نام پژوهشگر: مرضیه اسمعیلی
مرضیه اسمعیلی داریوش مهرشاهی
از جمله اثرات محتمل تغییر اقلیم، تأثیر آن بر منابع آب هر منطقه است که با تغییر در عناصر اقلیمی، موجب کاهش منابع آب در دسترس می شود. همچنین این تأثیر منفی می تواند به علت رشد جمعیت، تغییر در نوع فعالیت های اقتصادی و شهر سازی تشدید گردد. به منظور تحلیل روند عناصر اقلیمی منطقه دسکن، اطلاعات آماری درجه حرارت و بارش ماهانه در طول یک دوره سی و پنج ساله مورد استفاده قرار گرفت. ابتدا میانیابی داده های مورد استفاده، از روش کریجینگ صورت گرفت. سپس وجود یا عدم وجود روند و نوع روند بر روی داده های هر یاخته، با استفاده از آزمون من کندال مورد بررسی قرار گرفت. بررسی ارتباط میان عناصر اقلیمی و تغییرات سطح منابع آب زیرزمینی با استفاده از روش همبستگی پیرسون و آزمون بتا انجام شد. در بررسی روند بارش ماهانه و سالانه در محدوده دسکن، روند قابل ملاحظه ای مشاهده نشده است. طبق تحلیل های آماری انجام شده و نقشه های تهیه شده، میانگین درجه حرارت ماهانه محدوده، در اکثر ماه ها به جز دی و بهمن، دارای روند افزایشی بوده است. مکان جغرافیایی این روند های مثبت درجه حرارت، با محل استقرار قطب های شهری و صنعتی در جنوب شرقی محدوده هماهنگ می باشد. همچنین هیچگونه رابطه معنی داری بین کاهش سطح منابع آب زیرزمینی در این منطقه با افزایش درجه حرارت و کاهش بارش وجود ندارد و مهمترین عامل در کاهش این منابع، برداشت و بهره برداری بی رویه می باشد.
مرضیه اسمعیلی سید محمد حکاک
بسیاری از صاحبنظران عقیده دارند تحلیل معرفت از نوشته های افلاطون و بطور ویژه از رساله های تئتتوس و منون آغاز گشته است که در آن معرفت به باور صادق همراه با لوگوس تعریف شده بود. برای قرن ها این تعریف، تعریفی پذیرفته شده بود؛ تا اینکه در سال 1963 ادموند گتیه، فیلسوف آمریکایی، مقاله ای سه صفحه ای در مجله آنالیز چاپ نمود و در آن با مثال های نقضی این تحلیل را به چالش کشید. بعد از او، معرفت شناسان واکنش های مختلفی به این مساله نشان دادند. عده ای مثال های نقض او را پذیرفتند و به دنبال حل این مساله رفتند و عده ای آن را نپذیرفتد و سعی کردند نشان دهند که این مثال های نقض، بر تحلیل کلاسیک معرفت وارد نیستند و از این طریق، به دفاع از تحلیل کلاسیک معرفت پرداختند.