزان مالون دی آلدئید پلاسما را نشان داد. نتیجه نهایی این که استفاده از عصاره برگ زیتون تا سطح 240 میلی گرم و یا مکمل روغن کنجد در جیره به دلیل داشتن ترکیبات آنتی اکسیدانی قوی، همانند استفاده از آلفا-توکوفریل استات می تواند اثرات مثبتی بر عملکرد رشد، فراسنجه های خونی و سلامت دستگاه گوارش در هفته های نخست دوره پرورش داشته باشد. هم چنین افزودن عصاره برگ زیتون تا سطح 200 میلی گرم در جیره توانست با بهبود عملکرد پرورشی، وضعیت آنتی اکسیدانی و قابلیت هضم ظاهری اجزای خوراکی منجر به کاهش اثرات منفی تنش گرمایی در جوجه های گوشتی شود.
هما نوربخش حیدر زرقی
با توجه به ارزش اقتصادی بالای پرورش بلدرچین و به جهت ارتقاء این صنعت و افزایش بهره وری آن در کشور، انجام تحقیقات کاربردی و پایه از جمله شناخت دقیق ساختارهای بافتی ارگان های بدن این پرنده به خصوص دستگاه گوارش ضروری به نظر می رسد. زبان پرنده همراه با ارگان های دیگر دستگاه گوارش نقش مهمی در تغذیه پرنده دارد. در این تحقیق تکامل ساختار بافتی زبان بلدرچین ار تولد تا بلوغ بررسی می شود. به این منظور پنجاه قطعه جوجه¬ی یک روزه¬ی بلدرچین از یک موسسه¬ی جوجه کشی استان خراسان رضوی تهیه و تحت شرایط کنترل شده¬ی دما، رطوبت و روشنایی مداوم پرورش یافته و پس از وزن کشی با بریدن عروق ناحیه گردن کشته شدند. سپس سر پرنده جدا گردید و برشی بین نوک بالا و پایین داده شد سپس زبان از ریشه جدا گردید و نمونه های بافتی از نوک بدنه و ریشه زبان تهیه و در فرمالین 10% فیکس گردید. بعد از انجام مراحل تهیه نمونه بافتی، لامهای بافتی با رنگ معمولی هماتوکسیلین و ائوزین و رنگ آمیزی های اختصاصی پریودیک اسید شیف و آلسین بلو با زمینه ون گیسون رنگ آمیزی شدند و در مرحله آخر بوسیله میکروسکوپ نوری دوربیندار مطالعات هیستومورفومتری بر روی تصاویر بافتی انجام شد. نتایج نشان داد: ضخامت اپی تلیوم پشتی در تمام قسمت های زبان بیشتر از اپی تلیوم شکمی است، بافت پوششی در تمام سنین از نوع سنگفرشی مطبق کراتینه است،که این شاخی شدن شدن بافت در بخش شکمی به وضوح خیلی بیشتری نسبت به بخش پشتی دیده می شود.بافت همبند در زیر غشا پایه در قسمت اپی تلیوم پشتی از نوع متراکم و در قسمت اپی تلیوم شکمی از نوع سست است، غدد بزاقی زبان از یک روزگی بیشتر از نوع سروزی است ولی غدد موکوسی نیز دیده می شوند. شکل واحدهای ترشحی غدد سروزی از نوع لوله¬ای آلوئولی مرکب در تمام سنین و غدد موکوسی ترشحات موکوپلی ساکاریدی خنثی و اسیدی دارند.در تمام مقطع سنی در داخل بدنه و تا نزدیک نوک غضروفی از نوع شفاف دیده می¬شود که در بخش عقبی زبان دو قسمتی و در بخش جلو و نوک به هم متصل و یک قسمتی می شوند. این غضروف از سن 30 روزگی با بالا روند استخوانی شدن را طی می کند،حدود 26 پرز مکانیکی یا مخروطی به طور ماکروسکوپی در سطح زبان دیده می شود اما در مقاطع گرفته شده در زیر میکروسکوپ تنها 3 پرز کوتاه شبیه پرزهای نخی در بخش بالا و میانی بدنه و یک پرز مشخص مکانیکی در بخش عقب(ریشه)زبان مشاهده گردید، پرز چشایی و جوانه چشایی در نمونه های تهیه شده مشاهده نگردید.
