نام پژوهشگر: مهدی آقایاری
مهدی آقایاری اسمعیل رحیمی نژاد
عدالت ترمیمی، رویکردی است که بیانگر تحول در بینش ها و دیدگاه ها راجع به مفهوم بزه و بزهکار، بزه دیده، نظام عدالت کیفری و واکنش در مقابل پدیده مجرمانه است. این پارادایم نوین به دنبال ارتقاء جایگاه بزه دیدگان، بزهکاران، اعضای جامعه محلی در فرایندهای کیفری و ترمیم روابط گسسته شده ناشی از ارتکاب بزه و جبران خسارات وارده بر متضررین از جرم و احترام به شأن و کرامت انسانی تمام سهامداران جرم و احیای بزه دیدگان و بزهکاران و اصلاح آنان است. پرسش اساسی این است که چگونه می توان این رویکرد نوین را به لحاظ جرم شناختی و نظری تبیین نمود؟ آیا عدالت ترمیمی فاقد یک بنیان نظری جامع و علمی است؟ برای تبیین این رویکرد نوین، نظریات مختلفی ارائه گردیده است. نظریات کنترل اجتماعی ،الغاگرایی حقوق کیفری، شرمنده سازی باز اجتماعی کننده، موجه انگاری جرم و دکترین احیای نفس از سوی جرم شناسان برای مبناسازی عدالت ترمیمی مطرح شده است. در این پژوهش نگارنده به نقد و بررسی هر کدام از این تئوری های فوق و رابطه آنها با عدالت ترمیمی پرداخته و به این نتیجه رسیده که هریک از تئوری های کنترل اجتماعی، الغاگرایی، موجه انگاری جرم و شرمنده سازی بازاجتماعی کننده به لحاظ اینکه عمدتاً بزهکار محور بوده تنها تبیین کننده بخشی از آموزه های عدالت ترمیمی هستند. فلذا هریک به تنهایی نمی توانند بنیان نظری جامع و دقیق برای این پارادایم نوین باشند و دکترین احیای نفس به جهت اینکه به دنبال احیای بزه دیده از رهگذر ترمیم و جبران تمام خسارات ناشی از بزه و نیز احیای بزهکار از طریق اصلاح تفکر و رفتار وی و ایجاد احساس شرم واقعی و احیای وجدان انسانی او و همچنین در پی احیای اعضای جامعه محلی و متضررین ثانوی از جرم از رهگذر ترمیم روابط اجتماعی و ایجاد مصالحه و آشتی میان آنهاست و از همه مهمتر با احترام به کرامت ذاتی تمام سهامداران پدیده مجرمانه، که این موضوع متضمن اصل بنیادین عدالت ترمیمی است، جامع ترین و دقیق ترین بنیان نظری برای تبیین و توجیه جرم شناختی، اخلاقی و دینی رویکرد نوین عدالت ترمیمی و برنامه ها و اهداف آن است.