نام پژوهشگر: مریم ملاصادقی
مریم ملاصادقی روح الله رحمتیان
این پایان¬نامه به بررسی میزان تطبیق تئوری هوش¬های چندگانه هاوارد گاردنر در یادگیری/یاددهی زبان دوم و در محدوده تحقیق ما، زبان فرانسه می¬پردازد. هوش یکی از متغییرهایی است که هنگام اکتساب اطلاعات یا معلومات بر روی فراگیری یک زبان خارجی تاثیر می¬گذارد و روند آن را سهولت می¬بخشد. مولفه هوش یکی از جنبه¬های مهم را برای محققان و زبان¬آموزان در حال حاضر تشکیل می¬دهد. رابطه تنگانگ بین هوش¬های چندگانه و یادگیری/یاددهی در حیطه¬ی زبان¬های خارجی به خصوص زبان فرانسه تا کنون به خوبی مورد بررسی قرار نگرفته است. با توجه به اینکه یک زبان خارجی موضوعات مختلفی را مانند تاریخ، جغرافیا، فرهنگ، هنر و ....در بر می¬گیرد، یادگیری/یاددهی آن، فرصت¬های زیادی را برای استفاده از تئوری هوش¬های چندگانه در اختیار ما می¬گذارد. یکی از جدیدترین مفاهیم قرن بیستم در بحث آموزش، انتقال تمرکز از مدرس به زبان¬آموز است. منشا این مفهوم اهمیت وجود اشخاص (زبان آموزان) مختلف می¬باشد. تئوری هوش¬های چندگانه گاردنر بر همین مفهوم تاکید دارد. بر طبق این تئوری، هشت نوع هوش مطرح شده است، که هر فردی آمیزه¬ای منحصر به فرد از این هشت نوع را داراست. یکی از مهم¬ترین نتایج این تحقیق این است که شناخت انواع هوش می-تواند به انتظارات مطرح شده توسط محیط آموزشی پاسخ دهد. واقعیت بهره¬مند بودن از استعدادهای ذاتی نزد اشخاص مختلف(زبان¬آموزان)، راه حل¬های روشن و زودبازده ی را در مقابله با مشکلاتی که ممکن است هنگام فراگیری یک زبان خارجی به وجود آید، پیش رو می¬گذارد. نتیجه دیگر حاصل از این تحقیق درک پویایی هوش¬های چندگانه است که با گذشت زمان تغییر و تحول پیدا می¬کند. طی این تحقیق، پی برده¬ایم که هر فردی، توانایی یادگیری حداقل یک زبان خارجی را دارد، حتی اگر استعدادهای بالقوه برای یادگیری آن را نداشته باشد، می¬تواند با گسترش این استعدادها به هدف خود دست پیدا کند. واژگان کلیدی: تئوری هوش¬های چندگانه، روان¬شناسی، یادگیری/یاد-دهی زبان فرانسه، زبان¬آموزان ایرانی.