محمد امین دانشور فرد حیدر زرقی
با توجه به رشد سریع و راندمان بالای بلدرچین، تولید تخم بالا ، بلوغ جنسی سریع و خصوصیات مطلوب گوشت، پرورش بلدرچین در کشور از اهمیت خاصی برخوردار می باشد. در این تحقیق به مطالعه اثر زمان شروع به تغذیه پس از هچ بر رشد پرنده، توسعه دستگاه گوارشی و تغییر هیستومورفومتری پیش معده و سنگدان بلدرچین پرداختیم، در ابتدا 120 قطعه جوجه یک روزه در قالب طرح کاملاً تصادفی شامل 3 تیمار و 4 تکرار و 10 قطعه پرنده در هر واحد آزمایشی تهیه گردید، تیمارها در 3 گروه قرار گرفتند که شامل: شروع به تغذیه بعد از 3 ، 24 و 48 ساعت از هچ بودند، سپس نمونه¬های بافتی از پیش معده و سنگدان در روزهای 1،3،9،15 تهیه و بعد از فیکس و آماده نمودن بافت، برش های 6 میکرونی تهیه و به وسیله رنگ های هماتوکسیلین ائوزین، پریودیک اسید شیف با زمینه پیک ایندیگو، و آلسین بلو با زمینه ون گیسون رنگ¬آمیزی شدند و هیستوموفومتری لایه های مختلف بافتی در آنها انجام گرفت. نتایج نشان داد تاخیر در دسترسی به خوراک پس از هچ باعث افزایش ضریب تبدیل غذایی به طور معنی داری می¬گردد. پرندگان تغذیه شده بلافاصله بعد از هچ دارای میانگین وزن و وزن نسبی دستگاه گوارش بالاتری بودند. مطالعات نشان داد که ضخامت لایه غده ای در پیش معده بطور معنی داری در گروه 3( 48 ساعت گرسنگی) افزایش یافت و ضخامت لایه ماهیچه ای در سنگدان در گروه 3 بطور معنی¬داری افزایش و ضخامت لایه کوئیلین در این گروه کاهش یافت. با توجه به داده¬های بدست آمده که برای اولین بار در بلدرچین انجام شده است پیشنهاد می¬گردد که در اولین ساعت پس از هچ تغذیه جوجه های بلدرچین شروع شده تا از آثار نامطلوب تاخیر در شروع تغذیه پس ار هچ جلوگیری گردد.
مرتضی کفایی رضوی احمد رضا راجی
تلفنهای همراه، امروزه یکی از متداول ترین وسایل ساطع کننده امواج الکترومغناطیس هستند که به آسانی در دسترس تقریباً نیمی از مردم جهان در ردههای مختلف سنی قرار دارند. با توجه به گسترش روز افزون استفاده از دستگاه های تلفن همراه، نگرانیهای زیادی در مورد اثرات احتمالی تشعشعات ساطع شده از آنها بر سلامت موجودات زنده ایجاد شده است. براساس نتایج مطالعات انجام شده، تشعشعات مایکروویو تلفن های همراه، اثرات سوء متفاوتی درجانوران ایجاد می کنند. لذا در این تحقیق سعی بر آن شده تا تاثیرات احتمالی امواج حاصل از تلفن همراه (فرکانس940 مگا هرتز) بر بافت مغز موش صحرایی مورد بررسی قرار گیرد. برای انجام این تحقیق تعداد 30 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار در محدوده وزنی (350 تا 400 گرم) و سنی (4 تا 6 ماهه) از موسسه واکسن و سرم سازی رازی مشهد خریداری شد. حیوانات به 5 گروه (هر گروه 5 سر موش) تقسیم بندی شدند. پس از ساخت دستگاه مولد امواج الکترومغناطیس با قابلیت تولید فرکانس 940 مگاهرتز به مدت یک ماه (30 روز) موش ها تحت تاثیر امواج قرار گرفتند. گروه های مورد مطالعه عبارت بودند از: گروه آزمون1 هر روز به مدت نیم ساعت، گروه آزمون 2 هر روز به مدت یک ساعت، گروه آزمون 3 هر روز به مدت دو ساعت و گروه آزمون 4 هر روز به مدت سه ساعت تحت تاثیر امواج الکترومغناطیس 940 مگاهرتز قرار گرفتند. گروه شاهد نیز جهت شرایط یکسان با دیگر گروه ها هر روز به مدت سه ساعت در داخل دستگاه خاموش مولد امواج الکترومغناطیس قرار گرفتند. با توجه به حساس بودن مغز به این امواج و نزدیکی محل قرار گرفتن ساختار گوش به بخش هایی از مغز از جمله، بخش کورتکس گیجگاهی مخ، مخچه و علاوه بر آن با توجه به مطالعات گذشته مبنی بر تاثیر این امواج بر حافظه، بافت هیپوکامپ نیز مورد بررسی قرار گرفت. پس از پرتو دهی و انجام مراحل مختلف تهیه بافت، رنگ آمیزی های مختلف بافتی شامل هماتـوکسـیلیـن- ائوزیـن،p.t.a.h انجام گردید. علاوه بر آن مطالعات ایمونوهیستوشیمی برای بررسی آپوپتوز ایجاد شده در سلول های عصبی بوسیله آنتی بادی کاسپاز-3 و نشت احتمالی سد خونی - مغزی توسط آنتی بادی آلبومین بر روی کلیه مقاطع بافتی صورت پذیرفت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد، استفاده کوتاه مدت از امواج الکترومغناطیس د تلفنهای همراه، امروزه یکی از متداول ترین وسایل ساطع کننده امواج الکترومغناطیس هستند که به آسانی در دسترس تقریباً نیمی از مردم جهان در ردههای مختلف سنی قرار دارند. با توجه به گسترش روز افزون استفاده از دستگاه های تلفن همراه، نگرانیهای زیادی در مورد اثرات احتمالی تشعشعات ساطع شده از آنها بر سلامت موجودات زنده ایجاد شده است. براساس نتایج مطالعات انجام شده، تشعشعات مایکروویو تلفن های همراه، اثرات سوء متفاوتی درجانوران ایجاد می کنند. لذا در این تحقیق سعی بر آن شده تا تاثیرات احتمالی امواج حاصل از تلفن همراه (فرکانس940 مگا هرتز) بر بافت مغز موش صحرایی مورد بررسی قرار گیرد. برای انجام این تحقیق تعداد 30 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار در محدوده وزنی (350 تا 400 گرم) و سنی (4 تا 6 ماهه) از موسسه واکسن و سرم سازی رازی مشهد خریداری شد. حیوانات به 5 گروه (هر گروه 5 سر موش) تقسیم بندی شدند. پس از ساخت دستگاه مولد امواج الکترومغناطیس با قابلیت تولید فرکانس 940 مگاهرتز به مدت یک ماه (30 روز) موش ها تحت تاثیر امواج قرار گرفتند. گروه های مورد مطالعه عبارت بودند از: گروه آزمون1 هر روز به مدت نیم ساعت، گروه آزمون 2 هر روز به مدت یک ساعت، گروه آزمون 3 هر روز به مدت دو ساعت و گروه آزمون 4 هر روز به مدت سه ساعت تحت تاثیر امواج الکترومغناطیس 940 مگاهرتز قرار گرفتند. گروه شاهد نیز جهت شرایط یکسان با دیگر گروه ها هر روز به مدت سه ساعت در داخل دستگاه خاموش مولد امواج الکترومغناطیس قرار گرفتند. با توجه به حساس بودن مغز به این امواج و نزدیکی محل قرار گرفتن ساختار گوش به بخش هایی از مغز از جمله، بخش کورتکس گیجگاهی مخ، مخچه و علاوه بر آن با توجه به مطالعات گذشته مبنی بر تاثیر این امواج بر حافظه، بافت هیپوکامپ نیز مورد بررسی قرار گرفت. پس از پرتو دهی و انجام مراحل مختلف تهیه بافت، رنگ آمیزی های مختلف بافتی شامل هماتـوکسـیلیـن- ائوزیـن،p.t.a.h انجام گردید. علاوه بر آن مطالعات ایمونوهیستوشیمی برای بررسی آپوپتوز ایجاد شده در سلول های عصبی بوسیله آنتی بادی کاسپاز-3 و نشت احتمالی سد خونی - مغزی توسط آنتی بادی آلبومین بر روی کلیه مقاطع بافتی صورت پذیرفت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد، استفاده کوتاه مدت از امواج الکترومغناطیس در محدوده فرکانس امواج موبایل (به مدت 30 دقیقه در روز به مدت یک ماه) سبب صدمه به سد خونی - مغزی شده و با افزایش مدت پرتودهی شدت صدمات به سد خونی - مغزی بیشتر شده و سبب افزایش نشت بیشتر آلبومین به فضای اطراف عروقی می گردد. همچنین امواج الکترومغناطیس سبب بروز آپوپتوز در سلول های عصبی بافت مغز می شود که با افزایش مدت زمان پرتودهی شدت صدمات وارده به مغز افزایش می یابد. ر محدوده فرکانس امواج موبایل (به مدت 30 دقیقه در روز به مدت یک ماه) سبب صدمه به سد خونی - مغزی شده و با افزایش مدت پرتودهی شدت صدمات به سد خونی - مغزی بیشتر شده و سبب افزایش نشت بیشتر آلبومین به فضای اطراف عروقی می گردد. همچنین امواج الکترومغناطیس سبب بروز آپوپتوز در سلول های عصبی بافت مغز می شود که با افزایش مدت زمان پرتودهی شدت صدمات وارده به مغز افزایش می یابد.